سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر پیامبرمان محمد و خاندان پاک و یاران نامدار و راستینش، امینان دعوت و پرچمداران رسالتش و خداوند از ما و از آنان راضی باش ای پروردگار جهانیان.
خداوند متعال میفرماید:
﴿ أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﴾
﴿ آیا مردم گمان کردند که بدون آزمایشی رها میشوند. و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد ﴾
سنت الهی در زندگی دنیایی بر اساس امتحان استوار است. انسان در دین، در مال و در خانوادهاش امتحان میشود و تمام این امتحانات را خداوند انجام میدهد تا بندگان بد را از خوب بازشناسد و کسانی که ایمان آورده اند را نجات بخشد و کافران را نابود سازد.
و درست گفته آن که گفته است: خداوند دشمنانش را قوی میکند تا سست ایمانان بگویند خدا کجاست؟! سپس نشانههایش را برای انتقام از ستمدیدگان میفرستد تا ملحدان بگویند: لا اله الا الله.
و فتنهها و امتحاناتی که مؤمنان در معرض آن قرار میگیرند بسیار است:
و از جملهی این فتنهها که مؤمن در معرض آزار و اذیت و ستم از سوی اهل باطل و دشمنان حق و دشمنان خوبی و انسانیت قرار میگیرند سپس یاوری نمیبینند که از آنان دفاع و حمایت کند و قدرت بازدارندهایی ندارد و نیز قدرتی که در مقابل این سرکشی بایستد نمییابد.
پنج حقیقت در مورد فقه امتحان:
پس حکمت از امتحاناتی که خداوند مؤمنان را به آن میآزماید چیست؟!
حقیقت نخست: آمادگی حقیقی برای ادای امانت.
نخستین حقیقت این است که خداوند متعال از آزار بندگانش بی نیاز است و هرگز هدفش از امتحان آزار و شکنجهی بندگانش نیست، چراکه او مهربان و مهرگستر است. بندگانش را آفریده تا به آنان رحم و مهربانی کند و آنان را با شناخت خود و عبادت خود سعادتمند نماید.
اما هدف امتحان آمادگی حقیقی برای تحمل امانت بزرگتر و مسئولیت بزرگتر است و امانت داری و مسئولیت داری تنها با رنج، غلبهی حقیقی بر شهوتها و صبر حقیقی بر دردها و اطمینان حقیقی به یاری خداوند یا پاداش او با وجود فتنهها و سختی امتحان امکان پذیر است.
چنان که آتش طلا را ذوب میکند تا آن را از سایر عناصر بی ارزش چسبیده به آن جدا کند فتنهها با نفسها چنین میکنند تا آن را ذوب کنند و پلیدیها را از آن جدا نمایند.
حقیقت دوم: امتحان گناهان را برطرف میکند
حقیقت دوم در فقه امتحان این است که امتحان گناهان را میزداید و درجات را نزد خداوند بالا میبرد.
از خلال امتحان خداوند گواهی میدهد که اهل او در دین استوار و در عقیده محکم اند و او آنان را برای امتحان انتخاب کرده است. در حدیث شریف آمده است:
از مصعب بن سعد رحمه الله، از پدرش رضي الله عنه روایت شده که گفته است: گفتم: ای رسول الله، چه کسی بیشتر از همه امتحان میشود؟ فرمود:
(( الأنبياءُ، ثم الأمثلُ فالأمثلُ، يُبْتَلَى الرَّجُلُ على حَسْبِ دِينه، فإن كان دِينُهُ صُلْبا اشتَدَّ بلاؤه، وإن كان في دِينه رِقَّة على حَسبِ دِينه، فما يَبْرَحُ البلاءُ بالعبد حتى يتركَهُ يَمْشِي على الأرض وما عليه خطيئة ))
(( پیامبران، سپس باتقواتران و باتقواتران، انسان بر اساس دین خود آزمایش میشود، اگر دین او قوی بود آزمایش او سخت میشود و اگر در دین او سستی بود بر اساس دینش آزمایش میشود، آزمایش بنده را رها نمیکند تا زمانی که بدون گناه روی زمین راه برود ))
پیامبر میفرماید:
(( أشد الناس بلاءً الأنبياء، ثم الصالحون، لقد كان أحدهم يُبتلى بالفقر حتى ما يجدُ إلا العباءة يجوبها، فيلبسها، ويُبتلى بالقمَّل حتى يقتلُه، ولأحدهم كان أشدَّ فرحاَ بالبلاءِ من أحدكم بالعطاء ))
(( بیشترین امتحان را پیامبران، سپس صالحین میشوند. یکی از آنان با فقر امتحان میشد تا جایی که تنها یک عبا داشت که آن را میپوشید و مبتلا به شپش میشد تا او را میکشت و آنان با امتحان بسیار شادمان میشدند مانند یکی از شما که با عطا و بخشش خوشحال میشود ))
در صحیح بخاری آمده است که پیامبر روزی برخاست تا نماز را در کعبه بخواند پس عقبه بن ابی معیط به طرفش رفت و لباسش را بر گردن پیامبر انداخت و بشدت فشار داد. ابوبکر آمد و شانهاش را گرفت و او را از پیامبر دور کرد و میگفت: آیا کسی را میکشید که میگوید پروردگارم خدا است.
همچنین در صحیح بخاری از خباب بن ارت رضی الله عنه آمده که گفته است: نزد پیامبر آمدم و ایشان در سایهی کعبه بردهای را زیر سر گذاشته بود - و ما از سوی مشرکان آزار دیده بودیم- پس گفتم: ای رسول خدا آیا برایمان دعا نمیکنی؟ آیا برایمان یاری نمیخواهی؟ پس ایشان با چهره سرخ نشست و فرمود:
(( لقد كان من قبلكم ليمشط بأمشاط من الحديد ما دون عظمه من لحم أو عصب ما يصرفه ذلك عن دينه، وليتمنَّ الله هذا الأمر حتى يسير الراكب من صنعاء إلى حضرموت لا يخاف إلا الله ))
(( به راستى كه امتهای پیش از شما را با شانههاى آهنين شانه مىكردند و گوشت و رگ را از استخوان جدا می کردند با اين حال آنها را از آئينشان باز نمىداشت و خداوند این دین را کامل می کند تا آنجا كه شخص سواره از صنعا تا حضر موت بهراحتى سير كند و در مسير خود جز از خداى عز و جل از كسى نمیترسد ))
اگر این تعدیها بر علیه پیامبر بوده باشد در حالی که ایشان مقام والایی نزد عام و خاص داشتهاند پس یاران ایشان چطور بودهاند، به خصوص ناتوانان. شما میدانید که چه بلایی بر سر بلال، خباب، آل یاسر، صهیب، ابن مسعود و دیگران آمده است که میگفتند: لا اله الا الله.
آنان بهترین مثالها را در صبر بر امتحان و فداکاری جسم و روح، در راه این دین برای ما زدند.
حقیقت سوم: فرایند جداسازی
حقیقت سوم در فقه امتحان این است که خداوند مردم را در امتحان جدا میسازد و نفاق منافقان و دروغ دروغگویان آشکار میشود همان طور که ثبات استواران و ایمان مومنان آشکار میشود. میفرماید:
﴿ وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ ﴾
﴿ و تا خدا كسانى را كه ايمان آوردهاند خالص گرداند و كافران را [به تدريج] نابود سازد ﴾
ابن قيم رحمه الله گفته است:
حکمت خداوند متعال بر این بوده است که باید نفسها امتحان شوند و آنان را بیازماید و با امتحان خوب و بد آنان مشخص شود و کسانی که شایستگی دوستی با او را دارند و ندارند مشخص گردند و کسانی که شایستهی او نیستند نیز آشکار شوند و آنان را با دم آهنگری، مانند طلای نابی که تنها با آزمایش خالص میشود، به خلوص برساند. زیرا نفس در اصل نادان و ظالم است و به دلیل نادانی و ظلم پلید گشته است و نیازمند خروج از پلیدی و صفا یافتن است و اگر در این دنیا صفا یابد بهتر است و گرنه در کورهی جهنم خواهد افتاد. اگر بنده تزکیه کند و پاک گردد به او اجازهی ورود به بهشت داده میشود.
کسی بیشتر از خدا نسبت به حق و اهل حق غیرت ندارد... اما این سنت جاری خداوند برای امتحان دلها و صفا دادن آنان است. خداوند میفرماید:
﴿ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِين ﴾
﴿ به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد ﴾
حقیقت چهارم: آشکار کردن آیات
حقیقت چهارم در فقه امتحان این است که خداوند متعال با امتحان میخواهد آیاتش را برای مردم آشکار سازد و برای بندگانش عاقبت ظلم و ظالمین را مشخص نماید و بندگان نیک خود را هر چند هم که امتحان طولانی شود، جانشین سازد.
فرعون کجاست که به قوم خود گفت:
﴿ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي ﴾
﴿ من جز خويشتن براى شما خدايى نمى شناسم ﴾
همو که به قوم گفت خود:
﴿ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى ﴾
﴿ من پروردگار بلندمرتبهی شما هستم ﴾
او که گفت:
﴿ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي ﴾
﴿ آيا پادشاهى مصر و اين نهرها كه از زير [كاخهاى] من روان است از آن من نيست ﴾
پس خداوند آن را از بالای سرش جاری ساخت!
هامان کجاست ؟ قارون کجاست؟ قوم عاد و ثمود کجایند؟
﴿ فَكُلّاً أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴾
﴿ و هر يك [از ايشان] را به گناهش گرفتار [عذاب] كرديم. از آنان كسانى بودند كه بر [سر] ايشان بادى همراه با شن فرو فرستاديم و از آنان كسانى بودند كه فرياد [مرگبار] آنها را فرو گرفت و برخى از آنان را در زمين فرو برديم و بعضى را غرق كرديم و [اين] خدا نبود كه بر ايشان ستم كرد بلكه خودشان بر خود ستم میکردند ﴾
و درست گفته آن که گفته است:
کجایند آن ستمکاران و پیروان سرکش آنان، حتی فرعون وهامان کجایند؟
کجایند آنان که دنیا را با قدرت خود زیر پا نهادند و یادشان در میان مردم با ستم و سرکشی بلند است؟
کجایند سرکشان وای برآنان؟ و کجایند آنان که فریب قدرت وسلطه شان را خوردند؟
آیا مرگ به خاطر عزت کسی او را زنده نگه داشت؟ یا آیا انسانی به خاطر اموال از آن نجات یافت؟
نه به آنکه هستیها را از عدم آفرید همه فنا میشوند و نه انسانی میماند و نه جنی.
و در حدیث شریف آمده است:
(( اتَّقِ دعوةَ المَظْلومِ، فإنَّهَا لَيْسَ بَيْنَهَا، وَبَينَ اللهِ حِجَابٌ ))
(( از دعای مظلوم بپرهیزید که میان آن و میان خداوند مانع و حجابی نیست ))
و در روایتی دیگر:
(( دعوةُ المَظْلُومِ، يَرْفَعُها اللهُ فوقَ الغَمَامِ، وتُفْتَحُ لها أَبْوَابُ السماء، ويقول الرَّبُّ: وعِزَّتي لأنصُرَنَّكِ وَلَو بَعدَ حِينٍ ))
(( دعای مظلوم را خداوند بالاتر از ابرها میبرد و دربهای آسمان برایش باز میشود و خداوند میگوید: به عزتم سوگند که تو را یاری خواهم نمود حتی پس از مدتی ))
حقیقت پنجم در فقه امتحان این است که امتحان در دنیا تو را مشتاق دیدار خداوند میکند و دنیا برای کسی باقی نمیماند و بر یک حالت نیز نمیباشد و هر چه سختیها بیشتر و امتحان سخت تر شود مؤمن بیشتر به دیدار مولای خود مشتاق میشود، محبت دنیا را از دل بیرون میکند، به آخرت میپیوندد و برایش تلاش میکند.
خدایا شهیدان ما را بیامرز، زخمی های ما را درمان کن و اسیران ما را آزاد ساز و خون بی گناهان ستمدیده را بستان.