- تفسیر قرآن کریم / تفسير مطول
- /
- (004)سورة النساء
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد راستين وعدهی امانتدار. بار خدایا تنها آنچه به ما آموختی را میدانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. پروردگارا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهرمند ساز و بر علم ما بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمرهی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرا مىدهند و بهترين آن را پيروى مىكنند و با رحمت خود ما را از جملهی بندگان صالح خود قرار بده.
فرق بين فرض و واجب:
برادران ارجمند، با درس پنجم و آیهی هفتم از درس های سورهی نساء در خدمت شما
هستیم که این فرمودهی خداوند متعال است:
﴿ ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيباً مَفْرُوضاً﴾
«مردان از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان بر جای گذارند، سهمی دارند و زنان [نيز] از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان بر جای گذارند، سهمی دارند ـ از آنچه از آن [مال، خواه ] اندک يا بسيار باشد. ـ كه [به عنوان ] سهمی معين و مقرر شده است.» ﴾
فرض نیاز به فرض کننده دارد. فرض کننده کیست؟ خداوند است.
مسألهی ارث را خداوند با ذات والای خود فرض کرد و به هیچ یک از مخلوقات خود اجازهی
دخالت در آن را نداد و اگر آن را به خلق واگذار میکرد ارتباطات اجتماعی، فشارها و
پارتی بازی باعث ظلم و جفای مردم به یکدیگر میشد، به این خاطر خداوند خودش امور
ارث را فرض نموده و به پیامبر که سرور مخلوقات و محبوب حق است اجازه نداد که در
این امر دخالت کند. و فقط خود خداوند تعیین کننده است:
﴿ ﴿ نَصِيباً مَفْرُوضاً ﴾
(سهمی که فرض و مشخص است.) ﴾
بنابراین فرض کننده خداست
و فرض و واجب با هم تفاوت دارند. فرض از بالا میآید و واجب از پایین سرچشمه میگیرد.
فلانی داوطلبانه وظیفه اش را انجام میدهد و فلانی از بالا این کار بر او فرض و
تحمیل شده است. پس فرض از بالا و واجب از پایین است.
برادران گرامی، علما نقل میکنند که این آیه در مورد اوس بن
ثابت انصاری نازل شد. او درگذشت و زنی به نام ام کجه و سه دختر از او باقی گذاشت.
دو پسر عموی میت که وصی او بودند و سوید و عجرفه نام داشتند مالش را گرفتند وچیزی
به زن و دخترانش ندادند و در جاهلیت به زنان ارث نمیدادند.
ندادن حق دختران نوعی جاهلیت است:
حال اگر پدر ثروتمند فریبکاری کند و اموالش را فقط به پسرانش دهد و دختران را محروم کند آیا این کار جاهلیت نیست؟ این کار توسط بسیاری از مسلمانان ثروتمند انجام میشود و بسیاری از مردم برخی مناطق این کار را انجام میدهند با این گمان که اگر دختر از پدرش چیزی بگیرد پول به شوهرش که با خانواده بیگانه است، منتقل میشود و این سخن مخالف حقیقت و مخالف سنت خداوند متعال است. بلکه پیامبر در روایتی که از ایشان نقل شده میفرماید:
إن أحدكم ليعمل في طاعة الله ستين عاما ثم يضار في الوصية فتجب له النار
((
(اگر یکی از شما شصت سال به طاعت خداوند بپردازد سپس در وصیت خود [به کسی] زیان برساند، آتش بر او واجب می شود) ))
شصت سال خدا را عبادت میکند و وقتی اجلش نزدیک میشود با ادعاهای گوناگون
دختران را محروم میکند و ارث را فقط به پسران میدهد. گاهی پسرها سندهایی قطعی از
طرف پدرشان می نویسند و وقتی این سندها را رو میکنند تمام پول پدرشان را میگیرند.
این خدای بزرگ که تو را به عبادت خود امر کرده است هیچ چیزی بر او پوشیده نیست.
کسانی هستند که از دادن حق دختران فرار میکنند. خداوند او را به سختی عذاب خواهد
داد، زیرا زن نزد خدا در حقوق، وظایف، تکلیف، شرف و مسئولیت با مرد برابر است.
البته در دوران جاهلیت ارثی به زنان نمیدادند.
در زمان جاهلیت به زن و
بچه - حتی پسر - ارث نمیدادند و میگفتند: فقط به کسانی داده میشود که سوار بر
اسب میجنگند، نیزه پرتاب می کنند و شمشیر میزنند.
گرچه منطق حکم میکند که پیش قبل
از بزرگ به کوچک بدهی، چون بزگ قوی شده، خانه دارد، ماشین دارد و زن دارد، اما این
بچه اگر پدرش بمیرد و او را کوچک رها کند، چیزی ندارد، لذا جاهلیت در برخی از آیات
به عنوان جاهلیت نخست توصیف شده است و این اشاره دارد به اینکه جاهلیت ثانویه هم
خواهد آمد، زیرا ندادن حق دختران از توسط پدران یکی از انواع جاهلیت است.
و می گفتند: جز به کسي که سوار بر اسب بجنگد، نيزه پرتاب کند، شمشير بزند و
غنيمت بگيرد داده نمیشود، پس ام کجه این را برای رسول خدا صلی الله عليه و آله و
سلم بازگو کرد. ایشان آن دو را فرا خواند و آنها گفتند: بچه هایش سوار اسب نمیشوند
و باری بر نمیدارند و دشمنی را زخمی نمیکنند. ایشان فرمود: بروید تا ببینم
خداوند درباره آنها چه میگوید. پس خداوند این آیه را در پاسخ آنها نازل کرد:
﴿ ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيباً مَفْرُوضاً﴾
(مردان از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان بر جای گذارند، سهمی دارند و زنان [نيز] از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان بر جای گذارند، سهمي دارند، از اندك يا بسيار كه این سهمي فرض و مقرر شده است.) ﴾
به همین دلیل بازی با ارث بازی با دین خداست. به تو ربطی ندارد که بگویی: این
فقیر است و این ثروتمند و این دختر شوهری ثروتمند دارد و من به او نمیدهم. این به
تو ربطی ندارد. این امر شرعی است و شرع بر زندگی ما حکم میکند نه این که منطق کج
ما بر شرع حکم کند.
ارث بر اساس سهمهایی که خداوند متعال مقرر کرده حق همه فرزندان است:
برادران عزیز، امیدوارم هر برادر مسلمان سخاوتمندی در تقسیم پولش طبق قانون
خدا دقت کند نه بر اساس سلیقه ی شخصی، به خدا قسم گاهی به گلایهی برخی خواهران
گوش میدهم که حتی یک ذره هم پدرانشان را نمیبخشند.، زیرا آنها را از ارث محروم
کردند. این ارث طبق احکامی که خداوند متعال مقرر کرده است حق همهی فرزندان است:
﴿ ﴿مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ﴾
(از آن چه باقی ماند که چه کم باشد و چه زیاد.) ﴾
خداوند سهمی در میراث را برای دختران تعیین کرده و بیان نکرده که مقدارش چقدر
است. فرموده است:
﴿ ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيباً مَفْرُوضاً﴾
(مردان از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان بر جای گذارند، سهمی دارند و زنان [نيز] از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان بر جای گذارند، سهمي دارند، از اندك يا بسيار كه این سهمي فرض و مقرر شده است.) ﴾
از سوی خداوند متعال. نکتهی دقیق این است که خداوند خود
تقسیم پول میت را بر عهده گرفته است و این امر را به پیامبر صلی الله علیه و سلم واگذار
نکرد، پس هیچکس در روی زمین حق ندارد نظام ارث را اصلاح کند، چون سهمی است از سوی
آفریدگار عالم و مقدار آن را مشخص نکرده است، فرمود:
﴿ ﴿مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ﴾
(از آن چه باقی ماند که چه کم باشد و چه زیاد.) ﴾
پس پیامبر
صلی الله علیه و آله و سلم کسی را نزد سوید و عرفجه فرستاد که از اموال اوس چیزی
خرج نکنند، زیرا خداوند برای دخترانش سهمی قرار داده ولی مقدارش را مشخص نکرده است
اینکه خداوند متعال این آیه را نازل کرد :
﴿ (يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ)
(خداوند در مورد فرزندانتان به شما حكم میكند. مرد برابر سهم دو زن دارد.) ﴾
خداوند متعال اساس تقسیم را سهم زنان را قرار داد:
واحدی که اموال
بر اساس آن توزیع میشود چیست؟ سهم زن. نفرمود: زنان نصف سهم مردان را دارند. اصل
آن زن است، لذا فرمود:
﴿ ﴿لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَيَيْنِ﴾
(مرد برابر سهم دو زن دارد.) ﴾
پس خداوند اساس توزیع را سهم زنان قرار داد. به آنچه بر زنان در دوران عقب
ماندگی گذشت توجه نکنید. آن چه بر سرش آمد جاهلیت ثانویه بود. زن در اصل قرآن کریم
و در احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم حقوقی دارد که با حقوق هیچ یک از ملتهای
روی زمین قابل قیاس نیست. کدام یک از شما باور میکند که زنان در دوران جاهلیت به
عنوان یک کالا، به ارث برده میشدند. به ارث برده میشدند. [فلانی] یک خانه، یک تخت
خواب، یک کمد و یک همسری از خود به جا گذاشته است، بنابراین زن این گونه به ارث برده
میشد. اما در اسلام دارای شخصیت مستقلی است که ارث میبرد و از او ارث میبرند و
حق ادارهی اموال خود را دارد، مشروط بر اینکه برای خانواده مشکلات جدیدی ایجاد
نکند.
بعضی از علما گفتهاند: سهم واجب مانند این است که بگویی بخش واجب و حق لازم.
برادران، این گفتار از ما می خواهد که نظام میراث در اسلام را مقدس بدانیم. اگر
وقت داشتی تا قوانینی که دانشمندان بزرگ امتهای پیشین وضع کرده اند بخوانی میفهمی
که اسلام شگفت انگیزترین نظام بر روی زمین است، چون نظام خالق هستی است. چون قانون
گزاری خدای سازنده است و سازنده آگاه است، اما چه اتفاقی میافتد؟ مردی پولی و وارثانی
بعد از خود گذاشته است و اطراف این ورثه خویشاوندان، همسایگان و فقرا هستند، پس این
اقوام، همسایهها و فقرا به این پول نگاه میکنند که چگونه تقسیم میشود؟ برای این
که کینه را از دلهایشان بزداییم و وجودشان را آرامش دهیم و به خاطر این که وادارشان
نماییم دور این متوفی جمع شوند و یا به وارثانش توجه کرده واهمیت دهند، میفرماید:
﴿ ﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُوا الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾
(و هرگاه خويشاوندان (فقير شخص مرده) و يتيمان و مستمندان (غير خويشاوند) برای تقسيم حضور پيدا كردند، چيزي از آن اموال را به آنان بدهيد و به گونهای زيبا و شايسته با ايشان سخن بگویید.) ﴾
زکات وجود ثروتمند را از بخل و وجود فقیر را از کینه و حسد پاک میکند:
آیا این شریعت را دیدی:
﴿ ﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُوا الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾
(و هرگاه خويشاوندان (فقير شخص مرده) و يتيمان و مستمندان (غير خويشاوند) برای تقسيم حضور پيدا كردند، چيزي از آن اموال را به آنان بدهيد و به گونهای زيبا و شايسته با ايشان سخن بگویید.) ﴾
ما از این حکم چه میفهمیم؟ گاهی غذا
میخواهی و غذا را آشپز فقیری برایت میآورد، آیا کسی که غذا را برایت آورده، تمایلی
به خوردن یک لقمه ندارد؟! اگر این غذای گرانبها را از او بگیری و او را مرخص کنی
آیا کینه ات را به دل نمیگیرد؟! او فردی است که هوس خوردن دارد، پس هر کس در تقسیمی
شرکت کرده، یا بر سر غذایی حاضر شده، یا در توزیعی حاضر شده، باید از این غذا به
او بدهی. البته اصل این است که این خویشاوندان ارث نمیبرند و این همسایهها از این
ارث سهمی ندارند، اما ای وارثان اینان در اطراف شما هستند. اینها که در تقسیم
بندی حاضر شدند دیدند که اموال چگونه تقسیم میشود، این اموال غیرمنقول و منقول
چگونه تقسیم میشود، چه چیزی شما را از دادن چیزی که دلها را آرام میکند به این
افراد بینوا، نیازمند، همسایه و خویشاوند که پیرامونت هستند باز میدارد؟! اساساً
وقتی خداوند متعال در مورد زکات فرمود:
﴿ ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ﴾
(از اموال آنان زكات بگير تا بدين وسيله ايشان را (از رذائل اخلاقي، گناهان و تنگچشمی) پاك داری، و (درجات) آنان را بالا بری و برای آنان دعا و طلب آمرزش كن كه قطعاً دعا و طلب آمرزش تو مايهی آرامش ( دل و جان ) ايشان میشود.) ﴾
اگر انسان زکات مال خود
را بدهد از بخل پاک میشود و اگر فقیر زکات ثروتمند را بگیرد از کینه پاک میشود. اکنون
که فقیر خانهها، وسایل نقلیه، رستورانها، هتلها، غذای گرانبها، لباسهای زیبا
و زنان بی حجاب و نیمه عریان را میبیند، در حالی که او از پناهگاهی برای زندگی،
از خوراکی برای خوردن، از لباسی برای پوشاندن محروم است... ثروتمند وقتی با زینت
خود جلوی فقرا بیرون میرود چه میکند؟ دلش را پر از نفرت میکند و گاهی دلش را پر
از جنایت میکند، پس در جامعهی اسلامی همکاری وجود دارد، در جامعه اسلامی دلسوزی
و مهربانی به یکدیگر وجود دارد. پولدار جامعه اسلامی فروتن و سخاوتمند و فقیرش
صبور و پاکدامن است. اما هنگامی که مانند قارون با زینت خود نزد قومش برود، خداوند
متعال فرمود:
﴿ ﴿فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ﴾
(پس او و سرايش را به زمين فرو برديم.) ﴾
ما او را به زمین فرو بردیم. پس مبادا به غذا، نوشیدنی و خانهی خود فخر بفروشی، مبادا در دل دیگران درد بکاری، مبادا در دل آنها نفرت بکاری، مبادا به آنچه خوردی، آنچه نوشیدی، به جایی که سفر کردی، در فلان هتل اقامت کردی و فلان افراد شب نشینی نمودی، فخر بفروشی. این سخن جاهلان است. سخنی بگو که دلها را به هم پیوند میزند، سخنی نگو که باعث حقد و کینه میشود. از خدا حرف بزن تا مردم گرد تو جمع شوند. از خودت بگویی مردم از تو میرمند. به خود عادت بده که این شخص مقابل شما یک انسان است.
وصیت واجب در آیه ی بعدی:
یک مثال ساده، شخصی سوار بر وسیلهی نقلیه عمومی میشود و شخصی با کودکی کنار
او مینشیند. او پسته، میوه و موز میخورد و به ذهنش خطور نمیکند که چیزی از آن
چه میخورد را به کودک بدهد. او یک وحشی است. انسانی هوس آنچه میخوری را دارد، در
مقابل چیز گرانقدری به فرزندت نده که به مدرسه ببرد. گاهی پانصد لیره به او که در
مهد کودک است میدهد. غذاهایی به او میدهد که قیمتشان صد لیره یا بیشتراست. آخر
او یک دوست فقیری دارد:
(( ولا يخرج بها ولدك ليغيظ بها ولده ولا تؤذه بقُتَار قدرك إلا أن تغرف له منها ))
فرزندت با آن بیرون نرود تا با آن فرزندش را ناراحت کند و با بوی دیگت او را آزار مده مگر این که برایش از آن برداری.
در اسلام مهربانی وجود
دارد. مؤمن بخشنده متواضع است، مردم پیرامون خود را احساس میکند و غذا و نوشیدنی ای
را به تنهایی نمیخورد:
و إذا اشتريت فاكهة فأهد له فإن لم تفعل فأدخلها سِرًّا ولا يخرج بها ولدك ليغيظ بها ولده ولا تؤذه بقُتَار قدرك إلا أن تغرف له منها
((و اگر میوهای خریدی به او هدیه بده و اگر چنین نکردی پنهانی آن را به خانه ات ببر و فرزندت با آن بیرون نرود تا با آن فرزندش را ناراحت کند و با بوی دیگت او را آزار مده مگر این که برایش از آن برداری.))
یک آیه که صد حکم از آن استخراج میشود.
﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُوا الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ﴾
(و هرگاه خويشاوندان (فقير شخص مرده) و يتيمان و مستمندان (غير خويشاوند) برای تقسيم حضور پيدا كردند.) ﴾
یک خویشاوند محجوب است. محجوب به معنی اصطلاح فقهی. یعنی
ارث نمیبرد. اکنون علما وصیت واجب را از این آیه استنباط کرده اند. یعنی شخصی که
در زمان حیات پدرش فوت کرده است، فرزندانش ارث نمیبرند. بر اساس این آیه وصیت
واجب به آنها سهمی داد، چون مرده پدربزرگشان است و چون پدرشان در حیات جدشان فوت
کرده است، چیزی میگیرند. پس وصیت واجب در این آیه آمده است تا برای این افراد که در
تقسیم حضور یافته اند مقرر بدارد. پدربزرگشان فوت کرده و عموهایشان گرفتند، ولی آنها
نگرفتند، چون پدرشان در حیات جدشان مرده است.
﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُوا الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ﴾
(و هرگاه خويشاوندان (فقير شخص مرده) و يتيمان و مستمندان (غير خويشاوند) برای تقسيم حضور پيدا كردند، چيزي از آن اموال را به آنان بدهيد. ﴾
موارد بسیاری دیگر نیز وجود دارد. شخصی برایت غذا آورده، پس
از آن غذا به او بده. شخصی برای تو میوه آورده، پس از آن میوه به او بده. او به تو
لطف میکند، تو هم در مقابل چیزی به او بده تا حقت را گرفته باشی و در دل او محبت بکاری.
انسان مأمور است که عدل و احسان را رعایت کند:
برادران عزیز، ما الآن شدیدا
محتاج عشق و محبت هستیم. مساجد داریم، کتابخانه داریم و همایش برگزار میکنیم، اما
امروز نیازمند محبتی هستیم که میان صحابه بوده است. ما باید بر اساس این محبت، بر
اساس این بخشندگی دو سویه برنامه ریزی کنیم. چنان که خداوند متعال در حدیث قدسی
فرموده است محبتم واجب شد:
وَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ، وَالْمُتَجَالِسِينَ فِيَّ، وَالْمُتَزَاوِرِينَ فِيَّ، وَالْمُتَبَاذِلِينَ فِيَّ
((محبت من به كسانی كه يكديگر را به خاطر من دوست میدارند، واجب است. ))
والمُتَحَابّونَ فيّ جَلاَلِي لَهُمْ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ يَغْبِطُهُمُ النّبِيّونَ وَالشّهَدَاءُ
((کسانی که به خاطر بزرگی من یکدیگر را دوست دارند دارای منبرهایی از نور هستند که پیامبران و شهدا بر آنان غبطه میخورند.))
به نظر من وظیفه همهی ماست که همدیگر را دوست داشته باشیم، نه در گفتار، بلکه
در عمل. اگر به دیدار برادرت میروی، اگر به او کمک میکنی، اگر جویای حال او می
شوی، اگر به او می بخشی، اگر خیرخواه او هستی. اگر با او با ملایمت رفتار میکنی
تو را دوست خواهد داشت. پیامبر ما را به اسباب محبت امر کرده و ما را از اسباب کینه
نهی کرده است:
كل المسلم على المسلم حرامٌ دمه، وعرضه، وماله
همهی مسلمان بر مسلمان دیگری حرام است. خون، ناموس و اموالش.
بر عکس در آیهای دیگر میفرماید:
﴿ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال خود را به ناحق در میان یکدیگر نخورید.» ﴾
چگونه؟ من دو جیب دارم. هزار لیره از یکی به دیگری منتقل
کردم. من چکار کردم؟
﴿لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾
«اموال خود را به ناحق در میان یکدیگر نخورید.» ﴾
یعنی مال برادرت را نخور. خداوند آن را مال تو نامیده است. آن از یک جهت مال
توست. از آن جهت که حفظ آن بر تو واجب است، پس اگر بر تو واجب است که آن را حفظ کنی،
پس به طریق اولی باید از خوردن آن خودداری کنی. درست مثل این که به مردی که وسیلهی
نقلیهی تو را قرض گرفته میگویی: این را ماشین خودت را حساب کن. یعنی چه؟ یعنی
مال توست؟ نه، یعنی مثل ماشین خودت مراقبش باشی.
﴿ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال خود را به ناحق در میان یکدیگر نخورید.» ﴾
يعنی مال برادرت مال تو هست. از
این جهت که حفاظت از آن مثل مال خودت واجب است. لذا:
﴿ ﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُوا الْقُرْبَى﴾
(و هرگاه خويشاوندان (فقير شخص مرده) برای تقسيم حضور پيدا كردند.) ﴾
خویشاوندانی که سهم فرضی ندارند. مناسب است ذکر کنیم:
﴿ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ﴾
«خداوند دستور رعایت عدل و احسان را میدهد.» ﴾
همان گونه
که به عدالت امر شدهای به احسان نیز امر شدهای. عدل یعنی تقسیم اموال بر اساس
سهم فرض. احسان هم این است:
﴿ ﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُوا الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ﴾
(و هرگاه خويشاوندان (فقير شخص مرده) و يتيمان و مستمندان (غير خويشاوند) برای تقسيم حضور پيدا كردند، چيزي از آن اموال را به آنان بدهيد.) ﴾
عدل اجباری و احسان داوطلبانه است، ولی تو مأمور هستی که عدل و احسان را اجرا کنی.
عدل سهم فرض است لذا اجباری هست و احسان داوطلبانه هست:
برادران عزیز، هزار مورد وجود دارند با عدالت حل نمیشوند، ولی با احسان حل میشوند.
یک بار برادری به من گفت: این چک را برای مغازهی انسان فقیری بود خریدم که طبق
قانون آن را تخریب کردند. پرسیدم: چرا این کار را کردی؟ گفت: او بر گردن من چیزی
ندارد. من این چک را خریدم و این شخص باید این مغازه را به من میداد و آن را خراب
کردم. گفتم: به خدا قسم عالی است. این عدالت است، پس احسان کجاست؟ او سکوت کرد. به
خدا مقداری از زکات اموالش را داد و برای صاحب این مغازه در جایی دیگر مغازهای خرید.
پس اگر قضیّه با عدالت حل شدنی نیست، با احسان حل شدنی است. به خود عادت بده که این
آیه را که هزار سال است خطیبان مساجد بعد از هر خطبه میخوانند پیاده کنی:
﴿ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ﴾
«خداوند دستور رعایت عدل و احسان را میدهد.» ﴾
به خدا با شخصی آشنا شدم که نامادریش طلاق داده شده بود. حقش کامل داده شده
بود. پسرش از ثروتمندان و پولدارها بود. از بیست سال پیش حقوق ماهیانه و ثابت به
او می دهد. موضوع احسان یک موضوع بسیار گسترده است. با احسان همهی مشکلاتمان حل
میشود. عدالت قهری است، عدالت سهم فرضی است، اما احسان داوطلبانه است:
﴿ ﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُوا الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾
(و هرگاه خويشاوندان (فقير شخص مرده) و يتيمان و مستمندان (غير خويشاوند) برای تقسيم حضور پيدا كردند، چيزي از آن اموال را به آنان بدهيد و به گونهای زيبا و شايسته با ايشان سخن بگویید.) ﴾
معیارهای خداوند متعال با معیارهای انسان فرق دارد:
برادران گرامی، برخی از علما میگویند: مردم از این آیه غفلت کرده اند. حسن فرمود: اما مردم تنگ نظری کردند یعنی بخل ورزیدند، ولی اين حق بر گردن نيكوكاران، پرهيزكاران و مؤمنان است (پس از آن به آنها روزی دهيد) يعنی بخشی از اين ميراث را به آنها بدهيد:
﴿ (مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾
(و شايسته با ايشان سخن بگویید.) ﴾
فرمود: اگر اموال خیلی کم باشد که به کسانی که برای تقسیم حضور یافته اند کافی
نیست. چیز زیادی به جای نگذاشته است که بشود به دیگری بدهی. اکنون که به او نمیدهی
فرمود:
﴿ (وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾
(و شايسته با ايشان سخن بگویید.) ﴾
یعنی معذرت میخواهیم. شرایط خوب نیست، و ورثه فقیرند و مبلغ
اندک است. اینها یتیم هستند. اگر به آنها نمیدهی باید یک کلمه محبت آمیز بگویی
و اگر به آنها بدهی چنان که برخی از علما گفته اند باید بگویی این مقدار کم است،
اما ان شاء الله در مناسبات دیگر نسبت به شما کوتاه نمیکنیم. ببخشید این مبلغ
اندک است. و به عبارتی دیگر این یک هدیه است. کسانی هستند که بخشند و آزار میرسانند.
زکات مال من را بگیر. چرا این همه تاکید؟، میتوانی زکات مالت را بدهی بی آن که
بگویی: این زکات مال من است. در قالب یک هدیه، به بهانه یک مناسبت. دنبال مناسبتی
بگرد. به عنوان مثال دنبال اول سال تحصیلی، ایام ماه مبارک رمضان و عید باش. میتوانی
تحقیق کنی که این خانواده چه نیازی دارند و بدون اینکه او را تحقیر کنی، یک کالای
ضروری برایش بیاوری و به او بگویی: تو فقیری و این زکات مال من است:
﴿ (مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾
(و شايسته با ايشان سخن بگویید.) ﴾
بعضی گفته
اند: از جمله سخن نیک این است: بگیر خدا در آن به تو برکت دهد. از جمله سخن نیک این
است: ای کاش بیش از این بود. از جمله سخن نیک این است: از دادن مقدار کم خجالت نکشید
که محرومیت کمتر از آن است. سخنان پسندیدهای انتخاب کن که دل فقیر را با آن به دست
بیاوری و چه بسا این فقیر از تو به خدا نزدیکتر باشد و چه بسا که تکهی ناخن این
فقیر نزد خدا از صد نفر مثل تو بزرگ تر باشد. شاید خداوند معیارهایی غیر از معیارهای
انسانی دارد.
ربَّ أشعث أغبر ذي طمرين مدفوع بالأبواب لو أقسم على الله لأبره
((
«چه بسا انسانهای ژوليده موی غبار آلود وجود دارند که دو تکه لباس دارند و از دروازهها رانده شده اند که اگر به خدا قسم بخورند خدا قسمشان را راست میسازد.» ))
پیام آیهی بعدی این است که با مردم همانطور رفتار کن که میخواهی با تو رفتار کنند:
سپس خداوند متعال میفرماید:
﴿ ﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً﴾
«كسانی كه اگر پس از خود فرزنداني ناتوان بر جای بگذارند كه برای آنان نگرانند، بايد [در مورد ديگر يتيمان نيز از خدا] بترسند. پس بايد كه از خدا بترسند و سخني سنجيده گويند.» ﴾
پیام این آیه این است که با مردم همانطور رفتار کن که دوست داری با تو رفتار
کنند. اگر از دنیا رفتی و فرزندان ضعیفی داشتی، دوست داری بعد از مرگت با آنها
چگونه رفتار شود؟ اگر تو سرپرست یتیمان هستی، پس با آنان چنان رفتار کن که دوست
داری پس از مرگت با فرزندانت رفتار شود. حقوق آنان را رعایت کن، از مال آنان
مراقبت کن، آنان را ادب کن، به آنان بیاموز و از آنان مراقبت کن:
﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ﴾
«كسانی كه اگر پس از خود فرزنداني ناتوان بر جای بگذارند كه برای آنان نگرانند، بايد [در مورد ديگر يتيمان نيز از خدا] بترسند. پس بايد كه از خدا بترسند.» ﴾
در مورد یتیمانی که تحت سرپرستی آنان است... با یتیمان تحت
سرپرستی آن گونه رفتار کنند که میخواهند پس از مرگ با فرزندان ضعیف آنان رفتار شود.
دقیقاً به این معناست:
﴿ ﴿فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً﴾
«پس بايد كه از خدا بترسند و سخني سنجيده گويند.» ﴾
به غیر از کلام خدا و سنت رسولش نصیحت مکن:
برادران گرامی، اگر مردی از شما بپرسد: میخواهم این خانه را برای فرزندان
همسر جدیدم بنویسم، چون او را بسیار دوست دارم و فرزندان زن قدیمی ام را محروم
کنم. به او نگویید: راست میگویی و با او تعارف نکن، سخنان درست بگو، به او بگو:
جایز نیست، این جهنم را برای تو واجب میکند. با او تعارف نکن، نه:
﴿ ﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ﴾
«كسانی كه اگر پس از خود فرزندانی ناتوان بر جای بگذارند كه برای آنان نگرانند، بايد [در مورد ديگر يتيمان نيز از خدا] بترسند.» ﴾
برای کسی که خیرخواه آنان است:
﴿ ﴿وَلْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً﴾
«و باید سخني سنجيده گويند.» ﴾
آخرت را به او یادآوری کن. به او یادآوری کن که این دختری را که محروم کردم،
ممکن است روز قیامت زیر عرش بایستد و بگوید: پروردگارا، من وارد جهنم نمیشوم تا
پدرم پیش از من وارد شود، زیرا او مرا محروم کرد. وقتی پسران را بر دختران ترجیح
میدهی تو جاهلی هستی. جاهل به معنای کامل کلمه:
﴿ ﴿وَلْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً﴾
«و باید سخني سنجيده گويند.» ﴾
اگر نصیحت خواستند
چیزی جز کلام خدا و سنت رسول خدا نگو و با احدی تعارف نداشته باش. گفت: ای رسول
خدا، من - نعمان بن بشیر - شهادت میدهم که باغی به فرزندم دادم.
فرمود: ای نعمان، آیا جز او پسری داری؟ گفت: آری. فرمود: آیا
مثل این به همه دادی؟ گفت: نه. فرمود: پس دیگری را شاهد بگیر که من بر ظلم شهادت
نمیدهم:
﴿ ﴿وَلْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً﴾
«و باید سخني سنجيده گويند.»
﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ﴾ ﴾
الدين النصيحة، قلنا: لمن يا رسول الله؟ قال: لله ولرسوله ولكتابه ولأئمة المسلمين وعامتهم
((دين عبارت از خیرخواهی است. گفتند: برای چه کسی؟ فرمود: برای خدا و برای کتابش و رسولش و برای پیشوایان مسلمانها و برای همهی مسلمين))
داستانی دربارهی خوردن اموال یتیمان که بیانگر عدل، حکمت و رحمت خداست:
سپس خداوند متعال میفرماید:
﴿ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً﴾
((بی گمان كسانی كه اموال یتیمان را به ناحق و ستمگرانه میخورند، انگار آتش در شكمهای خود ( میریزند و ) میخورند.)) ﴾
یعنی مالی را میخورند که باعث ورود آنان به آتش می شود. این چنان که خواهد
آمد، نامش مجاز عقلی است، مثل این که میگویی: باران را چراندیم، آب چرانده نمیشود
اما گیاه چرانده میشود. پس اگر بگویی باران را چراندیم یعنی در آینده چنین میشود.
﴿ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً﴾
((بی گمان كسانی كه اموال یتیمان را به ناحق و ستمگرانه میخورند، انگار آتش در شكمهای خود ( میریزند و ) میخورند و با آتش سوزانی خواهند سوخت.)) ﴾
ای
برادران، مسألهی اموال مسألهی بسیار مهمی است:
يغفر للشهيد كل شيء إلا الدَّين
((تمام خطاهای شهید بخشیده میشود به جز قرض))
روزی شخصی در راه جلوی من را گرفت و با عصبانیت از مغازه اش خارج شد و گفت: امروز داستانی شنیدم که نتوانستم آن را درک کنم. گفتم: بفرما. گفت: شخصی برای فروش پارچه و تهیه رزق حلال برای فرزندانش در یکی از بازارهای قدیمی دمشق به مغازهی من آمد که صدای تیراندازی را شنید، سرش را کشید تا ببیند چه کسی تیراندازی میکند که گلوله اس به ستون فقراتش فرو رفت و بلافاصله فلج شد. او ظاهر این حادثه را دید. گفت: تقصیرش چیست؟ برای گذران زندگی اش آمد، آمد دکانش را باز کند و کار عبادت است، پس این چه توضیحی دارد؟ گفتم: به خدا سوگند نمیدانم، شما نمیتوانید عدل خدا را از طریق افعال او درک کنید، مگر اینکه علمی مانند علم خدا داشته باشید، به خدا سوگند نمیدانم، من به عدل و حکمت و رحمت خدا ایمان دارم. بعد از بیست روز برادری ارجمند داستانی را برای من تعریف کرد که از ابعاد آن نزد من اطلاعی نداشت. به من گفت: همسایهای دارم که بالای خانه ام زندگی میکند و پول یتیمان را خورده است. منظورم این است که فرزندان برادرش تقریبا قیمت یک خانه را از او میخواهند و او آن را به دروغ و متقلبانه خورده است، به یکی از علمای دمشق که به رحمت خدا رفته، متوسل شدند، این عالم این عمو را آورد تا او را مجبور کند که حق برادرزاده هایش را بدهد، ولی او لجاجت کرد و گفت: من چیزی به آنها نمیدهم. این عالم رو به برادرزادهها کرد و گفت: فرزندانم، از این عموی خود به دادگاه شکایت نکنید. او عموی شماست و از او به خدا شکایت کنید. او همان کسی بود که از دکانش سرک کشید و گلولهای به او اصابت کرد و او را فلج نمود. درست ساعت 9 روز بعد. از او پرسیدم: کجاست؟ گفت: در فلان بازار یک مغازه دارد. گفتم: از کی؟ گفت: از بیست روز پیش. او خودش بود. خدا بزرگ است.
انسان باید در میان خود و مال یتیم فاصلهی زیادی قرار دهد:
در مورد مال باید به شدت
از خدا بترسیم، چرا که اگر گرانبهاترین چیزی را که داری یعنی جانت را فدا کنی و قرض
داشته باشی از عذاب خدا در امان نخواهی بود، پس چگونه خواهد بود اگر به ناحق پول یتیمان
را بخوری؟!
اگر ایشان ﷺ را برای خواندن نماز جنازه بر یکی از
اصحاب دعوت میکردند، میفرمود: آیا او بدهی دارد؟ اگر میگفتند: آری. میفرمود: بر
دوستتان نماز بخوانید. ایشان بر او نماز نمیخواند. چه رسد به کسی که مال یتیمان
را به ناحق خورده است:
﴿ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً﴾
((بی گمان كسانی كه اموال یتیمان را به ناحق و ستمگرانه میخورند، انگار آتش در شكمهای خود ( میریزند و ) میخورند و با آتش سوزانی خواهند سوخت.)) ﴾
این کار آنها را به جهنم میبرد، پس انسان قبل از خوردن یک
درهم حرام تا میلیون میشمارد، چون از خداوند متعال میترسد، مخصوصاً اگر آن پول
پول یتیم باشد، بلکه خداوند دربارهی مال یتیم میفرماید:
﴿ ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ﴾
(به مال یتیم نزدیک نشوید.) ﴾
بین خودت و آن فاصلهی زیادی بگذار. این حکم شرعی است. ان شاء الله در درس بعدی
در مورد آیات ارث صحبت خواهیم کرد.
سؤالهای عمومی :
سؤال: شخصی
گفته است که بستن چشم در نماز به خاطر خشوع و خضوع، نماز را باطل میکند؟
جواب: خیر، آن را باطل نمیکند،
ولی اگر در حال نماز در جایی که مار و عقرب و خطر وجود دارد، چشمانت را ببندی
نمازت صحیح نمیباشد. اما اگر وارد مسجد شدی و آن را تزیین شده دیدی. در حال نماز
با خود بگویی این آیه به خدا خط زیبایی دارد و این چه بادبزنی است در حالی که در نماز
هستی. نه چشمات را ببند. چشمانت را ببند و راحت باش. اگر میخواهی در حال نماز
چشمان خود را باز کنی و به اطراف خود نگاه کنی، خیر. بهتر این است که چشمانت را
ببندی ولی اگر در جایی هستی که در آن جا خطری هست اگر چشمانت را ببندی نمازت صحیح
نمیشود. نگران میشوی لذا چشمانت را باز کن.
سؤال: جشن
روز مادر چه حکمی دارد؟
جواب: برادرانم، ما سیصد و شصت و پنج روز جشن روز مادر داریم. صحیح تر این است
که سیصد و شصت و پنج را ضرب در دو کنیم و اگر مادرت نزدیک توست صبح و شب به دیدار
او برو. ما فرزندان نامرفرمانی نیستیم که که هر سال یک بار نزد او برویم. ما در
اسلام سیصد شصت و پنج روز،روز مادر داریم، اما این عید برای دیگران است. این عید
برای کسی است که سیصد و شصت و پنج روز صبر میکند و در سال یک روز نزد او میآید و
دیگر نمیآید.
به خدا قسم برادری که از نمایشگاهی در آلمان بازدید کرد برای من تعریف کرد. او
هتلی پیدا نکرد و در خانهای سکونت نمود. به من گفت: من در زندگی ام باغی زیباتر
از این باغ ندیده بودم، بنابراین از صاحب باغ پرسیدم: راز آن چیست؟ گفت: به خدا من
آن را تزیین میکنم، شاید بچه هایم سالی یک بار بیایند، بهترین غذا را برایشان
درست میکنم و باغ را مواظبت میکنم تا یک جلسه بنشینند. سیصد و شصت و پنج روز منتظر
آنها است. روزی که او نزد وی بود عذرخواهی کردند، پس گریه کرد و نزدیک بود از درد
بمیرد. او به بازار رفت و چند هدیه برای او خرید. این عید مال ما نیست مال انسانهای
نافرمان است.
مردی به من گفت: من از انگلیس آمده ام تا در شام زندگی کنم.
من در ناز و نعمت زیادی قرار دارم و ماشین او بسیار شیک است و ویلا دارد. به شوخی
به او گفتم: چه چیزی باعث شد که نزد ما بیایی؟ او به من گفت: به خدا یک نفر در یک
ساختمان در مجاورت ما در طبقه آخر زندگی میکرد، در لندن هوا بسیار سرد است، درها محکم
و پنجرهها محکم هستند. این شخص فوت کرد و شش ماه گذشت. او در لندن چهار یا پنج
بچه داشت. به ذهن هیچ یک از فرزندانش خطور نکرده بود که در این ماهها یک بار به
دیدارش بیاید و سرنوشتش را ببیند. خواست به کشورش برگردد. این عید برای اینان هست.
این نافرمانان، اما ما هر روز سیصد و شصت و پنج روز عید مادر داریم. هر روز.
حکم نگاه کردن به زنها چیست؟
به همسرت بدون قید و شرطی مباح هست. به محارمت با لباس کار
جایز است و به زنان بیگانه حرام است.
﴿ ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾
(به مردان مؤمن بگو که چشمان خود را فرو گيرند.) ﴾
سؤال: گفت: اکثر مسلمانانی که عباداتی مانند نماز، زکات،
روزه و غیره را به طور کامل انجام میدهند، اما خانواده خود را درست نمیکنند و
آنها را راهنمایی نمیکنند، به گونهای که بیشتر این خانوادهها سریالها و فیلمها
را دنبال میکنند و به ترانهها گوش میدهند، بدون راهنمایی خانواده با نصیحت و
راهنمایی، پس آیا این عبادات از این جهت که تبدیل به عبادتی منفی شده است که هیچ
اثری در آنها ندارد، صحیح است؟
پاسخ: باید
به عبادت خداوند ادامه دهند، ولی پایداری در امر خدا را با آن همراه سازند تا ثمره
درست را درو کنند.
سؤال: آیا توزیع زکات در خارج از کشوری که در آن
جمع آوری شده جایز است؟
جواب: اصل
این است که زکات در کشوری که زکات از آن جمع آوری شده توزیع شود، زیرا فقرای این
کشور بیشتر از کشورهای دیگر مستحق زکات ثروتمندانی هستند که دلیل ثروت آنها هستند،
مگر به خاطر مصلحت برتر. اگر تو خانه داری ولی دیگری خانه ندارد. خانه اش ویران
شده است. اگر مصلحتی برتر بود و تو راه امنی برای رسیدن به آنها داری، انتقال زکات
از یک کشور به کشور جایز است.
سؤال: آیا
دعا در نماز فرض جایز است؟
جواب: نماز دعاست، ولی پروردگارا، فلان دختر فلانی را به
ازدواجم درآر. فلانی خیانت کار است. این گونه جزئیات نماز را فاسد میکند.
پروردگارا من دلار میخواهم مثلاً. هر اسمی که در دعاهای مشهور نیامده باشد اشکال
دارد چون نماز دعاست.