- تربیت اسلامی / تربیت فرزندان در اسلام
- /
- تربیت فرزندان در اسلام2008
خداوند جهانیان را سپاس میگوییم و بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانت دار درود میفرستیم. بار خداوندا ما را از تاریکیهای جهل و گمان به سوی نور شناخت و دانش و از لجنزار شهوتها به سوی باغهای بهشت برین بیرون ببر.
با درس هفتم از دروس تربیت فرزندان در اسلام و همچنان با موضوع تربیت اجتماعی در خدمت شما هستیم.
پدر قهرمان اشتباهات فرزندانش را به خودش نسبت میدهد:
پیشتر دربارهی دروغ و دزدی به عنوان پدیدهی اجتماعی بسیار مهمی در خانواده سخن گفتیم و در درس گذشته دلایل نادری که کودک را به برداشتن وسایل از پدر و مادر بدون اجازهی آن دو وا میدارد، بیان نمودیم.
امروز به سخنان میپردازیم. نوعی از سخنان سزاوار جوانانی که پدر و مادرشان به آنان توجه دارند، نیست. سخنان ناپسند، زشت، سخنان کوچه و بازار، سخنان مبتذل، سخنان دشنام گونه، سخنان نفرین آمیز، این پدیده، پدیدهی سخنان ناپسند، زشت، زننده، تحقیرآمیز است.
پیش از هر چیزی: با توجه به مقدمه ای که برایتان بسیار بیان نمودم پدر شجاع اشتباهات فرزندانش را به خودش نسبت میدهد مادر نیز این گونه است. سخنان ناپسند، زشت و ناسزا به فضای خانواده، راه و مدرسه برمیگردد.
خانواده ای را تصور کنید که پدر پایبند است. سخنان ناپسند گفته نمیشود. سخنان زشت شنیده نمیشود و کلام مبتذل به هیچ وجه بیان نمیشود و جوکهای مبتذل اصلا تعریف نمیشود. تا زمانی که فرزند در خانواده ای پایبند در سخنان و بیان و تعابیر زندگی کند کجا سخنان ناپسند از او صادر خواهد شد؟
مهمترین دلایلی که فرزند را به گفتن کلام ناشایست وا میدارد:
فضای خلنه:
برادران گرامی، اولین حقیقت این است که فضای خانه علت این امر است.
پدری خشمگین گاهی در هنگام خشم ضد دین سخن میگوید و کودک نیز اینها را میشنود و چون خشمگین شود از پدرش تقلید میکند، علت کیست؟ پدر در هنگام شوخی ساده ای نام عورت و اندام جنسی را میآورد و کودک به سخنان پدر با دوستانش گوش میدهد و وقتی بخواهد از پدرش تقلید کند همان عبارات را به کار میبرد.
بدون هیچ تعارفی به شما میگویم: در خانه ای که پایبندی باشد عموما فرزندان پایبند و زبانشان را نگه میدارند و بخش بزرگی از اخلاق نگه داشتن زبان است. ای رسول خدا آیا به آنچه میگوییم مؤاخذه میشویم؟ ایشان علیه الصلاة والسلام به سیدنا معاذ فرمود:
(( ثكلتك أمك ! وهل يكب الناس على مناخرهم في النار إلا حصائد ألسنتهم ؟ ))
((مادرت به عزایت بنشیند! و آیا چیزی جز محصول و نتایج زبانهای مردم آنان را با صورتهایشان در آتش میافکند؟))
(( لا يستقيم إيمان عبد حتى يستقيم قلبه ولا يستقيم قلبه حتى يستقيم لسانه ))
((ایمان کسی درست نمیشود تا آنکه قلب او درست شود و قلب او زمانی درست میشود که زبانش درست شود))
به خداوند یگانه سوگند افرادی را میشناسم که اگر پنجاه سال با آنان زندگی کنید حتی یک کلمهی ناپسند و زشت از آنان نمیشنوید. این چیزی است که امیدوارم برای برادران، پدران، مادران و معلمان قابل درک باشد.
باید همیشه سخنان پاکیزه و بسیار پسندیده به کار ببریم:
برادران، کاش به جزئیات بپردازیم. پیامبر علیه الصلاة والسلام وارد خانهی فاطمه دخترش شد. فاطمه بیمار بود. تب داشت. به او فرمود: دخترکم چه شده است؟ گفت: خداوند لعنت کند این تب را. فرمود: لعنت نکن، به خدایی که جان محمد در دستان او است هیچ مؤمنی اگر گناهی هم داشته باشد نباید نفرین کرد.
خود را به نفرین کردن در جلوی فرزندانتان عادت ندهید. خدا لعنت کند ساعتی که او را در آن شناختم. این نفرین ساعت، اشخاص، فرزندان است و خود را عادت دهید که نفرین نکنید.
(( ليس المؤمن بطعَّان ولا لعَّان، ولا فاحش ولا بذيء ))
((مؤمن طعنه زن و نفرین کننده و فحش دهنده و بدسخن نیست))
سخنان او نفرین آمیز نیست. آن را نفرین نکن. به خدایی که جان محمد در دستان او است هیچ مؤمنی اگر گناهی هم داشته باشد نباید نفرین کرد. خودتان را عادت دهید که نفرین نکنید. عبارات مؤدبانه ای هم وجود دارد. فلانی کجاست؟ در حمام، وضو میگیرد و سایر کارهایش را انجام میدهد. در خانه لباسهای زیر خودش را میپوشد. لباسهای زیرین کلمه ای خوب است. سخنان پسندیده. برخی از سخنان ناپسند است. بنابراین در اماکنی که نباید نام آن را با جزئیات بیان نمود، باید سخنان پسندیده و نامهای خوبی را به کار برد.
مؤمن نباید سخنان تحریک آمیز استفاده کند:
نکتهی دیگر: پیامبر سخنان شهوت انگیز را استفاده نمیکرد. اسماء با لباس نازکی بر ایشان وارد شد. فرمود: دخترم این لباسها استخوانهای بدنت را نمایان میکند. کلمهی استخوان شهوت برانگیز نیست. هر کلمه ای دیگر ممکن بود شهوت انگیز باشد. فقط همین: این لباس اندازهی استخوان هایت را نمایان میکند.
﴿ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ ﴾
﴿ با زنان نزدیکی کردید ﴾
چه عبارت لطیفی که بدون آن که خیال و فکر کودک را برانگیزد، معنا را می رساند.
﴿ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ ﴾
﴿ با زنان نزدیکی کردید ﴾
﴿ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً ﴾
﴿و آب نيافتهايد پس بر خاكى پاک تيمم كنيد﴾
﴿ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ ﴾
﴿ با زنان نزدیکی کردید ﴾
این سخنان قابل فهم است اما کودکان آن را نمیفهمند. قرآن این است.
﴿ فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً ﴾
﴿ پس چون [آدم] با او [حوا] درآميخت باردار شد بارى سبک﴾
واژه ی:
﴿ تَغَشَّاهَا ﴾
﴿پوشانیدن﴾
﴿ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ ﴾
﴿یا دست زدن به زنان﴾
﴿ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ ﴾
﴿ و كسانى كه دامن خود را حفظ مى كنند * مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت] مورد نكوهش نيستند * و هر كس پا از اين [حد] فراتر نهد﴾
انواع انحرافات جنسی و کلماتی که بیشتر مردم آن را با واژههای زشت بیان میکنند با یک کلمه آورده شده است
﴿ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ ﴾
﴿ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ﴾
﴿ و هر كس پا از اين [حد] فراتر نهد﴾
﴿ آنان همان از حد درگذرندگانند﴾
زنی از شوهرش گلایه داشت (در کلام پاک او بنگرید)، گفت: ای امیر المؤمنین، شوهرم بسیار روزه میگیرد و نماز شب میخواند، روزها روزه میگیرد و شب ها نماز شب میخواند. سیدنا عمر که گویا مشغول بود بلند شد و گفت: خداوند با شوهرت به تو برکت دهد. سیدنا علی به او گفت: او دارد از شوهرش شکایت میکند و تمجید او را نمیگوید بلکه گلایه دارد. ببین شوهرم دائما مشغول روزه و نماز است و مثلا با من نمیخوابد. شوهرم روزه میگیرد و نماز شب میخواند.
وقتی سخنانی که در خانه گفته میشود پسندیده باشد فرزند فقط ادب میآموزد:
برادران، یکی از زنان اصحاب با لباس کهنه وارد خانهی سیده عائشه شد وقتی از احوال او پرسید گفت: شوهرم دائم در حال روزه و نماز شب است. یک موضوع دیگر. پیامبر شوهرش را فراخواند و به او دستور داد حقوقش را رعایت کند. همسرتان بر شما حقی دارد. در روز
دوم این زن آمد و وارد خانهی سیده عائشه شد. دو سخن بسیار دقیق و معطر و پاک به او گفت: چه شد؟ به ادب زنان اصحاب بنگرید: گفت: همان کاری که بقیهی مردم میکنند.
به خدا سوگند میتوان از سخنان اصحاب که پیش از هزار و چهارصد سال میزیسته اند والاترین درجهی ادب را بیاموزیم. از همه چیز گفته اند اما با کلمات مؤدبانه.. پس اگر به عنوان پدری و شما مادران نیز سخنان پسندیده ای را در نهایت ادب در خانه به کار ببرید به گمان زیاد دختر کوچک و پسر کوچک تنها ادب خواهند آموخت.
سخنی به شما میگویم: سطح ادب پدر و مادر در مدرکهایی که دارند نیست، بلکه سطح آنان در تربیت فرزندان است و گاهی کودکی میبینید که توجه شما را جلب میکند.
من اندکی پیش پس از خطبهی جمعه به تمام کودکانی که پدرانشان آمده بودند شیرینی میدادم تا تشویق شوند. اما در طی این توزیع شیرینی انواع کودکان را مشاهده نمودم. برخی از آنان از گرفتن شیرینی خودداری میکردند. نمیخواست یا عذرخواهی مینمود. خیر دستتان درد نکند. ولی من تلاش میکردم این تکه شیرینی را به او بدهم. از پدرش میخواستم تا او را قانع نماید که شیرینی را از من بگیرد. این بدان معناست که وی در خانه بسیار تربیت خوبی شده بود. یک نکتهی زیبا. اما کودکی دیگر به آسانی آن را میگرفت اما از من به خاطر آن سپاسگزاری میکرد. دستت درد نکند استاد. این نمونهی دوم. کودک سوم از پنج متری چشم به شیرینی داشت. نه به من و نه به کسی دیگر نگاه نمیکرد تا آن که بیاید و شیرینی را بگیرد و برود. این سوم. چهارمی دو بار و سه بار میآمد. اما پنجمین مورد خداوند ما را از آنان حفظ نماید. قد او از من بسیار بزرگتر اما دریغ از ذره ای ادب، کجاست شیرینی من؟ اما اولین موردی که توجه را جلب میکند ادب، عفت و خویشتن داری است. شاید مانند دیگران آن را بخواهد. اما تربیت واقعی شده است.
کسی که میخواهد با کسی صحبت کند باید خود را با او همسطح کرده و بالاتر نگیرد:
از فرمودههای پیامبر علیه الصلاة والسلام است که:
(( سِبابُ المسلم فُسُوق، وقِتاله كُفْر ))
((دشنام دادن مسلمان فساد و کشتن او کفر است))
یعنی ممکن است ده ساعت با شخصی سخن بگویید و یک کلمهی ناروا به او نگویید. نمیفهمید را نگویید زیرا این سخن تندی است. من خلاف دیدگاه شما دارم. من دیدگاهی دیگر دارم. دلیل دارم. میتوانید بدون جریحه دار کردن احساسات برادری با او صحبت طولانی داشته باشید یعنی ممکن است ده ساعت با کسی صحبت کنید و سخنان پاکیزه به کار برید. من خلاف این را باور دارم. دلیل نیز دارم. شاید شما برداشت دیگری از حقیقت دارید. اما نمیفهمید درست نیست.
از امام شافعی یاد بگیرید وقتی میگوید: من بر حقم، و شاید هم اشتباه کنم و دیگری راه باطل در پیش دارد و شاید هم درست بگوید.
آیا راه پیامبر در این باره را نمیخواهید؟ که قرآن به او آموخته است؟ میفرماید:
﴿ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى ﴾
﴿ در حقيقت يا ما يا شما بر هدايت هستیم ﴾
یعنی وقتی با انسانی سخن میگویید مبادا خیال کنید شما تنها عالم و دانشمند هستید و او نادان است بلکه باید به سطح او تنزل کنید و خودتان را حتی با یک کلمه از او بالاتر ندانید:
﴿ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى ﴾
﴿ أَوْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴾
﴿ در حقيقت يا ما يا شما بر هدايت ﴾
﴿ يا گمراهى آشكاريم ﴾
یعنی حقیقت چون توپی ممکن است نزد من یا نزد شما است و ما با هم گفتگو میکنیم. اما من میدانم و شما نمیدانید، جالب نیست.
شخصی ترک گفت، دوست دارم که قرآن را تفسیر شود، گفت:
﴿ وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ ﴾
﴿ سوگند به آسمان مشبک﴾
گفت: آسمان یعنی هر چیزی بالاتر از تو است. این را ما و شما میدانیم اما:
﴿ ذَاتِ ﴾
این را ما میدانیم و شما نمیدانید. این در مورد:
﴿ ذَاتِ ﴾
گفت اما
﴿ الْحُبُكِ ﴾
این چیزی است که نه ما میدانیم و نه شما، ما دانشمندان نمیدانیم، چه رسد به شما نادانان؟
هر کس باید هم سطح با مخاطب خود باشد:
راهنماییهای بسیار تندی وجود دارد. ارزیابیهای نادرستی نیز وجود دارد. خودبرتربینی نیز وجود دارد. خود را عادت بدهید که هم سطح با مخاطب خود باشید، خداوند میفرماید:
﴿ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ﴾
﴿ و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى﴾
یعنی اگر هزار عبارت نیکو وجود داشته باشد بهتر است از تمام اینها بهترین آن را برگزینید.
﴿ ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ﴾
﴿ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن ﴾
اما در بحث و مجادله:
﴿ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ﴾
﴿ و با آنان به [شيوه اى] كه نيكوتر است مجادله نماى﴾
در مجادله دعوا وجود دارد. اندیشهها مرتبط با کرامت انسان است. تلاش کنید در این ارشاد قرآنی باشید:
﴿ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴾
﴿ در حقيقت يا ما يا شما بر هدايت يا گمراهى آشكاريم ﴾
در آیه ای دیگر:
﴿ قُلْ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴾
﴿ بگو [شما] از آنچه ما مرتكب شده ايم بازخواست نخواهيد شد و [ما نيز] از آنچه شما انجام مى دهيد بازخواست نخواهيم شد ﴾
سخنان شما چیست؟
﴿ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا ﴾
﴿بگو [شما] از آنچه ما مرتكب شده ايم بازخواست نخواهيد شد﴾
آیا دعوت پیامبر جرم است؟
﴿ وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴾
﴿ و [ما نيز] از آنچه شما انجام مى دهيد بازخواست نخواهيم شد﴾
آیهی اول در یک سطح است اما دوم فروتنی در آن موج میزند. این روش قرآنی در گفتوگو با دیگری است. اما خودبرتربینی و دشنام و تهمت و سخنان ناروا باعث فتنه انگیزیهای بی پایان میشود.
هر چه انسان فروتنی بیشتری کند خدا او را بالا میبرد و هر چه تکبر کند او را فرو میافکند:
آیا دوست ندارید ادبیات قرآن کریم را ببینید؟ سیدنا یوسف وقتی میگوید:
﴿ وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ ﴾
﴿ و به من احسان كرد آنگاه كه مرا خارج ساخت ﴾
کجا بود؟ در چاه و سپس در زندان بود. کدام خطرناک تر بود؟ در چاه،. احتمال مرگ وی در چاه بسیار زیاد بود. اما در زندان زندگی تضمین است و تنها آزادی سلب شده بود. گفت:
﴿ وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ ﴾
﴿ و به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت ﴾
چرا نگفت از چاه؟ زیرا اگر اسم چاه را می آورد، کار بد برادرانش را به آنان یادآوری مینمود. میخواست از کارشان چشم پوشی کند. گفت:
﴿ وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ ﴾
﴿ و به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت ﴾
پس از توطئه برای کشتن من چه گفتند، گفت:
﴿ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي ﴾
﴿ پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد﴾
یعنی آنان را بی گناه دانست و این شیطان بود که میانهی او و برادرانش را بر هم زد درحالی که حقیقت این گونه نبود اما ادبیات گفتمان را یاد بگیرید، هر چه انسان بالاتر رود سخنان پاکیزه تری به کار میبرد.
باری یکی از دانشمندان بزرگ مصری که وفات نموده، خداوند رحمتش کند، به بریتانیا سفر نمود تا عمل جراجی روی چشم خود انجام دهد. دهها هزار نامه آمد. این قابل توجه بود. خبرگزاری لندن با او مصاحبهای اجرا کرد که من آن را شنیدم. از جایگاه او که خداوند به او بخشیده پرسیدند. سکوت کرد و عذرخواهی نمود. سئوال را نادیده گرفت اما وقتی گزارشگر اصرار نمود گفت: زیرا من خدایی شمرده میشوم. عبارتی شایسته و خوب. من دانشمندم نه این سخن بسیار سنگین است. من دانشجویم این سخن پاکیزه ای است. هر چه انسان فروتنی بیشتری کند خداوند او را بالا میبرد و هر چه تکبر ورزد خداوند او را زمین میزند.
سیدنا یوسف در والاترین درجهی نیکی به برادرانش قرار داشت.
﴿ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي ﴾
﴿ پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد﴾
مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او در امان مانند:
(( إن من أكبر الكبائر، أن يلعن الرجل والديه ))
((از بزرگترین گناهان کبیره این است که کسی والدین خود را لعنت کند))
خیلی کم پیش میآید کسی پدر و مادر خود را نفرین کند اما وقتی به مردم بدی میکنید باعث میشوید پدر و مادرتان نفرین شوند بنابراین از دقیق ترین احادیث اخلاقی پیامبر این است:
(( المسلمُ من سَلِمَ المسلمون من لسانه ويده ))
((مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او در امان مانند))
یعنی آبروی مسلمانان از زبان و دست او در امان باشد.
عاقل کسی است که پیش از سخن گفتن در آن بیندیشد:
برادران گرامی، احادیثی کمر شکن وجود دارد.
(( إن الرجل ليتكلم بالكلمة لا يلقي لها بالاً يهوي بها في جنهم سبعين خريفاً ))
((شاید شخص سخنی بگوید و آن را ناچیز شمارد، اما در اثر آن هفتاد سال در جهنم خواهد ماند.))
یعنی برادری در عید از خواهر دیدن نمود. خواهر، شوهرش را دوست داشت. و از او خشنود بود و یکی از خوشبخت ترین زنان بود. خانه اش کوچک بود. این چه خانه ای است! چرا این حرف را میزنی؟ او خشنود است. چرا خشم او را بر میانگیزی؟ اندوهگین شد. فهمید که خانه اش بسیار کوچک است. خواهرانش خانههای بسیار بزرگتری دارند. وقتی شوهرش وارد خانه شد گرفته بود. وی دلیل اخم او را پرسید. او خاموش ماند. شوهر خشمگین شد. مشکل بزرگی در گرفت که شاید به طلاق انجامد. کسی که این سخنان را گفته بود
(( لا يلقي لها بالاً يهوي بها في جنهم سبعين خريفاً ))
((آن را ناچیز شمارد، اما در اثر آن هفتاد سال در جهنم خواهد ماند.))
من دقیق تر عرض میکنم اگر زنی را مورد ناسزا قرار دهید:
(( إن قذف المحصنة يهدم عمل مائة سنة ))
((اگر کسی زن شوهر داری را مورد تهمت قرار دهد عمل صد سالش از بین میرود))
(( إن الرجل ليتكلم بالكلمة لا يلقي لها بالاً يهوي بها في جنهم سبعين خريفاً ))
((شاید شخص سخنی بگوید و آن را ناچیز شمارد، اما در اثر آن هفتاد سال در جهنم خواهد ماند.))
در مجالس، در شب نشینیها مردم توضیح میدهند که فلان زن زیبا نیست و به بدترین ويژگیها توصیفش میکنند. سیده عائشه دربارهی خواهرش صفیه گفت: او کوتاه قد است. پیامبر فرمود: ای عائشه سخنی گفتی که اگر با آب دریا بیامیزد آن را آلوده میکند. این چه حرفی است؟ سخنی گفته ای که اگر با آب دریا بیامیزد آن را آلوده میکند.
پدر و مادر صالح همیشه دربارهی کمال، اخلاق و دین صحبت میکنند:
در خانه چند دختر جوان وجود دارد. یکی از آن دختران قیافهی خوبی دارد. خواهری دیگر از قیافهی خواهرش اندکی زیبایی کمتری دارد. همیشه از فلانی صحبت میکنند که بسیار زیبا است و فلانی زیبا نیست. اگر این سخنان در خانه بیش از حد گفته شود آنگاه زیبایی تنها معیار آن دختران میشود و آن دختری که زیبایی کمتری دارد به مشکلات روانی دچار میشود. اما پدر و مادر صالح تنها در بارهی کمال، اخلاق، دین، ارتباط با خدا و دیدگاههای حکیمانه سخن میگویند. سخنانی که در خانه گفته میشود بر اساس اخلاق نیک است.
متنی از یکی از تابعین به نام احنف بن قیس می گویم که کوتاه قامت و سبزه بود و چانه اش اندکی کج بود. پاهایش خمیده بود. گونه هایش برآمده است. چشمانی فرو رفته و گود داشت. تمام زشتیهای قیافه در او جمع شده بود. و با وجود این سرور قوم خود بود. با خشم او صد هزار شمشیر زن خشم میگرفتند و از او نمیپرسیدند چرا خشمگین شده است. و اگر میدانست آب جوانمردی اش را زیر سئوال میبرد از آن نمینوشید.
یعنی در خانه سخن از قهرمانی است. سخن از پشتگار، تحصیل، ادب و نمازگزاردن و نماز شب و قرآن باشد. اگر این گونه سخن گفته شود، دختران با سیما و رخسار مختلف پیرامون مادر و پدر خود گرد میآیند. اما اگر فقط از زیبایی سخن گفته شود آن دختر که زیبایی کمتری داشته باشد دچار عقدهی روانی میشود. پدر باید مراقب باشد.
عدالت و محبت میان تمام فرزندان باید مساوی باشد:
باور کنید که در هر خانه ای فرزندانی است. شاید یکی از فرزندان از دیگری باهوش تر باشد و شاید یکی از آنان از دیگری زیباتر باشد. پدر و مادر مؤمن هیچ تبعیض قائل نمی شوند حتی در نگاه ها. نگاه آنان بر همه یکی است و همه را یکسان میبوسند و در آغوش میگیرند. فرزند نازیباتر هیچ رفتاری پایین تر از برادرش نسبت به خود ندیده است. ما به او کمک میکنیم تا اعتماد به نفس خود را بدست آورد. اما گر تفاوت وتبعیض باشد و به اولی لبخند بزند و به دومی اخم کند با گذر زمان عقدههای روانی در او شکل میگیرد.
تا پایان این سلسله دروس من تاکید دارم که اشتباهات فرزندان، عقدههای آنان، کوتاهی کردن ها، انحراف آنان و بیماریهای آنان ناشی از اشتباهات پدران است. پدر بودن مسئولیت است البته میتوانید پدری باشید که فرزندان شما غرق اطاعت شما شوند.
شخصی نزد پیامبر رفت وگفت: گواه باش ای رسول خدا من به فرزندم باغی هدیه دادم. از او پرسید: غیر از او فرزندی داری؟ گفت: آری، فرمود آیا به همان اندازه به او نیز بخشیده ای؟ گفت: نه، فرمود: کسی دیگر را گواه بگیر من بر ستم گواهی نمیدهم.
عدالت و محبت باید برای همهی فرزندان برابر باشد. مثلا لبخند گاهی با بوسیدن یکی از فرزندان و عدم بوسید دیگری، دومی به هم میریزد. گاهی یکی را بغل میکنید و دیگری را فراموش میکنید.
گاهی به یکی میخندید و دیگری را فراموش میکنید. کسی که به این مسائل توجه کند در این زمینه موفق خواهد بود.
هر معلمی باید در صورت خنده دار بودن نامهای برخی دانش آموزان، آن را تغییر دهد:
سخنی ويژهی معلمین دارم: گاهی نامی خنده دار است. برخی از معلمان چنین دانش آموزانی را با لقب صدا میزنند نه با نام هایشان چراکه برخی از نامها نازیبا است.
یکی از یاران پیامبر بر ایشان وارد شد. ایشان فرمود: نام تو چیست؟ گفت: زید الخیل فرمود: بلکه نام تو زید الخیر است.
برخی از معلمان را میشناسم که نام دانش آموزان خود را تنها در سال تحصیلی تغییر میدهند. برخی از کلمات در برخی از خانهها نامهای ناپسندی دارند شما به عنوان معلم این نامها را به نامهای دیگری تغییر دهید یا نام کوچک را صدا بزنید و یا به فامیل بسنده کنید.
یکی از ويژگیهای پیامبر این بود که نام یارانش را تغییر میداد. از زنی پرسید نام تو چیست؟ گفت: عاصیه. پیامبر به او فرمود: بلکه طائعه هستی.
کسی که سخنان خود را عین عمل خود بداند موفق است:
برادران، اگر سخنان خود را از رفتار خود بدانید نجات خواهید یافت، تا زمانی که:
(( إن الرجل ليتكلم بالكلمة لا يلقي لها بالاً يهوي بها في جنهم سبعين خريفاً ))
((شاید شخصی سخنی را بگوید و آن را ناچیز شمارد، اما در اثر آن هفتاد سال در جهنم خواهد ماند.))
می بایست سخنان خود را جزو اعمال خود بدانید. یک کلمه. گاهی معلمی در حین خشم به دانش آموز خود میگوید تو احمق هستی. کودک این کلمه را میشنود و ده سال با او همراه است. شاید معنویات او را تضعیف کند. شاید عقدهی روانی در او ایجاد شود. خود را به سخنان نیک عادت دهید. پایبند باشید. هر چه سطح سخنان در خانه بالا باشد سطح فرزندان نیز بالا میرود. اگر مراقب بودید که چه کسانی دوستان فرزندان شما هستند و باید از افراد پایبند باشند و برایش مدرسه ای در نظر گرفتید که در آن به سخنان ناپسند گوش نمیدهد در این صورت موفقیت بزرگی را در تربیت فرزندانتان کسب کرده اید.
(( من هوي الكفر فهو مع الكفرة، ولا ينفعه علمه شيئاً ))
((هر که به کفر دلبسته باشد با کافران است و عملش سودش ندهد.))
برخی از پیوست ها و اضافات نیش دار است، در گفت و گوی مستقیم، این ادبیات فرومایه، گفتمان آزاد و بیانهای ناپسند و یا شوخیهای جنسی. به خدا سوگند من باور نمیکنم که خانه ای با وجود شوخیهای جنسی در آن به هیچ وجه ایمان وجود داشته باشد. این سخنان جنسی برای مؤمنان نیست. برای منحرفان و گمراهان است. حتی اگر یک شوخی جنسی شنیدید نباید بخندید. اگر نخندید کسی که این شوخیها را میکند درسی فراموش نشدنی خواهید داد.
به خدا سوگند باری یک جلسهی کاری بودم. یکی از حاضرین عبارت بسیار زشتی و زننده ای گفت که همه خندیدند من نخندیدم. بلکه خودم را جدی گرفتم. وقتی نشست تمام شد شخص مذکور دنبال من آمد و گفت: چه کمکی از دستم بر میآید؟ گفتم: سپاسگزارم. اما من با این روش درسی به او دادم. اگر او شوخی جنسی میکرد و من میخندیدم این به معنای قبول کردن آن شوخی بود.
سخنان پسر بازتاب سخنان پدر است:
شما فرزندی دارید. او را بر سخنان زیبا و مؤدبانه تربیت میکنید. سخنان جدی و مؤدبانه، قرآن بخوان:
﴿ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ ﴾
﴿ با زنان نزدیکی کردید ﴾
قرآن بخوان:
﴿ فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً ﴾
﴿ پس چون [آدم] با او [حوا] درآميخت باردار شد بارى سبک﴾
قرآن بخوان:
﴿ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ﴾
﴿ و هر كس پا از اين [حد] فراتر نهد آنان همان از حد درگذرندگانند﴾
سنت را مطالعه کنید. ای دخترکم این لباس استخوانهای تو را مینمایاند. میتوانید سخنانی را به کار برید اما همه مؤدبانه باشد و احساسات انسانی را جریحه دار نکند.
درس سوم در بارهی تربیت اجتماعی است. سخنانی که پسر به کار میبرد بازتابی از سخنان پدر است. یعنی به هر صورت مخزنی در خودروها برای آب گذاشته میشود. از بالا دریچه دارد و از پایین شیری برای خروج تعبیه است. چیزی که از بالا بریزید از پایین میگیرید، این درست است؟ اکنون هر فرزندی ظرفی از فرهنگ است اما از کجاست؟ از سخنان کودکان کوچه و بازار، بسیار زشت حرف میزند. فرهنگ وی از دوستان ناباب مدرسه است که سخنان زشتی بر زبان میآورد و اگر شوخیهای جنسی از پدر یا مادرش بشنود آن را برای دوستان خود نیز بیان میکند. پس این انسان مانند مخزنی است که هر چه از بالای خو بگیرد و از پایین پس میدهد. پس از پسری که او را با مانیتورها و صحنه های مبتذل که مایهی خشم خداست؛ و گفت و گوهایی که به روابط جنسی اشاره دارد؛ او را تغذیه هرگز از این کودک انتظار داشته باشید که مؤدب باشد.
مهمترین نقاط تربیت اجتماعی برای کودکان این است که صداقت و امانت به آنان بیاموزید:
فرزند گرانبهاست و فرزند تربیت شده قیمت زده نمیشود. بنابراین این دیدار سوم در تربیت اجتماعی دربارهی سخن گفتن بود. خانه ای که در آن دروغ، دزدی، سخنان زشت نباشد مهمترین نکته تربیت اجتماعی کودکان این است که صداقت و امانت داری را به آنان بیاموزید و سخنان مؤدبانه به آنان یاد دهید.
(( أَيُّهَا الْمَلِكُ، كُنَّا قَوْمًا أَهْلَ جَاهِلِيَّةٍ، نَعْبُدُ الْأَصْنَامَ، وَنَأْكُلُ الْمَيْتَةَ، وَنَأْتِي الْفَوَاحِشَ، وَنَقْطَعُ الْأَرْحَامَ، وَنُسِيءُ الْجِوَارَ، يَأْكُلُ الْقَوِيُّ مِنَّا الضَّعِيفَ، فَكُنَّا عَلَى ذَلِكَ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْنَا رَسُولًا مِنَّا نَعْرِفُ نَسَبَهُ وَصِدْقَهُ، وَأَمَانَتَهُ وَعَفَافَهُ، فَدَعَانَا إِلَى اللَّهِ لِنُوَحِّدَهُ، وَنَعْبُدَهُ، وَنَخْلَعَ مَا كُنَّا نَعْبُدُ نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ الْحِجَارَةِ وَالْأَوْثَانِ، وَأَمَرَنَا، الآن الشاهد، بِصِدْقِ الْحَدِيثِ، وَأَدَاءِ الْأَمَانَةِ، وَصِلَةِ الرَّحِمِ، وَحُسْنِ الْجِوَارِ، وَالْكَفِّ عَنْ الْمَحَارِمِ وَالدِّمَاءِ ))
((پادشاها! ما قومى بوديم از اهل جاهليت، بتها را مى پرستيديم، و حيوانات ”مُردار” را مى خورديم، و مرتكت فحشاء مى گرديديم، و صله رحم را قطع ميكرديم، همسايگان خود را اذيت مينموديم، نيرومند ما، ناتوان ما را ميخورد.. ما به همين منوال بوديم تا اينكه الله –عَزَّوَجَلَّ- از ميان خود مان، پيغمبرى را براى ما فرستاد، كه ما نَسَب وى ، صدق و راستى و امانت دارى و پاكدامنى وى را، مى شناسيم، او ما را به الله –عَزَّوَجَلَّ- دعوت نمود تا به وحدانيت او عقيده نمائيم، و تنها ذات يكتاى او را بپرستيم، و از هر آنچه را كه ما و پدران ما آنرا بغير از الله –عَزَّوَجَلَّ- همچو سنگ و بت را، پرستش ميكرديم، فرو گذاشت نمائيم … وما را به راستگوئى در سخن، و اداى امانت و برقرار نمودن صله رحم، و حسن همجوارى …امر نمود.))
بنابراین باید این سخن در ذهنتان کاملا واضح و روشن باشد که اگر سخنان پدر و مادر در نشست ها، شب نشینی ها، جشن ها، دید و بازدیدها و گردشها مؤدبانه باشد الگوی سخنان مؤدبانه برای فرزندان خواهد شد.