- عقیده ي اسلامی
- /
- عقيده واعجاز
سپاس خداوند جهانیان را و درود وسلام بر پیامبرمان محمد راستین وعدهی امانت دار، بار خدایا ما را از تاریکیهای جهل و توهم به نور شناخت و دانش و از لجنزار شهوت به بهشت برین در پیشگاه خود بیرون ببر.
مقدمهی یادآوری:
با درس بیست و سوم از درسهای عقیده و اعجاز در خدمت شما هستیم. در درسهای پیشین دربارهی شهوتها سخن گفتیم و با شهوت مال آغاز نمودیم. خداوند بزرگ میفرماید:
﴿ زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ﴾
﴿ دوستى خواستنيها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده [ليكن] اين جمله مايهی تمتع زندگى دنياست﴾
1 ـ هر شهوتی کانال پاکی برای برآورده شدن دارد:
در درسهای پیشین بیان کردیم که هر شهوتی را که خداوند در انسان نهاده است برای برآوردن آن نیز کانال پاکی را آفریده است و این بدان معناست که در اسلام محرومیت وجود ندارد.
2 ـ شهوت بی طرفانه است:
شهوت بی طرفانه است. میتواند نردبانی برای پیشرفت و رفتن ما به بالاترین درجهها باشد و هم چنین میتواند پرتگاهی برای سقوط باشد.
3 ـ مال پایهی زندگی است:
و پیشتر نیز بیان کردیم که مال اساس زندگی و محبوب دلهاست و انفاق آن یکی از بزرگترین انواع تقرب به الله بزرگ است و این مال ممکن است مایهی سلامتی و خوشبختی انسان در دنیا وآخرت گردد. همچنین بیان نمودم که این مال و ثروت نیرویی بزرگ در اختیار مومن است و کسی که مال و ثروت در اختیار دارد گزینههای بی شماری برای انجام کار نیک در اختیار دارد و این اموال از راه مشروع و نامشروع میتواند به دست آید.
4 ـ حلال منفعت مشترک میان مردم است:
سپس به این مطلب رسیدیم که هر گونه منفعت مشترکی میان گروهها و افراد جامعه حلال است. حلال منفعت مشترک است و هر منفعتی که مبتنی بر زیان باشد، حرام است. این سخن جامع و مانع است: این منفعت اگر بر زیان مبتنی باشد مال حرام است، ولی باید توجه داشت که یکی از بزرگترین عوامل سلامتی، خوشبختی و موفقیت این است که غذایتان حلال باشد. معنای غذای حلال این است غذا و خوراک خود را با پول حلال بخرید و این مال را از راه مشروع به دست آورده باشید.
مهمترین مورد در زندگی مال شماست:
(( يا سعد أطب مطعمك تكن مستجاب الدعوة ))
(( ای سعد غذای خود را پاک کن تا دعایت اجابت شود ))
5 ـ دین در عرصهی زندگی:
این ما را به نتیجه میرساند که دین در مسجد نیست. شما به مسجد میآیید تا دستورالعملهای سازنده را دریافت نمایید، مانند این درس ما. در مسجد نماز میخوانید و بهای اطاعت خود را میگیرید. درست مانند نمایندهی فروش که ساعت هشت صبح به دفتر مرکزی شرکت میرود و آموزشها را از مدیر کل میگیرد و میرود و به فروش مشغول میشود. او با در آمد کسب شده باز میگردد و دستمزد خود را دریافت میکند. وقتی میپندارید که دین منحصر به مسجد است در حقیقت شما غرق یک گمان بزرگ هستید. ای پزشک، دین در مطب شما است. ای مهندس، دین در دفتر مهندسی شماست. و ای معلم دین در کلاس درس شماست. و ای مغازه دار، دین در مغازه شما ست و ای کشاورز دین در مزرعهی شماست و دین در عمل شماست. اما مسجد جایی است که آموزش میگیرید و دستمزد را دریافت میکنید. بنابراین ترک ذره ای از حرام بهتر از هشتاد حج پس از حج فرض است.وقتی مسلمانان دین را به عنوان مجموعهای از عبادات شعائری فهمیدند گویا محتوای آن را عوض کردند. میلیونها میلیون تن ، یک میلیارد و پانصد میلیون تن را میبینید که نزد خداوند ارزشی ندارند. هزار تا از آنان مانند یک اف خالی است. در حالی که یاران پیامبر علیه الصلاة والسلام یکی از آنان مانند هزار تا بودند. آیا منطقی است که سیدنا خالد از سیدنا ابوبکر تقاضای کمک کند و پنجاه هزار سرباز برای یک جنگ تمام عیار و سرنوشت ساز بخواهد. سیدنا خالد سی هزار تن سرباز داشت و سپاه مقابل آنان سیصد هزار تن بودند. نیروی کمکی برایش فرستاد. قعقاع بن عمرو را برایش فرستاد. به او گفت: «نیروی کمکی کجاست ای قعقاع؟ به او گفت: من نیروی کمکی ام. گفت: تو؟ گفت: من.» او نامه ای به همراه داشت. نامه را خواند. سیدنا ابوبکر گفته بود: «به آنکه محمد را به حق فرستاد، سوگند میخورم که سپاهی که قعقاع در آن باشد هرگز شکست نمیخورد» و آنان پیروز شدند. اما امروزه میلیونها نفر و امتها و حکومتی با دویست و پنجاه میلیون جمعیت هیچ ارزشی نزد خداوند ندارند. ملتهای ثروتمندی نیز هستند اما اختیار خودشان را ندارند و با یکدیگر اختلاف دارند. بینوا و فقیر اند. ما تحت ظلم و ستم هستیم. چرا؟
(( يا سعد أطب مطعمك تكن مستجاب الدعوة ))
(( ای سعد غذای خود را پاک کن تا دعایت اجابت شود ))
من در این دیدار مبارک تلاش خواهم کرد مهترین مسائل دین را در بارهی کسب حلال بیان کنم تا کار شما مشروع و درآمد شما حلال باشد و در نتیجه دعای شما پذیرفته شود.
ای برادران، به خدا سوگند اطلاعات و احساساتی وجود دارد که نمیتوانم همهی آنها را بیان کنم. اما هر کس که پایبند باشد و مال حلال کسب کند، در نتیجه موفق میشود.
داستانی وجود دارد که بسیاری از اوقات من آن را بیان میکنم. یکی از برادران معمولی ما درخواست مرخصی خود را در اداره به رئیس خود ارائه داد. شش روز مرخصی میخواست. مدیر او در هنگام کار بسیار تند مزاج بود. با او به شدت برخورد کرد و به او گفت: اکنون موقع مرخصی رفتن تو نیست. گفت: این مرخصی را استفاده کرده ام. گفت: چگونه آن را استفاده کرده ای؟ گفت: من هر روز به مسجد میروم و نماز ظهر را در مسجد میخوانم و تمام این وقتها را جمع کرده ام وجمع آن شش روز میشود و برای اینکه درآمدم حلال باشد میخواهم با مرخصی من که آن را استفاده کرده ام موافقت کنی. مسجد جامع طاووسیه در کنار ادارهی او بود. من هر روز در آنجا کلاس داشتم. به من گفت: مدیر شوکه شد. گفت: من باور نمیکردم او یک روز در زندگی اش به مسجد برود. به او گفت: مسجد جامع تو کجاست؟ به او گفت که کجاست. به من گفت: به خدا سوگند استاد در درس آینده او را همراه حاضران دیدم. چه چیزی باعث شد این مدیر کل به این مسجد بیاید؟ پایبندی.
وقتی پایبند باشید محالات را نیز میتوانید به انجام رسانید.
پدر یکی از برادران ما مرد. خداوند ا. را بیامرزد. او برای یک دورهی آموزشی به آلمان رفت و طرحهای تازه ای را ارائه داد. بر اساس این طرحها اصلاحاتی در موتورها ایجاد شد و او را مامور رفتن به کارخانه ای دیگر نمودند. مبلغی به او دادند تا هزینههای سفر خود را بپردازد. او سفر آغاز کرد. در هتل ماند و غذا خورد و دو برابر آنچه هزینه کرده بود از مبلغ اضافه آورد و باقیمانده را به مدیر بر گرداند. مدیر کل به او گفت: من در تمام عمرم نشنیده ام کسی هزینهی سفر را بگیرد و باقیماندهی آن را بازگرداند. به او گفت: این حق توست.
6 ـ در تعاملات روزانهی ما هیچ چیزی وجود ندارد که واقعاً اسلام ما را تأیید کند:
مردی پایبند با لباس شهروندی و پوششی عادی را نزد من آورد. او ظاهر اسلامی مشخصی نداشت. ولی پایبند بود. از خداوند بزرگ نصرت گرفت. اما ما نماز میخوانیم، ولی حق یکدیگر را نیز میخوریم. نماز میخوانیم و از سوی دیگر به مسلمانان خیانت میکنیم. نماز میخوانیم و حرام میفروشیم. نماز میخوانیم و عیب و نقص کالاهای فروشی را میپوشانیم و هزار گناه در خرید و فروش انجام میدهیم. مسلمان امروزی با رفتار امروزی اش نشانی از ایمان به آخرت و روز قیامت و حساب دقیق ندارد.
وقتی چند درس را پیرامون مال اختصاص میدهم دست بر روی زخم میگذارم. دین تنها در مسجد نیست. ای کشاورز دین در این نیست که هورمون سرطان زا در محصولات خود استفاده کنید تا میوههایی با اندازههای بزرگتر و صفات فیزکی بالا برداشت کنید تا سود شما دو چندان شود، اما سرطان زا است و در جهان استفاده از آن ممنوع است، ولی قاچاقی وارد میشود و قانونی وارد نمیشود. پس وقتی کشاورز این هورمونها را استفاده میکند نماز و روزه و حج وی بی ارزش میشود و گویا اصلا ادا نشده است.
کارخانهی مواد غذایی که مادهی سرطان زایی را به تولیدات خود میافزاید تا رنگ آن را روشن سازد و قیمت آن را بالا برد و سلامتی مسلمانان برایش مهم نیست. تنها برایش این مهم است که سود فراوانی به جیب بزند و این در حالی است که وی در صف اول نماز هم میایستد. ماشاء الله به این درس، استاد این چیست؟ خداوند به شما جزای خیر دهد. اما آیا تعریف تو از این درس نزد خداوند برای تو ارزشی دارد؟ نه به خدا سوگند هیچ ارزشی ندارد.
برایم تعریف کردند که شخصی سی دیهای مبتذل میفروخت و نماز ظهر را نیز در مسجد جامع میخواند. جوانانی که او آنان را به فساد کشیده است تمام خانواده شان را نابود ساخته است.
ما مشکل بسیار بزرگی داریم. در زندگی نواقص بسیار زیادی داریم. آیا تعجب نمیکنی؟ اگر این بیان درست باشد؛ چه کسی خداوند را از ما دور کرده است؟ دستورات و اوامر خداوند را خوار نمودند و خداوند ما را خوار نمود. فکر نکنید دین فقط نماز است. دین نماز است اما نمازی که مبتنی بر پایبندی باشد:
﴿ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ (45)﴾
﴿ و نماز را برپا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعا ياد خدا بالاتر است ﴾
دین را تنها در حج رفتن ندانید:
(( من حج بمال حرام، ووضع رجله في الركاب، وقال: لبيك اللهم لبيك ينادى أن: لا لبيك، ولا سعديك، وحجك مردود عليك ))
(( کسی که با مال حرام حج نماید و پای در رکاب نهد و بگوید: لبیک اللهم لبیک، ندا میآید: پاسخی به تو داده نمیشود و حج تو پذیرفته نیست وبه خودت باز میگردد. ))
دین را تنها آداب و رسوم و حرکات وعرف ندانید، خیر، دین این گونه نیست. دین این است که خداوند شما را در جایی ببیند که دستور داده ببیند و هر جا نهی کرده شما را نبیند. دین تعامل است.
برادری به من میگفت: شغل من سیم پیچی موتور خودرو است. به من گفت: در زمان نادانی و پیش از آنکه با خداوند آشتی کنم موتور خودوریی را میآوردند و در موارد اندکی نوار خارجی آن مثلا بریده بود. من در یک ثانیه آن را وصل میکردم و پنج هزار لیره میگرفتم. صاحب خودرو میآمد و موتور را روشن میکرد و بسیار شگفت زده میشد و من پنج هزار لیره از او میگرفتم. در حالی که تمام کار این تعمیر ده دقیقه از وقت مرا بیشتر نمیگرفت. گفت: پس از آنکه با خدا آشتی کردم و توبه نمودم، میگوید: دستمزد این تعمیر بیست و پنج لیره است. اگر کسی از آسیب به ایمانتان خوشش آمد شما مؤمن نیستید. ما در خوردن مال حرام بی توجهی میکنیم. در خیانت به مسلمانان بی توجهی میکنیم. عیب کالا را از مشتری پنهان میکنیم. در هنگام فروش مواد فروشی تقلب میکنیم. گناهان بی شماری در خرید و فروش وجود دارد و به شکل گسترده ای گسترش یافته است. کسانی که این کار را میکنند فکر میکنند برحق هستند و نماز میخوانند. چهل و سه بار عمره رفته. ماشاء الله، اگر یک میلیون بار هم به عمره بروید و هر ساله به حج بروید و هر روز صد رکعت بخوانید تا زمانی که به دستورات الهی پایبند نباشید این عبادات برایتان سودی نخواهد داشت.
دست بر روی زخم مسلمانان میگذارم. دین شما در خانهی شماست. در خانه نافرمانی و گناه میشود. تجاوز میشود. دخترتان با پوششی غیر اسلامی بیرون میرود. چرا بی توجه هستید؟ دختر شما از پشت شماست. شما سرپرست او هستید. شما ولی او هستید. شما خرج او را میدهید. آیا همسر شما با همسایگان ارتباط درستی دارد؟ ارتباط او اسلامی است؟ آیا کار خودتان مشروع و حلال است؟ آیا کالای حرام میفروشید؟ یکی به شما میگوید: ما به این کالا نیاز مبرم داریم. همه هم آن کالا را میخواهند. اشکال همین جاست. اگر میان معاملات و عبادات تفاوت قائل شدید و گفتید: معاملات به جای خود و عبادات به جای خود بدانید که از دین هیچ چیزی نمیدانید. و باری دیگر میگویم: رها کردن ذره ای از حرام بهتر از هشتاد حج پس از حج فرض است.
بسیار بر این نکته تاکید میکنم که شما به هر قیافه ای که باشید خداوند شما را قبول دارد، چه با پوشش کاملا اسلامی باشید و چه با لباس شهروندی و رسمی. در هر صورت خداوند شما را میپذیرد اما شرط آن است که شما اوامر الهی را دقیق انجام دهید و پایبند باشید و مرز دین پایبندی وعمل است. تا پایبند دستورات الهی نباشید از دین بویی به شما نمیرسد. پوشش و قیافهی اسلامی داشتن آسان است. برای داشتن قیافهی اسلامی ظاهراً هزینهی نیاز نیست.
به خدا سوگند استخرهای مختلط وجود دارد. آیا گناهی بزرگتر از این هم وجود دارد؟ سپس جشن مولد در تاریخ مولد برگزار میکنند. مردم زیادی را جمع میکنند و از رسول خدا میگویند. آیا این استخر مختلط ربطی به دین شما ندارد؟ چگونه میان این دو توازن برقرار میکنید؟ این مشکل مسلمانان است. برای همین از مال دو بار پرسش میشود: یک بار از کجا به دست آورده اید؟ و یک بار دیگر در کجا هزینه کرده اید؟
(( يا سعد أطب مطعمك تكن مستجاب الدعوة ))
(( ای سعد غذایت را پاکیزه کن تا دعایت اجابت شود))
به خدا سوگند در نماز عید با شخصی نود و شش ساله برخورد کردم. او پدر دوست من بود. کنار من نشست و گفت: دیشب چکاپ کامل خون و ادرار نمودم. همه چیز طبیعی بود. تمام آزمایشات طبیعی بوده است. گفت: به خدا سوگند در تمام عمرم یک ذره حرام نخورده ام و نمیدانم حرام چیست. زنان نامحرم را نمیشناسم. هر کس پرهیزگارانه زیست، نیرومند خواهد بود.
7 ـ ای جوانان نگران روزی نباشید:
سخن من با جوانان است. نگران نباشید. خداوند هست. خداوند از همهی اسباب و وسایل بالاتر است. به من میگویید: مشکلات و شرایط سختی است. فشار، تحریم، درآمدهای اندک و فرصتهای شغلی بسیار کم و خداوند در کتاب خودش میفرماید:
﴿ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ﴾
﴿ هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعاً او را با زندگى پاكيزه اى حيات [حقيقى] بخشيم ﴾
خداوند حقی برای شما بر خود ایجاد کرده است:
(( يَا مُعَاذُ، هَلْ تَدْرِي حَقَّ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ ؟ وَمَا حَقُّ الْعِبَادِ عَلَى اللَّهِ ؟ قُلْتُ: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: فَإِنَّ حَقَّ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يَعْبُدُوهُ، وَلَا يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا، وَحَقَّ الْعِبَادِ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَ مَنْ لَا يُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا ))
(( ای معاذ، آیا میدانی حق خداوند بر بندگانش چیست؟ و حق بندگان بر خداوند چیست؟ گفتم: خدا و رسولش آگاه تر هستند. فرمود: حق خداوند بر بندگان این است که او را عبادت کنند و به او شرک نورزند و حق بندگان بر خداوند این است که کسی را که به او شرک نورزد، عذاب نکند. ))
وقتی ایمان باشد خبری از درد، اندوه، ناامیدی و ناکامی نخواهد بود. سرنوشت شما به دست الله است. خداوند شما را به کسی واگذار نمیکند. خداوند میفرماید:
﴿ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ َاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ ﴾
﴿ پس او را پرستش كن و بر او توكل نماى ﴾
بوی بهشت در جوانان جاری است. از خداوند بترسید تا برایتان برون رفتی از مشکلات ایجاد نماید و از جایی که فکرش را نمیکنید، برایتان روزی فرستد، خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا (2) وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ (3) ﴾
﴿ و هر كس تقوای خدا را پیشه كند [خدا] براى او راه بيرونشدنى قرار مى دهد * و از جايى كه حسابش را نمى كند به او روزى مى رساند ﴾
و به خدایی که هیچ خدایی جز او وجود ندارد، سوگند که اگر تنها همین آیه در قرآن بود، کافی بود.
مال حلال سود دو طرفه و در گردش است:
مال حلال سود بین دو طرف است. مال حرام سود مبتنی بر زیان است. شما سود بردید، اما کالای بدی را ارائه دادید و سود گرفتید. یا قیمت کالای با کیفیت را گفتید و کالای بی کیفیت را دادید. مثل این است که دزدی کردید. اموال نقدی که در میان مردم در گردش است. بیست میلیون نفر در آن شریک هستند و در میان مردم است. به این اموال در اصطلاح اقتصادی نقدینگی میگویند. مردم اموالی را در اختیار دارند. دستور خداوند دربارهی مجموعهی اموالی که در میان مردم است، چیست؟ شریعت الهی و وحی ربانی دربارهی اموالی که مردم در اختیار دارند و نقدینگی مردم چه دستوری داده است؟ خداوند خواسته تا این اموال میان تمام اقشار جامعه در گردش باشد.﴿كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُم﴾
﴿ تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد ﴾
حالت درست، طبیعی ومشروعی که خداوند از آن خشنود است این است که این اموال میان مردم در گردش باشد. دلیل چیست؟ خداوند میفرماید:
﴿ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ (7) ﴾
﴿ تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد ﴾
در جوامع عقب مانده فاصلهی طبقاتی بسیاری وجود دارد. کالاهای لوکس زیادی وجود دارد. بسیار گران است. کالاهای لوکس و گران با اموال هنگفت تهیه میشود. شخصی میتواند یک جشن عروسی را در هتلی پنج ستاره و با بهای هشتاد و پنج میلیون برگزار کند در حالی که صدهزار جوان در رأس الجبل حتی یک اتاق ندارند تا بتوانند ازدواج کنند. حالت بهداشتی و طبیعی مورد پسند الله این است که این اموال نقدی میان مردم در گردش باشد. یعنی هر کس خانه ای داشته باشد و هر کس بتواند خود و فرزندش را در بیمارستان مورد مداوا قرار دهد و بتواند برای فرزندانش لباس بخرد و نیازهای اساسی آنان را فراهم نماید. وقتی این اموال در دست همه باشد این امر خداوند را خشنود میکند، ولی وقتی بیشترین اموال در دست گروه اندکی باشد و اکثریت از این اموال محروم باشند، خداوند از این حالت ناخشنود میشود.
چه چیزی باعث گردش این اموال میشود؟ و چه چیزی باعث بلوکه شدنش میشود؟
چه چیزی باعث گردش این اموال میشود؟ و چه چیزی باعث بلوکه شدنش میشود ؟ مکانیزم درآمد حلال این است که اموال را در میان مردم در گردش بیاورد.
موضوع دقیق است. میخواهید تاجر باشید. شما جوان وتخصص مدیریت اموال را دارا میباشید. در دانشگاه درس خوانده اید و در آغاز زندگی هستید. شخصی هم بازنشسته است و اموال حلالی را در زندگی جمع نموده است، ولی در این سن و سال نمیتواند آن را سرمایه گذاری کند. نزد شما میآید و این اموال را به شما میسپارد و شما نیز تخصص و تجربه را به او میدهید. پروژه ای را کلنگ میزنید. پول و سرمایه از او و تجربه و تخصص از شما. بنابراین: سود مشترک است. او از تجربه و تخصص شما استفاده میکند و شما از مال او سود برده اید.
به فروشگاه تجاری نیاز داریم. شما از بساز و بفروش فروشگاه میخرید. به او سود رسانیده اید. فروشگاه نیاز به نما دارد. به دویست شغل نیازمندید تا بنا تکمیل شود. به سنگ کار، نقاش، لولههای بهداشتی، برق، تابلو، پارچه نویسی و تزئینات نیازمندیم. بدون آنکه بدانید مبالغ بسیار زیادی را برای آماده ساختن این مکان پرداخت نموده اید. شما دویست شغل را به کار گرفته اید. کار فروشگاه آغاز میشود. شما نیازمند کارمند هستید. نیاز به انبارهایی دارید. خودرو میخواهید. دفتر فاکتور نیاز دارید. به چاپخانه نیازمندید. بدون آنکه احساس کنید هزار اداره و هزار شغل را به کار گماشته اید. شما خواه ناخواه سود برده اید و سود را میان خود و آنان که به شما خدمت کرده اند یا تخصص و یا موادی در مقابل دستمزد داده اند، تقسیم نموده اید. این چرخه، چرخیده است. وقتی تولید کار میکنید مال میان تمام اقشار به چرخش در میآید. این برنامه و روش الهی است که کار پول میآورد.
(( إن أطيب الكسب كسب التجار ؛ الذين إذا حدثوا لم يكذبوا، وإذا وعدوا لم يخلفوا، وإذا ائتمنوا لم يخونوا، وإذا اشتروا لم يذموا، وإذا باعوا لم يطروا، وإذا كان لهم لم يعسروا، وإذا كان عليهم لم يمطلوا ))
((بهترين كسبها ، كسب تاجران است كه به هنگام سخن دروغ نگويند، در امانت خيانت نكنند، به وعده وفا كنند، در پرداخت قرض خود تعلل نكنند، به هنگام فروش در ستايش جنس خود مبالغه نكنند و به هنگام خريد از جنس ديگران بد نگويند. اگر امکان دارد سخت گیری نکنند و کسی را معطل ننمایند.))
تاجر درستکار با پیامبران محشور میشود. پس باید تاجری پایبند، مسلمان، مومن، کار درست و صاحب کالاهای با کیفیت و خوب و با قیمت متعادل باشید. این کار خداوند را خشنود میکند. تاجر درستکار روز قیامت با پیامبران محشور میشود و تاجر میتواند نه با زبان و بلکه با کار و تجارت خود یک داعی بزرگ باشد و بدون آنکه احساس کنید یک نیازمندی خوب را با قیمت متعادل میخرید و در حق او دعا میکنید: خداوند به او برکت دهد و او را موفق بدارد. این را از صمیم دل میگویید و این تاجر را ستودید؛ زیرا او کالای با کیفیت را با قیمت متعادل به شما داده است.
چه زمانی این اموال در میان تمام اقشار در چرخش خواهد بود؟ وقتی اجازه بدهیم کارها پول تولید کنند. نظرتان چیست به صورت تئوری یک بانک اسلامی سپردهها را قبول میکند و در پروژههای بزرگ به کار میاندازد. یک پروژهی کشاورزی یا صنعتی بزرگ را راه میاندازد. سرمایهی این پروژهها از سرمایههای سپرده گزاران است. این پروژهها تمام سودها را در یک سبد قرار میدهد و این سودها را پس از آن بر اساس سرمایهها تقسیم میکند. این بانک با این روش صد در صد اسلامی است؛ زیرا دست به مضاربه زده است. سپردهها را دریافت و در کارهای بزرگ تجاری، صنعتی و کشاورزی به کار میگیرد و اموال را میان خود و سپرده گزاران تقسیم میکند.
هر سودی که میان مردم مشترک و در گردش باشد مشروع است. اما هر سودی مبتنی بر زیان باشد، حرام است.
بازی (قمار) که گاهی یک شخص از آن پنجاه میلیون سود میبرد و بقیه فقط میپردازند و سودی نمیبرند، این بازی زیان است و در حقیقت سودی مبتنی بر ضرر است و همهی شریکهای بازی چشم به جایزه دوخته اند. پس هر مالی که مبتنی بر زیان باشد و در آن شبههی زیاد باشد، یا حرام بودن آن روشن باشد، یا حرام فاسدی در آن باشد و یا شبهه داشته باشد، در این صورت خداوند به آن اموال برکت نمیدهد و وقتی برکت ندهد آن را نابود میکند. حتی مال نیز مفهومی دقیق دارد. به نیت بستگی دارد. وقتی کسی مال کسی را به نیت پس دادن بگیرد، خداوند او در پس دادن یاری میکند. مثلا مالی را برای سرمایه گذاری میگیرد و خداوند نیز این نیت او را میداند و به اموال او برکت میدهد و او موفق میشود. اما اگر اموال هنگفتی را بگیرد و بگوید: او پولدار است و این اموال را به او نخواهم داد و سپس دروغی بسازد و بگوید: سودی نبردیم. این شخص که اموال مردم را میگیرد نیت او نابود کردن آن اموال است و عقل میگوید: خداوند این شخص را نابود میکند و این اموال را نیز نابود.
قوانین دقیقی وجود دارد برادرانم. قوانین دقیقی بر این زندگی حکمفرماست. خداوند در ریزترین موارد ما را تحت نظر دارد. سودی که بر پایهی زیان بنا شود حرام است و روشن ترین نمونهی آن دزدی است. واضح ترین سود مبتنی بر پایهی زیان دزدی است. دومین مورد واضح سود مبتنی بر زیان، تقلب است. مثلا منبع کالا کشوری بزرگ و موفق در زمینهی این کالاست، ولی این منبع تولیدی، جعلی است. شما کالا را از کشور بسیار عقب افتاده ای خریده اید، اما بر روی آن نوشته اید: (ساخت آلمان)، این تقلب است. پس تقلب یکی از عواملی است که اموال را در دستان تعداد اندکی جمع میکند و بسیاری دیگر را از آن محروم مینماید. شما با این کار حکمت الهی را در زمینهی گردش اموال در دستان همهی گروهها و مردم بر عکس نموده اید.
برادران، این درس اصول ما درس کلیات است. در این رابطه جزئیات فراوانی وجود دارد. تقلب انواع مختلفی دارد. تقلب در وزن و تقلب در حجم و تقلب در کیفیت و منبع تولید و تقلب در تحویل. به خدا سوگند انواع تقلب بی شمار است. شخصی به مسلمانان خیانت کرده و کلاه او را بر میدارد و راحت و آرام میباشد و هر ساله به عمره میرود و در مسجد جامع نیز نماز میخواند و به مغازه اش که میروید میبینید بر روی دیوار تابلویی با نوشتهی زیر آویزان است:
﴿ إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً ﴾
﴿ ما تو را پيروزى بخشيديم [چه] پيروزى درخشانى ﴾
وارد خانه اش که میشوید میبینید تابلوی آیه الکرسی آویزان است و در خودروی او قرآن گذاشته شده، ولی خودش پایبند نیست. نمیدانم نظرتان در بارهی سخنان من چیست.
پایبندی در معاملات اصلی در صحت عبادات است:
من بر این باورم که اگر پایبندی نباشد روزه، نماز، حج و زکات شما بی ارزش است، این را از کجا آورده اید؟
بانو عائشه رضي الله عنها میگوید: به فلانی بگویید: او جهادش با رسول الله را بی ارزش ساخت.
به خاطر دریافت کارمزد زیاد شخصی را در این گونه موارد به شکل آزار دهنده ای نصیحت میکنید. در عمل جراحی استند برای قلب مانند رسور در رگها قرار میدهند و احتمال شکستن این استند بیست در صد میباشد. کارمزد آن ده هزار میباشد. با این کار در استند احتمال سه درصد شکستگی وجود دارد. اما کارمزدی ندارد. وقتی انسان موردی با کارمزد زیاد را انتخاب میکند که برای صاحبش نیز خطرناک است. مرا ببخشید که این سخن را میگویم، ولی این شخص تمام نمازها، روزهها، حج و زکات خویش را بی ارزش میسازد؛ زیرا او سود خود را بر پایهی زیان یک انسان و خطر جانی او بنا نهاده است. این یک نمونه است. هزاران و بلکه میلیونها نمونه از این موارد وجود دارد.
وکیل به یقین میداند که در این دادخواست ناکام است و قوانین دادگاه فرجام خواهی نیز به گونهای است که اجازه نمیدهد حکم به نفع این موکل باشد. مسأله طولانی و نیاز به ده سال دارد. میگوید: مساله حل است. من مسئول آن هستم. هر مرجله مبلغی میخواهیم. در طول ده سال هشتصد هزار از وی پول میگیرد و در پایان بسیار آسان میتواند از آن شانه خالی کند و بگوید: قاضی عدالت را اجرا نکرد، از دست من چه کاری بر میآید؟ خداوند بزرگ میداند که شما به او دروغ گفتهاید. بنابراین مال حرام به راحتی به دست آمده و به راحتی نیز از دست میرود و صاحب خود را هم با خود میبرد. بنابراین میبینید که مصادره میشود و یا کارخانههایی در آتش میسوزند و یا اموالی نابود میشوند و در پشت همهی اینها حکمتی والا وجود دارد. خداوند بزرگ از شکنجه و عذاب ما بی نیاز است:
﴿ مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا (147) ﴾
﴿ اگر سپاس بداريد و ايمان آوريد خدا مى خواهد با عذاب شما چه كند و خدا همواره سپاسپذير [=حق شناس] داناست ﴾
من فکر میکنم که مسألهی مال یکی از مهمترین موارد دین است. منظور من مسلمانی است که درآمدش حلال باشد. خداوند به همین درآمد اندک برکت میدهد. درآمد اندکی دارد اما صاحب آن درآمد آرامش دارد و هیچ مشکلی ندارد. خداوند سلامتی او و فرزندان و همسرش را به او عنایت نموده است. در میان مردم به نیکی از او یاد میشود. در هزینههای خود میانه رو است. کالاها را از منبع اصلی آن و با قیمت متعادل میخرد و با قیمت عادلانهای نیز میفروشد. به شما میگوید: خدا را شکر، ما نفهمیدهایم برکت به چه معناست. برکت این است که خداوند در یک چیز کم برکت زیاد میدهد و بسیاری از اموال زیاد را گاهی خداوند نابود میکند:
(( يا سعد أطب مطعمك تكن مستجاب الدعوة ))
(( ای سعد غذایت را حلال کن تا دعایت پذیرفته شود ))
اولین چیز در دین این است که درآمد شما حلال باشد. خودروی جدیدی میخرید که پلاک موقت دارد. قبل از این که رسمی شود پلیس شما را متوقف میکند. به شما میگوید: این پبلک به شما اجازهی سوار کردن کسی را نمیدهد. فقط باید راننده سوار آن باشد. ولی این شخص خانواده و فرزندان را نیز با خود سوار کرده است. به او میگوید: من میروم تا نماز تراویح را بخوانم، میخواهی برایت دعا کنم؟ این گونه میگوید. موضوع این نیست که برایش دعا کنی. این کار شما تخلف است. مقداری پول به او میدهد. به او میگوید: به دستان من نگاه کن، من کار بلوکه زنی دارم. من از گرفتن ذره ای پول حرام خودداری میکنم. توبه کرده ام. ما به پلیسی مانند این نیاز داریم. آن مرد صاحب کارخانهی تولیدی لباس است. خواه نا خواه از پایبندی این پلیس به شگفت میآید. در عید فطر برای تمام افراد خانواده اش لباس میآورد. پلیس به او میگوید: من بعد از ظهرها در کارگاه بلوکه زنی کار میکنم تا پول حلال به دست آورم و خداوند بزرگ است. وقتی از او بترسید او به شما میبخشد و سرتان را بالا میبرد و شما را اکرام مینماید. فقط کافیست از او بترسید.
(( وما ترك عبد شيئاً لله إلا عوضه الله خيراً منه في دينه ودنياه ))
(( هر کس در دنیا به خاطر خدا از چیزی چشم بپوشد خداوند در دین و دنیایش چیزی بهتر از آن را به او میدهد ))
به شما میگویم: دیدگاه مؤمن چیست؟ میلیونها حرام را پشت پا میاندازد. هزار لیره حلال را فقط میگیرد. این هزار تا برکت دارد. خوراک او تن او را قوی میکند و با لذت آن را میخورد. خداوند در آن برکت میدهد. خداوند آغاز حلال را سخت گردانیده و کسب حرام را آسان نموده است.
شاید زنی فقیر کار کند. شوهرش بیمار است. هشت ساعت در خانه کار میکند و پانصد لیره میگیرد و زنی دیگر این مبلغ را در پنج دقیقه میگیرد. حلال دشوار و حرام آسان است. اگر حلال دشوار را برگزینید پس از آن حلال به راحتی به دست میآید.
برادران، به خدا سوگند دوست دارم دین را واقعاً درک کنیم. دیندار یعنی مردم باور نمیکنند شما پایبند هستید و پاکدامنی شما را باور ندارند و پند شما را نمیپذیرند، مگر زمانی که خودتان در برخورد با آنان پایبند باشید. این دین است. اما اگر در شما خرده شیشه، تقلب، فریب، نیرنگ، دروغ، احتکار و سوء استفاده باشد از چشم خداوند و چشم مردم میافتید و اگر انسان از آسمان به زمین سقوط کند برایش آسانتر است از اینکه از چشم خداوند بیفتد.
برادران، ما همچنان در موضوع مال هستیم. دین پایبندی است. اگر پایبندی نداشتید دین ندارید. تمام میوههای دین را از دست دادهاید. دین آرامش درونی است. دین تعادل است. دین آرامش و خوشبختی است. دین اعتماد به الله است. دین جرأت، کرامت، شرافت و یک رو بودن است. دین یعنی مومن و پایبند بودن.
من در این درس به توفیق خداوند ان شاء الله میخواهم که همگی بیندیشیم و من هم با شما این کار را میکنم؛ چر اکه دین عمل است و دین همان پایبندی است.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عبدالله بن رواحه را فرستاد تا خرمای خیبر را قیمت گذاری کند. آنان زنان زیبای خود را به عنوان رشوه تقدیم او کردند و میخواستند او را بفریبند. گفت: «از نزد بهترین انسان سوی شما آمده ام و شما نزد من از بوزینه و خوک هم پست ترید و با وجود این به شما ستم نمیکنم.» یهودیان گفتند: «آسمانها و زمین بر همین اساس استوار گشته اند و شما بر همین اساس بر ما پیروز شدهاید.»
هستی سرچشمه از آفرینش زیبای الهی دارد:
1 ـ اندیشه در آفرینش آسمانها و زمین:
به موضوعی دیگر میپردازیم. یک روش تفکر وجود دارد که میتواند دلایل محکمی را بر وجود خداوند به شما ارائه دهد و آن هستی است. واژهی هستی بیانی معاصر است که در قرآن آسمانها و زمین به عنوان معادل آن آمده است:
﴿ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ ﴾
﴿ راستى كه در آفرينش آسمانها و زمين ﴾
2 ـ هستی چیست؟
منظور از هستی هر چه غیر از خدا میباشد. اجرام آسمانی همه هستی نام دارند. اجرام به چه معناست؟ منظور سیارهها و ستارگان است. سیاره مانند زمین خاموش و ستاره مانند خورشید روشن است.
3 ـ اگر تمام هستی سیاره میبود، چه میشد؟
اکنون دقت کنید، اگر هستی همه سیاره میبود، آیا زندگی در آن امکان داشت؟ نه هیچ زندگی وجود نداشت. درجه حرارت هستی صفر یا دویست و هفتاد درجه زیر صفر میبود. در این درجه حرارت حرکت ذرات متوقف میشود و اگر تمام هستی گرم میبود هیچ زندگی وجود نمیداشت. درجه حرارت مرکز خورشید بیست میلیون است. چه کسی هستی را به صورت سیاره و ستاره طراحی کرده است؟ خداوند بزرگ. حکمتی وجود دارد. به تعبیر فلاسفه عقلی است. اولین طرح این هستی سیارهها و ستارگان میباشند.
4 اگر هستی ساکن و بدون حرکت میبود، چه میشد؟
یک پرسش دیگر: اگر هستی ساکن میبود و سیارهها و ستارهها بر اساس قانون جاذبه کار میکردند، تودههای بزرگ تودههای کوچکتر را جذب خود مینمودند و نتیجه این بود که هستی همه یک تکهی به هم چسبیده میشد. ما میلیونها کهکشان داریم. به خدا سوگند رقم سه میلیارد را ذکر کرده اند. همهی کهکشانها و هر کهکشان میلیونها سیاره و ستاره دارد. امکان دارد که تمام هستی یک توده باشد، چه چیزی باعث میشود این اتفاق نیفتد؟ حرکت. حرکت قانونی دارد.
در حین حرکت دائره ای یک نیروی گریز از مرکز وجود دارد. با یک مثال ساده، وقتی ماشین لباس شویی لباسها را با گردش سریع خشک میکند. در گردش سریع نیروی گریز از مرکز وجود دارد. آب را میبینید که از لباسها بیرون میرود، پس حرکت نیروی گریز از مرکز دارد و نیروی گریز از مرکز از نیروی جاذبه بیشتر است.
هستی، زمین، ماه، مریخ، مشتری، خورشید، کهکشان، ستارهی قطبی و کهکشان زن بر زنجیر وجود دارند و اگر نیروی حرکت نمیبود تمام هستی در یک توده به هم میچسبید. این را چه کسی طراحی کرده است؟ حکمت کیست؟ خداوند بزرگ.
5 ـ تفاوت نقطهی ذوب عناصر هستی:
اکنون من بر روی یک صندلی نرم نشسته ام. در مقابل من میز چوبی خشکی است. روی آن لیوان آب مایع وجود دارد و هوایی وجود دارد که من تنفس میکنم. چه کسی این گاز، مایع و جامد را در یک آن آفریده است؟ خدای بزرگ. چگونه است که نقطهی ذوب هر عنصری ويژهی خودش است؟ مثلا در صد درجه آهن جامد است. اما در دو هزار درجه آهن تبدیل به مایع میشود. سنگ بازالت در درجه حرارت سه هزار ذوب میشود و با یک درجه پایین تر جامد میشود. چه کسی نقطهی ذوب عناصر را مختلف آفریده است؟ اگر تفاوت نقطهی ذوب نمیبود تمام هستی از یک جنس میبود. اگر هستی فقط گاز میبود زندگی در آن امکان نداشت و اگر مایع میبود یا فقط جامد میبود همین گونه بود. اما ما گاز، مایعات و خوراکی و آب و اشیاء جامد در اختیار داریم. آهن جامد است. بسیار سفت ومحکم است. انسان از آن استفاده میکند. چیزهای زیبا و تازه و سخت نیز وجود دارد. کسی که نقطهی ذوب اشیاء را متفاوت ساخته است، بنابراین: در هستی تنوع بسیار فراوانی قرار داده است.
6 ـ حکمت الهی در چرخش زمین:
به این خورشید و زمین دقت کنید. اگر زمین همین طور بچرخد و خورشید اینجا باشد و با بیان ریاضی در محوری موازی با سطح گردش خود پیرامون خورشید میچرخید. اگر گردش زمین به دور خودش در محور موازی با سطح گردش آن میبود، به این معنا بود که زمین دارای روز و شب همیشگی میباشد. خورشید ثابت است و زمین میچرخد، بنابراین روز وشب به وجود میآید. شب درجه حرارت هستی دویست و هفتاد درجه زیر صفر میشد و روز سیصد و پنجاه درجه بالای صفر میشد. اگر زمین در محوری موازی با سطح گردش به دور خودش، به دور خورشید به گردش در میآمد زندگی پایان مییافت.
اگر در محوری عمودی با گردش خود بچرخد و خورشید همین طور باشد، چه اتفاقی میافتد؟ فصلها از بین میرود. زمین به همین حالت و خورشید نیز همین گونه باشد اشعههای آن عمودی خواهد بود و بدین ترتیب فصل تابستان ابدی میشود. اگر خورشید مایل باشد فصل زمستان ابدی میشود. ما تابستان و زمستان و بهار و پاییز داریم. اینها چگونه اتفاق میافتد؟ زمین در محوری مایل میچرخد و اکنون در این مکان است. در قسمت جنوبی آن اشعهی عمودی است. در استرالیا تابستان اتفاق میافتد. اگر همین گونه بچرخد اشعههای خورشید مستقیم خواهد بود و در جنوب همیشه تابستان خواهد بود و اگر به اینجا رود باز هم اشعه عمودی خواهد بود و در شمال تابستان خواهد بود. پس اگر این خط مایل نبود فصلها تغییر نمیکرد.
7 ـ اگر زمین به اندازهی خورشید میبود، چه اتفاقی میافتاد:
اگر زمین به اندازهی خورشید میبود. اگر فرض کنیم که وزن خورشید صد برابر زمین است. خورشید یک میلیون و سیصد هزار زمین را در خود جای میدهد. اگر بگوییم: صد برابر و مثلا وزن شما در زمین هشتاد است در خورشید چند میشود؟ ضرب در صد میشود. هشت تن. چه کسی وزن زمین را متعادل قرار داده است؟ و چه کسی گردش زمین پیرامون خودش را بیست و چهار ساعت نموده است؟ شما توان هشت ساعت کار را دارید و میبینید که مردم همه در شب خواب هستند. اما اگر گردش یک ساله میبود شش ماه همیشه شب و شش ماه همیشه روز میبود. بیدار میشوید و میخوابید. بیدار میشوید و میخوابید. زندگی آشوب میشد. شب مایهی آرامش نمیشد. و روز مایهی کسب روزی نمیگشت. چه کسی گردش زمین به دور خودش را در بیست وچهار ساعت قرار داده است؟ چه کسی گردش زمین به دور خورشید را یکساله طراحی کرده است؟ اگر زمین در یک روز به دور خورشید میچرخید چهار ساعت تابستان، چهار ساعت زمستان و چهار ساعت بهار و چهار ساعت پاییز میبود. در یک چیز و بر عکس آن چیز بیندیشید تا حقیقت را کشف کنید.
8 ـ بنابراین در هستی بیندیشید:
تفکر در آفرینش آسمانها وزمین والاترین نوع عبادت است؛ زیرا این عبادت شما را در مقابل عظمت الله بزرگ قرار میدهد و او را به شما میشناساند.
﴿ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴾
﴿ مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانه هايى [قانع كننده] است * همانان كه خدا را [در همهی احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند [كه] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريده اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار (۱۹۱) ﴾