- عقیده ي اسلامی
- /
- عقیده در پرتو قرآن وسنت
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد راستین و عدهی امانتدار. بار خدایا تنها آن چه به ما آموختی را میدانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آن چه به ما آموختی بهره مند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمرهی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرا مى دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند و با رحمت خود ما را از جملهی بندگان صالح خود قرار بده.
ابزارهای پژوهشی این موضوع:
با درس نوزدهم از سلسله دروس عقیده در خدمت شما هستیم. در درس گذشته دربارهی حقایقی دربارهی ذات الهی سخن گفتم. و قتی انسان میخواهد به پژوهش دربارهی یکی از موضوعات عقیده بپردازد باید این حقایق را مد نظر داشته باشد تا از اشتباه، توهم و یا افتادن در اشتباهات عقیدتی محفوظ بماند.تفاوت کسی که اشتباه میکند و کسی که چیزهایی را که نمیداند به خدا نسبت میدهد، چیست؟
خداوند بزرگ نافرمانیها و گناهان را براساس ترتیب صعودی بیان داشته است. فحشا و منکر و گناه و تعدی و شرک و کفر را بیان داشته و سپس در رأس همهی این گناهان کبیره گناه نسبت آن چه نمیدانیم به خدا، را گذاشته است. میفرماید:﴿وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾
﴿ اين كه چيزى را كه نمیدانید به خدا نسبت دهيد. ﴾
ماوراء این مثال:
دوست ندارم این مثال کوبنده را بیان کنم اما ناگزیر از بیان آن هستم: شخصی کتابفروشی باز میکند، و کتاب میفروشد. باطل و گمراهی و انحراف را گسترش میدهد مبنی بر این که این یک کتابفروشی است، همه نوع کتاب هست و کالای کسب و کارش محسوب میشود.یکی از علمای بزرگ و پرهیزگار میگوید: اگر کسی مواد حرام بفروشد و توبه کند. معامله تمام است. اما کسی که کتابهای منحرف کننده را میفروشد و این انحرافات منتشر شود و در قلب مردم جای گیرد و به رفتارها و اعمال منحرفانه تبدیل شود، این نزد خداوند گناه کبیره به شمار میرود و بزرگتر از گناه فروش مواد حرام است؛ زیرا اشتباه رفتاری توبهاش آسانتر است اما اشتباه اعتقادی توبهاش سخت است.
به همین دلیل گفتهاند: توبهی بدعت گذار قبول نمیشود؛ زیرا بدعت گذار با این باور بدعت ایجاد میکند که بر حق است و مردم همه بر باطل و ناحقاند.
مقصود از این حدیث چیست؟
به درس نوزدهم میپردازیم. درس گذشته را با حدیث صحیح از ابوهریره از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پایان دادم که فرموده بود:((إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً و َتِسْعِينَ اسْمًا مِائَةً إِلَّا و َاحِدًا, مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ))
((خداوند نود و نُه اسم دارد و هر کس آنها را حساب آورد، و ارد بهشت میشود.))
﴿لَقَدْ أَحْصَاهُمْ و َعَدَّهُمْ عَدّاً﴾
﴿ يقينا آنها را به حساب آورده و به دقت شماره كرده است. ﴾
پس و قتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
((إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً و َتِسْعِينَ اسْمًا مِائَةً إِلَّا و َاحِدًا, مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ))
((خداوند نود و نُه اسم دارد و هر کس آن را به حساب آورد، و ارد بهشت میشود.))
چیزهایی که باید بدانید:
احادیثی که با و اژهی «عدّ» آمده است صحیح نیستند بلکه ضعیف میباشند. خداوند با سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به بیان امور میپردازد؛ زیرا از روی هوا و هوس سخن نمیگوید؛ زیرا این نام ها محدود به نود و نه تا نیستند؛ چرا که پیامبر فرموده است:از عبدالله روایت شده که گفته است:
((قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ و َسَلَّمَ: مَا أَصَابَ أَحَدًا قَطُّ هَمٌّ و َلَا حَزَنٌ, فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ, و َابْنُ عَبْدِكَ, و َابْنُ أَمَتِكَ, نَاصِيَتِي بِيَدِكَ, مَاضٍ فِيَّ حُكْمُكَ, عَدْلٌ فِيَّ قَضَاؤُكَ, أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ, سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ, أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَدًا مِنْ خَلْقِكَ, أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِي كِتَابِكَ, أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ, أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِيعَ قَلْبِي, و َنُورَ صَدْرِي, و َجِلَاءَ حُزْنِي, و َذَهَابَ هَمِّي, إِلَّا أَذْهَبَ اللَّهُ هَمَّهُ و َحُزْنَهُ, و َأَبْدَلَهُ مَكَانَهُ فَرَجًا, قَالَ: فَقِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ, أَلَا نَتَعَلَّمُهَا؟ فَقَالَ: بَلَى, يَنْبَغِي لِمَنْ سَمِعَهَا أَنْ يَتَعَلَّمَهَا))
((رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هركس دچار غم و اندوهی شد، بگويد: خداوند من بنده تو و فرزند بندهی تو و فرزند كنيز تو هستم، سرنوشتم در دست تو است، حكم تو درباره من نافذ است و قضای تو دربارهام عدالت است. تو را بهر نامی كه داری و خود را بدان ناميدهای يا آن نام را در قرآن ذكركرده يا به كسی آموختهای، يا نزد خود، خود را بدان ناميدهای، قرآن را بهار دلم و نور سينهام و مايه زدودن غم و اندوهم گردان، خداوند به بركت اين نيايش غم و اندوه او را برطرف و به شادی تبديل میكند. گفت: گفته شد:ای رسول خدا باید آن را یاد بگیریم. فرمود: آری، هرکس آن را بشنود بهتر است یاد بگیرد.))
دربارهی الحاد:
خداوند بزرگ میفرماید:﴿وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ﴾
﴿و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مى گرايند رها كنيد.﴾
﴿وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ﴾
﴿و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مى گرايند رها كنيد.﴾
درآمد درس امروز:
در این درس به موضوع الحاد در نامها به یکی از شیوه ها که سوء ظن است خواهیم پرداخت، خداوند بزرگ دربارهی جنگ احد، میفرماید:﴿وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ﴾
﴿و در باره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مى بردند.﴾
ابن قیم در زاد المعاد چگونه این گمان نامناسب نسبت به الله را تفسیر میکند:
1- خداوند پیامبرش را یاری نمیکند:
اکنون درس این است: چگونه این سخن الله را درک کنیم:﴿يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ﴾
﴿و درباره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مى بردند.﴾
﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾
﴿و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مىدارد.﴾
اکنون دین چیزی دیگر است. فلان دولت در جهان بسیار قوی و پرقدرت است. ما چه کنیم؟ او دارای سلاحهای کشنده است. و از سیستمهای ارتباطات ماوراء گمان برخوردار است. اموال و امکانات و پوشش اطلاعاتی و اسلحه دارد. تمام تیرهایش به هدف میخورد. تمام شد. چنین کسی که عقیده دارد خداوند مؤمنان را رها میکند و دشمنان گمراهشان را یاری میکند درحالی که خداوند میفرماید:
﴿وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً﴾
﴿من آن نيستم كه گمراهگران را همكار خود بگيرم.﴾
از مواردی که فرد در بدگمانی به الله میافتد:
کسی که مثلا میگوید: سبحان الله! در بارهی افراد ثروتمندی که مستحق آن دارایی نیستند و مردم صالح ثروتمند، چنین گفتهای نتیجهاش این است که خداوند – پناه بر خدا- حکیم و دانا نیست. این سخن بسیار دقیق است:﴿يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ﴾
﴿و در باره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مى بردند.﴾
گاهی گفته میشود: جنگ جهانی سوم بر علیه اسلام در سراسر زمین آغاز شده است. صحیح است. اما حمایت نظامی یک چیز است و یاری با اصول و ارزشها چیزی دیگر است. چه بسیار دولتهای فاتحی که تحت تأثیر دین کشورهای فتح شده قرار گرفتهاند. پس اصل پیروزی اصول، فکر و عقاید است زیرا این پیروزی به پیروزی دیگری منجر خواهد شد.
چه کسانی آن چنان که در سورهی فتح نیز آمده است، نسبت به خدا بد گمان بودند؟
می فرماید:﴿يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ﴾
﴿و در باره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مى بردند.﴾
﴿وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ و َالْمُنَافِقَاتِ و َالْمُشْرِكِينَ و َالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ و َغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ و َلَعَنَهُمْ و َأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ و َسَاءَتْ مَصِيراً﴾
﴿و [تا] مردان و زنان نفاقپيشه و مردان و زنان مشرک را كه به خدا گمان بد بردهاند عذاب كند بد زمانه بر آنان باد و خدا بر ايشان خشم نموده و لعتشان كرده و جهنم را براى آنان آماده گردانيده و [چه] بد سرانجامى است.﴾
معنای بدگمانی به خدا چیست؟
حقیقت این است: بدگمانی به خدا این است که نسبت به خدا گمانی داشته باشید که شایسته و سزاوار نامهای نیک و صفتهای متعالی او نباشد، شایستهی یگانگی، یکتایی، بی همتایی، الوهیت و انحصار صفات نباشد. کسی که میگوید سربازان خدا پیروز نمیشود، خداوند در پاسخ میفرماید:﴿وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾
﴿و سپاه ما هر آينه غالب آيندگانند.﴾
2- بیشتر مردم در امور مربوط به خود گمان نادرست و بدی نسبت به خدا دارند:
می گوید: بیشتر مردم در امور مربوط به خود گمان نادرست و بدی نسبت به خدا دارند. هیچ کس نیست که از درآمدش خشنود باشد. از همسرش راضی باشد. میگوید سزاوار درآمد و همسر بهتری است یا از آن چه پیرامون خود میبیند ناخشنود است. اما تنها کسی از گمان بد به الله در امان میماند که خداوند، نامها و صفات او را بشناسد و علت ستایش او و حکمتهای او را بدانند. کسی که از رحمت او نا امید شود در حقیقت به او گمان بد داشته است.
3- این که گمان کنید خداوند یارانش را علی رغم نیکی و اخلاصشان عذاب میکند و فرقی میان آنان و دشمنان خود نمیگذارد:
کسی که گمان کند خداوند یارانش را علی رغم نیکی و اخلاصشان عذاب میکند و فرقی میان آنان و دشمنان خود نمیگذارد، خداوند میفرماید:﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً لَا يَسْتَوُونَ﴾
﴿ آيا كسى كه مؤمن است چون كسى است كه نافرمان است يكسان نيستند. ﴾
﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا و َعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ و َمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾
﴿ آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شدهاند پنداشتهاند كه آنان را مانند كسانى قرار مى دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [به طورى كه] زندگى آنها و مرگشان يكسان باشد چه بد داورى مىكنند. ﴾
یک سخن به شما میگویم: برابر دانستن نیکوکار با بدکار، با انصاف با ستمگر، و مؤمن با منحرف و مخلص با خائن، و اینها با آنها نه تتها با عدالت الهی در تناقض است، بلکه با ذات الله نیز در تضاد است و کسی که روا بدارد خداوند دوستانش را با و جود نیکی و اخلاصشان عذاب میکند و میان آنان و دشمنان خود تساوی برقرار میکند، در حقیقت به خداوند بدگمان شده است.
4-اینکه گمان شود خداوند آفریدگانش را بیهوده و بدون فرستادن پیامبر و کتاب رها میکند:
کسی که گمان کند خداوند آفریدههای ش را بیهوده و به دور از امر به معروف و نهی از منکر رها کرده و پیامبران را به سویشان نفرستاده و کتاب بر آنان نازل ننموده و آنان را چون چارپایان رها کرده است، در حقیقت به الله بدگمان شده است. خدا چطور پیامبری را نمیفرستد؟ شاید گمان کنیم که دینهای آسمانی سه تا است نه بیشتر، اما این سه دین در قرآن کریم بیان شده است:﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ و َمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ﴾
﴿و مسلما پيش از تو فرستادگانى را روانه كرديم برخى از آنان را [ماجرايشان را] بر تو حكايت كردهايم و برخى از ايشان را بر تو حكايت نكردهايم.﴾
5- گمان به این که خداوند بندگانش را پس از مرگشان برای پاداش و عذاب گرد نمیآورد:
کسی که گمان کند خداوند بندگانش را پس از مرگ برای پاداش و مجازات گرد نخواهد آورد و آنان را در دنیایی دیگر برای پاداش دادن نیکوکار و مجازات بدکار جمع نخواهد فرمود و حقیقت اختلاف بین بندگان را نشان نخواهد داد و راستی خود و فرستگانش را برای جهانیان ثابت نخواهد نمود و دشمنان او دروغگویان نخواهند بود، در حقیقت به خداوند بدگمان است.این دنیا ملتهای مختلف و غرق در خوشگذرانی و رفاه و آسایش و اموال و خانههای با شکوه و خوراکیهای آنچنانی، و مراقبتهای بهداشتی، راه ها و خودروها و جشن ها و سفرها و گردشگری، توجه فراوان و جود دارند و حقوق انسان در آن از اندیشه خارج است. دولتهای ینیز و جود دارند که اشغال شده و حقوقشانم پایمال گشته و مظلوم و ستمدیدهاند و ثروتهای شان به غارت برده شده و انسان در آن سرکوب شده و زندگی شان این گونه به پایان میرسد. خیر، محال است و میلیون ها باز محال است که روزی گرد نیایند. ناگزیر باید روزی برای تسویه حساب باشد؛ زیرا کمال آفرینش دلالت بر کمال تصرف دارد.
6-گمان به این که خداوند خود، صفات، افعال خود را مبهم، و با تشبیه و مثال بیان کرده و حقیقت آن را نگفته است:
از این گذشته اگر کسی گمان کند به این که خداوند خود، صفات، افعال خود را مبهم، و با تشبیه و مثال بیان کرده و حقیقت آن را نگفته است و آن را بیان نداشته است و تنها به رمزهای مبهم و نشانههای گنگ به خود اشاره داشته و تصریح نکرده است، در حقیقت به او بدگمان شده است. اگر این را باور کنند که: خداوند دو لوح چوبی در اختیار داشت و یکی را درب کاخی نمود و دیگری را درب دستشویی گذاشت. آیا شما فراخوانده شدهاید؟ لوح ملک اوست. به او میگوییم: عدالت کجاست؟ گفته میشود: عدالت او با عدالت ما تفاوت دارد. گفته میشود: حکمت کجاست؟ بهترینها حتما از او نیست. این بدگمانی به خداوند است. خداوند متعال عادل حکیم و عادل است. انسان خوب در هر جا خوب است و بد در همه جا بد است. اما خداوند به ما میگوید که او عادل است و مفهوم عدل آن طور که ما گمان میکنیم نیست. خیر، محال است عدل چیزی باشد که ما برداشت میکنیم.بسیاری از داعیان همه چیز را ظاهری میدانند. مقصود این نیست. شما را به معانی بسیار دوری میبرد که هرگز به ذهن شما خطور نمیکرده است. کسی که این گونه بیندیشد و در این جریان افتد، در حقیقت به خداوند بد گمان شده است.
مسأله مربوط به نماز، روزه و حج نیست. من ایمانم قوی و قلبی است. خداوند بیهوده ما را به نماز امر فرموده است. نماز معنا ندارد. شاید کسی بگوید: مهم نماز نیست با آنکه فرض است. ما در امتحانات برای طراحان سئوالات راهنماییها و دستورات دقیقی داریم. آنان نباید دانشجو را با دو مشکل رو به رو کنند. یک مشکل این است که مقصود از این سئوال چیست؟ آیا پاسخش را میدانی؟ دو مشکل شد. باید دانشجو را با یک پرسش رو به رو کنیم. سؤال عین روز روشن است، آیا پاسخ را میدانی؟
آیاتی را میبینید که ظاهری این گونه دارند و معانی ژرف ولی شاید به آن توجهی نکنید. خداوند بزرگ هیچ ابهامی با بندگانش ندارد. اینها نسبت به خدا بدگمانی به شمار میرود. با خود میگوییم بدی ها از خداست اما با خدا مؤدب هستیم. این درست نیست. خیر و شر هر دو از سوی خداست. و حتی شری که انسان آن را مقصود دارد. حتی شر هم خیر مطلق است:
﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ و َتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ و َتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ و َتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾
﴿بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى.﴾
7- گمان به این که خداوند نمیتواند با سخنان روشن خواستهاش را از بندگانش بیان کند:
اگر کسی گمان کند به این که خداوند نمیتواند با سخنان روشن خواستهاش را از بندگانش بیان کند. این شخص خداوند را به ناتوانی بیانی متهم کرده و مشکلی دیگر به آن افزوده است. این نیز بدگمانی به خداوند است.8- گمان به این که در ملک او چیزهایی برخلاف میل او است و نمیتواند آن را ایجاد کند و پرورش دهد:
اگر کسی گمان کند به این که در ملک او چیزهایی برخلاف میل او است و نمی تواند آن را ایجاد کند و پرورش دهد. در حقیقت به خدا بدگمان شده است.9- نسبت دادن امور به غیر خدا:
اتفاقات اخیر همه به اراده و خواست خداوند صورت گرفته است. کسی این حوادث را از خداوند نمیداند. میگوید قوی و ضعیف وجود دارد. این کار از ضعف ناتوانان و قدرت قدرتمندان ناشی شده است؟ اگر قوی اراده و خواست خود را بر ضعیف تحمیل کند و حقوقش را پایمال کند و خداوند، خدای آسمان است و در زمین خدایی نیست، خداوند در پاسخ میفرماید:﴿وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ و َفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ﴾
﴿ و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست. ﴾
10- گمان به این که خداوند نه دوست دارد، و نه خشم میگیرد و نه عذاب میکند و نه دوستی و نه دشمنی میکند:
اگر کسی گمان کند به این که خداوند نه دوست دارد و نه میپسندد، نه خشم میگیرد و نه عذاب میکند، نه دوستی و نه دشمنی میکند و به هیچ کدام از آفریدههایش نزدیک نمیشود، کسی به او تقرب نمیجوید و شیطانها مانند فرشتگان به او نزدیکاند در این صورت نیز به خداوند بدگمان شده است.11- گمان به این که خداوند از هر نظر میان دو چیز متفاوت تساوی و میان دو چیز یکسان تفاوت کامل برقرار کرده است:
اگر کسی گمان کند به این که خداوند از هر نظر میان دو چیز متفاوت تساوی و میان دو چیز یکسان تفاوت کامل برقرار کرده است، مثلا کافر و مؤمن را با هم برابر دانسته یا دو شخص مؤمن و مخلص را یکی در جهنم و دیگری را در بهشت جای میدهد، این ها با عدالت الهی تناقض دارد و بدگمانی به او بشمار میرود.12- گمان به این که خداوند مؤمن را در جهنم و کافر را در بهشت جای میدهد:
کسی که گمان کند خداوند بندهای را که تمام عمر خود در عبادت بوده در جهنم جای میدهد و دشمنان خود را که تمام عمر در دشمنی با او بودند، در بهشت قرار میدهد، نسبت به الله بد گمان بودهاند و خداوند را نمیشناسند.مثالی را برای روشنتر شدن موضوع بیان میکنم: شخصی در دمشق ساکن است و مدتها در آن زیسته است و به کشور دوری سفر نموده است و وارد کتابخانهای در یک دانشگاه میشود و در آن یک اطلس جغرافیایی میبیند که سی و هشت دکتر آن را تألیف کردهاند و همهی آنان در ردهی دانشگاهی بالایی هستند و میلیونها هزینهی آن شده است. او خاورمیانه را باز میکند و میبیند دمشق در بالای بیروت و مشرف بر ساحل درج شده است. میلیونها دکتر بودهاند. او زادهی شام است. شام شهری مرکزی است و مشرف به دریا نیست. گاهی شاید به متنی برخورد کنید که برداشت میشود: خداوند هر کاری بخواهد میکند و از کارهایی که میکند، پرسش نمیشود. شخصی از نادانی میگوید: کافر را در بهشت و مؤمن را در جهنم میاندازد و نمیتوانید او را بازخواست کنید. این بدگمانی به خداست.
دلیل قرآنی بر رد این گفته: خداوند مؤمن را در جهنم و کافر را در بهشت جای میدهد
خداوند متعال فرموده است:﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * و َمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾
﴿ پس هر كه هموزن ذرهاى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد * هر كه هموزن ذرهاى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد. ﴾
﴿وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ﴾
﴿ آيا جز ناسپاس را به مجازات مى رسانيم. ﴾
گمان به انجام وظیفهای که به آن امر نشدهاید:
یکی از شیوخ الأزهر از حدیثی از پیامبر مطلع شد: ابراهیم علیه السلام دروغ گفته است. او پاسخ زیبایی داد و گفت: به خدا سوگند اگر راوی را به دروغ متهم میکرد بهتر بود که پیامبری را دروغگو بخواند.انسان باید عقل خود را به کار اندازد نه این که آن را تعطیل کند. امکان ندارد خداوند ستم کند اما شما مکلف نیستید با عقل خود به دنبال دلایل عدالت او بگردید؛ زیرا عقل شما نمیتواند عدالت الهی را درک کند. اما خداوند که راستگوترین گوینده است به ما گفته است که ظلم نمیکند:
﴿لَا ظُلْمَ الْيَوْمَ﴾
﴿ امروز ستمی در کار نیست. ﴾
﴿وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً﴾
﴿ به قدر نخ هسته خرمايى بر شما ستم نخواهد کرد. ﴾
﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ﴾
﴿ و [اين] خدا نبود كه بر ايشان ستم كرد. ﴾
﴿لَا ظُلْمَ الْيَوْمَ﴾
﴿ امروز ستمی در کار نیست. ﴾
﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * و َمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾
﴿ پس هر كه هموزن ذره اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد * هر كه هموزن ذره اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد ﴾
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
((تفكروا في مخلوقات الله, ولا تفكروا في ذاته فتهلكوا))
((در آفریدههای خداوند بیندیشید و در ذات او نیندیشید که هلاک میشوید))
13- گمان برخلاف توصیف الهی از ذات خود و پیامبرانش:
اگر کسی برخلاف توصیف الهی از ذات خود و پیامبرانش گمان کند و یا حقایقی را که خداوند خود و رسولانش را به آن توصیف نموده، باطل بداند، در حقیقت به خداوند گمان بد داشته است.این متن را بخوانید:
در متنی دیگر که در اینجا آورده نشده است: کسی که بر این باور باشد که خداوند دوستان خود را که عمر خویش را در عبادت او فنا کردهاند، در آتش میافکند و دشمنانش که عمر خود را در دشمنی با او بودهاند، در بهشت جای میدهد. این متن در حکم با هر دو حالت یکسان است و یکی بر دیگری ترجیح ندارد مگر با نص صحیح. بنابراین گویندهی این متن خداوند را نمیشناسد.یک مشکل:
دیشب برادری به من گفت: من دوستی دارم که در عقیدهاش دچار مشکل است. گفتم: چه مشکلی دارد؟ گفت: دلیل عقلی برای این سخن میخواهد که خداوند مؤمنان را در بهشت قرار میدهد. من با شوخی به او گفتم: او راستگوترین گوینده است. گفت: این نقلی است من دلیل عقلی میخواهم. به او گفتم: شخصی صد میلیون برای ساخت مسجد و دانشگاه و یتیم خانه و بیمارستان میپردازد سپس ده لیره دزدی میکند. گفت: محال است. گفتم: این دلیل شد؟ آیا این را میپذیری؟ خداوند بزرگ سخنانش مطلق است و نامهایش نیک و صفاتش برتر است و در این بارهی دلیل قرآنی و جود دارد:﴿يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ و َالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ﴾
﴿ در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمى گرداند. ﴾
از جمله يقینیات:
عَنْ خَارِجَةَ بْنِ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ, أَنَّ أُمَّ الْعَلَاءِ امْرَأَةً مِنْ نِسَائِهِمْ, بَايَعَتِ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ, أَخْبَرَتْهُ أَنَّ عُثْمَانَ بْنَ مَظْعُونٍ, طَارَ لَهُمْ فِي السُّكْنَى, حِينَ اقْتَرَعَتِ الْأَنْصَارُ عَلَى سُكْنَى الْمُهَاجِرِينَ, قَالَتْ أُمُّ الْعَلَاءِ:
((فَاشْتَكَى عُثْمَانُ عِنْدَنَا, فَمَرَّضْتُهُ حَتَّى تُوُفِّيَ, وَجَعَلْنَاهُ فِي أَثْوَابِهِ, فَدَخَلَ عَلَيْنَا النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ, فَقُلْتُ: رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْكَ أَبَا السَّائِبِ, شَهَادَتِي عَلَيْكَ لَقَدْ أَكْرَمَكَ اللَّهُ, فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهم عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: وَمَا يُدْرِيكِ أَنَّ اللَّهَ أَكْرَمَهُ؟ قَالَتْ: قُلْتُ: لَا أَدْرِي بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ, فَمَنْ قَالَ: أَمَّا هُوَ فَقَدْ جَاءَهُ وَاللَّهِ الْيَقِينُ, وَاللَّهِ إِنِّي لَأَرْجُو لَهُ الْخَيْرَ, وَمَا أَدْرِي وَاللَّهِ, وَأَنَا رَسُولُ اللَّه مَا يُفْعَلُ بِي, قَالَتْ: فَوَ اللَّهِ لَا أُزَكِّي أَحَدًا بَعْدَهُ
از خارجه بن زید بن ثابت آمده است که امعلاء رضی الله عنها بانوی انصاری كه با رسول الله صلی الله علیه و سلم بیعت كرده بود؛ میگوید: انصار برای دادن مسكن به مهاجرین، قرعه كشی كردند. عثمان بن مظعون سهم ما شد. ما او را به خانههای مان بردیم.
((پس از مدتی بیمار شد و از او پرستاری کردم تا ا ین که فوت كرد. او را غسل دادیم و كفن پوشاندیم، رسول الله صلی الله علیه و سلم وارد شدند. من گفتم:ای ابوسائب، (كنیه عثمان بن مظمون) الله تو را رحمت كند، من گواهی میدهم كه تو نزد الله بسیار عزیز و گرامی هستی. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: تو از كجا میدانی كه او نزد الله تعالی گرامی است؟ گفتم: یا رسول الله! پدر و مادرم فدایت باد. پس چه كسی نزد پروردگار عزیز و گرامی خواهد بود؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: او اكنون در گذشته است. به الله سوگند، من برایش امید خیر دارم. اما سوگند به الله، من كه رسول الله تعالی هستم نمیدانم با من چه خواهد شد. راوی میگوید: به الله سوگند، از این به بعد، بر تزكیه هیچ كس، گواهی نخواهم داد.))
یک داستان:
یک داستان بسیار کوتاه: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ بدر اشاره فرمود که: عمویم عباس را نکشید. یکی از یاران گفت: پدران و برادران ما در جنگها کشته میشوند و او ما را از کشتن عمویش باز میدارد – مساله نژادپرستی شد- سپس ایشان برای همه بیان نمود که عمویش مسلمان بوده و جاسوس پیامبر در مکه بوده است و اگر عمویش با آنان به جنگ نمیپرداخت مشرکان متوجه این موضوع میشدند. و ایشان به صراحت نفرمود مسلمان شده تا مشرکان او را نکشند و ساکت نشد چون مسلمانان او را میکشتند و ناگزیر باید این را میگفت: عمویم عباس را نکشید. این صحابی میگوید: ده سال صدقه میدادم به امید این که خداوند بدگمانی مرا نسبت به پیامبرش ببخشد.اگر به خدا بدگمان شوید میان شما و او مانع ایجاد میشود. به شخص معصومی بدگمان شد این شد. اما اگر به خدا بدگمان شوید، چطور خواهید شد؟ چقدر مصیبتها، قحطیها، بینواییها، و کشتارها و زخمیان را میبینید. این دنیا در قبال آخرت هیچ ارزشی ندارد. وقتی خداوند کسی را آزمایش میکند و در نبرد میمیرد یا با موشک کشته میشود، جایگاهش بهشت است. میلیاردها بار بهتر از کسانی است که میگویند: ما پیروز شدیم و این چنان و آن چنان خواهیم نمود؛ زیرا آخرت به دلیل این فرمودهی الهی برتر است:
﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾
﴿ و فرجام [نيك] براى پرهيزگاران است. ﴾