- تربیت اسلامی / تربیت فرزندان در اسلام
- /
- تربیت فرزندان در اسلام2008
خداوند جهانیان را سپاس میگوییم و بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانت دار درود و سلام میفرستیم. بار خداوندا ما را از تاریکیهای جهل و گمان به سوی نور شناخت و دانش و از گل و لای شهوتها به سوی باغهای بهشت تقرب بیرون ببر.
تبعیض و بیعدالتی در میان فرزندان، حسد و نافرمانی را در آنان ایجاد میکند:
با درس نوزدهم از دروس تربیت فرزندان در اسلام و همچنان با موضوع تربیت روانی در خدمت شما هستیم. برای شما بیان نمودم که احساس نقص، عقدههای روانی و بیماریهای روانی مشابه آن در کودکان ناشی از تبعیض میان فرزندان و بیعدالتی میان آنان است. پیامبر علیه الصلاة والسلام فرمود:(( سووا بين أولادكم في العطية ))
((در دادن هدیه به فرزندانتان برابری و عدالت داشته باشید))
(( رجل كان عند النبي صلى الله عليه وسلم فجاء ابن له فقبله وأجلسه على فخذه، وجاءته بنت له فأجلسها بين يديه ـ الابن في حجره، والبنت بين يديه ـ فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: ألا سويت بينهم ))
((مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود پسر وی آمد او پسرش را بوسید و روی پای خویش گذاشت و دخترش آمد و او دختر را رو به روی خود نشاند. پسر را روی پا و دختر را روی زمین نشاند. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: چرا میان آنان عدالت نکردی))
بنابراین از زیباترین احادیث شریف این احایث است:
(( رحم الله والداً أعان ولده على بره ))
((خداوند پدری را بیامرزد که فرزندش را بر نیکی به خود یاری میدهد.))
(( رحم الله والداً أعان ولده على بره ))
((خداوند پدری را بیامرزد که فرزندش را بر نیکی به خود یاری میدهد))
بنابراین رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
(( إيَّاكْم والحَسدَ، فَإنَّ الحَسَدَ يَأُكُلُ الْحسنَاتِ كما تأُكُلُ النَّارُ الْحَطَب ))
((از حسد بپرهیزید، حسد نیکیها را از بین میبرد چنانکه آتش هیزم را میسوزاند))
مراتب حسد:
همچنین بیان نمودم – این خلاصهی درس گذشته است - که حسد سه مرحله دارد. یا آرزوی از بین رفتن نعمتی نزد برادری را دارید تا به شما برسد. مرحلهی بدتری نیز وجود دارد و آن اینکه آرزوی از بین رفتن نعمتی را از برادری بدون رسیدن آن نعمت به خود داشته باشید و بدتر از بد اینکه گزارشی بدهید یا فسادی ایجاد کنید یا حرکتی نمایید تا نعمتی را از برادرتان بگیرید. این گناه و جرم است. حسد گناه بزرگی است. اگر کاری بکنید، از وی سخن چینی کنید و یا خبر دروغی از او بدهید تا مغازهاش را ببندند این گناه است. حسد از تفرقه میآید.برخی از کتابهای حدیث را برایتان معرفی میکنم. احادیث بر اساس ترتیب هجایی میآید.
پیامبر از کسانی که میان دیگران تفرقه افکنند، بیزاری جسته است:
از دقیقترین احادیث صحیح پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم احادیثی است که با عبارت (لیس منا: از ما نیست) آغاز میشود. وقتی عبارت (از ما نیست) میآید ارتکاب هر چه پس از آن بیان شود، گناه کبیره است. کسی که این کار را بکند فرمودهی پیامبر را نفی کرده است.(( ليس منا من غَشَّ ))
((کسی که خیانت کند از ما نیست))
(( لَيْسَ مِنا مَن لم يَرحَمْ صغيرَنا، ويُوِّقرْ كَبيرنا ـ ولم يعرف لعالمنا حقه ـ ))
((از ما نیست کسی که به کودکان ما رحم نکند و بزرگان ما را احترام ننماید و حق عالم ما را نشناسد))
(( ليس منا من لطم الخدود، وشق الجيوب، ودعا بدعوى الجاهلية ))
((از ما نیست، کسی که گونههایش را بخراشد، گریبان چاک کند و فریادهای اهل جاهلیت را سر دهد))
(( لَيسَ مِنَّا مَنْ دَعا إِلى عَصبيَّة، وليس منا من قاتل عصبيَّة، وليس منا من مات على عصبيَّة))
((از ما نیست کسی که به قوم گرایی دعوت کند و از ما نیست کسی که به خاطر قومیت بجنگد و از ما نیست کسی در راه قومیت بمیرد))
(( لَيْسَ مِنَّا مَنْ خَبَّبَ امرأة على زوجها ))
((از ما نیست کسی که میان زن و شوهری ایجاد تفرقه نماید ))
(( ما آمن بي من بات شبعان وجاره جائع إلى جنبه وهو يعلم به ))
((کسی که سیر بخوابد و همسایهاش در کنارش گرسنه باشد و او بداند، به من ایمان نیاورده است))
(( ليس مني ذو حسد ))
((حسود از من نیست))
ألا قل لمن بات لي حاسداً أتدري على من أسأت الأدب
أسأت على الله في فعلـه كَأَنَّك لَمْ تَرْضَ لِي مَا وَهَبْ
ملك الملوك إذا وهــب لا تسألن عن الــــسب
به حسود من بگو که حسد میکند، میداند که به کی بدرفتاری و بیادبی میکند
و بر کار خدا و فعل او بیحرمتی میکنی از بخشش او به من ناخرسندی میکنی
پادشاه پادشاهان چون ببخشد هرگز تو از علت و سبب مپرس
* * *
زیرا خداوند عادل است:
الله يعطي مــــن يشاء فقف على حِّــــد الأدب
خدا بههر کس بخواهد نعمت میدهد پس تو دب را رعایت کن.
* * *
کسی که ایمان داشته باشد ولی از بخشش خدا به برادرش شاد نگردد، بر بخشی از نفاق است:
بنابراین، تبعیض میان فرزندان باعث حسد شدیدی میگردد که گاهی به آزار و قتل میانجامد. میخواهم حقیقتی معیار را بیان نمایم:شما دوستی دارید، برادر تنی دارید، شریک دارید، همسایه، پسر عمو، خویش و همکار دارید، تمام اینها وجود دارند. اگر یکی از آنان خانه یا خودرویی بخرد یا به مقامی برسد و یا کاری بیافریند و در آن موفق باشد در این صورت اگر مؤمن باشید و او نیز مؤمن باشد و شما در این بخشش الهی به او شادمان نشوید، پس این علم و کلمه خیلی سخت است که شما بر بخشی از نفاق قرار دارید، زیرا از ويژگیهای منافقان است:
﴿ إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ ﴾
﴿اگر به تو خوبی برسد آنان را بد میآید﴾
(( ليس مني ذو حسد ))
((حسود از من نیست))
نشانهی ایمان شما این است که با نعمتی که خدا به برادرتان میبخشد شاد شوید:
انجام آنچه پس از (از ما نیست) میآید گناه کبیره است. اما پدری که فرزندش را برای نیکی به خود یاری میدهد و این کار را با عدالت میان فرزندان انجام میدهد این حدیث شامل حال او میشود.(( رحم الله والداً أعان ولده على بره ))
((خداوند پدری را بیامرزد که فرزندش را بر نیکی به خود یاری میدهد))
(( من حمل سلعته فقد برئ من الكبر ))
((کسی که خودش بار خویش کشد از تکبر به دور است))
(( برئ من الشح من أدى زكاة ماله ))
((کسی که زکات مالش را بدهد از بخل به دور است))
(( من أكثر من ذكر الله فقد برئ من النفاق ))
((کسی که خداوند را زیاد یاد نماید از نفاق به دور است))
در جامعهی مؤمنان فرد برای همه و همه برای فرد هستند:
من تصور میکنم جامعهی مؤمنان همه برای یک نفر و یک نفر برای همه است. جامعهی مؤمنان این است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:(( لا يزال الناس بخير ما لم يتحاسدوا))
((مردم تا زمانی که به یکدیگر حسادت نورزند در خیر و خوبی خواهند بود))
مردی را میشناسم که در کار خود پایبند است و بسیار موفق نیز میباشد. زکات مال خود را میپردازد و تمام اوامر الهی را انجام میدهد. فروش او به حد بسیار بالایی افزایش یافته است. همسایهاش در مسجد نماز میخواند، دانست که وی در ساختمان سازی تخلف کرده است. بر علیه او شکایتی تنظیم کرد و اکنون باید حدود یک میلیون جریمه بپردازد. این کار را کرد تا تجارت وی را به هم زند. این ایمان است؟ به خدا هرگز ایمان نیست.
(( ليس مني ذو حسد ))
((حسود از من نیست))
یکی از دلایل خشم کودک این است که نیازهای ضروریاش فراهم نمیشود:
درس امروز ما. پدیدهای داریم به نام خشم. فرزند خشمناک، واکنشهای او خشونت آمیز است با کوچکترین دلیلی از کوره در میرود. صدایش را بر پدر و مادرش بالا میبرد. گاهی برادران کوچکترش را به شدت کتک میزند. گاهی دشنام و گاهی ناسزا میگوید. این پدیده، پدیدهی خشم، دلیلش چیست؟ هیچ دلیلی ندارد.این حالت خصمانهی از کوره در رفتن، خشم شدید، صدای بلند، کتک شدید، در خانه چنین کودکانی وجود دارند. نیازهای ضروری دارند که پاسخ داده نشده است. پدر با مادر برای وعدهای دعوت شدهاند و در خانه غذایی وجود ندارد. مادر این چه وضعی است در خانه چیزی پیدا نمیشود. او گرسنه میرسد. غذایی وجود ندارد و پدر و مادر هم مشکلی ندارند، چون دعوت شده اند، اما فرزند؟
من با شما سخنی دارم، در پژوهشی در بارهی رستورانهای یک کشور دور یعنی رستورانهای پنج ستاره خواندم که انبارهای آن بیخبر مورد بازرسی قرار گرفته بود. سخنی خیلی دقیق. یک بازرسی رسمی انجام شد. موش، سوسک و .. در آن وجود داشت.غذای رستوران مانند غذای خانه نیست. من یکی از عوامل موفقیت خانوادهها را غذای مرتب آن میدانم. نمیگویم غذای گران، بلکه میگویم غذایی مرتب و برقرار و در وعدههای معین تا کودک نیازش را به غذا برآورده کند. با خوردن شاد شود. یکی از دلایل آرامش کودک نیازهای غذایی تأمین شده میباشد. اما گاهی غذا پیدا نمیشود. غذایی وجود دارد که او نمیخواهد. نشانهی مؤمن این است که بر اساس خواست خانوادهاش بخورد، اما پدران متکبر و خودخواه دیگران را وادار به خوردن غذاهای مورد علاقهی خود میکند. از خانواده بپرسید چه چیزی برای خوردن دوست دارند؟
به خدا پدرانی میشناسم که غذایی در خانه نمیخورند و در مهمانی، در رستورانها، در مهمانیهای تجاری غذا میخورد. آنجا غذا برایش تدرک میبینند. با این وجود از همان غذایی که با مهمان خورده به خانه میآورد تا خانوادهاش از آن بخورند.
پدر عاقل و فهیم فرزندانش را متحد میسازد و آنان را متفرق نمیکند:
هر چه خانوادهی شما احساس کنند که شما جزئی از آنان هستید و آنچه برای خود میپسندید برای آنان نیز میپسندید و هر چه خود میخواهید برای آنان هم میخواهید و هر خوردنی که شما را خوش آید بهتر است آن را به خانه آورید تا با شما بخورند. یعنی من خانوادهای یکپارچه میخواهم که عشق در آن باشد و فداکاری باشد و اکرام موج زند. خانوادههایی هستند که هر یک از افراد خانواده در یک طرف هستند. پس پدر عاقل فرزندانش را متحد میسازد. من به شما سفارش میکنم سه وعدهی منظم در خانه و دستپخت پاکیزهی مادر، مادری که نیک کردار است. شاید صد بار آن را تهیه کرده باشد:مادری که بسیار خداوند را دوست دارد، نماز شب میخواند، ساعت پنج صبح بسیار خسته میشود. به بستر میرود و از فرزندانش میخواهد که خودشان کارهایشان را انجام دهند. زمستان است. خانه سرد است. اتاق بسیار سرد است. غذا آماده نیست. یکی بلافاصله از یخچال چیزی میخورد. دیگری غذایی بر میدارد، بدون نایلون که روغن از آن سرازیر است و روغن به کتابها و دفترهایش میآمیزد. آن یکی لباسش کثیف است و آن دیگری کفش نامناسب دارد. دکمهی پیراهن کنده شده است. تکالیف خود را ننوشته است. پنج فرزند کتک محکمی از استاد خود دریافت میکنند. آن یکی تکلیف ننوشته است. لباس کثیف دارد. ساندویچ در کیف وی بوده و روغن آن به کتاب هایش رسیده است. به نظر من و این اجتهاد خودم نیز میباشد و اگر درست باشد توفیق الله بوده و اگر نادرست باشد از کوتاهی خودم بوده، به نظر من این مادری که ده رکعت نماز شب خوانده است و گریه و زاری کرده است اگر نیم ساعت پیش از طلوع خورشید بر میخاست و نماز صبح را در وقت خود میگذاشت و اتاقها را گرم مینمود و غذای مناسبی فراهم میکرد و صبحانه و چایی آماده مینمود و تکالیف فرزندان را بررسی میکرد و به لباس هایشان میرسید و آنان را برای سوار شدن به سرویس مدرسه میبرد و آنگاه میرفت و میخوابید به نظر من این مادر یک میلیون بار از مادری که نماز شب خوانده و وظیفهی مادریاش را فراموش کرده، به خدا نزدیک تر است.
مادر مؤمن در تمام وظایف خود خداوند را میپرستد، شما را مادر آفریده است؟ بهتر است مادر نیکی باشید.
دین فقط نماز و روزه نیست، دین در کار، خانه و محل کارتان است.
من فکر میکنم که بهشت نیاز به یک کار دارد. این کار، مادر نیک از خانه به بهشت راه میپیماید. من داروخانه دارم از داروخانه تا بهشت میروم. داروی هزار و دویست لیرهای و تاریخ گذشته را به بیمار دادن یعنی بیهوده کردن نما. تاریخ مصرف را میتراشی. تو نمازت را لغو کردی. با تیغ تاریخ مصرف ا میتراشی. کسی میآید و دارو میخواهد و صاحب داروخانه داروی دو هزار و دویست لیرهای بیاثر را به او میدهد. من فکر میکردم دارویی که اثرش را از دست داده بیزیان است، اما بر عکس ثابت شده است دارویی که تاریخ مصرفش گذشته زیان آور است، چون فاسد شده است.پس کارهایی وجود دارد که با انجام آنها نماز، روزه، حج، و زکات شما باطل میگردد. مردم دین را ارثی فرا گرفته اند. به مسجد جامع آمدیم نماز خواندیم و خطبه شنیدیم. اما در کالاها تقلب کردیم، مواد حرام فروختیم، مواد سفید کننده، اما سرطان زا و دارای هرمونهای سرطانی است. تبلیغات دروغین، مانند کالا آلمانی است اما در حقیقت ساخت چین باشد. فکر میکند دین ربطی به کار ندارد. دین در کار، در خانه و محل کار و داروخانهی شما است.
باری از کارخانهای بازدید میکردم که مواد غذایی میفروخت. صاحب کارخانه به خدا سوگند خورد و من فکر میکردم انسان نیکی است و من کسی را نزد خدا تزکیه نمیکنم. در این مواد غذایی مواد سرطان زا میریختند و روغنهایی استفاده میکردند که این مواد را روشن میکرد و چون رنگ روشنی داشت گران میشد و کشاورزان هرمونها را بر روی گیاهان استفاده میکردند و محصول بیشتر و سنگین تری برداشت میکردند و سود فراوانی میبردند، در حالی که هرمون از نظر بین المللی نیز غیر قابل فروش است و هر داروخانهای آن را بفروشد فورا پلمپ میشود. من فکر میکنم دین در مزرعه، محل کار، در دفتر وکالت، در کلاسهای درس، در خرید و فروش و در کار است. وقتی میگویم دین پانصد هزار بند است زیاده روی نمیکنم. احکام دین از خصوصی ترین روابط از بستر زناشویی آغاز میشود و به روابط بین المللی ختم میگردد.
یکی از دلایل خشم کودک زمانی است که نیازهای ضروریاش آماده نباشد. در زمان سرمای شدید نیاز به پالتو دارد، اما پالتو نیست. اگر فقر باشد، موضوع دیگری است. اما منظور زمانی که پسر از پدر خود توجه و لباس جدید و غذای خوبی ببیند.
عمل عبادت است:
بنابراین کار عبادت است. من میدانم چه میگویم و زیاده روی نمیکنم. اما اگر کار شما در اصل مشروع باشد و راه درست و مشروع را با آن بپیمایید و هدفتان از کار برآوردن نیازهای خود و خانوادهی خود و خدمت به مؤمنان و تمام مردم باشد و شما را از واجبات و فرایض و طاعات باز ندارد تبدیل به عبادت میشود. شما در کار خود در حال عبادت هستید. خیرخواه مسلمانان بودید و به آنان خیانت نورزیدید. تبلیغ بیمورد نکردید. کالاها را احتکار نکردید. تقلب نکردید. به شما میگوید این کالا ساخت فلان جا است، اما در حقیقت این طور نیست. اگر دقت و حساسیت باشد همیشه خود را با خدا خواهید دید. اگر در معاملات دقت شود و اشتباه و نگاه نادرست نباشد. یک ریال هم حرام نگرفته باشید. اگر پایبند به اوامر الهی باشید دربهای آسمان به رویتان باز میشود. توفیق مییابید. حمایت الهی میرسد. تایید و یاری میآید. برتری و خوشبختی و آرامش فرا میرسد.
(( استقيموا ولن تُحْصُوا ))
((پيوسته بر راه درست باشيد و هرگز نمیتوانید چنین باشید))
مؤمن زمانی که حرمتهای الهی شکسته میشود، باید خشم گیرد اما راجع به خودش باید گذشت داشته باشد:
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به ما آموخت که به خاطر خداوند خشمگین شویم. اما راجع به خودمان بخشش داشته باشیم. همسرش در بالکن با لباس نامناسب ظاهر شده است و این بالکن مشرف بر خیابان است، ولی یک موی غیرت بر تن او راست نمیشود، اما اگر غذا آماده نباشد الم شنگه به پا میکند. خیر، اکنون شما برای غیر خداوند خشمگین میشوید. برای منافع خودتان خشم گرفتهاید. اما وقتی همسر حرمتهای الهی را میدرد و بیقید است این وضعیت یک بیماری است. اما مؤمن خشمگین میشود. وقتی حرمتهای الهی شکسته شود خشم میگیرد. اما برای خودش بخشش و گذشت دارد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم این چنین به ما آموخته است. بنابراین یک حدیث بسیار کوتاه وجود دارد:(( لا تَغْضَبْ ))
((خشمگین نشو))
(( وإياك وما يعتذر منه ))
((مبادا که کارهای ناشایست را انجام دهی))
(( وإياك وما يعتذر منه ))
((مبادا که کارهای ناشایست را انجام دهی))
فشار روانی در پس بیشتر بیماریهای انسان:
برادران بزرگوار، فکر نمیکنم کسی از شما از این حقیقت به دور باشد که اکنون بسیاری از انسانها به دلیل فشار روانی که در پس بیشتر بیماریهایشان هست به زخم معده، انسداد رگهای خونی، بیماریهای بیشمار، مسدود شدن رگها، مبتلا میشوند. بیماری انسداد بیارادی، انسداد مویرگی، فشار روانی رگهای قلب را مسدود میکند، عوارض سکته قلبی به وجود میآید، رگها بسته میشود، با تشنج ضعیف میشود، این انسداد تشنجی است، انسداد مویرگی نیز وجود دارد. فشار روانی رگها را تنگ میکند، سر درد میآورد، دردها و زخمها و بیماریهای بیشماری میآورد، از فشار روانی این بیماریها حاصل میشود. فشار روانی اساسا از سختگیریها در خانه ایجاد میشود. پدر آرام کسی است که خوب کار میکند و مال حلالی میآورد و مشکلات فرزندان و همسر خود را حل میکند. این انسان در اوج عبادت است.کسی که با خدا باشد خداوند با اوست:
طبیعتاً این حالت نادر است. لوازم یکی از اصحاب دزیده شد. اما او آرامش عجیبی داشت. گفت: خدایا، اگر کسی که این اموال را دزدیده است به آن نیاز داشته است پس آن را مایهی برکت قرار بده و من او را بخشیدم و اگر آن را از روی بدمستی برداشته است این کار را آخرین گناه او قرار بده. چه آرامشی! مؤمن را آرام و چون کوهی پا برجا و استوار میبینید.
به صحابی دیگر گفتند: مغازهات سوخته است. گفت: خیر، نسوخته است. برادر! سوخته است. به آنان گفت: خداوند چنین کاری نمیکند. او اطمینان داشت. زکات مالش را میپرداخت. وقتی به مغازه اش رفتند دیدند مغازهی همسایهاش سوخته است. به آنان گفت: خداوند این کار را نمیکند.
شما نیز برای خداوند بسیار ارزش دارید. برای خداوند دشوار و سنگین است بیدلیل بخواهد شما را نابود کند. شما در پناه خداوند هستید. تحت مراقبت او قرار دارید.
﴿ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ﴾
﴿تو در حمایت مایی﴾
خانهی خوشبخت خانهای است که در آن عبادت و محبت الله وجود داشته باشد:
این احساس که شما برای خداوند ارزشمند هستید و خداوند چنین کاری با شما نمیکند. مصیبتهای ویران کنندهای وجود دارد. انسانی به کلانتری خوانده میشود تا دخترش را از آنجا تحویل بگیرد. پلیس او را در فحشا خانه دستگیر کرده است. انسانی فراخوانده میشود تا پسرش را از کلانتری بیاورد، زیرا مرتکب جرمی شده است. این مصیبت است. اما خانهای که در آن تقوا وجود دارد. در آن نماز، قرآن و آرامش وجود دارد، این خانه، خانهی خوشبختی است. ما فکر میکنیم خانهی بزرگ، خوشبختی بزرگی است، خیر، این شرط نیست. درآمد شرط نیست، در بهترین جاهای دمشق باشد شرط نیست. خانهی خوشبخت خانهای است که در آن اطاعت خداوند جاری باشد.به خدا سوگند یادم میآید باری دوستی دیدم در جاده ولی از سمت شمال زندگی میکرد یعنی جادهی دهم. به سختی به آنجا رسیدم. خانهاش بسیار محقر بود. در آن سنگ و سرامیکی نبود تنها سیمان و لوازم بسیار ناچیز وجود داشت. برای شما به خدا قسم میخورم که احساس کردم این خانه بخشی از بهشت است. در آن تقوی و عشق بود. در آن پدری بود که الله و رسول را دوست داشت. همسر نیک و فرزندان نیکو، کودکان، وجود داشت. خانهای محقر بود. خانهای که در آن طاعت باشد بهشت است.و خانههایی وجود دارد که به شما گفته میشود: صد و هشتاد میلیون قیمت دارد اما خوشبختی در آن وجود ندارد. در آن طاعت الله وجود ندارد.
﴿ وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا ﴾
﴿خانوادهات را به نماز دستور بده و خود بر آن پایبند باش﴾
بیشتر گناهان ناشی از خشم است:
بیشتر گناهان ناشی از خشم است. خشمگین فکر میکند خشم او را آرام میسازد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پرسید:(( ما تَعُدُّون الصُّرَعَةَ فيكم ؟ ـ الشدة، والقوة، البطولة ـ قالوا: الذي لا يصرعُه الرجال، قال عليه الصلاة والسلام: لا، ولكنَّه الذي يملك نفسه عند الغضب ))
((به نظر شما کشتیگیری چیست؟ قدرت، نیرو، پهلوانی- گفتند: کسی که مردم نتوانند او را بر زمین زنند. فرمود: خیر، او کسی است که هنگام خشم خودش را نگه دارد))
اما در ارتباط با بردباری، بردبار، میگوید: انسان بردبار تقریبا مثل پیامبران است. بردباری بالاترین اخلاق است. پدری را میبینید که در خانه آرام است. سراسر آرامش است. هیچ تندخویی ندارد. صدایش بلند نمیشود. همسایه به شما میگوید: گویی کسی در خانه نیست. صدایش آرام است. هر مسالهای را با مسالمت حل میکند. با آرامش و بااندکی توبیخ حل و فصل میکند. اما یک خانهی دیگر سراسر دشنام و سرزنش و کوبیدن دربها و دشنام و نفرین در دین است. هر چه با خدا باشید خانه روشن تر است و در آن رحمت و برکت وجود دارد.
کسی که نافرمانی خداوند را بکند تعادلش بر هم میخورد و واکنشهای بسیار تندی دارد:
من حرف دقیقی میزنم. خانههایی وجود دارند که بسیار خشم و خشونت در آن است. کتک کاری، دشنام، صداهای بلند. انسان وقتی نافرمان شود تعادلش از بین میرود. یکی از مظاهر بر هم خوردگی تعادل، واکنشهای تند و خشونت آمیز است. روح آرام از ایمان است، وقتی درست راه میروید، احساس دارید و خداوند شما را دوست دارد، تمام امور به دست او است. شما باید او را اطاعت کنید، این معانی برای شما آرامش، امنیت، آسایش، خوشبختی و خوشنودی میآورد. پدر اگر این گونه باشد و خانه و همسر این طور باشند هیچ عذری وجود ندارد. محبت و حیا و شرم و ادب در آن موج میزند. خداوند میفرماید:﴿ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ ﴾
﴿ پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى ﴾
﴿ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ ﴾
﴿ پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى ﴾
﴿ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ﴾
﴿ و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى شدند ﴾
﴿ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ﴾
﴿ و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى شدند ﴾
﴿ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ﴾
﴿ و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى شدند ﴾
پدر نه تنها باید محترم باشد، بلکه باید محبوب نیز باشد:
به خدا سوگند برادرانم! من یک نظر دارم. من تصور میکنم در فرهنگ مسلمانان که پیش تر بیان کردم در فرهنگ مسلمانان پدر محترم است. اما ای پدر، نه تنها باید محترم باشید بلکه باید محبوب باشید. به خدا سوگند پدری وارد خانه میشود و در آن خانه عید بر پا میشود و فرزندان پیرامون او حلقه میزنند. او را میبوسند. چه میشود؟ پدر، پدری مهربان، محبوب و مراقب است. من یکی از عوامل خوشبختی را در این که پدری موفق باشید این میدانم که خانواده را گرد آورید.یکی از خویشان برایم تعریف میکرد: من از سی و پنج سال است ناهار را ساعت دو میخورم. همهی افراد خانواده دور میز غذاخوری حضور مییابند. باید اصرار کنید همه بر سر سفره گرد آیند. اما غذا در وقت خود و سخن گفتن در وقت خود باشد. بابا امروز استاد چه میگفت؟ برایمان تعریف کن. با فرزندانتان بنشینید. سخنان آنان را گوش کنید. گفته میشود: یکی از عوامل موفقیت ازدواج این است که حداقل بیست دقیقه به همسرتان گوش دهید. روزنامه در دست دارد، روزنامه را بگذار. مجله در دست دارد. رها کن. همه چیز را رها کنید و نیم ساعت به او گوش دهید. این نیم ساعت ارتباط میان شما و او را محکم میکند.
پیامبر اکرم با وجود مقام والا از بهترین انسانها با خانوادهاش بود:
بنابراین پیامبر اکرم با وجود مقام والایش مدت زمان طولانی به سخنان عایشه گوش فرا میداد. باری داستان درازی از ابی زرع و ام زرع برایش تعریف کرد. ابوزرع شجاع و بخشنده و بزرگوار بود اما داستان پایان خوشی نداشت، زیرا وی او را طلاق داد. ایشان صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: من برای تو مانند ابوزرع برای ام زرع هستم اما من تو را طلاق نمیدهم.گوش بدهید، وارد خانه میشوید با فرزندانتان و با همسرتان بنشینید. زن در خانه خسته است. خدا قوت دهد. بدون تو ما هیچ نیستیم. این چقدر برایت زحمت داشت؟ با روی باز برایش کار کنید. با انگیزه برایش کار کنید. سخنان نرم بگویید. خداوند میفرماید:
﴿ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً ﴾
﴿ و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد﴾
اشتباهات پدران در فرزندان بازتاب مییابد:
خشم از کجا میآید؟ از پدر خشمگین، بیماریهای کودکان از کجا میآید؟بیماریهای روانی؟ از پدر سنگدل، از پدری که بلافاصله دشنام میدهد و سرزنش میکند. پدری مچ گیری میکند. تمام خوبیهای فرزندانش را نادیده میانگارد. اگر کسی اشتباهی کند دنیا را به هم میریزد. این پدر نیست. به آیه بنگرید و دقت نمایید:
﴿ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴾
﴿ و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر﴾
﴿ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴾
﴿ و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كردهاند بال خود را فرو گستر﴾
﴿ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴾
﴿ و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر﴾
﴿ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴾
﴿ و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كردهاند بال خود را فرو گستر﴾
(( فإنهن المؤنسات الغاليات ))
((آنان همدمهای گرانقدری هستند))
نشانههای موفقیت در زندگی نخست موفقیت در خانه است:
من به صراحت اعلام میکنم که اولین نشانهی موفقیت شما در زندگی موفقیت شما در خانه است. پیامبر اکرم میفرماید:(( خيرُكُم خيرُكُم لأهْلِهِ، وأنا خيرُكُم لأهْلِي ))
((بهترین شما بهترینش برای خانوادهاش میباشد و من بهترین شما برای خانوادهام هستم))
هدفم از این دیدار مبارک این بود که اشتباهات پدران که در فرزندان بازتاب مییابد را بیان نمایم. خانههایی هست که سراسر خوشی و محبت است. من میگویم هر کس از شما بخواهد خانهاش را بهشتی بسازد. هر کدام از شما وارد خانه شد بر مادرش سلام کند. اگر نکات نغزی شنیده بود تعریف کند تا بخندند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شوخی مینمود و تنها با مطالب درست و واقعی شوخی میکرد. چون کشیشان نباشید، اخمو و خشمناک نباشید. شادمان باشید. ایشان صلی الله علیه وآله وسلم با یاران خود شوخی مینمود.