- عقیده ي اسلامی
- /
- عقيده واعجاز
سپاس خداوند جهانیان را و درود بر سیدنا محمد راستین وعده ی امانت دار. بار خدایا ما را از تاریکیهای نادانی و توهم به سوی نور معرفت و دانش و از لجنزار شهوتها به سوی باغهای بهشت برین بیرون ببر. برادران گرامی با درس سی¬ام از دروس عقیده و اعجاز در خدمت شما هستیم.
کسی که فکر کند خداوند او را مجبور به کارهای زشت کرده گرفتار عقیدهای نابهنجار گشته است:
در درسهای گذشته ارکان تکلیف از هستی گرفته تا عقل، فطرت، شهوت، و اختیار را بررسی نمودیم و در دو درس گذشته بیان نمودیم که انسان مختار است. هرگاه انسان گمان کند خداوند او را به کارهای زشت مجبور نموده است در حقیقت گرفتار یک باور گمراهانه شده است. این عقیدهی گمراهی، عقیدهی جبر نام دارد و این باور مسلمانانی است که گمان میکنند از خود اختیار و قدرتی ندارند با وجود آن که در بسیاری از آیات روشن و صریح و قطعی الدلاله بیان شده که انسان در تکلیف خویش مختار است و برخی از این آیات را برایتان بیان میکنم:﴿ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (3) ﴾
(ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس)
﴿ وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ (148) ﴾
(و براى هر كسى قبلهاى است كه وى روى خود را به آن [سوى] مىگرداند پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد)
﴿ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ (29) ﴾
(پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند)
﴿ سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ(148) ﴾
(كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت اگر خدا مى خواست نه ما و نه پدرانمان شرك نمى آورديم و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمیکرديم كسانى هم كه پيش از آنان بودند همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند تا عقوبت ما را چشيدند بگو آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد شما جز از گمان پيروى نمى كنيد و جز دروغ نمى گوييد)
هر انسانی باید تصورات خود را در پرتو قرآن کریم و سنت شریف ارزیابی نماید:
در این درس میخواهم بیان کنم که هر رفتاری در انسان حاصل تصوراتی پیش از عمل است. این تصور درست یا نادرست است. وقتی تصور میکنید که هدایت به دست شما نیست و هر وقت خداوند بخواهد شما را هدایت کند هدایت میشوید این تصور نادرست است. این تصور مانع از حقیقت جویی و جستن ایمان درست شما میشود. من میگویم باید تصورات انسان بررسی شود و باید در پرتو موازین قرآنی و احادیث نبوی به خوبی مورد ارزیابی قرار گیرد. در صورتی که تصوراتی مبنی بر فراخوان و دعوتی اشتباه، شرحی نادرست و عقیدهای غیر سلیم به انسان القا شود، باید هزینهی گزافی در مقابل آن بپردازد.
طبیعتا باید مثالی زد تا این مطلب روشن شود. اگر دانشجویی در ابتدای سال تحصیلی گمان کند که میتواند دو روز پیش از امتحان هدیهای به معلم خود بدهد و سئوالات امتحان را بگیرد در این صورت آیا میتواند درس بخواند؟ تمام سال تحصیلی را با بازی و سرگرمی گذرانده با این گمان که دو روز پیش از امتحان سئوالات را از معلم میگیرد و پاسخها را حفظ میکند و موفق میشود و به گمان خودش از تمام دانشجویان درس خوان هم زرنگ تر است. چرا درس نمیخواند؟ به خاطر یک گمان اشتباه. پیش از امتحان درب خانهی معلم را میزند. هدیهای به او میدهد و سئوالات را از او میخواهد اما دو سیلی میخورد و با لگد پرت میشود. تمام سال تحصیلی را با یک گمان نابود میکند.
کسی که بخواهد شکوه خود را بر آوار دیگران بسازد نه به ارزشها بلکه به قدرت بها میدهد:
برادران، همیشه امیدوارم برایتان روشن باشد که انسان گاهی با عقل درون خود به برخی از اندیشهها باور دارد نه به این خاطر که درست است بلکه به این دلیل که آرامش بخش است و برایتان دلیل نیز خواهم آورد. شخصی میخواهد خودرو بخرد و شخصی دیگر نیز همین خواسته را دارد. اولی میخرد اما دومی نخریده است. در شهر شایعه میشود که به زودی قانونی صادر خواهد شد که عوارض گمرکی را تا نیم برابر کاهش میدهد. شخصی که خودرو خریده این را تکذیب میکند بدون آنکه بررسی کرده باشد یا دلیلی برایش داشته باشد و این تکذیب به او آرامش میدهد اما آن که نخریده بدون دلیل آن را تایید میکند. شما نیز گاهی بدون دلیل تکذیب یا تصدیق میکنید.یک مثال روشن برایتان ذکر میکنم: نظریهی داروین که دانشمندی در قرن گذشته آن را مطرح نمود. این عالم میگوید: اگر علم نظریهی مرا ثابت ننمود، نظریه ی من باطل است. این در کتاب اصل الانواع آمده است. او بر این باور است که ناگزیر باید اشتقاق رخ داده باشد. معنای اشتقاق یعنی یک سلول زنده از یک ماده مرده ایجاد شود. او باور داشت که قورباغه از گِل به وجود آمده است یعنی گل به تنهایی برای بوجود آمدن قورباغه کافیست. و موشها از پارچههای کهنه همراه با دانههای گندم بوجود آمده است (بسیار خنده دار است) و برخی از کرمها از گوشت فاسد به وجود میآیند. طبیعتا علم این نظریه را به سخره گرفت، این امر هیچ اصل و پایه ی علمی ندارد، در اصل هم نه قابل قبول است و نه با عقل جور در می آید، تمام دنیا این نظریه را باور کرده، در تمام دانشگاههای علمی جهان، در تمام موسوعه های علمی، در تمام کشورهای روی زمین، چرا؟ یک مسألهی دقیق وجود دارد، او معتقد است که انسان موجود تکامل یافته از یک موجود تک سلولی است و معنای تکامل یعنی خدایی نبوده که این جهان را آفریده باشد یعنی این نظریه بر اساس رد باور به خداوند پایه گذاری شده است، چرا جهان بیش از حد به این نظریه پایبند است؟ زیرا این نظریه بار مسئولیت را از آنان بر میدارد. مسأله بسیار ساده است. اگر قدرتمند باشید حق با شماست (قوی از نظر غربیها) حق با قدرتمند است. شما قدرت دارید پس حق با شماست. اگر ناتوان هستید حقی ندارید. این اندیشهی قدرت است که به ارزشها اهمیتی نمیدهد. این اندیشهی آرامش بخش کسانی است که میخواهد شکوه خود را بر آوار دیگران بسازند و ثروت خود را بر پایهی فقر ملتها بیندوزند و زندگی خود را با به بردگی کشیدن ملتها بسازند و شکوه خود را با خوار ساختن دیگران بنا کنند. این اندیشه متناسب با جرمهایی است که شاهد آن هستیم.
پشت هر رفتار نادرستی یک تصور نادرست نهفته که بر پایداری انسان تأثیر گذار است:
افرادی چیزی را باور دارند که هیچ اساسی ندارد. برخی نیز عقاید درست و مستدل را رد میکنند. به نظر من انسان باید پیش از اینکه بگوید دست من نیست تصورات خود را بررسی کند. حتی اینکه خداوند هدایت را برایمان نوشته تا هدایت شویم این سخن نیز بى اساس است، خداوند عز وجل میفرماید:
﴿ إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى ﴾
(همانا هدايت بر ماست)
هر جا حرف (علی) با لفظ جلاله بیاید به این معناست که خداوند خود را ملزم به هدایت نموده است. خداوند عز وجل ما را هدایت نموده و مسئله تمام شد. تمام این هستی سخن از وجود خدا و یگانگی و کمال او دارد. این هستی به خداوندی بزرگ، بخشنده، حکیم، خدایی قوی، و حکیم اشاره دارد. به این ترتیب اگر باوری نادرست داشته باشیم این باور نادرست بر پایداری ما منعکس میشود.
یک مثال ساده تر، در این مورد اگر شخصی (یک بقال) وارد مسجد شود و به درسی علمی گوش بدهد اما دقیقا بیان نشود که منظور از«من گناهان کبیره امتم را شفاعت میکنم» چیست؟ بنابر ظاهر این حدیث گناهان کبیره انجام بدهید و هیچ اشکالی ندارد. اگر این کبیرهها را انجام دهید پیامبر صلی الله علیه وسلم شما را شفاعت میکند. یعنی میتوانید آب در شیر بریزید یا کالایی فاسد را بر اساس این فهم نادرست از حدیث صحیح بفروشید. باری دیگر برایتان تاکید میکنم که هر رفتار نادرستی ناشی از تصوری نادرست است. هر حرکتی که انجام میدهید ناشی از یک باور است. طبیعتا روشن ترین مثال این است که دزد چرا دزدی میکند؟ زیرا وی گمان میکند که اموال هنگفتی را بدون تلاش به دست میآورد و باور نمیکند که مورد بازخواست قرار خواهد گرفت یا دستگیر خواهد شد. میگوید من با این چند میلیون زندگی آرامی خواهم داشت. اما پس از یک هفته دستگیر میشود و به زندان میافتد و اموال از او ستانده میشود و سزای عمل خود را میبیند.
باور به جبر امت را فلج کرده، هر انسانی باید تصورات خود را ارزیابی کند تا به توهم نیفتد:
بنابراین برادران، من در این دیدار پاک از شما میخواهم که عقیده و باورتان را دقیق بررسی کنید و تصورات خود را مورد ارزیابی قرار دهید تا دچار توهم و گمان نشوید. عقیدهی جبر امت را فلج ساخته است.. هیچ چیز به دست ما نیست. خداوند عزوجل میفرماید:
﴿ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ (29) ﴾
(پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند)
﴿ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (3) ﴾
(ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس)
گاهی انسان از این که در عقیده اش شرک است غافلگیر میشود:
﴿ سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ(148) ﴾
(كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت اگر خدا مى خواست نه ما و نه پدرانمان شرك نمى آورديم و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمیکرديم كسانى هم كه پيش از آنان بودند همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند تا عقوبت ما را چشيدند بگو آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد شما جز از گمان پيروى نمى كنيد و جز دروغ نمى گوييد)
خداوند عز وجل ما را از طریق موارد زیر به ذات عالی خود هدایت نموده است:
1 ـ هستی:
خداوند عزوجل از طریق این هستی ما را به ذات عالی خود هدایت نموده است. همه چیز در این هستی سخن از خداوند و یگانگی و کمال او دارد.
2 ـ قرآن كريم:
خداوند عز وجل ما را با این قرآن کریم به ذات عالی خود هدایت نموده است. قرآن، ماموریت، رسالت ما و امانتی که خداوند به ما سپرده، را به ما معرفی مینماید.
3 ـ حوادث:
خداوند عز وجل ما را با حوادث نیز هدایت نموده است:
﴿ قُلْ سِيرُواْ فِي الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴾
(بگو در زمين بگرديد آنگاه بنگريد كه فرجام تكذيب كنندگان چگونه بوده است)
مهمترین چیز باور است؛ اگر باور درست باشد عمل درست است و اگر عمل درست باشد، انسان در امان است و به خوشبختی می رسد:
کارها، کارهای خداوند تأیید کنندهی آیات قرآن است و این معنای قول خداوند متعال است:
﴿ بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ ﴾
(بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تاويل آن برايشان نيامده است)
معنای تاویل در این آیه انجام وعده و وعید است. یعنی عامل نابود کنندهی مال رباخوار تأویل آیهی ربا است:
﴿ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ (279) ﴾
(و اگر (چنين) نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته ايد)
زندگی پاک مومن تاویل آیهی زیر است:
﴿ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ﴾
(هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاكيزه اى حيات [حقيقى] بخشيم)
زندگی سختی که شخص رویگردان زندگی میکند تاویل این سخن خداوند متعال است:
﴿ وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴾
(و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم)
بنابراین مهمترین چیز باور است. پیش تر به شما گفتم که اگر اسلام هرمی تشکیل شده از چهار بخش باشد. بالاترین بخش عقیده است. اگر عقیده درست باشد عمل درست است و اگر عمل درست باشد انسان سالم و خوشبخت میماند و اگر عقیده نادرست باشد عمل نادرست و در این صورت انسان بدبخت و نابود میگردد.
خداوند عز وجل تنها به این دلیل انسان را آفرید که او را خوشبخت کرده و او را بیامرزد:
مهمترین مسأله این است که عقیده درست باشد. انسان مختار است و دلیل آن از سیره قابل ذکر است که شرابخواری را نزد سیدنا عمر بن خطاب آوردند گفت: حد را بر او جاری سازید. گفت: ای امیرالمومنین به خدا سوگند این امر بر من مقدر شده است. گفت: دو بار بر او حد را جاری کنید زیرا شراب خورده و بار دیگر را به این دلیل که بر خداوند افترا بسته است. گفت: وای بر تو ای فلانی قضای الهی هرگز تو را از اختیار به جبر نمیکشاند.
وقتی گمان کنید مختار نیستید و مجبور هستید، از مبارزه با نفس آسوده میشوید. گمان میکنید که خداوند عز وجل هدایت را برایتان مقدر نفرموده است. گمان میکنید که خداوند عز وجل به شما اجازه نداده که نماز بخوانید یا خداوند عز وجل شما را بدبخت آفریده است. آیا باوری از این فاسدتر هست که گمان کنید خداوند شما را بدبخت آفریده است:
﴿ إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ ﴾
(مگر كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده و براى همين آنان را آفريده است)
آنان را آفریده تا به آنان رحم نماید و آفریده تا آنان را خوشبخت نماید.
خداوند عزوجل آزادی انتخاب به انسان بخشیده است:
﴿ اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (43)
(به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته)
کسی که گفته است:
﴿ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى (24)
(و گفت پروردگار بزرگتر شما منم)
﴿ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي (38) ﴾
(من جز خويشتن براى شما خدايى نمى شناسم)
﴿ اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (43) فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى (44) ﴾
(به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد)
پس اختیار با انسان است. و به لطف خداوند در دو درست گذشته برایتان دلایل قطعی، قرآنی، واقعی، منطقی و علمی را بیان نمودیم که انسان مختار است. اگر خداوند بندگانش را مجبور به پرستش خود مینمود پاداش بیهوده بود و اگر آنان را بر نافرمانی خویش مجبور مینمود مجازات بیهوده بود و اگر آنان را به حال خودشان رها مینمود نشان از ناتوانی بود. خداوند بندگانش را بر اساس حق اختیار دستور داده و بر اساس هشدار نهی فرموده و آنان را تکلیف آسان و نه دشوار داده است و در مقابل طاعت اندک پاداش فراوان میدهد.
گمان نیک به خداوند بهای بهشت:
باری دیگر ناگزیر باید باور را تصحیح نمود. باید تصور را تصحیح نمود. باید بسیاری از سخنان عوام را ترک کرد. خداوند هدایت را برایش ننوشته است. یعنی گناهی ندارد پس چگونه محاسبه میشود؟ چگونه عذاب خواهد شد؟
دست بسته او را در آب انداخت و به او گفت مبادا که خیس شوی
***
وقتی گمان میکنید مجبور هستید و اختیاری ندارید حرکت شما کند میشود وزمین گیر شده و قادر به انجام کاری نیستید اما وقتی یقین داشته باشید که مختار هستید و خداوند منتظرتان هست:
(( لو يعلم المعرضون انتظاري لهم، وشوقي إلى ترك معاصيهم، لتقطعت أوصالهم من حبي، ولماتوا شوقاً إليّ، هذه إرادتي بالمعرضين، فكيف بالمقبلين؟ ))
«اگر روی گردانان بدانند که من منتظر آنانم و چقدر مشتاق ترک گناهان آنانم رشتههای جان آنان از محبت من در هم خواهد لرزید و از عشق به من خواهند مرد. این ارادهی من نسبت به رویگردانان است چه رسد به مشتاقان من؟!»
عقیدهی درست باید از قرآن کریم گرفته شود نه از سخنان عوام:
بنابراین شما را به خواندن آگاهانه ی قرآن کریم فرا میخوانم و باور داشته باشید که باید عقیدهی درست را از قرآن کریم بگیرید نه از سخنان عوام. از کتاب روشنگر و صریح الله بگیرید:
﴿ وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ (148) ﴾
(و براى هر كسى قبله اى است كه وى روى خود را به آن [سوى] مى گرداند پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد)
«هو» انسان است و دلیل:
﴿ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ (148) ﴾
(پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد)
وقتی احساس میکنید مسئول اعمال خود هستید و خداوند شما را محاسبه میکند و شما دچار توهم بی اساسی نمیشوید به این معناست که:
﴿ وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ (13) ﴾
(و اگر مى خواستيم حتما به هر كسى [از روى جبر] هدايتش را مى داديم)
اما ای بندگان اگر بخواهید اختیار را از شما بگیرم و امانت را از دوش شما بر دارم و تکلیف را از شما بردارم. اگر بخواهم شما را مجبور کنم و اختیار و تکلیف را از شما بردارم و امانت را از شما برگیرم و شما را مجبور کنم فقط شما را به هدایت مجبور میساختم:
﴿ وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ (13)
(و اگر مى خواستيم حتما به هر كسى [از روى جبر] هدايتش را مى داديم)
اما این اعمالی که مرتکب میشوید را خداوند مقدر ننموده بلکه ناشی از اختیار شماست و برای این اختیار بازخواست خواهید شد.
انسان با عقل درونی خود تمایل به نسبت دادن گناهان به دیگران و تقدیر دارد:
برادران گرامی، شما وقتی احساس میکنید اختیار دارید و میتوانید به بالاترین درجات ایمان برسید اما کوتاهی میکنید شاید این اندیشهی صحیح برداشت شده از سخن الله بزرگ شما را به جستجوی حقیقت وادارد و به ایمان و عمل به آن وادار نماید و به نهایت تلاش سوق دهد اما انسان چنان که روانشناسان میگویند گاهی عقلی درونی دارد. عقل درونی انسان را وادار میکند که گناهان خود را به دیگران نسبت دهد. تمام مردم موفق به شما میگویند که شب نخوابیده و درس خوانده اند. کسی که مردود شده میگوید خداوند موفقیت را برایم مقدر ننموده است. وقتی که موفق شده اید نخوابیده اید و همهی تلاش خود را نموده اید و کتابها را تمام و کمال فرا گرفته اید و در کلاس حاضر بوده اید و تکالیف را انجام و پژوهشها را دنبال نموده اید اما وقتی که موفق نشده اید، خداوند برایتان مقدر ننموده است، چرا نمیگویید من کوتاهی کردم و درس نخواندم.
پس انسان با عقل درونی خود تمایل دارد گناهان خود را به دیگران نسبت دهد و ما به مثابهی یک امت نیز خودمان را راحت کرده ایم، همه مشکلات ما ناشی از استعمار و صهیونیسم است. ملتهایی هستند که سابقهی تمدنی در حد عمر ما دارند و آزاد شده و پیشرفت کرده و تحول یافته و توسعه یافته و بسیار قدرتمند اند. این گواهی بر عدم تایید اندیشههای ماست. انسان میخواهد گناهان و اشتباهات خود را به دیگران و به قضا و قدر نسبت دهد.
شایسته نیست چیزی خلاف خواست خداوند در مُلک وی ایجاد شود:
به همین تناسب ای برادران من امیدوارم این مسأله برایتان کاملا روشن باشد که باور به قضا و قدر رفع مسئولیت نمیکند. دلیل آن نیز این است که خداوند در سخن از مسألهی افک میفرماید:
﴿ إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ ﴾
(در حقيقت كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند دسته اى از شما بودند آن [تهمت] را شرى براى خود تصور مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است)
چرا مصلحت است؟ زیرا هر چیزی اتفاق افتاده خداوند آن را اراده نموده است. سزاوار نیست که چیزی بر خلاف خواست خداوند در ملک وی ایجاد شود. نمیپذیرد و عاقلانه نیست که در ملک خداوند یگانه چیزی برخلاف خواست او انجام پذیرد. پس هر چیزی که اتفاق میافتد خواست او بوده و هر چیزی او بخواهد اتفاق میافتد. و ارادهی خداوند بسته به حکمت مطلق است و حکمت مطلق بسته به خیر مطلق است.
خداوند بنا به حکمتی والا اجازهی اتفاق افتادن مسألهی افک را داد:
﴿ إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ ﴾
(در حقيقت كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند دسته اى از شما بودند آن [تهمت] را شرى براى خود تصور مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است)
﴿ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنْ الطَّيِّبِ (179) ﴾
(خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى] كه شما بر آن هستيد واگذارد تا آنكه پليد را از پاك جدا كند )
﴿ إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ ﴾
(در حقيقت كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند دسته اى از شما بودند آن [تهمت] را شرى براى خود تصور مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است)
باور به قضا و قدر رفع مسئولیت نمیکند:
پس از آن:﴿ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴾
(آن كس از ايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سخت خواهد داشت)
به نظر شما بر اساس درک ما از قضا و قدر دربارهی مسألهی افک آیا کسانی که این شایعه را درست کردند مسئولیت از آنان برداشته میشود؟ محال است، به عنوان یک اقدام عملی یک پزشک اورژانس را در نظر بگیرید که با یک پرستار نشسته و سخنانی رد و بدل میکند که خداوند را خوش نمیآید و بیماری در حال مرگ است اما او میگوید: اندکی صبر کن تا سخنانش تمام شود و پس از یک ربع خبر میرسد که بیمار مرده است. این پزشک میگوید، سبحان الله، اجل او فرا رسیده بود. آیا این پزشک مواخذه نمیشود؟ با اینکه مرگ حتمی است اما او مورد بازخواست قرار میگیرد. مرگ با فرا رسیدن اجل انسان رخ میدهد اما در این ربع ساعتی که پزشک در آن کوتاهی کرده است و به کمک بیمار نشتافته نزد خداوند به شدت مواخذه و بازخواست قرار خواهد گرفت:
پس این حقیقت را به یاد داشته باشید که ایمان به قضا و قدر رفع مسئولیت نمیکند. ساختمانی در مرحلهی اسکلت بندی است و چاله آسانسور ایمنی ندارد و نرده هم نصب نکرده اند. شخصی میافتد و میمیرد. صاحب ساختمان نمیگوید قضا و قدر بوده است بلکه میگوید من کوتاهی کردم و در ورودیهای آسانسور نرده نصب ننموده ام و بنابراین نبود نرده محافظ باعث مرگ این انسان شده است.
تشخیص قضا و قدر از سزای کوتاهی کردن:
ای برادران، به نظر من مهمترین موضوع عقیده قضا و قدر میباشد اما اینکه تمام اشتباهات و تمام کوتاهیهای خود را به قضا و قدر نسبت دهیم و دلایل خود را ختم به آن کنیم این امر نه پذیرفتنی است و نه عاقلانه است. ما کوتاهی کرده ایم و میخواهم تاکید کنم ای برادران که قهرمان کسی است که به اشتباه خود اعتراف میکند و اشتباه را به خودش نسبت میدهد. گاهی اشتباهی در تربیت فرزندان رخ میدهد. نتیجه این تربیت اشتباه را باید پدر تحمل کند. پدر مسئول است. اشتباهی هم به معلم نسبت داده میشود. اشتباهی نیز به ولی امر نسبت داده میشود. شجاعت این است که جسارت به خرج دهید و به صراحت اشتباه خود را بپذیرید اما همه چیز به قضا و قدر مرتبط است. میخواهم تفاوت میان قضا و قدر و سزای کوتاهی را بیان نمایم.دانشجویی اصلا درس نخوانده است و هر وقت دربارهی نتیجهی این سال تحصیلی از وی میپرسند میگوید: خداوند موفقیت را قسمت من نکرده است. خداوند چنین خواسته است. نخواسته قبول شوم. این سخنان نادرست است باید بگوید من درس نخوانده ام و موفق نشده ام. مبادا بیخودی قضا و قدر را در این امر دخیل بدانید. اما دانشجویی که خوب درس خوانده و بسیار ممتاز است و دو روز پیش از امتحان دچار بیماری میشود و نمیتواند در امتحان شرکت کند این دانشجو طبیعتا میتواند بگوید خداوند عز وجل موفقیت در این امتحان را برایم مقدر نفرموده بود.
(( إِنَّ اللَّهَ يَلُومُ عَلَى الْعَجْزِ، وَلَكِنْ عَلَيْكَ بِالْكَيْسِ، فَإِذَا غَلَبَكَ أَمْرٌ فَقُلْ: حَسْبِيَ اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ))
((بيگمان خداوند ناتواني و بيكاري را نكوهش ميكند. بروكاركن نگو چيست كار. هرگاه چيزي بر تو غلبهكرد و از عهدهاش برنيامدي، بگو: خدا مرا کافی است و او بهترین کارساز است.))
برخیزید، تلاش کنید، درخواست بده، دنبال راه حل باشید. در پی سفر باشید. از خانه بیرون روید و به آگهیهای کار مراجعه کنید. شخصی در خانه اش نشسته در پی کار نیست و منتظر معجزه است. حال مسلمانان اینگونه است. دشمنان ما خودشان را بر ضد ما آماده میکنند و ما منتظر گشایش از سوی خداوند هستیم. منتظر معجزه هستیم. منتظر زلزلهای هستیم که بر سر دشمنان نازل شود و آنان را نابود کند اما به خدا سوگند، این رویای دیوانگان است.
یاری خداوند برای مومنان مشروط به دو شرط است:
1 ـ ایمان به خداوند متعال:
خداوند عز وجل میفرماید:
﴿ وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ ﴾
(و هر چه در توان داريد از نيرو بسيج كنيد)
ما برای مقابله با آنان آماده نشده ایم. به همین تناسب وقتی قرآن را میخوانید برنامه و قانون را میبینید. نصرت، قانون دارد. خداوند عز وجل میفرماید:
﴿ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ ﴾
(و پيروزى جز از جانب خداوند نيست)
یاری و نصرت منحصر به خداوند است اما بهایی دارد و اولین بها:
﴿ وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ ﴾
(يارى كردن مؤمنان بر ما فرض است)
آیا شما مومن هستید؟ آیا شما به اندازهای مومن هستید که ایمان، شما را نجات میدهد؟
﴿ إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ﴾
(در حقيقت ما فرستادگان خود و كسانى را كه گرويده اند در زندگى دنيا قطعا يارى مى كنيم)
یاری منحصر به الله است اما بهای آن ایمان به آفریدگار سبحان است:
چگونه ایمانی باید باشد؟ ایمانی که شما را وادار به فرمانبری از الله نماید. ایمانی که مانع از نافرمانی شما شود. ایمانی که شما را به فرمانبری از الله وا میدارد ایمانی است که یکی از شروط یاری شمرده شده است:
﴿ وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ ﴾
(يارى كردن مؤمنان بر ما فرض است)
﴿ إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ﴾
(در حقيقت ما فرستادگان خود و كسانى را كه گرويدهاند در زندگى دنيا قطعاً يارى مى كنيم)
2 ـ آمادگی:
شرط دوم آمادگی است:
﴿ وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ ﴾
(و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين [تداركات] دشمن خدا و دشمن خودتان، بترسانيد)
بهای یاری و نصرت را بپرداز. پرداخت بهای آن راحت نیست بلکه پایداری، انضباط، التزام و زنده ساختن اسلام در نفس، خانه و کار و پس از آن مجهز شدن برای آن، خود را برای آنان آماده سازید. اما تا وقتی که اسلام را در خانه و در کار به پا نمیداریم و به اهداف این دین چنگ نمی زنیم و کاری برای آن نمیکنیم و منتظر معجزه هستیم، این رویای دیوانگان است. این قانون است. هر چیزی دلیلی و هر مسألهای قانونی دارد.
بیشتر مشکلات مسلمانان از تصورات بد آنان است:
ای برادران، من بیشترین مشکلات خودمان را در تصورات بد میدانم و عقیده نادرست یعنی اینکه مثلا:
وقتی پیامبر علیه الصلاة والسلام عبدالله بن رواحه را فرستاد تا خرمای خیبر را برای زکات ارزیابی نماید، خواستند او را با زیورآلات زنان خود به عنوان رشوه فریب دهند تا قیمت خرما را در قرارداد برایشان کمتر حساب کند. این صحابی بزرگوار میگوید: به خدا سوگند از نزد محبوب ترین شخص نزد خودم، آمده ام و شما ای یهودیان نزد من از میمونها و خوکان نیز بدتر هستید و با وجود این هرگز در حق شما سهل انگاری نمیکنم. یهودیان گفتند آسمان و زمین بر همین اساس بر پا شده و شما با همین باور بر ما پیروز شده اید.
اکنون توطئهها بر ضد مسلمانان روشن است. طبیعتا دشمن در حال توطئه است. شما چکار کنید؟ چرا این توطئه را برایش آسان ساخته اید؟ چرا دشمن را از توطئه باز نمیدارید؟ به خدا سوگند در سطح فردی، اجتماعی و امت ما به آسانی اشتباهات خودمان را به دیگران نسبت میدهیم و احساس آرامش میکنیم. این اشتباه بزرگی است. با این طرز تفکر و با این درک هرگز پیشرفت نخواهیم کرد و قدرت نخواهیم یافت و اهداف والای خود را محقق نخواهیم ساخت.
عقیده مهمترین موضوع ایمان است:
بنابراین ای برادران، اشتباه از تصور آغاز میشود. تصوری اشتباه است. بدین ترتیب عقیده مهمترین موضوع ایمان است. اگر عقیده درست باشد عمل درست است.
به عنوان مثال انسانی گمان میکند که وقتی حج به جا میآورد مانند روز اول تولدش بی گناه میشود. اما حقوقی بر گردن دارد که آن را ادا نکرده است. خانهای را غصب کرده، شرکتی را غصب کرده، ارث را غصب کرده است. برادر بزرگتر بوده است و همه چیز را برای خود برداشته و برادران کوچک خود را از ارث محروم نموده است و میگوید: من حج میکنم و مثل روز اول تولدم بی گناه میشوم. میگوییم تو اشتباه میکنی. در حج تنها گناهان میان تو و خداوند بخشیده میشود. اما گناهان و حقوق میان تو و بندگان آمرزیده نمیشود و تنها با ادای دین و یا طلب حلالیت بخشیده میشود و دلیل آن هم این آیه است:
﴿ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ (4) ﴾
(تا [خدا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشايد)
(( من صام رمضان إيمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه ))
((کسی که رمضان را از روی ایمان روزه بگیرد گناهان پیشین او آمرزیده میشود))
گناهان پیشینی که میان او و الله بوده فقط مورد نظر است اما گناهانی که میان او و بندگان است تنها با ادای حقوق و گذشت و حلالیت خواهی آمرزیده میشود:
(( من قام رمضان إيمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه ))
((کسی که در رمضان از روی ایمان نماز شب به پا دارد گناهان پیشین او آمرزیده میشود))
یعنی تنها گناهان میان او و الله اما گناهانی که در حق بندگان انجام داده است تنها با ادای حقوق و بخشش و حلالیت خواهی آمرزیده میشود و حقیقت این است، مثلا:
(( يغفر للشهيد كل ذنب إلا الدين ))
((تمام گناهان شهید به جز حقوق دیگران بر وی بخشیده میشود))
در یک بخششی بزرگ تر از آن هست که جان خویش را در راه خداوند بدهید؟ با این حال اگر خود را در راه خدا فدا کرده اید اما دینی بر گردن دارید این دین بخشیده نمیشود:
(( يغفر للشهيد كل ذنب إلا الدين ))
((تمام گناهان شهید به جز حقوق دیگران بر وی بخشیده میشود))
جاهل کسی است که باورهای خود را بر پایه¬ی گمانهای بی¬اساس و نه بر کتاب خدا می-سازد:
پیامبر وارد خانهی یکی از یاران خود که فوت کرده بود، شد، او یکی از یاران بزرگوار ایشان بود، پیش از آنکه بر او نماز گزارد میپرسد:
(( أعليه دين ؟ قالوا: نعم، قال: صلوا على صاحبكم، ولم يصلِ عليه، إلى أن قال أحدهم: عليّ دينه يا رسول الله، فصلى عليه، في اليوم التالي سأل هذا الذي تعهد الدين: أأديت الدين ؟ قال: لا، سأله في اليوم الثالث: أأديت الدين ؟ قال: لا، سأله في اليوم الرابع: أأديت الدين ؟ قال: نعم، قال: الآن بردت عليه جلده ))
((آیا دینی بر گردن دارد؟ گفتند: آری. فرمود: بر دوست خود نماز بخوانید و ایشان نماز نخواند تا اینکه یکی از آنان گفت: من دین او را بر گردن میگیرم و بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم بر او نماز خواند و در روز بعد از کسی که دین او را بر عهده گرفته بود پرسید: آیا دین را ادا کردی؟ گفت: خیر، در روز سوم از او پرسید: آیا دین او را پرداخت کردی؟ گفت: خیر، در روز چهارم از او پرسید: آیا دین او را ادا کردی؟ گفت: آری، فرمود: اکنون پوست او را بر او خنک ساختی))
چه بسیار مسلمانانی که گمان میکنند اگر حج گزارند یا روزه بگیرند یا توبهی نصوح کند تمام گناهانش بخشیده میشود. میلیونها نفر مرتکب این اشتباه بزرگ می شوند. عبادتهایی که ادا میکنید و پیامبر صلی الله علیه وسلم با انجام آن وعده به آمرزش داده است هیچ تاثیری بر گناهان شما در حق بندگان ندارد. این حقوق ناگزیر باید ادا شود. گمانها و خیالات فراوانی است. من امیدوارم تصورات خود را تصحیح کنیم. عقاید خود را مرور کنیم تا بر اساس کتاب و سنت باورمند شویم. عقاید خود را از کتاب و قرآن خود برداشت کنیم. اما اگر در گمانهای بی اساس غرق شویم این عین نادانی و دیوانگی است.
مسألهی آب یکی از موضوعات علمی است که خداوند ما را دستور به تفکر در آن داده است:
برادران گرامی، یکی از موضوعات علمی که خداوند ما را دستور به تفکر در آن داده موضوع آب است. در برخی از آیات فرموده است:
﴿ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ (22) ﴾
(و شما خزانه دار آن نيستيد)
هر جزیرهای که چشمهی آبی دارد منبع آن در مکانی بالاتر وگسترده تر از خود چشمه است:
چه کسی منابع آب را طراحی نموده است؟ ما در این شهر از یک چشمه آب مینوشیم. حوض آن آن به مرکز لبنان و تقریبا تا حمص میرسد و از سمت شرقی به سیف البادیه میرسد یعنی از سیف البادیه تا مرکز لبنان و شهر حمص حوض این چشمهای است که دمشق از آب آن مینوشد. چه کسی این آبها را اندوخته است؟ چه کسی این چشمه را عامل آبرسانی سالیانهی این شهر نموده است؟ در روزهای پر آبی سی و شش متر مکعب در ثانیه آب دارد. آبهای معدنی، این منابع آبی در کوهها واقع شده است. کوهها در اصل ماموریتهای فراوانی دارد از جملهی وظایف آنها همین ذخیرهی آب است.جزیرهی بسیار کوچک در سوریه به سمت طرطوس هست که چشمههای آب شرینی دارد. به نظر شما آیا بارانهای جزیره برای پر شدن این منابع کافی است؟ خیر، اما از کجا تامین میشود؟ از کوههای طرطوس. منبع آب در طرطوس است. این منبع با جریاناتی از زیر دریا به این جزیره مرتبط است. به یقین هر جزیرهای دارای چشمهی آب شیرین است. در اندونزی سیزده هزار جزیره وجود دارد و همهی آنها آب شیرین دارند. مساحت هر جزیره به تنهایی برای اندوختن آب باران کافی نیست تا در طول سال بجوشد. بنابراین باید منبعی دیگر در مکانی دیگر و در کوهی دیگر وجود داشته باشد. در رشته کوههای هیمالیا منابع چشمههای آبی در قلههای کوه وجود دارد تا بزهای کوهی آب بنوشند. در کوهها حیواناتی زندگی میکنند و برای اینکه از نظر آبی تامین شوند چشمههایی در قلههای کوهها وجود دارد. منابع این چشمهها کجاست؟ یقینا در کوهی بلندتر از آن باید باشد. این چیزی است که ويژگیهای آبها آن را تاکید میکند. جریانات آبی. هر شهری تنها امکان تغذیه از منابع آبی مکان مرتفع تر از خود را دارد. در تمام کشورهای جهان و معمولا در روستاها منبع آبی بالاتر از آن در فاصلهی بالاتر مشاهده میکنید. چه کسی میان مکان آب منبع و محل استفادهی آن فاصله ایجاد نموده است. بنابراین هر جزیرهای چشمهی آبی دارد و منبع آن چشمه در مکانی بالاتر و گسترده تر از آن وجود دارد. خداوند عز وجل میفرماید:
﴿ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ (22) ﴾
(و شما خزانه دار آن نيستيد)
خداوند عزوجل آب را در کوهها ذخیره مینماید تا انسان برای ذخیرهی آن زحمت نکشد:
ذخیره سازی آب: اگر هر انسانی برای ذخیره سازی آب سال به منبعی نیاز داشت بی تردید هر انسانی به مخزنی مکعبی برابر با مساحت خانه اش نیاز داشت تا آب بیندوزد. شما تقریبا سالیانه به اندازه مساحت کامل خانهی خود آب مصرف میکنید. خداوند عز وجل میفرماید:
﴿ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ (22) ﴾
(و شما خزانه دار آن نيستيد)
زحمت ذخیره سازی آب را از شما برداشته است و آن را برایتان در کوهها ذخیره نموده است. هر شهری که چشمهای دارد این چشمه منبعی در یک کوه مرتفع دارد به این خاطر که آب به راحتی از مکانی به مکان دیگر روان شود بنابراین خداوند عز وجل این را آفریده است.
اندیشه در آیات هستی خداوند عظمت خالق را برای انسانها به نمایش میگذارد:
برادران گرامی، وقتی خداوند عز وجل میفرماید:
﴿ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴾
(مسلّماً در آفرينش ( شگفت انگیز ) آسمانها و زمين ، و آمد و رفت ( پياپي ) شب و روز ، نشانه ها و دلائلي ( آشكار براي شناخت آفریدگار) براي خردمندان است همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند [