حالت سیاه
12-12-2024
Logo
عقيده - عقيده و اعجاز - درس (35-36) ارکان تكليف: مسائل ایمان -2- حقایق ایمان- عبادت تفکر
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

 سپاس خداوند جهانیان را و درود بر سیدنا محمد راستین وعده ی امانت دار. بار خدایا ما را از تاریکی‌های نادانی و توهم به سوی نور معرفت و دانش و از لجنزار شهوت‌ها به سوی باغ‌های بهشت برین بیرون ببر.

کارهای ارادی و غیر ارادی در زندگی انسان:

برادران گرامی، با درس سی و پنجم از دروس عقیده و اعجاز و با شرح موضوعاتی در مسائل ایمان در خدمت شما هستیم.
 حقیقت اول این است که انسان با اراده و اختیار خود به کارهای ارادی می‌پردازد. برخی از کارهای در جسم او به شکل غیرارادی انجام می‌شود. تپش قلبش غیرارادی است. تنفس در شب غیرارادی است. کار سیستم‌های بدن غیر ارادی است. خداوند متعال با کرم و حکمت خود ما ار از هزاران کار جاری در بدن معاف نموده است. گوارش، تغيير شكل غذا، تبديل آن به سلّولهاى جسم در بدن، کارهای گوارشی، تنفسی و شیمیایی بیشمار است و همه اعمال غیر ارادی است. شما می‌خورید و کارتان تمام می شود، اما غذا از مکانی به مکان دیگری منتقل می‌شود. از معده به اثنی عشر می‌رود. صفرا مقداری از ترشحات را روی آن می‌ریزد. پانکراس نیز ترشح می‌کند. کبد کار می‌کند. این‌ها چیزهایی است که خداوند شما را از آن معاف نموده است. اگر خداوند شما را مکلف به این کار می‌نمود حداقل چهار پنج ساعت پس از غذا نیاز به کار داشتید تا گوارش انجام شود. اگر تپش قلب را به خودتان موکول می کرد، نمی توانستید بخوابید چون اگر می خوابیدید، می مردید. هم چنین اگر تنفس را به خودتان واگذار می کرد، امری طاقت فرسا می بود. تنفس، تپش قلب، گوارش و کارهای بی شمار غیرارادی که خداوند شما را از آن معاف نموده است اما شما کارهای ارادی دارید که خود آن را انتخاب می‌کنید. 

پشت هر حرکتی از حرکات انسان یک نگرش است و فکر با تمایل و محبت همراه است:

پرسش اکنون این است که چگونه کار را انتخاب می‌کنیم؟ چرا به فلان جا رفتید؟ چرا این دعوت را لبیک گفتید. چرا بر ضد فلانی اقامه‌ی دعوا نمودید؟ چرا به این مکان سفر کردید؟ چرا با این زن ازدواج نمودید؟

چرا بر خلاف واقع سخن گفتید؟ انگیزه‌ی کارهای ارادی چیست؟ انگیزه‌ی آن باور است. یعنی دزد چه فکری می‌کند؟ بر این باور است که اگر دزدی کند مال فراوانی را بدون تلاش به دست خواهد آورد. گمان می‌کند از تمام افراد پیرامون خود باهوش تر است ولی از یاد برده که پس از مدتی در چنگ قانون و عدالت گرفتار خواهد شد و به شدت مواخذه خواهد گردید.
پیش از انجام کار اندیشه ای وجود دارد و کار مستلزم تمایل است و تمایل به فکر وابسته است. مهم این است که باور درست باشد. کسانی که به مسلمانان خیانت می‌کنند چه فکری دارند؟ وقتی کالایی را با برچسب مارک دولت بسیار بزرگ و پیشرفته می‌فروشد و دو برابر قیمت آن را می‌گیرد توانسته مردم را قانع کند که این کالا ساخت فلان کشور است آن هم با برچسبی که بر این پارچه زده است. طبیعتا برچسب‌هایی که با اتو می‌چسبانند و می‌شود ساخت فرانسه (Made in France) درحالی که پارچه از بی کیفیت ترین نوع آن است. این خائن چه فکری کرده است؟ فکر کرده خیانت کار هوشمندانه ای است و درآمد فراوانی دارد.
باور کنید، هر حرکت، موضعگیری، کلام، لبخند، اخم، صدای بالا و یا محبتی که از شما نمودار می‌شود در پشت آن دیدگاه و فکری وجود دارد و این فکر همراه تمایل و حب است. این حقیقت نخست است.

بزرگترین بخشش الهی به انسان این است که بینش درستی داشته باشد:

 اکنون مؤمن کیست؟ کسی که فکرش درست باشد. بزرگترین بخشش الهی داشتن تفکر درست است. رباخوار با ماشین حساب، حساب می‌کند یک میلیون قرض داده و یک میلیون و دویست هزار پس خواهد گرفت اما در قرآن آمده است:

﴿ يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا (276) ﴾
﴿ خدا از (بركت‏) ربا مى ‏كاهد﴾

(سوره بقره: 276 )

گر این تعبیر درست باشد، خداوند عز وجل اختیارات بی شماری را در معاملات بندگانش قرار داده است. منتظر شما است تا اموال فراوانی را گرد آورید و سپس آن را در آتش بسوزاند. منتظر است تا اموال باد آورده ای را جمع کنید و آن را با مصادره به خاطر اشتباهی که مرتکب شدید از شما بگیرد درحالی که شما هیچ نمی‌فهمید. شما در قبضه‌ی قدرت الهی هستید. به نظر من بزرگواری و بزرگی مؤمن، اگر درست گفته باشم، در اندیشه ی درست است. در زندگی غافلگیری و ویرانی اتفاق نمی‌افتد. اعمال ناشایست وجود ندارد. زیرا او متعتقد است که اطاعت از خداوند از هر چیزی بهتر است.

(( استقيموا ولن تحصوا ))
((پایبند باشید و هرگز شمار ندهید))

[ ابن ماجه از ثوبان ]

 باور دارد اگر در حد حدود الهی بایستد سلامتی و آرامش خود را تضمین نموده است. اگر خوبی و نیکی کند خوشبختی را تضمین کرده است. اگر فرزندان خود را تربیت کند آینده را تضمین نموده است. نگرش او درست است. بنابراین شما وقتی به یکی از خانه‌های خداوند می‌آیید تا یاد بگیرید، شما بزرگترین کار را انجام داده اید. کاری انجام داده اید که در جهان قتصاد سرمایه گذاری نام دارد. این ساعت سرمایه گذاری می‌کنید تا حقیقت را بشناسید تا بر اساس شنیده هایتان روز بعد به حرکت بپردازید یعنی اکثر مردم با کاری که بر اساس نگرشی نادرست انجام می شود، نابود می شوند. گاهی انسان دور از روش الله فکر می‌کند بلکه من می‌گویم هر انسانی خداوند را در حساب و کتاب‌های خود مد نظر قرار ندهد، نادان ترین و احمق ترین انسان است. زیرا قدرت مطلقه‌ی جهان هستی که همه چیز در دست اوست را فراموش کرده است و خودش را قوی فرض کرده و چیزی را گرفته که از او نبوده است و در اینجا عذاب دردناک فرا می‌رسد. بنابراین وقتی شما به جلسه‌ی درسی حضور می‌یابید که احکام این دین بزرگ را فرا می‌گیرید سلامتی و خوشبختی دنیا و آخرت خود را تضمین می‌کنید.

هر تجاوزی از حدود الهی تنها به دلیل نادانی یعنی دشمن ترین دشمن انسان است:

 می توانم هزاران مشکل را برایتان مطرح کنم دلیل آن جهل و نادانی است. من اولین خطبه ای که در این مسجد در سال هفتاد و چهار ارائه دادم را به یاد دارم. شخصی پنجاه و پنج ساله در صحن مسجد نزد من آمد و شروع به گریه کرد. دلیل گریه اش را پرسیدم گفت همسرم به من خیانت می کند، گفتم: با چه کسی؟ گفت: با همسایه ام. چگونه همسایه ات با همسرت آشنا شد؟ گفت: باری همسایه ام به دیدار من آمد و من دلم به حالش سوخت که در اتاق تنها باشد و از او خواستم نزد ما بیاید. به نظر، این زن توجه آن مرد را جلب کرده بود. در نبود شوهرش بسیار به او محبت می‌کرده است. درب را زده و زن هم درب را باز کرده است. مشکل آغاز شد. اگر در یک جلسه‌ی درس شرکت می‌نمود و احکام شریعت را می‌دانست این کار را نمی‌کرد. داستان‌های بسیاری وجود دارد. بلکه من بر این باورم که هر بلایی در روی زمین اززمان آدم تا روز قیامت تنها به دلیل تجاوز از حدود الهی اتفاق افتاده است و هر تجاوزی از حدود الهی به دلیل جهل و نادانی بوده است و این نادانی بزرگترین دشمن انسان است. بحران دوزخیان در آتش همان نادانی است:

﴿ وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ (10) ﴾
﴿ و گويند اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل كرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم﴾

( سوره ملک).

 باوری دارید. اینجا می‌آیید تا باورتان را درست کنید. اینجا می‌آیید تا حق را حق و باطل را باطل ببینید. به جلسه‌ی علمی می‌آیید تا بدانید که برنامه‌ی الهی بهترین برنامه و منتهی به سلامت و خوشبختی است. اما خداوند بزرگ با فضل و کرم خود ما را یاری می‌دهد. چگونه ما را یاری می‌دهد؟ ایمان را در دل ما محبوب می‌نماید، آن را در دل ما می‌آراید، کفر و فساد و نافرمانی را برایمان ناپسند می‌نماید. انسان وقتی کار نیکی می‌کند احساس آرامش درونی به او دست می‌دهد. احساس خوشبختی و آرامش می‌کند اما اگر کار بدی انجام دهد احساس پریشانی و نگرانی می‌کند. قلب از کجا آمده است؟ از اینجا که فطرت انسان به طور کامل با برنامه‌ی الهی تناسب دارد و هر چیزی که خداوند دستور به انجام آن داده باشد، شما را بر اساس عشق به آن برنامه ریزی کرده و هر چیزی که شما را از انجام آن نهی نموده شما را بر اساس تنفر از آن برنامه ریزی نموده است. در در هتلی آلمان بالای تخت نوشته اند اگر امشب نخوابیدید مشکل از رختخواب ما نیست و این رختخواب نرم است دلیل نخوابیدن شما گناهان فراوان شماست.

بدبخت ترین مردم کسی است که کار خود را بر آزار دیگران استوار نماید:

انسان هر چقدر هم گمراه باشد هنگام نافرمانی از خداوند احساس دلگیری و پریشانی می‌کند. برای همین کسانی که کارهای خود را بر اساس آزار دیگران، غارت اموالشان و ایجاد ترس در آنان استوار می‌سازند، اینان بدبخت ترین مردم در خانه‌ی خود می‌باشند. شخصیتی متعادل ندارد، به فطرت خود احساس می‌کند کار خویش را بر اساس آزار دیگران، ایجاد ترس در آنان، یا باجگیری از آنان استوار ساخته است. حساب فطرت بسیار دقیق است. برادری داستانی را نقل می‌کرد: شخصی در لبنان خودرویی را پس از ساعت دو نیمه شب می‌راند به نظر می‌آمد ماه آوریل در تابستان بوده است. مردی فرزند خود را به بازار فرستاده بود تا چیزی بخرد و این شخص آن کودک را زیر گرفت و در دم جان داد. ساعت دو نیمه شب و هیچ کس نبود، این تخلف علیه شخصی ناشناس ثبت گردید. کسی که این کودک را زیر گرفت از هر گونه مجازاتی از سوی دولت رهایی یافت. بیش از چهل روز نتوانست شب را خوب بخوابد. سپس نزد یک روانپزشک رفت و او را از ماجرا آگاه کرد و به او گفت باید دیه را به خانواده اش بدهد تا بتواند بخوابد. حساب و کتاب دقیق است؛ زیرا:

﴿ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمْ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمْ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ (7)﴾
﴿ ليكن خدا ايمان را براى شما دوست‏ داشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما بياراست و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت﴾

(سوره حجرات)

آنکه اندیشه اش درست باشد عقیده اش درست است و آنکه فکرش فاسد باشد عقیده اش فاسد است:

برادران، ما نیاز بسیاری داریم به این که نگرش ما درست شود. اگر فکر ما درست شود کارمان درست است و اگر باور ما نادرست باشد کار ما نادرست است و باید فکر خود را با کمک کتاب و سنت تصحیح کنیم. مثلا خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا (71) ﴾
﴿ و هر كس خدا و پيامبرش را فرمان برد قطعا به رستگارى بزرگى نايل آمده است﴾

( سوره احزاب)

 آیا فکر می‌کنید که پیروی از خداوند و پیامبرش رستگاری بزرگ است؟ شاید معامله ای با سود نجومی به شما پیشنهاد شود اما کالای مورد نظر حرام یا فاسد است و یا در فساد جامعه تاثیر دارد. وقتی شما به این معامله پشت پا می‌زنید و از تمام این سود چشم پوشی می‌کنید معنایش این است که فکر شما درست است و مطابق برنامه‌ی الهی می‌باشد اما وقتی فکر می‌کنید این اموال فراوان را نمی‌توانید از دست بدهید و خداوند آمرزنده و مهربان است، این یک بلای عمومی است. وقتی انسان مرتکب معصیتی شود فلسفه بافی و مغالطه کند. فلسفه ای به شما می دهد که هرگز نزد خداوند مورد قبول نخواهد بود و وقتی عذاب الهی فرا می‌رسد، درمان الهی نیز می‌آید و وی بسیار پشیمان می‌شود برای همین در حدیث آمده است که:

(( مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ، وَأَبْغَضَ لِلَّهِ، وَأَعْطَى لِلَّهِ، وَمَنَعَ لِلَّهِ فَقَدْ اسْتَكْمَلَ الْإِيمَانَ ))
((کسی که به خاطر خداوند دوست بدارد و دشنمی کند، و به خاطر او ببخشد و بگیرد، در حقیقت ایمان او کامل است))

[ ابو داود از ابوامامه]

 بر اساس برنامه‌ی الهی دوست دارید.

دوست داشتن به خاطر الله عین توحید و دوست داشتن با خدا عین شرک است:

 نوعی دوست داشتن به خاطر خداست و نوعی دوست داشتن با خداست و دوست داشتن به خاطر الله عین توحید و دوست داشتن با خدا عین شرک است.

دوست داشتن به خاطر الله این است که رسول الله را به عنوان شاخه ای از محب الهی دوست بدارید، تمام یاران او را به عنوان شاخه ای دیگر از حب الهی دوست بدارید، تابیعین و تبع تابعین، علما، فقها و عالمان با عمل و ربانی همه را دوست داشته باشید. این که خانواده تان را دوست داشته باشید.

(( الحمد لله الذي رزقني حب عائشة ))
((سپاس خداوندی که محبت عائشه را به من بخشید))

[ روایت ماثور ].

 دوست داشتن همسر شاخه ای از محب الله بر اساس برنامه‌ی الهی است. این همسری که خداوند به وسیله ی آن به شما لطف نموده و به شما دستور داده او را گرامی بدارید.

(( أكرموا النساء، فو الله ما أكرمهن إلا كريم، ولا أهانهن إلا لئيم، يغلبن كل كريم، ويغلبهن لئيم، وأنا أحب أن أكون كريماً مغلوباً من أن أكون لئيماً غالباً ))
((زنان را گرامی بدارید. به خدا سوگند تنها افراد بخشنده و بزرگوار آنان را گرامی می‌دارند و تنها افراد پست و فرومایه آنان را خوار می‌کنند. زنان بر افراد بزرگوار غلبه دارند اما افراد فرومایه بر زنان غالب اند و من دوست دارم بزرگوار و مغلوب باشم اما فرومایه و غالب نباشم))

[ روایت ماثور ].

کسی که خداوند را دوست داشته باشد نگرش او متناسب با معیارهای قرآنی است:

 برادران کسی که به خاطر خداوند دوست داشته باشد، خشمگین شود، ببخشد، بگیرد، صله رحم به جا آورد یا آن را قطع نماید این شخص معیارهایش و فکرش بر اساس معیارهای قرآن کریم است. یک پرسش پیش می‌آید اگر دو حب با هم در تضاد باشند چه کنیم؟ انسان همیشه در پی محبت و عشق قوی تر است. جوانی که مستقل است، پدرش بینواست، وارد مدرسه می‌شود. دانشگاه می‌رود. تمام آرمانش این است به مدرک عالی برسد و با آن پستی را بدست آورد. درآمد بالا داشته باشد که بتواند ازدواج کند و خانه ای بخرد و جایگاه اجتماعی والایی داشته باشد. این را بسیار دوست دارد. آینده خواهد داشت. شخص معروفی خواهد بود. جایگاه خواهد داشت. درآمد منطقی خواهد داشت و نیازهایش برطرف خواهد شد. این چیزی است که آن جوان آن را بسیار دوست دارد. به آینده ای فکر کرده که دکترا داشته باشد. خانه ای با شکوه و خودرو درب خانه پارک باشد. همسر مورد نظر خود را داشته باشد. تحصیلات عالی داشته باشد. و چیزهای دیگری هم دوست دارد. با دوستانش شب نشینی کند. به گردش رود و بهترین غذا را بخورد. عشق به آینده او را از هزاران مهمانی و شب نشینی و هزاران چیز لذت بخش باز می‌دارد. عشق به آینده‌ی درخشان برایش بیشتر از عشق به این لذت‌های زودگذر و فنا شدنی است.

خواب دوست داشتنی است اما عشق به خدا بزرگتر از آن است. مؤمن گاهی شب‌های تابستان ساعت سه و نیم (صبح) بر می‌خیزد. ساعت یک خوابیده است. یک ساعت و نیم خوابیده و عشق خداوند بر او غلبه می‌کند. شاید در آمدش محدود باشد و خداوند را بسیار دوست دارد و برای همین بخشی از اموال خود را صدقه می‌دهد. این اموالی که صدقه داده است برای خودش نیاز بوده است. مؤمن و هر انسانی مال را دوست دارد اما محبت الهی بر آن غالب می‌آید و آن مال را انفاق می‌کند. بنابراین اگر دو چیز محبوب نزد مؤمن تعارض داشت، اغلب به دنبال حب قوی تر است و حب قوی تر دوست داشتن الله است. این مضمون آیه‌ی شریفه‌ی زیر است:

﴿ وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى (40) فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى (41) ﴾
﴿ و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت*پس جايگاه او همان بهشت است﴾

( سوره نازعات)

 هم هوا و هوس وجود دارد و هم اطاعت از الله و آیه می‌فرماید:

﴿ فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ ﴾
﴿ پس اگر تو را اجابت نكردند بدان كه فقط هوسهاى خود را پيروى مى كنند﴾

( سوره قصص: 50 )

﴿ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ ﴾
﴿ و كيست گمراه‏ تر از آنكه بى‏ راهنمايى خدا از هوسش پيروى كند﴾

( سوره قصص: 50 )

ضرورت ایمان در زندگی هر انسان:

 برادران، چرا ایمان بسیار ضروری است؟ عموم مردم در آغاز زندگی سالم اند، کار تجاری بزرگ دارند، درآمد بالا، هیچ مشکلی ندارند، نیازی به دین احساس نمی‌کند، نیاز به شادی دارند، شب نشینی می‌کنند، به مسافرت می‌روند، نمازهایش کمرنگ ادا می‌شود، کم ذکر می‌کند، اما هر طور می‌خواهد از زندگی بهره می‌برد، در مکان عمومی میزهای شراب مشکلی ایجاد نمی‌کند، زنان لخت و نیمه برهنه مشکلی ایجاد نمی‌کند، در زندگی به دنبال لذت است، این شخص اطلاعات کمی دارد. نیازی به دین در خود نمی بیند، با این مسئله مشکلی ندارد. کسی که چنین تصوری دارد جاهل است. خداوند در یک لحظه زندگی انسان را دوزخی طاقت فرسا می‌گرداند. در یک لحظه، یک لخته خون کوچک تر از سر سوزن در باریک ترین رگ‌های خونی مغز لخته می‌شود و انسان دچار فلج می‌شود و یا کور می‌شود و یا حافظه اش را از دست می‌دهد. پس انسان در میان الطاف الهی است. شریان کرونری وی دلیل نشاط وی است و اگر ذره ای تنگ تر شود عمل قلب باز باید انجام گیرد. پیوند رگ انجام می‌شود. بسیار پریشان می‌شود. اگر ورمی را در بدن خود احساس کند شب خوابش نمی‌برد که شاید تومور بدخیم باشد و منجر به مرگش گرد. انسان گاهی گمان می‌کند نیازی به الله ندارد. شما همیشه در قبضه‌ی قدرت الهی هستید.

خدا هزار و یک راه برای نابودی انسان در اختیار دارد سلامتی، کار، خانه، همسر، فرزند، یک سانحه‌ی رانندگی زندگی انسان را جهنم می‌کند. جوانی در آغاز زندگی اتفاقی برایش می‌افتد که نیمی از بدن وی فلج می‌شود. بیست و شش سال عمر دارد. زندگی از همه‌ی جهات در محاصره خطرها است. کسی که احساس می‌کند نیاز به دین ندارد و من می‌گویم این احساس بخش اعظم مردم است. دلیلش این است که آنان پایبند نیستند. هیچ حرامی از نظر آنان وجود ندارد و همه چیز قبول است. به شما می‌گوید عادی است. در شب نشینی بودیم، طبیعی است. در آن گناه بزرگی وجود داشته است. در جایی بودیم که گناهان بزرگتری بود. طبیعی است، معنای طبیعی چیست؟ شرعی؟ اکنون یک واژه‌ی اختراعی به شما می‌گوید و آن طبیعی است. پدیده‌ی طبیعی بودن با همه‌ی فریبندگی اش وارد کار می‌شود. معنای طبیعی چیست؟ من از این واژه بسیار در شگفتم. این همسر شماست تمام زیبایی هایش را در راه نمایان می‌کند. طبیعی است. یعنی طبیعی است که شما از انجام شریعت معاف هستید، معنای طبیعی چیست؟ مردم این گونه می‌گویند. مثالی می‌زنم. این آیه:

﴿ هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمْ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوْا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنْ الشَّاكِرِينَ(22) ﴾
﴿ او كسى است كه شما را در خشكى و دريا مى‏ گرداند تا وقتى كه در كشتيها باشيد و آنها با بادى خوش آنان را ببرند و ايشان بدان شاد شوند [بناگاه] بادى سخت بر آنها وزد و موج از هر طرف بر ايشان تازد و يقين كنند كه در محاصره افتاده‏ اند در آن حال خدا را پاكدلانه مى‏ خوانند كه اگر ما را از اين [ورطه] بر هانى قطعا از سپاسگزاران خواهيم شد﴾

( سوره يونس )

کسی که خداوند را در آسایش بشناسد خداوند او را در سختی‌ها در می‌یابد:

 باری یکی از برادران گرامی برایم تعریف می‌کرد که در هواپیما مهماندار بوده است. هواپیما وارد یک ابر رعد و برق دار شده است. و جلوی هواپیما درهم شکسته شده بود. تعادل از دست رفته بود. و احتمال سقوط نود و نه درصدی آن وجود داشت. می‌گفت مسافران به سر و صورت خود می‌زدند و لباس‌های خود را پاره می‌کردند و واویلا سر داده بودند و از صندلی‌ها بیرون آمده بودند و خلبان را دستپاچه کرده بودند. خلبان بسیار عصبانی شده بود. او نیاز به آرامش داشت تا بتواند کاری بکند.

دستور داد رئیس مهمانداران آنان را آرام کند اما آنان قبول نکردند. نمی‌توانم. گفت یک مسافر محترم را پیدا کن تا جانشین تو شود. شخصی را دیدم که نشسته و آرام است. این بهترین شخص است. به او نزدیک شد دید غش کرده است. او تنها بود. انسان گاهی دچار شرایط دشواری می‌شود. شما در قبضه‌ی قدرت الهی هستید. ببینید من مبالغه نمی‌کنم شخص که نماز نمی‌خواند. در ترکیه زلزله ای آمد. برادری سوگند می‌خورد در نماز ظهر در مسجد جامع کسی نبود. هفت یا هشت نفر، یک یا دو صف بیشتر نبودند. بعد از زلزله نماز ظهر مسجد پر شد و صحن آن نیز پر از مردم گشت و پس از زلزله روی پیاده رو نماز می‌خواندند. ترسناک بود. هرگز، هر انسانی که احساس خطر کند نماز می‌خواند و همان دم خدا را می‌شناسد و نماز می‌گزارد. اما مهم این است که شما در آسایش و سلامتی او را بشناسید. در جوانی، در هنگام قدرت و توانایی، ثروت و در زمانی که هیچ مشکلی نداشته باشید او را بشناسید اما چه کسی این گونه است.
برادری می‌گفت هواپیما به مقصد مسکو در حرکت بود. پنج متخصص روسی بر آن سوار بودند و همه هم ملحد بودند. این هواپیما نیز در حال سقوط بود. آن متخصصان ملحد نیز در هنگام سختی به خداوند روآوردند. انسان در سختی خداوند بزرگ را می‌شناسد. بنابراین اگر در آسایش خداوند را بشناسید در دشواری شما را در می‌یابد. راستش را بخواهید وقتی برای این درس می‌آیم در جلوی خود جوانی را می‌بینم به خدا سوگند آنان را بزرگ می‌دارم و ارزش برایشان قائل می‌شوم و آنان را دوست دارم. جوانی مشکلی ندارد اما می‌خواهد خدا را بشناسد. می‌خواهد دستوراتش را فرمان برد. می‌خواهد برنامه‌ی الهی را بشناسد. این شجاعت است. شما سالم هستید و به دنبال شناخت خداوند هستید. هر انسانی که دچار بیماری لاعلاج شود به طوری شگفت انگیز توبه خواهد کرد و نماز و قرآن خواهد خواند.

کسی که احساس کند به خداوند نیازی ندارد، از او دور می‌شود:

نکته‌ی دوم این است که مبادا فکر کنید نیازی به الله ندارید. اما متأسفانه کشوری که به مشکلات حادی برخورده است، فشارهای زیادی را متحمل است، دچار مشکل، گرفتاری ها، دشواری‌ها، فرصت‌های کاری اندک، قیمت‌های بالای خانه شده و ازدواج در آن راکد است در این کشور می‌بینید که مردم به طور شگفتی به مسجد‌ها روی می‌آورند. این سختی‌ها آنان را به آمدن به درگاه خداوند واداشته است. به کشوری بسیار ثروتمند می‌روید، در آمدها نجومی و همه چیز فراهم است. در رمضان در مسجد جامع هفت نفر را می‌بینید. بیشتر مردم فکر می‌کنند نیازی به دین ندارند. درآمد و ماشین. در کشوری بنزین صد لیره است، بنزین ارزان است، غذا ارزان است، امور آسان می‌گذرد، همه چیز در امنیت است. لذت‌های بیشماری وجود دارد. هر وقت احساس کردید به خداوند نیازی ندارید شما از وی دور شده اید، دلیل آن این آیه است:

﴿ كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى (6) أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى (7) ﴾
﴿ حقا كه انسان سركشى مى ‏كند * همين كه خود را بى ‏نياز پندارد﴾

( سوره علق )

 انسان غافل وقتی خود را بی نیاز از خداوند ببینید سرکشی می‌کند.

نیاز انسان به امنیت و خشنودی او را به ایمان وا می‌دارد:

 نکته‌ی دیگر این که چرا انسان به دین روی می‌آورد؟ نکته‌ی بسیار ریزی وجود دارد. حقیقت این است که دین نیازهای اساسی شما را برآورده می‌کند. بزرگترین نیاز شما چیست؟ نیاز به امنیت. اکنون جهان نگران افزایش قیمت‌ها است. نگران رکود تجارت و فقر، تحریم اقتصادی، جنگ جهانی سوم، بمباران هوایی و افزایش قیمت بنزین است. نگرانی‌ها بیشمار است. وقتی انسان به خدا ایمان دارد خداوند او را وعده‌ی امنیت داده است:

﴿ فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (81) الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ (82) ﴾
﴿ كدام يك از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است *كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‏ اند آنان راست ايمنى و ايشان راه‏يافتگانند﴾

( سوره انعام )

شما به شدت نیاز به امنیت دارید، خداوند می‌فرماید:

﴿ أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ﴾
﴿ همان [خدايى] كه در گرسنگى غذايشان داد و از بيم [دشمن] آسوده ‏خاطرشان كرد﴾

( سوره قريش )

 بزرگترین عذابی که جامعه گرفتار آن می‌شود:

﴿ وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ ﴾
﴿ و خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مى ‏رسيد پس [ساكنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى‏ دادند طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانيد﴾

( سوره نحل )

 بزرگترین بخشش دنیایی سیر بودن است:

﴿ أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ ﴾
﴿ همان [خدايى] كه در گرسنگى غذايشان داد و از بيم [دشمن] آسوده ‏خاطرشان كرد﴾

( سوره قريش )

﴿ وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ ﴾
﴿ و خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مى ‏رسيد پس [ساكنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى‏ دادند طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانيد﴾

( سوره نحل )

 بنابراین نیازهای اساسی شما، نیاز به امنیت، خشنودی، دانش، خوشبختی است و نیازها بی شمار است و تمام آنا‌ها با ایمان برآورده می‌شود.

ایمان همزمان مرتبه ای علمی، اخلاقی و زیباشناسانه است:

شما با ایمان بیشترین سود را دارید اما به شکل‌های گوناگون. ایمان یک مرتبه است. مثلا می‌توان گفت فلانی دکترای ریاضیات دارد ولی نمی‌داند شش ضرب در هفت چند می‌شود، امکان دارد؟
واژه دکتر در ریاضیات یعنی هندسه، جبر، ریاضایات معاصر، قدیم و معادلات و نجوم خوانده است. صدها کتاب و سی وس ه سال درس خوانده تا به این مدرک رسیده است. واژه‌ی دکترا یک مرتبه‌ی علمی است. مؤمن مرتبه‌ی علمی است. خداوند دوست نادان بر نمی‌گزیند اگر بر گزیند او را علم می‌آموزد. ایمان مرتبه ای علمی واخلاقی است. محال است مؤمن دروغ بگوید، خیانت بورزد، تقلب کند، نیرنگ بزند و یا کار ناپسندی انجام دهد. محال است. مؤمن پایبند است. پس ایمان مرتبه ای علمی، اخلاقی و زیباشناسانه است. مؤمن لذت خاصی می‌برد. سلیقه اش مقدس، ایمانی، پاک و زیبا است. گاهی انسانی در قهوه خانه ای می‌نشیند و با وجود سن بالا تخته نرد بازی می‌کند و آهنگ‌ها پخش می‌شود و زنان برهنه مقابل چشمان او هستند و شراب بر روی میز گذاشته شده است این تفریح است؟ این عذاب است. گردشگاه مکانی زیبا و دور از سر و صدای مردم است. منظره‌ها زیبا است. خانواده و فرزندان پیش شما هستند. حرکتی پاک و به دور از گناه است. نافرمانی وجود ندارد. زیبایی‌های مؤمن والا است. مراسم‌ها و جشن‌های او والا است. شادی‌ها و غم‌ها و فعالیت‌ها و ارتباطات او والا است. لغزش ندارد او در افق اعلی سیر می‌کند. پس اگر گفتید مؤمن، یعنی ایمان مرتبه‌ی اخلاقی، علمی و زیبا شناسانه است. 

ایمان یعنی انضباط بر اساس برنامه‌ی الهی:

برادران، ما با حقایقی مواجه هستیم. حقیقت ایمان این است که تنها شناخت و روی آوردن به خداوند کافی نیست؛ زیرا کفر یعنی تکذیب و روی گردانی. گاهی استادی در مقابل دانش آموزان می‌ایستد. چهار شانه و صدایی بم دارد که صدایش کلاس را پر می‌کند. در مقابل دانش آموزان راه می‌رود و بر تخته سیاه می‌نویسد و توضیح می‌دهد. می‌پرسد و پاسخ می‌دهد. دانش آموزی به علم اهمیت نمی‌دهد و از ترس والدینش به مدرسه می‌رود. در حین درس به کشیدن چیزهایی بی معنا و نامربوط به درس مشغول است. آیا این دانش آموز به وجود معلم یقین ندارد؟ یقین دارد. او سراسر کلاس سخن می‌گوید، می‌نویسد، حرکت می‌کند و توضیح می‌دهد اما روی گردانی او از این معلم نوعی کفر است. معنای کفر انکار خداوند نیست. خیر، این که به برنامه‌ی او و به امر و نهی و عباداتی که بر شما فرض نموده هیچ اهمیتی ندهید. به حلال و حرام توجه نکنید. می‌بینید که بی توجه به دین هر چه می‌خواهد می‌خورد و با هر که می‌خواهد ارتباط برقرار می‌کند. قید و بندی ندارد. بی نظم است. پایبند نیست. بنابراین حقیقت ایمان، نظم و پایبندی حقیقی است. ایمان یعنی پایبندی به برنامه‌ی خداوند متعال. 

خداوند متعال به هر انسانی عقل بخشیده تا او را بشناسد و قلبی داده تا گناهان را بشناسد:

 برادران، یک مورد دیگر نیز وجود دارد: خداوند متعال این قلب را قلب نفس قرار داده است و می‌فرماید:

﴿ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا ﴾
﴿ دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى كنند﴾

( سوره حج: 179 ).

فکر را چون ماشین حسابی در خدمت شما قرار داده است. قلب به خدا مرتبط است. اوج می‌گیرد. پاک می‌شود. والا می‌گردد. برتری می‌یابد. و سیستمی دارد که از آن یاری می‌جوید. به چیزی می‌اندیشد. خداوند بزرگ عقلی به ما داده است. قلبی به ما داده است. عقل را برای شناخت خداوند و قلب را برای درک اشتباه و گناه ایجاد نموده است. شما به کمک عقل خود با تامل در هستی خداوند متعال را می‌شناسید. با کمک فطرت و با قلب اشتباهات خود را می‌شناسید. این کار مرا ناراحت کرد. این کار مرا دلگیر نمود. از آن خوشم نیامد. بنابراین امور در قلب، عقل، و تصورات و روی آوردن یا روی گرداندن شما بسیار روشن است. ایمان بزرگترین دارایی موجود در اختیار شما است. ای انسان تو مؤمن هستی. ایمان مرتبه‌ی علمی، اخلاقی و زیباشناسانه است.

ایمان چنان که پیامبر علیه الصلاة والسلام می‌فرماید:

(( إِنَّ الْإِيمَانَ قَيْدُ الْفَتْكِ، لَا يَفْتِكُ مُؤْمِنٌ ))
((ایمان مانع کشتن غافلگیرانه است، مؤمن را غافلگیرانه نمی‌کشد))

[ مسند احمد از ابن زبير ]

 ایمان، افسار و ترمز است. مانعی است که شما را از سقوط در پرتگاه بزرگ در امان نگه می‌دارد. ایمان نگهبان است.
پسرم! علم از ثروت بهتر است؛ زیرا علم شما را حفظ می‌کند و شما مال و ثروت را حفظ می‌کنید و مال با انفاق کم می‌شود اما علم با انفاق بیشتر می‌شود. پسرم! صاحبان اموال مرده اند و مال‌ها باقی است و علما تا جهان است یادشان زنده است. جسم هایشان رفته است اما یادشان در قلب‌ها باقی است.
برادران بزرگوار، ایمان ایمان. ایمان نیاز به حضور در جلسات علوم شرعی دارد. نیاز به عبادات دارد. نیاز به تلاوت قرآن دارد. نیاز به ذکر دارد تا این ایمان در قلب رشد یابد. وقتی رشد یافت نگهبان شما می‌شود. انگیزه ای برای انجام اعمال نیک برای شما می‌شود. در حقیقت میوه‌های ایمان بی شمار است. کافی است بگویید فلانی مومن است.

برتری و تندروی:

 برادران عزیز، همیشه و همیشه می‌گویم که انسان عقلی دارد و آن عقل درک می‌کند و قلبی دارد که عشق می‌ورزد و جسمی دارد که تحرک دارد. غذای عقل علم است و غذای قلب عشق است و غذای جسم خوردن و نوشیدن است. برتری و کمال یعنی پاسخ دادن به نیازهای عقلی و قلبی و جسمی به طور کامل و همزمان و تندروی یعنی برآوردن نیاز یک مورد و رها کردن سایر نیازها و تفاوت بسیاری میان برتری و تندروی در یک امر وجود دارد اما این دین از نزد خداوند یعنی خالق آسمان‌ها و زمین آمده است.

عبادت تفکر:

 تاکنون کسی نتوانسته پایان این هستی بی پایان را دریابد. شما با چشم خود ده هزار ستاره را می‌بینید اما تعداد کهکشان‌ها سه هزار تریلیون است. آمار و ارقام متنوعی وجود دارد اما باور کردنی نیست. هر کهکشانی هزار میلیارد ستاره دارد و تمام این سیاره‌ها و ستارگان با نظام دقیقی حرکت می‌کنند.

در این دقایق باقی مانده می‌خواهم دست روی عبادتی بگذارم که بسیاری از مردم از آن بی خبر مانده اند. پیامبر علیه الصلاة والسلا در طول سیزده سال در مکه چه می‌کرد؟ چه می‌کرد، سوره‌های مکی را بخوانید:

﴿ وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا (1) وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا (2) وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا (3) وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا (4) وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا (5) وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا (6) وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا (7) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا(8) ﴾
﴿ سوگند به خورشيد و تابندگى‏ اش * سوگند به ماه چون پى [خورشيد] رود * سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند*سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد * سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت * سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد * سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد * سپس پليدكارى و پرهيزگارى‏ اش را به آن الهام كرد﴾

( سوره شمس )

﴿ وَالْفَجْرِ (1) وَلَيَالٍ عَشْرٍ (2) وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ (3) وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ (4) هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ (5) ﴾
﴿ سوگند به سپيده‏ دم * و به شبهاى دهگانه * و به جفت و تاق * و به شب وقتى سپرى شود * آيا در اين براى خردمند [نياز به] سوگندى [ديگر] است﴾

( سوره فجر )

 سوره‌های مکی را بخوانید تا ببینید که پر از آیات هستی است، چرا؟ برای تفکر، من فکر می‌کنم این عبادت که تفکر نام دارد گویا سربسته نگه داشته شده است با وجود آنکه در قرآن کریم نزدیک به هزار آیه از هستی سخن می‌گوید. انسان می‌خورد، می‌نوشد، عبادت می‌کند و به این هستی بزرگ نمی‌اندیشد.

شناخت خداوند به وسیله‌ی این جهان هستی بزرگی که سخن از وجود و یگانگی خداوند دارد:

 چگونه خداوند را بشناسید؟ خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَار ُ﴾
﴿چشم‌ها او را نمی‌بینند﴾

( سوره انعام: 103 )

مطلب زیبایی است، چگونه او را بشناسیم؟ او این هستی بزرگی که سخن از وجود و یگانگی او می‌گوید را برای شما قرار داده است. همه چیز در هستی شما را به خدا می‌رساند مشروط به اینکه تا تصمیم به ایمان نگرفتید این هستی هیچ نفعی برایتان ندارد. گاهی ایستگاه‌های فضایی و خبرگزاری‌های فضایی بسیار بزرگی وجود دارد که مسئولان آن هر روز کهکشان‌ها را می‌نگرند. کهکشان‌هایی با رنگ‌هایی مختلف و زیبا. آفرینش اعجازانگیز خداوند را می‌بینند. هر روز مشاهده می‌کنند. تلسکوپ‌های دیجیتالی نیز سلول را می‌بیند. چیزهایی اند که تصور آن دشوار است را می‌توانید با چشم ببینید. کسانی که در این رصدخانه‌های بزرگ یا صاحب آن تلسکوپ‌ها هستند تا ایمان نیاورند هیچ سودی از آن نخواهند برد. و انسانی هم می‌تواند با یک جویبار آب راه خود را بیابد. می‌گوید آب به برکه می‌رود، رد پا مسیر را نشان می‌دهد، بچه شتر انسان را به شتر می‌رساند. حال آسمان دارای برج و زمین دارای گودال‌ها چطور؟ آیا انسان را به حکیم بسیار دانا رهنمون نمی‌سازد؟ من به این موضوع بسیار پرداخته ام اما امیدوارم در این دیدار خود را به تفکر عادت دهید. شما بر سر سفره غذا هستید در لیوان شیر بیندیشید، آیا به آن فکر کرده اید؟ گاوی علف می‌خورد، او صدا ندارد و دود هم نمی کند، ساکت و خاموش روزانه چهل تا پنجاه کیلو به شما شیر می‌دهد. شیر، ماست، کره و پنیر. فرآورده‌های شیر خودش باورکردنی نیست. وقتی پیامبر علیه الصلاة والسلام شیر می‌نوشید می‌فرمود: بار خدایا بیشتر از آن به ما بده.

شما سر سفره هستید. لیوان شیر از گاوی که خاموش کار می‌کند. کارخانه ای است. می‌گویند سلول پستانی گاو به شکل گنبد است. این گنبد با شبکه رگ‌های خونی بسیار زیادی احاطه شده است. این سلول پستانی گویا هوشمند است و از شبکه رگ‌های خونی از خون جاری بر روی آن نیازهایش را می‌گیرد. قند، پروتئین، مواد معدنی و شبه معدنی و مواد تشکیل دهنده‌ی شیر را دریافت می‌کند:

﴿ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ (66) ﴾
﴿ از ميان سرگين و خون شيرى ناب به شما مى ‏نوشانيم كه براى نوشندگان گواراست﴾

( سوره نحل )

 در سرگین سائل، اسید ادرار این سرگین است، اسید ادرار در خون است. مواد سمی و بد وجود دارد. این سلول پستانی هوشمند است و از میان خون و اسید ادرار، شیر را پاک می‌کند و دریافت می‌کند:

﴿ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ (66) ﴾
﴿ از ميان سرگين و خون شيرى ناب به شما مى ‏نوشانيم كه براى نوشندگان گواراست﴾

( سوره نحل )

چارپایان از نشانه‌های بزرگی خداوند:

 اکنون این سخن خدای تعالی را بخوانید:

﴿ وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ (5) ﴾
﴿ و چارپايان را براى شما آفريد ﴾

( سوره نحل )

یعنی مخصوص شما آفرید. یک گاو سبب ایمان یکی از دانشمندان آلمانی شد. گوساله نیاز به دو کلیو شیر دارد. گاهی تا شصت کیلو شیر می‌دهد. این یعنی شیر برای انسان است. شیر غذایی کامل است. فراورده‌های لبنی غذایی روزانه است. خانه ای نیست که تکه ای پنیر در آن یافت نشود. شیر یا سرشیر و یا روغن حیوانی نباشد. این‌ها همه فراورده‌های شیری است:

﴿ وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ (5) ﴾
﴿ و چارپايان را براى شما آفريد ﴾

( سوره نحل )

 موضوع چهارپایان است. موضوع شیر است. موضوع فراورده‌های شیری است. موضوع سلول پستانی گنبدی شکل است که بر روی آن شبکه مویرگی بسیار زیادی وجود دارد. سلول پستانی در بالا به این رگ‌ها متصل است و از پایین آن قطره شیر ترشح می‌شود. نیازهای خود را از رگ‌ها می‌گیرد و آن را به قطره شیری تبدیل می‌کند که از پایین آن ترشح می‌شود. این قطره در پستان گاو می‌ریزد تا کنون کسی از مکانیزم این سلول‌ها چیزی نمی‌داند. عقل وجود دارد؟ چگونه این سلول مواد ضروری برای شیر را دریافت می‌کند. مواد زیادی وجود دارد پروتئین، چربی، مواد قندی، چربی، مواد معدنی و شبه معدنی، ویتامین‌ها همه را می‌گیرد و از میان سرگین و خون آن را جدا می‌کند از آن شیری گوارا برای نوشندگان بسازد. اکنون این پستان بزرگ پوششی دارد که چهل کیلو در خود نگهداری می‌کند. باید بترکد. دیواره‌های محکمی در داخل دارد. این پستان بزرگ به چهار بخش مساوی تقسیم می‌شود و هر کدام به یک نوک پستان منتهی می‌شود. اگر چهار برادر در یک گاو شریک باشند و زمان دوشیدن شیر هر کدام از یک نوک پستان بدوشند هر کدام دقیقا یک چهارم شیر را می‌دوشند. این پستان بزرگ دو دیوار محکم دارد که پستان را نگه می‌دارد و از پاره شدن آن جلوگیری می‌کند. این سلول‌های پستانی شیر را در این پستان بزرگ می‌ریزند.

تفکر در آفرینش آسمان‌ها و زمین انسان را در مقابل عظمت خداند قرار می‌دهد:

برادران، شیر یک نشانه است. شما شیر، پنیر، دوغ طبیعی، و ... دارید. آیا فکر کرده اید چه کسی این فرآورده‌ها را آفریده است؟ دقت کنید:

﴿ وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ (5) ﴾
﴿ و چارپايان را براى شما آفريد ﴾

( سوره نحل )

 یعنی ويژه و مخصوص شما آفریده شده است. وقتی خوردید و نوشیدید و پس از تفکر خداوند را سپاس گفتید در اینجا این سپاسگزاری معنای ژرفی خواهد داشت. به نظر من سر سفره خود را به تفکر عادت دهید. این غذا، این نان، این آب گوارا و این شیر، این ماست. تفکر در آفرینش آسمان‌ها و زمین شما را در مقابل عظمت خداوند متعال قرار می‌دهد. برای این سخن دلیل قرآنی وجود دارد؟ آیه:

﴿ فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ (24) أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا (25) ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا (26) فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا (27) وَعِنَبًا وَقَضْبًا (28) وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا (29) وَحَدَائِقَ غُلْبًا (30) وَفَاكِهَةً وَأَبًّا (31) مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ (32) ﴾
﴿ پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد * كه ما آب را به صورت بارشى فرو ريختيم * آنگاه زمين را با شكافتنى [لازم] شكافتيم * پس در آن دانه رويانيديم * و انگور و سبزى * و زيتون و درخت‏ خرما * و باغهاى انبوه * و ميوه و چراگاه * [تا وسيله] استفاده شما و دامهايتان باشد﴾

( سوره عبس )

تفکر در آفریدهھای خداوند متعال انسان را بھ خدا میرساند: 

شما میخورید، سوار میشوید، خودرو شما سھ تن وزن دارد و رو بھ بالا میروید و خودرو پر از مسافرانی با بارھایشان ھستند. این مایع چیست کھ منفجر میشود و این ھمھ بار را بالا میبرد؟ فکر کنید اگر خود 
در راھی سربالایی باشد پنج مرد نمیتوانند یک متر آن را بھ جلو برانند اما این بنزین کھ خداوند آن را در زمین نھاده مایعی قابل انفجار است این چھ انرژی است؟ موضوعات بی شماری برای شما وجود دارد. در ھنگام خوردن خود را بھ تفکر عادت دھید. در ھنگام سفر، در تامل در مخلوقات خداوند متعال خود را عادت دھید کھ برای رسیدن بھ الله بیندیشید:

﴿ (إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ* الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ) ﴾

﴿ ﴿ مسلما در آفرینش آسمانھا و زمین و در پى یكدیگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانھ ھایى [قانع كننده] است * ھمانان كھ خدا را [در ھمھ احوال] ایستاده و نشستھ و بھ پھلو آرمیده یاد مى كنند و در آفرینش آسمانھا و زمین مى اندیشند [كھ] پروردگارا اینھا را بیھوده نیافریده اى منزھى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار﴾ ﴾

[ سورة آل عمران ]

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر