- عقیده ي اسلامی
- /
- عقيده واعجاز
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد راستین وعدهی امانت دار. بارخدایا تنها آنچه به ما آموختی را میدانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهره مند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما چنان که هست حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما چنان که هست باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمرهی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرا مىدهند و بهترين آن را پيروى مى كنند و با رحمت خود ما را از جملهی بندگان صالح خود قرار بده و ما را از تاریکیهای نادانی و گمان به سوی انوار دانش و معرفت و از لجنزارهای شهوت به باغهای بهشت در پیشگاه خود ببر.
نکاتی پیرامون ارکان تکلیف:
ای برادران بزرگوار، با درس دهم از درسهای عقیده و اعجاز در خدمت شما هستیم. در یکی از روزهای گذشته از فطرت سخن گفتیم، اما برخی از موارد نیاز به توضیح دارد.
1 – انسان موجودی متحرک است:
نکتهی اول: انسان یک موجود است، اما حرکت میکند. چه چیز او را به حرکت وا میدارد؟ میز موجود است اما جامد و بی حرکت است. اگر این لیوان را بر روی میز بگذارید و صد سال بگذرد باز هم تکان نمیخورد، اما انسان حرکت میکند.
2 – نیاز به خوردن، نوشیدن، جنس، و ذکر دلیل حرکت انسان است :
چه چیز او را به حرکت وا میدارد؟ این که خداوند نیاز به خوردن را در او نهاده است. میخواهد بخورد، بیاشامد، نفس بکشد، ازدواج کند و فرزند دار شود؛ چون خداوند نیاز به خوردن و نوشیدن را برای حفظ وجود وی در او نهاده است و هم چنین نیاز به جنس دیگر را در او نهاده است تا نسل انسانیت ادامه یابد و نیاز خودباوری را در او نهاده تا شناخته شود. اگر این نیازهای سه گانه در انسان نبود انسان موجودی ساکن و بیحرکت میبود.
اگر نیازهایی که خداوند در انسان نهاده نمیبود هیچ چیزی در روی زمین باقی نمیماند. نه خانه، نه راه، نه پل و نه مدرسه ، دانشگاه و بیمارستان و نه پارک و نه هیچ چیزی نمیدیدید. موجود ساکن نیازی به هیچ چیز ندارد، بنابراین: موجود ساکن حرکتی نمیکند و به چیزی نیازی ندارد، لذا: حرکتی نمیکند، در حالی که انسان نیاز به خوردن دارد و به همین دلیل از خانه اش بیرون میرود تا کاری بیابد و با دستمزد خود خوراکی و نوشیدنی بخرد، سپس به سن ازدواج میرسد و در پی همسری است. تلاش او دو چندان میشود تا همسری برای خود بیابد و فرزند دار شود و سپس نیاز به مطرح شدن دارد و این انگیزهی مهم شدن وخودباوری است، بنابراین: انسان موجودی متحرک است و چیز جامدی نیست.
3 – خداوند روا دانسته که ذات عالی خود را با مخلوفات خود مقایسه کند:
در درس گذشته گفتیم: خداوند بزرگ آفریننده است، اما روا دانسته ذات عالی خود را با مخلوقات خود مقایسه کند، اما چگونه؟ میفرماید:
﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِين﴾
﴿ آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است ﴾
خداوند بزرگ، انسان را خالق مزاجی [مجازی] نامیده تا با این نامگزاری میان آفرینش انسان و آفرینش یگانهی بی همتا مقایسه نماید. اما خداوند از هیچ میآفریند و بدون هیچ الگو ونمونهای چیزی را میآفریند، در حالی که انسان از روی اشیاء موجود و نمونههای آفریده شده، کپی برداری میکند و چیزی را میآفریند. به عنوان مثال غواصی را با تقلید از ماهی، هواپیما را با تقلید از پرنده، و حتی تایر را با تقلید از چرخش تنهی گرد درخت ساخته است. پس انسان چیزی را با استفاده از تامل در چیزی دیگر میآفریند که نمونههایی از آن وجود داشته است، اما خداوند همه چیز را از نیستی و عدم پدید میآورد که نمونهی آن اصلا وجود نداشته است.
انسان میز میسازد، لیوان میسازد و ساختمان میسازد، همهی اینها ساکن اند اما انسان میز مذکر و میز مونث نساخته و به آنها نگفته است: با هم ازدواج کنید تا هزاران میز کوچک تر متولد شود. اما خداوند از هر جفتی دو تا آفریده است. گیاهان زاد و ولد دارند و حیوانات زاد و ولد دارند. اگر کسی خودرویی بخرد معقول نیست که یک سال پس از آن خودروی کوچک تری از آن ببیند و تبدیل به دو تا شود، اما اگر اسبی بخرد هر دو سال یک بار یک کره اسب میزاید.
مقایسه:
﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾
﴿ آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است ﴾
خداوند انسان را آفریدگار مجازی نامیده است. یک کلیهی طبیعی به اندازهی یک تخم مرغ که ساکن و آرام است و اصلا آن را احساس نمیکنید در نظر بگیرید. هر روز پنج بار خون را تصفیه میکند. شما کار میکنید، خوابیده هستید، سر کار هستید، در خودرو هستید و در راه سفر و گردش هستید. این کلیه را با کلیهی مصنوعی مقایسه کنید. حجم آن به اندازهی نیمی از این میز است. باید هشت ساعت در هفته سه بار روی تخت دراز کشیده باشید و هر بار سه هزار لیره و در هر هفته نه هزار لیر برای تصفیهی خون بپردازید. برای این است که خداوند میفرماید:
﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾
﴿ آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است ﴾
تا میان آفریدههای الهی که بی عیب و کامل است و میان ساختههای انسان مقایسه کنید.
فطرت:
1 – شناخت هدف، برای تبیین ابزارهای آن:
هنوز در موضوع فطرت هستیم. وقتی هدف را بشناسید ابزارهای لازم آن نیز برایتان مشخص میشود. مهمترین چیزی که در درسهای عقیده وجود دارد این است که بدانید چرا در این دنیا هستید؟ برای چه آفریده شدهاید؟ وقتی دانستید که چرا خداوند شما را آفریده است ابزارها و وسایل مورد نیاز برایتان روشن میشود.
روشن است که اگر پدر فرزندش را برای گرفتن مدرک دکترا به پاریس بفرستد. او از کشور خودش مدرک پزشکی دارد و میخواهد برای تخصص به کشور غربی برود. شهری دور و دراز و بسیار بزرگ و دارای کافه رستوران، کاباره، باشگاههای شبانه، سینماها، موسسات، موزه ها، پارک ها، خانههای مسکونی، رودخانه و دانشگاه وجود دارد. دانشجوی موفق کسی است که بداند علت وجودش در آن شهر یک چیز است؛ و آن اینکه مدرک خود را بگیرد. بنابراین اگر دلیل آمدنش را بداند وسایل مورد نیاز وی برایش تبیین میگردد. من این مثال را بسیار زده ام. شما در فرانسه یا پاریس هستید برای اینکه دکترا بگیرید. اولین کاری که میکنید: خانهای را نزدیک دانشگاه اجاره میکنید و وقت و مال و تلاش مهیاست. دوستی مییابید که فرانسوی را خوب میداند. دنبال دوست عرب نیستید تا با لهجهی محلی با شما سخن بگوید و در یادگیری فرانسوی به شما زیان برساند. مجلههای مربوط به تخصص خود را میخرید. وعدههای سبک میخورید تا بتوانید به راحتی مطالعه کنید.، بنابراین: مهم این است که بدانید چرا در این دنیا هستید؟
و قرآن کریم را بخوانید:
﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾
﴿ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند ﴾
2 – حرکت انسان زمانی درست است که هدف از بودنش را بداند:
لذا این اصل را به یاد داشته باشید: حرکت انسان در روی زمین زمانی درست است که هدف از بودنش را بداند. یکی از برادران در آمریکا تخصص مدیریت کسب و کار را خواند. آیهای را خواند که مو بر بدنش راست شده بود، گفت: به خدا سوگند این آیه چکیدهی تحصیل ده سال بوده است. این آیه چیست؟
﴿أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾
﴿ پس آيا آن كس كه نگونسار راه مى پيمايد هدايت يافتهتر است يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مى رود ﴾
هدف آن روشن است. مؤمن زندگی منحصر به فردی دارد. هدفش خداوند است. همهی وسایل و ابزارهایش در خدمت هدف است. برایش همین مهم است که یک خانه داشته باشد و مهم نیست که زیربنای مشخصی داشته باشد. مهم نیست مشرف به کجا باشد. مجبور نیست مال حرام بخورد تا مانند خانههای باشکوه داشته باشد. برایش همین قدر مهم است که یک سرپناه داشته باشد. برایش این مهم است که یک همسر داشته باشد تا او را از فساد حفظ کند و همین قدر درآمد برایش مهم است که هزینههایش را کفایت کند. مهم این است که مأموریت خود را به انجام برساند و برایش این مهم است که هدفش را در دنیا محقق سازد. مهم این است که خداوند را بشناسد. بنابراین مؤمن بسیار آگاه و هدفش مشخص و ابزارهایش نیز مشخص است. اگر چند گام در راه هدفش بردارد و هدف را بشناسد، حرکتش درست است. انسان با حرکت آزموده میشود. یا راست میگوید یا دروغ میبندد. مخلص است یا خیانت میورزد. نیک عمل میکند یا ناقص کار میکند. منصفانه برخورد میکند یا ستم روا میدارد. رحم میکند یا سنگدلی پیشه مینماید. مشکل اینجاست که شما برای کسب روزی حرکت میکنید، پس از ازدواج حرکت میکنید و برای خودباوری و شهرت حرکت میکنید، اما آزمایش میشوید.
3 – انسان مختار است و شهوت او بی طرف است:
انسان مختار است و چون همه چیز را در زندگی بر میگزیند به همین دلیل همه چیز در زندگی وی بی طرفانه است. خداوند میفرماید:
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ﴾
﴿ دوستى خواستنيها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده است ﴾
عشق و شهوت به زن بی طرفانه است. معنای بی طرفانه این است که میتوانید این شهوتها را پلهی ترقی خود بنمایید یا اینکه آنها را پرتگاهی کنید برای فروپاشی و سقوط و دقیقا مانند سوخت خودرو است. بنزین، همان بنزین است. شما آن را در باک محکمی بریزید و از لولههای امن هم استفاده کنید تا در وقت مناسب منفجر شود و آنگاه حرکتی مفید را تولید کند. اما اگر آن را روی خودرو بریزید و جرقه بزنید، آن جرقه خودرو را با تمام سرنشینان میسوزاند. سوخت یکی است. شهوت هم بی طرفانه است میتوان با آن ترقی و پیشرفت نمود.
شخصی با دختر جوانی ازدواج میکند. ده فرزند برایش به دنیا میآورد. پنج دختر و پنج پسر. براساس تربیت دینی آنان را پرورش میدهد. خداوند دامادهای مؤمنی را به او میبخشد. این خانه را پر برکت مییابید. به خدا سوگند، این خانه چون بهشت است. با آن که در آمد متوسط است، اما در خانه محبت، هدف و رفتار صحیح وجود دارد. در آن عقیده، عبادت، ارتباط با خدا و هدفی بزرگ وجود دارد.
4 – انسان با برنامه ریزی بسیار متعالی، طراحی شده است:
من میگویم: از آنجا که فطرت حق و باطل را تمییز میدهد، خوبی و بدی را درک میکند، درست و نادرست را میشناسد و شایست را از ناشایست تشخیص میدهد، پس شما دارای برنامه ریزی بسیار عالی وهدفمندی هستید.
هم اکنون یکی از خلبانان دربارهی پیشرفته ترین هواپیماها برای من سخن گفت. حتی یک ساعت هم ندارد. پر از مانیتورها و صفحه نمایشهای روکش دار و شیری هستند و تا زمانی که چیزی بر روی مانیتور دیده نشود اوضاع بر وفق مراد است، اما اگر نقصی وجود داشته باشد پیامی روی صفحه نمایش آشکار میشود. اگر رنگ آن سیاه باشد به راحتی قابل رفع است. سیستمی دیگر وجود دارد که راه حل برطرف کردن مشکل را به شما میدهد. اگر رنگ سیاه نباشد و پرتقالی باشد این نقص خطرناک است. اما خطر سقوط نیست و میتوان آن را بر طرف کرد. ولی گاهی پیام با رنگ سرخ تیره بر روی صفحه نمایش آشکار میشود. این خطر سقوط را اعلام میکند. هواپیما برنامه ریزی شده است. تا زمانی که خبری نباشد همه چیز بر وفق مراد است و هر نقصی که پیش آید پیامی آشکار میشود. فطرت نیز این چنین است. تا زمانی که پایبند و مؤمن باشید آسوده و راحت خواب آرامی خواهید داشت و با مردم به خوبی و نیکی تعامل دارید، اما اگر مرتکب گناهی شوید که کسی از آن چیزی نداند در درون شما نوعی نقص به وجود میآید و احساس دلتنگی میکنید و نگران و افسرده اید. میپرسید، دقت میکنید، جستجو میکنید، شما برنامه ریزی شده اید و به شکلی طراحی شده اید که اگر گناه کنید احساس درونی برایتان به وجود میآید که شما گناه کرده اید و امروزه حتی خودروها نیز دارای صفحه نمایش هستند. انواع بسیار مدرنی وجود دارد که هر گونه نقصی را در خودرو با نمایش پیام اعلام میکند.
یکی از برادران به من گفت که خودروی مدرنی گرفته است، به او گفت: فوری بایست، اگر نایستی موتور خودرو خراب میشود. خیلی روغن کم کرده بود. شاید موتور آتش میگرفت.
شما از بالاترین برنامه ریزی برخوردار هستید. شما به گونه ای برنامه ریزی شده اید که اگر گناه کنید احساس میکنید گناه کرده اید. نیکی یعنی چیزی که درون و وجدان به آن آرام یابد و گناه چیزی است که درون را بی قرار کند و از رسیدن آن به گوش مردم نگران باشید.
5 – ابتلا و آزمایش گریز ناپذیر است:
بنابراین: شما در طی این حرکت آزمایش میشوید. چه نیکوکار باشید و چه خدای نکرده بدکار. در طی حرکت نیکوکار یا بدکردار، منصف یا ستمگر، مؤمن یا منحرف، راستگو یا دروغگو و مخلص یا خیانت کار میشوید. خداوند میفرماید:
﴿وَإِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ﴾
﴿ و قطعاً ما آزمايشكننده بوديم ﴾
علت وجود شما بر روی زمین این است که شما امتحان شوید، خداوند متعال میفرماید:
﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾
﴿ آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده اند پنداشته اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند ﴾
﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ﴾
﴿ آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند ﴾
﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ﴾
﴿ آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى شويد بىآنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد﴾
با اطمینان بدانید که شما در سرای امتحان هستید،
(( إن هذه الدنيا دار التواء لا دار استواء، ومنزل ترح لا منزل فرح، فمن عرفها لم يفرح لرخاء، ولم يحزن لشقاء، قد جعلها الله دار بلوى، وجعل الآخرة دار عقبى، فجعل بلاء الدنيا لعطاء الآخرة سببا، وجعل عطاء الآخرة من بلوى الدنيا عوضا، فيأخذ ليعطي ويبتلي ليجزي ))
((این دنیا سرای پیچ و خم است نه سرای هموار و صاف. منزلگاه غم و اندوه است نه منزلگاه شادمانی و سرور، کسی که این دنیا را بشناسد، از آسایش و راحتیاش شادمان نمیگردد و از سختی وبدبختیاش غمگین نمیشود. خداوند آن را سرای بلا و فتنه و آخرت را سرای سعادت قرار داده است. پس بلای دنیا را سببی برای بخشش آخرت نموده است و بخشش آخرت را در پاداش جایگزین بلایا قرار داده است، پس میگیرد تا ببخشد و میآزماید تا پاداش دهد.))
مردم فقط دو دسته اند: نیک کردار و بدکردار:
اکنون به طور خلاصه: اگر بگوییم: فلانی نیکوکار است، منظور از کار نیک چیست؟ یعنی او بر طبق برنامهی الهی کار میکند و زندگی اش را بر اساس بخشش بنا نهاده است. قانونمند بودن یک ويژگی سلبی است و بخشش یک صفت مثبتی است. قانونمند دروغ نمیگوید، دزدی نمیکند، غیبت نمیکند، خیانت نمیکند، و تمام اینها با «نه» همراه است: به شما میگوید: من اشتباه نمیکنم، مال حرام نمیخورم، کوتاهی نمیکنم، تاخیر نمیکنم و تقلب نمیکنم. این پایبندی نام دارد. از مال و وقت و دانش و تجربه ام نیز بخشیده ام. واژهی صالح و نیک یعنی قانونمند و بخشنده بودن؛ بنابراین میتوان تمام مردم را با وجود تفاوت در ملیت، تابعیت، نسبت، اصل و نسب، طایفه، مذهب و ... در دو دسته قرار داد؛ دستهای که خداوند را شناخته اند و براساس قانون او قانونمند شده اند و به آفریده هایش نیکی میکنند و در امان مانده و در دنیا و آخرت خوشبخت اند و گروهی دیگر از خداوند بی خبر بوده و از قانون او سر پیچانده اند و به آفریدههایش نیکی نموده اند و بدبخت شده اند و در دنیا و آخرت به هلاکت خواهند رسید. این دسته بندی قرآن است که میفرماید:
﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى (5) وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى (6) فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى (7) وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى (8) وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى (9) فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى﴾
﴿ اما آنكه [حق خدا را] داد و پروا داشت * و [پاداش] نيكوتر را تصديق كرد * به زودى راه آسانى پيش پاى او خواهيم گذاشت * و اما آنكه بخل ورزيد و خود را بى نياز ديد * و [پاداش] نيكوتر را به دروغ گرفت * به زودى راه دشوارى به او خواهيم نمود ﴾
حقیقت دین این است که اخلاق مدار باشید:
اکنون امیدوارم در این سخنان من دقت کنید: حقیقت دین بر اساس اخلاق مداری است؛ زیرا اگر اخلاق مدار باشید، اخلاق شما بهای بهشت است. شما برای بهشتی آفریده شدهاید که به اندازهی آسمانها و زمین است. بهای این بهشت این است که نفس خود را تزکیه کنید تا اخلاق مدار باشید و خود را بر اساس پرستش الله و رسیدن به او بار آورید تا کمالی از خداوند را کسب کنید و باعث ورود شما به بهشت شود. این سخن مهمی است. او را بشناسید و قانون و برنامهی او را دقیق اجرا کنید و به او روی آورید و از کمال او بهره گیرید. این کمال بهای بهشت است. به همین دلیل خداوند میفرماید:
﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ﴾
﴿ پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى ﴾
اگر رحمتی که خداوند در قلب تو نهاده نمیبود تو با آنان مهربان نبودی، بلکه بسیار خشن بودی. خداوند میفرماید:
﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾
﴿ پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن ﴾
فطرت در انسان نهادینه است گرچه که انسان علمی نداشته باشد:
پس از آنکه پیامبر آمد و با خود قرآن را آورد و وحی با او بود و صدها هزار حدیث از خود به جای گذاشت. دیگر تمام امور روشن است. اما زنی که نامش خدیجه است، همسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پیش از نزول وحی وقتی وحی بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل میشود و میگوید: مرا بپوشان، مرا بپوشان، به پیامبر چه میگوید؟ می گوید: به خدا سوگند، خداوند تو را تنها نمیگذارد. تو سختی را تحمل میکنی، مهمانان را اکرام میکنی و در سختیها به یاری دیگران میشتابی. این فطرت خدیجه است. سخنی فطری که نه از قرآن و نه از سنت و نه از احادیث استفاده شده و نه به آن دانش داشته و در دانشکدهی شریعت آن را آموخته است. اینها فطری است. شخصی راستگو، امانت دار، پاکدامن، مهمان نواز، اکرام کنندهی بینوایان، یاری گر اسیران و تحمل کنندهی سختیها که در سختیها به یاری دیگران میشتابد. خدیجه میگوید: به خدا سوگند خداوند تو را تنها نمیگذارد. اینها سرچشمه از فطرت دارد.
یکی از دوستان را به یاد میآورم که به هلند سفر کرد. یک تبلیغ در بارهی موبایل دید. یک روحانی با کلاه کشیشان بر سرش که نور از وی میدرخشید. دختر جوان مهار گسیختهای از آن جا میگذشت، ناگهان آن مرد چشمانش به دختر خیره شد. کلاه از سرش افتاد و رابطه اش با خدایش قطع گردید. این تبلیغ در جامعهی منحرف حرام نیست. اما این فطرت حتی در کشورهای منحرف به شما میگوید: یک رسوایی، رسوایی اخلاقی، زنا نزد آنان حرام نیست. چرا رسوایی است؟ ناشی از فطرت است. فطرت ثابت است. خداوند میفرماید:
﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾
﴿ اوست آن كس كه شما را از نفس واحدى آفريد ﴾
هر شخصی بر روی زمین نادرست را نادرست و درست را درست میداند و انحراف را انحراف و آزار را آزار میشناسد. بنابراین شما بسیار دقیق و منظم برنامه ریزی شده و طراحی گشته اید. بنایراین خداوند متعال میفرماید:
﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾
﴿ آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده اند پنداشته اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند ﴾
فطرت نمیپذیرد مگر آن که نیکوکار نیک باشد و بدکار بد باشد. خداوند به نیکوکار پاداش میدهد و بدکار را مجازات میکند.
گاهی به مشکلی برخورد میکنید و مردم را با وجود اختلاف سلیقه میبینید که گناه کار را سزاوار مجازات و نیکوکار را شایستهی پاداش میدانند. این سرچشمه از فطرت آنان دارد.
به خدا سوگند مسألهی فطرت مسألهی بسیار ژرف است. ریزبینیهای شریعت در ژرفنای وجود شما بنیانگذاری شده است و کار نیک در فطرت نهادینه است.
در یکی از شهرهای آمریکا از یک رانندهی خودرو شنیدم که کیفی با ده هزار دلار پیدا کرده و در پی صاحب آن گشته است و سپس آن را به پلیس تحویل داده و رسیدی را دریافت کرده است. مبلغ را دقیق شمرده است. پس از مدتی حاکم آن ایالت بسیاری از مدارس دبیرستانی را برای شرکت در جشن بزرگداشت این راننده دعوت نموده است. شخصی که به دنبال صاحب این کیف ده هزار دلاری بوده است. در سرزمینی که جرم موج میزند و کاملا انحراف وجود دارد، این کار کار بزرگی دانسته میشود. حق حق است و خوبی خوبی است و نیکی نیکی است و هرگز از بین نمیرود و گناه فراموش نمیشود و یگانهی قادر هرگز نمیمیرد. هر چه میخواهید بکنید که هر چه کنید به خود کنید.
پس فطرتا شما براساس حق برنامه ریزی شده اید و براساس نیکی، راستگویی، امانت داری، پاکدامنی و بردباری، برنامه ریزی و طراحی شده اید و اگر کاری کردید که براساس برنامه ریزی شما باشد، احساس آرامش میکنید.
خستگی عبادت بهایش خوشبختی و آرامش درونی میباشد:
بزرگترین آرامشی که مؤمن به دست میآورد وقتی است که حرکت وی در زندگی بر اساس فطرت وی باشد. فروشگاه تجاری هدف اول آن چیست؟ بفروشد و سود ببرد. صاحب فروشگاه وقتی به فروشگاه میآید و تحت فشار شدیدی است که چه کسی بخرد؟ چه کسی حمل و نقل و تخلیهی کالاها و ثبت قیمت آنها را انجام دهد؟ وی را میبینید که دوازده ساعت آرامش نداشته است. سپس در نهایت خوشی است؛ زیرا این حرکت متناسب با اصل بنیان این فروشگاه بوده است. اگر بازار کساد باشد و او نشسته باشد، برایش قهوه و سپس چای میآورند و روزنامه در اختیارش قرار میدهند. او را بیمار میبینید. شما آرامش دارید. این فروشگاه برای خرید و فروش برنامه ریزی شده است و گرچه خرید و فروش باعث خستگی طاقت فرسایی او شود اما در اوج خوشی است.
نکتهی دقیق اینجاست که شما بر اساس فرمانبری از خداوند برنامه ریزی شده اید و اگر او را اطاعت کنید و گرچه پیروی از او خستگی آور باشد مانند نماز صبح، چشم پوشی، زبان درکشیدن و انفاق اموال اما شما در اوج خوشبختی هستید و اگر استراحت آرامش بخش بود شما نماز را رها میکردید و چشم به چیزهای ناشایست میدوختید و اگر کاری ناشایست کردید و احساس راحتی کردید بدانید که در ته پرتگاه بدبختی افتاده اید.
مسأله بسیار مهم است. وقتی حرکت زندگی شما بر اساس هدفتان است شما خوشبخت ترین انسان هستید. به همین دلیل وقتی کسی توبهی نصوح میکند میگوییم: وی با فطرت خود آشتی کرده است و کسی که به کشور غربی رفته و به هتل وارد شده و تابلویی بر روی تخت دیده که روی آن نوشته شده: «اگر بی خواب شدید دلیل زیر انداز ما نیست بلکه آن نرم است ولی علت آن گناهان خودتان است که بسیار است»، در اینجا حالتی وجود دارد که فروپاشی درونی نامیده میشود و وقتی انسان کاری ناشایست انجام میدهد احساس به هم ریختگی درونی میکند و اگر کسی از گناه خود آگاه نباشد این افسردگی است. امروزه بزرگترین بیماری رایج افسردگی است. افسردگی مجازات فطری است.
اگر در حال قدم زدن باشید و سیم فشار قوی را دیدید که روی تابلویی در نزدیکی آن نوشته: «نزدیک نشوید، خطر مرگ»، وقتی شما به آن نزدیک شوید آیا کسی شما را مجازات میکند؟ خیر، جریان برق خودش شما را مجازات میکند. نه پلیسی است و نه ثبت تخلفی و نه توقیف خودرو و نه هیچ مجازاتی، بلکه این جریان فشار قوی هنگامی که انسان از هشت متر به آن نزدیک تر شود، تبدیل به زغال میشود.
دقت کنید، وقتی تصور اشتباهی دارید کسی شما را مواخذه نمیکند، اما وجدان شما شما را مجازات میکند. احساس افسردگی میکنید. احساس دلنگرانی دارید. بیماریهای مردم همه ناشی از نافرمانی هاست. آبرو ریزی کرده اند. یا خدا، چه بسا پاسخ به یک ساعت شهوت، اندوهی بی پایان را در پی داشته باشد.
برادری باری به من گفت: اشتباه بزرگی کرده ام، گفت: به خدا سوگند از بیست و سه سال پیش این گناه از ذهن من بیرون نمیرود. خود همین گناه او را عذاب میداد. خود انحراف انسان را عذاب میدهد. کسی که پاک است درون پاکی هم دارد. کسی که گناهی کرده و عذابی ندیده است همین کافیست که خود آن گناه او را عذاب دهد.
ایمان محتوایی اخلاقی است:
من از این مقدمه میخواهم به این برسم که اصل این دین اخلاق است و کسی که اخلاق شما را بهتر کند ایمان شما را قوی تر کرده است.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سرور خطبا، علما و قاضی، فصیح، رهبر و فرمانده بود، اما وقتی خداوند میخواست او را بستاید چگونه او را ستود؟ خداوند متعال فرمود:
﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عظيم﴾
﴿ و راستى كه تو را خويى والاست ﴾
اخلاقی که سرچشمهی پایبندی، قانومندی و والایی است. مبادا، مبادا و مبادا که دین را منحصر به شعائر بدانید. دین اخلاق است. دین پایبندی، قانونمندی، پرهیزگاری، رحمت، گذشت و عفو است. ایمان اخلاق است. کسی که اخلاق شما را بهبود بخشد ایمان شما را قوی تر کرده است. شما در دنیا امتحان میشوید تا اخلاق مدار باشید، بنابراین شایستهی بهشت باشید و اگر این گونه نباشید عبادت شما ارزشی ندارد.
همه میدانید که در احادیث یک تعبیر مشهور است: «از ما نیست» و این از بدترین وعیدها است. شما مسلمان نیستید، بسیار ترسناک است:
از ابوهریره روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم از کنار مردی میگذشت که خوراکی میفروخت، از او پرسید: چگونه میفروشی ؟ پس به ایشان خبر داد [که چگونه میفروشد]. به ایشان وحی شد که دست خود را در میان آن فرو کن. دست خود را در آن برد و دید که خیس است، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود:
(( لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ ))
(( کسی که تقلب کند از ما نیست))
نه نماز، نه روزه، نه حج و نه زکات او هیچ کدام هیچ ارزشی ندارد.
(( ليس منا من انتهب أو سلب ))
(( کسی که چیزی را چپاول و یا غارت کند از ما نیست ))
انجام برخی از موارد شما را از دایرهی اسلام خارج میکند.
از جبیر بن مطعم روایت است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
(( لَيْسَ مِنَّا مَنْ دَعَا إِلَى عَصَبِيَّةٍ، وَلَيْسَ مِنَّا مَنْ قَاتَلَ عَلَى عَصَبِيَّةٍ، وَلَيْسَ مِنَّا مَنْ مَاتَ عَلَى عَصَبِيَّةٍ))
(( کسی که به تعصب فرا خواند، یا از روی تعصب کسی را بکشد، یا متعصب از دنیا رود، از ما نیست ))
اگر احادیثی را که با «لیس منا: از ما نیست» آغاز شده، بررسی کنید بسیار شگفت زده خواهید شد که یکی از شدیدترین انواع وعیدها، وعیدی است که پس از سخنان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم با «لیس منا» آغاز شده است:
از ابوهریره روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
(( لَيْسَ مِنَّا مَنْ خَبَّبَ امْرَأَةً عَلَى زَوْجِهَا، أَوْ عَبْدًا عَلَى سَيِّدِهِ ))
(( کسی که میانهی زن و شوهر یا برده و اربابش را به هم زند، از ما نیست))
اگر ارتباط زن و شوهری را به هم بزنید، ارتباط دو برادر را بر هم زنید، یا میان مادر وفرزند، پدر و فرزند و یا دو برادر و یا دو خواهر اختلاف ایجاد کنید، از ما نیستید. او را از دایرهی اسلام بیرون دانسته است. خواهش میکنم احادیثی که با لیس منا شروع شده را حتما پیگیری کنید.
از عبدالله رضي الله عنه روایت شده که گفته است: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
(( لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَطَمَ الْخُدُودَ، وَشَقَّ الْجُيُوبَ، وَدَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ ))
(( کسی که سیلی بر چهره نوازد و گریبان چاک کند و ندای جاهلی سر دهد، از ما نیست ))
از عمرو بن شعیب از پدرش از پدربزرگش از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده که فرموده است:
(( لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَشَبَّهَ بِغَيْرِنَا ))
(( کسی که خود را به غیر ما شبیه کند، از ما نیست ))
لذا برادران محتوای اخلاقی مهم است،
از ابوهریره روایت شده است که گفت: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
(( رُبَّ صَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ، وَرُبَّ قَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ ))
(( چه بسا روزه دارانی که از روزه تنها گرسنگی نصیب آنان میشود و چه بسا کسانی که نماز شب میخوانند و تنها شب بیداری نصیب آنان میشود ))
از ابوهریره روایت شده است که گفت: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
(( مَنْ لَمْ يَدَعْ قَوْلَ الزُّورِ وَالْعَمَلَ بِهِ فَلَيْسَ لِلَّهِ حَاجَةٌ فِي أَنْ يَدَعَ طَعَامَهُ وَشَرَابَهُ ))
((روزه داری که سخن دروغ و عمل به آن را رها نکند، خداوند هیچ نیازی به خودداری او از خوردن و آشامیدن ندارد))
کسی که با مال حرام حج گزارد و پای در رکاب نهد و بگوید: لبیک اللهم لبیک، منادی ندا میدهد: نه حج تو پذیرفته است و نه تلاش تو قبول میشود، بلکه حج تو از آن خودت باشد.
﴿قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فَاسِقِينَ﴾
﴿ بگو چه به رغبت چه با بى ميلى انفاق كنيد، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد، چرا كه شما گروهى فاسق بوده ايد ﴾
چیزی که من امیدوارم برایتان روشن باشد این است که ایمان محتوایی اخلاقی است و مسلمانان امروز بالغ بر یک میلیارد و پانصد میلیون نفر اند، ولی پرچم آنان بالا نیست و حرفشان حرف اول نمیباشد و اختیار خودشان را در دست ندارد و دشمنانشان هزار و یک راه برای غلبه بر آنان دارند. وعدههای الهی کجاست؟ سخنان الله کجاست؟
﴿وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾
﴿ و سپاه ما هرآينه غالب آيندگانند ﴾
کجاست این سخن الله ؟
﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾
﴿ در حقيقت ما فرستادگان خود و كسانى را كه گرويده اند در زندگى دنيا قطعا يارى مى كنيم ﴾
کجاست این سخن الله ؟
﴿وَكَانَ حَقّاً عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾
﴿ و يارى كردن مؤمنان بر ما فرض است ﴾
کجاست این سخن الله ؟
﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً﴾
﴿ خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند وعده داده است كه حتما آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند ﴾
ساختار اخلاقی کاملا بر فطرت منطبق است :
دقت کنید که اسلام بر پنج پایه بنا شده است. این پنج پایه اسلام نیست. اسلامی این ساختمانی است که بر پنج پایه بنا شده است. اسلام بر پنج پایه بنا شده است. اسلام بنایی اخلاقی است. ساختار اخلاقی صد در صد با فطرت متناسب است. هیچ امر و نهی نیست که خداوند به آن دستور داده یا نهی فرموده مگر اینکه در اصل فطرت شما نهادینه شده باشد. به محض اینکه از خداوند فرمان برید آرامش توصیف ناپذیری شما را فرا میگیرد. به خدا سوگند فکر میکنید کوهی از روی دوش شما برداشته شده است. در آمد حلال دارید. خیرخواه مسلمانان نیز هستید. پزشک خیرخواه، وکیل راستگو، مهندس امانت دار، مدرس مخلص، تاجر درستکار، کارگر ماهر و کارمند خدمتکار، به خدا سوگند این مؤمن است. اگر جامعه آن طور که باید، باشد همهی ما در بهشت خواهیم بود.
از ابوهریره روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
(( إِذَا كَانَ أُمَرَاؤُكُمْ خِيَارَكُمْ، وَأَغْنِيَاؤُكُمْ سُمَحَاءَكُمْ، وَأُمُورُكُمْ شُورَى بَيْنَكُمْ، فَظَهْرُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ بَطْنِهَا، وَإِذَا كَانَ أُمَرَاؤُكُمْ شِرَارَكُمْ، وَأَغْنِيَاؤُكُمْ بُخَلَاءَكُمْ، وَأُمُورُكُمْ إِلَى نِسَائِكُمْ، فَبَطْنُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ ظَهْرِهَا ))
((زمانى که پیشوایان شما خوبان شما، توانگران شما بخشندگان شما و کارهاى تان از روى شورا باشد، زندگى براى شما بهتر از مرگ است و زمانى که پیشوایان شما بدان شما و توانگران شما بخیلان شما و کارهاى تان به زنانتان محول شود، مرگ براى شما بهتر از زندگى است))
دین اسلامی شما صد در صد متناسب با فطرت شماست. به محض فرمانبرداری از خداوند و یا فرمانبرداری از دستورات فطرت نتیجه یکی خواهد بود. شما احساس خوشبختی و آرامش درونی و خوشحالی و خوشی میکنید. مؤمن به نداری فطرت خود گوش فرا میدهد و از زیباترین لقبهای ستودنی اسلام این است که میگویند اسلام دین فطرت است.
خداوند متعال نر و ماده را آفریده است، چرا نر و ماده آفریده است؟ برای ازدواج، اکنون هر برنامه و قانونی که ازدواج را نفی کند، مخالف با فطرت است، خداوند متعال میفرماید:
﴿وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا﴾
﴿ ترك دنيايى كه از پيش خود درآوردند ما آن را بر ايشان مقرر نكرديم مگر براى آنكه كسب خشنودى خدا كنند با اين حال آن را چنانكه حق رعايت آن بود رعایت نکردند ﴾
و چون آنان با فطرت خویش مخالفت کردند حق آن را رعایت نکردند.
گاهی رسواییهای نامعقولی را میبینید؛ زیرا آنان از پیش خود آن را ساخته اند و خداوند آن را بر ایشان ننوشته است، بلکه خودشان برای خودشان ابداع کرده اند و چون بر خلاف فطرت بوده است آنان حق فطرت را آنچنان که باید مراعات نکرده اند. بنابراین صحابی جلیل در بالاترین درجات قرب به الله نسبت به همسرش بی اعتنایی میکند. همسرش با لباس کهنه نزد بانو عائشه آمد. ایشان از دلیل این حالت او پرسید: او گفت: شوهر او همیشه روزه دارد و نماز شب میخواند. در روز روزه دارد و در شب نماز شب میخواند. او بسیار محترم بود. پیامبر آن مرد را فرا خواند و به او فرمود: آیا من الگوی تو نیستم؟ میخوابم و بر میخیزم و روزه میگیرم و افطار میکنم و با زنان ازدواج میکنم و این سنت من است و تن تو را بر تو حقی است و خانواده ات بر تو حقی دارند و میهمانان تو بر تو حقی دارند و جسم تو بر تو حقی دارد، پس حق هر کدام را بده. به نظر میرسید او فرمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را اطاعت کرد و به نزد همسرش رفت و حق او را به او داد. در روز بعدی نزد عائشه رفت در حالی که خوش بو و با طراوت بود. عائشه پرسید: چه اتفاقی برایت افتاده است؟ گفت: همان کاری که با مردم شده با ما نیز شده است. به این احترام وادب والا بنگرید.
اسلام دین فطرت است:
دین ما دین فطرت است. شخصی که ازدواج نمیکند با فطرت مخالفت میکند. شخصی که کار نمیکند با فطرت مخالفت میکند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دست درشت یک صحابی را گرفت و فرمود: خداوند و رسولش این دست را دوست دارند. دین حامی خانواده است. حامی کار است. حامی نظم، ترتیب، نظافت و آراستگی است، فرمود:
(( إِنَّكُمْ قَادِمُونَ عَلَى إِخْوَانِكُمْ فَأَصْلِحُوا رِحَالَكُمْ وَلِبَاسَكُمْ، حَتَّى تَكُونُوا فِي النَّاسِ كَأَنَّكُمْ شَامَةٌ ))
((شما در سفر ، نزد برادرانتان میروید، از این رو جایگاهها و لباسهای خود را درست کنید، تا همانند خال سیاه زیبائی در بدن انسان باشید))
هر چیزی که شما دوست دارید در دین آمده است و هر چیزی را که نمیپسندید در دین وجود ندارد.
والاتر از آن، اینکه خداوند اعمال نیک را معروف نامیده است. چرا معروف نامیده شده است؟؛ زیرا فطرت سلیم بدون هیچ علتی و در همان آغاز آن را میشناسد. چرا اعمال زشت منکر نامیده میشود؟ زیرا فطرت سالم از همان آغاز آن را نمیشناسد، بنابراین معروف فطری است.
انسانی که نسبت به پدر و مادرش نیکوکار است اگر در جامعهی متدین اسلامی و یا جامعهی غیر اسلامی، ملحد، منحرف و یا گمراه باشد، این انسان نیکوکار که به پدر ومادرش نیکی میکند در هر جامعهای محترم وبزرگوار است، زیرا این امر فطری است.
زمانی که به کشورهای زیادی مسافرت میکنید فطرت سالم را میبینید. شخصی در هواپیما به شما کمکی میکند. برادری به من میگفت: به فرودگاه رسیدم. پول خرد نداشتم. نیاز به گاری داشتم که ساکها و چمدانم را روی آن بگذارم. زنی آمد و کرایه را حساب کرد. خیر و نیکی در فطرت وسرشت انسان نهادینه است. دقت کنید. اگر کار نیکی کنید احساس آرامش توصیف ناپذیری دارید.
یک برادر دینی به من گفت: در راه زنی را دیدم که کودکی را در آغوش دارد و گریه میکند. شوهرش در کنارش ایستاده بود. ایستادم. خیر است؟ در خلال جنگهای لبنان، درجه حرارت بدن کودک به چهل و یک رسیده است. زنی غریبه و ناشناس است. ساعت دوازده شب چه کند؟ میگوید: آنان را به بیمارستان بردم، پنج ساعت منتظر آنان ماندم تا درمان پایان یافت و داروهای لازم را از داروخانه کشیک خریداری نمودیم و به بیمارستان برگشتیم. آمپول نیز تهیه کردیم. به من گفت: تا ساعت پنج صبح ماندم. به خدا سوگند تا ده روز من احساس نهایت خوشبختی داشتم، گویی در بهشت زندگی میکنم.
کار نیک انجام دهید.
یکی از برادران ما دندان پزشک است. زن بیماری به مطب او رفت که نیاز به ترمیم دندان داشت. مبلغ این درمان زیاد بود. او معلم و فقیر بود. وقتی میخندید عیب دندانش دیده میشد و خجالت میکشید. مبلغ این درمان هم بیشتر از توانش بود. بنابراین عذرخواهی کرد و رفت. گفت: میخواستم این عمل را در راه خدا انجام دهم. گفت: من این درمان را به عنوان هدیه به شما انجام میدهم. شش ماه نزد من بود. به خدا سوگند در این شش ماه گویی در اوج خوشبختی هستم. این فطرت است.
خوشبختی شما در دستان خودتان است.در اختیار خودتان است. راستگو، امانت دار، پاکدامن، بردبار، بخشنده و نیکوکار باشید و از وقت و توان خود صرف کنید تا خوشبخت ترین انسان باشید.
مجلهی گلچین ریدرز دایجست مجلهای بین المللی است و من عاشق این مجله هستم و به عربی نیز چاپ میشود. گلچین یعنی از تمام مجلات جهان گزیدهای در آن آورده میشود. زیباترین مقالات تمام مجلات در این مجله گردآوری میشود. به عربی نیز چاپ میشود. در گذشته تمام مجله را در یک شب میخواندم. مقالهای در ابتدای صفحه تمام شده بود. یک صفحه خالی بود. یک پیام گذاشته بودند. این پیام چهار واژه بود. به خدا سوگند گویی این پیام در استخوان من نفوذ کرد. چه پیامی بود؟
گفته بود: اگر میخواهی خوشبخت باشی در خوشبخت کردن دیگران بکوش. تلاش کنید یک گربه را غذا بدهید. بکوشید کودکی را شاد کنید. تلاش کنید گرسنهای را سیر کنید. تلاش کنید گمراهی را راهنمایی کنید. در این مواقع احساس آرامش وصف ناپذیری خواهید داشت. دین شما دین فطرت است. تمام خوشبختی و آرامش درونی شما بر پایهی اع