- تربیت اسلامی / تربیت فرزندان در اسلام
- /
- تربیت فرزندان در اسلام2008
خداوند جهانیان را سپاس میگوییم و بر سیدنا محمد راستگو و امانت دار درود میفرستیم. بار خداوندا ما را از تاریکیهای جهل و گمان به سوی نور شناخت و دانش و از لجنزار شهوتها به سوی باغهای بهشت تقرب بیرون ببر.
علم شرعی بر هر مسلمانی فرض است:
برادران گرامی، با درس چهاردهم از دروس تربیت فرزندان در اسلام و با موضوع تربیت عقلانی فرزندان در خدمت شما هستیم. باید مقدمهای در یکی از دقیق ترین موضوعات تربیت عقلانی بیان نمود.مقدمه: اگر به یک روحانی در بالاترین سطح، نوار قلبی بدهید هیچ چیزی از آن متوجه نمیشود. میگوییم این فرد یک روحانی است، با تجربه و ژرف نگر است اما در خواندن این نوار قلب بیسواد است. آیا این طور نیست؟ هر چه قدر هم مهارت داشته باشد و هر چقدر سطح وی بالا باشد در این موضوع یعنی خواندن نوار قلب بیسواد است. خطوط آن را با زاویههای تند میبینید. اما پزشک با دیدن آن موضوعات فراوانی را کشف میکند. انسداد عروق، تنگی عروق، بیشتر بیماریهای قلبی در نوار قلب مشخص میشود. اما یک روحانی هر چقدر هم با تجربه باشد در این موضوع بیسواد است. این یک مقدمه بود.
هر انسانی دیگری که بالاترین مدرک را دارد، بورد پزشکی از آمریکا، بریتانیا (اف آر اس)، از فرانسه (ک آر جی) و الحمدلله بورد عربی.
بالاترین مقام پزشکی هم ممکن است در امور دینی بیسواد باشد. وقتی میگویید علم، منظور علم مطلق است. پس طلب علم بر هر مسلمانی فرض است. علم شرعی فرض است. پزشک، مهندس، خلبان، یک تخصص کمیاب دارید، دکترای فیزیک هستهای، اما اگر علم شرعی نجویید در دین بیسواد هستید.
دینداری به دلیل وابسته بودن به سلامتی، خوشبختی و آخرت مسلمان بر وی فرض عین است:
بنابراین: وقتی میگوییم تربیت عقلانی، عقل یک سیستم است. شاید اطلاعاتی دور از دین داشته باشد و برای همین گفته شده است: هر با هوشی عاقل نیست. انسان بسیار باهوش و بالاترین مدرک در یک رشتهی کمیاب را هم داراست و این مدرک درآمد بالایی برایش دارد و معنای آن این است که او از نظر دینی بیسواد است و عاقل نیست زیرا او خداوند را نشناخته است و راز وجود و هدف از وجود خود را ندانسته است.هدفم از بیان این مقدمه آن است که هیچ تحصیل کردهای فکر نکند که من پزشکم، مهندسم، اطلاعات دارم، دکترا دارم، متخصص یک رشتهی نادر هستم، اینها علوم زمینی هستند، شغلهای خوبی است اما دین بر هر مسلمانی فرض عین است؛ زیرا دین به سلامتی شما و آیندهی اخروی شما بستگی دارد.
شخصی در یکی از کشورهای عرب مقام والایی داشت. به حج رفت. در راه بازگشت به دوستش که در صندلی کنار او در هواپیما بود گفت: به خدا سوگند اگر حج پنج بار در سال بود بسیار آسان تر بود. نمیداند حج چیست. میگوید اگر پنج بار در سال بود بهتر بود و شلوغی ایجاد نمیشد.
گاهی شخصی دارای مدرکهای بالا است. خلاصهی این مقدمه یعنی اینکه اگر تلاش کنید فرزند شما در بهترین مدرسه باشد به شما میگوید:سه زبان، فرانسه، انگلیسی، عربی، کامپیوتر، اطلاعات(آی تی)، ترجمه، فعالیتهای دیگر اما هیچ نشانی از دین ندارد. هر باهوشی عاقل نیست. عقل عمومی است و هوش جزئی است. هر انسانی که فکری باز داشته باشد، تواناییهای عمومی داشته باشد به بالاترین مدرک ممکن است برسد اما در دین بیسواد است. گناه میکند و مرتکب نافرمانی میشود.
انسانی که از خداوند دور است، ندانسته مرتکب نافرمانی و گناه میشود:
بنابراین پدری که تصور میکند اگر فرزندش را علم بیاموزد و او دکترا بگیرد. به خاطرش خسته شود، برایش معلم خصوصی بیاورد، او را به بهترین مدارس بفرستد، چند زبان را به خوبی صحبت کند، تخصص کمیابی بگیرد، مدیر برنامه ریزی، دانش اطلاعات، کامپیوتر، پدر گمان میکند وظیفهی خود را انجام داده است. خیر برایش کاری نکرده است. برای آخرتش کاری بکنید.
من میگویم ناچار باید بیاموزید، این دانش اکنون بخاطر کاری است که تا حدودی آسایش داشته باشید و درآمد منطقی نیز کسب کنید.
دربارهی یک پزشک در یکی از کشورهای عربی همسایه شنیدم که عمل پیوند کلیه انجام داده است و دو میلیون لیره دریافت کرده است در دو ساعت، هر ساعت یک میلیون. انسان بیسواد میآید و هشت ساعت کار میکند و تنها سیصد، چهارصد، یا پانصد لیره میگیرد. در هشت ساعت پانصد لیره میگیرد و آن پزشک در یک ساعت یک میلیون لیره دریافت میکند. کسی که دکترای پزشکی دارد، مهندس است، آی تی میخواند، این مدرکها درآمد فراوانی برایش دارد. اینها شغل اند. فلانی تاجر است یا مهندس، وکیل، دکتر و شغلهای خوب دیگر یعنی با تلاش معقول درآمد فراوان دارد. این یعنی شغل خوب. اما وقتی انسان از خداوند دور باشد شاید بدون آنکه بداند مرتکب نافرمانی و گناه شود.
انواع هوش در انسان:
منظورم از این مقدمه این است که وقتی شما به درس فرزندتان اهمیت میدهید این هوش تحصیلی نامیده میشود. هوش فطری هم وجود دارد. هوش تحصیلی، عاطفی نیز هست. فردی که روابط اجتماعی بسیار بالایی دارد میگوییم هوش عاطفی دارد. به مردم احترام میگذارد، آنان را فریب نمیدهد، با آنان کنار میآید، سازگار است، پیرامون او گرد میآیند. او از هوش عاطفی برخوردار است. برخی از افراد هوش محض دارند که برای ریاضیات، علوم محض، و مثلا ستاره شناسی کار برد دارد. کسی که هوش محض برخوردار است تنها به علوم محض میپردازد. افرادی هم از هوش عملی برخوردار اند، با باز و بسته کردن و تعمیر یک ابزار دست به اختراع میزند. هوش عملی، نظری، وعاطفی، تحصیلی. کسی که درس میخواند، این درس خواندن بنا به دلیلی ضروری است.یک توضیح شنیدم که مرا شگفت زده کرد: انیشتین بزرگترین دانشمند فیزیک روی زمین بود. نظریهی نسبیت را آورد که مفاهیم فیزیک را دگرگون نمود. برخی از دانشمندان معتقدند که مغز انیشتین باید بررسی شود. یعنی او از هوشی فراتر از تصور برخوردار بوده است. اگر انیشتین در بادیه متولد میشد که مدرسه نبود و در خیمه میزیست و در صحرا میبود انیشتین چه میشد؟ یک بادیه نشین و تا حدودی باهوش بود که پدرش او را به چرای گوسفندان مشغول میکرد. دقیق میدانست چند گوسفند دارد. از نظر سلامتی همهی گوسفندان را دقیق رصد میکرد. اما تنها یک چوپان بود. اما انیشتین با درس خواندن موفق شد.
دین بزرگ است و کسی که تصور دینی نادرستی داشته باشد دین دار نیست:
من به ناچار باید بگویم: اگر فرزندتان را به مدرسه نفرستید تا مدرک عالی بگیرد باید با تندی بگویم: شما در حق او مجرم هستید. زیرا شما تمام دستاوردهای زمانه را از او گرفته اید. اما این فقط برای کسب درآمد و روزی او است. اما آخرت ناچار باید به عنوان بخشی از تربیت شما برای فرزند شما باشد یعنی جزئیات و حقایق دقیقی از هستی و قرآن و پیامبر، سیرهی پیامبر و اصحاب، و علمای بزرگ به او بدهید و بگذارید با امت خود رشد کند و بگذارید به دین خود افتخار کند و میان اسلام و مسلمانان تفاوت قائل شود.
ما یک مشکل بسیار دردناک داریم. بسیاری از دانش آموختگان نمیتوانند میان اسلام بزرگ، برنامهی حکیمانه که از نزد خداوند جهانیان است و میان مسلمان سهل انگار تفاوت قائل شود. اسلام را از مسلمانان میبیند و از اسلام دور میشود این یک اشتباه بزرگ است. وظیفهی پدر این است که تکیه گاه فرزند خود باشد. این دیدگاه از این انسانی که ظاهر دینی نادرستی دارد نمود دین نیست بلکه دین روشی دیگر است.
بنابراین یکی از علما گفته است: کسی که با مضامین سطحی و پراکنده و ساده مردم را به الله دعوت کند. بسیاری از دعوتها رؤیاها، مقامات و چرندیات هستند. داستانهای دینی یک روش بزرگ است. میگوید کسی که با مضامین سطحی و پراکنده و با روشی غیر علمی و غیر تربیتی مردم را دعوت دهد این داعی با این مضمون و با این روش از نظر الله داعی محسوب نمیشود. دین در اعماق انسان چیزی دیگر است.
عاقل کسی است که تناسب میان بزرگی خداوند عز وجل و روش او را برای فرزندش بیان کند:
ببخشید، این دین از کجا آمده است؟ از نزد آفریدگار آسمانها و زمین. باید تناسبی میان بزرگی خداوند و بزرگی روش او باشد. باید این تناسب میان بزرگی خداوند و بزرگی دین او را برای فرزندتان توضیح دهید. اگر مواردی را غیبی، چرندیات و کرامات غیرمنطقی، دیدید اینها غیر واقعی هستند. مثلا: وقتی کتابی قدیمی میخوانید که نوشته ابوحنیفه نعمان رضی الله چهل سال نماز صبح را با نماز عشاء خوانده است. این یک داستان است. شما با ذهن خود ابوحنیفه را میستایید و به کسی که معرفی اش میکنید او را انسانی والا جلوه میدهید اما پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میخوابید، میفرمود:((......أَمَا وَاللَّهِ إِنِّي لَأَخْشَاكُمْ لِلَّهِ، وَأَتْقَاكُمْ لَهُ، لَكِنِّي أَصُومُ وَأُفْطِرُ، وَأُصَلِّي وَأَرْقُدُ، وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي ))
((...به خدا سوگند من از همهی شما از خدا بیشتر میترسم، باتقواترین شما هستم، اما روزه میگیرم و افطار میکنم، نماز میخوانم و میخوابم و با زنان ازدواج میکنم، پس کسی که از سنت من دوری کند از من نیست))
﴿ وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاساً ﴾
(و شب را [براى شما] پوششى قرار داديم)
ایشان علیه الصلاة والسلام به مخاطب خود چه بزرگ و چه کوچک گوش میداد و با یاران خود میخندید. با زندگی و شرایط و آنچه در آن بود و با فشارها و نیرنگها و سختیها و دشواریها ساخت.
هر کس باید شناخت خدا و پیامبرش را به تخصص دنیوی فرزندش بیفزاید:
امیدوارم فرزندتان را طوری تربیت کنید که حقیقی باشد. درس بخواند و مدرک عالی بگیرد اما بر اساس روش الهی، دین بیاموزد، قرآن یاد بگیرد، سنت پیامبر را بیاموزد، به امت خود منسوب باشد. ای پدر به این بسنده نکن که فرزندت را این گونه تربیت عقلانی کنی که باور داشته باشد تا مدرک عالی داشته باشد همه چیز تمام است. من به او علم آموختم. خیر، به او نیاموختم، یک شغل عالی به او آموختم. تخصصی به او دادم که درآمد زیادی برایش داشته باشد. اما ترس از خدا را به او نیاموختم. نگفتم آخرتی وجود دارد. نگفتم خدایی بزرگ وجود دارد. نگفتم روشی استوار و پیامبری بزرگوار وجود دارد و الگوی ما است.بنابراین امیدوارم وقتی خواستید فرزندتان را در یک دانشگاه معتبر و برای تخصصی کمیاب بفرستید که پزشک شود شما با این کار جنبهی علمی را ادا کرده اید، وظیفهی شما انجام شد اما همه چیز تمام نشده است. باید شناخت الله و پیامبر و خاندان و اصحاب ایشان آن بزرگان را نیز به تخصص او بیفزایید.
هر پدری باید از انرژی فرزندش استفاده کند و الگویی والا به او معرفی کند:
اکنون جوانان در سن حوانی اند. جوان الگویی والا دارد. این الگو میتواند یک بازیکن فوتبال یا بازیگر باشد و نیز میتواند یک صحابی بزرگ باشد. از این انرژی و گرایش به الگوی والا باید به سوی یک نمونهی بسیار والا استفاده شود.به همین مناسبت: شاید کتابی را سه بار در مسجد جامع نابلسی خوانده باشید، سه بار، تصاویری از زندگی اصحاب، مردی مرده است ولی قلمی زیبا، سبک ادبی بدیع، داشته، جزئی نگر بود، و هیچ مطلب غیرمنطقی هم ننوشته است. وقتی فرزند شما دربارهی اصحاب جوان میخواند، اصحاب کهنسال و کودکان و زنان آنان، در این هنگام آنان را الگوی خود میکند یعنی تفاوتی فراوان وجود دارد میان اینکه الگوی جوان یک بازیگر یا بازیکن فوتبال باشد که ممکن است از نظر اخلاقی منحرف نیز باشد. برخی از بازیکنان انحرافات اخلاقی دارند و برخی اوقات دستگیر و مجازات میشوند در حالی که اگر الگوی والای فرزندتان یک صحابی بزرگوار باشد این جوان بر اساس اطاعت از خداوند پرورش مییابد.
مسئولیت پدران در قبال تربیت عقلی و دینی فرزندان:
بنابراین با این مقدمه میخواهم تاکید کنم: هرگز از مسئولیت تربیت عقلانی فرزند شانه خالی نکنید اگر تنها به رسیدن به مدرک عالی درآمد زا بسنده کردید باید امور دین را نیز به او آموزش دهید، بنابراین:(( أدبوا أولادكم على ثلاث خصال: حب نبيكم، وحب آل بيته، وتلاوة القرآن))
((فرزندان خود را براساس سه ويژگی تربیت کنید: محبت به پیامبر، اهل بیت او و تلاوت قرآن))
ای برادران، باری دیگر: ما اصطلاحات شرعی داریم، فرض عین و فرض کفایه، فرض کفایه این است که اگر گروهی انجام دهند از بقیه ساقط میشود. یکی از فرضهای کفایه این است که در امت علمای بزرگ وجود داشته باشد. علمای ژرف نگر، وقت کامل به دین دهند، مهارت و تجربه دینی
داشته باشند، بتوانند تمام شبهات مطرح شده را پاسخ دهند، دلایل قوی و قطعی بر وجود خداوند، یگانگی او و کمال و حقانیت این وحی و قرآن و عصمت پیامبر ارائه دهند. این علمای با تجربه، ژرفنگر، وجودشان فرض کفایه است و اگر گروهی به این کار پردازند از بقیه ساقط میشود.
اما طلب علم بر هر مسلمانی فرض عین است. وجود علمای باتجربه فرض کفایه است اما طلب علم فرض عین است. در کنار هر تخصصی، ادبی، علمی، پزشکی، مهندسی باید دین خود را بشناسد بنابراین طلب علم بر هر کس فرض عین است.
عقیده مهمترین موضوع در دین اسلام:
اکنون این دین از چه چیزی تشکیل میشود؟ طبیعتا میلیونها تألیفات اسلامی وجود دارد و اگر بخواهید آنها را در یک چارچوب ترتیبی درج کنید این دین با عقیده آغاز میشود و مهمترین بخش آن است و اگر عقیده درست باشد عمل درست است و اگر درست نباشد عمل نیز درست نیست.وقتی خلبان در سیستم هواپیما در تعیین هدف یک میلی اشتباه میکند این میلی در سیستم هواپیما یک کیلومتر در مقیاس زمین است. یک میل در تعیین هدف در سیستم رادار هواپیما به یک کیلومتر در روی زمین تبدیل میشود.
رابطهی انسان با عقیده اینگونه است. اگر در عقیده اشتباه کند در رفتار و کردار خود تقریبا صد برابر اشتباه میکند یعنی کافی است مفهوم ساده لوحانهای از شفاعت را به سادگی در ذهن تصور کند که پیامبر در روز قیامت برای امتش شفاعت میکند. پس هیچ نیازی برای پایبندی انسان وجود ندارد. این تفکر ساده گونه نادرست انسان را به عدم پایبندی میخواند بنابراین: هر انسانی در معاملات خود تقلب کند با این حدیث برخورد میکند و به شما میگوید:
(( شفاعتي لأهل الكبائر مِنّ أمَّتي ))
((شفاعت من شامل حال گناهکاران کبیره از امتم میشود))
مثال: در دنیای دانشجویی، اگر دانش آموزی گمان کند که دو روز قبل از امتحان درب خانه این استاد را میزند و هدیهای گرانمایه به او میدهد. پدرش ثروتمند است. این معلم هم سئوالات را به او میدهد. این اندیشه آیا باعث میشود او در طول سال تحصیلی درس بخواند؟ یک فکر بسیار خطرناک است، یک اندیشه است. از یک دانش آموز شنیده که این معلم با یک هدیهی گرانبها سئوالات را میدهد بنابراین نیازی به درس خواندن نیست. تکالیف روزانه، مطالعه، مرور و خواندن. او تمام سال را به تفریح با دوستانش میگذراند. به تماشای فیلمها میبیند، در خیابانها پرسه میزند و به دنبال دختران است. خوش میگذراند. زیرا درسی برای خواندن ندارد. استاد سئوالات را میدهد. دو روز پیش از امتحان درب خانهی استاد را میزند و هدیهای به او میدهد و از او درخواست سئوالات را میکند. اما دو سیلی به گونه هایش مینوازد که پدر و مادرش را از یاد میبرد. این مدت زمان باعث ناکامی و نابودی او میشود.
عقیده نزد خداوند به صورت تقلیدی پذیرفته نمیشود بلکه به صورت تحقیقی است:
سوگند میخورم که هزاران اندیشه در زمینهی دینی مطرح است که بی پایه و اساس است و باعث فلج دین شده است. نیازی نیست پیاداری کند، یعنی:(( إن أحدكم ليعمل بعمل أهل النار، حتى ما يكون بينه وبينها إلا ذراع فيسبق عليه الكتاب، فيعمل بعمل أهل الجنة فيدخلها ))
((یکی از شما به عمل اهل دوزخ عمل میکند، تا اینکه در میان او و دوزخ بجز یک گز باقی نمیماند سپس نوشته تقدیر بر او سبقت گرفته پس به اعمال اهل بهشت عمل میکند و سپس به بهشت میرود))
(( لو لم تكونوا تذنبون لخشيت عليكم ما هو أكبر منه ))
((اگر گناه نمیکردید برایتان نگران بزرگتر از آن بودم))
(( لو لم تذنبوا لذهب الله بكم ولجاء بقوم يذنبون فيستغفرون الله فيغفر لهم ))
((اگر گناه نمیکردید خداوند شما را میبرد و به جایتان قومی دیگر میآفرید تا گناه کنند و استغفار نمایند و خداوند آنان را بیامرزد))
ألقاه في اليم مكتوفاً وقال له إياك إياك أن تبتل بالماء
او را دست بسته در دریا انداخت و گفت مبادا مبادا خیس شوی
* * *
﴿ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ﴾
(پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست)
﴿ فَاعْلَمْ ـ ما قال فقل قال ـ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ﴾
(پس بدان-که هر چه را گفته بگو گفته- بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست)
علما تاکید دارند که عقیده از نظر خداوند تحقیقی است. تقلید پذیر نیست حتی اگر صحیح هم باشد. اگر قرار بود خداوند عقیدهی تقلیدی را بپذیرد تمام فرقههای گمراه نزد خداوند نجات یافته بودند و آنان از کسانی که عقیده شان را به آنان میآموختند یاد گرفته و آن را تکرار کرده اند. عقیده نزد خداوند فقط تحقیقی است:
﴿ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ﴾
(پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست)
نماز ستون دین است کسی که آن را بپا دارد دین را بپا داشته و کسی که آن را ویران کند دین را ویران کرده است:
من یک هرم دارم. رأس هرم عقیده است. بخش دوم عبادات است. ارکان اسلام. نماز یعنی امکان دارد آفریدگار آسمانها و زمین از شما بخواهد اعضای خود را بشویید و بایستید و فاتحه بخوانید و سورهای بخوانید و رکوع و سجده ادا کنید در حالی که حساب صندوق خاص خود را محاسبه نمایید؟ هشتاد هزار کم آوردهاید. کجا رفته است؟ و نه گمراهان. شخصی را میبینید که تمام نماز وی را امور دنیا، مشکلات آن، امتحان، تجارت و پس اندازهایش را در برگرفته و او همچنان به نماز ایستاده است.به او گفت: شما در مغرب دو رکعت خواندهاید. میگوید: هرگز من سه رکعت خواندهام، مطمئنم. میگوید دلیل شما چیست؟ میگوید من سه حساب دارم و در هر رکعت یکی را حساب و کتاب نمودم. سه رکعت خوانده است.
آیا امکان دارد که خداوند بزرگ از شما بخواهد به این شکل نماز بخوانید ؟ با بزرگی او تناسب دارد؟
مدیر یک مؤسسه به شما میگوید به حمص برو، فقط یک ربع در میدان بایست و به شام برگرد. این چه دستوری است؟ آیا شما این دستور را از مدیر کل قبول میکنید؟
خواندن نماز را با این شکل ساده گونه از خداوند پذیرفته اید؟ باید بدانید که نماز یک ارتباط است.
﴿ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ ﴾
(نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعاً ياد خدا بالاتر است)
(( الصلاة عماد الدين فمن أقامها فقد أقام الدين ومن هدمها فقد هدم الدين ))
((نماز ستون دین است کسی که آن را بپا دارد دین را بپا داشته و کسی که آن را ویران کند دین را ویران کرده است))
نماز ستون دین است کسی که آن را بپا دارد دین را بپا داشته و کسی که آن را ویران کند دین را ویران کرده است:
اولین موضوع عقیده است. خداوند وجود دارد، یگانه است و کامل، چند مثال میزنیم:در اروپا یک فکر بسیار رایج است و به همین تناسب: هیچ چیز درستی راحت نیست. گاهی موارد اشتباه آرامش بخش است. در اروپا هر کس انحراف پیدا میکند فکر میکند ژن هایش هم شاذ است و او انسان برابری است. سزاوار جایگاه اجتماعی است. اکنون در برخی از کشورها ازدواج با همجنس قانونی است. شخصی دارای مقام بالایی است مانند وزیر، یک سفیر شریک هم جنس دارد. همسر ندارد. دلیل نادرست وی هم این است که او ژنهای خاصی دارد. اما یقینا شما میپذیرید که خداوند بزرگ ژنهای خاص را بیافریند تا صاحبش به هم جنسگرایی بپردازد آن گاه در جهنم او را مؤاخذه کند؟ شما با این اندیشه کنار میآیید؟ این اندیشه بی اساس است.
وقتی کلینتون در آخرین روزهای ریاست جمهوری اش طرح ژن (که من آن را بمب علمی مینامم) را اعلام کرد. مهمترین مساله در این طرح این بود که هیچ ارتباطی میان رفتار و ژنها وجود ندارد. این امر شگفت انگیزی بود.
گاهی انسان به موارد آرامش بخش اما نادرستی اعتقاد دارد. یک مثال روشن تر:
اگر کسی بخواهد خودرویی بخرد ولی نخریده باشد و دوستش بخواهد بخرد و خریده باشد. پس از مدتی هر دو نفر شایعهای میشنوند که: تخفیف آیین نامهای 50 درصدی اعلام شده است. آن که خودرو خریده این شایعات را دروغ میداند زیرا تکذیب خبر، او را آرام میکند وآن که نخریده بدون تحقیق آن را تأیید میکند.
شما در موارد فراوانی مسائل نادرستی را تایید میکنید که شما را آرامش میدهد و موارد درستی را دروغ میشمارید که شما را ناراحت میکند. انسان به حدیثی تمایل دارد که میگوید:
(( شفاعتي لأهل الكبائر مِنّ أمَّتي ))
((شفاعت من شامل حال گناهکاران کبیره از امتم میشود))
(( لو لم تذنبوا لذهب الله بكم ولجاء بقوم يذنبون ))
((اگر گناه نمیکردید خداوند شما را میبرد و قوم دیگری که گناه میکنند را جایگزین شما میکرد))
وفا به عهد، انجام وظیفه، لطف و مهربانی، انصاف، سیدنا جعفر به نجاشی چه گفت؟ گفت ای پادشاه:
(( كنا قوماً أهل جاهلية، نعبد الأصنام، ونأكل الميتة، ونأتي الفواحش ونقطع الأرحام، ونسيء الجوار، ويأكل القوي منا الضعيف، فكنا على ذلك، حتى بعث الله إلينا رسولاً منا نعرف نسبه، وصدقه، وأمانته، وعفافه، فدعانا إلى الله لتوحيده، ولنعبده، ونخلع ما كنا نعبد نحن وآباؤنا من دونه من الحجارة والأوثان، وأمرنا بصدق الحديث، وأداء الأمانة، وصلة الرحم، وحسن الجوار، والكف عن المحارم والدماء ))
((ای پادشاه! ما گروهی از اهل جاهلیت بودیم، بت میپرستیدیم و گوشت مردار میخوردیم و مرتکب فحشا میشدیم و صلهی رحم به جا نمیآوردیم و در حق همسایگان بدی روا میداشتیم، و قدرتمندان ما اموال ضعفا را میخوردند و این روش زندگی ما بود تا آنکه خداوند پیامبری از جنس خودمان به سوی ما فرستاد که از نظر نسب، صداقت، و امانت داری و خویشتن داری در میان ما مشهور است. ما را به توحید او و یگانه دانستنش فرا میخواند و آن چه پیش تر ما و پدرمانمان میپرستیدیم از سنگ و بتها از پرستش آنها دست برداریم ـ اکنون به تعریف عبادت تعاملی دقت نماییدـ و ما را به راستگویی، امانت داری، صلهی رحم، همسایگی نیکو، پرهیز از محرمات و خون ریزی دستور میدهد)) .
این اسلام یک برنامهی اخلاقی است.
عقیده، عبادت، تعامل و ادب چهار مورد که اگر اجرا شود زندگی انسان پیشرفته میشود:
ما عبادات داریم، معاملات داریم و حقیقتی که من بسیار بر آن اصرار دارم این است که: تا زمانی که عبادات تعاملی مانند صداقت، امانت داری، انصاف، پاکدامنی، درست نشود عبادات آیینی پذیرفته و درست نیست. عبادات و تعاملها عقیده هستند.آخرین چیز آداب است. آداب مهمان داری، مسافرت، شوهر و همسر داری، فرزند داری، والدین، بحث ادب بحث بسیار زیبایی است. مسلمان را کامل، مهربان، راستگو، امانت دار، پاکدامن، متواضع و منصف و خیرخواه میبینید.
به خدا برادران برای ملموس شدن ذهنی، گاهی یک گوسفند در مسیر راه میمیرد و کسی آن را از سر راه بر نمیدارد پس از مدتی از پنجاه یا صد متری یک بوی گند از این لاشه به مشام میرسد که انسان تاب تحمل آن را ندارد.پناه برخدا بوی گوشت فاسد شده و بوی لاشهی مردار غیرقابل تحمل است. این گوشت است. گاهی بسیار گرسنه اید و گوشت تازه و کباب شده میخورید و میگویید این وعدهی خوراک را تا آخر عمر فراموش نمیکنم. این هم گوشت است آن هم گوشت بود.
کسی که خداوند را نمیشناسد مانند این لاشه میشود، فاسد، بد دهان، شوخیهای زشت، نیشخند، فرومایگی، خودپسندی، خودخواهی، شهوتران، دروغگو، دجال، منافق، بارگناهان او قابل تحمل نیست و به ارتکاب معاصی میخواند.
مؤمنی اگر عاشقش نشود مؤمن نیست. از فروتنی، از انصاف او، او منصف است. از محبت او به مردم، از پایبندی اش، از راستگویی و امانت داری اش اگر عاشق او نشوید مؤمن نیست.
با عقیدهی صحیح و عبادات صحیح و تعاملات و آداب درست این اسلام انسان والایی پرورش داده است.
کسی که فرزندش را تربیت ایمانی درستی نکند نزد خداوند قبول نیست:
ما در تربیت عقلانی میخواهیم کسی فکر نکند اگر فرزندش پزشک شد همه چیز تمام است. نه هیچ چیزی تمام نشده است.به خدا ای برادران، انسان اگر خداوند را نشناسد کارهایی میکند که عرق شرم از جبین سرازیر میشود. باور کنید برای تومور بدخیم درمان وجود دارد. در بیمارستانهای عمومی این دارو رایگان به فقرا داده میشود. به فقرا آب مقطر میدهند به عنوان اینکه داروی سرطان است. این دارو به مطبهای خصوصی برده میشود و با صدهزار فروخته میشود. تصور کنید کسی این کار را میکند. ممکن است کسی که مدرک عالی داشته باشد این کار را بکند.
انسان اگر خداوند را نشناسد وحشی میشود، خودخواه میشود و میخواهد تنها خودش زندگی کند. اموال فراوانی بیندوزد. به خدا سوگند داستانهای شرم آوری از همان دانش آموختهها وجود دارد. اگر تربیت ایمانی نشده باشید، عقیدهی شما صحیح و عبادات و تعاملات شما درست و به جا و براساس آداب اسلامی نباشد نزد خداوند پذیرفته نمیشود.
کسی که فرزندش را دوست دارد یک منبع دینی به تخصص او میافزاید:
قصد من در این درس پایانی تربیت اخلاقی این است: که مبادا گمان کنید فرزندتان اگر مدرک عالی گرفت، پزشک، مهندس، در بریتانیا درس خواند، آیا مدرک دارید؟ به خدا سوگند مدرکش (اف آر اس) است، عربی حرف نمیزند، بورد تخصصی، چیزی تمام نشده است شاید پزشک باشد و بورد داشته باشد اما طبعا پایبند نیست. میخواهید به خدا برسید و وظیفهی خود را در قبال این دین انجام دهید؟ آیا کافی است که فرزندتان تنها علم دنیایی کسب کند؟ یکی از ابزارهای عالی کسب روزی علم است، علاوه بر تخصص خدا را به او بشناسانید، منبع دینی داشته باشد، مسجد داشته باشد، درس دینی شرکت کند، اینها دروس علم شرعی است، دانش گسترده و مستند که دارای اصول است و درسها ضبط شده باشد تا بتواند مرور کند.
بنابراین تا زمانی که فرزندتان به مسجد نبرید و به خطیب و مدرس او اعتماد نکنید، مسجد پاک است، روابط شفاف است، پاک است، اگر این کار را نکنید توقع نداشته باشید که فرزندتان دیندار باشد. اگر منبع دینی نداشته باشد بی سود است. شخصی را تصور کنید که میخوابد و بیدار میشود و مدرک دکترای پزشکی دارد. میگوید من 33 سال درس خواندم. تا مدرک گرفتم خسته شدم. او بدون خواندن علوم دینی نیازمند ایمان و بهشت است؟ علم از کجا میآید؟ خرافات مردم بی شمار است، علمی وجود ندارد، به هیچ وجه حلال و حرام را نمیشناسند.
هر کس باید خداوند را بشناسد و پایبند دستور او باشد حتی اگر صاحب بالاترین مدرک باشد:
به طور کلی ما نیاز شدید داریم که به فرزندمان علوم دینی درست را ارائه کنیم. اگر شما عالم دینی هستید ای پدر، بارک الله، شما به او بیاموز، شما با مسجد ارتباط محکم داری، از اصل با دعوت و دین آشنا هستی. با دلایل صحیح و مستند آن را میشناسی. هیچ خرافاتی و انحرافی و تزلزلی وجود ندارد. مسجدی را میشناسی که امام عالمی دارد. مدرس کاربلدی دارد. وی را به آن مسجد بسپار، تا دوستان مؤمنی پیدا کند. اما اگر مدرکش برایت مهم است که فقط لیسانس، یا دکترا داشته باشد، دیگر او چیزی از دین نمیآموزد.به صراحت میگویم کسانی که تحصیلات بالایی دارند میتوانند یک میلون برابر بیشتر از مردمان بی مدرک را منحرف کنند. اگر نزد پزشک خدانشناسی بروید و برایتان دوازده آزمایش بنویسد و درحالی که تنها یک آزمایش نیاز دارید و با آزمایشگاه نیز هم دست باشد و بگوید اولین آزمایش را انجام دهید بقیه را پاسخ صوری بدهید و سودش میان ما تقسیم بشود. آیا شما به عنوان یک بیمار میتوانید این کار را کشف کنید؟ خیر نمیتوانید، کسی نمیتواند سر از کار پزشک قلبی در آورد که یک دریچهی قلب چینی با قیمت 35 هزار کار میگذارد و در فاکتور مینویسد آمریکایی و 65 هزار. پس از اتمام عمل جراحی که دریچه در قلب کار گذاشته شد و بخیه زده شد آیا میتوانید خودتان حقیقت را کشف کنید؟
گاهی کسانی که مدرک بالایی دارند میتوانند به شدت باعث انحراف شوند و کسی هرگز نمیتواند آن را کشف کند. کافی نیست که مدرک دکترا داشته باشید درحالی که نیازمند شناخت خداوند هستید تا بر اساس دستور او پایبند باشید و براساس حدود الهی زندگی کنید.