حالت سیاه
19-04-2024
Logo
عقيده - عقيده واعجاز - درس (11-36) ارکان تكليف : فطرت -3- تصور درست از دین باعث رفتار درست می شود
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

 سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد امین. بارخدایا تنها آنچه به ما آموختی را می دانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهره مند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمره ی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند و با رحمت خود ما را از جمله ی بندگان صالح خود قرار بده و ما را از تاریکی های نادانی و گمان به سوی انوار دانش ومعرفت و از لجنزارهای شهوت به باغ های بهشت پیشگاه خود بیرون ببر.

انسان موجود متحرک است:

 با درس یازدهم از دروس عقیده و اعجاز در خدمت شما هستیم.
در این درس می خواهم موضوع ریز و مهمی را بررسی کنم وآن این است که تمام حرکات انسان یا تمام رفتارهای او یا تمام موضع گیری های وی یا هر اقدامی که انجام می دهد پیش از مرحله ی انجام در قالب تصور بوده است و اگر تصور درست باشد، حرکت نیز درست است.

1 – معنای حرکت چیست ؟

 معنای حرکت چیست؟ پیش تر این را بیان کرده ام. این میز جامد است و میل وشهوتی ندارد. نیاز به خوراک ندارد و به ازدواج هم نیازی ندارد. نیازی به خود باوری نیز ندارد، بنابراین: میز ساکن است. سال های سال هم آن را در این مکان رها کنید سر جای خود باقی می ماند. اما خداوند نیز به خوردن، جنس مخالف، و نیاز به خود باوری را درانسان نهاده است پس ناگزیر باید حرکت کند. حرکت کند تا در آمدی کسب کند. و با آن خوراکی تهیه نماید. حرکت کند تا مدرک بگیرد. تا استخدام شود و در آمدی حاصل نماید و بتواند ازدواج کند. حرکت می کند تا به مردم ثابت کند موفق است. پس پایه ی زندگی ما حرکت است. انسان موجودی متحرک است. این حرکت طبیعتا گاهی خیر و گاهی شر است. گاهی باعث تجاوز و گاهی مایه ی بخشش و نیکی و گاهی عامل ستم و گاهی انگیزه ی پاکی وپاکدامنی است.

 

 سیدنا یوسف حرکت می کند:

﴿ و گفت بيا كه از آن توام [يوسف] گفت پناه بر خدا ﴾

( سوره يوسف)

 و افرادی هم هستند که فساد وفحشا گرایش دارند.

2 – هر حرکتی از حرکت های انسان پیش تر تصور بوده است:

 نکته ی مهم اینجاست: هر حرکتی نتیجه ی تصور است. دزد چرا دزدی می کند؟ سرقت حرکت است اما حاصل یک تصور نادرست است؛ دزد با تلاش اندک اموال هنگفتی را به چنگ می آورد و نمی داند که عذاب سختی در انتظار اوست. هر انسانی حرکت می کند و این حرکت حاصل یک تصور است.

3 –اگر تصور درست باشد حرکت نیز درست است:

 اگر تصور درست باشد حرکت نیز درست می شود. امکان ندارد حرکتی بدون تصور وجود داشته باشد. اگر ارتباطی میان تصور وحرکت نباشد، به او می گوییم: هر طور می خواهی تصور کن. به هر چه می خواهی باور داشته باش، و به هر چه می خواهی ایمان بیاور. اما از آنجا که میان تصور ورفتار وابستگی حقیقی وثابتی وجود دارد باید به تصور اهمیت بدهیم. یعنی به عقیده اهمیت بدهیم. ناگزیر باید عقیده و باور درست باشد. اگر باور درست باشد عمل نیز درست است. و اگر عمل درست شد انسان سالم می ماند و در دنیا وآخرت خوشبخت می شود.
 مثالی می زنم: اگر دانشجویی با نظر شخصی یا با سخنانی که در گوش او خوانده اند، تصور کند که اگر پیش از امتحان هدیه ای گرانبها به استاد بدهد سئوالات امتحان را به او می دهد، حاصل این تصور چیست؟ تعلیق تحصیل. بنابراین این دانشجو با اعتماد بر تصور خود، تمام سال تحصیلی اش را با دوستانش در گردش وسینما می گذراند؛ او با این تصور سئوالات را می گیرد، پاسخ آنان را شب در می آورد و می خواند. موفق می شود. وقتی درب اتاق استاد را می زند و هدیه ای گرانبها با خود می آورد تا به استاد داده و سئوالات را بگیرد ناگهان این دانشجو با سیلی محکمی که استاد بر چهره اش می نوازد و بیرونش می کند، غافلگیر می شود. می گوییم: این دانشجو قربانی تصور اشتباه خود گردید و اگر تصور این دانشجو درست می بود که: استاد مقید است، امتحان بر اساس مقررات برگزار می شود و تصحیح امتحانات نیز دقیق است و ناگزیر راهی جز درس خواندن ندارد، درس می خواند. در همان آغاز کار در تصور خود به اشتباه رفت. بنابراین سال تحصیلی را ناکام ماند. اما دانشجوی دوم که تصورش درست بود، سال تحصیلی را با موفقیت پشت سر گذاشت. باید این مثال را باز کنم.
گاهی کسی تصور می کند که اگر نسبت به مردم خیانت وتقلب کند، سود می برد و غافل از این است که خداوند او را زیر نظر دارد. خداوند عقل و خردش را از او می گیرد. بنابراین در تخلفات مالیاتی خود به شدت دچار حماقت می شود و همه ی اموالش مصادره می گردد. همه ی آنچه را با تقلب وخیانت به دست آورده بود در یک ثانیه از دست می دهد. این مصادره نام دارد. این عذاب دردناک در اموال او ناشی از فریب ونیرگ خودش می باشد. اگر تصور می کرد که فریبکار در دنیا عذاب می شود، تقلب نمی کرد ودست به نیرنگ نمی برد.
باور کنید این درس در باره ی همه ی مردم صدق می کند. وشامل تمام موارد زندگی شان می شود. شخصی تصور می کند اگر فلان کار را بکند ثروتمند می شود اما این کار را با گناه انجام می دهد. تصور می کند که گاهی نافرمانی وگناه او را به سود هنگفتی می رساند غافل از این که هر نافرمانی عذابی در پی دارد. و غافل از این که محال است و هزاران بار محال است که نافرمانی خداوند را بکنید و سود ببرید و یا فرمانبری او را بکنید و زیان ببینید.

4 – مشکلات مردم ناشی از تصورات اشتباه است:

 تقریبا باید بگویم که تمام مشکلات مردم ناشی از تصورات اشتباه است. از سستی عقیده و ضعف توحید، و کوته فکری است؛ زیرا وقتی ایمان داشته باشید که این جهان خدایی دارد و او ما را تحت نظر دارد و ما را پرورش می دهد و ما را در دنیا و پیش از آخرت مورد محاسبه قرار می دهد بنابراین بر امر خداوند پایبند باشید. اگر بر فرامین الهی پایبندی کردید در امان هستید و خوشبخت شده اید.
باری دیگر هیچ تصوری نیست که شما در هر موضوعی تصور کنید رفتاری از آن حاصل نشود.
مثال: مردی در جلسه ی درس شخصی می نشیند که اطلاعات ناچیزی دارد و قادر به تحلیل نیست، می گوید: شفاعت من، این حدیث صحیح است، اما تفسیر ریزی دارد. از انس از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود:

((شفاعت من در روز قيامت برای كسانی از امتم خواهد بود كه مرتكب گناهان بزرگ شده باشند))

[ ترمذی واحمد ]

 مطمئن شده و به جای ایمان و پایبندی، منحرف می گردد و به جای پایبندی گمراه می شود؛ زیرا به مفهوم شفاعت از زبان یک انسان ناآگاه اعتماد کرده است. و روز قیامت خداوند متعال او را در عذابی سخت می افکند، و این آیه ممکن است برایش خوانده شود:

﴿ پس آيا كسى كه فرمان عذاب بر او واجب آمده [كجا روى رهايى دارد] آيا تو كسى را كه در آتش است مى ‏رهانى ﴾

( سوره زمر)

 تصور وی از شفاعت، تصوری اشتباه بود و او را گرفتار نافرمانی و گناه کرد. و سپس از این که باید این نافرمانی ها وگناهان را با بهایی گزاف پاسخ دهد، غافلگیر شد.
این درس از درس های عقیده است اما یکی از مهمترین درس های عقیده می باشد. کسی که مال حرام می خورد و فکر می کند که موفق وبرتر است ناگهان تمام مال را از دست می دهد.
کسی که آبروی کسی را می برد، خداوند او را خوار می کند. کسی که تصور درستی داشته باشد و تصوری درست از خداوند نیز داشته باشد که خدا عادل است و هر گناهی عذابی دارد و هر نیکی پاداشی دارد و این انسان مومن از عذاب الهی در امان خواهد بود. اکنون برخی از احادیث را بررسی می کنیم:
 معاذ بن جبل رضی الله عنه می گوید: من پشت سر رسول الله صلی الله علیه و سلم بر مرکبی سوار بودم و میان من و آن حضرت فقط چوب انتهای جهاز شتر فاصله انداخته بود. آن حضرت فرمود:

((ای معاذ بن جبل! گفتم: ای رسول خدا! گوش به فرمان و آماده خدمتم. سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم مقداری به مسیرش ادامه داد؛ آنگاه فرمود: ای معاذ بن جبل! گفتم: ای رسول خدا! گوش به فرمان و آماده خدمتم. فرمود: آیا می دانی حق خداوند بر بندگان چیست؟ گفتم: خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: حق خداوند بر بندگان این است که خدا را عبادت نمایند و هیچ چیز با او شریک قرار ندهند. سپس مقداری به راهش ادامه داد و بعد از آن فرمود: ای معاذ بن جبل! گفتم: ای رسول خدا! گوش به فرمان و آماده خدمتم. فرمود: آیا می دانی هنگامی که بندگان این کار را انجام دادند حق آنان بر خداوند چیست؟ گفتم: خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: حق آنان این است که آنها را عذاب ندهد))

( متفق عليه )

 این سخن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است که از روی هوا وهوس سخن نمی گوید و در برخی از احادیث از سیدنا سعد بن ابی وقاص روایت است که گفت: « سه تن هستند که من در میان آنان یک مرد هستم ولی در غیر این موارد من یکی از مردم هستم: «هر حدیثی از پیامبری شنیدم یقین یافتم که حقی از سوی پروردگار است و هر نمازی که خواندم تا پایان هیچ چیزی مرا از آن باز نداشت و و به دنبال هر جنازه ای که رفتم تا بازگشتم هیچ سخنی از وی نگفتم».
پس مومن، می داند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چه می گوید. و به آن یقین دارد. و آن را اجرا می کند. و در امان می ماند. اما کسی که تصور می کند خوردن اموال مردم به ناحق سود هنگفتی به شمار می رود، غافل از این است که خداوند او را نابود خواهد کرد؛ زیرا مال حرام نابود می شود و صاحب خود را نیز نابود می کند ولی مال حلال نیز از بین می رود اما صاحب آن با بزرگواری وکرامت بسیار باقی می ماند.
می خواهم بگویم: هر گناهی که انسان مرتکب آن می شود و یا هر مشکلی که به آن گرفتار می شود و یا هر سختی که در آن می افتد، همه به دلیل اشتباه رفتاری ناشی از تصور اشتباه است.
گاهی پدر می میرد و از خود فرزندانی به جا می گذارد. یکی از فرزندانش قدرت دارد. بزرگترین فرزند است. و برادرانش از او حساب می برند. تمام ثروت را می گیرد و مبالغ ناچیزی را برای برادرانش به جا می گذارد. و تصور می کند به دلیل قدرت وعمر بیشتر و توانایی و چیرگی اش برآانان، این اموال حق اوست. اما خداوند را در نتیجه ی این کارها نادیده می گیرد.
به خدا سوگند، داستان های بسیاری شنیده ام؛ که ثروتی را که از برادرانش غصب کرده و از آن بهره برده همه ی آن دارایی ها بر باد رفته است. و در نهایت مجبور شده به عنوان حسابدار نزد برادرانش که آنان را از این ثروت محروم کرده بود، کار کند. اگر آگاهی می داشت واز دانش برخوردار بود این کار را نمی کرد. پس همه چیز حساب وکتاب دارد. مجازات و توبیخ وجود دارد. هر کاری نتیجه وپیامدی دارد.
بنابراین، من یقینا بر این باورم که هر مشکلی که انسان گرفتار آن می شود به دلیل نافرمانی ها وگناهانی است که مرتکب می شود. اکنون دقت کنید. هر نافرمانی وگناهی که مرتکب می شود ناشی از تصور اشتباه است، بنابراین باید تصورات خود را درست کنیم تا اعمال ما درست شود و در امان باشیم و در دنیا و آخرت خوشبخت شویم.
طبیعتا مثال ها زیاد است، مثلا: کسی که گمان می کند از گناه ونافرمانی به این دارایی های هنگفت می رسد، می گوید: چه کنیم؟ ما مجبوریم. فرزند داریم. بنابراین این نافرمانی را مرتکب می شود تا سود فراوانی به دست آورد. و در نتیجه خداوند اموال او را نابود می کند.
شخصی دیگر یقین دارد که پایداری وپایبندی کامل دلیل سود فراوان است. بنابراین از ورود اموال شبهه دار به دخل خود جلوگیری می کند و خداوند از آن بهتر را به او می دهد.
به خدا سوگند عبارتی وجود دارد،
 که من از تکرار آن سیر نمی شوم:

((هر کس به خاطر خدا از چیزى بگذرد، خداوند بهتر از آن را به اوعوض خواهد داد))

[ الجامع الصغير از ابن عمر ]

 بنابراین تصور بسیار مهم است، من می گویم: یک تصور است، و منظورم عقیده است. شما به چه عقیده دارید؟ وقتی عقیده دارید که این زن الآن ناتوان است و از او خوشتان نمی آید، در زمانی که فقیر بودید با او ازدواج کردید و او را پذیرفتید و او نیز شما را پذیرفت و اما زمانی که ثروتمند شدید و از او خوشتان نمی آمد او را نادیده گرفتید و طلاق دادید و تصور می کردید که با زنی دیگر خوشبخت خواهید شد. اما حقوق این زن ناتوانی که رهایش کرده اید و در طلاق به او ستم روا داشته اید، نزد خداوند هرگز از بین نخواهد رفت. به زودی به خاطر این کار مواخذه خواهید شد. به همین دلیل به همان میزان که از خداوند می ترسید، خردمند هستید. و به همان میزان که حدود او را مراعات می کنید، آگاهی دارید. و به همان میزان که حساب وکتاب خداوند را در حساب های روزانه ی خود وارد می دانید، به همان میزان باهوش وخردمند هستید.

مهمترین کارها، کارهایی است که اثر آن در آینده نیز وجود دارد:

 گاهی انسان می خورد. ممکن است این وعده ی غذایی گران قیمت و یا ارزان قیمت باشد. ممکن است خشک باشد و ممکن است بسیار لذت بخش باشد. اما پس از آن که خوردن پایان یافت و لذت غذا تمام شد و شکم پر گردید و احساس سیری کردید نوع غذایی که خوردید تاثیری در آینده ندارد. خوردیم و خدا را شکر کردیم. اما گاهی انسان مرتکب کاری می شود که این کار اثر دائمی دارد. این بسیار مهم است.
مثال: کسی تجاوز می کند، این تجاوز مشکل بزرگی برای او به دنبال خواهد داشت. مهمترین کارها، کارهایی است که نتیجه اش در آینده باشد. مانند کسی که در وان حمام می نشیند و احساس آرامش دارد و یک ربع آرام گرفته است این کار نتیجه ای در آینده ندارد اما اگر انسان مطلبی را بخواند تا پایان زندگی از آن سود خواهد برد. هر وقت که موضوعی در ارتباط با این حدیث برایش مطرح شود به اطاعت از الله متمایل می شود و در امان مانده وخوشبخت می گردد.
میان کار غیرمنتظره وکار عرضه شده تفاوت است. کاری که به آینده ارتباطی ندارد و کاری که پیامدهایی خواهد داشت و شاید عذاب الهی را در پی داشته باشد، یا باعق فقر شما گردد یا خوارتان کند یا تحقیر کند و یا باعث ارتباط نادرست با خانواده شود و یا باعث بدرفتاری با فرزندان گردد با هم تفاوت دارد. پس هر کار اشتباهی ناشی از تصور اشتباه است. و کار اشتباهی که ناشی از تصور اشتباه است دارای پیامدهایی در آینده است. خداوند می فرماید:

﴿ و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمى‏ گذرد ﴾

(سوره شورى)

 کسی که تصور می کند خداوند آمرزنده وبخشنده است، این تصور درست است؟ درست و نادرست است. درست است او آمرزنده وبخشنده است اما چه زمانی؟

 

 خداوند متعال می فرماید:

﴿ [با اين همه] پروردگار تو نسبت به كسانى كه به نادانى مرتكب گناه شده سپس توبه كرده و به صلاح آمده‏ اند البته پروردگارت پس از آن آمرزنده مهربان است ﴾

( سوره نحل )

﴿ به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان * و اينكه عذاب من عذابى است دردناک ﴾

( سورة الحجر)

﴿ و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى ‏كنم ﴾

( سوره بقره)

﴿ بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد از رحمت‏ خدا نوميد مشويد در حقيقت ‏خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است ﴾

(سوره زمر)

وقتی قرآن می خوانید تصورات درستی را برداشت کنید:

 وقتی قرآن می خوانید باید تصور درستی را از آن برداشت کنید.
چند مثال، خداوند متعال می فرماید:

﴿ آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده‏ اند پنداشته‏ اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى‏ دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند ﴾

(سوره جاثيه)

 می گوییم: در آخرت، آخرت بدیهی است. در دنیا، آخرت را کاری نداشته باشید،
خداوند می فرماید:

﴿ [به طورى كه] زندگى آنها و مرگشان يكسان باشد چه بد داورى مى كنند ﴾

(سوره جاثيه)

 شخصی می آید و به کاری روی می آورد که شبهه دارد. نافرمانی در آن وجود دارد و مال حرام نیز کسب می شود. درآمد فراوانی دارد. وی در طمع می افتد که با این سود فراوان زندگی آرامی خواهد داشت. خانه ای با شکوه خواهد داشت. خودرویی راحت خواهد داشت. همسری بسیار زیبا انتخاب خواهد کرد. اما ناگهان با نابود شدن تمام آن اموال، غافلگیر می شود. با ناکام شدن در ازدواج، با عدم توفیق در کار، و با به دست نیامدن خانه غافلگیر می شود. چرا وقتی کار از کار گذشته است، پند می گیرد؟ اگر قرآن را می خواند و این تلاوت تصوری درست را برای او در بر می داشت، نافرمانی نمی کرد. به همین دلیل مومن با درآمد اندک وحلال و بدون شبهه قانع است و درآمدهای نجومی شبهه دار را پشت پا می زند. زندگی مومن، قهرمانانه است. مومن بهای هنگفتی دارد. خرید وفروش نمی شود. واژه ی (نه) در زندگی روزمره اش وجود دارد، خداوند متعال می فرماید:

﴿ و گفت بيا كه از آن توام [يوسف] گفت پناه بر خدا ﴾

( سوره يوسف)

 جوانی مجرد، بیگانه، زن اربابش او را دستور می دهد. در حالی که این زن بسیار زیبا است و شایسته نیست که خود را رسوا کند و همه چیز هم آماده است،

﴿ گفت پناه بر خدا او آقاى من است به من جاى نيكو داده است ﴾

 طبیعتا داستان های این موضوعات بسیار و بی شمار است.
گاهی برخی از رخداد ها را به گوش من می رسانند و این مصداق همین موضوع است که در آمدی نامشروع وحرام را با پشت پا دور بیندازید و بگویید:

((هر کس به خاطر خدا از چیزى بگذرد، خداوند بهتر از آن را به اوعوض خواهد داد))

 یکی از برادران گرامی ما خودرویی مدرن دارد. شرکتی ژاپنی آن را با قیمت نجومی کرایه کرد. و ماموریت وی این بود که کارمندان را از اداره به خانه ببرد. در هنگام رفتن آنان، او را به فروشگاهی بردند تا وسایل مورد نیاز خود را خریداری کنند. یک دفعه دید آنان شراب می خرند. او از اینکه خودروی خود را برای حمل شراب به کار بگیرد، از خداوند ترسید. وی از ادامه ی کار منصرف شد درحالی که درآمدش در این شرکت بزرگ، ده برابر درآمد مردم عادی بود. وقتی این کار را نپذیرفت و این اموال هنگفت را زیر پای خود نهاد و به این باور بود که خداوند بزرگ او را از یاد نخواهد برد، چه اتفاقی افتاد؟ اتفاقی باور نکردنی روی داد. به جای اینکه او را رد کنند صد نفر نزد او آمدند و این در آمد زیاد برای او جبران گردید. آنان خودروهای مدرن داشتند. او را باز گرداندند و کارمندان خود را از به همراه داشتن شراب هنگام سوار شدن با او منع کردند. و سپس به او بسیار اعتماد کردند. وقتی به کشورهای خود می رفتند، کلیدهای خانه های خود را در اختیار او می گذاشتند و خودروهای مدرن خود را در اختیار او می گذاشتند تا در نبودشان وی از آن ها مراقبت کند. سبحان الله.

((هر کس به خاطر خدا از چیزى بگذرد، خداوند بهتر از آن را به اوعوض خواهد داد))

 کسی را تصور کنید که به خاطر یک مدرک تمام دانش جویی را رها می کند. اگر تصور درستی داشته باشید؛ وقتی دانش بجویید در تحصیل خود موفق خواهید شد. مشکل این است که دنیا و آخرت را با هم نابود کنید. بنابراین هر کس که دنیایش را بر آخرتش ترجیح دهد هر دو را از دست می دهد و هر کس که آخرت را بر دنیایش ترجیح دهد هر دو را به دست می آورد.
 مثلا: خداوند بزرگ می گوید:

﴿ اين است‏ حدود احكام الهى پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزديک نشويد ﴾


( سوره بقره)

 زنا حد آن همنشینی با اراذل و اوباش است. و خلوت با زن نامحرم از مقدمات آن است. خیرگی و هرزگی چشم از مقدمات آن است. از مقدمات زنا این است که از راهی بروید که پر از زنان و دختران برهنه ونیمه برهنه است و یا اینکه داستان های تحریک آمیز بخوانید و یا صحنه های تحریک آمیز ببینید و این ها همه شما را به زنا نزدیک می کند. اگر کسی سخنان خداوند را باور نکند و تصور نادرستی داشته باشد می گوید: من ارده ای قوی دارم و بنابراین به حدود الهی نزدیک می شوم وناگهان وقتی به فحشا می افتد، غافلگیر می شود؛ زیرا سخنان خداوند را باور نداشته است و تصور وی درست نبوده است، بنابراین پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

(( اگر مردی با زن نامحرمی خلوت کند، شیطان سومین آنان خواهد بود ))

[ ترمذی ]

 مهم این است که هر آیه ای را که می خوانید و هر حدیثی را که از نظر می گذارنید باید تصوری از آن برداشت نمایید که در تمام امور زندگی راهنمای شما باشد. مال حرام نابود می شود و صاحب خود را هم نابود می کند اما مال حلال باقی می ماند.

حقیقت موضوع خبر از تصورات درست ونادرست می دهد:

 به خدا سوگند شخصی را می شناسم که دارای شغلی است که می تواند درآمد نجومی داشته باشد. سوگند خورد و به من گفت: من چهل سال در این شغل بودم و یک درهم هم حرام نخوردم. من زندگی اش را بررسی کردم و دیدم که نود سال در خوشی و سلامتی کامل زیسته است و فرزندان او پیش چشمانش بودند. و هر فرزندش را خداوند شغلی عنایت کرده بود. و دارای جایگاه اجتماعی بودند. در همان شغل کسی دیگر دست به حرام یازیده بود و از مال مردم و باج گیری از آنان ثروت هنگفتی را اندوخته بود. به خدا سوگند پایان کارش به گونه ای بود که خداوند می داند انسان برای دشمنش هم آن حالت را نمی پسندد، می گویم: بار خدایا کاش مردم قوانین الهی را بدانند.
با شخصی برخورد کردم و به من گفت: من شصت ونه سال دارم. دیشب چکاپ کردم و به من گفتند: همه ی آزمایشات طبیعی است. گفت: به خدا سوگند استاد، من حرام را نمی شناسم و نه از زنان نامحرم و نه از اموال حرام چیزی نمی دانم.
در یک کشور اسلامی با شخصی برخورد داشتم و به من گفت: من در بازار تره بار به عنوان بارکش کار می کردم. اکنون او یکی از بزرگترین تاجران تره بار در آن کشور است. او پنجاه کامیون سردخانه ای برای حمل میوه در اختیار دارد. گفت: در زندگی ام یک نماز فرض را هم قضا ننموده ام و یک ریال حرام هم نخورده ام.
 اگر قوانین الهی را بدانید خواهید دید که توفیق می یابید و در امان مانده و مورد تایید ویاری خداوند خواهید بود. هرگز به مال حرام نزدیک نشوید. حرام ویرانگر است. و هر کس به حرام نزدیک شود و به تصور اشتباه بیفتد و درآمد زیاد را تصور کند و اینکه چگونه از آن بهره ببرد و آن را هزینه کند و خانه ی جدیدی بخرد و خانه ای با زیربنای زیاد بسازد، این مال بیهوده و برباد خواهد رفت و تنها عذاب دردناک برایش باقی می ماند.
بنابراین هر رفتار خوب یا بدی ناشی از یک تصور و باور است. بنابراین این درس های عقیده مهمترین چیز در دین به شمار می رود. اگر عقیده ی شما درست باشد اعمال شما نیز درست می شود و در دنیا و آخرت خوشبخت می شوید و اگر باور وعقیده ی شما فاسد گردد اعمال شما نیز فاسد می شود و در دنیا و آخرت بدبخت می شوید.
 مثال: عبارت (خداوند آمرزنده است) باید تصور درستی از آن داشت که خداوند پس از آن که ایمان آوردید و پس از آنکه توبه کردید و گناهان گذشته را جبران کردید، آمرزنده است. خداوند متعال می فرماید:

﴿ [با اين همه] پروردگار تو نسبت به كسانى كه به نادانى مرتكب گناه شده سپس توبه كرده و به صلاح آمده‏ اند البته پروردگارت پس از آن آمرزنده مهربان است ﴾

( سوره نحل)

 یک تصور دیگر: گاهی انسان تصور می کند که اگر به حج خانه ی خدا رود مانند روزی که از مادر زاده شده، از گناهان پاک می شود. این حدیث صحیح است. اما اگر تحقیق کند و پای درس علمای بزرگ و پرهیزگار بنشیند به وی خواهند گفت که حقوق بندگان حج نیست. و یک میلیون رکعت نماز و روزه ی تمام عمر آن را از ذمه اش بر نمی دارد. حقوق بندگان مبتنی بر بخل است. اما حقوق خداوند مبتنی بر بخشش است.
وقتی تصور کنید که خداوند در حج تنها آنچه میان شما و خود اوست می آمرزد و در روزه نیز حقوق خودش را می بخشد و با توبه ی نصوح تنها آنچه میان شما و اوست را می بخشد، تصور شما صحیح است. و حقوق صاحب حق ها را ادا نموده اید. به جای آن که بگویید: من حج نمودم و خداوند مرا آمرزیده است. این یک تصور وگمان اشتباه است. حقوق بندگان تنها با ادا کردن آن یا با بخشش آمرزیده می شود.
گاهی تصور می کنید که این شیخ به من فتوا داد و ان شاء الله به گردن خودش هست. خیر، اگر توانستید فتوایی از سرور انسان ها و دوست خدا بیابید که آن را با دهان مبارک گفته باشد اما شما بر حق نباشید از عذاب خداوند نجات نمی یابید. این تصور درست است. از ام سلمه رضي الله عنها روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

((شاید بعضى از شما به هنگام بیان دلیل خود برای من قوى‏تر از بعضى دیگر باشید، و من هم بر طبق همان دلیل قضاوت مى‏کنم، در عین حال بدانید داورى من که بر طبق ظاهر دلیل طرفین صورت مى‏گیرد، حق واقعى را تغییر نمى‏دهد، بنابراین اگر من به سود کسى ( طبق ظاهر ) قضاوت کنم و حق دیگرى را به او بدهم پاره‏اى از آتش جهنم در اختیار او قرار داده‏ام و باید از آن بپرهیزد))

[ بخاری]

 من مثال های بسیاری دارم. گاهی مفهوم شفاعت را اشتباه برداشت می کنید و این تصور اشتباه شما را به ارتکاب گناهان می کشاند با اعتماد به اینکه روز قیامت رسول خدا شما را شفاعت خواهد کرد. و گاهی تصور می کنید خداوند شما را خواهد آمرزید چون او آمرزنده و بخشنده است و می گویید ای خدا مرا بیامرز اما در مقابل هیچ بهایی نمی پردازید یا دلیلی وجود ندارد.
خداوند متعال می فرماید:

﴿ بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد از رحمت‏ خدا نوميد مشويد در حقيقت ‏خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است ﴾

( سوره زمر)

 اما:

﴿ و پيش از آنكه شما را عذاب در رسد و ديگر يارى نشويد به سوى پروردگارتان بازگرديد و تسليم او شويد ﴾

( سوره زمر)

تصورات نادرست در عبادات:

 این تصور درست است. مفهوم حج به تصوری درست نیاز دارد. مساله ی این که من رفتم به آنجا یا در حج توبه ی نصوح کردم. مساله ی عمره باید تصوری درست از آن داشت. مساله ی نماز که من نماز خواندم اما آیا نماز شما شما را از حرام بازداشت و از فحشا وزشتی دور ساخت؟ آیا نماز را خداوند قبول می کند؟ باید تصوری درست از نماز، زکات، حج، روزه وگفتن کلمه ی شهادت داشته باشید.
 مثال: توهمی وجود دارد: کافیست که لا إلا الله بگویید تا وارد بهشت شوید، خیر، هرگز، این درست نیست،

((از رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نقل شد که فرمود: « آیا می دانید بینوا کیست؟ »
عرض کردند:یارسول الله بینوا درنزد ماکسی است که پول و متاع ندارد.
حضرت فرمود: « بینوا ازامّت من کسی است که : روزقیامت با نماز و زکات و روزه بیاید ولی ازطرفی با خودش دشنام دادن به این و تهمت زدن به آن و خوردن مال این و ریختن خون آن و زدن آن را هم بیاورد بنابراین ازحسنات او یکی یکی بگیرند وبه ازای بدی های او به دیگران بدهند، و وقتی هم که حسنات او به پایان رسید و هنوز دیگران برگردن او حقّ دارند، از گناهان آن طلبکاران بگیرند و براین شخص و برگناهان او افزوده کنند آنگاه او را به آتش بیاندازند.))

[ بخاري از ابوهریره ].

 باید تصوری درست از نماز داشته باشیم.
روزه: از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:

((روزه داری که سخن دروغ و عمل به آن را رها نکند، خداوند هیچ نیازی به خودداری او از خوردن و آشامیدن ندارد))

[ بخاری، ابو داود، ترمذی ابن ماجه]

 باید از حج تصوری درست داشته باشید:

(( کسی که با مال حرام حج کند و بگوید: لبیک اللهم لبیک؛ خداوند بزرگ می فرماید: نه تو را لبیک می گویم ونه تلاش تو مقبول است وحج تو به خودت بازگردانده می شود ))

[ شيرازی وابو مطيع ازعمر ]

 باید تصور درستی از انفاق اموال داشته باشید، خداوند متعال می فرماید:

﴿ بگو چه به رغبت چه با بى‏ ميلى انفاق كنيد هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد چرا كه شما گروهى فاسق بوده‏ ايد ﴾

( سوره توبه )

اسلام ساختاری جامع وکامل است:

 پیروزی ما، رستگاری ما، خوشبختی وسلامتی ما و درخشش ما این است که تصوری درست از دین داشته باشیم. و تصور ممکن است بسیار مهم باشد. کسی ممکن است دین را فقط در نماز، روزه، حج، زکات ببیند اما خانه اش غیر اسلامی باشد و جشن های غیر اسلامی به پا دارد و عروسی خود را غیر اسلامی برپا کند. در کار خود نیرنگ وفریب داشته باشد. و در کار خود حرام کسب کند. دروغ بگوید. به نیرنگ و احتکار دست بزند. این اولین مشکل مسلمانان است. تصور آنان از دین فقط خواندن نماز است. نماز یکی از ارکان دین است. و ارکان پنج گانه فقط ارکانی از دین هستند وتمام دین نیستند:

(( اسلام بر پنج چیز بنا شده است ))

[ متفق عليه از ابن عمر ]

 اسلام یک ساختار است. این ها ارکان اسلام اند. اسلام ساختاری اخلاقی است، پایبندی و پاکدامنی و پرهیزگاری وامانت داری است. اگر مسلمان با شما سخن بگوید، راستگو است. اگر با شما تعامل داشته باشد امانت دار است. اگر شهوتش بر انگیخته شود پاکدامنی پیشه می کند.
اشتباه مسلمانان در تصوراتشان آنان را از همه ی ملت ها عقب مانده تر کرده است. از دین تصور عبادت های ظاهری را فقط برداشت کرده اند. قرآن را در خودرو خود می گذارد و در مقابل آن چشمانش به زیبایی های زنان خیره می شود. قرآن برای برکت است. بر سردر فروشگاه خود می نویسد:

﴿ ما تو را پيروزى بخشيديم [چه] پيروزى درخشانى ﴾

 درحالی که در آن فروشگاه به تقلب، دروغ، نیرنگ، حرام، ومعاملات حرام می پردازد. مشکل اینجاست. تصور اشتباه از دین داشتن. اگر تصور درست نباشد پایبندی هم وجود نخواهد داشت.
مثال: محال است وهزار هزار هزار بار محال است که شما نافرمانی خداوند را بکنید وسود ببرید و محال است و هزار هزار هزار بار محال است که فرمانبرداری او را بکنید و زیان ببینید. این یک حقیقت است. اگر این تصور را داشته باشید به مبالغ نگفت پشت پا می زنید؛ زیرا حرام است. و مبلغ اندک را می گیرید چون حلال است.
تصور اشتباه این است که شما می خواهید زن بسیار زیبایی را بگیرید اما دین او برایتان مهم نیست و او را می گیرید و با او ازدواج می کنید ولی با او در جهنمی توان فرسا زندگی می کنید؛ زیرا شما کلام رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را قبول نکرده اید:

﴿ پس دستهايت خاك آلود باد! زن ديندار را انتخاب كن ﴾

[ متفق عليه از ابو هريره ]

 تصور اشتباه دیگر این است: فکر می کند زن زیبا او را خوشبخت می کند. زنی شما را خوشبخت می کند که خداوند را بشناسد. و حقوق شما و فرزندانتان را مراعات کند.
این موضوع بسیار گسترده است. متاسفانه مسلمانان از حقیقت دین خود تصوری اشتباه دارند. آنان تصور می کنند دین عبادات شعایری است. دین شما در مطب شما است. دین شما در دفتر مهندسی شماست. دین شما در مغازه ی شماست. دین شما در محل کار شما است. دین شما در مزرعه ی شماست. مواد سرطان زا را در زمین می پاشد تا میوه های بزرگتری برداشت کند و باز نماز هم می خواند. این کار با نماز در تناقض است. این ماده سرطان زاست. شما مردم را آزار می دهید. در یک بیمارستان داروهایی است که پنج سال از تاریخ انقضای آن ها گذشته است و داروهایی که ممکن است بیمار را با مرگ ناگهانی رو به رو سازد و در این جا سه حالت مرگ وجود دارد و در حالی که بیمارستان فضایی دینی دارد، وارد می شوید و می خوانید:

﴿ و چون بيمار شوم او مرا درمان مى ‏بخشد ﴾

 و داروهایی که استفاده می کند پنج سال از تاریخ انقضای آن می گذرد ولی مرگ میرهای وحشتناکی وجود دارد. وقتی مسلمانان دین خود را از رفتارهای خود جدا کردند، دین را تنها در شعایر تصور کردند و آن را تعاملی درک نکردند و دین را تنها ابزار عبادت شعایری دیدند و آن را پرهیز و تقوا و دقت در تعاملات خود، نیافتند.

از قوانین پیچیده ی زندگی:

 زندگی بسیار پیچیده است. در این زندگی پیچیده می توان قوانین را استنباط نمود. انسان اگر دروغ بگوید سود می برد. شاید از یک کشور نه چندان معروف پارچه ای بی کیفیت بخرد. نواری طلایی رنگ به آن می چسباند و روی آن می نویسد: ساخت انگلستان و با اتو آن را به پارچه می چسباند. وی خود را باهوش می داند. زنی می آید و وی پارچه را به عنوان بهترین پارچه به او می فروشد. قیمت آن را روی نواری که خودش بر پارچه نصب کرده، ده برابر نوشته است. خود را باهوش می داند. گمرک می رسد و وی را مثلا هفتصد هزار جریمه می کنند. مشکل کجا بود؟ جایی که وی تصور می کرد خداوند نمی داند و او هرگز مواخذه نخواهد شد و در حالی که خداوند می دانست و مواخذه نمود.
در تصورات خود دقت نمایید. هر تصور اشتباهی پیامدش رفتار اشتباه خواهد بود.

از نمونه های تصورات درست اصحاب:

 سیدنا کعب بن مالک:
به عنوان نمونه ای از تصورات درست در سیره ی رسول الله آمده است:
یکی از اصحاب به نام سیدنا کعب از جهاد با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم باز ماند. وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از تبوک باز گشت وی نگران بود. به ایشان چه گفت؟ می گوید: من با خودم بهانه آوردم. به تعبیر امروزی من خودم را قانع نمودم. و این قدرت بزرگی در انسان است. گاهی شخصی شما را با اندیشه هایش قانع می کند. با افکاری نادرست شما را قانع می سازد. ولی وی از قدرت اقناع بسیار قوی بر خوردار است. وقتی پیامبر به نزدیکی مدینه رسید. این صحابی با خود بسیار درگیر بود. آیا به ایشان دروغ بگوید. می توانست بهانه ای یا عذری یا توضیحی دهید یا رویدادی را از خود بسازد وپیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را قانع سازد اما نتیجه ی درگیری اش با خودش تصوری درست بود. گفت: من برای خودم بهانه ای ساختم. و گرچه از خشم او در امان بمانم اما شاید خداوند بر من خشم گیرد. گفت: با تمام وجود راست گفت. تصور اینکه خدایی وجود دارد و هر چند با هوش باشید خداوند متعال شما را زیر نظر دارد. می گوید من برای خود بهانه ای درست کرده بودم. من توان قانع کردن دارم. می توانم داستانی برایش بگویم که او را قانع کند، و می گوید: حق با توست و همه چیز پایان می یابد. وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بازگشت و مردان بازمانده از جهاد هشتاد تن بودند. و هر کدام یک عذر قانع کننده برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آوردند وپیامبر نیز پذیرفت. آنان منافقانی بودند که از جهاد خودداری کرده بودند. وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رسید از او استقبال کردند. و هر کدام بهانه ای قانع کننده برایش طرح کردند و پیامبر عذر آنان را پذیرفت. نوبت سیدنا کعب رسید گفت: به خدا سوگند ای رسول خدا وقتی از شما باز ماندم در بهترین و قوی ترین و بی نیازترین حالت زندگی ام بودم و بهانه ای هم ندارم و در این راه کوتاهی نموده ام. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فهمید که او راست می گوید اما هشتاد تن دیگر دروغ گفته اند. این داستان مشهور است. چگونه اصحاب با انجام دستورات الهی با آنان جنگیدند و در اوج قله ی والایی قرار گرفتند. خداوند متعال می فرماید:

﴿ به یقین که خداوند آنان را بخشید ﴾

( سوره توبه)

 گفت: به خدا سوگند با خودم بهانه آوردم. اگر این بهانه را می آوردم و خودم را رهایی می بخشیدم شاید خداوند مرا عذاب می داد. این توحید نام دارد.

پایه ی درستی تصور، توحید است:

 بدانید که پایه ی تصور درست، توحید است. خداوند بی خبر نمی ماند و همه چیز را می داند. یک اعرابی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یک پند بسیار مختصر خواست. گفت: مرا پند بده وتامل نکن. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بی درنگ پارگرافی از یک سوره برایش تلاوت فرمود:

﴿ پس هر كه هموزن ذره‏ اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد * و هر كه هموزن ذره‏ اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد ﴾


 گفت: کامل گفتی.
بنابراین: مهم این است که تصوری درست داشته باشید. همه چیز در دست خداوند است. او می دهد و می گیرد. بالا می برد و پایین می کشد. عزت می دهد و خوار می کند. او برتری دهنده است و حافظ است و یاری می کند. او همه چیز است. باید از او اطاعت کنید. به همین دلیل می فرماید:

﴿ بلكه خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش ﴾

( سوره زمر)

 شما یک ماموریت دارید؛ او را بپرستید. بقیه ی موارد دست خداست. نگران این دین نباشید. این دین خدا است. نگران خود باشید چه سرباز او باشید و چه نباشید.

موضوع علمی: حکمت سربریدن قربانی:

 طبق معمول موضوعی در اعجاز علمی را مورد بررسی قرار می دهیم. اما هر وقت آیه ای از قرآن می خوانیم که دارای اعجاز است، می گوییم: این معجزه است. اما در حدیث شریف چیزی شبیه اعجاز وجود دارد. اما ما آن را نشانه ی نبوت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می دانیم.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به ما ارشاد فرمودند که چهارپا را فقط از رگ گردنش ذبح کنیم بدون آن که سرش را کاملا قطع کنیم. در سراسر روی زمین هیچ مرکز علمی پیشرفته ای وجود ندارد که بتواند حدیث شریف را مورد بررسی وتحلیل قرار دهد و حکمت این کار را بیان کند. پیامبری بیسواد که در صحرا پرورش یافته است، به ما می فرماید: سر قربانی را جدا نکنید و فقط رگ گردنش را بزنید. صد سال، دویست سال، پانصد سال، هزار سال، و هزار سیصد سال و هزار وچهارصد سال گذشته است و در روی زمین تا پیش از دو دهه قبل هیچ موسسه ی علمی وجود نداشت که این ارشاد را توضیح دهد. ثابت شده که قلب انسان عضوی قوی است که زندگی انسان در گرو تپش های آن است. زیرا عضوی بسیار مهم وحیاتی است. و دستور تپش را از شبکه ی عمومی دریافت نمی کند بلکه دستور تپش را از مرکزی مستقل در درون خود از سیستم عمومی مرکز الکتریکی قلب دریافت کند و دستور تپش به آن داده می شود. اگر این مرکز از کار بیفتد مرکزی دیگر به جای آن وجود دارد و اگر دومی از کار بیفتد سومین مرکز موجود به کار می افتد. سه باطری وجود دارد. شاید انسان به کژآهنگی قلب دچار شود و پزشکان یک باطری در قلب او کار می گذارند تا این آریتمی درمان شود. این قلب با یک دستور از خود هشتاد بار می زند. اما این تپش ها از هشتاد بار بالاتر نمی رود. خداوند در باره ی انسان می فرماید:

﴿ [كه] براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم ﴾

( سوره تين)

 یک مکانیزم پیچیده وجود دارد. انسان در راه می رود. چشمش به یک افعی می افتد. تصویر افعی احساسی را بر شبکیه ی چشم ایجاد می کند و از آنجا به ذهن و مرکز دیدن فرستاده می شود. پرونده هایی از افعی وجود دارد. درس علوم. دو یا سه داستان شنیده است. از مادربزرگش داستانی راجع به افعی شنیده است. وارد موزه شده و مجسمه های برخی از افعی ها را آنجا دیده است. وقتی تصویر افعی هااز شبکیه به مخ منتقل می شود. در مخ پرونده های موجود درباره ی افعی ها مطالعه می شود. مخ که دربردارنده ی سیستم عصبی است احساس خطر می کند. و دستوری را به سیستم هرمونی می فرستد. غده ی هیپوفیز یک وزیر کشور به نام غده ی فوق کلیوی که در بالای کلیه ها قرار دارد. فرمانی می دهد که با خطر مواجه شده است. غدد فوق کلیوی به قلب دستور می دهند و قلب تپش خود را تا صد وهشتاد بالا می برد. تپش صد وهشتاد از کجا می آید؟ از مخ آغاز می شود و به غده ی هیپوفیز می رسد و از آنجا به غدد فوق کلیوی و از آنجا به قلب می رسد. کسی که دشمن پشت سرش ایستاده است یا از پله بالا می رود یا باری سنگین بر می دارد که نیاز به نیروی بیشتری دارد. این نیروی بیشتر به خون بیشتر و خون بیشتر نیاز به سرعت بیشتر و سرعت بیشتر به ضربان وتپش بالاتر نیاز دارد. این امر انسان است.
فرمان طبیعی قلب خودش هشتاد تپش است. اما در مورد استثناء به صد وهشتاد می رسد. از مغز به غده های فوق کلیوی غده ی هیپوفیز می رسد و به غده های فوق کلیوی وقلب می رسد. اکثر حیواناتی که می شناسیم از همین سیستم برخوردار اند.
 همین گوسفند را اگر یک باره سر برید و سرش را جدا کنید ضربان همان هشتاد می ماند . ماموریت قلب پس از ذبح بیرون راندن خون است. هشتاد تپش برای بیرون راندن تمام خون کافی نیست. یک چهارم آن را بیرون می راند. و بنابراین گوسفند کبود شده و ورم می کند و به آسانی نمی توان آن را پخت. اما وقتی فقط رگ گردن زده می شود و سر همچنان سر جای خود باقی می ماند شما به مکانیزم پیچیده ی دوم اجازه ی کار داده اید. از سر به غده ی هیپوفیز و از آنجا به غدد فوق کلیوی و ضربان قلب به صد وهشتاد می رسد. به این ترتیب تمام خون بیرون می جهد. و در این مرحله این حیوان تمیز نامیده می شود یعنی تمام خون آن بیرون رفته است. بنابراین خداوند می فرماید:

﴿ و از سر هوس سخن نمى‏ گويد * اين سخن بجز وحيى كه وحى مى ‏شود نيست ﴾

( سورة النجم)

 من دوستی دارم به کشوری دور رفته بود تا در یک ماموریت رسمی گوشت بخرد. از آنان خواسته بود که به روش اسلامی ذبح کنند وآنان قیمت را بالا برده بودند. این گوسفند هشت کیلو خون دارد. اگر به شکل شما سر ببریم این مقدار از وزن به زیان ماست. بنابراین: حکمت ارشاد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم این است

 

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر