- تربیت اسلامی / تربیت فرزندان در اسلام
- /
- تربیت فرزندان در اسلام2008
خداوند جهانیان را سپاس میگوییم و بر سیدنا محمد راستگو و امانت دار درود میفرستیم. بار خداوندا ما را از تاریکیهای جهل و گمان به سوی نور شناخت و دانش و از گل و لای شهوتها به سوی باغهای بهشت تقرب بیرون ببر.
برادران گرامی، با درس هجدهم از دروس تربیت فرزندان در اسلام و همچنان با تربیت روانی در خدمت شما هستیم.
چندگونه برخورد کردن کودکان را دچار حسد میکند:
برادران، وقتی برخورد پدر و مادر با فرزندان عادلانه نباشد کودکان به مشکل بسیار بزرگی دچار میشوند. چندگانگی رفتاری کودکان را دچار حسد میکند و حسد گاهی به خشونت میانجامد. انسان بر اساس سرشت خود کودک کوچکتر، زیباتر و باهوشتر را بیشتر دوست دارد. کودک باهوش، کوچک و زیبا را بدون اختیار دوست دارد. توجه، تبسم و بازیاش را برای کودک کوچک و یا باهوش و یا زیباتر صرف میکند.دیگری شاید هوش کمتری داشته باشد، زیبایی کمتری داشته باشد و یا محبت کمتری داشته باشد. پدر در فرزند خود عقدهای مینشاند که شاید در طول زندگیاش ادامه یابد.
بار دیگر: پدر بودن مسئولیت بسیار بزرگی دارد. البته پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
(( إن الله تعالى يحب أن تعدلوا بين أولادكم، حتى في القبل))
((خداوند متعال دوست دارد حتی در بوسیدن میان فرزندانتان عدالت کنید.))
هر کس باید اسلام را به شکل درست اجرا کند تا سبب تنفر دیگران نشود:
باری موضوع چند همسری مطرح شد و فقها تصریح کردهاند که باید عدالت کامل باشد، عدالت کامل یعنی چه؟ یعنی خانهی برابر، نوبت شبانهی برابر، یک شب در مقابل یک شب و یا دو شب با دو شب، یک هفته در برابر یک هفته، زمان برابر میان آنان و خانهی همهی آنان در یک سطح باشد، خرجی در یک سطح داشته باشد. به خدا سوگند من با اجتهاد خودم بند چهارمی برای این موضوع افزودم و آن محبت است. وی با زن قدیمی خود اخمو، ترش رو، بد دهان است و نزد زن جدید بیشترین محبت را داراست. چرا مردم چند همسری را ناپسند میدانند؟ زیرا هیچ وقت چند همسری خوبی ندیدهاند. همیشه ظلم و ستم را در چندهمسری مشاهده کردهاند. دیدهاند که شوهر پس از چند همسری تماما به همسر جدید خود توجه میکند و مادر فرزندان و همسر وفادار اولش را که زندگیاش را به خاطر شوهرش فنا کرده رها کرده است.بنابراین مردم وقتی میبینند دستورات اسلامی نادرست اجرا میشود از آن تنفر میجویند. میتوانم بگویم: یک چیز محبوب است و یک چیز نفرت انگیز. انسانی مسلمان است و لباس اسلامی دارد و نمازهای پنج گانه میخواند و با وجود این از دین فراری است. من علاوه بر عدالت کامل میان چندهمسر، سطح خانه، هزینه ها، زمان، محبت، تبسمهای برابر، سخنان شیرین برابر را افزودم اما عدالت قلبی را کسی نمیتواند کنترل کند و پیامبر نیز قادر به ادارهی آن نبود، او علیه الصلاة والسلام میفرماید:
(( اللهم هذا قَسْمي فيما أملك. فلا تَلُمني فيما تَملك ولا أَملك ))
((بار خدایا، این تقسیم من در چیزی است که اختیار آن را دارم و در چیزی که اختیارش به دست تو است و نه دست من، مرا سرزنش نکن))
پیامبر علیه الصلاة والسلام حسن را در آغوش خود میگرفت و اسامه بن زید که سیاه پوست و پهن بینی بود و پیامبر هر دو را با هم در آغوش میگرفت و میبویید.
پدر باید همزمان میان فرزندانش محبوب و محترم باشد:
ای پدر! شما نباید میان فرزندان نه در بوسه و نه در تبسم فرق بگذاری. سخنان یکسان، تبسم یکسان، توجه یکسان، هدیهها یکسان، در گردش و تفریح با قرعه کشی، هیچ چیز به جز عدالت انسان را آرام نمیکند، برخی از پدران در هر سفر با قید قرعه یکی از فرزندان را با خود میبرد و همیشه یکی را با خود نمیبرد و به بقیه آنان بی توجه نیست.بار دوم، سوم و چهارم: در فرهنگ اسلامی، و کشور ما پدر محترم است اما هر پدری محبوب نیست و شما باید علاوه بر محترم بودن، محبوب نیز باشید.
برای همین کودکان دچار یک حالت روانی بسیار خطرناک یعنی حسد میشوند که گاهی آنان را به خشونت، آزار رسانی و گاهی جنایت میکشاند. بزرگترین دلیل برادران یوسف که او را در چاه انداختند و میخواستند که بمیرد نه بدین معنا که سیدنا یعقوب ظالم بود خیر، هرگز، اما میخواهم بگویم حسد چه میکند. برخی پدران چنین هستند اما تعداد آنان اندک است.
پدر باید میان پسر و دختر برابری و عدالت برقرار کند:
برادران محترم، صدها تماس با من گرفته میشود از دخترانی که در خانه به حاشیه رانده میشوند. خواهری دارد که شاید زیباتر است. شاید شوهرش پولدارتر است. از او استقبال میشود و بزرگ داشته و اکرام میشود و از شوهرش بسیار تحویل میگیرند، زیرا پولدارتر است اما خواهر دوم و شوهرش رها شدهاند.
به خدا سوگند برادری برایم تعریف میکرد که پدر همسرش از پولدارها و در بهترین محلههای دمشق ساکن است و صاحب ویلایی در ییلاق است. در صبح روز عید دخترش به خانهی پدرش رفت و در آنجا خواهران ناتنیاش از مادر جدید بودند. به دختری که از همسر قدیمیاش داشت مبلغ اندکی داد و گفت: این مال تو است برگرد. تا بتواند همسر جدیدش را خشنود کند. سفرهی رنگین، احترام، اکرام، استقبال از دختران زن جدید و اخم، ترش رویی و ظلم و دستور بازگشت به دختر همسر قدیمیاش میکند. به خدا سوگند خبر دار شدم که سالهای سال این دختر به خاطر ستم پدرش گریه میکرده است.
اگر قصد دارید با منافع خود و با عواطف خود به باهوشتر، زیباتر و کوچکتر بیشتر توجه کنید اشتباهی مرتکب خواهید شد که شاید سالهای سال گریبانگیر فرزندانتان باشد و شاید باعث عقده گردد و وظیفهی شما به عنوان پدر ایجاد عدالت است.
(( يا رسول الله إني نحلت ابني حديقة، فاشهد على ذلك، فقال عليه الصلاة والسلام: ألك ولد غيره ؟ قال: نعم، قال: أنحلته مثل ما نحلته ؟ قال: لا، قال: أشهد غيري فإني لا أشهد على جور))
((ای رسول خدا من باغی به پسرم دادهام و شما گواه این باش. پیامبر علیه الصلاة والسلام فرمود: آیا فرزند دیگری هم داری؟ گفت: آری، فرمود: آیا مانند آن به آنان هم بخشیدهای؟ گفت: خیر. فرمود: کسی دیگر را گواه بگیر من بر ظلم گواهی نمیدهم))
ناعدالتی در میان فرزندان باعث عقده یا بیماریهایی میشود که گاهی به آزار رسانی برادران میانجامد:
برادران، بیعدالتی میان فرزندان هر چند هم خردسال باشند در تبسم، بوسه، آغوش، بوییدن، توجه و چه بزرگسال باشند. در این باره میگویم: شما فکر میکنید کودک تنها به خوراک و نوشیدنی نیازمند است، ولی به خدای یگانه سوگند او مانند خوراک و نوشیدن نیاز به آغوش پدر، بوسه، بوییدن، بازی و خنداندن او دارد.دلیل آن هم این است که پیامبر علیه الصلاة والسلام مرکب حسن و حسین میشد و آن دو در حالی بر پشت ایشان سوار میشدند که او در محراب امامت برای مسلمانان بود و سجدهاش طولانی میشد و مسلمانان نگران میشدند، ناگهان میدیدند که حسن و حسین بر پشت ایشان صلی الله علیه وسلم سوارند.
پسر نیاز به مهربانی دارد، نیاز به محبت، لبخند، آغوش و بوییدن دارد تا به شما وابسته شود و خانه را دوست داشته باشد. خانه بهشت است. اما ظلم، بیتوجهی به فرزند، توجه به دیگری، برتری دادی یکی بر دیگری و یکی بر سه تن دیگر، همراه خود بردن یکی و رها کردن دیگری در خانه میباشد.
از گفتن برخی از سخنان بیرحمانه شرم میکنم: مانند پدر مجرمی که غیر عمدی فرزندش را در هم میشکند. باهوشتر، زیباتر، کوچکتر محبوب و مورد اکرام او است و با او بازی میکند و به او میخندد و کلمات سنگدلانه و اخم را برای دیگری عرضه میکند.
این کار باعث عقده و بیماریهایی میشود که گاهی منجر به آزار دیگر برادران میشود و گاهی به ایجاد آزار بسیار بیشتری از سوی فرزند مورد کم توجهی به فرزند لوس میشود.
سطوح حسد:
1 ـ آرزوی گرفته شدن نعمتی از دیگری و رسیدن آن به شما:
برادران، این حسد در کودکان و بزرگان سه مرحله دارد. سطح اول آرزو و فقط آرزو است. گرفته شدن نعمتی از دیگری برای رسیدن به خودش، این حسد است، یک مرحله از حسد.2 ـ آرزوی نابودی نعمت از کسی بدون آرزوی رسیدن به شما:
یک سطح بالاتر وجود دارد و آن آرزوی نابودی نعمتی از دیگری بدون آرزوی رسیدن آن به خود و تنها به خاطر نابودی آن طرف است بنابراین آیهی قرآنی بسیار دقیقی وجود دارد:﴿ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ﴾
(كسانى كه دوست دارند كه زشتكارى در ميان آنان كه ايمان آورده اند شيوع پيدا كند براى آنان در دنيا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود)
﴿ إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا ﴾
(اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مى كند و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مىشوند)
اولین سطح آرزوی نابودی نعمت از برادر و رسیدن آن به شما است. سطح بدتر آرزوی نابودی نعمت برادرتان بدون رسیدن آن به شما است. مهم این است که او نابود گردد.
3 ـ تلاش کنید برادرتان نابود شود:
سطح بدتر بدتر آن است که تصمیم بگیرید برادرتان را نابود کنید. سه سطح شد.پس این موضوع بر کودکان و بزرگان منطبق است. گاهی مادر کودکی یک و نیم ساله صاحب نوزادی میشود. به او توجه میشود، دید و بازدیدها ، بغل کردنها، بوسهها و این کودک رده دوم شده است. اندوهگین است. من امیدوارم پدران عاقل باشند. اگر بارداری و نوزادی جدید در راه است باید با اولی به همان محبت و لطف پیشین بمانیم و به همان اندازه او را آغوش بگیریم و ببوییم و بازی کنیم تا احساس دوگانگی نکند.
ظلم مایهی تاریکیهای روز قیامت:
در تاریخ دعوت خودم خوابی تعریف نمیکنم. خصوصیت دعوت من تعریف خوابها و کرامات و امثال آن نیست ولی یک بار به خودم اجازه میدهم خوابی را که از برادری شنیدم تعریف کنم. او عمهای داشت. مرده بود. یک بار، دوباره و سه باره در خواب دیده بود که او میسوزد. در طول هشت سال در آتش بود و دائم یک سخن میگفت: شیرها، این کلمه او را به تحقیق واداشت. سپس دید او فرزندانی دارد و نیز فرزندانی از شوهرش دارد. وقتی به فرزندان خودش شیر میداده لیوان شیر کامل پرچرب به آنان میداده است اما وقتی فرزندان شوهرش را شیر میداده نیمی از لیوان شیر و نیمی دیگر را آب میکرده است. نیم لیوان شیر با آب به فرزندان شوهر و لیوان شیر کامل به فرزندان خودش میداده است.ظلم تاریکیهای روز قیامت را به دنبال دارد. انسان وقتی میان فرزندانش یا فرزندان همسر قدیمی و جدیدش فرق میگذارد، به برخی محبت و مهربانی میکند و به دیگران سنگدلی و ترش رویی دارد. این پدر سزای بدی هایش را میگیرد.
عاقل کسی است که معیارهای برتری در خانه را نماز و حفظ قرآن و نه زیبایی و هوش بداند:
باری دیگر، برادران، انسان بدون درنگ به باهوشتر، زیباتر، کوچکتر میگراید اما با تلاش ایمانی احساسات خود را کنترل میکند و تلاش میکند میان دو کودک هرگز تفاوت قائل نشود.مسالهای دیگر نیز مربوط به دختران است. شاید دختری از دختر دیگری زیباتر باشد. اگر پدر اجازه دهد بقیهی فرزندانش خواهر نازیباتر را به صفات و ويژگیهایی توصیف کنند که او را ناراحت کند و عقدهای نماید؛ میگویم این پدر هرگز پدر نیست یعنی خط قرمزهایی وجود دارد که پدر چشم میپوشد. و دختری که زیبایی کمتری دارد را عیبجویی میکنند مثلا و این یکی از بزرگترین اشتباهات خانوادهها است و بنابراین دختری که زیبایی کمتری دارد عقدهای میشود و ناراحت میشود اما وقتی معیارهای برتری در خانواده را نماز و حفظ قرآن بدانیم، ابزارهای واقعی برای تمایز میان فرزندان با ترجیح به میزان اطاعت از خداوند و به میزان حفظ کتاب الله به کار میگیریم. تا زمانی که انگیزههایی برای برتری واقعی وابسته به خلقت وجود نداشته باشد.
یعنی به صراحت باید گفت هیچ کس مسئول شکل ظاهری خودش نیست، خداوند این گونه آفریده است. شما وقتی از شکل کسی ایراد میگیرید این معیار از نهایت نادانی است. یکی را خداوند قیافهی خوبی داده است و دیگری را قیافهای کم زیباتر داده و این هیچ ربطی به دیگران ندارد.
می گویند: یک تابعی به نام احنف بن قیس کوتاه قد، سبزه ، لنگ، گوژ بود و گونههایی پف کرده و چشمانی فرو رفته داشت. تمام زشتیها در او وجود داشت و با وجود این رئیس قوم خود بود و چون خشمگین میشد صد هزار شمشیر بی چون و چرا با او خشم میگرفتند و اگر میدانست آب، جوانمردی اش را خدشه دار میکند از آن نمینوشید و رئیس قبیله اش نیز بود.
معاویه رؤسای قبایل را برای بیعت با پسرش یزید فرا خواند. همه یزید را ستودند ولی احنف خاموش بود. سکوت او مجلس را آشفته ساخت. گفت: احنف سخنی بگو. گفت: از خدا میترسم اگر دروغ بگویم و از شما میترسم اگر راست بگویم. گفتند: کنایه از صراحت رساتر و بلیغتر بود.
دانایی در تعامل با فرزندان، به آنان تابندگی و محبت میدهد:
برادران همان طور که گفتیم، پدر بر اساس سرشت خود و بر اساس میل خود برخی از کودکان را بیشتر از بقیه دوست دارد. کودکی که پدر به او بیتوجهی کند بسیار رنج میکشد. اما پدری که به فرزندان توجه کامل دارد او پدری مؤمن است. در تربیت فرزندان موفق است. فرزندانش از روحیهی سالمی برخوردارند و این سلامت روانی بسیار گرانبها است.ارزش انسان به معنویات او است. کسی که معنویات او کامل است، از محبت پدر و مادرش به خود مطمئن است؛ از موفقیت خود نیز مطمئن است.
یک نکتهی دقیق وجود دارد: وقتی عدالت داشته باشید انگیزه به فرزندانتان میدهید. چیزی به نام درخشش وجود دارد. دلیل درخشش یک فرزند عدالت است. هرگز احساس ظلم و محرومیت و بی توجهی نمیکند و جایگاهی دارد. پسر جایگاه والایی دارد. او و برادرانش برابرند. برادر و خواهر یکسانند. در کشور ما به خدا چنان میان پسر و دختر فرق است که خدا میداند. این فرق گذاشتنها باعث تنفر و دوری دختران از چیزی است که برنامهی الهی نام دارد. کاربرد نادرست مسلمانان از برنامهی الهی و اجرای بد آن مردم را از این روش و برنامه دور میکند. وقتی خداوند میفرماید:
﴿ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ ﴾
(پس هر كه هموزن ذرهاى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد * و هر كه هموزن ذرهاى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد)
(( تَبَسُّمُكَ في وجه أخيك صدقة ))
((لبخند شما در چهرهی برادرتان صدقه است))
تربیت فرزندان بزرگترین کار است:
استقبال گرم صدقه است. وقتی فرزندتان را بر میدارید و در آغوش میگیرید و میبویید، این صدقه است. وقتی با او بازی میکنید درحالی که شما بزرگسالید این صدقه است.یک بار نزد کسی بودم که مقام بسیار بالایی داشت. به من گفت: آقا به من زنگ زده و گفت: بیا مرا نزد دوستم ببر. فرزندش دو یا سه ساله و در مهد کودک است. او مقام بسیار بالایی دارد. فرزند حس میکند پدر او را دوست دارد. این احساس سلامت است که توانایی هایش در آن شکوفا میشود.
از خداوند میخواهم که در تربیت و تعامل با فرزندانمان از دانایی و بینش برخوردار باشیم. فرزند شما بخشی از شما است و ادامهی شما است. بطور کلی بزرگترین کار تربیت فرزندان است.
(( أفضل كسب الرجل ولده ))
((بهترین درآمد مرد فرزند او است))
﴿ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً ﴾
(پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پيشواى پرهيزگاران گردان)
مقایسه نکردن میان فرزندان:
اکنون مقایسه میان دو فرزند ممنوع است. برادرتان از شما با هوشتر است، آیا هوش به دست اوست؟ یعنی شما کودن هستی، مقایسه میان دو برادر ممنوع است مگر در چیزی که در دسترس آنان است. مسائل عینی وجود دارد. یعنی برادرش برتر است. ان شاء الله تو سال آینده نمرهی بالاتر از او میگیری. به او انگیزه میدهید. برادرت تمام شرایط را داراست. من میدانم تو از برادرت چیزی کم نداری و شرایط استثنائی باعث شده از او نمرهی پایین تری داشته باشی. یعنی تلاش کنید به او بفهمانید هر دو یک جایگاه دارند.برادران گرامی، یک عبارت را بسیار تکرار میکنم: شما برای دیگران هستید و دیگران هم برای آنان هستند اما فرزندانتان به غیر از شما چه کسی را دارند؟
بنابراین وقتی به کودک اطمینان کنید روحیهی او را بالا میبرید و به احتمال زیاد ناکام نخواهید شد. رازی وجود دارد، وقتی به کسی اطمینان میدهید حتی اگر کودک باشد شاید شما را آن طور که انتظار داشتید غافلگیر کند.
گروهی را میشناسم که دختری دارند سطح زیبایی اش زیر سی است. با تمام نادانی می گویند این دختر را برای زمان پیری نگه داشتهایم، یعنی خدمتکار! خواهرانش ازدواج کرده اند، در خانه ی خودشان هستند، فرزند دارند. شوهر، خانه، پذیرایی، اتاق خواب ، مهمان پذیر و میهمانی و ... دارند. اما این دختر آخری را برای خدمت خودمان نگه داشتهایم. به خدا سوگند هر سخنی که هر زن نادانی به او بزند من آن را گناه میدانم.
(( إن الرجل ليتكلم بالكلمة لا يلقي لها بالاً يهوي بها في جهنم سبعين خريفاً ))
((شخص شاید سخنی را بگوید و آن را ناچیز شمارد، اما در اثر آن هفتاد سال در جهنم خواهد ماند.))
ایمان انسان، به انسان بردباری، دانایی، و خشنودی میدهد:
برادری برایم تعریف میکرد که به نظر یکی از نزدیکانش خواهری داشت که نزد وی زندگی میکرد. یعنی خواهرش قطار ازدواج را از دست داده بود و در خانه مانده و کسی جز برادرش نداشت. اما او همسری فرومایه داشت که با خواهرش با کمال سنگدلی رفتار میکرد. این خواهر شبانه روزی کار میکرد تا از شر برادر و زن برادرش در امان باشد. یک بار که برادرش نشسته بود و خواهرش روی زمین نشسته بود با پایش به او لگد زد و به او گفت: یک لیوان آب به من بده درحالی که همسر جوانش در کنارش نشسته بود و او خواهرش را با لگد زد. لیوان آبی بده. این خویش وی سوگند خورد که روز بعد آن به حلب سفر کرد. دچار سانحه شد و پای راستش را از ران قطع کردند. همان پایی که با آن خواهرش را لگد زده بود تا بالای رانش قطع کردند.گاهی انسان نمیداند چه میکند. به ایمان نیاز دارد. ایمان افقی باز به انسان میدهد. خشنودی، بردباری و دانایی به انسان میبخشد. زیرا خداوند بزرگ میفرماید:
﴿ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً ﴾
(و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان داده شده است)
جوانی نزد من آمد، به من گفت: پدرم یک میلیارد از خود باقی گذاشت. نهصد میلیون به نام یکی از پسران و یکی دیگر رانندهی کامیون است. فقط از زحمت خودش امرار معاش میکند. یکی هشتصد میلیون دارد و یکی دیگر یک کامیون دارد و کار میکند. اما این برادری که هشتصد میلیون دارد و اهل ایمان است چه میکند؟ همهی داراییهای سهم خود را بین برادرانش به تساوی تقسیم کرده است. به ایمان مینگرید؟ و پدرش را نجات داد.
ایمان انسان فقط به روزه و نمازش نیست، بلکه به رفتار روزانه اش است:
برادران گرامیام، من بیهوده حرکتی نمیگویم. واقعیتها را میگویم. من در کار دعوت از تماسهای جوانان بسیاری رنج میکشم. دختران جوانی که بسیار رنج میکشند. پشت تلفن گریه میکنند و از رفتار بد و سنگدلانهی پدرانشان شکایت دارند که توجیهی هم ندارند. این چنین با گرایشات وی میسازد. با یکی سنگدل است و با دیگری خوش و بش میکند. با دختری که شوهرش ثروتمند است برخورد خاصی دارد و با دختری که شوهرش فقیر است برخورد دیگری دارد.ای برادران، ایمان این نیست که نماز بخوانید. ایمان از رفتار روزانه ناشی میشود. با رفتارهای خوب و پسندیده ایجاد میشود. اینکه همهی فرزندان شما را دوست داشته باشند. تمام دامادهایتان شما را دوست داشته باشند و میان آنان رفتار خوبی داشته باشید و عدالت در برخورد با فرزندان و کودکان برقرار کنید.
داناترین پدران کسانی هستند که در عدالت میان فرزندانشان حساسیت به خرج میدهند:
برادران، یک حالت دومی نیز هست: پسری اگر اشتباه کند بخشیده میشود. پسر دوم اگر بگوید لا إله إلا الله مورد نقد واقع میشود. گاهی پایبند به نماز در مسجد میشود ولی سانسور میکنند. تمام ستایشها را به فرزندی میکنند که پایبند نیست و به همان فرزندی روی میآورند و از او طرفداری میکنند که هم سنخ آنان است. ساعت دو میآید و هیچ انتقادی به او نمیشود. او دوستانی دارد، دوست دخترانی دارد، ارتباطاتی دارد و روابط مشکوکی دارد. اما فرزند محترم و مورد اکرام و پایبند مورد بی توجهی واقع میشود. کوچکترین اشتباهی از او سر بزند فوری نمایانش میکنند و انتقادات از او زیاد میشود و این موقعیت و برخورد بسیار خطرناک است.به صراحت میگویم که پدران و مادران انسانند ولی اشتباهات آشکاری مرتکب میشوند. من در ارتباط با فرزندانشان دیدگاهی دارم و بر آن اصرار دارم. به نظر من بیشتر اشتباهات فرزندان ناشی از اشتباهات پدر و مادرانشان است. بیشتر اشتباهات دانش آموزان از معلمان آنان ناشی میشود. جسارت داشته باشید و بگویید من در حق فرزندانم مرتک اشتباه شدهام. احتمال داشت که کودکان وضع بهتری داشته باشند.
یعنی ممکن است برداشت کنیم که داناترین پدران کسانی اند که در عدالت میان فرزندان نهایت دقت را میکنند حتی یک دیدگاه فقهی وجود دارد: زمانی که انسان در زندگی به تمام فرزندان و بطور مساوی میان دختران و پسرانش چیزی ببخشد، به هر کدام خانهای دهد؛ دختران خانهای و پسران خانهای دهد. هبه داریم و ارث. ارث بر اساس احکام شریعت باید باشد.
﴿ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ﴾
(سهم پسر چون سهم دو دختر است)
منع ازدواج دختر گناه بسیار بزرگی است که روز قیامت از انسان پرسیده میشود:
در برخی از آثار آمده است که دختر وقتی از پدرش آزاری میبیند روز قیامت میگوید ای پروردگار من وارد آتش نمیشوم تا زمانی که پدرم پیش از من وارد آن شود.به خدا سوگند با گوش خودم شنیدم که دختری به نظر میرسید کارمند است و درآمد زیادی نیز دارد و خانواده اش اموال او را میگیرند و هر وقت خواستگار میآید آنان را بر میگردانند و عیبی از او میگیرند. با خود فکر میکنند این دختر باید نزد آنان باشد تا پولش را بگیرند و در خدمت آنان باشد بنابراین تمام خواستگاران را رد میکنند تا آنکه ترشیده میشود. بنابراین یک سخن میگوید که من به خدا شرم میکنم آن را از زبان دختر به پدرش بگویم. او نسبت به پدر چنان کینهای میگیرد که حد ندارد. منع ازدواج دختر گناه بسیار بزرگی است و بر اساس این آیهی شگفت انگیز:
﴿ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ ﴾
(و دختران خود را به زنا وادار مكنيد)
﴿ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ ﴾
(و دختران خود را براى اينكه متاع زندگى دنيا را بجوييد به زنا وادار مكنيد)
﴿ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً ﴾
(در صورتى كه تمايل به پاكدامنى دارند)
موفقیت زمانی موفقیت است که فراگیر باشد:
انسان به اندازهی توانش احترام خداوند را دارد و چیزی نمیگوید.بار دیگر:
(( إن الرجل ليتكلم بالكلمة لا يلقي لها بالاً يهوي بها في جهنم سبعين خريفاً ))
((شاید شخص سخنی را بگوید و آن را ناچیز شمارد، اما در اثر آن هفتاد سال در جهنم خواهد ماند.))
بار دوم و سوم میگویم: من زمانی موفقیت را موفقیت مینامم که گسترده و کامل باشد. در تجارت موفق باشید اما در خانه ناکام باشید موفق نیستید. در تجارت موفق هستید و در ارتباط با پرودگار موفق نیستید، پس موفق نشدهاید. در تجارت و با پروردگارت موفق بودی اما در ارتباط با سلامتی ناکام ماندهاید در این صورت نیز موفق نیستید. چهار ایستگاه است: ارتباط با خدا، با خانواده و فرزندان، با کار و با سلامتیتان. این موفقیتها متکامل هستند. اگر در همه موفق بودید شما موفقیت کامل را کسب کردهاید. در یک تناسب ساعتی برای خداوند متعال، ساعتی برای خانواده و وقتی برای کار و وقتی نیز برای برطرف کردن نیازهایتان داشته باشید.
مهمترین تربیت، تربیت روانی است:
برادران، درس امروز دربارهی تربیت فرزندان در اسلام در ارتباط با حسد میان خردسالان و بزرگسالان و جوانان و در زندگی پدر و مادر و پس از زندگی آن دو بود. این حسد دلیلش تفرقه و بی عدالتی است. دربارهی عدالت میان فرزندان نصوص فراوانی آمده است. خداوند عزوجل نمیپذیرد و خشنود نیست که میان فرزندان خود بی عدالتی کنید. نزدیکترین افراد به شما فرزندان شمایند. دیگران هم شما را دارند و هم غیر از شما را دارند اما فرزندان شما غیر از شما چه کسی را دارند؟برادران گرامی، همچنان در موضوع تربیت روانی هستیم. خواهیم دید یکی از انواع مهم تربیت تربیت روانی است، انسانی که معنویاتش زیاد و کامل است، جسارت دارد، شجاع و امانت دار، راستگو، عادل، پرهیزگار، پاکدامن و با اخلاق است. زیرا پدر به تربیت او توجه کرده است.
به همین تناسب: کسی که چیزی ندارد آن را نمیبخشد یعنی ای پدر بهتر است علم فرا بگیری و به فرزندان خود نیز بیاموزی.