- عقیده ي اسلامی
- /
- عقيده واعجاز
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانت دار. بار خدایا ما را از تاریکیهای نادانی و گمان به سوی انوار معرف و دانش و از لجنزارهای شهوات به بهشت برین ببر.
مال در اسلام:
1 – شهوتها بیطرف هسستند:
با درس بیست و پنجم از دروس عقیده و اعجاز در خدمت شما هستیم. همچنان در ارکان تکلیف و با رکن شهوت قرار داریم.
با توکل بر خداوند بزرگ برایتان بیان نمودم که شهوتها نردبانی برای تقرب به سوی پروردگار زمین و آسمانها هستند و شهوتها بیطرف میباشند و میتوان آنها را در راه خیر به کار برد و هم چنین میتوانند عامل شر باشند و از آنجا که انسان مختار است تمام شهوتهایش بی طرفانه هستند و لذتها نیز همه بیطرفانه هستند و خصوصیتهای آنها نیز همه بی طرف هستند. یعنی هر چیزی که خداوند در شما نهاده است یا شما را بر اساس آن سرشته است یا آن را به شما اختصاص داده است همه بی طرف هستند، حال شما آنها را در راه خیر را در راه شر به کار میبرید. همچنین برایتان گفتم که باری عالم بزرگی را ملاقات نمودم و به من گفت: من سی و هشت نوه دارم. بیش از سیزده تن پزشک هستند. همهی آنان حافظ قرآن و پزشک هستند. به ذهنم خطور کرد که این مجموعه از نوههای پاک و خوب و آن حافظان کتاب خدا و پزشکان و آن انسانهای بزرگ، همهی اینها حاصل یک ارتباط جنسی میان پدربزرگ و مادربزرگ است. فحشاخانه هم وجود دارد و روابط جنسی در آن جریان دارد. بنابراین یک ارتباط باعث ایجاد این خیر شد و یک رابطه باعث ایجاد آن شر گشت، پس شهوتها بی طرف هستند و هم میتوانند نردبانی برای ترقی باشد و هم میتوانند پرتگاهی برای سقوط باشد.
2– شهوتها نردبانی برای ترقی و یا پرتگاهی برای سقوط:
ای برادران، به هر شکل اگر شهوتها نمیبودند ما امکان تقرب به سوی خداوند زمین و آسمانها را نداشتیم، بنابراین شهوت نیرویی است که شما را به بزرگی و شناخت خداوند وا میدارد. شهوت را در شما قرار داده است و به خاطر رضای خداوند آن را تنظیم کرده اید و در چارچوبی حرکت نموده اید که خداوند آن را جایز شمرده است و با این کار خداوند را خشنود ساخته اید و نزد او تقرب جسته اید و هر که بگوید: اگر شهوتها نبود ما به آتش جهنم وارد نمیشدیم یا انسان سزاوار آتش نبود، این سخنان ساده لوحانه ای است و باید بگوییم اگر شهوتها نبود ما به سوی خداوند زمین و آسمانها تقرب نمیجستیم.3 – مال اساس زندگی است:
ما در بندهای این موضوع بزرگ به موضوع مال رسیدیم و بیان کردیم که مال اساس زندگی است و مال بزرگترین عامل تقرب به الله است و مال نیز بی طرف است و میتواند توشه ای برای ورود انسان به بهشت باشد و نیز میتواند راهی به جهنم گردد. مال به دو بخش تقسیم میشود. روزی و درآمد. روزی چیزی است که از آن سود میبرید و درآمد چیزی است که از آن سود نبردهاید، اما به خاطر آن مواخذه میشوید. بنابراین موارد مصرفی روزی است و مواردی که با تلاش به دست میآورید درآمد است.
و برایتان بیان نمودم که انسان از علم و دانش نیز پرسیده میشود که چقدر به آن عمل نموده است؟ از جوانیاش پرسیده میشود که در چه راهی صرف نموده است؟ و از عمرش پرسیده میشود که در چه راهی گذرانده است؟ اما دربارهی اموالش دو پرسش از او میشود: از کجا به دست آورده است؟ و در کجا هزینه نموده است؟
4 – مال حلال اساس زندگی است:
باری دیگر میگویم کسانی که خداوند مال حلال به آنان بخشیده است میتوانند با این مال به بالاترین درجه در بهشت برسند و تنها با مال یعنی با انفاق آن این را به دست آورند.
اکنون درس شروع شده است. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:
(( الْمُؤْمِنُ الْقَوِيُّ خَيْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيف ))
((مومن قوی نزد خداوند بهتر و دوست داشتنی تر از مومن ضعیف است))
چرا؟ چون علت وجود شما در زمین کار نیک است و دلیل هم این است که وقتی فرشتهی مرگ میآید انسان میگوید:
﴿ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ ﴾
﴿ پروردگارا مرا بازگردانيد * شايد من در آنچه وانهادهام كار نيكى انجام دهم ﴾
(( التَّاجِرُ الصَّدُوقُ الْأَمِينُ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ ))
((تاجر راستگوی امانت دار با پیامبران و صدیقان و شهیدان مشحور میشود))
بزرگترین کشور اسلامی یعنی اندونزی در یک آمار مشخص شده که بیش از چهارده هزار جزیره دارد و در حالی که بزرگترین مرکز اسلامی از نظر جمعیت است. دویست و پنجاه میلیون نفر جمعیت دارد. دلیل هدایت این مرکز بزرگ نُه تاجر بودند که برای تجارت به آنجا آمده بودند، اما استقامت کردند.
شاید نفهمید که چگونه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم این گونه میفرماید:
(( التَّاجِرُ الصَّدُوقُ الْأَمِينُ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ ))
((تاجر راستگوی امانت دار با پیامبران و صدیقان و شهیدان مشحور میشود))
زیرا تاجر راستگو با معاملات، با راستگویی و با اخلاص خود به سوی الله دعوت میکند.
5 – مال حلال از ارکان تکلیف است:
مسالهی مال یکی از بزرگترین ارکان تکلیف است. کسی که مال حلال بیندوزد میتواند جوانی را خانه دار کند، میتواند مدرسهی دینی بنا نهد، نیز میتواند یتیم خانه ای بسازد و یا انجمن خیریه ای تاسیس نماید. میتواند ناتوانی را یاری دهد، بیماری را درمان کند، به بینوایی ترحم نماید، گرسنه ای را غذا دهد و یتیم و یا بیوه زنی را سرپرستی نماید. پس گزینههایی که پیش روی ثروتمند است بی شمار است؛ بنابراین اگر براساس برنامهی الهی به پیش روید به نظر من باید ثروتمند باشید، اما اگر راه ثروتمندی از روی اصول و یا دین و ارزشهایتان میگذشت، بنابراین فقر مدال افتخاری برای شما خواهد بود.
اگر راه در آمد و ثروت را براساس برنامهی الهی و بدون فدا کردن دین و اصول و ارزشها بروید، تجارت مشروع و روزی حلال است و باید ثروتمند باشید؛ زیرا شما با مال خود هزاران مشکل را برطرف مینمایید. با مال خود یتیمی را سرپرستی میکنید و انسانی را پرورش میدهید و با اموال خود بورسیهی تحصیلی تا دکترا را به جوان مومنی میبخشید و او را یکی از دانشمندان امت میگردانید.
باری دیگر، کسانی که خداوند اموال زیادی به آنان اکرام نموده است گزینههای خوب زیاد و بی شماری پیش روی آنان است. یکی از علما گفته است: «راههای رسیدن به خداوند به تعداد بندگان اوست» راههای فراوانی وجود دارد. دانشگاهی میسازید. با فردی برخورد نمودم که دانشگاهی تاسیس نموده بود. روزی را در آن دانشگاه بودم و دانشجویان پسر در بعد از ظهر و دختران در صبح از من استقبال نمودند. این دانشجویان از مکانهای فقیر نشین برای تحصیل آمده بودند. شهریه دانشگاه رایگان بود. بلکه حتی حقوق هم به آنان میدادند و حمل و نقل آنان به حساب دانشگاه بود. ده سال از تاسیس دانشگاه میگذشت. هزاران دانشجو با مدرک عالی از آنجا فارغ التحصیل شده بودند تا برای کار بروند و ازدواج کنند یا دختران نیز با مدارک خود معلم شوند و ازدواج کنند. صاحب این کار خیر را دیدم که انسانی وارسته بود و این تنها با پول وی انجام شده بود. پس مال قدرت بزرگی است برادران.
باید بدانیم که چرا خداوند برخی از مردم را ثروتمند نموده است؛ زیرا آنان میتوانند با انفاق اموال خود به بالاترین درجات بهشت برسند و سرورمان صدیق تمام اموالش را برای رسول خدا خرج نمود. همچنین
سیدنا عثمان بن عفان: از عبدالرحمن بن سمره روایت است که گفته است:
(( جَاءَ عُثْمَانُ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِأَلْفِ دِينَارٍ حِينَ جَهَّزَ جَيْشَ الْعُسْرَةِ، فَيَنْثُرُهَا فِي حِجْرِهِ، فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُقَلِّبُهَا فِي حِجْرِهِ، وَيَقُولُ: مَا ضَرَّ عُثْمَانَ مَا عَمِلَ بَعْدَ الْيَوْمِ، مَرَّتَيْنِ ))
((عثمان زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم جیش العسره را تجهیز میکردند، هزار دینار نزد ایشان آورد و آن را دامن ایشان نهاد و من پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم که آنها را زیر و رو میفرمود و میگفت: از امروز به بعد عثمان هر کاری کند، زیان نمیبیند. این جمله را دوبار تکرار فرمود ))
سیدنا عبدالرحمن بن عوف انسان ثروتمندی بود. او میگفت: باید چکار کنم وقتی صد تا در صبح انفاق میکنم و خداوند در شب هزار تا به من بر میگرداند؟ به خدا سوگند با شتاب به بهشت خواهم رفت» یعنی دوان دوان.
خواهشی که از برادران دارم این است که شخصی عادی نباشید. میلیونها نفر به دنیا میآیند و بزرگ میشوند و ازدواج میکنند و زاد و ولد میکنند و سپس میمیرند و هیچ کس نمیداند چه اتفاقی میافتد. بسیاری طبقهی عمومی نامیده میشوند. طبقهی پایین نامیده میشوند. برای خوردن و آشامیدن زندگی میکنید. تمام تلاشش این است که یک خانهی کوچک بگیرد. هیچ دغدغهای ندارد. اما مومن هم و غم
بزرگی دارد. او غم امت را به دوش میکشد. تلاش او گسترش حقیقت است. تلاش او خوشبختی مردم است. تلاشش این است که مردم را از تاریکیها به روشنایی، از نابودی به زندگی، از شرک به توحید، از بدبختی به خوشبختی، از بخل به کرم، از جهل به علم و از تفرقه به اتحاد برساند و برای همین خداوند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را در افق اعلی توصیف نمود.
انسان در دنیا وقتی دغدغهی افراد پیرامون خود را حمل کند او را مقدس میشمریم و وقتی به فکر پیرامونیهای خود باشد او را بزرگ میشماریم. برادری به من میگفت که خداوند عزوجل او را مال بخشیده است. به من گفت: به خدا سوگند برای تمام جوانان خانوادهام کاری درست نمودهام، بنابراین خداوند بزرگ میفرماید:
﴿ خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ (103) ﴾
﴿ از اموال آنان صدقه اى بگير تا به وسيلهی آن پاک و پاكيزه شان سازى و برايشان دعا كن زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است﴾
6 – مال حلال پایهی زندگی است:
ای برادران! انسان مؤمن و قوی از نظر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نزد خداوند بهتر و دوست داشتنی تر است. اگر مال در دسترس شما نیست علم در دسترس شما هست. چرا دوست دارید که نا آگاه بمانید. چرا آرمان نداشته باشید. بنابراین اگر مال برایتان در دسترس نباشد علم در دسترس است.
گر مقامی برایت مهیا گردد با یک نوک خودکار حقی را احقاق و باطلی را باطل میکنید. کار نیکی را تصویب یا کار بدی را رد میکنید. با انسان مخلصی همنشین و از انسان بدکاره دوری میکنید. با یک امضاء. پس یا با مقام خود قدرتمند شوید، یا با دانش خود و یا با مال خود قوی گردید.
(( الْمُؤْمِنُ الْقَوِيُّ خَيْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيفِ، وَفِي كُلٍّ خَيْرٌ))
((از نظر خداوند، مومن قوی بهتر و دوست داشتنی تر است از مؤمن ضعیف و در هرکدام خیری وجود دارد ))
ای برادران، من گهگاهی داستان برخی از جوانان آرمان گرا را میشنوم که در آرزوی خدمت به امت هستند. میخواهند کار جالب توجهی انجام دهند. با یک خدمت عالی، با حل یک مشکل، با آگاهی بخشیدن، با راهنمایی توجه را جلب میکند و اگر این سطح نباشد آن وقت زندگی چه ارزشی دارد؟
سیدنا علی رضی الله عنه میگوید: «ای فرزندم، علم از مال بهتر است؛ زیرا علم تو را پاس میدارد و تو مال را پاس میداری. انفاق کردن مال را کاهش میدهد، ولی علم با انفاق رشد میکند. فرزندم، مال اندوز میمیرد و مال میماند اما دانشمندان تا دنیا هست زنده میمانند. جسم آنان از بین میرود، اما نمونههای آن در دلها باقی میماند».
(( وَفِي كُلٍّ خَيْرٌ ))
((و در هر کدام خیری نهفته است))
7 – کسی که قضا و قدر او را ناتوان نموده در اسلام جایگاه و درجه دارد:
حتی خداوند در مؤمن ضعیف نیز برکت قرار داده است. اما یک نکتهی بسیار دقیق وجود دارد: اگر برایتان میسر باشد که قوی باشید باید قوی باشید، اما اگر تلاش نمودید و به قدرت نرسیدید این قضا و قدر الهی است، بنابراین میگویید: خداوند ما را کافیست و بهترین تکیه گاه است. میگویید: خداوند ما را کافیست و بهترین تکیه گاه است، به شرطی که تمام تلاش خود را نمودید ولی به درجهی اندکی از نتیجه دست یافتید.
من نمیگویم: با قضا و قدر بجنگید، خیر، اما من از فقر تنبلی بسیار رنج میکشم. همه چیز راا به تاخیر میاندازد و تاخیر انداز نام میگیرد. میگوید: فردا، فردا.
باری کسی به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفت: فردا، فرمود: وای بر تو، مگر تمام زمانه فردا نیست؟! هم اکنون، هم اکنون.
تاخیر، عدم دقت، عدم پیشرفت، اهمال، وعدههای نامعلوم، کارهای بیکیفیت، توکل بیهوده و نسبت دادن اشتباهات به دیگران وجود است. چنین انسانی فقیر است. اما این فقر قضا و قدر نیست، بلکه به دلیل تنبلی و کوتاهی است. این فقر تنبلی نامیده میشود. اما فقر قضا و قدر این است که شخصی مثلا دچار بیماری باشد و ناتوان باشد. فقر تنبلی ناپسند است. اما فقر انفاق پسندیده است. اینها موارد نادری است. همهی مالش را انفاق نمود. فرمود: ای ابوبکر چه چیزی برای خودت گذاشتی؟ گفت: خدا و رسولش را. فرمود:
(( ما طلعت شمس على نبي أفضل من أبي بكر ))
((خورشید بر مردی بهتر از ابوبکر طلوع نکرده است))
هیچگاه به من بدی نکرد، اموالش را به من داد و دخترش را به عقد من در آورد، این را برایش حفظ نمایید، تمام دریچهها را ببندید الا دریچهی ابوبکر را. هیچ کس پس از رسول الله به اندازهی صدیق به این درجه نرسیده است. آیا سخنان او پس از وفات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را به یاد نمیآورید که نشان از محبت فوق العادهی او دارد. فکر نمیکنم روی زمین دو مردی پیدا شوند که اندازهی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ابوبکر همدیگر را دوست داشته باشند. با وجود زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وفات یافتند، صدیق چه گفت؟
(( أَمَّا بَعْدُ، فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ يَعْبُدُ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ـ لماذا ما قال رسول الله ؟ باسمه فقط من دون أي لقب ـ فَإِنَّ مُحَمَّدًا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ مَاتَ، وَمَنْ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ ))
((اما بعد، هر کس از شما محمد صلی الله علیه وآله وسلم را میپرستید - چرا نگفت رسول الله؟ تنها با نام و بدون هیچ لقبی ذکر کرد - پس محمد صلی الله علیه وآله وسلم مرده است و آنکه خداوند را عبادت میکند، خداوند زنده و جاودان است و هرگز نمیمیرد))
﴿ إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى ﴾
﴿ همانا هدايت بر ماست﴾
گاهی با انبیاء و گاهی با صدیقان و شهدا و نیکان و علمای با عمل و داعیان مخلص و گاهی با پیامبران و رسولان و گاهی از طریق نیکان این رسالت ادامه دارد، بنابراین نگفت: کسی که رسول الله را میپرستید، رسول الله مرده است. این کلام این پندار را میرساند که رسالت تمام شده است، خیر، رسالت دائمی است. این هم دلیل:
﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ (33) ﴾
﴿ و[لى] تا تو در ميان آنان هستى خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند﴾
و[لى] تا تو در ميان آنان هستى خدا بر آن نيست كه آنان را عذاب كند
اکنون جهان اسلام یک میلیارد و پانصد میلیون نفر تحت شکنجه دارد. وحدت کلمه ندارند و سخن آنان خریداری ندارد و اختیار خودشان را نیز ندارند. در تمام اماکن زمین جنگ جهانی سوم بر علیه آنان اعلام شده است و با وجود آن چون رسول الله در میان آنان نیست، سنت او در زندگی شان اجرا نمیشود. این آیه بسیار دقیق است:
﴿ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ(33) ﴾
﴿ و[لى] تا تو در ميان آنان هستى خدا بر آن نيست كه آنان را عذاب كند﴾
یعنی ای محمد، تا زمانی که سنت تو در زندگیشان باشد از عذاب الله در امان هستند.
حقیقت جوانان:
برادران، به خدا سوگند از تکرار آن سیر نمیشوم که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتی از سیدنا معاذ بن جبل پرسید، فرمود:
(( يا معاذ، ما حق العباد على الله إذا هم عبدوه ؟ قال: ألا يعذبهم ))
((ای معاذ، حق بندگان بر خداوند در قبال پرستش او چیست؟ گفت: آنان را عذاب نکند))
(( يا معاذ، ما حق العباد على الله إذا هم عبدوه ؟ قال: ألا يعذبهم ))
((ای معاذ، حق بندگان بر خداوند در قبال پرستش او چیست؟ گفت: آنان را عذاب نکند))
شما در امان هستید، من جوانان را مورد خطاب قرار میدهم. نترسید، تا زمانی که پایبند باشید از همهی شرایط استثنا هستید. شرایط دشواری وجود دارد و حتی شرایط بسیار سختی وجود دارد و فرصت شغلی وجود ندارد و خانهها گران قیمت و خارج از توان جوانان است و من به شما میگویم من کاملا به خداوند اطمینان دارم که: اگر پایبند باشید خداوند مسئولیت شما را بر عهده میگیرد، دلیل:
﴿ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ﴾
﴿ هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگى پاكيزهاى حيات [حقيقى] بخشيم﴾
باری سخنی شنیدم که به شگفت آمدم: شخصی پیر و با عمری حدود صد و ده سال دیدم. میگوید: شیخ و پیرمردی بزرگ، این پیرو شیخ زمان است. شیخ و پیری هم وجود دارد که هم سن و سالها او را پیر و شیخ میکنند. پیر قبیله. افراد قبیله او را به عنوان شیخ و پیر انتخاب میکنند و پیری است که شیطان او را شیخ و پیر میکند. جادو و جادوگری و بازکردن قفلهای جادوگری. خروسی سفید و قوچی سیاه میخواهد. طلسمها و حجابهایی به شما میدهد که هیچ از آن سر در نمیآورید. این را شیطان پیر و پیر نموده است و مورد قبلی هم سن و سالان او را پیر میکنند و مورد پیش تر از این دو را زمان پیر میکند. پیری را نیز پادشاه شیخ و پیر میکند. پادشاه او را به عنوان شیخ و پیر تعیین میکند. پیری را رسانهها پیر میکند و پیری را خداوند پیر میکند. پس مهم این است که با شیخ و پیری باشی که خداوند رحمان او را پیر کرده است.
﴿ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ (20) اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ (21) ﴾
﴿ گفت اى مردم از اين فرستادگان پيروى كنيد * از كسانى كه پاداشى از شما نمى خواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند پيروى كنيد ﴾
تنها با کسی همنشین شوید که احوال او و سخنان او شما را به سوی الله رهنمون شود. با اهل هوس همنشینی نکنید.
(( إن هذا العلم دين فانظروا عمن تأخذون دينكم ))
((این علم دین است، پس بنگرید که دین خود را از چه کسی میگیرید))
(( ابن عمر، دينَك دِينَك، إنما هو لحمك ودمك))
((ابن عمر، دین تو دین توست، بلکه گوشت و خون تو است))
8 – عبادت زمان: قرار دادن مال در خدمت اسلام:
ما همچنان در موضوع مال هستیم. مال پایه و اساس زندگی و قدرت است. مال یکی از بزرگترین بندهای قدرت است. البته اگر به درستی عبادت زمان وجود داشته باشد.
ما در عصری هستیم که جنگ جهانی سوم در آن اعلام شده است. یکی از بندهای این جنگ گرفتن مال است. در جنگ اول خلیج، هفتصد میلیارد دلار از شرق به غرب انتقال داده شد و هر روزه میلیاردها از شرق به غرب روانه میشود. این جنگ، جنگ بینواسازی است. ثروتها به غارت رفت. کشورها اشغال شد. جوانان کشته شدند. نفت بی حساب گرفته میشود. جنگ بینواسازی در این زمان رخ داده است. دوران بینواسازی مسلمانان. بزرگترین کار چیست؟ بزرگترین عبادت تعاملی برای خداوند چیست؟ این که مال حلال کسب کنید و مشکلات مسلمانان را حل کنید. این بزرگترین کار است. شاید به اهمیت مال فکر نکنید، اما مال پایه و اساس زندگی است.
باری در کنفرانس حفظ قرآن بودم. توجهم به این جلب شد که جایزهی نفر اول نزدیک به دو میلیون لیره است. کسی که حافظ کتاب خداوند شود جایزه دارد. من پیشنهاد دادم که این جایزه را مستقیم به پدر بدهند که شاید برخی از مشکلات را داشته باشد و به وسیلهی آن بتواند خانهی کوچکی بگیرد و وامهای خود را بدهد. دوست داشتم دست اندرکاران این جشن و مسابقات زیبا به حافظان یک بورسیه تا دکترا بدهند و او را دانشمند نماییم و ارزش امت به علمای آن است و به خدا سوگند من تمام مومنان را بدون استثنا دوست دارم.
کسی که کاری نمیکند، اشتباه نمیکند:
شخصی هست که همراه شما بار میبرد و شخصی هم هست که بار است و شما او را حمل میکنید. تفاوت بسیار است. در حج در زمانهای قدیم طواف با ویلچر وجود نداشت و طواف را با حمل شخص انجام میدادند. اگر یادتان باشد جعبه ای بود که دورش نرده داشت و انسان پیر در آن مینشست و چهار نفر او را حمل میکردند. این منظره بسیار دردناک بود.
اکنون مسلمان به این شکل است. حرکت نمیکند، کاری انجام نمیدهد و به کسی کمک نمیکند. راحت مینشیند. هیچ کاری انجام نمیدهد. انسانها را ارزیابی میکند. لقب پهلوان یا ناتوان به آنان میبندد. این خوب است و آن یکی بد است. هیچ کاری انجام نمیدهد.
من همیشه یک سخن را میگویم: انسانی هست که در عشق او میمیرم؛ زیرا گناه نمیکند؛ او رسول الله است و ببخشید که این سخن را میگویم. انسانی هم وجود دارد که بسیار او را حقیر میپندارم با اینکه اشتباه هم نمیکند و او کسی است که کاری نمیکند، کسی که کاری نکند اشتباهی هم مرتکب نمیشود. کاری انجام نداده و هیچ تلاشی نکرده است. از خود این پرسش را بپرسید: امروز چکار کرده اید؟ آیا به کسی خدمتی نموده اید؟ آیا خیرخواهی کرده اید، آیا کسی را یاری نموده اید؟ آیا گربه ای را غذا داده اید؟ و آیا به مادرتان خدمتی نموده اید؟
انسانی که کاری انجام ندهد اشتباهی هم نمیکند و کسی که اشتباه نمیکند باید او را تحقیر نمود. به خدا سوگند کسی که کاری انجام دهد گاهی اشتباه هم میکند. از یک داعی در مصر شنیدم که یک داعی مشهور در مصر راه میرفت و جوانی را مشاهده کرد که روی سه چرخه چایی میفروخت. او را میشناخت. او مدرک دانشگاه داشت. کاری پیدا نکرده بود. این کار را برای کسب روزی خود انتخاب نموده بود. پس از آن هم ازدواج کرده بود. این عالم میگوید: خودرو خود را نگه داشتم و نزد او رفتم و با او مصافحه نمودم و کار او را بزرگ داشتم. کار شریف است. سیدنا عمر میگوید: «کسی که کاری نداشته باشد از چشم من میافتد».
کار شرف است:
کار شرف است. دست بالا از دست پایین بهتر است. یکی از صحنههای زندگی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را بیان میکنم:
شخصی در دوران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از ایشان درخواست کمک کرد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خشمگین شد. هر کس درب گدایی را به روی خود باز کند خداوند درب فقر را به سوی او میگشاید، به او فرمود:
(( أَمَا فِي بَيْتِكَ شَيْءٌ ؟ قَالَ: بَلَى، حِلْسٌ ـ أي بساط ـ نَلْبَسُ بَعْضَهُ، وَنَبْسُطُ بَعْضَهُ، وَقَعْبٌ نَشْرَبُ فِيهِ مِنْ الْمَاءِ قَالَ: ائْتِنِي بِهِمَا، قَالَ: فَأَتَاهُ بِهِمَا، فَأَخَذَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِيَدِهِ، وَقَالَ: مَنْ يَشْتَرِي هَذَيْنِ ؟ قَالَ رَجُلٌ: أَنَا آخُذُهُمَا بِدِرْهَمٍ، قَالَ: مَنْ يَزِيدُ عَلَى دِرْهَمٍ، مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثًا ـ المزايدة مشروعة ـ قَالَ رَجُلٌ: أَنَا آخُذُهُمَا بِدِرْهَمَيْنِ، فَأَعْطَاهُمَا إِيَّاهُ، وَأَخَذَ الدِّرْهَمَيْنِ، وَأَعْطَاهُمَا الْأَنْصَارِيَّ، وَقَالَ: اشْتَرِ بِأَحَدِهِمَا طَعَامًا فَانْبِذْهُ إِلَى أَهْلِكَ، وَاشْتَرِ بِالْآخَرِ قَدُومًا فَأْتِنِي بِهِ، فَأَتَاهُ بِهِ فَشَدَّ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عُودًا بِيَدِهِ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: اذْهَبْ فَاحْتَطِبْ، وَبِعْ، وَلَا أَرَيَنَّكَ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْمًا، فَذَهَبَ الرَّجُلُ يَحْتَطِبُ، وَيَبِيعُ، فَجَاءَ وَقَدْ أَصَابَ عَشْرَةَ دَرَاهِمَ، فَاشْتَرَى بِبَعْضِهَا ثَوْبًا، وَبِبَعْضِهَا طَعَامًا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: هَذَا خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَجِيءَ الْمَسْأَلَةُ نُكْتَةً فِي وَجْهِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ))
((آیا در خانه ات چیزی نداری؟ گفت: آری یک فرش وجود دارد. نیمی را زیر انداز و نیمی دیگر را رو انداز استفاده میکنیم. و نیز کاسهای بزرگ داریم که در آن آب مینوشیم. فرمود: آن دو را بیاور. میگوید: آن دو را آورد. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آن دو را در دست گرفت و فرمود: چه کسی این دو را میخرد؟ مردی گفت: من به یک درهم میخرم. فرمود: کسی بیش از یک درهم میخرد؟ دو یا سه بار تکرار نمود. مزایده مشروع است. مردی گفت: من آن دو را به دو درهم میخرم. آن را به او داد و دو درهم را گرفت و آن درهمها را به آن مرد انصاری داد و فرمود: با یک درهم غذایی برای خانواده ات بخر و نزد آنان ببر و با یکی دیگر یک تیشه نجاری بخر و بیاور. آن مرد تیشه را برای رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آورد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با دستان مبارکش دستهی چوبی برای آن درست نمود، سپس به او فرمود: برو و هیزم جمع کن و بفروش. تو را تا پانزده روز نبینم. آن مرد رفت و هیزم جمع مینمود و میفروخت. وقتی برگشت ده درهم پول داشت. با بخشی از آن لباس و با بخشی خوراک خرید. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: این بهتر است از آنکه گدایی در روز قیامت چون نقطهای در پیشانیات باشد))
ای برادران، باور کنید وقتی که طلب روزی میکنید خداوند بزرگ به شما روزی میدهد. وقتی امیدوارید خداوند شما را روزی دهد، او روزی میدهد و کاری برایتان فراهم مینماید. کار دست خداست، ازدواج در دست خداست و خانه و سلامتی همه دست خداست.
من میخواهم که این رابطه با خدا برقرار شود. میخواهم از خداوند بخواهید که با او گفتوگویی داشته باشید. اکنون تمام زندگی ما بر اساس گفتمان است. میخواهیم با خدا گفتوگو کنیم. ای خدا، روزی حلالی به من بده، خدایا ما را هدایت فرما، ما را عامل هدایت قرار بده، ما را در زمرهی هدایت یافتگان قرار بده، روزی پاک به ما بده و ما را در راه خیر به کار گیر. هر وقت دیدم برادری کاری شرافتمندانه دارد به او میگویم: اگر میخواهی به مقام و جایگاه خود پی ببری ببین در چه کاری به کار گرفته شده ای. خداوند تو را در کار خیر به کار گرفته است.
زندگی با خدمت به دیگران خوش است:
واژهی زندگی شیرین است، با اطاعت از خدا شیرین میشود، با این شیرین میشود که غم مؤمنان را در دل داشته باشید.
با این شیرین میشود که خدمتی به مردم بکنید. من ارادههای شما را بر میانگیزم. نباید به این حد خشنود باشید که صفری در سمت چپ عدد باشید، بلکه باید یک صفر و دو صفر بعد از یک باشید تا صد و هزار شوید. نباید بپذیرید که یک شخص عادی باشید، بلکه باید با اراده و ایمان و عمل صالح خود مقام خود را نزد الله بالا ببرید.
دیشب از منطقه المیدان میآمدم. پیش از المیدان محلهای وجود دارد که یک منارهی بسیار بلند دارد. داستان صاحب آن را بارها برایتان تعریف نمودهام. یک مستخدم مدرسه که فقیر بوده و هشت فرزند داشت و درآمدش چهارهزار لیره بود. وی زیر خط قرمز فقر بود. در یک اتاق اجارهای نشیمن داشت. زمین این مسجد به او ارث رسیده بود. آن را به فروش گذاشت. شخصی برای خرید آمد. خریدار نیمی از بها را پیش پرداخت کرد. گفت: بقیهی مبلغ؟ گفت: وقت واگذاری. گفت: واگذاری برای چی؟ گفت: برو نزد مدیر اوقاف و رضایت بده که این زمین برای مسجد باشد. گفت: مسجد! سند را پاره کرد و گفت: به خدا سوگند من خجالت میکشم که این زمین را به مسجد بفروشم. من از شما سزاوارترم که این زمین را در راه خدا ببخشم. این کار برای ابد او را خوشبخت میکند. با یک کار بزرگ، یک فداکاری، یک خدمت، یا کسب دانش، یا خدمت به یک انسان و یا نیکی به پدر ومادر... کاری بکنید تا نزد خداوند مقامتان والا شود.
مال عنصر بسیار مهم و خطرناک است:
موضوع مال یکی از بزرگترین قدرتها در زندگی است. مقام هم قدرت است. علم و مال هم نیز قدرت است. موضوع دربارهی مال است. پولداران میتوانند به بالاترین درجهی بهشت برسند. دلیل بسیار زیبا است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
(( لا حَسَدَ إِلاّ في اثْنَتَيْنِ: رَجلٌ آتَاهُ الله مَالاً فَهُوَ يُنْفِقُ منهُ آنَاءَ اللّيْلِ وآنَاءَ النّهَارِ، وَرَجُلٌ آتَاهُ الله القُرْآنَ فَهُوَ يَقُومُ بِهِ آنَاءَ اللّيْلِ وَآنَاءَ النّهَار ))
((تنها به دو تن حسد رواست: کسی که خداوند مالی به او میبخشد و او در شب و روز آن را انفاق میکند و مردی که خداوند قرآن را به او میبخشد و او در شب و روز آن را به پا میدارد))
انسانهای نیکوکاری وجود دارند که خداوند بزرگ بر دارایی شان میافزاید و در دوستان، فرزندان و اموال آنان را برکت میدهد و آنان را از آسیبها محفوظ میدارد؛ بنابراین:
(( أَنْفِقْ أُنْفِقْ عَلَيْكَ ))
((ببخش تا به تو ببخشم))
(( أنفق بلال، ولا تخشَ من ذي العرش إقلالا ))
((بلال انفاق کن و از بابت خداوند عرش نگران کم شدن نباش))
برادری به من گفت که در آلمان بوده است. شخصی از اینجا میرود تا کارخانهای در آنجا بسازد. به من گفت: بسیار غافلگیر شدم. او مانند هر شهری دیگر انتظار مجوز، معاملات، اقدامات طولانی و اداری و بروکراسی و سند و سفته و توافقنامه و... داشت، اما تنها دو شرط از او خواسته شد: اول اینکه محیط زیست را آلوده نسازد و دوم اینکه برای آلمانیها فرصت شغلی ایجاد کند و زمینی رایگان با اجارهی ناچیزی به او دادند. هر دانگ در سال تنها یک مارک آلمانی اجاره داشت. اکنون یک یورو. به اندیشه بنگرید. این تولید کننده را باید تشویق کنیم. زمین به او داده اند هر دانگ یک مارک و تنها به دو شرط که محیط را آلوده نسازد و دوم فرصت شغلی ایجاد کند.
باری یکی از برادران ما که پیش تر هم گفته ام به من گفت: من به زودی کارخانه ام را خواهم فروخت، دلیل؟ گفت: سود نبردم. به او گفتم: چند کارگر داری؟ گفت: هشتاد تا. گفتم: چه کسی گفته که سود نمیبری؟ تو درب هشتاد خانه را گشودهای. اگر در هر خانه پنج تن باشند. شما و همسر و سه فرزند پنج نفر در یک خانه میشوید. اکنون هشتاد کارگر است. نتیجه یعنی چهارصد تن. تو با این کار آنان را با فضل خداوند روزی میدهی. پس باز بودن کارخانه بزرگترین سود است.
گاهی یک صنعتکار را میبینم که سه هزار کارگر دارد. خداوند او را بزرگ نموده است. او سه هزار خانواده را با یاری خدا روزی میدهد:
(( الْمُؤْمِنُ الْقَوِيُّ خَيْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيف ))
((مومن قوی از مومن ضعیف نزد خداوند بهتر و دوست داشتنی تر است))
در برابر شما علم وجود دارد. شاید فرزند انسان پولداری باشید و پروژه ای را آغاز کنید. یا شخصی هستید که امکانات ندارید، پس درس بخوانید، مدرک عالی در یک تخصص کمیاب بگیرید و کار خود را خوب انجام دهید. یا شخصی هستید که هنری دارید. آن را خوب انجام دهید و در آن نوآوری کنید. در نتیجه درآمد شما بالا میرود. غیر از خود را نیز استخدام کنید. مال بزرگترین عامل تقرب به سوی خداوند بزرگ است.
موضوع علمی: پنگوئن:
به موضوع علمی میپردازیم.
1 – قطب جنوب محل زندگی پنگوئن:
در خلقت الهی نشانههایی دال بر بزرگی الله است. در قطب جنوب که سردترین مکان در جهان شمرده میشود، شش ماه زمستان دارد. محیطی بسیار دشوار دارد. در آن جا مخلوقی به نام پنگوئن وجود دارد. حیوانی دوزیست که بر دو پا راه میرود و بر شکم میخیزد.
2 – مهاجرت پنگوئن به قطب جنوب:
ین پنگوئنها به قطب جنوب سفر میکنند. این سفر چند هفته طول میکشد و صد کیلومتر را با خیزش یا روی دو پایشان میپیمایند. بنابراینبه این مکان رسیده و هزاران هزار از آنها گرد میآیند. طراحی خداوند این چنین است. پنگوئنها گرد میآیند، به مکانی در قطب جنوب مهاجرت میکنند. درجه حرارت آنجا پنجاه درجه زیر صفر است و سرعت بادهای سرد آنجا صد کیلومتر در ساعت است. سرعت همیشگی و سرمای طاقت فرسا. اینها در قطب جنوب با هم گرد آمده و دور هم میمانند.
3 – سامانهی نوبتی در مناطق گرم و سرد:
چه کسی سرد میشود؟ آنان که در اقیانوس هستند جاهای خود را نوبتی در اقیانوس عوض میکنند. یکی از مجموعه گرم نیست و دیگری در اقیانوس. آنهایی که در اقیانوس اند یک ساعت باقی میمانند و سپس به گروه میپیوندند و یکی دیگر جای او را میگیرد.
4 – روش لقاح میان نر و ماده:
شگفتی در لقاح میان نر و ماده آن هاست. ماده وارد دریا میشود تا تخم بگذارد. این پنگوئن که ایستاده است تمام بدن او با پوست محکمی پوشیده شده است؛ زیرا سردی طاقت فرسا است و دو پا دارد که روی آن میایستد.
5 – نگهداری تخم توسط پنگوئن نر:
این پنگوئن تخمی که ماده گذاشته را میان پاهایش نگهداری میکند و با پوست خود آن را میپوشد؛ زیرا اگر روی زمین بغلطد نوزاد از سرما میمیرد. اوتا کی تخم را روی پاهای خود میگذارد و با پوست خود آن را میپوشاند؟ تمام شاهد در این سخن است: چهار ماه روی پاهایش میایستد و تخم را در میان دو پایش دارد و با پوست خود میپوشاند و نه چیزی میخورد و نه چیزی مینوشد. این چه انعطافی است؟ اگر مجبور شود برود میخیزد و بسیار آرام میرود. اگر با پا حرکت کند تخم میافتد. با پرشهای بسیار آرام میرود. این باورکردنی نیست. این چه رحمتی است که خداوند در دل این پنگوئن نر قرار داده است.
6 – کار پنگوئن ماده:
ماده در دریا غذا گردآوری میکند و برای بازگشت آماده میشود. وقتی ماده بر میگردد به خشکی این تخم شکسته و جوجه پنگوئن از آن خارج شده است. ماده آن را میگیرد و پرورش میدهد.
7 – اولین وعدهی غذایی پنگوئن کوچک:
به همین مناسبت، پنگوئن پدر در چینه دان خود مقداری شیر دارد که چهار ماه آن را نگه میدارد و از آن استفاده نمیکند، در حالی که بیشترین نیاز را به آن دارد.
این اولین وعدهی غذایی پنگوئن در هنگام تولدش میباشد. وقتی به دنیا میآید پنگوئن فرزند دهانش را باز میکند و به سمت پدر میآید و او وعدهی غذایی که چهارماه پیش برایش نگهداشته است را در دهانش قرار میدهد.
چه کسی این را به او آموخته است؟ چه کسی مهربانی را در دل او قرار داده است؟ بنابراین باید پنگوئن درسی فراموش نشدنی را به مادرانی بدهد که در وظیفهی خود کوتاهی میکنند. چهار ماه نمیخورد و نمینوشد. در روایات ماثور آمده است:
(( وأيما امرأة قعدت على بيت أولادها فهي معي في الجنة))
((هر زنی که عمر خود را صرف تربیت و پرورش فرزندانش کند با من در بهشت خواهد بود))
در زمان حاضر فرزندان در راه هستند و زن در خانهی همسایه. حیوان از این زن بهتر است. تخم را در میان دو پایش نگه میدارد و با پوست خود آن را میپوشاند. چهار ماه بدون خوردن و نوشیدن میماند تا درجه حرارت لازم این تخم را حفظ نماید. تخم میشکند و آنگاه برایش وعدهی غذایی را آماده میکند، در حالی که خودش به آن نیاز بسیار ضروری دارد و آن را در دهان فرزند کوچکش میگذارد.
8 – همکاری نر و ماده در پرورش فرزند:
به این همکاری بنگرید. ماده از دریا برمی گردد تا فرزند کوچک را بگیرد و پرورش دهد و شکم خود را در دریا از غذا انباشته است و پدر به آب فرو میرود تا چیزی بخورد و بیاشامد. این آفریدههای خداست. بنابراین:
﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴾
﴿ ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند و[لى] انسان آن را برداشت، راستى او ستمگرى نادان بود﴾
اگر انسان امانت را به دوش نکشد و رسالت را ادا نکند پست ترین حیوان میشود و حیوان از او والاتر میگردد، اما اگر این امانت را به دوش کشیده و رسالت خود را ادا کند از فرشتگان هم والاتر میشود. فرشتگان عقل بدون شهوت دارند و به حیوانات شهوت بدون عقل داده شده، اما انسان هر دوی آنها را داراست. اگر عقل خود را بر شهوت ترجیح دهد از فرشتگان هم بالاتر میرود و اگر شهوت را بر عقل ترجیح نمود از حیوان هم پست تر میشود.
پیام اخلاقی: تربیت فرزندان یکی از بزرگترین اعمال است:
تربیت فرزندان یکی از بزرگترین کارهاست. توجه به سلامتی و درس و اخلاق و دین آنان.
یاد دارم که در شهری بودم و یک عالم بزرگوار به من میگفت که کودکی در یکی از نمازهای روزانه به مسجد آمد. در صف اول هشت نمازگزار بودند. یکی از این نمازگزاران - خداوند این نادانی ما را ببخشد – حدیثی شنیده بود که جای کودک صف دوم است. او این کودک را به صف دوم رانده بود، ولی صف دومی در کار نبوده است. همه آنان هشت تن بوده اند. این کودک بعد از اینکه عم