حالت سیاه
26-04-2024
Logo
تفسير مطول – سوره‌ی اعراف 007 – درس (02-60): تفسير دو آیه‌ی 2 - 3، خطاب خداوند به مقام نبوت.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعده‌ی امانت دار. پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی، به راستی که دانا و باحکمتی، بار الها، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، به ما منفعت برسان و بر علم ما بیفزای، حق را به ما حق بنما و توفیق پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را به ما باطل بنما و توفیق اجتناب از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را می‌شنوند و از بهترینش پیروی می‌کنند و با رحمت خود ما را در زمره‌ی بندگان نیکوکارت قرار ده، بار خدایا ما را از تاریکی نادانی و توهم به نور معرفت ودانش، و از شهوات به سوی بهشت بیرون ببر.

كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن تنگى باشد تا به وسيله آن هشدار دهى و براى مؤمنان پندى باشد:

برادران گرامی با درس دوم از دروس سوره‌ی اعراف با آیه‌ی دوم در خدمت شما هستیم که می‌فرماید:

﴿كِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلَا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ﴾
﴿كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن تنگى باشد تا به وسيله آن هشدار دهى و براى مؤمنان پندى باشد.﴾

(اعراف: 2 )

خداوند محبوب آفریدگان و نازل کردن کتاب ها:

برادران،

﴿كِتَابٌ﴾
﴿کتابی﴾

یعنی قرآن کریم:

﴿أُنزِلَ إِلَيْكَ﴾
﴿بر تو نازل شد﴾
﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾
﴿ستایش خدایی راست که آسمان‌ها و زمین را آفرید﴾

(انعام: 1 )

هستی.

﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ﴾
﴿ستایش خدایی را است که کتاب را بر بنده‌اش نازل فرمود.﴾

(كهف: 1 )

قرآن.

1 – انسان‌ها باید به یک روش عمل کنند:

هستی در یک کفه و قرآن در کفه‌ی دیگر است. خداوند آسمان‌ها و زمین و نور آن دو را با هدایت آفریده است.

برای مجسم کردن در ذهن: راه ایجاد می‌شود سپس علایم راهنمایی و رانندگی گذاشته می‌شود. اینجا پیچ و آنجا تقاطع و آن جا سرازیر و اینجا یک طرفه و... نخست جاده کشیده می‌شود و سپس شاخص‌ها نهاده می‌شود.
بنابراین:

﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾
(خدا نور آسمان‌ها و زمين است.)

(نور: 35 )

آسمان‌ها و زمین را آفرید و هدایت خداوند؛ نور آسمان‌ها و زمین است و در درس گذشته بیان نمودم که خداوند سبحان فرموده است:

﴿الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾
([خداى] رحمان *قرآن را ياد داد *انسان را آفريد *به او بيان آموخت.)

(رحمن )

ترتیب زمانی نیست بلکه ترتیب درجه بندی است. به این معنا که بدون حرکت در مسیر یک منهج مشخص، وجود انسان بی معنا است و بدون برنامه بدبخت می‌شود و بدبختی به بار می‌آورد و بدلیل بی برنامگی؛ شهوت‌ها به سوی انسان هجوم می‌آورند این حرکت بی برنامه باعث به شقاوت و بدبختی انسان‌ها می‌شود.

2 –روش الهی آسمانی و نظام‌های موضوعی زمینی:

بنابراین:

﴿كِتَابٌ أُنزِلَ﴾
( كتابى است كه فرو فرستاده شده است.)

وقتی واژه‌ی فرو فرستاد را شنیدید یعنی از بالا... زمین اصول، گرایش‌ها، فلسفه ها، تصورات، مکتب‌ها و سبک‌هایی دارد اما این کتاب از بالا فرستاده شده است. از نزد آفریدگار آسمان‌ها و زمین آمده است. واژه‌ی فرو فرستاد یعنی ساخته‌ی انسان نیست. از دانش و تصورات و داده‌های انسان و اختراع وی نیست بلکه از سوی معبود بشر و آفریدگار آسمان‌ها و زمین است.

﴿كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ﴾
(كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است.)

ای محمد.
برادران، از بزرگترین نعمت‌های خداوند این است که شما از مکتبی پیروی می‌کنید که بی نظیر و بی مانند است. وقتی از سبکی ساخته‌ی انسانی مانند خودتان پیروی وی کنید این مکتب حافظ منافع، بهره مندی‌ها و نیازهای خود اوست. وقتی انسان قانونگذاری می‌کند دیدگاهش کوتاه بینانه است. از یک زاویه به آن می‌نگرد.

3 – اصل ساختارهای زمینی نقص است:

بنابراین هر قانونگذار زمینی بارها و بارها تغییر می‌کند سپس لغو می‌شود... هرگز... زیرا انسان شایسته‌ی قانونگذاری نمی‌باشد. چون علم او اندک است و هواها و تمایلاتش وی را کنترل می‌کند. قانونگذاری بازتابی از ضعف دیدگاه و ضعف خود وی است.
بنابراین از نعمت‌های بزرگ خداوند نسبت به مسلمانان این است که قانونگذاری از طرف آنان یا ساخته‌ی گروهی از آنان نیست. ساخت طرف دیگر نیست بلکه قانونگذاری از سوی آفریدگار آسمان‌ها و زمین صورت می‌گیرد.

﴿کِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ﴾
(كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است.)

 

معنى: پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن تنگى باشد

یک نکته‌ی دیگر،

﴿فَلَا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ﴾
(پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن تنگى باشد.)

کوته نظری، آشفتگی، ای محمد نگران نباش و از این کتاب احساس حرج و تنگنا مکن... معنایش چیست؟

نخستین معنای نهی ( نباشد...):

نکته‌ی بسیار شگفت انگیزی در این آیه وجود دارد و آن این که نهی به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در راستای عدم تنگنا نیست بلکه نهی چنان که برخی از مفسران معتقدند به احساس تنگنا و نگرانی است که وارد دل محمد نشود.

((قلب العبد بين إصبعين من أصابع الرحمن))
((دل بنده در میان دو انگشت از انگشتان خدای رحمان است.))

[روایت مسلم از حديث عبد الله بن عمرو ]

گاهی دل انسان سرشار از آرامش می‌شود گاهی هم آرامش ندارد و پر از ترس است و گاهی اسباب آرامش را دارد.
برای توضیح: شخصی سفر می‌کند. لاستیک زاپاس سالم نیست. طول مسیر را با نگرانی و ترس می‌رود. اگر یک لاستیک ایراد پیدا کند سفر متوقف می‌شود. اگر پسرش در شب لاستیک زاپاس را تعمیر کرده باشد و به او چیزی نگفته باشد این شخص که در روز رانندگی می‌کند و به گمان خودش لاستیک زاپاس ناسالمی دارد و پسرش آن را درست کرده باشد و به پدرش نگفته باشد دلش نگران است در حالی که اسباب آرامش را به همراه دارد. اگر این لاستیک خراب باشد اما راننده نداند با وجود همراه داشتن اسباب نگرانی؛ آرامش دارد.
بنابراین: ترس و امنیت در دل انسان انداخته می‌شود. خداوند فرموده است:

﴿فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ *الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾
(پس اگر میدانید كدام يك از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است *كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‏‌اند آنان راست ايمنى و ايشان راه‏يافتگانند.)

(انعام:82 )

زمانی که انسان به خداوند توجه دارد، خداوند نمی‌گذارد نگرانی و ترس به دل مؤمن راه یابد. چنان آرامشی در دل مؤمن وجود دارد که اگر بر اهالی یک سرزمین تقسیم شود آنان را بس است. این آیه بسیار روشن است:

﴿فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾
(پس اگر میدانید كدام يك از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است * كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‏‌اند آنان راست ايمنى و ايشان راه‏يافتگانند.)

انطباق فطرت با روش الهی:

بنابراین از بزرگترین نعمت‌های الهی این است که خداوند فطرت انسان را کاملا مطابق با روش الهی قرار داده است و شما وقتی از خداوند اطاعت می‌کنید با خودتان آشتی می‌کنید. وقتی از خداوند اطاعت می‌کنید چنان آرامشی در دلتان ایجاد می‌کند که اگر بر اهالی یک کشور تقسیم شود آنان را بس است. وقتی او را اطاعت می‌کنید آرامش در دلتان می‌اندازد و چون خداوند را اطاعت کنید حکمت به شما می‌بخشد.

﴿وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً﴾
(و به هر كس حكمت داده شود، به يقين‏، خيرى فراوان داده شده است.)

(بقره: 269 )

وقتی از خداوند اطاعت می‌کنید به شما صبر و خشنودی داده می‌شود.
برادران گرامی،

﴿كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلَا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ﴾
(كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن تنگى باشد.)

خداوند آشوب، نگرانی، دلتنگی، ترس و درد را از ورود به قلب ایشان صلی الله علیه وآله وسلم باز می‌دارد. بنابراین گاهی دو شخص در یک شرایط و سختی‌ها و موانع و دشواری‌ها و مشکلات یکسانی زندگی می‌کنند. اولی مؤمن است و دلش پر از آرامش، خشنودی، خوشبختی و خوشبینی است و دومی سرشار از نگرانی، دلتنگی، ترس، کینه و بدبینی است.

سیستم ایمنی مهمترین سیستم در بدن:

به همین تناسب مهمترین سیستمی که در بدن‌های ما کار می‌کند سیستم ایمنی بدن است. این سیستم از سوی خداوند مأمور از بین بردن بیشتر بیماری‌های سرطانی و میکروبی می‌باشد. احساس امنیت این سیستم را تقویت می‌کند. عشق و محبت آن را تقویت می‌کند. ترس و نگرانی و کینه آن را تضعیف می‌کند. وقتی خداوند را می‌شناسید و با او ارتباط برقرار می‌کنید معنویت‌های شما افزایش می‌یابد.

بنابراین به شکل علمی محض مؤمن نسبت به غیر مؤمن از بیماری‌ها دورتر است، زیرا سیستم ایمنی‌اش بالاترین درجه سلامت را دارد چراکه عشق در دل او است و از امنیت برخوردار است و آرامشی دارد که با آن آرام می‌گیرد و از تعادل برخوردار است.
بنابراین:

﴿فَلَا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ﴾
(پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن تنگى باشد.)

برخی از دانشمندان گفته‌اند: این نهی برای جلوگیری از تنگنا و نگرانی است که به دل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وارد نشود. شما آرامش دارید به خدا قسم برادران برای این خوشبختی درونی نمی‌ توان قیمت تعیین کرد.

معنای دوم نهی ( نباشد...):

یک معنای دیگر نیز وجود دارد. پیامبر یک انسان است. اگر انسانی نبود که تمامی ویژگی‌های انسان را داشته باشد سرور انسان‌ها نبود.

﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُم﴾
(بگو من هم مثل شما بشرى هست. )

(فصلت: 6 )

(( لقد أوذيت في الله، وما يؤذى أحد، وأخفت في الله، وما يخاف أحد، ولقد أتت علي ثلاثون من بين يوم وليلة وما لي ولبلال طعام يأكله ذو كبد إلا شيء يواريه إبط بلال ))
((در راه خدا آزار دیدم درحالی که کسی آزار ندید، در راه خدا ترسانده شدم درحالی که کسی نمی‌ترسید سی شبانه روز بر من گذشت در حالی که من و بلال غذایی که یک زنده جان بخورد، نداشتیم، جز آن‌چه را بازوی بلال پنهان می‌کرد.)))

[ روایت احمد، وترمذي وابن ماجة وابن حبان، از أنس ]

او یک انسان است. می‌ترسد و میل و آرزو دارد زیرا یک انسان است و چون بر انسان بودن خود فائق آمده؛ سرور انسان‌ها است.
برادران، از آن جا که او انسان است اگر به جادوگری متهم شود و با این که جادوگر نیست، به شدت ناراحت می‌شود. چون انسان است اگر به دیوانگی متهم شود بسیار رنج می‌کشد.

﴿مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ﴾
([كه] تو به لطف پروردگارت ديوانه نيستى.)

(قلم: 2 )

او یک انسان است و از آنجا که یک انسان است اگر به کاهن بودن متهم شود یا به جادوگری یا به دیوانگی درد می‌کشد. اما یک پرسش:

چرا خداوند در قرآن اتهامات ظالمانه‌ای که پیامبر به آن متهم شد، را بیان فرموده است؟

ای خدا این پیامبر تو است. او سرور آفریدگان است. او دوست خداست. او سرور فرزندان آدم است. او برگزیده‌ی تو است. پس چگونه در قرآن کریم اتهامات ظالمانه‌ای که به آن متهم شده است را بیان فرموده‌ای؟ ما انتظار داشتیم این تهمت‌های ظالمانه‌ی انکاری در کتاب خداوند بیان نشود. کتاب خداوند تا روز قیامت خوانده می‌شود. با خواندن آن خدا را عبادت می‌کنیم.

برخی از علما گفته‌اند: حکمت این است که هر کس تا پایان زندگی به خدا دعوت کند با دشواری‌های زیادی بخورد خواهد کرد، زیرا نبرد حق و باطل یک نبرد همیشگی است. اگر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم الگوی مؤمنان و علما و داعیان خداست، سرور آفریدگان و دوست خدا است درحالی که تکذیب شده، متهم گردید، دیوانه فرض گردید، جادوگر خوانده شد و کاهن نامیده شد در حالی که فراتر از این شبهات است:

﴿مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ﴾
([كه] تو به لطف پروردگارت ديوانه نيستى.)

بنابراین: گویا این تهمت‌هایی که خداوند در قرآن آورده و ما تا روز قیامت با خواندن آن عبادت می‌کنیم یک نوع آرامش دادن، دلداری و آسودگی خاطر برای کسانی است که می‌خواهند در راه خداوند جهاد دعوی نمایند و دچار مشکلاتی می‌شوند. فراموش نکنید که اراده‌ی خداوند خواسته مؤمنان وغیر مؤمنان را در این زمین با هم گرد آورد و گردهمایی مؤمنان و غیر مؤمنان باعث نبرد همیشگی میان حق و باطل می‌گردد و مؤمن باید خودش را سازگار نماید به این که در یک نبرد هست، نبرد میان حق و باطل، خیر و شر، ظلم و عدل، مهربانی و سنگدلی است.
بنابراین این آیاتی که تهمت‌های ظالمانه به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بیان می‌کند؛ آرامش برای مؤمنان پس از ایشان است:

﴿مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ﴾
([كه] تو به لطف پروردگارت ديوانه نيستى.)

معنای سوم نهی ( نباشد...):

معنای سومی نیز وجود دارد: این که خداوند متعال قلب پیامبرش را پاک گردانیده است با این که آنان تو را متهم کرده‌اند اما تو از مقربان هستی و نگران نباش. با این که تو را متهم کرده‌اند تو از تمامی این اتهامات مبرا هستی و فراتر از این‌ها هستی، پیامبر نخست، فرستاده‌ی نخست و دوست نخست و فرد مقربی هستی که نزد خداوند به درجه‌ای فراتر از تمام پیامبران نائل آمده است و هیچ فرشته‌ی مقربی نیز در سدره المنتهی به درجه‌ات نرسیده است.

﴿فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى﴾
(آنگاه به بنده‏‌اش آن چه را بايد وحى كند وحى فرمود.)

(نجم: 10 )

موضعگیری انسان‌ها در برابر رسالت‌های خداوند دو دسته است: مؤمن و کافر:

برادران،

﴿كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلَا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ﴾
﴿كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن تنگى باشد.﴾

خداوند در این آیه دوم سوره‌ی اعراف اشاره می‌کند که وقتی پیامبران رسالت‌های آسمانی را برای انسان‌ها می‌آوردند آنان به دو دسته تقسیم می‌شدند گروهی ایمان می‌آوردند و گروهی کفر می‌ورزیدند. گروهی با خشنودی آن را می‌پذیرفتند و گروهی با تکذیب به آن اعتراض می‌کردند. زندگی همین است. زندگی دو بعدی است در آن حق و ناحق وجود دارد، خیر و شر، زیبایی و زشتی، عدالت و ستم، نیکی و بدی، مهربانی وسنگدلی موجود است. تمامی وِیژگی‌های منفی از آن کفار و گمراهان است و صفات مثبت از آن مؤمنان و مسلمانان است.
بنابراین می‌بینید که چگونه در رویدادهای اطراف ما گاهی مساله‌ای بزرگ ایجاد می‌شود و مردم در آن به گروه‌هایی تقسیم می‌شوند و هم چنین مردم، وقتی رسالت‌های خداوند نزد آنان آورده می‌شد به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم می‌شدند و دلیل آن:

﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً﴾
(و كسانى كه كافر شدند مى‏ گويند تو فرستاده نيستى.)

(رعد: 43 )

او را تکذیب می‌کردند. زیرا طرف دیگر بدون هیچ قید و بند و مکتبی، بدون آموزش و ارشاد و ارزش و اصول حرکت می‌کرد. شهوتش او را به پیش می‌راند. یک چارپای افسار گسیخته بود. در پی ارضای شهوت خود از هر راهی و به هر قیمت و هر روشی بود. بدون هیچ ارزش، اصل، حیا یا شرمی که مانع آن شود. جهان امروز چنین است. به دو گروه کافر و مومن، عادل و ظالم تقسیم می‌شود. جهان امروز چنین تقسیم بندی شده است.
بنابراین مؤمن این رسالت را با خشنودی، ایمان و باور، گریه و شادی دریافت می‌کند اما غیر مؤمن آن را با تکذیب، مسخره کردن، مخالفت و رد کردن دریافت می‌کند. خداوند عزوجل می‌فرماید:

﴿ كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلَا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ﴾
﴿ كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن تنگى باشد تا به وسیله‌ی آن هشدار دهی.﴾

چه کسی ؟ کافران تکذیب کننده‌ی مسخره کننده و روی گرداننده را:

﴿لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ﴾
﴿ تا به وسيله آن هشدار دهى و براى مؤمنان پندى باشد.﴾

معنای ذكرى:

معنای ذكرى چیست؟

اگر به یکی از کشورها سفر کنید مثلا یک کشور ساحلی و صخره‌ی مشهوری در این کشور ببینید مثلا کوه روشه در بیروت باشد و شما با چشم خودتان آن را ببینید پس از چند سال یک تصویر از این کوه ببینید می‌گویید: آری در این مکان بودم. معنای ذکری چیست؟ چیزی که دیده‌اید و می‌شناسید. اما این تصویر شما را یاد آن می‌اندازد. چیزی که می‌شناسید. اما این تصویر شما را یاد آن می‌اندازد.
بنابراین خداوند وقتی جانداران را پیش از شکل دادنشان آفرید، آنان را در جهان ازل و در دنیای ذرات آفرید؛ به آنان چه گفت؟

﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى﴾
(و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا.)

(اعراف:172 )

این جهان ازل و این دنیای ذرات است. همه مخلوقات جان‌هایی جدا از شکلشان بوده‌اند،

﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى﴾

(آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا.)

این پیمان در عقل و فطرت و در رسالت‌های آسمانی آمده است پس شما در اصل خلقت خود و در اصل فطرت مؤمن هستید. برحسب اصول عقلانی و ویژگی‌های الهی‌تان مؤمن هستید. شما مؤمن هستید و چون شما به خدا دعوت شوید؛ به یاد می‌آورید.
بنابراین در قرآن کریم هر جا واژه‌ی (وذکری) را خواندید و معنایش این است که شما فطرتا و براساس اصول عقلانی مؤمن هستید. با عهدی که در جهان ازل با خدا بسته‌اید؛ مؤمن هستید. وقتی رسالت برایتان آورده شد یا هدایت به شما پیشنهاد شد آن عهدی که در جهان ازل بسته‌اید؛ به یادتان می‌آید.
بنابراین:

﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى﴾
(و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا.)

بنابراین:

﴿لِتُنذِرَ بِهِ﴾
﴿تا به وسيله آن هشدار دهى﴾

دروغگویان و ولگردانی که شهوت را بر آخرت ترجیح دادند و بهره‌های دنیایی را برگزیدند و این جایگاه:

﴿مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾
(در قرارگاه صدق نزد پادشاهى توانايند.)

(قمر: 55)

را انتخاب نکردند؛ متاع زودگذر را انتخاب کردند و جاودان را رها کردند و زندگی دنیا را برگزیدند و آخرت را رها کردند. ایشان را از عاقبت کفر، کوتاهی، و نافرمانی، و گمراهی‌شان بیم دهید در حالی که طرف دیگر مؤمنان بودند و شما آنان را با آنچه در عالم ازل دانسته‌اند؛ خاطر نشان سازیدو با عهدی که در جهان ذرات خداوند از آنان گرفته، یادآور شوید.
بنابراین:

﴿لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ﴾
﴿تا به وسيله آن هشدار دهى و براى مؤمنان پندى باش.د﴾

معنى رسالت:

برادران، واژه‌ی رسالت به چه معناست؟ یعنی یک فرستنده وجود دارد که خداست و یک فرستاده وجود دارد که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است. گروهی هستند که به سوی آنان فرستاده شده و آنان انسان‌ها هستند. موضوع رسالت قرآن است. یک فرستنده و یک فرستاده وجود دارد. و گروهی که این فرستاده نزد آنان فرستاده می‌شود. موضوع رسالت این قرآن یعنی روش الهی است. پایان بخش کتاب‌ها، قانون زندگی، روش سلامتی و راه خوشبختی ما است. بنابراین چنین بیان شده است:

﴿اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلاً مَا تَذَكَّرُونَ﴾
(آن چه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است پيروى كنيد و جز او از معبودان [ديگر] پيروى مكنيد چه اندك پند مى‏ گيري. )

(اعراف: 3 ) 

یک دعوت قرآنی به پیروان برنامه قرآنی:

1 – این یک مثال از واقعیت است پس بیندیشید و مثال والا از آن خداست:

خیلی ساده:

شما یک وسیله‌ی بسیار گران دارید. بسیار سودمند است و ساختار پیچیده‌ای دارد. شما دفترچه‌ای دارید که روش استفاده و نگهداری در آن بیان شده است و شما با انگیزه‌ی مراقبت از این وسیله و حفظ آن و بازدهی بیشتر آن این دفترچه را می‌خوانید و هر چه در آن بیان شده انجام می‌دهید. شما پیچیده‌ترین وسیله در جهان هستید. این وسیله‌ی بسیار پیچیده یک آفریننده‌ی دانا دارد. این سازنده‌ی دانا آموزش‌های استفاده و نگهداری را بیان کرده است و شما با انگیزه‌ی خود دوستی، سلامت خواهی، دوست داشتن کمال وجودتان و تمایل به ادامه‌ی زندگی آموزش‌های سازنده را اجرا می‌کنید. به رفتارتان بنگرید. اگر یک خودرو جدید انتخاب کنید می‌خوانید که چگونه ترمز را استفاده کنید؟ چگونه برف پاکن‌ها را استفاده کنید؟ چگونه استفاده می‌کنید؟ چگونه باک بنزین را پر می‌کنید؟ به طور فطری و طبیعی وقتی وسیله‌ای را می‌خرید و نسبت به سالم بودن آن و کارکرد خوبش حساس هستید؛ از دستورالعمل سازنده پیروی می‌کنید.
بنابراین این ارشاد الهی می‌آید: ای مؤمنان:

﴿اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ﴾
(آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است پيروى كنيد.)

اجرا کنید.

﴿خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾
(كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير.)

(مريم: 12 )

این گفته خدای دانا است.

﴿وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ﴾
(و [هيچ كس] چون [خداى] آگاه تو را خبردار نمى ‏كند)

(فاطر: 14)

2 – اوامر و نواهی الهی ضمانت کننده سلامتی است و مانع آزادی نیستند:

شما وقتی در یک مزرعه راه می‌روید ناگهان یک تابلو می‌بینید که: «میدان مین، عبور ممنوع» نسبت به نصب کننده‌ی تابلو خشم نمی‌گیرید بلکه احساس تشکر از وی در شما وجود دارد زیرا این تابلو مانع آزادی شما نیست بلکه ضامن سلامتی شما می‌باشد.

﴿اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ﴾
(آن چه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است پيروى كنيد و جز او از معبودان [ديگر] پيروى مكنيد چه اندك پند مى‏ گيريد.)

بنابراین پروردگارمان ما را آفریده است.

﴿لَهُ الْخَلْقُ﴾
(كه [عالم] خلق از آن اوست.)

دقت کنید:

﴿ وَالْأَمْرُ﴾
(و امر)

(اعراف: 54 )

﴿لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ﴾
(كه [عالم] خلق و امر از آن اوست.)
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ﴾
(اى مردم پروردگارتان را كه شما را آفريده است عبادت کنید.)

(بقره: 21 )

تنها کسی که سزاوار اطاعت است کیست؟ خداوند. تنها معبود راستین او است بنابراین:

﴿ اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ﴾
(آن چه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است پيروى كنيد.)

برای سلامتی، خوشبختی، امنیت، رشد، موفقیت و پیروزی‌تان،

﴿اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ﴾
(آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است پيروى كنيد.)

اما عاقلانه نیست که خداوند آفریننده باشد و روش زمینیان پیروی شود.

((إني والجن والإنس في نبأ عظيم: أخلق ويعبد غيري وأرزق ويشكر غيري، خيري إلى العباد نازل، وشرهم إلي صاعد، أتحبب إليهم بنعمي وأنا الغني عنهم، ويتبغضون إلي بالمعاصي وهم أفقر شيء إلي، من أقبل علي منهم تلقيته من بعيد، ومن أعرض عني منهم ناديته من قريب، أهل ذكري، أهل مودتي، أهل شكري، أهل زيادتي، أهل معصيتي لا أقنطهم من رحمتي، إن تابوا فأنا حبيبهم، وإن لم يتوبوا فأنا طبيبهم، أبتليهم بالمصائب لأطهرهم من الذنوب والمعايب، الحسنة عندي بعشرة أمثالها وأزيد، والسيئة بمثلها وأعفو، وأنا أرأف بعبدي من الأم بولدها ))
((من‌ ‌با‌ جن‌ و انس‌ داستان‌ شگفتي‌ دارم‌، ‌من‌ آفريدگار آنهايم‌ و ‌آنها‌ ‌غير‌ مرا مي‌پرستند، ‌من‌ روزی‌شان‌ می‌دهم‌ و ‌آنها‌ ‌از‌ ديگری‌ سپاسگزاری‌ مي‌كنند. خیر من بر بندگان نازل می‌شود و شرشان نزد من می‌آید. با نعمت‌هایم به آنان محبت می‌کنم و از آنان بی‌نیازم. با نافرمانی‌ها مرا به خشم می‌آورند در حالی که از همه بیشتر به من نیازمندند. اگر از آنان کسی به من روی آورد از دور او را بر می‌گیرم و اگر کسی از آنان از من روی گرداند از نزدیک او را فرا می‌خوانم. آنان که یادم می‌کنند محبوب من‌اند و آنان که سپاسم می‌کنند به آنان فزونی نعمت می‌دهم و آنان که نافرمانی‌ام می‌کنند را از رحمت خود ناامید نمی‌کنم. اگر توبه کنند دوست و درمانگر آنان می‌شوم و آنان را با سختی‌ها می‌آزمایم تا گناهان و عیب‌هایشان را بزدایم. نیکی نزد من ده برابر و بیشتر است و بدی تنها به همان اندازه‌ی بدی است و آن را می‌بخشم و من نسبت به بنده‌ام از مادرش مهربان ترم.))

[ ورد في الأثر القدسي ]

بنابراین:

﴿اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا﴾
(آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است پيروى كنيد و جز او از معبودان [ديگر] پيروى مكنيد.)

3 – این روش الهی است پس چرا روش آفریدگان را بکار بگیریم؟

نباید منهج‌ها را از جاهای دیگر، از فرهنگ‌های دیگر، فرهنگ‌های مادی گرا و فراواقعگرا، ملحد و منفعت گرا و زمینی بی شمار استفاده کنید، همه‌ی این‌ها باطل است به جز روش الهی،

﴿وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ﴾
(و جز او از معبودان [ديگر] پيروى مكنيد چه اندك پند مى‏ گيريد.)

یعنی پیمانی را که میان شما و پروردگارتان در جهان ازل است، را اندکی به یاد آورید.

﴿فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى﴾
(پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى ‏شود و نه تيره‏ بخت.)

(طه: 123)

4 –در پیروی از روش الهی نه بدبختی و نه گمراهی وجود ندارد:

نه عقلش گمراه می‌شود و نه خودش بدبخت می‌گردد.

﴿فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾
(آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند ش. )

(بقره: 38)

دو آیه را جمع می‌کنم. کسی که هدایت الهی را در پیش گیرد نه عقلش گمراه می‌شود و نه خودش بدبخت می‌شود. بر گذشته پشیمان نمی‌شود، از آینده نمی‌هراسد پس خوشبختی به جز این چیست؟ نه عقلش گمراه می‌شود و نه خودش بدبخت می‌شود، بر گذشته پشیمان نمی‌شود و از آینده نمی‌هراسد.
برادران، حقیقت این است که آدم علیه السلام را خداوند در بهشت یک درس خوب داد. شما وقتی فرزندتان را پرورش می‌دهید باید درس خوبی به او بدهید. نباید فقط به جسم او توجه کنید. باید به جسم و جان و عقل و ایمان و هدف وجودش بها دهید و راز وجودش و هدف از وجودش را برایش بیان کنید.

﴿فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى﴾
(پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى ‏شود و نه تيره‏ بخت.)

5 – روش الهی آسمانی و والا است و نه شرقی است و نه غربی:

برادران، اما انسان‌ها به گونه‌ای‌اند که اگر قدرت داشته باشند دیگران را ملزم به پیروی از خود می‌کنند و این همان چیزی است که در شرق و غرب می‌بینید. شرق روش مبنی بر تقدس گروه را تحمیل می‌کند و دیگری به اصلی مبتنی بر تقدس فرد تاکید دارد اما خداوند ما نه روش شرقی دارد و نه روش غربی بلکه روش او والاست. نباید گفته شود اسلام با روش فلانی یا فلان روش منطبق است. اسلام خودش یک بافت است. اسلام از نزد آفریدگار آسمان‌ها و زمین آمده است. والاست.
برادران، با این که خداوند در انسان فطرتی نهاده است که با روش الهی کاملا منطبق است و با این وجود خداوند رسالت‌های آسمانی را گاه گاهی نیز در اختیار او قرار داده است. هرگاه اعتماد مردم به هدایت با روش الهی کم می‌شد؛ رسالت جدیدی می‌رسید اما آن چه باید کاملا روشن باشد این است که هر نسلی باید نشانه‌های هدایت را به نسل بعدی منتقل نمایند.
بنابراین تا زمانی که روش‌های تربیت بر اساس وحی آسمانی و هدایتی که پیامبران آورده‌اند مبتنی نباشد یک خطر بزرگ وجود دارد. خطر فساد در روی زمین، خطر بدبختی و فساد و تیره بختی.
اما برخی از حقایق به این مورد اشاره دارند که نسل‌ها باید هدایت را از نسلی به نسل دیگر مانند نمونه‌ای در جسم انسان به ارث نهند: 

از شگفتی‌های آفرینش انسان:

1 – در بدن شما یک مدرسه‌ی نظامی وجود دارد درحالی که شما نمی‌دانید!

غده‌های بسیار ریز کوچکتر از دانه عدس در کنار قلب وجود دارند. کتاب‌های پزشکی از صد سال پیش بر این بودند که این غده‌ها هیچ کارایی ندارند. چراکه پس از دو سال پنهان شده و از بین می‌روند. پژوهش‌هایی در یک دهه‌ی اخیر نشان می‌دهد که این غده به طور کلی مهترین غده است و یک مدرسه‌ی نظامی است. گلبول‌های سفید مبارز وارد آن می‌شوند و در آن دوست را از دشمن باز می‌شناسند. گلبول‌های سفید پنج دسته‌اند. گروه شناسایی، گروه ساخت اسلحه و گروه پیاده نظام‌ها و گروه خدمات و گروه گارد ویژه می‌باشند. سخن از گروه سوم است گروه مبارزان. این گلبول‌های مبارز یک اسلحه نابودگر دارند. اما آگاهی ندارند. دانشمندان آن را سلول‌های سرگردان بیسواد نامیده‌اند. این سلول وارد این دانشکده‌ی نظامی می‌شود و این دانشگاه هزار بار بزرگ شده گویی مانند یک آمفی تئاتر شده است و این سلول‌های سرگردان بیسواد بر روی صندلی‌های آن می‌نشینند اما این سلول‌های سرگردان بیسواد چگونه دوست را از دشمن باز می‌شناسند این را فقط خدا می‌داند.
این گلبول‌ها دو سال در این مدرسه‌ی نظامی باقی می‌مانند. یاد می‌گیرند دوست کدام است و دشمن کیست. سپس دو سال تحصیلی با دو امتحان تمام می‌شود. امتحان نخست به سلولی که ناآگاه بود و حال آگاهی پیدا کرده یک عنصر دشمن داده می‌شود اگر آن را کشت قبول می‌شود و فارغ التحصیل است اما اگر آن را نکشت مردود و کشته می‌شود. در امتحان دیگر یک عنصر دوست داده می‌شود اگر او را کشت مردود شده و کشته می‌شود و اگر آن را نکشت قبول و فارغ التحصیل می‌گردد. اکنون مجموعه ای از گلبول‌های سفید رزمنده پس از دو سال از این دانشکده فارغ التحصیل شده‌اند و درب‌های دانشکده بسته می‌شود و همه چیز نابود می‌گردد. اکنون نسل فارغ التحصیل از این دانشکده آموزش نسل‌های بعدی را تا پایان زندگی بر عهده می‌گیرند. هر نسلی نسل بعدی را آموزش می‌دهد.

2 – انتقال علم از ساختار بدنتان را بیاموزید:

این حقیقت علمی مرا به یاد این انداخت که انسان باید این گونه باشد. هدایت الهی را به نسل‌های بعدی انتقال دهد و تربیتی مناسب با این هدایت به آنان دهد.

پس از شصت سال آموزش در بدن، انسان رو به ضعف می‌نهد و انسان به چیزی به نام آلزایمر دچار می‌شود. آموزش ضعیف است. یک سرباز یک اسلحه نابودگر دارد و نادان است بنابراین ممکن است دوستی را بزند و گاهی دوستان را بکشد بنابراین پس از شصت سالگی در بدن انسان جنگ داخلی شکل می‌گیرد و از ویژگی‌های این جنگ داخلی این است: التهاب مفاصل آرتروز که با التهاب مفاصل جنگ داخلی شروع می‌شود. عناصر قوی‌تر در جسم عناصر مفاصل را از بین می‌برند. هفت بیماری خطرناک در نتیجه این جنگ داخلی میان گروه‌های سراپا مسلح و نادان به وجود می‌آید زیرا آموزش ضعیف بوده است. این مورد به نام آلزایمر نامیده می‌شود.
بنابراین امت مسئول است که رسالات آسمانی را به نسل‌های بعد منتقل نماید.

﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ* الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾
(بخوان به نام پروردگارت كه آفريد *انسان را از علق آفريد *بخوان و پروردگار تو كريمترين [كريمان] است *همان كس كه به وسيله قلم آموخت *آنچه را كه انسان نمى‏ دانست [بتدريج به او] آموخت.)

(علق )

3 – آموزش؛ کار پیامبران است:

برادران باید افتخار کرد که آموزش کار پیامبران بوده است.

((وإنما بعثت معلما))
((من فقط یک معلم برانگیخته شده‌ام.))

[ به روایت ابن ماجه از ابن عمر ]

((إنما بعثت لأتمم صالح الأخلاق))
((من فقط برانگیخته شده‌ام تا اخلاق نیک را کامل کنم.))

[ روایت ابن سعد البخاري، والحاكم، والبيهقي، از أبي هريرة ]

به امید دیدار در درسی دیگر ان شاء الله. 

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر