- عقیده ي اسلامی
- /
- عقيده واعجاز
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد امین. بارخدایا تنها آنچه به ما آموختی را میدانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهره مند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمرهی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرا مى دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند و با رحمت خود ما را از جملهی بندگان صالح خود قرار بده و ما را از تاریکیهای نادانی و گمان به سوی انوار دانش و معرفت و از لجنزارهای شهوت به باغهای بهشت در پیشگاه خود بیرون ببر.
با درس عقیده و اعجاز و درس دوازدهم از دروس عقیده و اعجاز در خدمت شما هستیم. در درس گذشته به موضوع فطرت رسیدیم که یکی از ارکان تکلیف به شمار میرود. این موضوع را ادامه خواهیم داد.
مقدمه: ويژگیها و حالتهای انسان پیش از شناخت به خدا:
برادران گرامی، قرآن کریم، کلام خداوند است. وحی آسمانی است. کلام پروردگار بسیار آگاه و بسیار دانا است. کلام آفریدگار انسان هاست. کلام کسی است که پنهان و پنهان تر را میداند. در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که دربارهی حقیقت انسان سخن میگوید. موضوعات این آیات به چیزی مربوط میشود که در دوران معاصر روانشناسی اسلامی نامیده میشود. حقیقت انسان، اولین آفریدهی الله چیست؟ اصل او چیست؟ طبیعت و ويژگیهای او چیست؟ چه حالتهایی دارد؟ چه چیز او را خوشبخت میکند؟ چه چیز او را بدبخت میکند؟ ويژگیهای او پیش از ایمان چیست؟ کی اسلام میآورد؟ کی خوشبخت میشود؟ کی پیشرفت میکند؟ کی فرو میریزد؟ این مسائل بسیار ریز را قرآن کریم مورد بررسی قرار داده است. اما علما گاهی نظراتی دارند که وقتی واژهی انسان معرفه به الف ولام باشد، یعنی انسان پیش از این که ایمان بیاورد.
1 – آزمند:
مثلا، خداوند متعال میفرماید:
﴿ إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً ﴾
﴿ به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى تاب] خلق شده است ﴾
ويژگیهای انسان پیش از ایمان:
﴿ إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً* وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً * إِلَّا الْمُصَلِّينَ ﴾
﴿ به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى تاب] خلق شده است * چون صدمه اى به او رسد عجز و لابه كند * و چون خيرى به او رسد بخل ورزد * غير از نمازگزاران ﴾
آیات فراوانی دربارهی انسان؛ پیش از آن که ایمان آورد و پیش از آن که ويژگیهای ایمانی برگزیند و پس از آن که ایمان آورد و ويژگیهای دیگری به خود گیرد، وجود دارد و من تعدادی از آن را برای شما انتخاب کرده ام.
2 – در سختی و زیان به خدا پناه میبرد:
از جملهی این آیات شریفه:
﴿ وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائِماً ﴾
﴿ و چون انسان را آسيبى رسد ما را به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده مى خواند ﴾
ایمان به خداوند در اصل فطرت او نهاده شده است. اگر سختی و زیان ببیند فقط خداوند را فرا میخواند. من داستانی شگفت انگیز شنیدم که هواپیمایی کارشناسان و متخصصانی را از کشوری که شعار (خدایی نیست) را سر میدهند، با خود حمل میکرد. مسافران این هواپیما اصلا به خدا ایمان نداشتند. ملحد بودند. این هواپیما وارد ابری با بار الکتریکی شد. ناگهان تعادل خود را از دست داد و نزدیک بود سقوط کند. ناگهان این کارشناسان دستانشان را بالا بردند و به خداوند متوسل شدند.
﴿ وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائِماً ﴾
﴿ و چون انسان را آسيبى رسد ما را به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده مى خواند ﴾
همین طور افرادی که در دریا بر کشتی سوار اند وقتی امواج به خروش در میآید، خداوند میفرماید:
﴿ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ﴾
﴿ در آن حال خدا را پاكدلانه مى خوانند كه اگر ما را از اين [ورطه] برهانى قطعا از سپاسگزاران خواهيم شد ﴾
برادری برایم تعریف میکرد: در یک کشور اسلامی که پایتخت بزرگی با پانزده میلیون جمعیت داشت زلزله ای رخ داد. سوگند خورد که نمازگزاران در نمازهای پنجگانه، آن قدر به مسجد هجوم آورده بودند که جایی برای سوزن انداختن هم نبود. حریم مسجد کافی نبود. حیاط مسجد کافی نبود. رواقها کافی نبودند. مردم در بیرون از مسجد در هنگام زلزله نماز میخواندند، اما پس از آنکه مردم زلزله را فراموش کردند به همان حالت پیشین خود بازگشتند. بنابراین از ایمانی که در سختی خود را نشان دهد، شادمان نشوید. این ایمان به سرعت از بین میرود. میآید و میرود. با ایمانی شادمان شوید که ثابت وهمیشگی است. خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ ﴾
﴿ و چون انسان را آسيبى رسد ما را به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده مى خواند و چون گرفتاريش را برطرف كنيم چنان مى رود كه گويى ما را براى گرفتاريى كه به او رسيده نخوانده است ﴾
گاهی درجه حرارت بدن پسر کوچک بالا میرود. از گفتههای برخی از پزشکان معلوم میشود این بیماری، لاعلاج است. بیماری مننژيت. پدر نماز میخواند و بسیار بسیار دعا میکند. اگر بیماری رفع شود و شفا یابد به شما میگوید: این پزشک خیلی ماهر است و داروها خیلی با کیفیتی بودند. فراموش میکند که به درگاه خداوند متعال دعا کرده است. این یکی از ويژگیهای انسان پیش از شناخت خداوند است.
3 – نا امید و ناسپاس:
مورد دیگر این که خداوند میفرماید:
﴿ وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ ﴾
﴿ و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانيم سپس آن را از وى سلب كنيم قطعا نوميد و ناسپاس خواهد بود ﴾
ایمان او به خدا برای فهم حکمت این رویداد کافی نیست. تا آن که گفتند: «کسی که بلا ومصیبت در او عبرتی ایجاد نکند مصیبت درون او بسیار بزرگ تر است».
خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ﴾
﴿ و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانيم ﴾
سلامتی، درآمد کافی، همسر، فرزندان و مقام والا.
﴿ وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ ﴾
﴿ سپس آن را از وى سلب كنيم قطعا نوميد و ناسپاس خواهد بود ﴾
نمی داند که این گرفتنها حکمتی دارد، خداوند بزرگ میفرماید:
﴿ قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ﴾
﴿ بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى، هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست ﴾
پس دادن پادشاهی یک خیر است و گرفتنش خیری دیگر است و عزت دادن خیر است و خوار نمودن نیز یک خیر دیگر است:
﴿ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾
﴿ همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى ﴾
بنابراین: وقتی این رحمت از او گرفته میشود نا امید و ناسپاس میگردد. از رحمت خداوند امید میبُرد. اما مؤمن نا امید نیست. مایوس نمیشود. احساس ناکامی نمیکند و آن را حکمتی والا میداند. میگوید: ای پروردگار، من خشنود به قضا وقدر تو ام و به آنچه در آنم راضی ام و اگر بر من خشم نگیری من از هیچ چیزی نمیترسم و آن قدر توبه و عذر خواهی میکنم تا خشنود شوی.
(( اللهم إني أشكو إليك ضعف قوتي، وقلة حيلتي، وهواني على الناس، يا رب المستضعفين، إلى من تكلني ؟ إلى صديق يتجهمني، أم إلى عدو ملكته أمري، إن لم يكن بك غضب علي فلا أبالي، ولك العتبى حتى ترضى، لكن عافيتك أوسع لي ))
((خدايا به تو شکايت مینمايم ناتوانی ام را و کمی چاره ام و آسان بودنم را بر مردم، ای پروردگار مستضعفان مرا به که وا میگذاری؟ آيا به دوستی که با من به درشتی رفتار کند؟ يا به دشمنی که او را مالک امر من گردانی؟ اگر به من خشم نداشته باشی پس باک ندارم ، به درگاه تو عذر خواهی و توبه میکنم تا خشنود شوی و عافیت تو برای من بیشتر است))
دلاوری شما در آسودگی رخ نمیکند، بلکه در شدت وسختی نمایان میشود. خشنودی به قضای ناخوشایند بالاترین درجهی یقین است. وقتی خداوند بنده اش را دوست بدارد او را میآزماید و اگر شکیبایی نمود او را بر میگزیند و اگر سپاسگزار بود او را از مقربان خود میگرداند.
بنابراین: امکان ندارد که مؤمن ناامید یا ناسپاس باشد؛ لذا خطرناکترین، خطری که امت به آن دچار میشود فروپاشی درونی است. این که ناامید شود و یا احساس ناکامی کند. این که مسلمان بگوید: کارمان تمام شد. هنوز که به آخر نرسیده ایم خداوند با ماست و ما را با اعمالمان تنها نخواهد گذاشت.
خداوند میفرماید:
﴿ وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ﴾
﴿ و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانيم سپس آن را از وى سلب كنيم قطعا نوميد و ناسپاس خواهد بود ﴾
غالبا انسانها پیش از ایمان آوردن به خداوند، نا امید اند و همین طور نا سپاس میباشند. اما مؤمن خوشبین وسپاسگزار است، زیر الله بزرگ ما را مطمئن نموده است و میفرماید:
﴿ قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا ﴾
﴿ بگو جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته هیچ چیزی به ما نمى رسد ﴾
نگفته است: علیه ما. خط نمودار مؤمن همیشه رو به بالا در حال صعود است و مرگ نیز نقطه ای بر این خط است و این خط پس از مرگ نیز رو به بالا ادامه مییابد. به همین دلیل یکی از بزرگ ترین نعمتهای الله که به مؤمن ارزانی داشته ارتباط نعمتهای آخرت با نعمتهای دنیا است.
3 – ستیزه جوی آشکار:
خداوند متعال میفرماید:
﴿ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ ﴾
﴿ انسان را از نطفه اى آفريده است آنگاه ستيزه جويى آشكار است ﴾
از نطفه ای بوده است که با چشم دیده نمیشود و اگر بر لباس دیده شود انسان از آن شرمگین میشود. این نطفه از عورت خارج میشود و در عورتی دیگر وارد میشود، سپس از عورت بیرون میآید و کودکی زیبا در شکم مادر خود میشود. سپس نوزادی میشود که نیاز به مراقبت، نظافت و شیردهی دارد. اما وقتی شخصیتی مطرح میشود اندیشههای کفر والحاد را پخش میکند ومی گوید: من، انسان معاصر و الوهیت. خداوند میفرماید:
﴿ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ ﴾
﴿ انسان را از نطفه اى آفريده است آن گاه ستيزه جويى آشكار است ﴾
زبان رسا و بیان آشکار خود را در نفی برخی از حقایق دینی به کار میبرد و فکر میکند که آزاد اندیش است وتنها از عقل خود فرمانبرداری میکند و فراموش کرده که خداوند بزرگ میفرماید:
﴿ إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ * فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ نَظَرَ * ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ * ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ * فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ* إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ * سَأُصْلِيهِ سَقَرَ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ * لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ ﴾
﴿ آرى [آن دشمن حق] انديشيد و سنجيد * كشته بادا چگونه [او] سنجيد * [آرى] كشته بادا چگونه [او] سنجيد * آن گاه نظر انداخت * سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد * آن گاه پشت گردانيد و تكبر ورزيد * و گفت اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموخته اند نيست * اين غير از سخن بشر نيست * زودا كه او را به سقر در آورم * و تو چه دانى كه آن سقر چيست * نه باقى مى گذارد و نه رها مى كند ﴾
تا پایان آیه.
4 – و انسان [همان گونه كه] خير را فرا مى خواند [پيشامد] بد را مى خواند:
امروز دربارهی ویژگیهای انسان پیش از ایمان آوردن سخن میگوییم. خداوند میفرماید:
﴿وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ ﴾
﴿ و انسان [همان گونه كه] خير را فرا مى خواند [پيشامد] بد را مى خواند ﴾
درآمد مادی که در آن زیان و حساب و کتاب و پس از آن عذاب و بازخواست نهفته است او را به خود جلب میکند و نهایتا به آتش ختم میگردد:
﴿وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ ﴾
﴿ و انسان [همان گونه كه] خير را فرا مى خواند [پيشامد] بد را مى خواند ﴾
﴿ وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولا ﴾ً
﴿ و انسان [همان گونه كه] خير را فرا مى خواند [پيشامد] بد را مى خواند و انسان همواره شتابزده است ﴾
مؤمن برای رسیدن به اهداف والا تلاش میکند. برای رسیدن به بهشت تلاش میکند و بهشت پس از مرگ را میخواهد. در دنیا تمام سختیها را تحمل میکند و در راه اصول و ایمان و نجات خود با زندگی سخت و دشوار دست و پنجه نرم میکند. درآمد شبهه دار را رها میکند. از هر زنی که شعایر الهی را انجام ندهد، روی گردان میشود. از هر مقامی که نتواند در آن به مردم خدمت کند، انصراف میدهد. از درآمدهای مادی به دور است. به خداوند و آنچه در پیشگاه او است ایمان دارد. به روز آخرت ایمان دارد. اهداف والای خود را به آخرت منتقل مینماید و تمام سختیهای دنیا را به خاطر فرمانبرداری الله و اطاعت از او تحمل میکند. خداوند میفرماید:
﴿ وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولا ﴾ً
﴿ و انسان [همان گونه كه] خير را فرا مى خواند [پيشامد] بد را مى خواند و انسان همواره شتابزده است ﴾
بنابراین مؤمن هدف والایی انتخاب میکند. آخرت را بر میگزیند، در حالی که غیر مؤمن دنیا و آن چیزهای دم دست خود را بر میگزیند. خواه حق باشد و یا ناحق، خواه خیر باشد یا شر و خواه جایز و یا ناروا و خواه خداوند را خشنود کند یا خشمگین سازد. او در پی مال است و مقام را میخواهد و لذت جویی میکند. انسان پیش از ایمان آوردن این ويژگیها را دارد. انتخاب او از روی احساس است و گاهی انتخاب مادی دارد.
5 – و چون انسان را نعمت بخشيم روى برتابد و خود را كنار كشد:
خداوند بزرگ میفرماید:
﴿ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ ﴾
﴿ و چون انسان را نعمت بخشيم روى برتابد و خود را كنار كشد ﴾
یعنی به اقدام به اعمال نیک نما. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
قبل از روی دادن هفت چيز، شما با انجام اعمالی سبقت جوييد؛ آيا منتظر فقری از یادبرنده، میمانيد؟! غافلگیریهای بزرگی وجود دارد. شما نمایندگی یک شرکت را دارید. از شما میگیرند. شما پروژهی تجاری در دست دارید، به دلایل غیر منتظره به شکست میانجامد و شما اعلام ورشکستگی میکنید - آيا منتظر فقری از یادبرنده، میمانيد؟! نزدیک است که فقر تبدیل به کفر شود - یا ثروتمندی طغیانگری؟ ثروتی که شما را به نافرمانی الله بکشاند.
دربارهی خواهری بزرگوار شنیدم که مؤمن و پایبند و محجبه است. شوهری با درآمد اندک دارد. برای کسب مال و ثروت به کشوری دیگر سفر کرده است. ثروت خوبی گرد آورده است. به همسر خود نامه ای نوشته است: اگر با بهترین مدل روز نزد من نیایی از تو پذیرایی نمیکنم. نام این بی نیازی وثروت چیست؟ ثروت طغیانگر.
به انجام کارهای نیک میشتابد. از ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل است، که فرمود:
(( بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ سَبْعًا، هَلْ تَنْتَظِرُونَ إِلَّا فَقْرًا مُنْسِيًا ؟ أَوْ غِنًى مُطْغِيًا ؟ أَوْ مَرَضًا مُفْسِدًا ؟ أَوْ هَرَمًا مُفَنِّدًا ؟ أَوْ مَوْتًا مُجْهِزًا ؟ أَوْ الدَّجَّالَ ؟ فَشَرُّ غَائِبٍ يُنْتَظَرُ، أَوْ السَّاعَةَ ؟ فَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ ))
((قبل از روی دادن هفت چيز، با انجام اعمالی سبقت جوييد؛ آيا منتظر مرضی هستید که نابود کنندهی بدن است، يا پيری که تباه کنندهی عقل است، يا ثروتی که طغيان آور است، يا فقری که موجب فراموشی است، يا مرگی ناگهانی، يا دجال که بدترين غايبی است که انتظارش را میکشند، يا قيامت که حقا قيامت بزرگ ترين آزمون و تلخ ترين شان است.))
محال است و هزاران بار محال است که بیدار شوید و هر روزتان مانند دیروز باشد. ناگزیر با هم تفاوت دارد. ما همه قبول داریم که گاهی بیماری پیش میآید و گاهی این بیماری غیر منتظره سبب مرگ میشود. من آن را دروازهی خروج مینامم. در فرودگاه دربهایی وجود دارد. در دنیا نیز دربهایی برای خروج وجود دارد. دروازهی خروج از دنیا به سوی آخرت، مرگ است.
(( بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ سَبْعًا، هَلْ تَنْتَظِرُونَ إِلَّا فَقْرًا مُنْسِيًا ؟ أَوْ غِنًى مُطْغِيًا ؟ أَوْ مَرَضًا مُفْسِدًا ؟ أَوْ هَرَمًا مُفَنِّدًا ؟ أَوْ مَوْتًا مُجْهِزًا ؟ أَوْ الدَّجَّالَ ؟ فَشَرُّ غَائِبٍ يُنْتَظَرُ، أَوْ السَّاعَةَ ؟ فَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ ))
((قبل از روی دادن هفت چيز، با انجام اعمالی سبقت جوييد؛ آيا منتظر مرضی هستید که نابود کنندهی بدن است، يا پيری که تباه کنندهی عقل است، يا ثروتی که طغيان آور است، يا فقری که موجب فراموشی است، يا مرگی ناگهانی، يا دجال که بدترين غايبی است که انتظارش را میکشند، يا قيامت که حقا قيامت بزرگ ترين آزمون و تلخ ترين شان است.))
﴿ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ ﴾
﴿ و چون انسان را نعمت بخشيم روى برتابد و خود را كنار كشد ﴾
خداوند را فراموش کرده و تکالیف دینی خود را از یاد برده و بیماری وعذاب و بلایا را فراموش کرده و نیز از یاد برده که خداوند در کمین اوست و مراقب او میباشد و او در قبضهی قدرت خداوند است.
﴿ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوساً ﴾
﴿ و چون به انسان نعمت ارزانى داريم روى مى گرداند و پهلو تهى مى كند و چون آسيبى به وى رسد نوميد مى گردد ﴾
اما مؤمن در آسایش و آسودگی بیشتر به سوی خداوند روی میآورد. در آسودگی محبت خداوند بیشتر میشود. بنابراین این نعمت از آن حکمت والا پدید آمد و مؤمن سپاسگزار و خشنود به رضای الله شد.
شخصی مشغول طواف کعبه بود و میگفت: ای خدا آیا از من خشنودی؟ امام شافعی پشت سر او حرکت میکرد، به او گفت: «ای مرد، آیا تو از خداوند خشنودی تا او از تو خشنود باشد؟ گفت: سبحان الله! تو کیستی؟
گفت: من محمد بن ادریس هستم. گفت: چگونه از خداوند خشنود شوم در حالی که من در پی خشنودی او از خودم؟! گفت: اگر شادی ات در سختی و مصیبت مانند شادمانی ات در هنگام آسایش و فراخی روزی است در حقیقت از خداوند خشنود شده ای».
﴿ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوساً ﴾
﴿ و چون به انسان نعمت ارزانى داريم روى مى گرداند و پهلو تهى مى كند و چون آسيبى به وى رسد نوميد مى گردد ﴾
﴿ قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ ﴾
﴿ بگو هر كس بر حسب ساختار [روانى و بدنى] خود عمل مى كند ﴾
6 – انسان همواره بخيل است:
از ويژگیهای انسان پیش از ایمان بخل میباشد. وی بر اموالی که در اختیار دارد حرص میوزرد و از هزینه کردن آن خودداری میکند تا فقیرانه زندگی کند و ثروتمند بمیرد. بلکه بخل یکی از بیماریهای مزمن روان است. خداوند میفرماید:
﴿ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴾
﴿ و هر كس از خست نفس خود مصون ماند ايشانند كه رستگارانند ﴾
بنابراین:
﴿ وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُوراً ﴾
﴿ و انسان همواره بخيل است ﴾
انفاق نمیکند، بخشنده نیست، دست ودل باز نیست:
﴿ وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً ﴾
﴿ و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشاده دستى منما تا ملامت شده و حسرتزده بر جاى مانى ﴾
بنابراین: انسان انفاق نمیکند و مال اندوزی میکند. داستانهایی از انسانهای بخیلی وجود دارد که در حماقت توصیف ناپذیری به سر میبرده اند. برخی چنان زندگی میکنند که بر خود نیز بخل میورزند. به خدا سوگند مردمی وجود دارند که اگر چهرهی ظاهرشان را ببینید فکر میکنید بینوا وفقیر اند و گاهی نیز از شما طلب کمک میکنند، در حالی که میلیونها ثروت دارند، اما بخل میورزند. چگونه در بدن بیماریهای مزمن و لاعلاج و کشنده به وجود میآید؟ بخل نیز بیماری روان است. بیماری مزمن و لاعلاج نابود کننده است. خداوند میفرماید:
﴿ وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُوراً ﴾
﴿ و انسان همواره بخيل است ﴾
انسان نسبت به اموال خود حریص است و آنچه دارد با شدت حفظ میکند.
7 – و[لى] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد:
أيضاً أيها الإخوة الكرام، من صفات الإنسان قبل أن يؤمن، قال تعالى:
﴿ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً ﴾
﴿ و[لى] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد ﴾
یک اعرابی نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: ای رسول خدا مرا پند بده و طولانی مکن و خلاصه کن. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آیاتی را از این سوره خواند:
﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه ﴾
﴿ پس هر كه هموزن ذره اى نيكى كند [نتيجهی] آن را خواهد ديد * و هر كه هموزن ذره اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد ﴾
گفت: کامل گفتی. ایشان تنها به بخشی از یک سوره بسنده فرمود. به دو آیه اکتفا فرمود. خداوند میفرماید:
﴿ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبا ً﴾
﴿ خدا همواره بر شما نگهبان است ﴾
آیا کافی نیست ؟
می فرماید:
﴿ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ﴾
﴿ هر كه كار شايسته كند به سود خود اوست و هر كه بدى كند به زيان خود اوست ﴾
آیا کافی نیست ؟
می فرماید:
﴿ وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ ﴾
﴿ و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى رسانيم ﴾
آیا کافی نیست ؟
می فرماید:
﴿ وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾
﴿ و هر كس را كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است ﴾
آیا کافی نیست ؟
می فرماید:
﴿ فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴾
﴿ هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى شود و نه تيره بخت میگردد ﴾
آیا کافی نیست ؟
می فرماید:
﴿ فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴾
﴿ آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد ﴾
آیا کافی نیست ؟
ششصد صفحه. هر آیه ای قانون و قاعده و اصلی است. برنامه و قانونی است. با وجود آن قرآن را میخوانند و به آن عمل نمیکنند. بنابراین رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
(( ورُبَّ تالٍ للقرآن والقرآن يلعنه ))
(( چه بسا تلاوت کنندگانی که قرآن آنان را نفرین میکند ))
﴿ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً ﴾
﴿ و[لى] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد ﴾
جدل را دوست دارد. لجبازی را دوست دارد. به دنبال سخنان بیهوده میرود. غرق در مسائل جزئی میشود. اهداف شریعت را از یاد میبرد و راز وجود و هدف وجودش را فراموش میکند. در موضوعات کوچک و ناچیزی به دعوا و مرافعه وارد میشود.
در زمان قدیم مقتدیان یک مسجد بر سر نماز تراویح با هم اختلاف پیدا کردند که آیا هشت رکعت است یا بیست رکعت. آنان به بحث و جدل پرداختند. سپس به یکدیگر هجوم بردند و به یک دیگر تهمت زدند. دانشمندی جلیل القدردر میان آنان بود. فتوا داد تا مسجد را ببندند. گفت: تراویح سنت است و اتحاد مسلمانان فرض است.
﴿ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً ﴾
﴿ و[لى] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد ﴾
باری در یک مجلس عروسی سخنرانی داشتم و بیان نمودم که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در جنگ بدر با حدود سیصد و اندی از یاران خویش حاضر شدند. مرکبهای آنان نیز اندک بود. راه حل چه بود؟ او فرماندهی سپاه بود. رهبر یک امت بود. او سرور انسانها و دوست خدا بود. فرمود: هر سه تن بر یک مرکب سوار شوند و من وعلی وابولبابه با یک مرکب خواهیم رفت. یک صحنهی بسیار زیبا از تواضع و فروتنی است. این چه فروتنی است؟ فرماندهی سپاه و رهبر امت و بزرگ جامعه. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خود را با کم ارزش ترین سرباز برابر میداند. فرمود: هر سه نفر بر روی یک مرکب سوار شوند. من و علی و ابولبابه با یک مرکب خواهیم رفت. وقتی سخنرانی ام تمام شد و در جای خود نشستم مردی که در عرصهی دعوت دین در کنارم نشسته بود. گفت: یک اشتباه پیش آمد. گفتم: اشتباه کجا بود؟ گفت: مرکبها سیصد و چهارده عدد بودند. تعداد در این جا هدف نبود. معنای کلام من این بود که یک سوم مرکب داشتند، بنابراین پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هر سه نفر با هم روی یک مرکب سوار شوند و من وعلی وابولبابه بر یک مرکب سوار میشویم.
گاهی میبینید یک انسان غرق در جزئیات است، به حدی که کلیات را فراموش میکند و مقاصد شریعت را نیز از یاد میبرد.
﴿ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً ﴾
﴿ و[لى] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد ﴾
برادران بزرگوار! به خدا قسم جدل در قرآن کریم ستوده نشده است. در زمان ما گفتگو مورد نظر است. اما در جدل نوعی لجبازی نهفته است. تا آن جا که امام غزالی میگوید: «با هر عالمی که جدل نمودم بر او غالب شدم، اما با هر نادانی که جدل نمودم مغلوب گشتم».
اگر گفتید: یک چشم نیمه نابینا است، آیا این طور نیست؟ و یک چشم نیمه نابینا است. الآن در ریاضیات دو حد مساوی وجود دارد. حد مشترک با هم مساوی اند. نیمه نابینا یعنی یک چشم و نیمه نابینا با یک چشم برابر است. ما یک حد معادل دو حد داریم. بنابراین: دو حد با هم برابر اند. بنابراین: نیمه نابینا برابر با نیمه بینا است. این دو کور مانند یک بینا هستند.
در قرآن بر عکس است. آیا نابینا و بینا با هم برابر اند؟ با جدل با هم برابر شدند. نزد کسی که حوصلهی جدل بسیار دارد.
﴿ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً ﴾
﴿ و[لى] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد ﴾
نُه دهم وقت خود را در بحث و جدلها میگذارند و نه پیش میافتد و نه شکست میخورد. انسانی به طول شصت متر، اگر شصت یا دو متر باشد، این حکم چه فایده ای دارد؟ شما یک اصل مهم دارید: یعنی هر مسالهی دینی که حکمی بر آن اقامه نشود باطل است.
باری برادری در رادیو از من پرسید: قابیل چگونه هابیل را کشت؟ به او گفتم: با کُلت شش میلی متری. چه کسی در آن زمان بوده است؟ من احساس میکنم برخی از افراد پرسشهای بی ارزشی میپرسند که نه سودی برایشان دارد و نه زیانی به آنان میرساند.
باری برادری بزرگوار کتابی در بارهی بیماری رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم تالیف کرده بود که باعث وفات آن حضرت شده بود. به من گفت: نظرتان چیست؟ به او گفتم: آیا اجازه میدهی نظرم را بگویم؟ به او گفتم: هیچ ارزشی ندارد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درگذشته است. چگونه در گذشت؟ موضوع مهمی نیست. کاش به جای آن کتابی در بارهی توصیههای بهداشتی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تالیف میکردی که همه از آن سود میبردیم. پیامبر رحلت نموده است. بر اثر مننژیت مرده است یا بر اثر هر بیماری مرده است. بنابراین شما یک اصل دارید: هر مساله ای که در دین یک حکم شرعی برایش وجود نداشته باشد که از آن سود ببریم بیهوده است. بلکه از یک نظر دیگر تمام مسائل تاریخی نیز این گونه است. کاری به متخصصان نداشته باشید. خداوند میفرماید:
﴿ تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ ﴾
﴿ آن جماعت را روزگار به سر آمد، دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست ﴾
چه سودی در بیان حوادث تاریخ وجود دارد که به خاطر آن با هم درگیر شویم و به خون ریزی و اختلافات قدیمی و فتنه دامن زنیم. چه سودی برای ما دارد؟ خداوند متعال میفرماید:
﴿ تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴾
﴿ آن جماعت را روزگار به سر آمد، دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان میکرده اند شما بازخواست نخواهيد شد ﴾
تمام تاریخ در همین آیه خلاصه شده است. جدل در آن پایان مییابد. هدف ما روشن است. ابزارهای وصول به آن روشن است. ما به سرای آخرت میرویم. در آن بهشتی جاودان و دوزخی جاودان وجود دارد.
بنابراین:
﴿ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً ﴾
﴿ و[لى] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد ﴾
8 – آيا انسان گمان مى كند بى هدف رها مى شود:
محور درس: ويژگیهای انسان پیش از ایمان: خداوند میفرماید:
﴿ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى ﴾
﴿ آيا انسان گمان مى كند بى هدف رها مى شود ﴾
آیا وقتی قدرتمندان و ناتوانان، بینوایان،ستمگران وستمدیدگان را در روی زمین میبینید، ایمان شما درست است؟
ناگزیر حساب وکتابی خواهد بود:
شخصی عمر درازی میکند و شخصی دیگر در همان آغاز زندگی میمیرد. زنی بسیار خوش خوی و زنی بسیار بدخوی و زندگی تمام میشود و پس از مرگ همه چیز پایان مییابد! آیا این عاقلانه است؟ آیا شما به این ایمان دارید؟ خداوند میفرماید:
﴿ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى ﴾
﴿ آيا انسان گمان مى كند بى هدف رها مى شود ﴾
اگر یک سرکش میآید و با تصمیم خودش در جنگ جهانی دوم پنجاه میلیون انسان را میکشد و جنگی جهانی را مدیریت میکند. آیا زندگی پایان مییابد و هیچ پاسخی نباید بدهد؟!
شخصی که بمب اتم در ژاپن میاندازد و کسی که فرمان پرتاپ بمب اتم را صادر کرده نباید پاسخگو باشند، زندگی این گونه پایان میپذیرد؟!
﴿ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى ﴾
﴿ آيا انسان گمان مى كند بى هدف رها مى شود ﴾
هیچ حسابی نیست و خدایی نیست که محاسبه کند. به خداوندی که جز او خدایی نیست سوگند اگر یک قطره خون از یک انسان بریزد روز قیامت باید کسی پاسخگوی آن باشد:
﴿ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى ﴾
﴿ آيا انسان گمان مى كند بى هدف رها مى شود ﴾
﴿ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ ﴾
﴿ پس هر كه هموزن ذره اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد * و هر كه هموزن ذره اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد ﴾
از ابن عمر رضی الله عنهما از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود:
(( دَخَلَتْ امْرَأَةٌ النَّارَ فِي هِرَّةٍ رَبَطَتْهَا، فَلَمْ تُطْعِمْهَا، وَلَمْ تَدَعْهَا تَأْكُلُ مِنْ خَشَاشِ الْأَرْضِ ))
(( زنی به خاطر گربه ای وارد دوزخ شد که آن را بسته بود و غذا نداده بود و آن را رها نکرده بود که از خس و خاشاک روی زمین بخورد ))
حال وضع آن که با یک تصمیم واهی و بیهوده به دنبال چیزی که هرگز آن را نمییابد، ملتی را نابود میکند و یک میلیون نفر را میکشد و چهار میلیون را آواره میکند و یک میلیون را جانباز میکند، چه خواهد بود؟ خداوند متعال میفرماید:
﴿ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى ﴾
﴿ آيا انسان گمان مى كند بى هدف رها مى شود ﴾
شوهری ستمگر همسر خود را میزند و در خوار کردن و تحقیر او زیاده روی میکند و وی را میزند و اموالش را میگیرد و سپس او را طلاق میدهد، آیا زندگی اش همین گونه پایان مییابد؟!
شخصی که مواد مخدر قاچاق میکند و جوانان امت را به فساد میکشد آیا به همین جا ختم میگردد؟!
شخصی که مدیریت یک کاباره را در دست دارد و جوانان و مردان و گردشگران را به فساد میکشاند، آیا زندگی این گونه پایان مییابد؟!
خداوند متعال میفرماید:
﴿ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى ﴾
﴿ آيا انسان گمان مى كند بى هدف رها مى شود ﴾
گویی فکر میکند به گمان خودش این مساله را با قدرت وثروت خود انجام میدهد و تصمیم خودش هست وهرگز محاسبه نخواهد شد.
9 – اما انسان هنگامى كه پروردگارش وى را مى آزمايد و عزيزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى دهد مى گويد پروردگارم مرا گرامى داشته است:
خداوند متعال میفرماید:
﴿ فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ﴾
﴿ اما انسان هنگامى كه پروردگارش وى را مى آزمايد و عزيزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى دهد مى گويد پروردگارم مرا گرامى داشته است ﴾
شخصی به گردشگری در پیرامون جهان میپردازد. هر نافرمانی و گناهی را مرتکب میشود. به شما میگوید: وقتی بنده اش را دوست داشته بدارد مملکت را به او نشان میدهد. چه کسی گفته است: خداوند تو را دوست دارد؟ اگر خداوند بنده اش را دوست داشته باشد هستی را در اختیار او میگذارد. از هتلی به هتلی میرود و از این زن فاحشه به سراغ آن یکی میرود و از کاباره ای به کاباره ای دیگر میرود و به باشگاههای شبانه رفت و آمد میکند و میگوید: اگر خداوند بنده اش را دوست داشته باشد، مملکتش را در اختیار او میگذارد. خداوند متعال میفرماید:
﴿ فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ﴾
﴿ اما انسان هنگامى كه پروردگارش وى را مى آزمايد و عزيزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى دهد مى گويد پروردگارم مرا گرامى داشته است ﴾
اگر خداوند مرا دوست نمیداشت ثروتمند نمینمود. خیر، خداوند مال را به قارون هم داد در حالی که او را دوست نداشت، میفرماید:
﴿ فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ ﴾
﴿ آنگاه [قارون] را با خانه اش در زمين فرو برديم ﴾
پادشاهی را به فرعون بخشید و او را دوست نداشت. بنابراین انسان غیر مؤمن ساده است و به چیزهای خنده دار استناد میکند؛ زیرا خداوند او را ثروتمند نموده، ثروت را محبتی از جانب الله میداند و چون خداوند او را نیرومند نموده، قدرت را محبتی از سوی خدا میداند.
10 – حقا كه انسان سركشى مى كند * همين كه خود را بى نياز پندارد:
ومن صفات الإنسان قبل أن يؤمن:
﴿ كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى *أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴾
﴿ حقا كه انسان سركشى مى كند * همين كه خود را بى نياز پندارد ﴾
﴿ كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى *أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴾
﴿ حقا كه انسان سركشى مى كند * همين كه خود را بى نياز پندارد ﴾
بنابراین مؤمن همیشه به خداوند نیازمند است. اگر چه قدرت داشته باشد و قدرتمند باشد، میگوید: ای خدا، از توان و قدرت و دانش خود بیزاری میجویم و به نیرو، قدرت و دانش تو پناه میآورم ای نیرومند قادر.
در جنگ بدر اصحاب به خداوند نیازمند شدند، بنابراین پیروز شدند، اما در حنین که بزرگان قوم و یاران برگزیده از جانب الله و از جمله رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در میان آنان بود، خداوند میفرماید:
﴿ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ﴾
﴿ و نيز در روز حنين شما را در يارى كرده است، آن هنگام كه شمار زيادتان شما را به شگفت آورده بود، ولى به هيچ وجه از شما دفع [خطر] نكرد و زمين با همهی فراخى بر شما تنگ گرديد، سپس در حالى كه پشت [به دشمن] كرده بوديد برگشتيد ﴾
﴿ كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴾
﴿ حقا كه انسان سركشى مى كند * همين كه خود را بى نياز پندارد ﴾
11 – قطعاً انسان دستخوش زيان است:
انسان پیش از شناخت خداوند، در زیان است، هر انسانی. خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴾
﴿ سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل] * كه واقعا انسان دستخوش زيان است ﴾
چرا زیان میبیند؟ زیرا گذر زمان او را از بین میبرد. شما چند روزی بیش نیستید و هر روزی که ب