حالت سیاه
04-07-2025
Logo
تفسير مطول – سوره نساء 004 - درس(66-69): تفسير آيات 162-155: داستان حضرت عیسی و قومش.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 
ستایش خداوندی را که پروردگار جهانیان است، و درود و سلام بر سرور ما محمد، راستین وعده امانت دار. خدایا، ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای نداریم، همانا تو دانای حکیم هستی. خدایا، آنچه به ما سود می‌رساند را به ما بیاموز و ما را از آنچه آموخته‌ای بهره‌مند ساز و دانش ما را افزون کن، و حق را به صورت حق به ما نشان ده و پیروی از آن را نصیب ما گردان، و باطل را به صورت باطل به ما نشان ده و دوری از آن را نصیب ما گردان، و ما را از کسانی قرار ده که سخن را می‌شنوند و از بهترین آن پیروی می‌کنند، و با رحمت خود ما را در زمره بندگان شایسته خود وارد کن.

از الطاف الهی است که اسباب افعال خودش را برای بندگانش بیان می کند:

برادران ایمانی: با درس شصت و ششم از دروس سوره نساء، و با آیه صد و پنجاه و پنجم در خدمت شما هستیم که می فرماید: 

﴿ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا (155) ﴾

﴿ پس به [سزاى] پيمان‏شكني‏شان و انكارشان نسبت به آيات خدا و كشتار ناحق آنان [از] انبيا و گفتارشان كه دلهاى ما در غلاف است [لعنتشان كرديم] بلكه خدا به خاطر كفرشان بر دلهايشان مهر زده و در نتيجه جز شمارى اندك [از ايشان] ايمان نمى ‏آورند ﴾

[ نساء ]

از الطاف خداوند عزّ و جلّ این است که اسباب و علل افعال خود را برای بندگانش بیان می‌کند، چه پاداش و چه مجازات، این لطفی از جانب خداوند عزّ و جلّ است. اگر پدری فرزندش را به سختی بزند و دلیل آن را ذکر نکند، آیا این پدر مربّی محسوب می‌شود؟ ضربه‌ای که معنایی ندارد. اما وقتی به او بگوید: پسرم، تو فلان و فلان کار را انجام دادی، و من بارها تو را متوجه کردم، و هشدار دادم، و تشویق کردم، و برحذر داشتم اما توجه نکردی، پس این مجازات توست.
خداوند عزّ و جلّ در این آیه بیان می‌کند که چرا بر این افراد غضب کرد، فرمود: «فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ» به خاطر شکستن پیمانشان، یعنی به سبب شکستن پیمانشان، "ما" استفهامیه است، یعنی همه انواع پیمان‌ها را شکستند: «فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ» و میثاق همان عهد است، و واضح‌ترین مثال: انسان وقتی عمره یا حج انجام می‌دهد، و در مقابل حجرالاسود می‌ایستد و با خدا عهد می‌بندد که او را اطاعت کند، پروردگارا، عهد می‌بندم که تو را اطاعت کنم، عهد می‌بندم که سنت پیامبرت را اجرا کنم، عهد می‌بندم که به سوی تو توبه کنم.

ابزارهای تقرب به خداوند عزوجل:

هر انسانی با خداوند عزوجل پیمانی دارد. مومن بر پیمانش پایبند است و خداوند عزوجل می فرماید: 

﴿ وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ ۖ وَإِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ (102) ﴾

﴿ و برای بیشترشان هیچ پیمانی نیافتیم و بیشترشان را فاسق و نافرمان یافتیم. ﴾

[ اعراف ]

از ویژگی های ایمان تو این است که وقتی با خدا پیمان می بندی، به این پیمان پایبند می مانی. هر انسانی در لحظه ای از صفا و خلوص با خداوند توبه می کند و با خدا بر سر چیزی پیمان می بندد یا نذری می کند. اگر حقیقتاً مومن باشد به وعده اش وفا می کند. خداوند عزوجل درباره پیامبری بزرگوار می فرماید: 

﴿ وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّىٰ (37) ﴾

﴿ و ابراهیم که وفا کرد. ﴾

[ نجم ]

 درباره پیامبری دیگر می گوید:

﴿ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ ۗ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا ۚ نِّعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ (44) ﴾

﴿ و دسته ای از گیاهان را به دست گیر و با آن بزن و سوگند مشکن، ما او را شکیبا یافتیم، چه نیکو بنده ای، همانا او بسیار بازگشت کننده است. ﴾

[ ص ]

یعنی صبور باشی، وفادار باشی، صادق باشی. اینها وسایل نزدیکی به خداوند عزوجل هستند. این است آنچه تو را نزد خداوند عزوجل بالا می برد: «پس به سبب پیمان شکنی شان...». 

از نشان های ایمان وفا به عهد است:

بسیاری از انسان ها در مشکلات و گرفتاری های بزرگ، در هنگام سختی با خداوند عهد می کنند که توبه کنند و به این گناه بازنگردند. اما بعد از اینکه خداوند این سختی را از آنها دور می کند، به همان روال قبلی خود باز می گردند. 
این صفتی است که در یهودیان و اهل کتاب یافت شد و ممکن است در مسلمانان نیز وجود داشته باشد. 
برادر من، دقت کن: اگر در هنگام سختی و مصیبت با خداوند عهد کردی، با او عهد کردی که اطاعت کنی، عمل صالح انجام دهی، بر نماز محافظت کنی، مال انفاق کنی و چشمانت را (از نامحرم) بپوشانی، این یک عهد است و از نشانه های ایمان تو این است که به این عهد وفا کنی (وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّىٰ). اما خداوند در مورد بیشتر مردم می فرماید: (وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ ۖ وَإِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ) یعنی به دلیل شکستن همه عهدها و پیمان هایشان، خداوند سختی هایی را که برایشان مقدر کرده بود، بر سرشان آورد.
دلیل دیگری که ذکر شد: (وَكُفْرِهِم بِآيَاتِ اللَّهِ) این آیات، راه رسیدن به خداوند هستند. خداوند می فرماید: 

﴿ تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ ۖ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ (6) ﴾

﴿ این آیات خداست که ما آن را به حق بر تو تلاوت می کنیم؛ پس بعد از خدا و آیاتش به کدام سخن ایمان می آورند؟  ﴾

[ ص ]

می خواهد بدون ورود به مدرسه، مدرک بگیرد، غیر ممکن است! خداوند برای هر چیزی راهی قرار داده است. آیات خدا راه ایمان به اوست. آیاتی تکوینی، آیاتی کیهانی و آیاتی قرآنی وجود دارد. مجموع آیات خدا، راه رسیدن به ایمان به اوست. پس وقتی انسان آیه ای کیهانی، قرآنی یا تکوینی را مسخره می کند، به این معنی است که می خواهد راهی غیر از راه اصلی را بپیماید، در راهی بن بست قدم گذاشته است، پس چگونه خداوند او را هدایت می کند؟! به طور کم و بیش، دولت راهی را برای انسان ترسیم کرده است تا پزشک شود، نیاز به مدرک دیپلم، معدل معین و عضویت در دانشکده پزشکی دارد. سال اول علوم پایه، سال دوم تشریح، سال سوم فیزیولوژی، سال چهارم آسیب شناسی، سال پنجم داروشناسی، مدرک کارشناسی می گیرد و سپس تخصص می گیرد. هیچ کس نمی تواند بدون طی کردن این مراحل مطب باز کند، تابلویی نصب کند و خود را پزشک بنامد.

مصیبت پیامی از سوی خدا:

خداوند متعال راه ایمان به خود را از طریق نشانه‌ها و آیات ترسیم کرده است. پس هر کس به این نشانه‌ها کفر بورزد، در راهی بن‌بست قدم گذاشته است (فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بِآيَاتِ اللَّهِ) گاهی اوقات می‌بینید که وقتی زلزله، فقر، تهاجم، جنگ داخلی، خشکسالی، قحطی، صاعقه، آتشفشان یا فقری را تفسیر می‌کنید، تفسیری توحیدی ارائه می‌دهید که نشان می‌دهد خداوند سبحان نیازی به عذاب دادن ما ندارد، اما اگر ما را عذاب می‌دهد، این پیامی برای ماست. خداوند متعال هنگامی که فرمود: 

﴿ وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَىٰ (134)  ﴾

﴿ و اگر ما آنها را پیش از این با عذابی هلاک می‌کردیم، می‌گفتند: پروردگارا، چرا پیامبری به سوی ما نفرستادی تا پیش از آنکه خوار و رسوا شویم، از آیات تو پیروی کنیم؟ ﴾

[ طه ]

به این معناست که مصیبت، پیامی از جانب خداوند متعال است. شنیده‌اید که عملی علیه مؤسسه‌ای انجام شده است، صاحب مؤسسه آمد و از تخریب مطلع شد، گفت: پیام را دریافت کردم، آن را پیامی تلقی کرد. 
خداوند متعال هنگامی که مصیبتی می‌فرستد، هنگامی که خشکسالی می‌فرستد، هنگامی که قحطی می‌فرستد، هنگامی که دشمنی را مسلط می‌کند، آنچه را که در دست مسلمانان است می‌گیرد، هنگامی که ثروت‌هایشان گرفته می‌شود، هنگامی که بر آنها حکومت می‌شود، هنگامی که سرزمین‌هایشان مورد تهاجم قرار می‌گیرد، این پیامی از جانب خداوند متعال است، اما ما این را نمی‌پذیریم، در مقابل آن مقاومت می‌کنیم، اما در اصل، این یک پیام است. پس انسان هر چه به خدا نزدیک‌تر باشد، به قول معروف، خدا را می‌فهمد، هر چه به او نزدیک‌تر باشد، می‌فهمد که این چیزی که خدا برایش فرستاده، پیامی از جانب اوست، و باید پیام را درک کند، و موضع کامل را در برابر آن اتخاذ کند، زیرا کسی که مصیبت در او پندی ایجاد نکند، مصیبتش در خودش بزرگ‌تر است، این یک پیام است (رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَىٰ).

نباید حوادث را درک زمینی و شرک آمیز کنیم بلکه باید درک ما توحیدی و والا باشد:

بنابراین، وقتی که یکی از مفسران در مورد آیه شریفه:

﴿ وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ ۚ أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ ۖ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَّصِيرٍ (37)  ﴾

﴿ و آنان در جهنم فریاد می زنند که پروردگارا ما را بیرون آور تا کار نیکی غیر آنچه می کردیم، انجام دهیم. [خدا می فرماید] آیا به شما عمری نبخشیدیم که پندگیرندگان در آن پند گیرند و هشدار دهنده نزد شما آمد. پس بچشید که ستمگران یاوری ندارند. ﴾

[ فاطر ]

سخن گفت و گفت: نذیر همان قرآن است، نذیر همان پیامبر عدنان است، نذیر سن چهل سالگی است، نذیر سن شصت سالگی است، و نذیر پیری است، و نذیر مصائب است. مصیبت پیامی از جانب خداست، مبنی بر اینکه ای بنده من، تو در راهی نادرست هستی، تو در راهی هستی که تو را به سعادت نمی‌رساند، این یک پیام است. 
بنابراین، (فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بِآيَاتِ اللَّهِ)مصیبت گاهی از آیات خداست، خورشید و ماه از آیات خدا هستند، و مصائبی که خداوند برای بندگانش پیش می‌آورد از آیات خداست، پس شایسته است که حوادث را با فهمی زمینی و شرک‌آلود نفهمیم، شایسته است که آن را با فهمی توحیدی و متعالی بفهمیم، و مهم این نیست که علم تو به آنچه رخ داده منتهی شود، این را هر انسانی روی زمین می‌تواند انجام دهد، حوادث یازدهم سپتامبر، آیا در کل زمین یک نفر باقی ماند که این رویداد به اطلاعش نرسیده باشد؟ اما تفاوت مردم در کجاست؟ در تحلیل این رویداد، در تفسیر آن، بنابراین، آیات تکوینی، یعنی افعال خداوند که در حق بشر شدت به حساب می‌آیند، ممکن است پیامی از جانب خداوند باشند، ممکن است اینها آیه ای از آیات خدا باشند که دلالت بر الوهیت، تربیت و رحمت او دارند و دلیلش این است:

﴿ فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَّبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ (147) ﴾

﴿ اگر تو را دروغ شمردند پس بگو پروردگار شما دارای رحمت بسیار است و عذابش از قوم گناهکار برداشته نمی شود ﴾

[ انعام ]

یعنی رحمت واسعه او اقتضا می‌کند که عذابش از قوم مجرم برداشته نشود.

هر بلایی به خاطر گناهی است و تنها با توبه رفع می شود:

این داستان را تقدیم شما می‌کنم:
پدری در راه می‌رود، پسرش، پسر برادرش و دوست پسرش را می‌بیند که سیگار می‌کشند، خشمش به چه کسی بیشتر است؟ به پسرش، شاید او را بزند و به پسر برادرش بگوید: به پدرت خواهم گفت، اما به سومی می‌گوید: برو، خشم به چه کسی بیشتر است؟ به پسرش، هر چه رابطه رحمت، رابطه محبت و رابطه بسیار نزدیک‌تر باشد، درمان و معالجه و تربیت بیشتر خواهد بود. وقتی که در مراقبت‌های ویژه قرار می‌گیرید، خداوند مصیبت‌هایی را برای شما پیش می‌آورد –خدا نکند- که شما را به اطاعت از خدا وادار می‌کند. معنای این آیه چیست: 

﴿ وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (118) ﴾

﴿ و [نیز] بر آن سه تن که [از جنگ] بازماندند، تا آنجا که زمین با همه فراخی‌اش بر آنان تنگ شد و از خودشان به تنگ آمدند و دانستند که از خدا جز به خود او پناهی نیست، پس [خدا] بر آنان ببخشید تا توبه کنند، همانا خداوند توبه‌پذیر مهربان است. ﴾

[ توبه ]

یعنی آنقدر سختی برایشان پیش آورد که آنها را وادار به توبه کرد. 
بنابراین چه کسی کارهای خدا را درک نمی‌کند؟ کسی که آیات خدا را تفسیری دنیایی می‌کند، چه مصیبت‌هایی که بر اطرافیان ما نازل شد، آیا تغییری ایجاد کرد؟ آیا به سوی خدا بازگشتند؟ آیا پایبند شدند؟ نه، و ما هم همینطور، پس مصیبت‌ها از نشانه‌های تکوینی خداوند هستند و مصیبت‌ها پیامی از جانب خداوند هستند و هر چه این پیام‌ها را نادیده بگیریم، خداوند پیام‌های شدیدتری برای ما می‌فرستد و ما در یک گرفتاری بزرگ هستیم و خداوند امروز پیام‌های بی‌شماری به مسلمانان می‌فرستد، سختی‌هایی که بعد از آن سختی دیگری نیست، طرف مقابل ما را فقیر می‌کند، گمراه می‌کند، فاسد می‌کند و خوار می‌کند، زیرا دینمان را رها کرده‌ایم، هیچ بلایی نازل نمی‌شود مگر به سبب گناه و برطرف نمی‌شود مگر با توبه. 
(فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ) ممکن است به انسانی تعدی کنی، اما وقتی یقین حاصل کنی که این انسان فرستاده‌ای از جانب خداوند است، تعدی به او میلیون‌ها برابر بدتر است (وَقَتْلِهِمُ الْأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ)، البته هیچ کشتن پیامبری به حق نیست، اما این یک قید وصفی است نه یک قید احترازی، یعنی شأن کسی که پیامبران را می‌کشد این است که آنها را بناحق می‌کشد، خداوند بیماری‌های این ها را برمی‌شمارد: (وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ) و این عقیده جبر است ای برادران، هر منحرفی به آن تمسک می‌کند، به تو می‌گوید: خدا برای من مقدر کرده است، مقدر کرده است که از او نافرمانی کنم، این دست من نیست، مشیت خدا اینگونه خواسته است، عقیده جبر کفر است.

عقيده جبر، كفر است:

اینکه بگویی: خداوند مرا مجبور کرد که از او نافرمانی کنم، سپس مرا برای این نافرمانی مجازات می‌کند و بعد وارد آتش می‌شوم، آیا خداوند عزوجل نگفت:

﴿ سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ(148)  ﴾

﴿ کسانی که شرک ورزیده‌اند می‌گویند: اگر خدا می‌خواست، نه ما و نه پدرانمان شرک نمی‌ورزیدیم و چیزی را حرام نمی‌کردیم. کسانی که پیش از آنان بودند نیز همین‌گونه دروغ گفتند تا عذاب ما را چشیدند. بگو: آیا دانشی نزد شما هست که آن را برای ما آشکار کنید؟ شما جز از گمان پیروی نمی‌کنید و جز تخمین نمی‌زنید. ﴾

[ انعام ]

اینکه کسی بگوید: اگر خدا می‌خواست، من شرک نمی‌ورزیدم، اگر خدا می‌خواست، نافرمانی نمی‌کردم، اگر خدا می‌خواست، نماز می‌خواندم، اگر خدا می‌خواست، فلان و بهمان کار را نمی‌کردم، این کسی که نافرمانی خود را به خواست جبری خداوند نسبت می‌دهد، ایمانش بسیار ضعیف است، بلکه چیزهایی وجود دارد که ایمانش را نقض می‌کند.
(قُلُوبُنَا غُلْفٌ) یعنی قلب‌های ما بسته است، باطل از آن خارج نمی‌شود و حق به آن وارد نمی‌شود، این‌گونه آفریده شده‌ایم، و این عقیده عوام مسلمانان است، بلکه عقیده برخی از کسانی است که در عرصه دعوت فعالیت می‌کنند، "همه کار خداست"، البته این سخن درستی است، همه کار اوست، اما با دلیل. مدیر، دانش‌آموزی را مردود و دانش‌آموزی را قبول می‌کند! اما چرا فلانی را مردود کرد؟ به دلیلی، و چرا او را قبول کرد؟ به دلیلی.

او را دست بسته در دریا انداخت و به او گفت: مبادا، مبادا که با آب تر شوی!

[ حلاج ]

تنها امر و نهی اقتضا می کند که ما مختار باشیم:

پس ای برادران، اینکه بگویید: من این‌گونه آفریده شده‌ام، مشیت خداوند بر این بوده که من چنین باشم، مشیت خداوند بر این بوده که من چنین کنم، این به زبان فصیح است، اما به زبان عامیانه (تقدیرات از پیش تعیین شده است)، خدا مقدر کرده که او شراب بخورد!! اعتراض نکن، قضا و قدر است، انسان تمام شد، قضیه خیلی ساده است که همه گناهان و زشتی‌ها را به خدا نسبت دهی، تو هیچ کاری نکرده‌ای، فقط مشیت خدا را اجرا می‌کنی، پس چرا تو را محاسبه می‌کند؟! کجاست سخن خداوند: 

﴿ فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ (7) وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (8) ﴾

﴿ پس هر کس به وزن ذره‌ای نیکی کند، آن را ببیند (۷) و هر کس به وزن ذره‌ای بدی کند، آن را ببیند (۸) ﴾

[ زلزله ]

یعنی برادران گرامی، به شکلی بسیار ساده، این را خیلی گفته ام، اگر دو دیوار بسازیم که بین آن‌ها فاصله‌ای به اندازه عرض شانه‌هایت باشد، و تو در این راه حرکت کنی، دیوار سمت راست دست راستت را لمس کند، و دیوار سمت چپ دست چپت را لمس کند، سپس به تو بگوییم: به سمت راست برو، آیا آنجا راستی وجود دارد؟ برای همین علما گفته‌اند: صرف امر و نهی اقتضا می‌کند که تو مختار باشی. مادامی که در قرآن امر و نهی وجود دارد، یعنی تو مختاری، اگر مجبور یا هدایت‌شده بودی، نیازی نبود که در قرآن حتی یک امر یا یک نهی وجود داشته باشد، صرف وجود امر و نهی یعنی تو مختاری، پس این‌ها گناهان و جرایم خود را به خداوند نسبت می‌دهند، و الان رایج‌ترین کلمه بین عوام مسلمانان این است: (تقدیر خداست)، این شراب می‌خورد، خدا این‌طور برایش نوشته! این نماز نمی‌خواند تا خدا هدایتش کند! این دزد است، خدا این‌طور رزقش را دزدی قرار داده! خیلی راحت است، پس تو چیزی نمی‌دانی، خدا دزدی یا گناه یا زنا را برایت مقدر کرده، و تو مشیت خدا را اجرا کرده‌ای، پس چرا تو را محاسبه می‌کند؟!! 
مردی به حضرت علی گفت: آیا رفتن ما به شام به خاطر قضا و قدر خدا بود؟ منظورش قضای جبر بود، به او گفت: 
"وای بر تو، اگر قضایی لازم و تقدیری حتمی بود، وعد و وعید باطل می‌شد، و ثواب و عقاب تمام می‌شد، خداوند بندگانش را با اختیار امر کرده، و از روی هشدار نهی کرده، و تکلیفی آسان داده، و تکلیفی سخت نداده، و در برابر اندک، بسیار عطا کرده است". 
پس آیات خدا گاهی مصیبت‌ها هستند، و باید آن‌ها را نه به شکلی جبری، بلکه به شکلی توحیدی، به شکلی الهی فهمید، این مصیبت به عنوان پیامی از سوی خداوند نازل شده است، باید توجه کنم. 
قصه‌ای هم شنیدم که آن را هم خیلی بیان کرده‌ام، درباره شخصی در یکی از کشورهای مسلمان، یک شخص روستایی که زمینی دور از شهر بسیار مشهوری داشت، وقتی شهر گسترش یافت، زمینش به حومه شهر نزدیک شد، و قیمتش بالا رفت، به بازار رفت و زمین را فروخت، و زمین را از او بنگاهی بسیار فاسد از وی خرید، آن را به یک چهارم قیمتش خرید، ـ و داستان واقعی است ـ و ساختمانی بیش از ده طبقه ساخت، آن‌ها سه شریک بودند، شریک اول از بالای ساختمان افتاد و مرد، و دومی را ماشین زیر گرفت، سومی متوجه شد، این دو حادثه را پیامی از سوی خدا دانست، بیش از شش ماه به دنبال صاحب زمین گشت تا او را پیدا کرد، و سه برابر سهمش را به او پرداخت، این روستایی به او گفت: می‌بینی که تو به خودت آمده ای.

اگر خداوند در دنیا مصیبتی برایمان بفرستد به این معنا است که ما آماده توبه هستیم:

گاهی اوقات یک پیام الهی به انسان می‌رسد تا او را متوجه کند. آن را به صورت زمینی و مادی درک نکنید، آن را به عنوان یک زندگی پیچیده یا مشکلات زندگی تعبیر نکنید، بلکه بفهمید که خداوند آن را به سوی شما فرستاده است.

﴿ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ (19) ﴾

﴿ پس بدان که معبودی جز الله نیست و برای گناه خود و مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه، و خداوند محل رفت و آمد و قرارگاه شما را می‌داند. ﴾

[ محمد ]

ما وقتی می‌گوییم فراماسونری، استعمار، شارون و بوش احساس راحتی می‌کنیم، در حالی که خودمان هیچ کاری نکرده‌ایم. اینها طاغوت هستند، اما علت در خود ما وجود دارد که بر ما مسلط شده‌اند. بنابراین، یک مؤمن از نظر روحی فرو نمی‌پاشد و احساس ظلم نمی‌کند، بلکه به مسلط کردن ایمان دارد. اینکه خداوند یک فرد قوی را بر یک مؤمن مسلط می‌کند، پیامی از جانب خداوند است که متوجه باش! زیرا مسئله اکنون آسان است، هر چیزی قابل حل است، تا زمانی که قلب می‌تپد، می‌توان توبه کرد، می‌توان به سوی خدا بازگشت، می‌توان این درآمد مشکوک را رها کرد، می‌توان این گناه را ترک کرد. تا زمانی که قلب می‌تپد، همه چیز قابل حل است. پس اگر خداوند در دنیا سختی برایت پیش آورد، به این معناست که تو شایستگی توبه را داری. اما کسی که توبه نمی‌کند، خداوند متعال او را اینگونه یاد می‌کند: 

﴿ فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ (44) ﴾

﴿ هنگامی که آنچه را که به آنان تذکر داده شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز را به روی آنان گشودیم تا اینکه از آنچه به آنان داده شده بود شاد شدند، ناگهان آنان را گرفتیم و نومید شدند.   ﴾

[ انعام ]

شخصی به شما می‌گوید: در بین خارجی‌ها کفر، فسق، فجور، زنا، همجنس‌گرایی، مال حرام و ربا وجود دارد، اما آنها قدرتمند هستند. این آیه در مورد آنها صدق می‌کند: (فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً).

کفر دلیل مهر بر دل:

این آیه در مورد آنها صدق می کند: 

﴿ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ (4) وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ (5) ﴾

﴿ «به راستی فرعون در زمین برتری جست و اهل آن را گروه گروه کرد و گروهی از آنها را ضعیف می شمرد، پسرانشان را می کشت و زنانشان را زنده نگه می داشت. به راستی او از فسادکاران بود (4) و ما اراده کردیم که بر کسانی که در زمین ضعیف شمرده شدند منت نهیم و آنان را پیشوایان گردانیم و آنان را وارثان سازیم (5) ﴾

[ قصص ]

نگو خدا بر قلبم مُهر زد، این حرف را نزن (وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ).امیدوارم منظورم را برسانم، انسانی که علم بسیاری دارد و انسانی که به او توجهی نمی شود، به تو می گوید: این نمی فهمد، چگونه این کسی که این علم را دارد می تواند به او بیاموزد؟ آیا تو به او کافری؟ کفر سبب مُهر شدن است.
پزشکی که تخصصش مربوط به بیماری بیمار است و بیمار به این پزشک قانع نیست، آیا این پزشک می تواند چیزی به این بیمار ارائه دهد؟ نمی تواند، محال است، زیرا بیمار به این پزشک کافر است، بیمار از علم پزشک و از خیر و فضل او محروم شده است (وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ).زیرا آنها به خدای عزوجل کافر شدند.

کفر انواعی دارد:

انسانی در راهی قدم می‌زند و به دو راهی می‌رسد که هیچ تابلویی ندارند و سفر بسیار خطرناک است. در راه، شخصی را می‌یابد که حقیقت هر دو راه را می‌داند، اما به او می‌گوید: تو دروغگویی، هیچی نمی‌فهمی. آیا این شخص می‌تواند به او نصیحتی بدهد؟ نه، زیرا به علم او کفر ورزیده است. کفر او به علمش، حجابی بین او و آن علم است. (وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ) زیرا آنها کفر ورزیدند و قلب‌هایشان مهر شد (فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا) و این رحمتی از جانب خداست، امیدی وجود دارد، اما این امید اندک است (فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا) یعنی حتی برای کسی که بر قلبش مُهر زده شده، امیدی هست که از غفلت بیدار شود. 

﴿ وَبِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا (156) ﴾

﴿ و [مجازاتشان] به خاطر کفرشان و تهمت بزرگی که به مریم زدند ﴾

[ نساء ]

کفر انواع مختلفی دارد: کفر به خدا، کفر به نام‌های نیک او، کفر به بعضی از نام‌های او، کفر به پیامبرانش، کفر به بعضی از پیامبرانش، کفر به کتاب‌هایش، کفر به بعضی از کتاب‌هایش، و کفری هست که کمتر از کفر [دیگر] است. در قرآن تکرار وجود ندارد. [خداوند] فرمود: (وَكُفْرِهِم بِآيَاتِ اللَّهِ) این کفر به آیات خداست، و آیه دوم: و به خاطر کفرشان به رسالت حضرت عیسی: (وَبِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا)  [یعنی] متهم شد که این نوزاد، پیامبر بزرگوار را از زنا آورده است.

آیه زیر چند تفسیر دارد:

﴿ وَبِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا (156) وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا (157) ﴾

﴿ و [مجازاتشان] به خاطر کفرشان و تهمت بزرگی که به مریم زدند، (۱۵۶) و [نیز] به خاطر گفتارشان که: «ما مسیح، عیسی پسر مریم، پیامبر خدا را کشتیم»- در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند، بلکه [امر] بر آنان مشتبه شد؛ و کسانی که در [مورد] او اختلاف کردند، قطعاً در [باره] آن دچار شکّند و هیچ علمی بدان ندارند، جز پیروی از گمان؛ و یقیناً او را نکشتند. (۱۵۷) ﴾

[ نساء ]

چند تفسیر وجود دارد:
معنای اول: یا کلمه (رَسُولَ اللَّهِ) از سخنان آنها است و این جرم آنها را دوچندان می‌کند (وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ) او را به عنوان کارمند می‌شناسید، و او را به عنوان پیرو یک نهاد بسیار قوی می‌شناسید، و او را می‌کشید، این یک چالش است. 
معنای دوم: آن را از روی تمسخر گفتند، این پیامبری است که ما او را کشتیم. 
و تفسیر سومی نیز وجود دارد: اینکه کلمه رسول الله از سخنان آنها نیست، بلکه از سخنان خداوند عز و جل است، به هر حال (وَبِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا (۱۵۶) وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ).. 

خداوند رد کرده است که عیسی کشته شده سپس به صیلب کشیده شده و آنان اشتباه کرده اند خداوند او را نزد خود برده است:

خداوند عزّ و جل می‌فرماید: (وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا)  خداوند کشته و به صلیب کشیده شدن او را نفی می‌کند، بلکه کسی که او را کشتند و به صلیب کشیدند، برایشان شبیه مسیح شد:

﴿ بَل رَّفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا (158) ﴾

﴿ بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد و خداوند توانا و حکیم است.» (۱۵۸) ﴾

﴿ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَىٰ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ۖ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (55)  ﴾

﴿ هنگامی که خداوند فرمود: ای عیسی، من تو را می‌میرانم و به سوی خود بالا می‌برم و از کسانی که کفر ورزیدند، پاک می‌گردانم و پیروان تو را تا روز قیامت بر کسانی که کفر ورزیدند، برتری می‌دهم، سپس بازگشت شما به سوی من است و در آنچه اختلاف می‌کردید، میان شما حکم خواهم کرد. ﴾

[ آل عمران  ]

 همان‌طور که پیامبر (ص) به سدرة المنتهی برده شد و سپس بازگشت، اما اقامت مسیح نزد خداوند عزّ و جل، اقامتی طولانی تا آخر الزمان است و بازگشت او نشانه‌ای از قیامت است، از نشانه‌های بزرگ برپایی قیامت، نزول مسیح است. پیامبر (ص) می‌فرماید:

(( لَتُمْلَأَنَّ الأرضُ ظلمًا وعدوانًا، ثُمَّ لَيَخْرُجَنَّ رجلٌ مِنْ أهلِ بيتِي، حتَّى يملأَها قِسْطًا وعدلًا، كما مُلئَتْ ظلمًا وعدوانًا. ))

((  زمین از ظلم و ستم پر می‌شود، سپس مردی از خاندان من خروج می‌کند و آن را پر از عدل و داد می‌کند، همان‌طور که از ظلم و ستم پر شده بود. ))

[  به روایت احمد وابن حبان  ]

هر اهل کتابی پیش از مرگ به حضرت عیسی ایمان خواهد آورد:


﴿ وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا (157) بَل رَّفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا (158)  ﴾

﴿  و [به خاطر] گفتارشان که: «ما مسیح، عیسی پسر مریم، پیامبر خدا را کشتیم» - در حالی که نه او را کشتند و نه به صلیب کشیدند، بلکه [امر] بر آنان مشتبه شد. و کسانی که در [مورد] او اختلاف کردند، قطعا در [باره] او دچار شکّ [و تردید]اند و هیچ علمی به آن ندارند جز پیروی از گمان. و یقینا او را نکشتند، (۱۵۷) بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و خدا همواره توانا و حکیم است. (۱۵۸)  ﴾

﴿ وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا (159) ﴾

﴿ و هیچ کس از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش حتما به او ایمان می‌آورد، و روز قیامت [عیسی] بر آنان گواه خواهد بود. (۱۵۹)  ﴾

[ نساء ]

 "و ان" نافیه است، یعنی هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه قبل از مرگش به او ایمان می‌آورد. حضرت مسیح به زمین بازخواهد گشت و صحیفه‌های پاکی را تلاوت خواهد کرد و اهل کتاب به او ایمان می‌آورند که او فرستاده‌ای از جانب خداوند عزوجل است. (وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا).

بیشترین اشتباهات گذشتگان ما میان مسلمانان امروز رواج دارد:

سپس خداوند عزّ و جلّ می‌فرماید:

﴿ فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا (160) ﴾

﴿ به سبب ستمی که یهودیان روا داشتند، خوردنی‌های پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال شده بود، حرام کردیم و [همچنین] به سبب آنکه بسیاری را از راه خدا بازداشتند ﴾

[ نساء ]

بظلم یعنی به سبب ظلم، این «ب» به معنای سبب است.

﴿ فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا (160) وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ ۚ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا (161) ﴾

﴿ به سبب ستمی که یهودیان روا داشتند، خوردنی‌های پاکیزه‌ای را که بر آنان حلال شده بود، حرام کردیم و [همچنین] به سبب آنکه بسیاری را از راه خدا بازداشتند و ربا گرفتند، در حالی که از آن نهی شده بودند و اموال مردم را به ناحق خوردند و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کرده‌ایم  ﴾

[ نساء ]

اینها دلایل مفصلی است برای سختی هایی که خداوند برای اینان مقرر کرد:( فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ)و انکارشان به اینکه انسان مختار است، (وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ)،(وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا)، (وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ)، (فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُوا).

﴿ كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ (79) ﴾

﴿ آنان از کار زشتی که می‌کردند، یکدیگر را باز نمی‌داشتند. چه بد بود کاری که می‌کردند ﴾

[ مائده ]

(( أنَّ قُرَيْشًا أهَمَّهُمْ شَأْنُ المَرْأَةِ المَخْزُومِيَّةِ الَّتي سَرَقَتْ، فَقالوا: ومَن يُكَلِّمُ فِيهَا رَسولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ؟ فَقالوا: ومَن يَجْتَرِئُ عليه إلَّا أُسَامَةُ بنُ زَيْدٍ، حِبُّ رَسولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ فَكَلَّمَهُ أُسَامَةُ، فَقالَ رَسولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ: أتَشْفَعُ في حَدٍّ مِن حُدُودِ اللَّهِ، ثُمَّ قَامَ فَاخْتَطَبَ، ثُمَّ قالَ: إنَّما أهْلَكَ الَّذِينَ قَبْلَكُمْ، أنَّهُمْ كَانُوا إذَا سَرَقَ فِيهِمُ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ، وإذَا سَرَقَ فِيهِمُ الضَّعِيفُ أقَامُوا عليه الحَدَّ، وايْمُ اللَّهِ لو أنَّ فَاطِمَةَ بنْتَ مُحَمَّدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعْتُ يَدَهَا. ))

(( قریش نگران مسئله زن مخزومی بودند که دزدی کرده بود، پس گفتند: چه کسی درباره او با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صحبت می‌کند؟ گفتند: چه کسی جرأت دارد مگر اسامة بن زید، محبوب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم. پس اسامه با او صحبت کرد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا در حدی از حدود خدا شفاعت می‌کنی؟ سپس برخاست و خطبه خواند، سپس فرمود: همانا کسانی که پیش از شما بودند هلاک شدند، زیرا هرگاه شخص شریفی در میانشان دزدی می‌کرد، او را رها می‌کردند و هرگاه شخص ضعیفی دزدی می‌کرد، حد را بر او جاری می‌کردند. به خدا سوگند اگر فاطمه دختر محمد دزدی می‌کرد، دستش را قطع می‌کردم. ))

[ صحيح بخاري ]

(وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللَّه)، (وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ ۚ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا) اینها اشتباهات آنهاست. به خدا قسم آیا بیشتر این اشتباهات در میان مسلمانان شایع نیست؟ آیا خداوند عزّ و جلّ نفرمود: (كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ).
آیا این معصیتی که نزد خدا سبب هلاکت آنها شد، در میان مومنان شایع نیست؟ آیا این سخن پیامبر علیه الصلاة و السلام نیست که: هرگاه شخص شریفی در میانشان دزدی می‌کرد، او را رها می‌کردند و هرگاه شخص ضعیفی دزدی می‌کرد، حد را بر او جاری می‌کردند.
آیا این معصیت در میان مومنان رایج نیست؟!!

تنها ایمان است که تقسیم نمی شود پس باید به تمام پیامبران خدا ایمان داشته باشی:

﴿ لَّٰكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ ۚ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ ۚ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَٰئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا (162) ﴾

﴿ اما راسخان در دانش از میان آنان و مؤمنان، به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل شده ایمان می‌آورند؛ و برپا دارندگان نماز و پرداخت‌کنندگان زکات و ایمان‌آورندگان به خدا و روز آخرتند. به زودی به آنان پاداشی بزرگ خواهیم داد.  ﴾

[ نساء ]

ایمان یک واحد تجزیه‌ناپذیر است، باید به همه پیامبران خدا ایمان بیاوری، نه اینکه آنچه را دوست داری انتخاب کنی، نه اینکه به بعضی ایمان بیاوری و به بعضی دیگر کافر شوی. 
(لَٰکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را طرف مقابل، پیامبر نمی‌داند، او را نابغه می‌دانند، او را یک اصلاح‌گر اجتماعی می‌دانند، او را انسانی باهوش می‌دانند، او فرستاده خداست، او پیامبر خداست، همانطور که اینها پیامبران را انکار می‌کنند، او پیامبر ماست (صلی الله علیه و آله و سلم)، اما پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) برای همه خلایق است، برای همه مردم است

﴿ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ (107)   ﴾

﴿ و تو را تنها رحمتی برای جهانیان فرستادیم ﴾

[ انبياء ]

نادان وقتی قبول می‌کند که یاد بگیرد، به یکی از ارکان دنیا تبدیل می‌شود:

(لَٰکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) معنی این حرف مهمترین چیز، نصف علم است، نصف عالم، نه عالمی است که از علمش بهره ببرد، و نه نادانی است که یاد بگیرد، آیا امام علی (رضی الله عنه) نگفت: <<قوام دنیا و دین چهار مرد است: عالمی که علمش را به کار می‌گیرد، و نادانی که از یاد گرفتن روی‌گردان نیست، و ثروتمندی که در مالش بخل نمی‌ورزد، و فقیری که آخرتش را به دنیای دیگران نمی‌فروشد، پس هرگاه عالم علمش را ضایع کند، نادان از یاد گرفتن روی‌گردان می‌شود، و هرگاه ثروتمند در مالش بخل ورزد، فقیر آخرتش را به دنیای دیگری می‌فروشد>>، پس نادان وقتی قبول کند که یاد بگیرد، یکی از ارکان دنیاست.
(لَٰکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ) مانند عبدالله بن سلام (رضی الله عنه)، او از علمای آنها بود، و داستانش مشهور است، به آنچه بر سیدنا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد ایمان آورد، و از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست که او را در جایی از حجره‌هایش پنهان کند، و قوم یهودش را آورد، "درباره عبدالله بن سلام چه می‌گویید؟ گفتند: او سرور ماست، و پسر سرور ماست، و عالم ماست، و پسر عالم ماست، و او را چنان ستودند که از حد تصور فراتر رفت، گفت: اگر ببینید او مسلمان شده است؟ گفتند: باور نمی‌کنیم، او نزد آنها بیرون آمد و گفت: من مسلمان شدم، گفتند: او بدترین ماست، و پسر بدترین ماست، و نادان ماست، و پسر نادان ماست"، 
این لجاجت است. 
(وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ ۚ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلَاةَ ۚ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ أُولَٰئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْرًا عَظِیمًا). 

دانلود متن

نص الدعاة

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر