- عقیده ي اسلامی
- /
- عقيده واعجاز
سپاس خداوند جهانيان را و درود و سلام بر سرورمان محمد امين. بارخدايا تنها آنچه به ما آموختي را ميدانيم و تو بسيار دانا و حکيم هستي. بار خدايا چيزي به ما بياموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختي بهره مند ساز و علم ما را بيفزاي و حق را به ما حق بنما و ما را توفيق پيروي از آن عنايت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفيق پرهيز از آن عنايت فرما و ما را از زمرهي کساني قرار بده که به سخن گوش فرا مىدهند و بهترين آن را پيروى مى كنند و با رحمت خود ما را از جملهي بندگان صالح خود قرار بده و ما را از تاريکيهاي ناداني و گمان به سوي انوار دانش و معرفت و از لجنزارهاي شهوت به باغهاي بهشت ببر.
عبادت هدف انسان در روي زمين و علت وجود وي در آن است:
با درس سوم از دروس عقيده و اعجاز در خدمت شما هستيم. موضوع درس گذشته عبادت يعني علت وجود ما بود. اکنون نظرسنجي انجام شده بين هزار جوان را برايتان بيان ميکنم که دربارهي يک پرسش انجام شده است: هدفي که به خاطر آن تلاش ميکنيد، چيست؟ هدفها همه پوچ بود. درست تر اين است که سه درصد اين جوانان هدف خود را روشن ميدانستند. وقتي کسي راز وجودش را نداند و هدف از بودنش را درک نکند، حرکت وي کورکورانه است. گاهي بي نتيجه و بدون تضمين سلامتي و يا خوشبختي انجام ميشود. بنابراين اولين چيزي که بايد بدانيم اين است که چرا ما در دنيا هستيم؟ علت وجود ما چيست؟ اين موضوع را در درس گذشته با آيهي زير آغاز کردم که:
(( وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (56) ))
(( و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند ))
اين آيه چون روز روشن است و به اصطلاح اصوليها قطعي الدلاله است. عبادت دليل وجود ما ميباشد.
عبادت مفهومي گسترده تر از محدودهي عبادات پنجگانه دارد:
اما مسلمانان در مفهوم عبادت با هم اختلاف نظر دارند. گروهي فکر ميکنند عبادت از انجام عبادتهاي آييني؛ اعم از نماز، روزه، حج و... فراتر نميرود، اما برخي ديگر ميدانند که عبادت مفهومي گسترده تر دارد. باور کنيد يا نکنيد در تمام حرکات و سکنات و در تمام سخنان و هر داد و ستدي و هر ارتباط و قهر و هر لبخند و اخم و هر خوشنودي و خشمي از شما، عبادتي در حال شکل گيري است.
عبادتهاي آييني تنها زماني درست است که عبادتهاي تعاملي درست باشد:
وقتي ميدانيد که عبادت در هر زماني همراه انسان است و در تمام حالات و امور زندگي او را همراهي ميکند، پس بايد خداوند را پرستش کنيد. در جلسهي پيش از عبادتهاي آييني و عبادتهاي تعاملي سخن گفتيم و محور درس اين بود که عبادتهاي آييني تنها زماني درست است که عبادتهاي تعاملي درست باشد و سخن يکي از علما را بيان نمودم که: ترک يک سکهي ناچيز از حرام، بهتر از هشتاد حج بعد از حج فرض است. و گفتم که آن حضرت عليه الصلاة والسلام ميفرمايد:
(( لأن أمشي مع أخ في حاجةٍ خير لي من أن أعتكف في مسجدي هذا ))
((اگر براي برآوردن نياز برادري بروم برايم بهتر از اين است که در اين مسجدم اعتکاف گزينم ))
موضوع را با باز کردن مفهوم عبادت ادامه ميدهيم و آن طور که بايد و شايسته است از عبادت سخن ميگوييم و البته آن گونه که خداوند خواسته است به آن ميپردازيم. حقيقت دين اين است که خداوند را بپرستيد:
(( يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ (21) ))
(( اى مردم پروردگارتان را پرستش كنيد ))
به اين آيه توجه فرماييد:
(( أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (22) ))
(( پس آيا آن كس كه نگونسار راه مى پيمايد هدايت يافته تر است يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مى رود ))
((قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً (103) الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً (104) ))
(( بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم * [آنان] كسانى اند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى پندارند كه كار خوب انجام مى دهند ))
و اين بر نيمه طالب منطبق است، او نه آموزنده اي است که از دانشش سودي برد و نه ناداني است که به دنبال آموختن باشد، بنابراين افرادي هستند که نميدانند و نميدانند که نميدانند و اينها شيطان اند و بايد از آنان دوري گزيد.
بنابراين: در جلسهي گذشته نظرات ريز و دقيقي در بارهي عبادت تعاملي و عبادت آييني بيان شد. عبادت تعاملي اين است که راستگو، امانت دار، پاکدامن، بخشنده، فروتن، با انصاف و عادل باشيد و عبادت آييني اين است که نماز بخوانيد، روزه بگيريد، حج و زکات به جاي آوريد و کلمهي شهادت را بگوييد.
مفهوم دیگر عبادت: عبادت شخصی:
1 ـ عبادت شخصی:
اکنون تقسیم دیگری از عبادت را بیان میکنیم:
1 – عبادت ثروتمند انفاق مال به شکل درست آن است:
اولا: عبادت شخصی وجود دارد. شما چه کسی هستید؟ هر انسانی یک نقش اجتماعی دارد.
اولا: این مرد است و این زن است. این مذکر است و این مونث است.
دوم: این مرد کیست؟ مردی ثروتمند است، او از ثروتمندان است. این مرد قدرتمند است و به نظر میآید باید دارای مقام والایی باشد. پس قدرتمند است. امضایش معتبر است. با یک نوک قلم حقی را به حقدار میساند و ناحقی را محکوم میکند. نیکی را گسترش میدهد و زشتی را کاهش میدهد. این مرد دانشمند است. شخصیت او نزد مردم یک دعوتگر عالم است.
نخستین چیز در این جلسهی جدید - ان شاء الله - این است که شما کیستید؟ عبادتها مانند پیوندی مشترک میان ماست. باید همگان نماز بخوانیم، پس نماز عبادت آیینی است و هیچ خیری در دین بی نماز نیست. نماز ستون دین است. کسی که نماز را به پا دارد، دین را به پا داشته است و کسی که آن را رها کند در حقیقت دین را نابود کرده است. نماز بهترین ابزار تقرب است و بهترین عبادت به شمار میرود و معراج مومن به سوی پروردگار آسمانها و زمین است.
ما همه نماز میخوانیم و این عبادت مشترک است و البته پیوندی مشترک میان همهی ماست. همه روز میگیریم. همه در صورت رسیدن اموالمان به حد نصاب، زکات را ادا میکنیم. همهی ما در صورت توانایی حج خانهی خدا را میگزاریم. اما عباداتی مربوط به شخصیت شما نیز وجود دارد: شما کیستید؟ اگر ثروتمند هستید اولین عبادت شما انفاق اموال است. خداوند این اموال را به شما داده تنها به این دلیل که آن را در راه او انفاق نمایید و با انفاق آن در دنیا و در آخرت خوشبخت شوید و با آن به رقابت با علما بپردازید: عبدالله بن عمر رضي الله عنهما میگوید: از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود:
(( لَا حَسَدَ إِلَّا عَلَى اثْنَتَيْنِ: رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ الْكِتَابَ، وَقَامَ بِهِ آنَاءَ اللَّيْلِ، وَرَجُلٌ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَالًا فَهُوَ يَتَصَدَّقُ بِهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ ))
((حسد جز در این دو چیز، جایز نیست: مردی که خداوند به او قرآن داده و او شب و روز، مشغول خواندن و عمل کردن به آن است. مردی که خداوند به او مال و ثروتی داده و او هم شب و روز، مشغول بخشیدن آن در راه حق است))
اولین پرسش: شما کیستید؟ یا شما از خود بپرسید. مومن ثروتمند باید یقینا بداند که خداوند این اموال را به او بخشیده تا برای ورود او به بهشت یاری اش کند. حقایق فراوانی دربارهی مال وجود دارد که ثروتمندان میتوانند با آن به بالاترین درجههای بهشت برسند؛ زیرا ثروت یعنی قدرت و ثروت پایه و اساس زندگی است:
تاجری که مال حلال کسب میکند و در راستای منافع مسلمانان آن را صرف میکند در نزد خداوند با پیامبران و صدیقان است. تاجر راستگو و درستکار با پیامبران و صدیقان است؛ زیرا همان طور که میتوانم با افکارم شما را قانع کنم میتوانم با اموالم نیز دل شما را به دست آورم. به همین دلیل نخستین عبادت ثروتمندان انفاق اموالشان میباشد. با اموالشان شکافها را پر میکنند و تفرقهها را تبدیل به یکپارچگی میکنند و با اموالشان اشک از چشمان یتیمان میزدایند و جوانان را خانه دار میکنند. با اموال خود خانههایی برای بینوایان فراهم میکنند و غدا میدهند و یتیمان را سرپرستی میکنند و با اموال خود بخششهایی میکنند که دلها را به دست میآورد. بنابراین نخستین عبادت، عبادت شخصی است، شما کیستید؟
اندکی پیش به این نتیجه رسیدیم که عبادتهایی مشترک وجود دارد. پیوندهایی مشترک وجود دارد. ما همه نماز میخوانیم، همه روزه میگیریم، زکات اموال خود را میپردازیم، حج میگزاریم و شهادت را بر زبان میآوریم. اما پس از ادای این عبادات آیینی که پیوندهای مشترک نام دارند، عبادتهایی مربوط به شخصیت انسان نیز وجود دارد، نخستین عبادت ثروتمند که به آن مکلف شده، انفاق اموال است؛ زیرا خداوند این مال را عامل قدرت وی در فرمانبری از خود قرار داده است.
دليل:
﴿ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا (77) ﴾
﴿ و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن ﴾
این یک مورد است. آیه بسیار روشن است. مسألهی مال این است که شاید انسان بلغزد و در خدمت مال باشد و به بیماری درونیای به سان بیماریهای لاعلاج جسمی مبتلا گردد:
﴿ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (16) ﴾
﴿ و هر كس از خست نفس خود مصون ماند ايشانند كه رستگارانند ﴾
خست و بخل یک بیماری است. بخیل، چون بینوایان زندگی میکند تا ثروتمند از دنیا برود، به همین دلیل در برخی از آثار روایت شده که روح میت بر فراز جسد پرواز میکند و میگوید: ای همسرم، ای فرزندم، مبادا، دنیا آن سان که مرا بازی داد شما را به بازی بگیرد. از حلال و حرام مال اندوختم و در حلال و حرام هزینه کردم. نوش جانتان، ولی پیامدهایش را باید من تحمل نمایم.
پشیمان ترین شخص در روز قیامت شخصی است که ورثهاش با اموال او به بهشت بروند و خودش به خاطر اموالش به جهنم افتد. پس نخستین عبادت ثروتمند، انفاق اموال است.
بنابراین:
﴿ وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ (195) ﴾
﴿ و در راه خدا انفاق كنيد و خود را با دست خود به هلاكت ميفكنيد ﴾
ازریزترین معانی این آیه این است: یعنی با انفاق نکردن، خود را با دست خود به هلاکت نیندازید. شواهد و قرائن در این باره بی شمار است.
2 – عبادت قوی انصاف داشتن دربارهی ستمدیده و یاری ناتوان است:
شما کیستید؟ شما قوی وقدرتمند هستید پس نخستین عبادت شما گرفتن حقوق ستمدیدگان و یاری آنان است. حق مظلوم را از ظالم بگیرید. از ثروتمند حق بینوا را بگیرید. از ستمگر حق ستمدیده را بگیرید. شما با یک اشارهی خودکار قانونی را صادر میکنید. بنابراین قدرتمندان گاهی با سخن یک مسئول بزرگ بسیار به خود میبالند و اگر معنای این سخنان را بدانند از ترس به خود میلرزند. یک مسئول بزرگ:
﴿ فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (92) عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ (93) ﴾
﴿ پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد * از آنچه انجام مى دادند ﴾
بنابراین پیش از آن که به حساب شما برسند، خودتان به حساب خود برسید. قدرت و مال نیز مسئولیت محسوب میشود.
گاهی مقام انسان به وسیلهی مال، بالا میرود و گاهی با پست این ترفیع انجام میشود و گاهی با دانش بالا میرود. هر چقدر مقام انسان بالاتر رود، دایرهی اختیاراتش در انجام اعمال نیک گسترش مییابد.
3 – عبادت بر پایهی دانش:
معلمی در یک کلاس صلاحیت ادارهی سی دانش آموز را دارد اما مدیر یک مدرسه صلاحیت ادارهی چهارصد دانش آموز را دارد. اما مدیر آموزش و پرورش صلاحيت ادارهی تمام شهر را دارد. اما وزیر آموزش و پرورش همهی برنامهها را زیر نظر دارد. میتواند برنامهها را اصلاح کند و یا کسی را مامور تالیف کتابی در بالاترین رده کند و امور را اداره کند. پس هر چه مقام بالاتر رود گسترهی کارهای نیک قابل انجام، بیشتر میشود. بنابراین قدرتمندان زمین فرصتهایی برای انجام کار نیک دارند، که بقیهی افراد ندارند. عبارت (قدرتمندان زمین) یعنی قدرتمند بودن و ثروتمند بودن و دانشمند بودن.
نخستین عبادت، عبادت شخصی است. شما کیستید؟ قدرتمند علاوه بر عبادات آیینی که پیوند مشترک همهی انسانها است، عبادتی دیگر نیز دارد و آن گرفتن حقوق ستمدیدگان، انصاف به خرج دادن با آنان و گرفتن حق ستمدیده از ستمگر و حق ناتوان از قدرتمند و حق بینوا از ثروتمند است. هم چنین باید انصاف پیشه کند و عدالت ورزد. یک ساعت عدالت ورزیدن برابر با هشتاد سال عبادت الله است. پس نخستین عبادت، عبادت شخصی است. ثروتمند باید اموال خود را انفاق کند. این عبادت است.
4 – عبادت عالم، آموزش خوبیها به مردم در راه خدا است:
عالم با انفاق علم خود، عبادت میکند. خداوند متعال میفرماید:
﴿ الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً (39) ﴾
﴿ همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى كنند و از او مى ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند و خدا براى حسابرسى كفايت مى كند ﴾
دقت کنید.
﴿ وَيَخْشَوْنَهُ ﴾
﴿ از او میترسند ﴾
کسانی که پیامهای خداوند را ابلاغ میکنند ويژگیهای بیشماری دارند. اما خداوند تنها یک ويژگی را بیان فرموده است:
﴿ الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ (39) ﴾
﴿ همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى كنند و از او مى ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند ﴾
اگر کسی که پیام خداوند را ابلاغ میکند از غیر خدا بترسد و از ترس او از گفتن حقیقت خوددرای کند و به ناحق سخن بگوید تا آنان را خشنود سازد، از دعوت او چه میماند؟ دعوت او به پایان رسید. پس یک ويژگی جامع و مانع و کافی وجود دارد و آن این است که از خداوند بترسید و تنها از او بترسید و در راه خدا از ملامت ملامتگران نترسید.
نخستین عبادت، عبادت شخصی است. اگر عالم هستید عبادت نخست شما آموزش علم در راه خداست و اگر قوی هستید عبادت نخست شما احقاق حقوق و نابود کردن باطل است و اگر ثروتمند هستید انفاق مال در راه خدا میباشد.
5 – عبادت زن خدمت به شوهر و فرزندانش میباشد:
اگر زن هستید نخستین عبادت شما این است که مراعات شوهر و فرزندانتان را بکنید. ای زن بدان و به زنان دیگر نیز بگو که شوهرداری نیکو برابر با جهاد در راه خداست.
همیشه یک مثال میزنم و آن را تکرار میکنم؛ زیرا بسیار مناسب است. زنی نماز شب به پا میدارد و در نماز گریه و فروتنی میکند و در محبت خداوند غرق میشود و پنج فرزند نیز دارد. در ساعت شش بسیار خسته شده و از فرزندانش میخواهد که خودشان به کارشان برسند. خوراکی آماده نشده است، اتاق سرد است و برخی از فرزندان تکالیف خود را ننوشتهاند. یکی از آنها نامرتب است و یکی از فرزندان نیاز به تعمیر لباسش دارد و با همین حالت به مدرسه میروند. یکی تکلیف ننوشته و یکی سر و وضع نامرتبی دارد و سومی آثار روغن ساندویچ که بدون نایلون آن را برداشته، بر روی لباسش مشخص است. همهی آنان تحقیر میشوند. من میگویم: این زن اگر نیم ساعت پیش از طلوع آفتاب بیدار میشد و اتاق را گرم میکرد و خوراکی آماده مینمود و ساندویچ برای فرزندانش میپیچید و تکالیف آنان را مورد بررسی قرار میداد و سر و وضع آنان را مرتب مینمود و لباس هایشان را وارسی میکرد و کیف هایشان را میدید و تا نزدیک خودرو مدرسه آنان را همراهی میکرد، به نظر من یک میلیون بار از زن اول به خداوند نزدیکتر بود؛ زیرا اولی فقط به عبادت الله پرداخته است، اما دومی با انجام به موقع وظایف خود به عبادت خداوند پرداخته است.
بنابراین: اولین عبادت، عبادت شخصی است. شما کیستید؟ شما عبادت مخصوصی دارید. بنابراین اگر مردم به این حقیقت توجه میکردند اوضاع مسلمانان بهتر از این بود. در همین راستا سیدنا علی رضي الله عنه میگوید: «پایهی دین و دنیا چهار مرد هستند: عالمی که دانش خود را به کار گیرد، جاهلی که از آموختن خودداری نکند، ثروتمندی که از بخشش خودداری نکند و فقیری که آخرتش را به دنیایش نفروشد – اکنون دقت کنید - اگر عالم دانش خود را تباه سازد، جاهل از آموختن خودداری میکند و اگر ثروتمند بخل بورزد، فقیر آخرتش را به دنیایش میفروشد.
دوباره این سخن را تکرار میکنم: « پایهی دین و دنیا چهار مرد هستند: عالمی که دانش خود را به کار گیرد، جاهلی که از آموختن خودداری نکند، ثروتمندی که از بخشش خودداری نکند و فقیری که آخرتش را به دنیایش نفروشد – اکنون دقت کنید- اگر عالم دانش خود را تباه سازد، جاهل از آموختن خودداری میکند و اگر ثروتمند بخل بورزد، فقیر آخرتش را به دنیایش میفروشد.»
بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیای فردی دیگر بفروشد.
این عبادت، شخصی است.
از خود بپرسید: شما کیستید؟ اگر ثروتمند هستید، عبادتی دارید، اگر قوی هستید، عبادتی دارید و اگر زن هستید عبادت ويژهی خود را دارید.
ای زن بدان و به زنان دیگر نیز بگو که شوهرداری نیکو برابر با جهاد در راه خداست.
هر زنی که به خاطر تربیت فرزندانش در خانه بماند، با من وارد بهشت میشود. اولین کسی که حلقههای در بهشت را میگیرد من هستم. زنی میخواهد با من مخالفت نماید و پیش از من وارد بهشت شود، میگویم: این کیست ای جبرئیل؟ میگوید: او زنی است که شوهرش مرده است و فرزندانش را برای او گذاشته است و به خاطر آنان ازدواج نکرد و اوست که میخواهد از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در ورود به بهشت پیشی بگیرد.
این عبادت شخصی است؛ بنابراین باید در هر کاری خداوند را عبادت کند و خلاصه اینکه باید در انجام اموری که بر عهدهی شماست به گونهی عبادت الهی انجام وظیفه نمایید.
2 ـ عبادت موقعیتی:
عبادتی به نام عبادت موقعیتی وجود دارد. شخصی پدر بیماری دارد و در برخی از جلسات علمی نیز شرکت میکند. کدام یک مهم تر است، اینکه در کنار پدرش بماند و نیازهایش را بر طرف سازد و با او همدم باشد یا این که او را رها کند و در حق او سهل انگاری نماید و به عبادت دوم بپردازد؟ به او میگوییم: خیر، این عبادت موقعیتی است و بر هر عبادتی به غیر از فرایض مقدم است. باید به پدر خود برسید. عبادت نخست کسی که پدر بیماری دارد مراعات حال آن پدر است و عبادت اول برای کسی که مهمان دارد اکرام مهمان است. عبادت نخست کسی که فرزندش امتحان دارد این است که فضای مناسب درس خواندن را برای فرزندش مهیا سازد. عبادت نخست کسی که میبیند دخترش به بلوغ رسیده و وقت ازدواجش رسیده این است که تلاش کند او را شوهر بدهد. نخستین عبادت کسی که ببیند پسرش به بلوغ و سن ازدواج رسیده وبیم فتنه میرود و دنیا به فساد آمیخته، این است که تلاش کند او را زن بدهد. این نکتهی بسیار مهمی است. این عبادت دوم، عبادت موقعیتی است. مهمان اکرام شود، بیمار درمان شود و فضای درس خواندن برای دانش آموز فراهم شود. برخی از پدران بسیار باهوش وجود دارند که در روزهای امتحانات تمام دیدارها و گفتگوها وجشن هایشان را تعطیل میکنند. اکنون فضای امتحانات حاکم است. همهی خانواده به خاطر فرزندانشان تحمل میکنند. فضایی آرام و خوراک مناسب و توجه و شب بیداری برای فرزند در ایام امتحانات انجام میشود. چه بسا دانش آموزانی که در امتحانات نهایی مردود میشوند به این علت که پدران و مادرانشان در موسم امتحانات آنان را آگاه نساخته اند. پس باید ابزارهایی برای توجه به فرزندان وجود داشته باشد.
بنابراین ما از عبادت موقعیتی سخن میگوییم. داستانهای زیاد و دردناکی وجود دارد. انسان اولویتها را نمیشناسد. پدرش بیمار است و به عبادتهای بسیار کم ارزش تر از بیمارداری پدرش میپردازد. بنابراین خداوند نافلههایی که موجب ترک واجبات شود، را نمیپذیرد.
جوانی دارید که در آغاز جوانی است و آتش فتنه زبانه میکشد. هر سال به عمره میروید و هر سال حج میگزارید. سی سال حج رفته اید. پسرتان را همسر بدهید. به نظر من اگر یک تا پنج بار حج گزارده اید، خداوند به شما برکت دهد و نفع آن را به شما رساند، اما پسر شما دارد به خود میپیچد و نیاز به همسری دارد که او را از فساد محافظت کند. من سوگند میخورم که وقتی انسان در این زمانه یعنی زمان فتنه، فرزندانش را همسر میدهد به خدا سوگند نزد خداوند پاداش والایی دارد. اما این به معنای رها کردن حج فرض نیست و هر پنج سال یک بار میتوان حج نمود اما باید به فرزندانتان اهمیت دهید و آنان را همسر دهید و آنان را حفظ کنید، آنان جز شما چه کسی را دارند؟ به این سخن گوش دهید: دیگران شما را دارند و دیگری را هم دارند، اما فرزندانتان فقط شما را دارند و چه کسی غیر از شما دارند؟
به خدا پدری را میشناسم که دو پسر دارد. ازدواج موفقی داشته است. وقتی در مقابل آنان میایستد آن دو از شدت احترام و محبت و ادب مانند دو سرباز اند که در کنار یک سرلشکر قرار میگیرند. همسر دادن پسران کار بسیار بزرگی است. این کار والایی است. اما پدرانی وجود دارند که کوتاه فکراند، میگویند: من مستقل پرورش یافتهام. به خدا سوگند انسانی را میشناسم که بیش از ده ساختمان دارد. برخی از برادران مبلغی را جمع کرده تا برای جوانی خانه ای بخرند در حالی که پدرش ده ساختمان دارد و میگوید: من مستقل بودهام و فرزندم خودش کارهایش را مدیریت کند. این کار در این شرایط سنگدلی تام است. بنابراین پدر مدیر کسی است که به فرزندانش اهمیت میدهد و پدران قهرمانی نیز وجود دارند که خانه ای را در بهترین مکانهای دمشق میفروشد و در بیرون از شهر زندگی میکند و با پول منزل خود پنج منزل دیگر میخرد. خانههایی وجود دارد که قیمت آنها از سی تا چهل میلیون میباشد و او و همسرش در آن زندگی میکنند و چهار فرزند دارد که از تنهایی و بی همسری سرگردان شده اند. در خانه ای ده میلیونی زندگی کنید و بقیهی قیمت خانه تان را برای فرزندانتان خانه بگیرید.
به خدا سوگند پدرانی را میشناسم که بسیار ثروتمند اند. خواستگاران بسیاری برای دخترانشان میآیند. این دختر خانه هم دارد. این را آبرو مینامند. این دختر خانه دارد. آیا به این شکل او را شوهر میدهید؟ بسیاری از جوانان مومن و درستکار خانه ندارند. دختری را میگیرند که خانه دارد و این یک نعمت است. پدران زیادی هستند که بسیار خردمند اند. با یک خانه ازدواج خوب و موفقی را صورت داده اند.
بنابراین: این عبادت موقعیتی است.
3 ـ عبادت زمان:
اکنون عبادت وقت است. وقت صبح. این وقت دیگر وقت حساب و کتاب نیست. وقت شست وشوی خودرو نیست. وقت عبادت است. این وقت تلاوت قرآن است. این وقت نمازهای پنجگانه است. این وقت ذکر است. از عائشه روایت است که گفت: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
(( لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي صَلَاةِ الْعِشَاءِ وَصَلَاةِ الْفَجْرِ لَأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْوًا ))
(( اگر مردم میدانستند چه پاداشی در نماز عشاء و صبح نهفته است حتی سینه خیز برای ادای آنها میآمدند ))
عبادت وقت، این است که هر وقتی را سر جای خودش ادا کنید. عباداتی برای خداوند در شب وجود دارد که در روز آن را نمیپذیرد و در روز عباداتی برایش وجود دارد که در شب آن را نمیپذیرد.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم جوانی در آغاز جوانی اش را دید که قرآن میخواند یا در هنگام کار عبادت مینماید، از او پرسید:
(( مَن يطعمك ؟ قال: أخي، قال: أخوك أعبد منك ))
(( چه کسی معاش تو را تامین میکند؟ گفت: برادرم. فرمود: برادرت از تو بیشتر عبادت میکند.))
دقت کنید، این وقت برای کار است. برادرت از تو بیشتر عبادت میکند. زیرا وی کسب مال حلال میکند و به کسی که به او پناه آورده، کمک میکند.
عباداتی برای خداوند در شب وجود دارد که روز آن را نمیپذیرد و در روز عباداتی برایش وجود دارد که شب آن را نمیپذیرد.
بنابراین سومین نوع عبادات، عبادت وقت است. صبح، وقت نمازها و ذکر و روز وقت کار است. سیدنا عمر کسی را دید که در هنگام کار، کار نمیکند، به او گفت: «این قرآن نازل شده تا به آن عمل شود، آیا به عنوان یک کار به خواندن آن، پرداخته ای؟»
4 ـ عبادت دوران:
میان دوران اصول، افراد و اشیاء:
عبادتی وجود دارد که در آن تأملی خواهیم داشت و آن عبادت دوران است. پیش از هر چیزی عبادت دوران متنوع است. دوران اصول وجود دارد که اشیاء و افراد در خدمت اصول هستند و این دورانها والاترین دورانهای تاریخ بشر بوده است. افراد و اشياء در خدمت اصول هستند، خداوند میفرماید:
﴿ قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ (24) ﴾
﴿ بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما ﴾
افراد.
﴿ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا (24) ﴾
﴿ و اموالى كه گرد آورده ايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و مسکنهایی که از آنها خوشتان میآید ﴾
اشياء:
﴿ أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ (24)﴾
﴿ نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست داشتنى تر است ﴾
اصول، در دوران اصول مانند دوران صدر اسلام. یکی از پادشاهان غساسنه به نام جبله بن ایهم مسلمان شد. عمر به او خوشامد گفت. در حین طواف کعبه یک بادیه نشین از قوم بنی فزاره پا بر احرام او گذارد. احرام از شانهی او که یک پادشاه بود پایین افتاد و آن که پا بر احرام او گذاشته بود از عوام بود و به تعبیر امروزی از بازاریان و افراد معمولی وعوام مردم بود. از پایین دست ترین مردم بود. این پادشاه مشتی بر بینی اش نواخت و بینی وی را شکست. این بادیه نشین در جامعهی اصول زندگی میکند که اصول در آن مقدس است. وی نزد عمر رفت و شکایت کرد. سیدنا عمر آن پادشاه را فراخواند. یک شاعر معاصر این گفتگو را به شعر در آورده است، عمر به او گفت:
آیا آنچه این فزاری ادعا میکند، درست است ؟
جبلهی پادشاه گفت:
من چیزی را انکار نمیکنم و او را ادب نمودم و حقم را با دست خودم گرفتم.
عمر به او گفت:
آن جوان را خشنود ساز، تا زمانی که ناخن تو به خون او آغشته است باید او را خشنود سازی
یا اینکه باید بینی تو را بشکند و همان آسیبی که دستت رسانده را ببینی و قصاص شوی
گفت:
این چگونه ممکن است ای امیر المومنین، او از بازاریان وعوام است و من صاحب تاج و تخت هستم
چگونه میپذیری که ستاره ای برای زمین سجده کند؟
به او گفت:
ما آن گرایشها و تعصبات جاهلی را دفن نمودیم و کاخی جدید بر روی آنها ساختیم.
در دین ما مردم آزاده و برده همه برابراند
گفت:
گمان میکردم که من نزد تو قوی تر وعزیز تر خواهم بود
اگر بر علیه من حکم کنی، از دین بر میگردم.
گفت:
ما جهانی بنا میکنیم که هر شکافی در آن درمان میشود و بهترین مردم یا برده وعیار برابر اند
دوران دیگر، دوران افراد است، خداوند میفرماید:
﴿ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ (4) ﴾
﴿ فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت، طبقه اى از آنان را زبون مى داشت، پسرانشان را سر مى بريد و زنانشان را [براى بهره كشى] زنده بر جاى مى گذاشت كه وى از فسادكاران بود ﴾
بنابراین همیشه پیامبران و قدرتمندانی وجود داشته و دارند. در دوران افراد یعنی قدرتمندان، اختیار ظاهری را بر عهده داشتند، اما دلها را نتوانسته بودند به دست آورند. قدرتمندان گرفتند و ندادند. مردم برای قدرتمندان زندگی میکردند. برای همین پیامبران بهترین مردم بودند و از قدرتمندان ترس داشتند.
نوع دوم از دورانها دوران اشخاص است. اصول و اشياء در خدمت اشخاص اند. این دورهی اشخاص است. اما گاهی فرد قوی میباشد اما اصلاح گر است. حالتی میان الگو بودن و دردمند بودن. دوران افراد است. اما فاجعه در دوران نوع سوم یعنی اشياء است.
پسری از دختری خواستگاری کرد. پدر دختر گفت: پسرم خانه ای داری؟ گفت: البته. گفت: سند آن را بیاور. آن را آورد. آیا خودرو هم داری؟ گفت: بله. گفت: کارت ماشین را بیاور. آیا کار هم داری، مدرکت را بیاور. خانه، کار، خودرو. دختر خود را به عقد او در آورد. وی را در محل کارش نزد دوستانش دید. به او گفت: این داماد من است. یکی از دوستانش فریاد زد و گفت: این منطقی است! این مسلمان نیست، به او گفت: تو مسلمان نیستی؟ گفت: شما هیچ پرسشی از دین از من ننمودید.
این دوران اشیاء است.
مثلا الآن: تمام ارزش انسان به زیربنای خانه، نوع لباس، نوع اثاثیه، نوع خودرو، به نوعِ بَرَند، به قیمت گوشی مورد استفاده و به قیمت وسایلی است که در اختیار دارد. زمانی که اشيا حکمفرما باشند اصول و اشخاص در خدمت وسایل و اشياء خواهند بود و این یک فاجعه است.
لرخی از عبادتهای دوران:
1 – جهاد سازندگی:
اکنون به عبادت چهارم میپردازیم. این موضوع بسیار مهم است؛ زیرا به همهی مسلمانان مربوط است: اگر دشمن بخواهد مسلمانان را بینوا و فقیر بگرداند اولین عبادت در این مواقع اصلاح اراضی، سد سازی، استخراج معادن، رشد صنایع، خودکفایی، صادرات، و ثروت اندوزی است تا با این ثروتها نیازهای جامعه را برطرف نماییم. پس اگر قوی باشید آزاد نیز هستید. اگر در دنیا برتری نیابید در دین نیز مورد احترام نخواهید بود. اگر قوی نباشید نمیتوانید نفس را مهار کنید. این یک حقیقت است. چه چیزی این سخنان را پوشش میدهد؟ قرآن کریم، دقت فرمایید:
﴿ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (60) ﴾
﴿ و هر چه در توان داريد از نيرو بسيج كنيد ﴾
واژهی (قوه) نکره آمده است. علم، نیرو وقدرت است. صنعت پیشرفته و درجه یک نیرو وقدرت است و صنایع استراتژيک نیرو وقدرت به شمار میرود. گاهی اجازه میدهیم برخی از پروژهها انجام شوند. اکثر این پروژهها سیاحتی و خدماتی هستند، اما صنایع استراتژیک نداریم. وای بر امتی که از کاشتههای دیگران بخورد، از بافتههای دیگران بپوشد و از ابزار آلات دیگران استفاده کند. وای بر امتی که سلاح بخرد. بنابراین، کنترل خود را نخواهد توانست به دست گیرد. بنابراین عبادت دوران این است که خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ (60) ﴾
﴿ و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين [تداركات] دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانيد ﴾
من مطمئنم که اکنون کشورهایی که انرژی هستهای دارند در پنجاه سال آینده زندگی میکنند و نیازی به استفاده از سلاح اتمی ندارند. اما این سلاح اتمی سلاح بازدارندهی بسیار نیرومندی برای کشورهای پیرامون آنان است. خداوند میفرماید:
﴿ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (60) ﴾
﴿ و هر چه در توان داريد از نيرو بسيج كنيد ﴾
واژهی (قوه) نکره آمده است و نکره عمومیت دارد. در عهد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیرو منظور اسبان جنگی بود و در مدتی بعد منجنیق نیرو به شمار میرفت. پس از مدتی توپ و پس از آن تانکهای زرهی و اکنون هواپیماها نیرو به شمار میروند. زیرساختهای لبنان را دیدید که با ارزش چهل میلیارد در یک بمباران یک ماهه کاملا ویران شد. پس تا زمانی که یک سلاح هوایی پیشرفته نداشته باشید، قوی نیستید، بنابراین:
﴿ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ (60) ﴾
﴿ و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد ﴾
این را علما عطف خاص بر عام مینامند. برای اینکه بدانیم منظور از نیرو چیست؟ نیرو، اسلحه، و سلاح پیشرفته است، مثلا هواپیمایی که برد مفید آن هفت کیلومتر است و تانک زرهی که برد مفید آن سه کیلومتر است. یک هواپیما میتواند صد تانک را به تنهایی نابود سازد. برخی هواپیماها در بعد پنج کیلومتری تنها دو هدف را میتوانند مشاهده کنند، اما برخی از دیگر هواپیماها در مسافت صد کیلومتری میتوانند هجده هدف را ببینند. بنابراین مساله بسیار مهم است.
﴿ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (60) ﴾
﴿ و هر چه در توان داريد از نيرو بسيج كنيد ﴾
اسلحه نیرو است. سلاح پیشرفته نیرو است. ماهوارهها نیرو هستند. اطلاعات نیرو است. معنویات نیرو به شمار میرود. آمادگی، و تمرین و برنامه ریزی همه نیرو به شمار میروند. خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (60) ﴾
﴿ و هر چه در توان داريد از نيرو بسيج كنيد ﴾
شاید نیازی نباشد از نیرو وقدرت استفاده کنید، اما این قدرت ترس آور است. برای همین برخی از داعیان از عبارت با آن دشمن خداوند را بترسانید، خوف دارند. میگویند: ما تروریست شدیم. این ارهاب و ترساندن در آیه برای این است که تروریست نباشید. این برای بازداشتن از تروریست بودن است. دشمنان خدا را با آن بترسانید.
برادری از یک کشور اسلامی که همسایهی یک کشور اسلامی دیگر بود با من سخن میگفت. اما ساکنان کشور اول بسیار ستمدیده بودند. میگوید وقتی کشور دیگر بمب هسته ای منفجر کرد: به خدا سوگند رفتار حاکمان کشور همسایه به خاطر اهمیت بیشتر، صد و هشتاد درجه بالاتر رفت. خداوند متعال میفرماید:
﴿ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ (60) ﴾
﴿ با آن دشمن خدا و خود را بترسانید ﴾
پس اگر دشمن خواست ما را بینوا و فقیر گرداند باید آماده باشیم. این جهاد سازندگی نام دارد. یعنی کشور خود را بسازیم. امت خود را بنا کنیم. معادن خود را استخراج کنیم. اراضی خود را اصلاح کنیم. سد بسازیم. صنایع را پیشرفت دهیم. خودکفا شویم. این عبادت است. در غیر این صورت چنان که مشاهده میکنید یک میلیارد و نیم مسلمان ثروتهای بیشماری دارند. یک کشور اکنون اشغال شده است. بیشترین ذخیرههای نفتی جهان در آن است. چهارصد و پنجاه میلیارد بشکه نفت ذخیره آن است.
خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ (60) ﴾
﴿ و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين [تداركات] دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانيد ﴾
این نخستین عبادت است. عبادت جهاد سازندگی. کارگر کارش را به درستی انجام میدهد. کشاورز، معلم، پزشک، مهندس و هر کسی وظیفه اش را به درستی انجام میدهد و شغل هر کس نیرو و قدرت او به شمار میرود و یکی از بزرگترین واجبات دینی پیشرفت شغلی و ارتقای آن است.
2 – جهاد علمی و دعوتگری:
اگر دشمن بخواهد ما را گمراه کند عبادت نخست نهادینه کردن اصول این دین و پاسخ دادن به شبهات و یاوه گوییها و نیز بیان ارزشها و اصول است. بنابراین گاهی دعوت به سوی الله یکی از بزرگترین انواع جهاد به شمار میرود. برای همین است که قلم دانشمندان با خون شهدا برابری میکند. کسی که به عبادت نهادینه کردن اصول و ارزشها و پاسخ به شبهات و احقاق حق پرداخته در حقیقت به عبادت پرداخته است.
بنابراین: جهاد سازندگی، آماده سازی خود برای مقابله با آنان است. عبادتی به نام نهادینه کردن اصول و عبادت دعوتگرانه، نیز وجود دارد. دلیل میخواهیم. خداوند میفرماید:
﴿ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَاداً كَبِيراً (52) ﴾
﴿ و با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادى بزرگ بپرداز ﴾
خداوند آموزش قرآن کریم، تبیین معانی آن و نهادینه سازی اصول آن را جهاد بزرگی میداند. با قرآن با آنان به جهاد بزرگی بپرداز. این عبادت دوم دوران است.
3 – فعالیتهای اسلامی برای حفظ جوانان:
سومین عبادت ما این است که اگر دشمن بخواهد با هشتصد ایستگاه ماهواره ای از جمله ایستگاههای مبتذل ما را فاسد کند. هدف آنان اکرام ماست یا به فساد کشاندن ما؟ هدف به فساد کشاندن و نه اکرام است. بنابراین باید پسران ودختران خود را با فعالیتهای اسلامی، مدارس اسلامی، دانشگاههای اسلامی و جایگزینهای اسلامی به بهترین شیوه حفظ نمایید. تا زمانی که دشمن بخواهد ما را به فساد کشد باید در پی جایگزین باشیم. گاهی میتوان یک پارک را در کنار مسجد ایجاد کرد. این کار باعث جذب کودکان به مسجد میشود تا وقت خود را با آن بگذرانند و بازی کنند و با این پارکها احساس شادمانی کنند: این به خاطر نجات جوانان از فساد است. این عبادت، سومین عبادت به شمار میرود.
نخست: بی نیازی، پیشرفت، و سازندگی.
دوم: تبیین و نهادینه کردن.
سوم: عبادت فعالیتهای اسلامی که پسران و دختران جوان را حفظ کند.
4 – جهاد جنگی:
اگر دشمن بخواهد ما را خوار کند باید دار و ندار خودمان را فدا کنیم تا خود را نجات دهیم. وقتی برخی از کشورهای غربی کشوری اسلامی را اشغال میکنند و در آن کشور مقاومت گستردهای انجام میشود، من معتقدم که آنان در آینده پیش از فکر کردن به اشغال کشوری دیگر، باید خود را برای مقابله با میلیونها نفر آماده کنند. اگر بخواهند اسلام را خوار سازند، مقابلهی مردم با این دشمن اشغالگر نیز عبادت به شمار میرود. این عبادت جهاد جنگی نام دارد. ما جهاد دعوتگرانه نیز داریم. خداوند میفرماید:
﴿ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَاداً كَبِيراً (52) ﴾
﴿ و با [الهام گرفتن از] قرآن با آنان به جهادى بزرگ بپرداز ﴾
ما جهاد سازندگی داریم، خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (60) ﴾
﴿ و هر چه در توان داريد از نيرو بسيج كنيد ﴾
5 – جهاد با نفس:
ما جهاد با نفس نیز داریم، خداوند میفرماید:
﴿ وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (69) ﴾
﴿ و كسانى كه در راه ما كوشيده اند به يقين راه هاى خود را بر آنان مى نماييم ﴾
او چشم خود را فروهشت، زبان درکشید و درآمد خود را حلال نمود. اینها جهاد با نفس نام دارد. اولین جهاد به شمار میرود. اما کسی که از نفس خود شکست میخورد نمیتواند حتی با یک مورچه مقابله کند. پس انواع جهاد عبارت است از: جهاد با نفس، جهاد سازندگی (آمادگی برای مقابله با دشمنان) و جهاد دعوتگرانه (و با آنان به جهاد بزرگی بپرداز).
جهاد جنگی، خداوند متعال میفرماید:
﴿ أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (39) ﴾
﴿ به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده رخصت [جهاد] داده شده است چرا كه مورد ظلم قرار گرفته اند و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست ﴾
عبادتها این بود.
فرق میان اخلاق دعوتگرانه و اخلاق جهادی:
اما اخلاق دعوتگرانه و اخلاق جهادی نیز داریم. اخلاق دعوتگرانه این است که خداوند متعال میفرماید:
﴿ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ (34) ﴾
﴿ آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است گويى د