- تربیت اسلامی / تربیت فرزندان در اسلام
- /
- تربیت فرزندان در اسلام2008
خداوند جهانیان را سپاس میگوییم و بر سیدنا محمد راستين وعدهی امانتدار درود میفرستیم. بار خداوندا ما را از تاریکیهای جهل و گمان به سوی نور شناخت و دانش و از لجنزار شهوتها به سوی باغهای بهشت تقرب بیرون ببر.
برنامهی آموزش در اسلام:
برادران گرامی، با درس دوازدهم از دروس: «تربیت فرزندان در اسلام» در خدمت شما هستیم و موضوع : «تربیت عقلی» را ادامه میدهیم.موضوع مهمی در اسلام وجود دارد به نام برنامهی آموزشی یا پژوهش در اسلام، پدری که نسبت به فرزندانش حساس است. فرزندانش در جامعهای زندگی میکنند که موضوعات بی شماری اعم از مقالات مطرح شده، گفته ها، اندیشهها و فلسفهها وجود دارد که الآن آن را ارزشیابی نمیکنم. بسیاری از فلسفهها، تصورات، طرحها، شبهات، و افتراءات در این جامعه است و این فرزند نیز در مدرسه دوستی دارد که یک ایده در دین برایش مطرح میکند. دوست دیگری دارد که ایدهای متناقض با آن برایش مطرح میکند. این فرزند چگونه میتواند با این ایدههای متناقض کنار آید؟ با این فلسفههای معاصر و یا با شبهات پیرامون اسلام؟
برادران گرامی به نظر من اسلام در هیچ دورهای این گونه در معرض نابودی نبوده است. ما وحی آسمانی داریم. قرآن کریم داریم:
﴿ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ ﴾
﴿ از پيش روى آن و از پشت سرش باطل به سويش نمى آيد﴾
﴿ وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ﴾
﴿ و از سر هوس سخن نمى گويد * اين سخن بجز وحيى كه وحى مى شود نيست ﴾
اما اسلام اکنون با یک نبرد رو به رو است، یک نبرد سرنوشت ساز، پنجاه سال پیش به فروع دین آسیب میرساندند و اکنون دارند اصول دین، قرآن، و سرور پیامبران را زیر سئوال میبرند.
معیاری که باید انسان به وسیلهی آن اندیشهای را قبول یا رد کند:
بنابراین صلاح دیدم که موضوع پایانی ما در تربیت عقلانی برنامهی آموزش و پژوهش در اسلام باشد. پدر باید یاد بگیرد. باید به شکل سادهای به فرزندانش بیاموزد. مثلا: اگر وارد اتاقی شدید که صدهزار شمش زرد باشد. تعدادی از آنان از بی کیفیت ترین فلزها باشد، تعدادی از مس براق، برخی از مس آب داده شده با طلا، تعدادی شمشهای طلایی 16 عیار، 21 عیار، و تعدادی هم 24 عیار باشد. صدهزار شمش است. صد شمش طلای خالص است. شما باید صد شمش طلای خالص را کشف کنید. راه چاره چیست؟ معیار چیست؟ این موضوع درس ما است. تزها، ایده ها، افتراءات، تصورات، و فلسفه ها، مثلا: یک سال پیش کتابی دیدم که نوشته بود: خدای محمد دیکتاتور است زیرا نمیتواند خدایی دیگر را با خود بپذیرد. لا إله إلا الله. در حالی که خدایان قریش خدایانی دموکراسی بودند. زیرا همگی همدیگر را قبول داشتند.»طرحها اکنون خارج از تصور است. چگونه خودم را به سان مؤمنی حفظ کنم؟ چگونه فرزندانم را حفظ کنم؟ آیا روش آموزش و پژوهش اسلامی وجود دارد؟
به همین تناسب، برای پدر، معلم و شیخ و داعی این باید مهم باشد که تنها به ارائهی مفاد علم بسنده نکند. مسالهی ساده ايست. باید روش پژوهش را به او بیاموزند. معیاری در پژوهش به او بدهند. یعنی هم ترازو و هم وزن ممکن است اشتباه کند. اشتباه ترازو درست نمیشود. ترازویی بیاورید که کفهی اول ترازو پنجاه گرم از دومی بیشتر است. اگر این ترازو را یک میلیون بار هم استفاده کنید یک میلیون بار وزن اشتباه خواهد بود. اشتباه ترازو تصحیح نمیشود. اما اشتباه در وزن تکرار نمیشود. اگر فکر کنید این وزن دو کیلو گرم است اما در اصل یک کیلو است. تنها یک بار این اشتباه صورت گرفته است.
دوباره تکرار میکنم: اشتباه در ترازو درست نمیشود، اشتباه در وزن تکرار نمیشود. پس مهم این است که به دانش آموز روش پژوهش را بیاموزید. یعنی به من ماهی ندهید روش صید ماهی را بیاموزید. مهم این است که روش پژوهش در اسلام را به فرزندتان بیاموزید. چه زمان بپذیرد؟ و چه زمانی رد کند؟ ما با مقدار هنگفتی از مقالات، روزنامه ها، مجلات، ایده ها، افتراءات، نشستهای تلویزیونی رو به رو هستیم. شما به عنوان پدر، معلم، یا یک داعی و شما ای جوان به عنوان فرزند، معیاری که برای قبول یا رد این فکر در اختیار دارید چیست؟ دلیل چیست؟ این موضوع محور این درس است؛ منهج پژوهش یا روش آموزش در اسلام.
تنها نقش مؤمن این است که تلاش کند متون را بر اساس علم اصول درک کند:
ما به عنوان مسلمان یک متن قرآنی داریم، قرآن وحی آسمانی است، و خداوند خودش مسئولیت نگهداری از آن را دارد و از لوازم حفظ و نگهداری کتابش این است که شرح آن از جانب پیامبر معصومش حفظ شود. حفظ احادیث شریف و دسته بندی آن و سپس تألیف آن به صورت صحاح از جمله لوازم حفظ کتاب خداوند توسط او است. دقیقا مثل این است که قانونی صادر شود و سپس بگوییم: آیین نامهی قانونی در تفسیر این قانون صادر خواهد شد. آیا اگر قانون را حفظ کنیم و تفسیر آن را رها کنیم با این شکل قانون را حفظ کردهایم؟ هرگز، ناگزیر یکی از لوازم حفظ قانون حفظ آیین نامهی قانونی آن است که به شرح آن میپردازد.بنابراین ما وحی آسمان؛ کلام خداوند و احادیث معصوم را در اختیار داریم. ناگزیر باید کلام خداوند به گونهای که نازل شده حفظ شود. و ناگزیر باید کلام معصوم نیز حفظ شود. خداوند بزرگ دانشمندان بزرگی را آورده است. به آنان استعدادها و توانایی فراتر از تصور داده است. آنان حدیث را حفظ نموده اند. حدیث متواتر، صحیح و حسن را از حدیث ضعیف و بسیار ضعیف و جعلی تشخیص داده اند. ما امتی هستیم که وحی آسمانی داریم. احادیث شریف معصوم را داریم. اولین متن ما قرآن است. متن قرآن قطعی الثبوت است. شما به عنوان یک مؤمن تنها نقش شما این است که تلاش کنید این متن را بر اساس علم اصول بفهمید. نباید تلاش کنید بر حسب مزاج آن را درک کنید. باید تلاش کنید بر اساس علم اصول آن را درک کنید. کسانی که تمایل دارند علم اصول را کلی یاد بگیرند کتابی در سطح کلاس دهم در مدارس دینی دربارهی علم اصول وجود دارد. در کلاس دوازدهم، و سیزدهم نیز در هفته سه کتاب میخوانید. یک فکر کلی دربارهی علم اصول اعم از نص، عام، خاص، مقید، مطلق، معنای اصلی، معنای فرعی کسب میکنید. این علم، علمی زیبا است تا آنجا که گفته اند: علمای دین در مقابل علمای اصول مانند عوام هستند یعنی اصول قطعی در فهم متون قرآن و حدیث.
انسان باید کلام خدا را آن طور که نازل شده و کلام معصوم را چنان که روایت شده، حفظ کند:
بنابراین منهج پژوهش نزد من قرآن است:﴿ وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ﴾
﴿ و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده اش به كارى فرمان دهند براى آنان در كارشان اختيارى باشد﴾
﴿ وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ﴾
﴿ و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و فرستاده اش به كارى فرمان دهند براى آنان در كارشان اختيارى باشد﴾
گاهی مذاکرات، دیدارهایی وجود دارد و دستور کاری وجود دارد، میگویند: برخی از نکات قابل پژوهش نیست. این مساله قطعی است. غير قابل بازنگری است. شما بعنوان مؤمن میدانید که احکام سلبی با نهی و احکام مثبت با امر آمده است و اینها قابل بررسی و پژوهش نیست. سخنان خداوند است.
یکی از خویشان من در تعمیرگاه خودرو کار میکند. خودرو خودم را برای تعمیر نزد او بردم. پس از تهیهی موارد مورد نیاز برای خودرو یک قطعه آهنی که پشت ترمز جا میگیرد را برداشت و دور انداخت و گفت: این سودی ندارد. من امکان گفتگو و بحث با او را نداشتم چون در این موضوع تجربهای ندارم. اما به او گفتم: یک شرکت بسیار بزرگ، ابر شرکت، پنج هزار مهندس در آن مشغول به کار اند من فکر نمیکنم شما از آنان بیشتر بدانید. من نمیتوانستم در بارهی مکانیزم آن قطعه با او وارد بحث شوم اما با یک فکر اصولی با او سخن گفتم. شما در سرزمینی هستید که این خودرو را تعمیر میکند اما کسانی که آن را ساخته اند مهندسان بزرگی اند. پنج هزار مهندس در این شرکت اند که تجربه آن در ساخت خودرو به صد سال میرسد. شما از آنان بهتر میفهمی؟ آن را سر جایش بگذار.
ارتباط امر و نهی با نتیجه، اگر ارتباط علمی باشد امر و نهی از سوی خدا است:
پیش از هر چیز این سخن، سخن خدا است. سخن خداوند آسمانها و زمین است. اگر چیزی را حرام دانسته اگر انجام دهیم در آن چیز زیان فراوانی برای ما وجود دارد. حرام است. به بیان امروزی ما را به نابودی میکشاند، دقیقا فرایضی وجود دارد، من میگویم:نوشیدن آب برای بقای انسان فرض است. آیا میدانید فرض یعنی چه؟ یعنی اگر آب ننوشم خواهم مرد. نوشیدن آب برای بقای انسان لازم است، برای زنده ماندن تنفس هوا و خوردن غذا فرض است. این فرضها ضامن سلامتی ما هستند. خوشبختی ما در گرو آنها است. این فرض است. اما حرام آن است که کسی زنا کند یا شراب بنوشد و یا قمار بازی کند.
انسان مسلمانی در آمریکا به شهر قمار رفت. قمار بازی کرد. در یک شب دو و نیم میلیون دلار زیان دید. به خانه رفت با پنج گلوله همسر و فرزندانش را کشت و ششمین گلوله را بر روی خودش کشید و گفت: باشد که کاری که کرده ام جبران شود.
هو الداء الذي لا بُرء منه وليس لذنب صاحبه اغتفــــارُ
تشـاد له المنـازل شـاهقـاتٍ وفي تشييد ساحتها الدمـارُ
نصـيب النازلـين فيهـا سهـادٌ فإفـلاسٌ فيـأسٌ فانتـحارٌ
آن مرضی است که بهبودی از آن وجود ندارد و گناه صاحبش نابخشودنی است،
ساختمانهای سر به فلک کشیده برایش ساخته میشود و در ساخت میدان خانهها ویرانی است،
بهرهی کسانی که در آن فرود میآیند زیان، ورشکستگی، ناامیدی و خودکشی هست.
* * *
نکتهی دقیقی وجود دارد و آن اینکه میان آنچه خداوند امر نموده و نتایج آن ارتباط علمی وجود دارد. یعنی ارتباط سبب با نتیجه است.
بخاری روشن است. دست روی آن میگذارید. میسوزد. میگویم: ارتباط علمی میان سوختن دست و گذاشتن دست روی بخاری وجود دارد. ارتباطی که نتیجهای به همراه داشته است.
اما اگر بر تابلویی نوشته باشد: لطفا از این درب خارج شوید نه از این درب. این یک ارتباط قراردادی است. کسی که از این درب خارج شود باید مثلا جریمه بدهد. ارتباط علمی میان پرداخت جریمه و میان خروج انسان از درب طراحی شده برای خروج، وجود ندارد بلکه ارتباط قراردادی است.
بنابراین وقتی یقین دارید که ارتباط امر به نتیجه علمی است و ارتباط نهی به نتیجه نیز علمی است باور دارید که امر از جانب الله است.
دین اسلامی ما دین کرامات و خیالات نیست، بلکه دین متون و دانش است :
نکتهی اول: قرآن کریم، متن قطعی الثبوت است. وظیفهی شما در قبال قرآن درک آن طبق علم اصول است.متن حدیث: هر حدیثی صحیح و درست نیست. شخص فریبکاری ادعا میکرد که هرکس که بخواهد حدیثی را ارزیابی کند از او بپرسد چراکه وی در خواب میبیند که پیامبر عليه الصلاة والسلام به او میفرماید: من آن حدیث را گفته ام پس صحیح است. شخصی میخواست او را مورد آزمایش قرار دهد و حدیث صحیحی آورد و به او گفت: به ما پاسخ بده. این دروغگو است. پیامبر را ندیده است. کتاب را باز کرد و دید که حدیث صحیح است. در روز دوم گفت: پیامبر را خواب دیده ام و به من گفته است: من آن را گفته ام، سپس حدیثی موضوع به او داد. او نیز دنبال آن گشت و دید که موضوع است. به او گفت: پیامبر را در خواب دیدم که میگفت: من آن را نگفته ام. بار سوم حدیث ضعیفی برایش آورد. او دید آن حدیث ضعیف است. در روز بعدی به پرسنده گفت: پیامبر را در خواب دیدم که به من فرمود: این حدیث ضعیف است. وی گفت: از نظر پیامبر حدیثی ضعیف وجود ندارد یا آن حدیث را گفته است یا نگفته است. با این کار دست او رو شد.
ما وزیر اوقافی داشتیم این شخص فریبکار به او گفت: پیامبر را دیدم که به تو دستور داد مرا به عنوان کارمندی نزد خودت در این وزارت به کار بگیری. وزیر گفت: در چه ساعتی او را دیدی؟ گفت: ساعت دوازده شب دیدم. گفت: من هم در ساعت چهار در خواب دیدمش به من گفت: او دروغ میگوید حرف او را باور نکن.
دین ما دین کرامات و خیالات نیست بلکه دین متون و علوم است.
متن قرآن قطعی الثبوت و حدیث پیامبر ظنی الثبوت است و باید اطمینان حاصل کنیم:
بنابراین: متن قرآن اولین متن و قطعی است. باید آن را طبق علم اصول بفهمید. اگر نفهمیدید چه کنید؟ خداوند در این آیه میفرماید:﴿ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴾
﴿ پس اگر نمیدانید از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد﴾
﴿ وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ ﴾
﴿ و گويند اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل كرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم﴾
پناه بر خدا. میگوید: به جز علما. گفت: و علما نیز نابود میشوند. این چه سخنی است؟ گفت: به جز عمل کنندگان. عمل کنندگان نیز نابود میشوند به جز مخلصان. و مخلصان نیز در خطر بزرگی اند».
این حدیث جعلی است که زندیقها جعل کرده اند. همهی مردم به جز علما در هلاکت اند و همهی علما به جز علمای عمل کننده در هلاکت اند و همهی عمل کنندگان به جز مخلصان در هلاکت اند و مخلصان در خطر بزرگی قرار دارند. این حدیث جعلی را زندیقها جعل کرده اند. حتی کسانی گفته اند: چهار صد هزار حدیث جعلی وجود دارد. اما علمای بزرگ حدیث، احادیث صحیح را از این میان استخراج کرده اند. کافی است کتاب ریاض الصالحین را بخوانید همهی احادیث آن صحیح است که امام نووی گردآوری کرده است. یکی از بابرکت ترین کتابها است. در هر خانهای باید حداقل یک کتاب صحیح وجود داشته باشد. یک کتاب صحیح را انتخاب کنید. ریاض الصالحین کتاب بسیار مناسبی برای خانهها است و به بخشهای بسیار خوبی تقسیم بندی شده است.
هر متنی از هرکس در دنیا باید ابتدا از صحت نسبت آن به گوینده اطمینان حاصل کنم:
بنابراین متن قرآن را باید فقط برای درک آن تلاش کرد اما حدیث نبوی را باید ابتدا تلاش کرد از صحت آن اطمینان حاصل نمود و سپس آن را بر اساس علم اصول فهمید. متن سومی نیز وجود دارد. متن هر شخصی بر روی زمین از آدم تا روز قیامت. متن قرآن وحی آسمانی است. متن حدیث پیامبر شرح معصوم بر قرآن است. و متون دیگر متون افرادی مانند ما است. هر انسانی هم قابل نقد و رد است به جز صاحب گنبد سبز.متن سوم، اولین کار مثلا باز کردن نهج البلاغه اثر امام علی رضی الله عنه است. شنیده ام که گفته است: «زن تماما شر است و بدتر از آن اینکه ناگزیر باید این شر را تحمل کرد»، این کلام نادرست و با قرآن در تضاد است. برای امام علی توطئه چیده اند. شما موضوع سومی دارید. متن سوم باید انسان تلاش کند از صحت نسبت آن به صاحبش اطمینان حاصل کند و سپس اقدام به درک آن نماید و سپس آن را بر کتاب و سنت عرضه نماید و اگر موافق با کتاب و سنت بود با دل و جان آن را بپذیرد و اگر مخالف آن باشد آن را به دیوار بزند. این روش برنامهی پژوهش یا آموزش اسلامی نام دارد. به این معنا است که به من بیاموز چگونه ماهی شکار کنم و نگو: این حدیث فقط صحیح است. چرا صحیح است؟ نگو: این موضوع است، چرا جعلی است؟ نگو: این بسیار ضعیف است، به من بیاموز چگونه قبول کنم یا رد کنم؟ اولین سفارش و بهترین سفارش در این دیدار مبارک این است که هر چیزی را بدون دلیل قبول نکنید و بدون دلیل هم رد نکنید و اگر دلیل نباشد هر چه هر کس بخواهد میگوید.
عالمی نیکوکار در دمشق مفتی بود. به رحمت خدا رفته است. در وزارت اوقاف دفتری داشت. در طبقهی دهم بود. باری با من شوخی کرد، گفت: این شام همه ملک من است. اما دلیلی نداشت. اگر دلیل نباشد هر کس هر چه خواهد میگوید. خودتان را عادت دهید اگر مطلبی در دین شنیدید دلیل بخواهید؟ کجا خواندهاید؟ در کدام کتاب آمده است؟ این حدیث استخراج شده است، سند آن را دارید؟ از چه کتابی خواندهاید؟
"این دانش، دین است پس بنگرید دین خود را از چه کسی میگیرید "
(( عمر، دينك، دينك، إنه لحمك ودمك، خذا عن الذين استقاموا، ولا تأخذ عن الذين مالوا ))
((عمر، دین تو دین تو است. گوشت و خون تو است. از کسانی بیاموزش که پایداری کرده اند و نه از کسانی که منحرف گشته اند))
مراحل پژوهش در اسلام:
به همین تناسب بحثی به نام توطئه بر علمای مسلمان وجود دارد. برای ابوحنیفه توطئه چیدند و برای احمد بن حنبل و برای علمای بزرگ توطئه چیدند. کتابی را میخوانید و چیزی در کتاب میبینید که از اصل کتاب نیست.باری یکی از مدرسین کتاب یکی از علما را آورد و در آن کلمات کفرآمیز یافته بود. پناه بر خدا یک داستان قدیمی است. برای حج به مکه مکرمه رفت. با یکی از علمای آنجا دیدار کرد. از آنچه در این کتاب دیده بود که با قرآن تناقض داشت به او شکایت کرد. گفت: وارد کتابخانه اش شد و یک کتاب نسخهی خطی با دست خط خود آن عالم آورد و آن را خواند اما چنین چیزی در آن ندید. این معنایش توطئه چینی برای صاحب کتاب است.
در یک مجلهی علمی پژوهشی بسیار ژرف وجود داشت که آن را خواندم و علیه یکی از علمای بزرگ توطئه چیده بود. یکی از بزرگترین فقها و این سخن باور نکردنی و نامعقول بود. هر متنی ممکن است تحریف شده باشد.
به همین مناسبت: اگر عالمی مشکوک مطلبی متناقض با قرآن در کتابش دیدیم چه کنیم؟ من یک روش دارم: ابتدا: به این عالم گمان نیک ببرید. افرادی هستند که زود آن را تفسیر میکنند. میگویم: شاید کلام او را تحریف کرده باشند. این یک دیدگاه است. و علمای بزرگ گفته اند: کتابهایی به ما نسبت داده شده که نه در آن اندیشیدهایم و نه آن را تالیف کردهایم. اولین دیدگاه گمان نیک به آن است. شاید تحریف شده باشد. اگر ثابت شد که او گفته است شاید منظورش چیزی بوده که ما نمیدانیم.
بنابراین من باور دارم که نباید کلام دو پهلو گفت. با سخنانی مردم را مورد خطاب قرار دهید که بفهمند. شما مثلا در ستایش برخی از افراد میگویید: خدا مردانی دارد که هر چه بخواهند خدا همان را میخواهد. این چه سخنی است؟ منظورش چه بوده است؟ آنان مستجاب الدعا هستند. بنابراین قصد این بوده که آنان مستجاب الدعا هستند. مساله به همین سادگی است. اما چرا به بیراهه افتادیم و برداشتی دیگر نمودیم؟ هر کلامی که احتمال دو پهلو بودنش برود نباید گفته شود.
سیدنا عمر از کنار مردمی گذشت که آتش در جلوی خود روشن میکردند. گفت: سلام بر شما ای صاحبان نور و نگفت سلام بر شما ای صاحبان آتش. یاران آتش واژهای دو پهلو است شاید معنایی دیگر دهد.
بنابراین نباید کلام دو پهلو استفاده کنید. سخنانی که تنها یک برداشت از آن شود. برخی واژه هزاران معنا دارند. کسی که میگوید: «معبود شما زیر پای من است» اشتباه کرده و مخالف سنت نموده است، زیرا پیامبر عليه الصلاة والسلام فرموده است:
(( أتُحِبُّونَ أن يُكذَّبَ الله ورسولُهُ؟ قالوا: لا، قال خاطبوا الناس بما يفهمون))
((آیا دوست دارید خدا و رسولش تکذیب شوند؟ گفتند: نه، فرمود با مردم به اندازهی فهم آنان سخن بگویید))
بنابراین اولین گمان نیک این است که بگوییم شاید او نگفته باشد، یا به او نسبت داده باشند، شاید با گفتن آن منظوری دیگر داشته است که ما نفهمیدهایم. با اینکه اشتباه کرده و با سنت مخالفت نموده است. گمان نیک سوم اینکه شاید پیش از مرگ توبه کرده است. هم تفسیر وجود دارد و هم انحراف در عقیده، گفته اند: پیش از مرگ نویسندهی این مطالب توبه کرده است. برخی گفته اند: اما نویسنده توبه نکرده است؛ زیرا کتاب چاپ میشود.
پرهیز از چاپ کتابهایی که در آن انحرافات زیادی وجود دارد و رواج بسیار مییابد:
یک سخن به شما میگویم: فکر نکنید انتشاراتی باشید و هر کتابی را باید چاپ کنید. اگر کتابی دارای انحرافات رایج را چاپ کردید هر انسانی که آن را بخواند و گمراه شود در نامهی اعمال شما ثبت میشود. اگر گناهان کبیره مرتکب شوید آسان تر است از این که کتابی دارای انحرافات چاپ کنید. بنابراین:((إنَّ رُوح القُدسِ نَفَثَ في رُوعي أنه لن تَمُوتَ نفس حتى تستكمل رِزْقها فأتقوى الله عباد الله، وأجبروا في الطلب، واستجملوا مهنكم))
((روح القدس در روحم دمید که هیچ کس نمیمیرد تا از روزی اش به طور کامل بهره ببرد. پس تقوای الهی پیشه کنید و در طلب مال، نیکو عمل کنید))
اکنون این سخن دقیق را به شما میگویم: در زمان دشمنی بر علیه مسلمانان جنگ جهانی سوم بر علیه این دین بر پا شده است. اگر در یک توطئهی پلید بر ضد مسلمانان طرف آن توطئه نباشید که هدفش فقیر ساختن، گمراه و نابود ساختن مسلمانان و خوار کردن و از بین بردنشان باشد، شما مقام بالایی دارید، رهبر هستید،اگر طرف توطئه نباشید. مبادا که در توطئهی پلید با هدف فقیرسازی، گمراه سازی، نابود کردن، خوار کردن و از بین بردن مسلمانان مشارکت داشته باشید.
انسان در برابر سه متن قرار دارد: متن قرآن، حدیث پیامبر و متن هر انسان دیگری:
برنامهی آموزش در اسلام این است که شما سه متن در اختیار دارید. متن قرآن که از سوی آفریننده است. باید بر اساس علم اصول فقط آن را درک کنید، متن حدیث نبوی باید از صحت آن اطمینان حاصل کنید و سپس آن را بفهمید. متن دیگر هم میتواند از هر کسی باشد از آدم تا قیامت که آنان مانند ما انسان اند. هیچ نظری از نظر دیگر اولی تر نیست. هر چه از پیامبر به رسیده با دل و جان میپذیریم و هر چه از دیگران رسیده ما نیز مانند آنان انسانیم و همیشه احتمال انحراف و برداشت نادرست از آن وجود دارد.شخصی گفته است: من بی وضو نماز میخوانم. پناه بر خدا. منظور وی این است که صلات و درود بر پیامبر نیاز به وضو ندارد. میگوید: من از رحمت خداوند میگریزم و منظورش از رحمت خداوند باران است. اگر باران شدید باشد و لباسها گران قیمت باشد میدود و از رحمت خداوند میگریزد. من بدون وضو صلات میخوانم و درود میفرستم و از رحمت خداوند میگریزم و فتنه را دوست دارم:
﴿ إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ ﴾
﴿ اموال شما و فرزندانتان صرفا [وسيله] آزمايشى [براى شما]يند﴾
اگر انسان نقل کند باید صحیح نقل کند و اگر مدعی باشد باید دلیل داشته باشد:
اکنون تتمهی این موضوع این است اگر چیزی را نقل میکنید باید صحیح باشد و اگر ادعایی میکنید باید دلیل داشته باشید. پیش از آنکه بگویید: پیامبر عليه الصلاة والسلام فرمود، اطمینان داشته باشید که این متن درست است یا نه؟ شاید هرگز پیامبر آن را نگفته باشد. شاید یک صحابی گفته باشد. اگر نقل کردید صحیح نقل کنید و اگر مدعی بودید باید دلیل داشته باشید و اگر دلیل نباشد هر کس هر چه میخواهد میگوید.به همین تناسب من به شما توصیه میکنم که کتب فقهی مستدل را انتخاب کنید. کتاب فقه شما را فقه میآموزد. اما برخی از کتابهای فقه مستدل نیستند. توصیه میکنم که کتابهای فقهی را انتخاب کنید که برای هر حکمی حدیثی از پیامبر دارد و یا از ابوحنیفه چنین آمده است. وقتی حکم شرعی را با دلیل مییابید شما دارای اندیشهی فقهی میشوید.
روش آموزش و پژوهش این است که اگر نقل میکنید صحیح نقل کنید و اگر مدعی باشید دلیل داشته باشید. اگر خواستید نظری بدهید باید دلیل داشته باشید. دلیل عقلی است، نقلی است واقعی است و فطری نیز هست. دلیل فطری چیست؟ شخصی را میبینم که سیگار میکشد. به من میگوید: سیگار به این حد هم زیان ندارد. میخواهد بر مرگ شکر بپاشد. من میگویم: آیا انسانی در زمین وجود دارد که پیش از سیگار کشیدن بسم الله بگوید. آیا انسانی هست که پیش از اتمام غذایش بگوید: الحمدلله؟ آیا انسانی هست که پس از کشیدن سیگار بگوید خداوندا شکرت؟ خداوندا رحمت خود را بر ما ارزانی دار؟ هرگز این امکان ندارد. این بزرگترین دلیل فطری است. اگر انسانی تکه نانی بر روی زمین ببیند آیا میتواند آن را زیر پا کند؟ اما وقتی سیگار تمام میشود آن را بر روی زمین میاندازد و با پا له میکند و این بدان معنا است که سیگار نعمت نیست. این دلیلی فطری است. دلیلها فطری، واقعی، علمی، و متنی هستند.
دلیل، اساس توجیهاتی است که برای زیر دستان خود ارائه میدهید :
این روش پژوهش و آموزش در اسلام است. ای پدر! ای معلم! ای داعی! خودتان را عادت دهید که فرزندتان بگویید: این حرام است، چرا حرام است؟ زیرا آیه یا حدیثی در این باره وجود دارد. به او فکر فقهی بدهید. اشکال دارد، فقط اشکال دارد؟ کار اشتباهی میکند فقط او را بزنم، خیر این حرام است زیرا خداوند از آن نهی فرموده است. دربارهی دوستش سخن میگوید، نه پدر جان، خداوند فرموده است:﴿ وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً ﴾
﴿ و بعضى از شما غيبت بعضى نكند ﴾
((علموا ولا تعنفوا ، فإن المعلم خير من المعنف ))
((بیاموزید وخشونت نکنید، معلم بهتر از فرد خشن و سختگیر است))