- تفسیر قرآن کریم / تفسير مطول
- /
- (007) سوره أعراف
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانت دار. پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی، به راستی که دانا و باحکمتی، بار الها، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، به ما منفعت برسان و بر علم ما بیفزای، حق را به ما حق بنما و توفیق پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را به ما باطل بنما و توفیق اجتناب از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را میشنوند و از بهترینش پیروی میکنند و با رحمت خود ما را در زمرهی بندگان نیکوکارت قرار ده، بار خدایا ما را از تاریکی نادانی و توهم به نور معرفت و دانش و از شهوات به سوی بهشت بیرون ببر.
برادران گرامی، با درس ششم از دروس سورهی اعراف آیهی یازدهم و این فرمودهی الهی در خدمت شما هستیم:
بررسی مسألهی آفرینش در قرآن کریم:
﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ ﴾
(و در حقيقت شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم آنگاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [همه] سجده كردند جز ابليس كه از سجده كنندگان نبود.)
1 – هر سورهای مسألهی آفرینش را از زاویهی معینی بررسی میکند:
این آیه وآیهی بعدی مسألهی آفرینش را بررسی میکند و این مسأله در سورهی بقره آمده و در هفت جای قرآن کریم بررسی شده است. در سورهی بقره، اعراف، حج، اسراء، کهف، طه و صاد. اما این مسأله در هر سورهای از زاویهی معینی بررسی شده است. افرادی فکر میکنند که در قرآن تکرار وجود دارد و حقیقت این است که اگر موضوعات تکراری را بررسی کنیم خواهیم دید که هر روایتی در هر سورهای زاویهی خاصی دارد. این از اعجاز قرآن است. علاوه بر این مسائل بسیار اساسی عقیدتی نیز وجود دارد. از سبکهای قرآن کریم این است که در جاهای بسیاری بیان میکند تا نهادینه شود.
منطقی نیست که پدر در بزرگسالی به پسرش یک بار بگوید: تلاش کن. این سخن را هر روز به او میگوید و در هر مناسبتی و در هر رویدادی و در هر رفتار به او میگوید پسرم توجه کن، تلاش کن.
2 – تکرار داستانها در قرآن بنا به غرض بلاغی:
نخست: تکرار در قرآن کریم یک تفسیر بلاغی دارد. هر داستانی از یک زاویه به موضوع نگاه کرده است و به دیگر معنا هدف نهایی تکرار بلاغی است که بر معنای اساسی تاکید میکند.
موضوعات اساسی و فرعی:
همه میدانید که در زندگی ما موضوعات اساسی و موضوعات فرعی وجود دارد. به بیان دیگر موضوعات سرنوشت ساز وجود دارد. مثلا موضوع سلامتی انسان سرنوشت ساز است، زیرا نقصی در قلب وی به زندگی اش پایان میدهد. سلامتی موضوع مهمی است. زیرا گاهی زندگی انسان را پایان میدهد. ایمان موضوع مهمی است گاهی خوشبختی را پایان میدهد.
پس موضوعات مهمی که تاثیر بر آینده دارند و موضوعات سرنوشت ساز از موضوعاتی هستند که قرآن بسیار به آن اهمیت میدهد، بنابراین به نظر فقها در زندگی ما موضوعاتی به نام فرائض وجود دارد که خوشبختی ما در گرو تحقق آن است و حتی خوشبختی ما و سلامتی ما در گرو تحقق آن است، بنابراین فرض هستند. موضوعاتی زیر عنوان حرامها وجود دارد که مایهی بدبختی و نابودی ما در دنیا و آخرت است، بنابراین در دو سوی احکام فرائض و حرامها وجود دارند، در حالی که مباحها در میان آنها وجود دارند که یک موضوع بیطرفانه است. روش نشستن شما در خانه و روی زمین و روی صندلی و یک فرش معین و رنگهای لباسهای شما و میلیونها موضوع دیگر بی طرفانه هستند که أاثیر مثبت یا منفی در ایمان شما ندارند.
بنابراین پیامبران و فرستادههای خداوند موضوعاتی را که تأثیر مثبت یا منفی در رابطهی شما با خدا دارد، را به شکل روشنی بیان کردهاند و چیزهایی که مسکوت گذاشتهاند همان مسائلی هستند که تأثیر مثبت یا منفی در زندگی ایمانی شما ندارد.
بنابراین پیامبران هر چیزی که شما را به خداوند نزدیک سازد را بیان کردهاند و هر چیزی که شما را از خدا دور میکند نیز بیان کردهاند. آنچه بیان نشده یک حکمت دارد که از حکمت بیان خداوند کمتر نیست. این معنای سخن خداوند بزرگ است:
﴿ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِيناً﴾
(امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم.)
تمام کردن کمی است و کمال کیفی است. یعنی مجموعه مسائلی که قرآن کریم و سنت پاک بیان کردهاند کیفی است و روش بررسی قرآن کریم در مسائلی که کامل بیان کرده، کیفی است. پس این دین ثابت است و نه به آن اضافه میشود و نه از آن کم میشود. زیرا از سوی خالق آمده است. خود آفریننده ذات کامل است. از حکمت مطلق و رحمت مطلق و علم و عدل مطلق سرچشمه دارد.
بنابراین: نه به دین افزوده میشود و نه از آن کاسته میشود. برخی شکاکها آن را میراث فرهنگی میدانند. دین میراث نیست. دین وحی است. وحی آسمانی و معصوم میان آن است. وحی از سوی خداوند است و پیامبر اکرم میان ریزه کاریهای این وحی است. اما تمدن و فرهنگ و میراث مسائل زمینی است. اما دین به عنوان میراث توصیف نمیشود. دین وحی است. وحی آسمانی است و خطاب آسمان به زمین است. ناحق از هیچ روی به این دین راه ندارد. اما کسی که میگوید: باید در دین نوگرایی باشد، دین نو نمیشود. دین ثابت است. شاید گفتمان دینی نو شود، گفتمان دعوت نو میشود. اگر اصرار به نوگرایی در دین داشته باشیم به این ترتیب است:
یعنی تمام آنچه از دین نیست را از آن بزداییم.
بنابراین میگویند: اصل در اشیا مباح بودن است و هر چیز تنها با دلیل قطعی الثبوت و قطعی الدلاله حرام میشود، در حالی که اصل در عبادات و عقاید ممنوعیت است. چیزی بر عقاید و عبادات افزوده نمیشود مگر با دلیل قطعی الثبوت و قطعی الدلاله.
(( إن هذا العلم دين فانظروا عمن تأخذون دينكم ))
((این علم دین است پس ببینید دینتان را از چه کسی میگیرید.))
(( يا ابن عمر دينك، دينك، إنما هو لحمك ودمك، فانظر عمن تأخذ، خذ الدين عن الذين استقاموا، ولا تأخذ عن الذين قالوا ))
((ای ابن عمر، دین تو، دین تو، گوشت و خون تو است، پس ببین دینت را از چه کسی میگیری. دین را از کسانی بگیر که پایبند هستند و از کسانی که فقط حرف میزنند نگیر.))
حقیقتی که همگان میدانند: خداوند تنها آفریننده است:
داستان آفرینش در قرآن کریم در سورههای متعدد و در جاهای مختلف و از زوایای متفاوتی آمده است اما برداشت ما از این داستان این است که خداوند متعال آفریننده است. خداوند متعال میفرماید:
﴿ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ﴾
(اى مردم، پروردگارتان را كه شما را آفريده است پرستش كنيد.)
تنها معبود سزاوار عبادت همان معبودی است که بر تمامی آفریدهها آگاه است:
تنها معبود سزاوار پرستش در هستی کیست؟ معبود بسیار دانا، خداوند میفرماید:
﴿ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ (14)﴾
(و [هيچ كس] چون [خداى] آگاه تو را خبردار نمى كند.)
اما شما در زندگی روزانه اگر یک وسیلهی بسیار پیچیده، گرانبها، سودمند را انتخاب کنید و خراب شود نمیتوانید آن را نزد کسی ببرید که دوست دارید، بلکه نزد کسی میبرید که برای تعمیر و نگهداری ودلایل اصلاح آن و بازدهی بهتر آن آگاهی کامل دارد.
بنابراین خداوند متعال در خطاب به ما میفرماید:
﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ﴾
(و شما را آفریدهایم)
از معانی این واژه این است که باید به بیان خداوند عزوجل گوش دهید. باید از دستوراتش پیروی کنید. باید آموزههایش را عمل کنید. زیرا آموزههای [خداوند] آگاه دانا است. آموزههای آفریدگار و پروردگار است. آموزههای دلایل سلامتی و خوشبختی ما است.
﴿ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ﴾
(سپس به صورتگرى شما پرداختيم)
برخی میگویند: تمامی آفریدهها در عالم روح خلق شدهاند و به این سخن خداوند استناد میکنند:
﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ﴾
(ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند و[لى] انسان آن را برداشت.)
این جهان روح است. جانها بی تصویر هستند. در جهان روح برخی از موارد این جهانی پیش از قبول امانت وجود دارد و برخی از مواردی که از حمل امانت ناتوان شدند، وجود دارد. زیرا ما انسان هستیم و از نوع انسان هستیم. ما حتما امانت را قبول کردهایم.
﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ﴾
(و در حقيقت شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم.)
در زندگی دنیا جهان تصاویر است. اسب یک تصویر گرفته است و خورشید، ماه و انسان تصویری دارند. انواع گیاهان تصویر دارند و حیوانات تصویر دارند.
﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ﴾
(و در حقيقت شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم.)
در جهان روح، جهان جانهای مجرد از صورت، در جهان دنیا و جهان تصویرها.
امانت و انسان:
انسان قبول کرد امانت را به دوش بکشد. امانت چیست؟ امانت از نظر علما و از نظر تمامی علما همان جانی است که در اختیار شما است. اختیار آن به دست شما است. سرنوشت آن به دست شما است. شما مکلف به حمل آن شدید. یعنی مکلف شدید پروردگارش را به آن بشناسید. مکلف شدید او را وادار به اطاعت پروردگار کنید. تزکیه نمایید و آمادهی بهشت کنید. مکلف شدید آن را رشد دهید. به همین دلیل بر این مفهوم تأکید میکند. خداوند میفرماید:﴿ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا (9)وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (10)﴾
((كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد * و هر كه آلوده اش ساخت قطعا باخت.))
﴿ قَدْ أَفْلَحَ ﴾
(قطعا رستگار شد.)
رستگاری هامان پیروزی، موفقیت، رستگاری و تحقق هدف است. انسان پیروزی را دوست دارد. موفق بسیار خوشبخت است. پیروز کسی است که هدفش را محقق میکند.
هدف انسان چه زمانی محقق میشود؟
از این جا میتوانم بگویم: چه زمانی هدف محقق میشود؟ پاسخ زمانی که کارتان درست باشد. چه زمانی کارتان درست میشود؟ وقتی دلیل وجودتان را در زمین دانستید. سخن بسیار دقیقی است. اکنون مردم در نابودی هستند. کسانی فکر میکنند باید زندگی کنند تا بخورند. یا زندگی کنند تا لذت ببرند یا بخورند تا زندگی کنند یا زندگی کنند تا خداوند را بشناسند. این پرسش دقیق را از خودتان بپرسید. یک پرسش فلسفی است. چرا شما در دنیا هستید؟ یعنی شما به سرزمینی سفر کردید و از ما پرسیدید چه کنم؟
به شما میگوییم: پرسش شما عجیب است. چرا به این سرزمین آمدهاید؟ اگر برای طلب دانش آمدهاید راه روشن است. به مؤسسات و دانشگاهها بروید. اگر برای تجارت آمدهاید راه کارخانهها و سازمانها باز است و اگر برای گردش آمدهاید راه به سوی گردشگاهها و اردوگاهها باز است. پس تنها زمانی حرکت شما در یک مکان درست میشود که دقیقا بدانید چرا در این مکان هستید. این یک معنای ثانویه است.
وقتی بدانید چرا در دنیا هستید برای این که خدا را بشناسید و به دستوراتش پایبند باشید تا با کارهای نیک به او تقرب جویید. اکنون تا زمانی که هدف بسیار روشن باشد شما میلیونها وسیله برای رسیدن به هدف انتخاب میکنید. مثالی میزنم:
شما در پاریس هستید و مدرک دبیرستان دارید برای بورسیهی دکترا رفتهاید. این هدف است. تمام حرکات، سکنات، فعالیتها و تلاشهای شما مربوط به این هدف است. اکنون شما مجبور هستید خانهای اجاره کنید. هدف شما درس خواندن است و باید خانهای در نزدیکی دانشگاه انتخاب کنید تا پول، تلاش و وقت برایتان مهیا شود. بنابراین:
انتخاب خانه مربوط به هدف است. مجلهای مربوط به تخصص خود میخرید تا هدف شما محقق شود. با دانشجویی دوست میشوید که زبان محلی را به خوبی میداند تا در مکالمه به این زبان به شما کمک کند. غذایی میخورید که شما را در درس خواندن کمک میکند. به درآمدی نیاز دارید که در یک وقت بسیار کوتاه کار کنید تا این کار وقت کافی برای درس خواندن برایتان به وجود آورد. سخن من بسیار دقیق است.
وقتی میدانید چرا در دنیا هستید. به خاطر این که خداوند را بشناسید. به خاطر این که به دستوراتش پایبند باشید. به خاطر این که به او تقرب جویید. به خاطر این که خودتان را آماده کنید و بهای ورود شما به بهشت باشد.
اغراق نمیکنم اگر بگویم: کسانی که هدفشان را در دنیا میدانند بر اساس آمارهای رسمی بیش از سه درصد نیستند. اکنون هزاران وسیله برای تحقق اهدافشان انتخاب میکنند اما کسی که هدفش را نمیداند از عوام است. عوام با مردم است. اگر مردم خوبی کنند یا بدی کنند با مردم است. دنباله رو مدها است. از مفاهیم رایج پیروی میکند. از هر سخنی پیروی میکند. پیرو رسانهها و تمام عوامل تاثیرگذار محیط است. چنین شخصی در حاشیهی زندگی است.
حکمت از آفرینش انسانها عبادت است:
اما مؤمن وقتی عقلش کار میکند و کتاب پروردگارش را میخواند و راز وجودش را میداند، میفهمد که برای عبادت آفریده شده است.﴿ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (56)﴾
(و جن و انس را نيافريدم جز براى آن كه مرا بپرستند.)
(ذاريات )
عبادت راز وجود او است. انسان وقتی بندهی خدا باشد به بالاترین مقام میرسد. وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به سدرة المنتهی رسید. خداوند متعال فرمود:
﴿ فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى (10)﴾
(آنگاه به بندهاش آنچه را بايد وحى كند وحى فرمود.)
وقتی رسالت به ایشان رسید که مهمترین ماموریتی بود که انسان به دست میآورد، چرا که خودش فرموده است :
(( سَلُوا اللّه لِي الوَسِيلَةَ، فإنها مَنْزِلَةٌ في الجَنَّةِ لاتَنْبَغِي إلاَّ لِعَبْدٍ مِنْ عِبادِ اللّه وأرْجُو أنْ أكُونَ أنا هُو))
((از خداوند برایم درخواست مقام نمایید. چرا که این مقام جایگاهی در بهشت است و تنها به یک بنده از خداوند داده میشود و امیدوارم من آن بنده باشم.))
این مقام مقام بندگی است :
﴿ وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً (19)﴾
(و همين كه بنده خدا برخاست تا او را بخواند چيزى نمانده بود كه بر سر وى فرو افتند.)
بنابراین بندگی راز وجود ما و هدف از وجود ما است. بندگی فروتنی خالصانهای برای خدا و محبت خالصانه و آزادی و اطاعت و عمل نیک و فداکاری خالصانه است. بندگی راز وجود ما است و هدف وجود ما میباشد. خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ﴾
(و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند)
این یک اطاعت داوطلبانه و آمیخته به محبتی قلبی مبتنی بر شناختی یقینی است که به خوشبختی جاودانه میانجامد. از جنبهی شناختی، رفتاری، زیبایی شناسانه برخوردار است. او را میشناسید پس اطاعت میکنید و با تقرب به او در دنیا و آخرت خوشبخت میشوید. در دنیا بهشتی وجود دارد که هر کس وارد آن نشود در آخرت وارد بهشت آخرت نمیشود. او را میشناسید عبادت میکنید پس در امان میمانید و با تقرب به او در دنیا و آخرت سعادتمند میگردید.
عبادت میان برداشت کوته بینانه و مفهوم گسترده:
ای برادران، این عبادت است، اما کسانی که از عبادت درک کوته بینانهای دارند و فقط آن را نماز، روزه، حج و زکات میپندارند. عبادت روشی جامع است که تمام زندگی شما، مراحل زندگی تان و تمام امور زندگی و تمام اقدامات شما را در بر میگیرد. از بستر زناشویی گرفته تا روابط بین المللی. تقریبا باید بگویم: دربارهی روش بندگی در قرآن کریم هزاران موضوع وجود دارد.
یک بار دیگر: از خصوصی ترین ویژگیهای شما در بستر زناشویی تا بزرگترین روابط میان ملت ها، روابط بین المللی اینها عبادت است. اما نماز خواندن و روزه گرفتن و حج کردن پایان نیست. خانههای ما و درآمدهای ما و صرف اموال ما، روابط مالی، زنانه، شادمانی، غمها و سفر ما بر اساس روش غربی و قانون غربی است، این اسلام نیست.
بنابراین وقتی ظاهر اسلام را اجرا میکنیم ارزش اسلام را از دست میدهیم و دستاوردهای اسلام و وعدههای خداوند یگانهی منان را از دست میدهیم.
﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ﴾
(و در حقيقت شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم.)
﴿ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ ﴾
(اى مردم پروردگارتان را كه شما آفريده است پرستش كنيد.)
خداوند عزوجل ما را ملکف به پرستش خود نموده است یا مکلف به امانت داری کرده است.
﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ﴾
(ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند و[لى] انسان آن را برداشت.)
ما را به امانت داری ملکف نموده و امانت خود جان انسان است.
﴿ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴾
(كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد * و هر كه آلوده اش ساخت قطعا باخت.)
از ارکان امانت داری:
اکنون به موضوع یکی از لوازم این موضوع میپردازیم. خداوند ما را مکلف به امانت داری نموده و ارکان آن و ارکان امانت داری را نیز به ما عطا نموده است؟
1 ـ هستی :
هستی را به شما داده است، دلیل :﴿ وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ﴾
(و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد همه از اوست.)
تسخیر شناختی و اکرامی، هستی در تسخیر انسان است. شما ای انسان میدانید یا نمیدانید شما بهترین آفریدهی خداوند هستید. اشرف مخلوقات هستید. زیرا شما امانت داری را پذیرفتهاید.
﴿ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ ﴾
(و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد همه از اوست.)
مسخرسازی شناختی و اکرامی، مسخرسازی شناختی مستلزم ایمان به او است و مسخرسازی اکرامی مستلزم سپاسگزاری از او است. اگر به او ایمان آوردید و از او سپاسگزاری کردید هدف از وجودتان را محقق ساختهاید. خداوند متعال میفرماید :
﴿ مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ﴾
(اگر سپاس بداريد و ايمان آوريد خدا مىخواهد با عذاب شما چه كند)
اگر سپاسگزاری کردید و ایمان آوردید یا ایمان آوردید و سپاسگزاری کردید علت و هدف وجودتان را محقق ساختهاید اما عموم مردم را این آیه در بر میگیرد که بسیار دردناک است:
﴿ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً ﴾
(بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم * [آنان] كسانى هستند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند.)
انسان چه زمانی خوشبخت میشود؟
1 – خوشبختی و سلامتی دو مطلب اساسی برای تمامی آفریدهها است:
موضوع دیگر، از لوازم این موضوع این است که انسان چه زمانی خوشبخت میشود؟ زیرا سلامتی و خوشبختی دو مطلب اساسی برای تمام آفریدههاست. در روی زمین شش میلیار نفر وجود دارند. من مطمئنم که همگی آنان آرزوی سلامتی و خوشبختی دارند.
2 – نادانی دلیل بدبختی:
چرا بدبختی؟ گفتند: بدبختی به دلیل نادانی است و دلیل این است که علت جهنمی بودن مردم نادانی است:
﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ ﴾
(و گويند اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل كرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبودي.)
نادانی بدترین دشمن انسان است. ما به عنوان یک امت دشمن ما کیست؟ مبادا فکر کنید دشمنان ما این دشمنان سنت گرا هستند. کسانی که آنان را فریبکار، زورگو، متکبر، خرابکار، قاتل، فاسد و سوء استفاده گر میدانیم. ما دشمنان خودمان هستیم.
بار دیگر تأکید میکنم که سرنوشت ما به دست آنان نیست به دست خودمان است.
﴿وَإِنْ تَعُودُوا نَعُدْ﴾
(و اگر [به جنگ] برگرديد ما هم بر مىگرديم.)
﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾
(در حقيقت خدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند.)
از ویژگیهای دشمنان تجاوز، سوء استفاده، غارت ثروتها و ایجاد تفرقه و پراکنده سازی است. اما قدرت آنان از ناتوانی ما و نادانی و تفرقهی ما به دست میآید.
3– خوشبختی با تحقق هدف به دست میآید:
ای برادران، یک مثال ساده میزنم: شما یک دانشجو در سال آخر هستید و تخصص بسیار خوبی دارید. باید مهمترین مواد درسی مختص خود را بیابید و پس از دو روز امتحان دارید. شما دوستان بسیار صمیمی دارید. از روی لجبازی دو روز پیش از امتحان شما را کنار دریا میبرند و شما در بهترین هتل هستید. مکان بسیار زیبا و ویوی بسیار زیبا و غذای بسیار خوشمزه اما چرا احساس دلتنگی میکنید؟
زیرا این حرکت هدفتان را محقق نمیسازد، اگر در یک اتاق تاریک با رطوبت بالا بنشینید و نور بسیار کمی باشد و کتاب مورد نظر را خواندید و فرا گرفتید و احساس کردید برای امتحان این مادهی درسی آمادهاید احساس شادمانی وصف ناپذیری برایتان ایجاد میشود در حالی که در یک اتاق تاریک با رطوبت بالا و نور کم هستید. هیچ منظره و هیچ ویویی ندارید. شادمانید. زیرا: خوشبختی از تحقق هدفتان با دلیلی دیگر میآید:
تاجر اگر فروش فراوانی داشته باشد و تقاضای زیادی از کالاهایش صورت گیرد، دوازده ساعت نمینشیند و نمیخورد در حالی که بسیار سرحال و شادمان است. زمانی که فروش نباشد و انسانی به شما نگوید: شما پول دارید و روی یک صندلی نرم نشستهاید و نوشیدنی و قهوه و چای و روزنامهها و مجلات وجود داشته باشد و دوستانتان هم باشند شما احساس دلتنگی میکنید، زیرا این مغازه هدف را برآورده نمیکند. اما اگر هدف را برآورده کند این مکان تنگ در یک بازار شلوغ در شرایط سخت بدون گرما و سرما و نشستن راحت و بدون خوراک باشد شما در اوج شادمانی هستید.
بنابراین ما در زندگی تنها زمانی حرکتمان درست میشود که راز وجودمان را بدانیم. هم چنین بدانید که تنها زمانی که حرکت ما مطابق با هدفمان باشد، خوشبخت و شادمان خواهیم بود.
﴿ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ ﴾
(اى مردم، پروردگارتان را كه شما آفريده است پرستش كنيد.)
اما وقتی خداوند ما را مکلف نموده که امانت را به دوش بکشیم یا او را بپرستیم دو معنا است که در یک قالب جای میگیرد. وقتی مکلف به امانت داری شدهایم یا زمانی که مکلف به عبادت شدهایم، مؤلفهها را به ما میدهد. اندکی پیش گفتم هستی را به ما بخشیده است. آنچه در آسمانها و زمین است را مسخر ما نموده است. تسخیر شناختی و تسخیر اکرامی. بنابراین: تفکر در آفرینش آسمانها و زمین یکی از بندهای عبادت است.
2 ـ عقــل :
﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴾(مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانههايى [قانع كننده] است *همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مىكنند و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند [كه] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريدهاى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار.)
اکنون بند دوم: عقلی به شما بخشیده است. عقل یک معیار سنجش است.
﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ (7)﴾
(و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت.)
این عقل را اگر به کار اندازید، نتایجی به شما میبخشد. دقیقا: شما یک خانه به قیمت پنجاه میلیون دارید. قیمت آن با ارز به شما پرداخت شده است و در جیب سمت راست شما دستگاهی دیجیتالی که ارز تقلبی را تشخیص میدهد. در جیب چپ شما شمارههای ارز تقلبی وجود دارد. در جیب اول دستگاه دیجیتال و در دومی شمارههای اسکناسهای تقلبی وجود دارد و شما قیمت این خانه را با ارز گرفتهاید. دستگاه دیجیتال نخست را استفاده نکردید و به رقم اسکناسهای جیبتان توجه ننمودهاید. تمام مبلغ اسکناس تقلبی بوده است. چه کسی زیان دیده است؟ شما، شما دلیل آن هستید. شما عقلی در سمت راست خود داشتید و روش قرآنی را در سمت چپ خود دارید. نه عقلتان را استفاده کردید و نه قرآن را مورد استفاده قرار دادید. پس انسان بدبخت است.
خداوند میفرماید: این کار را بکن و این کار را نکن. دوست دارید عقلتان را کنترل کنید. عقل مطابق با روایات است. زیرا عقل معیار سنجشی است که خداوند در ما قرار داده است و روایات کلام او است. شما عقلی دارید که اگر بدون تعصب آن را به کار اندازید بدون توجیه و استدلال نادرست این عقل شما را به سوی خدا هدایت خواهد کرد. زیرا آیاتی که از عقل و تفکر و علم سخن میگوید نزدیک هزار آیه است. خداوند حلال و حرام را در آن بیان نموده است.
بنابراین بدبختی به خاطر نادانی انسان است و این که عقل و آیات و روایات را با هم به کار نگرفته است. عقل و روایت بر هم انطباق دارد و سپاس خدای را.
3 ـ فـطـرت:
به شما فطرتی بخشیده است. اگر عقلتان را به کار نیندازید مثلا کتابتان را نخوانید. یک ساختار روحانی فطری به شما بخشیده است. فطرت شما خودکار اشتباهتان را کشف میکند.
﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا (7)فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (8)﴾
(سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد، سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد.)
(( الحَلالَ بَيِّنٌ، وَالحَرَامَ بَيِّنٌ ))
((حلال آشکار و حرام آشکار است.))
((گناه چیزی است که در سینهات جای گیرد و از این که مردم آن را بدانند، کراهت داشته باشی.))
آیا انسانی وجود دارد که در مقابل خریدار شیر تقلبی بسازد؟ به او میگوید: یک لحظه آب در آن میریزم. محال است. فطرت میداند که این کار هرگز صحیح نیست.
بنابراین یک هستی و یک عقل و یک فطرت به شما بخشیده است.
﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا ﴾
(سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد.)
وقتی شما فساد کنید او فساد میکند و الهام نموده هر وقت شما تقوا کنید او نیز تقوا پیشه کند.
﴿ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴾
(سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد.)
4 ـ شـهـوت:
اکنون: خداوند شهوتی به شما داده که بهای بهشت است. خداوند شهوت را در انسان قرار داده تا دو بار به وسیلهی آن پیشرفت نماید. یک بار صبر کند و یک بار سپاسگزار پروردگار زمین وآسمانها باشد. این تمایل به مال و زن مانند غرور در روی زمین است. خداوند شهوتها را در شما نهاده است. خداوند متعال میفرماید:
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾
(دوستى خواستنيها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده [ليكن] اين جمله مايه تمتع زندگی است.)
خداوند شهوات را به شما بخشیده تا با آن پیشرفت کنید و بی طرفانه است. هر شهوتی را خداوند در شما نهاده برایش راهی پاکیزه قرار داده تا از طریق آن دفع گردد. بنابراین در اسلام محرومیتی وجود ندارد. هر شهوتی را خداوند در شما نهاده برایش راهی پاکیزه قرار داده تا از طریق آن دفع گردد.
اما حرامها بندهایی بر سر راه آزادی شما نیست بلکه ضامن سلامتی شما است. حرامها کاملا مانند یک تابلو است که روی آن نوشته شده است: منطقهی مین گذاری، ورود ممنوع. شما اصلا از وجود این تابلو احساس خشم نمیکنید، بلکه از ته دل از وی سپاسگزاری میکنید، زیرا ضامن سلامتی شما شده است. مانند اینکه تابلویی در مقابل جریان فشار قوی برق نصب باشد: «نزدیک شدن ممنوع است. خطر مرگ» تابلو مهربانانه است. در آن دانش وجود دارد. حکمت و آگاهی و مهربانی و راهنمایی حکیمانهای برای شهروندان وجود دارد. نزدیک شدن ممنوع است خطر مرگ. بنابراین خداوند شهوات را در شما نهاده تا صبورانه با آن پیشرفت نمایید یا سپاسگزار پروردگار آسمانها و زمین باشید.
هستی را به شما بخشیده و تسخیر شناختی و اکرامی نموده است. واکنش در مقابل شناخت ایمان آوردن و در مقابل اکرام سپاسگزاری نمودن است. عقلی به شما داده تا با آن صحت روایات را بسنجید و منقولات را درک کنید بدون آن که با عقلتان منقولات را رد کنید. عقل داور روایات نیست. اما برای اطمینان از صحت روایات پیش از روایت و فهم روایت پس از روایت است. خداوند فطرت را به شما داده تا خودکار، اشتباه را پیدا کند.
اکنون در پیشرفتهترین هواپیماها هیچ شمارندهای وجود ندارد و در آن مانیتورهای تاریکی وجود دارد که اگر نقصی ایجاد شود روی مانیتور آشکار میشود که در فلان جا اشکالی پیش آمده است.
و شما یک صفحه مانیتور دارید. وقتی اشتباه میکنید احساس میکنید اشتباه میکنید و زمانی که کارتان درست است احساس میکنید کارتان درست است بنابراین با روش الله کاملا تناسب دارید. فرقی ندارد که دستور خداوند را اطاعت کرده باشید یا به ندای فطرت پاسخ داده باشید. این دو یکسان است؛ زیرا روش الهی کاملا با فطرت تناسب دارد. پس هر دستوری خداوند به شما داده باشد نفس شما به اجرای آن شوق دارد بدون آنکه شما احساس کنید خداوند به شما هستی، عقل، فطرت و شهوت داده است.
5 ـ آزادی انتخاب:
به شما آزادی بخشیده است. شما آزادید:
﴿ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾
(پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند.)
﴿ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً ﴾
(ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.)
﴿وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا﴾
(و براى هر كسى قبلهاى است كه وى روى خود را به آن [سوى] مىگرداند.)
بنابراین: آزادی اختیار به شما داده تا کارتان ارزشمند شود. اگر خداوند بندگانش را اجبار به طاعت میکرد ثواب بیاثر میشد. و اگر آنان را مجبور به نافرمانی میکرد مجازات بی معنا میشد. اگر آنان را بیهوده رها میساخت ناتوانی در قدرت را میرساند. خداوند بندگانش را از روی اختیار به آنان دستور میدهد و آنان را از روی هشدار باز میدارد و تکلیف اندک میدهد و به آنان سخت گیری نمیکند. درقبال اندک، افزون میبخشد. شما آزادید. مختار هستید و هر آیهای که بوی اجبار دهد باید آن را بر اساس آیهای محکم و اصل در اختیار مقایسه نماییم.
﴿ سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ﴾
(كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت اگر خدا مىخواست نه ما و نه پدرانمان شرك نمىآورديم و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمیکرديم كسانى هم كه پيش از آنان بودند همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند تا عقوبت ما را چشيدند. بگو آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد شما جز از گمان پيروى نمى كنيد و جز دروغ نمىگوييد.)
این آیه اصلی در اختیار شما است و تنها مشرک قائل به جبر است و تنها مشرک قائل به جبر در تکالیف ما است.
بنابراین به شما هستی،عقل، فطرت، شهوت و اختیار داده است.
روش الهی:
علاوه بر تمام اینها به شما روشی عطا کرده است. اگر شما امور را اشتباه بگیرید. یک روش وجود دارد. یک کتاب، یک سنت وجود دارد. عقاید و کتاب سیره و کتاب احکام فقهی وجود دارد. باید و نبایدها. این روشی است که علما دربارهی آن گفتهاند: خوب همان چیزی است که شریعت خوب دانسته و بد هم چیزی است که شریعت بد دانسته است. شریعت سراسر عدالت، رحمت، حکمت و مصلحت است. بنابراین هر مسألهای که از مصحت به مفسده خارج شود و از عدالت به ظلم و از حکمت به جهل کشیده شود از شریعت نیست اگر چه هزاران تأویل و تفسیر به آن وارد کنند.
بنابراین: خداوند ما را خلق کرده است؛ زیرا او ما را آفریده و دستور داده او را بپرستیم.
﴿ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ ﴾
(اى مردم پروردگارتان را كه شما را آفريده است پرستش كنيد.)
در کتاب مدارج السالکین اثر این قیم رحمه الله یک حدیث قدسی آمده است:
(( إني والجن والإنس في نبأ عظيم : أخلق ويعبد غيري، وأرزق ويشكر غيري ))
((من و جنیان و انسان در خبر بزرگی هستیم: من بیافرینم و دیگران پرستش شوند و من روزی دهم و دیگران سپاسگزاری شوند.))
(( خيري إلى العباد نازل، وشرهم إلي صاعد، أتحبب إليهم بنعمي وأنا الغني عنهم ويتبغضون إلي بالمعاصي وهم أفقر شيء إلي، من أقبل علي منهم تلقيته من بعيد ومن أعرض عني منهم ناديته من قريب، أهل ذكري أهل مودتي، أهل شكري أهل زيادتي أهل معصيتي لا أقنطهم من رحمتي، إن تابوا فأنا حبيبهم وإن لم يتوبوا فأنا طبيبهم أبتليهم بالمصائب لأطهرهم من الذنوب والمعايب، الحسنة عندي بعشرة أمثالها وأزيد والسيئة بمثلها وأعفو، وأنا أرأف بعبدي من الأم بولدها ))
((من با جن و انس داستان شگفتي دارم، من آفريدگار آنهايم و آنها غير مرا ميپرستند، من روزيشان ميدهم و آنها از ديگريی سپاسگزاری میكنند. خیر من بر بندگان نازل میشود و شرشان نزد من میآید. با نعمتهایم به آنان محبت میکنم و از آنان بینیازم. با نافرمانیها مرا به خشم میآورند و از همه بیشتر به من نیازمندند. اگر از آنان کسی به من روی آورد از دور او را بر میگیرم و اگر کسی از آنان از من روی گرداند از نزدیک او را فرا میخوانم. آنان که یادم میکنند محبوب من هستند و آنان که سپاسم میکنند به آنان فزونی نعمت میدهم و آنان که نافرمانیام را میکنند از رحمت خود نا امید نمیکنم. اگر توبه کنند دوستشانم و پزشک آنان میشوم و آنان را با سختیها میآزمایم تا گناهان و عیب هایشان را بزدایم. نیکی نزد من ده برابر و بیشتر است و بدی به همان میزان است که آن را میبخشم و من نسبت به فرزند از مادرش مهربانترم.))
آیهی کریمه:
و در حقيقت شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم آنگاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد
﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ ﴾
(و در حقيقت شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم آنگاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد.)
از آنجا که نوع بشر نزد خداوند بهترین نوع است. پادشاه از بن مایهای بدون شهوت و حیوان از شهوتی بدون عقل و انسان از هر دو برخوردار است. اگر عقلش از شهوتش فراتر رود از فرشتگان بالاتر میرود و اگر شهوتش بر عقلش پیروز شود از حیوان هم پست تر میشود.
﴿ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (6)إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (7)﴾
(كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيدهاند و [نيز] مشركان در آتش دوزخند [و] در آن همواره مىمانند اينانند كه بدترين آفريدگانند * در حقيقت كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كردهاند آنانند كه بهترين آفريدگانند.)
بنابراین :
﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنْ السَّاجِدِينَ ﴾
(و در حقيقت شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم آنگاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [همه] سجده كردند جز ابليس كه از سجده كنندگان نبود.)