- عقیده ي اسلامی
- /
- عقيده واعجاز
سپاس خداوند جهانیان را و درود بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانت دار. خداوندا ما را از تاریکیهای نادانی و توهم به نور معرفت و دانش بیرون ببر و از لجنزار شهوات به سمت بهشت قرب الهی خارج نما.
عقب ماندگی مسلمانان به سستی ایمانشان باز میگردد:
برادران گرامی با درس سی و ششم از دروس عقیده و اعجاز در خدمت شما هستیم.
برادران، گاهی انسان دربارهی امور منفی میپرسد تا در آن نیفتد. حذیفه رضی الله عنه میگوید:
(( كَانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ الْخَيْرِ، وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ أقع فيه ))
(( مردم از رسول خدا صلی الله علیه وسلم دربارهی امور خیر میپرسیدند و من از او دربارهی امور شر میپرسیدم، چرا که میترسیدم در آن بیفتم))
برادران، این درس یکی از شاخههای ایمان است. عقیده و ایمان با هم در ارتباط اند. اینجا پرسشی مطرح است که چرا مسلمانان در وضعیتی نارضایت بخش زندگی میکنند؟ برخی بر این باوراند که سبب این عقب ماندگی سستی ایمان آنان است. اگر ایمانشان قوی بود آنان نیز قدرتمند بودند، متحد، هماهنگ و یاری گر همدیگر و برتر بودند. من بر این باورم که نشانههای بیماری متعدد است اما بیماری یکی و آن هم سستی ایمان است. بیشترین شکایتهای مسلمانان به سستی ایمان بر میگردد. تمام فضیلتهای اصحاب به قوت ایمان آنان بر میگردد. شجاعت، به ایمان قوی و ترس و خستگی، به سستی ایمان باز میگردد.
نشانههای سستی ایمان مسلمانان:
به هر حال می خواهم در این درس پدیده های سستی ایمان را برایتان توضیح دهم حال آن که حقیقت تلخ همیشه هزار بار از توهم آرام بخش بهتر است.
1 ـ تنبلی در ادای عبادات با کیفیت مطلوب:
اگر از عبادات آغاز کنیم میگویند نوعی تنبلی در ادای عبادات با کیفیت لازم وجود دارد. در نماز جمعه تاخیر میکنند. نمازگزار افکار بسیار دور و متفاوت از نماز را در سر میگذراند. یعنی میایستد، میخواند، رکوع، سجود، قعده میرود و سلام میدهد اما خودش هم باور دارد که این نمازی نیست که خدا را خشنود سازد. گاهی برای نماز فجر بیدار نمیشود و این برایش طبیعی است. نشانهی ایمان، نشانهی سستی ایمان این است که گناه وی کبیره است و نشانهی سستی ایمان این است که این گناه ناچیز است و میگوید اتفاقی نیفتاده است.(( من صلى الفجر في جماعة فهو في ذمة الله حتى يمسي، ومن صلى العشاء في جماعة فهو في ذمة الله حتى يصبح ))
(( کسی که نماز صبح را با جماعت بخواند تا شب در پناه خدا است و کسی که عشاء را با جماعت بخواند تا صبح در پناه خداست))
من دست بر نشانههای سستی ایمان میگذارم چنان که حذیفه رضی الله عنه میگوید:
(( َكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ أقع فيه ))
((از بدیها میپرسیدم به خاطر ترسی که از افتادن در آن داشتم))
عاقل کسی است که در هنگام نماز خودش را از مشغلههای دنیوی خالی نماید:
یعنی نماز برقرای ارتباط است، تلاش کن خودت را از مسائل و مشغلههای دنیوی در آن باز داری. در نماز جمعه هنگامی که خطیب به روی منبر میرود فرشتگان مینشینند تا به خطبهی نماز گوش فرا دهند و دفترهای حضور و غیاب بسته میشود. کسی که در اول وقت آمده باشد گویی شتری قربانی کرده است، کسی که اندکی دیرتر حاضر شده باشد گویی گاوی قربانی داشته، کسی که دیرتر از آن ساعت آمده باشد گویی گوسفندی قربان نموده و کسی که اندکی دیرتر از آن آمده، گویی مرغی را قربان نموده و هرکس دیرتر از این آمده باشد گویی تخم مرغی را به عنوان قربانی پیش فرستاده است و هنگامی که خطیب بر منبر بالا میرود پروندهها بسته شده و فرشتگان برای شنیدن خطبه مینشینند.کسی که در رکعت دوم نماز جمعه حاضر میشود تمام خطبه را درک نکرده است و تنها رکعت دوم نماز جمعه را رسیده است و گمان میکند که نماز را به جا آورده است و این یکی از نشانههای سستی ایمان است. به همین مناسبت علماء بر این اتفاق نظر دارند که الله هنگامی که میگوید:
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذين آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ مِنْ يَوْمِ الُجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللهِ ﴾
﴿ ای كسانى كه ايمان آورده ايد چون براى نماز جمعه ندا درداده شد به سوى ذكر خدا بشتابيد﴾
یاد خداوند در خطبه یک عباد تعلیمی بسیار بزرگ است. ذکر خدا همان خطبه است. گاهی یک سست ایمان سنتهای معمول را ترک میکند و میگوید فرایض در اولویت اند، گاهی قرآن کریم مهجور میشود و هر روز خوانده نمیشود و درحالی که خواندن قرآن عبادت است حتی اگر پنج صفحه بخوانید و حتی اگر یک ربع جزء و یا یک سوره خوانده شود. گاهی ذکرها و دعاها را نیز ترک میکند.
برادران، زبان با یاد خدا صیقل داده میشود. برخی از انسانها زبانشان با یاد خدا تر و تازه است و با یاد او زبانشان را صیقل میدهند. یکی قرآن میخواند و احساسی به او دست نمیدهد و نصف صفحه میخواند و قرآن را میبندد و یک مانع و یک سستی در ایمان جلوگیر او میشود. پدیدهی خطرناک وجود دارد، به هر چیزی به اندازهی پاداش و مجازاتش مینگرد، اگر عذاب و مجازاتی نبود دیگر مشکلی نیست. کمترین حد را میخواهد. حداقل را بر میگزیند. اگر در شبهه افتد در حرام نیز میافتد. این در مورد عبادات است. ذکری وجود ندارد، استغفار، دعا، تلاوت قرآن، اجرای سنتها وجود ندارد، انجام فرایضی همراه با وسوسهها است، پس از انتهای خطبه به نماز جمعه میروم. نماز صبح را یا در وقتش میخوانیم یا نمیخوانیم. وقتی عبادات را بر خلاف روش و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام میدهیم این یکی از نشانههای سستی ایمان است.
2 ـ تقوای اندک:
این از عبادات، در رفتار نیز پرهیز و پارسایی اندک است و دقتی نمیشود:
(( ركعتان من ورع خير من ألف ركعة من مخلط ))
((دو ركعت نماز انسان با تقوا، بهتر از هزار ركعت نماز لاابالی است.))
تقوای کم.
3 ـ عدم حقیقت طلبی در حلال و حرام در گفتارها و معاملات:
در جستجوی حلال و حرام در گفتارها و معاملات کوتاهی میشود و گاهی غیبت، سخن چینی، بهتان، مسخرگی و ... صورت میگیرد.
4 ـ عدم کار درستی:
از جمله اسباب سستی ایمان عدم کاردرستی است. عدم وفای به عهد و وعده. وعده میدهد و با فردا پس فردا کردن کار خود را خراب میکند.
اثر دین در دل کم رنگ میگردد. رفته رفته با کوتاهی در انجام اصول به کاهش میگراید. اصولی که برایش مقدس بود اکنون در انجامش کاهلی میکند. وقتی حریم الله هتک حرمت میشود خشمگین نمیشود. امر به معروف نمیکند و راحتی را ترجیح میدهد. هر کس دین دارد خدا خودش او را یاری میدهد. امر به معروف و نهی از منکر را بر عهده نمیگیرد با وجود اینکه امر به معروف و نهی از منکر علت برتری این امت میباشد:
﴿ كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ. ﴾
﴿ شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده ايد به كار پسنديده فرمان مى دهيد و از كار ناپسند بازمى داريد و به خدا ايمان داريد ﴾
5 ـ عدم احساس مسئولیت انسان نسبت به این دین:
نسبت به این دین هیچ احساس مسئولیتی نمیکند. گاهی برخی از کاریکاتورها در توهین به رسول الله صلی الله علیه وسلم ترسیم میشود اما به او هیچ ربطی ندارد. گاهی قرآن در کشوری مورد بی حرمتی قرار میگیرد اما به او هیچ ربطی ندارد. خیری در مردم نیست. میگوید هجومی وحشیانه صورت گرفته، یعنی نه تکان میخورد، نه یک کلمه حرف میزند، نه میتواند از خود دفاع کند، نه درد میکشد و نه به یاری فرا میخواند. اکنون پدیدهی در کشورهایی جاریست. مردم از گرسنگی و فقط گرسنگی میمیرند. محاصره میشوند، دارویی نیست، آب، برق، نفت، ولی او راحت نشسته و در جشن و سرور و شب نشینیها شرکت میکند درحالی که او یکی از مسلمانان محسوب می شود. به فکرش هم خطور نمیکند که کسی را به این دین فراخواند و یا او را به مسجد بیاورد و یا یک فایل صوتی به او دهد. مردم بی خیر شده اند. از عمل نیک دست برداشته اند. در جلوی تلویزیون تاب مقاومت ندارد، سست شده به خود اجازهی دیدن چیزهایی میدهد که خداوند از آن خشم میگیرد. اینها همه از نشانههای سستی ایمان است و سستی ایمان خطرناک است.
نشانههای عقب ماندگی، فروپاشی و سقوط در آخرالزمان همان نشانههای سستی ایمان است:
تمامی برتریهای پیشین و درخشش دورانهای سه گانه دلیل همه آنها ایمان قوی بوده است:
﴿ يَا يَحْيَى خُذْ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ﴾
﴿ اى يحيى كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير ﴾
تمامی نشانههای عقب ماندگی، فروپاشی و سقوط در آخرالزمان همان نشانه های سستی ایمان است یعنی چشم فروهشتنش ضعیف شده است. کاری نکردیم، چشمانم را به کجا ببرم؟ چشم پوشی اش ضعیف شده است، با این که خدای تعالی می فرماید:
﴿ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا﴾
﴿ خداوند هر کس را به اندازهی توانش مکلف میسازد ﴾
سخنانش با زنان بیش از حد نرم و لطیف است. برای خنداندن آنان لطیفه تعریف میکند. بسیار نرم و لطیف است. اما در خانه از او خشن تر وسنگدل تر پیدا نمیشود. ويژگیهای مؤمنان این است که با همسرش بسیار نرم خو و با زنان بیگانه و نامحرم حتی یک کلمه ی اشتباه یا سخن لطیف نمی گوید، سخن خنده دار نمیگوید. هیچ شوخی نمیکند. در سخنانش یک کلمه هم یافت نمیشود که نشان از محبت به زنی نامحرم باشد:
﴿ مَا خَطْبُكُمَا﴾
﴿ منظورتان [از اين كار] چيست ﴾
سیدنا موسی به جای اینکه به دختران بگوید خیر است چرا در اینجا ایستاده اید؟ میگوید:
﴿ مَا خَطْبُكُمَا﴾
﴿ منظورتان [از اين كار] چيست ﴾
دختر هم تنها یک کلمه به او میگوید:
﴿ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا﴾
﴿ گفت پدرم تو را مىطلبد تا تو را به پاداش آبدادن [گوسفندان] براى ما مزد دهد﴾
اگر میگفت پدرم امروز تو را دعوت میکند، خیر است ان شاء الله به چه خاطر مرا خوانده است. یک مکالمهی کامل میشد اما:
﴿ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا﴾
﴿ گفت پدرم تو را مىطلبد تا تو را به پاداش آبدادن [گوسفندان] براى ما مزد دهد﴾
﴿ مَا خَطْبُكُمَا﴾
﴿ منظورتان [از اين كار] چيست ﴾
6 ـ زیاده روی در دیدارها و شب نشینیها:
این زن با تو نامحرم است. میتوانی با او سخن بگویی اما بسیار محتاط و براساس قوانین. این نشستها و دیدارها و شب نشینیها از نشانههای سستی ایمان است:﴿ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾
﴿ و آنان كه از بيهوده رويگردانند ﴾
سخنان بیهوده و بی پایان. موضوعات بی ربط به انسان و بی فایده. و شب نشینی و گفتوگوی شبانه، گاهی همراه با غیبت، سخن چینی، پارتی شبانه و نزدیک شدن بیش از حد. موضوع تبدیل به موضوع مادی میشود و به هیچ وجه مسالهی معنوی نیست. قیمت خانه، کالاها. مسلمانان از گرانیها چه انتظار دارند. به خدا سوگند برادران گاهی موضوعاتی در نشستهای مردم مطرح میشود که به اندازهای که از آیندهی تیره و تار سخن میگویند از وجود الله سخن نمیگویند. نمیگویند همه چیز در اختیار الله است و اگر تمام مردم از او روی برگردانند تو تنها به او روی آوری او با تو رفتار ويژهای خواهد داشت. خداوند هست:
﴿ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴾
﴿ و این گونه مؤمنان را نجات میدهیم ﴾
اسلام دینی فردی و اجتماعی است کسی که آن را تطبیق دهد، از میوههای تازه اش میچیند:
برادران گرامی، بزرگترین ويژگی دین ما فردی و گروهی بودن آن است. اگر امت آن را اجرا کنند میوههای تازه به بار میآورد و اگر کسی آن را تطبیق نداد، به تنهایی آن را اجرا کن. آیهای به این برداشت اشاره دارد:
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ﴾
﴿ اى كسانى كه ايمان آورده ايد به خودتان بپردازيد هر گاه شما هدايت يافتيد آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى رساند ﴾
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ﴾
﴿ اى كسانى كه ايمان آورده ايد به خودتان بپردازيد هر گاه شما هدايت يافتيد آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى رساند ﴾
رنگ و بویی عقلی، مادی، منفعتی و رقابتی. در این مجالس آیا خانهای وجود دارد که در هفته یک شب نشینی نداشته باشد؟ دیدار؟ جلسه؟ گردش؟ این پرسش دشوار را از خود بپرسید که چه موضوعاتی مطرح می شود؟ فقط موضوعات دنیوی، فقط موضوعات دردناک و یا موضوعاتی که امیدی در آن نیست. میبینی:
(( مَا مِنْ قَوْمٍ يَقُومُونَ مِنْ مَجْلِسٍ لَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ فِيهِ إِلَّا قَامُوا عَنْ مِثْلِ جِيفَةِ حِمَارٍ وَكَانَ لَهُمْ حَسْرَةً ))
((هیچ گروهی نیست که از مجلسی بر میخیزند که در آن خدا را یاد نمیکنند، جز مانند آنکه گوئی از روی نعش الاغی برخاسته اند و برای شان حسرت و افسوس میماند.))
کسی که خود را بر دیگران ترجیح دهد، اخلاق و روشش فضای مجلس را تیره و تار میسازد:
موضعگیری های فرومایگی، مجلس را مکدر میسازد هم چنین داستان انسان بدذات، اخلاق انسان ستمگر، انسانی که خود را بر دیگران ترجیح میدهد. اما با یاد نیکان است که مجالس معطر میشود.من شما را پند میدهم که فقط به دنبال رسوا کردن عیب و نقص ها نباشید. انسانی که در لبهی چالهای ایستاده در آن چه میبیند؟ غذای فاسد، پس ماندهی غذا، زبالههای خانه؟ اگر شخصی تلاش کند که آن را بشکافد چیزی در آن نمییابد. هر چیزی در آن از دیگری بدتر است. حدیث را مشاهده میکنید که واقعیت دردناک کنونی مسلمانان را در عقب ماندگی نمایان میسازد. واقعیتی دردناک، ثروتمند، ثروتمند و فقیر، فقیر است. ثروتمند در خرج کردن ثروت تفنن می کند درحالی که فقیر از همه چیز محروم است، در نهایت بی رحمی.
(( إذا كان أمراؤكم خياركم، وأغنياؤكم سمحاءكم، وأمركم شورى بينكم، فظهر الأرض خير لكم من بطنها، وإذا كان أمراؤكم شراركم، وأغنياؤكم بخلاءكم، وأمركم إلى نسائكم، فبطن الأرض خير لكم من ظهرها ))
((هرگاه زمامداران شما نیکان و توانگران شما سخاوتمندانتان باشد و کارهایتان به مشورت انجام شود، در این موقع روی زمین از زیر زمین برای شما بهتر است (و شایسته حیات و بقا هستید)؛ ولی اگر زمامدارانتان بدان و توانگرانتان بخیلان باشند و کارها با مشورت برگزار نشود، در این صورت زیر زمین از روی آن برای شما بهتر است.))
در آخر الزمان رحم از دل زمامداران گرفته میشود و جوانمردی از اندیشهی مردان رخت میبندد. غیرتی از خود نشان نمیدهد، اگر همسرش با بهترین آرایش با وی در خیابان راه برود، به لباسهای بی حجاب او فخر میفروشد، با لباس های شرم آور. اگر همسرش در بالکن با لباسی نازک و لباس راحتی بیاید، گویی در کنار خود وسیلهای دارد که مایهی افتخارش است.
حرص شدید مسلمانان بر لذت از خوشیهای زندگی و فراموش کردن مرگ به عنوان پایان هر زنده جان:
برادران، خداوند را مقصر ندانید. حال و روز مسلمانان بسیار بد است. منظور خداوند اولین کلمه از اولین آیه از اولین سوره اقرأ [بخوان] است.
اکنون برقص. هشتاد و شش میلیون تماس به سوپر استار برای انتخاب یکی از خوانندگان، این چه امتی است؟ سرزمین هایش اشغال شده، دشمنش متجاوز است، پنج دولت اسلامی اشغال شده است. مردم در مال اندوزی از یکدیگر سبقت میگیرند:
﴿ وَرَحْمَةُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ(32)﴾
﴿ و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مى اندوزند بهتر است ﴾
موضوع مال اندوزی است. حرص شدید در لذت از خوشیهای زندگی، در خوراک، پوشاک، نوشیدنی، خانه و وسایل.
(( يُوشِكُ الْأُمَمُ أَنْ تَدَاعَى عَلَيْكُمْ))
((زود است که امتها بر شما حمله کنند))
در هر کشوری سی هم پیمان وجود دارد، سی هم پیمان در عراق، سی هم پیمان در افغانستان، سی هم پیمان در لبنان، متحدانی وجود دارد:
(( يُوشِكُ الْأُمَمُ أَنْ تَدَاعَى عَلَيْكُمْ كَمَا تَدَاعَى الْأَكَلَةُ إِلَى قَصْعَتِهَا، فَقَالَ قَائِلٌ: وَمِنْ قِلَّةٍ نَحْنُ يَوْمَئِذٍ ؟ قَالَ: بَلْ أَنْتُمْ يَوْمَئِذٍ كَثِيرٌ، وَلَكِنَّكُمْ غُثَاءٌ كَغُثَاءِ السَّيْلِ _ قش على صفحة السيل، هذا القش لا يقدم ولا يؤخر ولا يغير مجرى السيل _ وَلَيَنْزَعَنَّ اللَّهُ مِنْ صُدُورِ عَدُوِّكُمْ الْمَهَابَةَ مِنْكُمْ، وَلَيَقْذِفَنَّ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ الْوَهْنَ، فَقَالَ قَائِلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الْوَهْنُ ؟ قَالَ: حُبُّ الدُّنْيَا، وَكَرَاهِيَةُ الْمَوْتِ ))
((نزدیک است که امتها بر شما حمله کنند مانند حمله خورندهها بر کاسه، کسی گفت: آیا به علت کم بودن تعداد ماست؟ فرمودند: نه بلکه شما زیاد هستید؛ اما مانند کف دریا میباشید _ خاشاکی بر کف سیل، از دست این خاشاک هیچ کاری برنمی آید و نمی تواند مسیر سیل را تغییر دهد _ خداوند متعال هیبت شما را از قلب دشمان شما بیرون میکشد و در قلبهای شما سستی را جا میدهد. کسی گفت: یا رسول الله سستی ما در چیست؟ فرمودند: دوستی دنیا و کراهیت از مرگ.))
فقیر در رؤیای ثروت است. ثروتمند به ثروتمندتر از خود مینگرد. کارمند به کارمند قوی تر نگاه می کند که چه وقت جای او را بگیرم؟ دنیای بیشتر و بیشتری به همراه دارد درحالی که مرگ سرانجام هر زندهای است.
7 ـ بی اهمیتی به دین فرزندان:
با سستی ایمان، پدر دیگر به دین فرزندان و عبادات آنان اهمیتی نمیدهد. زبان انگلیسی را میآموزند و طبعا این اشتباه نیست و ممکن است که تنها دغدغه باشد. دین وی دین گاه به گاه است. گاهی اختلافاتی میان زن و شوهر میافتد. شوهر طرفدار تیم اهلی و همسر طرفدار تیم زمالک است، با هم درگیر اند. اکنون ورزش یک دین است. باری در عمره بودم و با یک راننده از مکه تا جده سوار شدم و به خدا سوگند او که در اصل بادیه نشین بود به خاطر گلی که تیم مقابل وارد تیم محبوبش کرده بود؛ اکنون از کوره در می رود، چون آنان گل زده اند او تصادف خواهد کرد. دین دوم. ورزش یک دین است. ورزش بسیار مفید است اما اکنون یک دین شده است. یعنی باری در یکی از کشورهای اسلامی مجلس نمایندگان برای استیضاح وزیر صدا و سیما گرد آمده بودند و از او میخواستند که سریـال را به بعد از تراویح موکول نماید. مردم تراویح را به خاطر سریـال ترک کرده بودند. جلسهای برای درخواست از وزیر صدا و سیما گرفته شد تا این سریـال با تاخیر پخش شود تا مسلمانان بتوانند در رمضان نماز تراویح بخوانند و این نشانه ی سست ایمانی است.
8 ـ خود پروری:
پدر شب به خانه میآید، فرزندان شام خورده اند؟ شام خورده اند، آیا تمارین خود را نوشته اند؟ نوشتند، سالم اند؟ خوب است. خدا را سپاس. حتی به فکر پدر هم نمیرسد که آیا نماز عشاء را خوانده اند؟ نماز خوانده، قرآن خوانده. سالم است، درس خوانده، نمراتش چگونه است، تنها به برتری در این زمینه ها اهمیت داده می شود. اما بزرگداشت شعائر الهی کم رنگ گشته است. عفو و گذشت از میان مردم رخت بسته است. ارتباطات میان دوستان تیره شده، دشمنیها فراوان گشته، اشتباهات رو به افزایش است.گاهی همدیگر را به کفر متهم میکنند، گاهی به شرک و به خروج از دین. خود بینی و خود پروری بزرگ و بزرگتر می شود.
(( إِذَا رَأَيْتَ شُحًّا مُطَاعًا (المادية المقيتة)، وَهَوًى مُتَّبَعًا (الجنس)، وَدُنْيَا مُؤْثَرَةً، وَإِعْجَابَ كُلِّ ذِي رَأْيٍ بِرَأْيِهِ ))
((هنگامى که مشاهده کردید، بخل و هوا بر مردم حکومت مىکند (مادیگرایی منفور) از هوا و هوس اطاعت میشود (جنس) و دنیا ترجیح داده میشود و هر کس به دیدگاه خویش اهمیت میدهد.))
همه میگویند: محور جهان از نظر من پذیرفته نیست، تو که هستی؟ که هستی تو؟ از نظر من ارزشی ندارد. تو قانونگذاری؟ با اساس نظر خودش حلال و حرام میکند. این از نشانههای سستی ایمان است.
عشق به مطرح شدن، ایستادن در برابر دیگران، تلاش برای حکومت، بخشش، سخاوت و انفاق در راه خدا را کاهش میدهد و حرص و بخل را افزایش میدهد، عشق به جهاد را میکاهد و ترس از بیماریها و سختیها و مشکلات دامنگیر مسلمانان را میافزاید.
اولین گام برای حل مشکل سست ایمانی، شناخت کامل آن است:
برادران، به خدا سوگند دردناک است اما این یک واقعیت است که اولین گام برای حل این مشکل شناخت کامل آن است. اولین راه حل برای هر مشکلی شناخت کامل آن است.اولین گام برای حل مشکل این است که بدانی مشکلی وجود دارد. اولین گام برای درمان فشار خودن بالا این است که فشار خود را اندازه بگیری و بدانی که بالاست. این روش صحیح است. اکنون به ستایش شاد نشوید. ستودن راحت است. ما امت اسلام هستیم ما شاء الله. ما امت آخرین پیامبریم، ما امت وحی، امت کتاب و سنت، امت سرور پیامبران هستیم. خیر است ان شاء الله:
﴿ وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ﴾
﴿ و يهودان و ترسايان گفتند ما پسران خدا و دوستان او هستيم بگو پس چرا شما را به [كيفر] گناهانتان عذاب مى كند [نه] بلكه شما [هم] بشريد از جمله كسانى كه آفريده است ﴾
وقتی امر به معروف نمیکنیم و از منکر باز نمیداریم ما نیز مانند سایر امتهایی هستیم که خداوند آفریده است و بطور کلی هیچ امتیاز و برتری نداریم.
(( كيف بكم إذا لم تأمروا بالمعروف، ولم تنهوا عن المنكر ؟ قالوا: أوَ كائن ذلك يا رسول الله ؟ قال: وأشد منه سيكون، قالوا: وما أشد منه ؟ قال كيف بكم إذا أمرتم بالمنكر ونهيتم عن المعروف ؟ قالوا: أو كائن ذلك يا رسول الله ؟ قال: وأشد منه سيكون ))
((حال شما چگونه خواهد بود زمانی که امر به معروف و نهی از منکر ننمودید؟ پرسیدند: آیا چنین چیزی امکان دارد؟ پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم فرمود: بدتر از این هم اتفاق میافتد، پرسیدند: بدتر از این چیست؟ فرمود: «زمانی که امر به منکر و نهی از معروف بنمایید» یاران پرسیدند:ای رسول خدا! آیا چنین چیزی امکان خواهد داشت؟ پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم فرمود: «آری! و بدتر از این هم اتفاق خواهد افتاد.))
حال شما چطور است وقتی خوب زشت و زشت خوب باشد؟ به خدا سوگند ای برادران، گاهی مؤمن راستین غریب است.
(( إن الإسلام بدأ غريباً وسيعود غريباً كما بدأ فطوبى للغرباء ))
((اسلام غریب آغاز شد و باز غریب خواهد شد، پس خوشا به حال غریبان ))
مردمانی نیک کردار در میان انبوه اقوامی بدکاره.
9 ـ کاهش گذشت مردم:
از جمله نشانههای سستی ایمان کاهش بردباری و عفو است. گذشت میان مردم کم رنگ شده و بدخلقی و خشونت افزایش یافته است. گذشت و رحم کم شده و کوتاهی در ادای حقوقی مانند نیکی به پدر ومادر، صلهی رحم، نیکی به همسایه افزایش یافته است. خواهری میگوید برادرم از دو سال پیش به خانه ام نیامده است. شوهر خواهرش فقیر بوده است و در آن سوی شهر ساکن است. وی دعوت ثروتمندان را اجابت میکند. پاسخ به دعوت ثروتمندان و قدرتمندان از کارهای دنیایی و اجابت دعوت فقرا از کارهای اخروی است.
10 ـ بیاعتمادی به درگاه خداوند:
کم اعتمادی به آنچه نزد خداوند است. وقتی تسهیلاتی از یکی از دستگاههای قدرتمند میگیرد راحت میشود. وقتی در سلامتی با خدا راه میرود آرامش ندارد. اما وقتی یکی از دستگاههای قدرتمند تسهیلاتی به او میدهد آرامش مییابد. زیرا او در شرک زندگی میکند. نمیبیند که خداوند ثروتمند واقعی است. او قدرتمند، او بخشنده، او گیرنده و خوار کننده است. به افراد و قدرتمندان دل میبندد. در برابرشان خم و راست میشود و به لرزه میافتد اما نمیخواهد که با سجده به درگاه پروردگارش کرنش کند. حرص وطمع او به داشتههای مردم زیادتر میشود.به حسن بصری گفتند: چگونه به این مقام رسیدی؟ گفت: «با بی نیازی از دنیای مردم و نیاز آنان به علم من».
پاکدامنی و شرف از جمله ويژگیهای مومن:
پاکدامنی یکی از ويژگیهای مؤمن است. نیازها را با عزت نفس برآورید. هر چیز به اندازه در جریان است. مؤمن نباید خود را خوار سازد. مؤمن باعزت است. به این کلام دقت فرمایید:
به کسی نیازمند باشی اسیر او میگردی، از کسی بی نیاز باشی همسان او خواهی بود، به کسی نیکی کنی امیر او می شوی و چون نیکی کردی امیر او گشتهای و اگر از کسی بی نیاز باشی همسان او میگردی و اگر به او نیازمند باشی اسیر او میشوی. خلیفهی مسلمانان در بیت الله الحرام بود، یک خلیفه. تمام دنیا در دستان اوست. کسی به او میگوید: به خدا شرم دارم در خانهی خدا از کسی غیر از او بخواهم. او را در خارج از خانه ملاقات کرد و گفت: حال نیازت را بگو. گفت: به خدا سوگند از کسی که نیازم را در اختیار داشت درخواست نکردم حال چگونه از کسی بخواهم که مالک آن نیست؟ وی پافشاری کرد و او گفت: پس مرا از آتش نجات بده و در بهشت وارد کن. گفت این امر به دست من نیست. گفت پس من به تو نیازی ندارم. این است عزت و شرف. میگویند: نیکی ثروتمندان به فقرا چقدر بزرگ است. و پاکدامنی فقرا و خویشتن داری شان چقدر زیباست. به خدا سوگند هر فقیری شرافت و پاکدامنی دارد و برای خود غروری ایمانی دارد که از ثروتمندان برترش میدارد. از دنیا هر چه میخواهی برگیر به همان اندازه هم اندوهش را نیز باید به دوش کشی. کسی که بیش از نیازش از دنیا برداشت کند در حقیقت بدون آنکه بداند خود را به مرگ نزدیک تر ساخته است.
کسی که در مقابل یک ثروتمند کرنش کند دو سوم دین وی از بین میرود. کسی که در مقابل یک قدرتمند کرنش کند دو سوم دینش از بین میرود. این ترسناک است. سیدنا عمر در راه میرفت و کودکانی او را دیدند و از هیبت او پراکنده شدند ولی یکی از کودکان با غرور خاصی ایستاد. کبریای ایمان غرور نیست. توجهش را جلب کرد گفت: ای پسر چرا با آنان نرفتی؟ گفت: ای امیر تو ستمگر نیستی که از ظلم تو بترسم و گناه کار هم نیستم که از مجازات تو بترسم و راه هم برای تو و من گنجایش دارد. ابوجعفر منصور میگوید: ای ابوحنیفه کاش بر ما وارد می شد. گفت: چرا بر شما وارد شوم، در حالی که چیزی نزد شما ندارم که بر آن بترسم و آیا جز کسی که از چیزی از نزد شما می ترسد؛ بر شما وارد می شود؟ اگر به من اکرام کردی مرا به فتنه می اندازی و اگر مرا راندی مرا رنجاندی.
11 ـ افزایش ناسپاسی و گلایه:
ناسپاسی و شکایت افزایش مییابد، خداوند میفرماید:﴿ ولا تجد أكثرهم شاكرين﴾
﴿ و بیشترشان را سپاسگزار نمییابی ﴾
کسی به تو میگوید این شهر مسموم است. خرید و فروشی صورت نمیگیرد. سود آن دوازده میلیون بود. اما پیش تر پانزده تا بوده است. امسال دو میلیون زیان دیدیم. زیان را محاسبه میکند که سال پیش پانزده تا سود داشته است و امسال فقط دوازده تا سود دارد. سه واحد زیان دیده است. شکایت میکند، گلایه دارد. به خدا سوگند یکی از دوستان از دوست هم جوار خویش میگفت که دایم شکایت دارد. به خدا دوبار و سه بار خواستم به او کمک کنم. اما وقتی از دنیا رفت صد میلیون از خود به جا گذاشته بود. به خدا سوگند میخواستم بارها به او کمک کنم چراکه بسیار شاکی بود و از نداری گلایه میکرد. خداوند میگوید:
﴿ ولا تجد أكثرهم شاكرين(17) ﴾
﴿ و بیشترشان را سپاسگزار نمییابی ﴾
دلاوریهای مؤمن در زندگی:
مؤمن سالم و سرحال در خانهای اجارهای شصت متری ساکن میشود. همسری مهربان دارد که عاشق اوست و از نظر روحی آرامش دارد. میگوید این بخشش الهی در حق من است. برادران به خدا سوگند داستان یکی از برادران گرامی را شنیدم که به من میگفت: نزد تاجری رفتم که کاملا او را میشناختم. میزان اموال او از چهار تا پنج میلیارد میشد. میگوید به خدا سوگند از شدت نارضایتی و ناسپاسی این تاجر تقریبا بی تاب شدم و میخواستم بروم. نه از این چه شهری خرسند بود نه خرید و نه فروشی، نه تجارت، نه فرزند و نه همسر. این چه زندگی است؟ اموال او چهار تا پنج میلیارد میرسید. به دفتر تجاری اش در حریقه رفته بود. زنی محجبه با زنبیلی به دست آمد. او رئیس یک انجمن خیریه هم بود. زن به او گفت ماهانه به اندازهی هزار لیره برای اجاره خانه کمک میخواهم. [پرسید] کجا ساکن هستی؟ [گفت] در داریا. او در داریا نشستی در یک انجمن خیریه داشت. به او گفت که بعد از ظهر بررسی میکنیم. نشست به پایان رسید. مرد گفت: این آدرس این زن است. او را پیدا کنید. به زن گفتند که اکنون برو. گفت که به خانهای در زیر پلکان با فضای خیلی اندک وارد شد. در زیر پلههای بالا اتاقکی بود. یک آشپزخانه و یک حمام با ارتفاع پایین داشت. چهار فرزند با لباسهایی تمیز. شوهر بیمار بر تخت افتاده است. به من گفت به سختی میتوان در آن خانه زیست. اما گویی بهشتی بود. به خدا قسم خورد که احساس آرامشی در آن خانه به او دست داد. گفت دو هزار در ماه به تو میدهم. گفت نه هزار تا برای اجاره کافیست. درآمد ما برای خوراک و پوشاک ما کافی است و تنها هزار تا برای اجاره کم داریم. آن زن فقط همان هزار تای مورد نیازش را گرفت.
باری پزشکی به من میگفت من در زندگی ام در مقابل کسی خوار نشده ام (او پزشک جراح قلب بود). بیماری داشت که نیاز به عمل جراحی داشت. عمل جراحی سیصد و پنجاه هزار هزینه داشت که وی توان پرداخت نداشت. این پزشک دلش به حال وی سوخت و از روی داسوزی گفت هزینهی عمل را من میپردازم مشکلی ندارد. با او تماس گرفت و وی نپذیرفت. گفت چرا؟ گفت من یک کارگاه خیاطی دارم و قیمت آن سیصد و پنجاه هزار میشود. من چیزی برای فروش دارم. این مبلغ را برای کسی بگذارید که چیزی برای فروش ندارد. گفت تا کنون نزد کسی خوار نشده ام.
یک خیّر بزرگ در کوی المیدان، دوست داشت مسجد جامعی را در منطقهی المخالفات بنا کند. یکی از برادران مهندس را مامور کرد. وی زمینی مناسب و مربعی را در سمت قبله پیدا کرد. با وی بر سر چهار میلیون مذاکره کرده و بالاخره با سه و نیم میلیون پذیرفت. صاحب زمین مستخدم یک مدرسه بود که زمین به وی ارث رسیده بود و حقوقش چهار هزار بود. وی قراردادی با نصف مبلغ امضا کرد. گفت: بقیهی مبلغ کجاست؟ به او گفتند: بقیه در وقت تنازل و دست کشیدن. گفت: تنازل چیست؟ گفت: نزد مدیر اوقاف می روی و زمین را برای ساخت مسجد به آنان تحویل می دهی. او گفت: مسجد! سپس قرارداد را پاره کرد و گفت: به خدا سوگند من از خداوند شرم دارم که زمینی را برای ساخت مسجدی بفروشم. من از شما سزاوارترم برای اینکه آن را در راه خدا ببخشم. این خیر ملیونر میگوید: من به اندازهای که در مقابل این مستخدم خوار و حقیر گشته بودم در هیچ کجا خوار نشده بودم. در زندگی شهامت وجود دارد.
نشانههای سستی ایمان علایم یک بیماری است و آن غفلت از خداوند است:
برادران، این برخی از نشانههای سستی ایمان بود. این حقیقت را به یاد داشته باشید که هر گونه شکایتی از جانب مسلمانان از خداوند و ناسپاسی او آثار یک بیماری محسوب میشود که همان غفلت از یاد خداست. تمام شکایتهای مسلمانان و ناسپاسی هایشان، دشمنی، اختلاف، سنگدلی، خشوننت، خودخواهی، خودبینیها همه آثار یک بیماری به نام غفلت از خدا و یا نشانههای ضعف ایمان میباشد.
اسبها:
برادران، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:(( الْخَيْلُ مَعْقُودٌ فِي نَوَاصِيهَا الْخَيْرُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ))
((خیرو برکت و خوبی با پیشانی اسب گره خورده و این پیوستگی تا روز قیامت ادامه دارد))
این حیوان رام و محبوب. میگویند پیش از آنکه تو اسبهای در حال حرکت را ببینی، صدای گامهایشان را میشنوی. گاهی انسان در زمینی هموار از چهار یا پنج کیلومتری چارپایان را در حال رفتن میبیند، اما تو صدای سم اسب را پیش از دیدنش، میشنوی، یعنی از هفت کیلومتری شنیده میشود
(( الْخَيْلُ مَعْقُودٌ فِي نَوَاصِيهَا الْخَيْرُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ))
((خیرو برکت و خوبی با پیشانی اسب گره خورده و این پیوستگی تا روز قیامت ادامه دارد))
ويژگی اسبها:
اسب زاد و ولد میکند و با زاد و ولد و افزایش عمر قدرت خود را از دست نمیدهد. زنی سی ساله حامله میشود و در چهل سالگی سن یائسگی او میرسد. اما هر چه سن اسب بالا رود باز قدرت زاد و ولد و زایمان را دارد. آیا کسی هست که خودروی بخرد و پس از یک سال خودروی کوچک در کنارش بیابد؟ خیرو برکت و خوبی با پیشانی اسب گره خورده و این پیوستگی تا روز قیامت ادامه دارد.
حیوانی است که زخم هایش از هر حیوانی دیگر زودتر بهبود مییابد. بسیار زودتر از انسان، شفا یافتن زخم هایش بسیار سریع اتفاق میافتد. اندک علفی میخورد و بسیار کار میکند. اسب میتواند یک چهارم وزن خود را بردارد و تا مسافتهای زیادی بدود. بدود نه اینکه راه برود. وزن اسب چهارصد کیلوگرم است. صد کیلو را میتواند تا مسافتهای زیادی بر پشت حمل کند و بدون آب و غذا بدود. اسب حافظهی بسیار تیزی دارد و مکانها را خوب میشناسد. یعنی اگر صاحبش بیهوش شود حتی اگر از خانه دور باشد میتواند خود را به خانه برساند بدون آنکه نیاز به راهنمایی صاحبش داشته باشد. برخی از قاچاقچیان از قاطرها برای قاچاق استفاده میکنند بدون این که کسی همراه آن باشد. قاطر تنها و بر روی آن یک ماشین لباس شوئی است. باری گمرک قاطری را یافتند که ماشین ظرفشوئی بر پشت آن بود. آن را تا خانه تعقیب کردند. پلاک خانه را برداشتند و احضاریه برایش فرستادند. وکیل به قاضی این گونه میگوید: من بسیار متاسفم که تنها شاهد شما یک قاطر است.
این اسب تنها به خانه بر میگردد. صدای صاحبش را میشناسد اگر چه او را نبیند. صاحبش را تنها از روش سوار شدن میشناسد. روش اسب سواری را میشناسد. صاحب خویش را از صدا، یا روش سوار شدن و گاهی از بویش شناسایی میکند. او نسبت به دستورات صاحبش واکنشهای بسیار جالبی دارد. من فکر نمیکردم این گونه باشد. باری در جایی بودیم که اسب در آنجا بود. برادران ما سوار اسبان شدند و چون افسار را گرفتند اسبها به عقب بر میگشتند. سواری که بر او سوار است متوجه نمی شود، به شدت به عقب بر میگشت. گویی ماشینی دنده عقب میرود. تا وقتی که به عقب بکشی، به عقب می رود. با کمترین ضربه ی پا به شکمش، حرکت می کند، به سمت راست ضربه بزند به راست می رود،به سمت چپ ضربه بزند؛ به چپ می رود. گویی سوار بر ماشینی مدرن هستی. یکی از نزدیکانم که فوت کرده، اسبی اصیل داشت که دخترش سوار میشد. خانهی وی در اتوبان نزدیک ایستگاه قطار بود. به نظر میرسید صدای قطار اسب را ترسانده بود. اسب میدانست که دختر صاحبش بر پشتش سوار است. آرام خم شد تا به زمین نزدیک شد آنگاه دختر را به زمین انداخته و شتابان گریخته بود. این اسب دانسته بود که دختر صاحبش بر پشتش سوار است.
اسبها یکی از بزرگترین نشانههای قدرت و عظمت خداوند:
یکی دیگر از برادران به من میگفت اسبی دارد که عاشقش است. به من گفت آن را فروختم. باری آن را دیدم ناگاه اشک ریخت. این حیوان از حیوانات بسیار وفادار به صاحب خود است.
یکی از برادران ما در آمریکا شاهد برنامهای تلویزیونی در بارهی اسبها بود. این برنامه تاکید میکرد که اسب سواری انسان را از بیماری قلبی، کلیه و کبد محافظت میکند درحالی که اعتیاد به ماشین سواری بیماری قلبی و کبد و کلیه به بار میآورد. این لرزش طراحی خدایی است. عنتره بن شداد عبسی اسبی داشت و از جمله اشعارش در درحالی که در جنگ بود و تیرها از هر سو می آمد؛ گفت:
اسبم در اثر ضربات نیزه بر سینهاش از جایش منحرف شد و با اشک و صدای منقطع پیش من شکایت کرد. [تا به او رحم کنم و از این وضع نجاتش دهم].
***
اگر اسب من گفتوگو بلد بود [از رنجشهایش] شکایت میکرد و اگر سخن گفتن میدانست با من [دربارهی ناراحتیهایش] سخن میگفت.
***
میان سوار و اسب نوعی ارتباط وجدانی وجود دارد. اما محال است تو بتوانی با خودرو خود یک ارتباط بسیار خوب داشته باشی؛ زیرا خودرو آهنی است اما اسب موجودی زنده است. گاهی اسب درک میکند که صاحبش به این برآمدگی برخورد خواهد کرد پس خودش را پایین میآورد. میداند که صاحبش سوار است و ارتفاع مکان کم است. گاهی شخصی را از دور میبیند و صاحبش را آگاه میکند که شاید دشمن باشد. این ارتباط عاطفی میان سوار و اسب بسیار شگفت انگیز است. از باهوش ترین و باوفاترین حیوانات به شمار میرود و این سخن پیامبر در بارهی اسب است: خیر و برکت و خوبی با پیشانی اسب گره خورده و این پیوستگی تا روز قیامت ادامه دارد.
اکنون اسبهایی وجود دارد که بهای آن میلیونها میارزد. در خلیج در مسابقهی اسب سواری شنیدم که شتری به صد و پنجاه میلیون قیمت گذاری شده بود. شتر مسابقه. روزانه پسته، بادام هندی، و عسل به آنان میخورانند و به آن خدمت میکنند. یکی از بزرگ ترین نشانههای عظمت و قدرت خداوند همین اسب است. خیر و برکت و خوبی با پیشانی اسب گره خورده و این پیوستگی تا روز قیامت ادامه دارد.