- خطبه ها
- /
- مناسبت های دينی
مقدمه و خوشامد گویی:
بینندگان عزیز سلام و درود بر شما و عید بر شما مبارک باد و در این ويژه برنامه از برنامهی ایمان همان اخلاق است؛ عید را به شما تبریک عرض میکنیم.خوشحالیم که با جناب استاد دکتر محمد راتب نابلسی، استاد اعجاز علمی قرآن و سنت در دانشکدهی شریعت و اصول دین هستیم.
خوش آمدید عید بر شما مبارک باد. درود بر شما استاد علاء و عید بر شما مبارک.
استاذ علاء:
استاد دکتر محمد راتب ما در سومین روز از روزهای مبارک عید قرار داریم. خداوند این عید را دوباره برای همهی ما، امت و ملت و رهبر ما به خوبی و خوشی تکرار نماید.
امروز روز سوم عید قربان است و بر اساس ترتیب روز تشریق است و برای حاجیان مختلفی که مناسک خود را در سرزمین مقدس انجام میدهند، متفاوت است.
عید فرا رسید. وقتی میگوییم عید ذهن ما مستقیم به کلمهی شادی و شور و خوشحاالی متبادر میشود. چنان که میگویند: به معنای استراحت و یا گرفتن پاداش پس از یک عمل طولانی مدت است. عید هنگامهای است برای دیدار، حذف اختلافات، کینهها و دشمنیها و گاها برخوردهای اجتماعی میان مردم. عید میآید تا این فضاها را پاکسازی کند. چگونه به معانی عید برسیم. چرا عید میآید؟ عید پس از چه چیزی میآید؟ سپس چرا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:
(( وزينوا أعيادكم بالتكبير ))
((عیدهای خود را با تکبیر بیارایید.))
در ارتباط با عید قربان:
به نام خداوند بخشندهی مهربان، ستایش مخصوص خداوند جهانیان است. درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانت دار.1 – ماهیت عید:
استاد علاء عید در یک تعریف جامع و مانع به معنای بازگشت به سوی خدا است." إذا رجع العبد إلى الله نادى منادٍ في السماوات والأرض أن هنئوا فقد اصطلح مع الله "
((زمانی که بنده به سوی خداوند توبه کند یک منادی از آسمانها و زمین ندا میدهد که به او تبریک بگویید او با خداوند آشتی کرده است.))
(( ابن آدم اطلبني تجدني، فإذا وجدتني وجدت كل شيء، وإن فتك فاتك كل شيء، وأنا أحب إليك من كل شيء ))
((ای فرزند آدم مرا بخواه تا بیابی و اگر مرا یافتی همه چیز را یافتهای و اگر مرا از دست دادی همه چیز را از دست دادهای و من از همه چیز برای تو دوست داشتنی ترم.))
بنابراین: ای خدا، کسی که تو را بیابد چه را از دست میدهد و کسی که تو را از دست دهد چه بدست میآورد؟
2 – عید در اسلام پس از عبادات میآید:
عید استاد علاء، عید فطر پس از ماه رمضان میآید و عید قربان پس از حج میآید.
3 – شناخت در زندگی بزرگترین عید برای انسان است:
و اما من یک سخن کوتاه دارم:اگر دانشجویی در آستانهی یک امتحان سرنوشت ساز باشد این امتحان بستگی به پاس کردنش دارد. به راههای روزی این جوان ارتباط دارد. استخدام شدن، ازدواج، خرید خانه، تمام آرزوهای بلند وی در گرو موفقیتش در این امتحان است. ناگهان گروهی از دوستانش اندکی پیش از امتحان او را به مکانی زیبا میبرند و از مناظر زیبا لذت میبرند و بهترین غذاها را به او میدهند. چرا احساس دلتنگی میکند؟ زیرا این حرکت با هدف او تناسب ندارد. من یک مثال روشن زدم. اگر در یک اتاق مینشست و کتاب میخواند و آن را میآموخت بسیار احساس راحتی میکرد.
بنابراین: من زمانی که به هدفم نزدیک میشوم یا راز وجودم را در زمین محقق مینمایم و هدف از بودنم را درک میکنم؛ احساس شادمانی میکنم.
من همیشه میگویم: به من بگو چه چیزی از خودت کمتر شادت میکند؟ مردمان اندکی وجود دارند که راز و هدف وجود خود را میدانند. بنابراین به راه خودشان میروند و خوشبختترین انساناند.
باری در یک مجله جملهای خواندم. گاهی مقاله در صفحهی اول تمام میشود. یک نکته درج میکنند. این جملهای را که تقریبا سی سال پیش خواندم: «اگر میخواهی خوشبخت باشی دیگران را خوشبخت کن».
من زمانی که اهدافم برای خدمت مردم والایی میپذیرد تا شادمانی را به دیگران برسانم و باری از دوش آنان بردارم و زمانی که با مردم و نه برای خودم زندگی میکنم؛ احساس شادمانی و خوشبختی فراوانی دارم.
پیش از هر چیزی:
" زمانی که بنده به سوی خداوند توبه کند یک منادی از آسمانها و زمین ندا میدهد که به او تبریک بگویید او با خداوند آشتی کرده است".
دنیا تا زمانی که به مرگ ختم شود؛ ارزشی ندارد:
به طور واقعی، زمانی که خرید خانهای را به کسی تبریک میگویم. این خانه موقتی است. باید آن را رها کند. تمام اموال دنیا با مرگ تمام میشود. گویا مرگ پایان همه چیز است. قدرت قدرتمندان، ضعف ناتوانان، بی نیازی ثروتمندان، فقر فقیران، شکوه شکوهمندان، رذالت فرومایگان، هوش هوشمندان و محدودیت محدودها، همه چیز پایان مییابد. اما اگر خداوند را شناختید این شناخت تا ابد باعث خوشبختی شما میشود و من همیشه میان زندگی دنیایی و ابدی مقایسه میکنم.(( من صام رمضان إيمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه ))
((کسی که رمضان را با ایمان و برای رسیدن به ثواب روزه بگیرد گناهان پیشین او بخشیده میشود.))
به من بگو چه چیزی کمتر از خودت تو را شاد میکند:
بنابراین عید شادمانی است و سخن دقیق این است: به من بگو چه چیزی کمتر از خودت تو را شاد میکند. شخصی که به خدمت مردم میپردازد و برای مردم زیست میکند. شخصی که لبخندی را بر گونهی کودکی مینشاند بسیار شادمان میشود. اگر میان دو زن و شوهر آشتنی برقرار کرد؛ بسیار شادمان میشود. اگر جوان پاک و باتقوایی را به همسری دختر باتقوایی در آورد شاد میشود.وقتی از خودم بیرون میآیم و وجودم را برای خدمت به خلق آماده میسازم در این زمان من احساس میکنم خودم را پیدا کردهام. زیرا فطرت انسان تناسب شگفتاوری با روش الهی دارد. هر دستوری که خداوند به شما داده است یک آرامش برایتان به ارمغان میآورد. دلیل:
﴿حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ﴾
((اما خداوند ايمان را در نظرتان گرامي داشته است و آن را در دلهايتان آراسته است و كفر و نافرماني و گناه را در نظرتان زشت و ناپسند جلوه داده است.))
من میگویم مؤمن وقتی میمیرد از سختی دنیا آسوده میشود ولی سرکشان هنگام مرگ سرزمین و کشور و بندگان و درختان و چارپایان را آسوده میکنند. هم چنین در حدیثی به روایت ابی قتاده بن ربعی انصاری جنازهای را از کنار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میگذراندند. ایشان فرمود:
(( مُسْتَرِيحٌ وَمُسْتَرَاحٌ مِنْهُ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا الْمُسْتَرِيحُ وَالْمُسْتَرَاحُ مِنْهُ ؟ قَالَ: الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ يَسْتَرِيحُ مِنْ نَصَبِ الدُّنْيَا وَأَذَاهَا إِلَى رَحْمَةِ اللَّهِ، وَالْعَبْدُ الْفَاجِرُ يَسْتَرِيحُ مِنْهُ الْعِبَادُ وَالْبِلَادُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ ))
((آسوده شد و همه از دست او آسوده گشتند. گفتند: ای رسول خدا. آسوده و آسوده شده از او چیست؟ فرمود: بندهی مؤمن از سختیهای دنیا و آزار آن آسوده میشود و به رحمت خداوند میرود و بندهی فاسد؛ سایر بندگان و سرزمین و درختان و چارپایان از او آسوده میگردند.))
اینجا است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
(( إِذَا سَرَّتْكَ حَسَنَتُكَ، وَسَاءَتْكَ سَيِّئَتُكَ فَأَنْتَ مُؤْمِنٌ ... ))
((اگر نیکیهایت شما را شاد کند و بدیهایت تو را ناراحت کند تو مؤمن هستی...))
سود بردن از چیزی یکی از نشانههای آگاهی به آن نیست:
هر دستوری خداوند داده باشد و شما آن را انجام دهید؛ احساس آرامش فراوانی میکنید میخواهم این نکته را با یک مثال توضیح دهم:ما یک اصل در علم اصول داریم: «سود بردن از چیزی؛ یکی از شاخههای علم به آن نیست» چگونه؟ انسان بیسواد نه میخواند و نه مینوسید. کولری دارد. آن را روشن میکند و هوای سرد تولید میشود. از آن لذت میبرد. انسانی با مدرک دکترای کولرسازی میآید همان کلید را فشار میدهد و هوای سرد تولید میشود. اولی چیزی از سازوکار کولر نمیداند. بزرگی این دین این است که اگر دستورات آن را انجام دهید نتیجهاش را میبینید. چه حکمت آن را بدانید و چه ندانید. نکتههای ریز دین را علمای بزرگ و اندیشمندان و نابغهها میدانند. اگر این احکام را یک انسان ساده انجام دهد نتیجهاش را میبیند. اگر راستگو باشد و پاک، مردم با او انس میگیرند و اگر مهربان باشد محبت او در قلب مردم جای میگیرد.
(( إياكم وفساد ذات البين، إنها الحالقة، لا أقول حالقة الشعر، ولكن أقول حالقة الدين ))
((مبادا آشتی و صلح را بر هم زنید که باعث تراشیدن میشود. نمیگویم تراشیدن موی سر بلکه میگویم باعث از بین بردن دین میشود.))
وقتی عید میآید تجربه، تخصص، مدرک، و استدلالات و تحلیلهای ریز را رها کنید شما یک انسان هستید که همسر و فرزند و خویشانی دارید. پس لبخند و کلمهی طیبه صدقه است. دید و بازدید باعث دلگرمی خویشان رنج دیده و دل شکسته است. عید کارهای نیک است:
استاد علا:
سرورم، هم اکنون مجال را به این موضوع اختصاص می دهیم، به این مسئله میپردازیم که معنای تکبیر در عید چیست.
(( وزينوا أعيادكم بالتكبير ))
((عیدهای خود را با تکبیر زینت بخشید.))
تکبیر در عید:
دکتر راتب:1 – برخی از واژهها به دلیل استفادهی بسیار معنایش را از دست داده است:
باید مقدمهای را بیان نمایم. واژه در لغت اگر بسیار استفاده شود با مرور زمان معنایش را از دست میدهد. شاید انسان به خدا ایمان نداشته باشد. از او میپرسیم: چطوری؟ میگوید: الحمدلله. این کلمه بسیار استفاده شده است و معنایش را از دست داده است. من میگویم: الله اکبر، این مهمترین کلمه در دین است و وقتی از مخلوقی پیروی میکنم و نافرمانی خالق را میکنم و میگویم: الله اکبر، حتی اگر هزار بار آن را بگویم؛ در حقیقت یک بار هم نگفتهام. زیرا خیال کردهام اطاعت از این بنده از اطاعت از خداوند مهمتر است.2-واژهی (الله اکبر) زبانی و عملی:
وقتی انسان به مسلمانان خیانت میکند یا در معاملات به مردم خیانت میکند و روز عید میگوید: الله اکبر، اگر هزار بار هم گفته باشد یک بار نگفته است زیرا این سود بیشتر در خیانت به مردم را از خداوند بزرگتر و مهمتر دیده است. این حقیقتی تلخ است که من فکر میکنم از یک خیال آرامش بخش هزار بار بهتر است. بدانید چه میگویید، میگوید: به خدا من تو را دوست دارم. انسانی این را به پیامبر میگوید. به او میفرماید: ببین چه میگویی. میگوید: به خدا من تو را دوست دارم. فرمود: ببین چه میگویی. گفت: به خدا من تو را دوست دارم. فرمود: اگر در گفتهات صادق باشی فقر باید از بند کفشت به تو نزدیکتر باشد.شما پول دارید. پیرامون شما فقرایی وجود دارند؟ اگر خداوند را دوست دارید باید از این اموال انفاق نمایید. اما اگر در حد احساسات بدون عمل ماندید؛ خداوند میفرماید:
﴿ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا ﴾
«كسانی كه ايمان آوردهاند وليكن مهاجرت ننمودهاند (و با وجود توانایی به جامعه نوين شما در مدينه نپيوستهاند، هيچ گونه تعهّد و مسؤوليّت و) ولايتي در برابر آنان نداريد تا آن گاه كه مهاجرت كنند.»
تا زمانی که حرکت نکنید و به خدا ارتباط نگیرید و به خاطر خدا قطع ارتباط نکنید و نبخشید و از دست ندهید و تا با مؤمنان دوست نباشید و از غیر مؤمنان بیزار نباشید و تا موضعی اتخاذ نکنید و پایبند نباشید ایمان چگونه ترسیم میشود. ما در اسلام شگفتی منفی نداریم. برخی از مردم از اسلام خوششان میآید و از این دین و قرآن خوششان میآید اما اگر وارد خانهاش شوید و کارش را ببینید احکام اسلام در آن پیاده نشده است. این پسند و شگفتی منفی نام دارد. هیچ تأثیری هم ندارد.
وقتی درک میکنیم که این بیماری پوستی تنها راه درمانش در کنار آفتاب ایستادن است. تا زمانی که در یک اتاق تاریک نشسته باشم و از خورشید و تأثیرات و شفابخشیاش سخن بگویم این سخنان هیچ معنایی ندارد.
برای این که انسان یک پدیدهی صوتی بی معنا نشود من میخواهم که در مقابل اینها؛ رفتارهای عملی نیز وجود داشته باشد. کلمهی الله اکبر را وقتی مؤذن میگوید و شما به نماز میایستید یعنی اینکه ندای مؤذن را پاسخ دادهاید که از هر چیزی نزد شما بزرگتر و مهمتر است. وقتی من درگیر نافرمانی خداوند و سود فراوان بردن و پایبندی به دین هستم و درآمد هم منطقی است و ترجیح میدهم درآمد کم باشد و به جای سود فراوان اطاعت خداوند را نمایم و میگویم: الله اکبر، من در عمل به این کلمه عمل نمودهام. من اطاعت خداوند را از این درآمد فراوان مهمتر دانستهام.
مسأله بسیار مهم است. برای اینکه واژههای بزرگ مسلمین معنایش را از دست ندهد و توخالی نگردد و بی ارزش نشود و عوامل یاری خداوند سلب نگردد همیشه میگویم: وقتی دستورات الله را انجام دهید میتوانید از خداوند بخواهید حقتان را بدهد. چگونه؟
یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که ایشان فرمود:
(( يا معاذ، أتدري ما حق الله على عباده ؟ قلت الله ورسوله أعلم قال حقه عليهم أن يعبدوه))
((ای معاذ، آیا حق خداوند بر بندگانش را میدانی؟ گفتم خدا و رسولش آگاهتراند. فرمود: حق او بر ایشان این است که او را اطاعت نمایند.))
((ما حقهم عليه إذا فعلوا ذلك ؟ قلت: الله ورسوله أعلم ـ سأله ثانية، وثالثة فالرابعة قال له ـ قال: حقهم عليه أن لا يعذبهم ))
((پس از انجام آن، حق ایشان بر او چیست؟ گفتم: خدا ورسولش آگاهتراند. دوباره پرسید. و سه باره و چهار باره و به او فرمود: حق آنان بر خداوند این است که او آنان را عذاب نکند.))
﴿ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ ﴾
«ما پسران و عزيزان خدایيم.»
خداوند به آنان چنین پاسخ داد:
﴿ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ ﴾
«بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان عذاب میدهد؟»
شافعی برداشت نموده که خداوند دوستانش را عذاب نمیدهد. چگونه احساس میکنید وقتی خداوند هستی با شما باشد از شما دفاع میکند و شما را دوست دارد.
﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً ﴾
«خداوند مهربان آنان را دوست میدارد و حجّت ايشان را به دلها میافكند.»
بنابراین: الله اکبر، استاد علا، کلمهای بسیار بزرگ است اگر معنایش را بفهمیم. اگر اذان را بشنویم: الله اکبر، و نماز بخوانیم الله اکبر، باید تمام اندوهها و اندیشهها پشت سر گذاشته شود. ما در مقابل یک درگیری هستیم. چیزهایی فریبنده که برایم دستاورد بزرگی ایجاد میکند اما از راه نافرمانی و گناه. پس اگر گفتید: الله اکبر، من اطاعت خداوند را بر هر چیزی ترجیح میدهم. بنابراین:
(( ثلاث من كن فيه وجد حلاوة الإيمان: أن يكون الله ورسوله أحب إليه مما سواهم ))
((سه چیز اگر در کسی باشد شیرینی ایمان را میاحساس میکند: خدا و رسولش از ما سوی برایش دوست داشتنیتر باشند.))
3 – تأثیر تقوی بر مسلمان:
این ما را به مفهوم تقوی میرساند؟ آری، من به صحت این سخن ایمان دارم که:(( المُؤْمِنُ القَوِيُّ خَيْرٌ وَأحَبُّ إلى اللَّهِ تَعالى مِنَ المُؤْمِنِ الضَّعِيف ))
((مؤمن قوی برای خداوند بهتر و دوست داشتنیتر از مؤمن ضعیف است.))
اما اگر راه قدرت بر اساس اطاعت از خداوند باشد ناتوانی هم نشان والایی است و اگر بی نیازی بر اساس اطاعت از خداوند باشد فقر نیز برایم نشان والایی است.
من میگویم: فقر تنبلی و فقر ناپسند وجود دارد. و یک فقر تقدیر هم وجود دارد. اما فقر اطاعت، من گاهی به دلیل پایبندی به ارزش اخلاقی و اصلی مهم برخی از درآمدهایی که منافقان بدست میآورند را از دست میدهم. ناتوانی و کم درآمدی من برایم یک نشان والا وافتخار است.
استاذ علاء:
این چیزی است که انسان مؤمن را در این جایگاه بالا میبرد. استاد عزیزم به مفهوم عید باز میگردیم و این پدیدهها را در عید بررسی میکنیم که پدیدههای پسندیده و در حقیقت یک حالت تندرستی و سلامتی است. دید و بازدید، صلهی رحم. گاهی مردمانی هستند برای ایجاد آشتی از عیدها استفاده میکنند و مناسبتی برای رفع کدورتها یا مسائلی میشود که میان برخی رخ داده است و عید به عنوان مناسبتی برای برداشتن این فاصلهی کینه توزانه به میان میآید. در این باره نظرتان چیست؟
عید و صلهی رحم:
دكتر راتب:ایشان صلی الله علیه وآله وسلم در حدیثی که باید بگویم کمرشکن است میفرماید:
(( إياكم وفساد ذات البين، إنها الحالقة، لا أقول حالقة الشعر، ولكن أقول حالقة الدين ))
((مبادا آشتی و صلح را بر هم زنید که باعث تراشیدن میشود. نمیگویم تراشیدن موی سر بلکه میگویم باعث از بین بردن دین میشود.))
1 – خطر قطع صله و از بین برد روابط:
بزرگترین بیماری که جامعه با آن گریبان چاک میکند؛ دشمنی و قطع ارتباط است.استاد علا، آیهای است میخواهم اجازه دهید بخوانم: این آیه در مورد دو زن وشوهر، دو برادر، دو همسایه، دو شریک، دو خانواده، دو محله، دو قبیله، دو ملت، دو امت و دو تمدن صادق است. از دو تن تا دو تمدن:
﴿ فَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ﴾
«آنان قسمت قابل ملاحظهای از آن چه بدانان تذكّر داده شده بود به دست فراموشی سپردند؛ لذا به پاداش آن تا دامنه قيامت، ميان ( گروههای مختلف ) ايشان كينه و دشمنی افكنديم.»
وقتی انسان خداوند را فراموش میکند. وقتی پا را فراتر از حدود خود میگذارد. وقتی چیزی میگیرد که از او نیست. وقتی به آبروی دیگران تجاوز میکند دشمنیها و کینه توزیها به شکل توصیف ناپذیری شکل میگیرد.
2-ارتباط نافرمانی و اطاعت با دشمنی و آشتی:
بنابراین دشمنی و قطع ارتباط به دلیل نافرمانی است و آشتی و صلح به دلیل اطاعت از خداوند است. من وقتی پایبند دستور خداوند باشم و شما نیز پایبند باشید این ملاقات و محبت حتمی است:﴿ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمْ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ﴾
«آنان قسمت قابل ملاحظهای از آن چه بدانان تذكّر داده شده بود به دست فراموشی سپردند؛ لذا به پاداش آن تا دامنه قيامت، ميان ( گروههای مختلف ) ايشان كينه و دشمنی افكنديم.»
3 – عید مناسبتی برای آشتی:
بنابراین عید مناسبتی برای آشتی است. مناسبت نخست در تمام سال برای آشتی است. با دید و بازدید و با کارت پستال و هدیه و یک تماس تلفنی و یک دعوتی آغاز میشود و کینهها از بین میرود. پیامبر به ما آموخته است که هدیه کینه را از بین میبرد. در خصومت با یکی از خویشان به او هدیه ای میدهم و او را دیدار میکنم و ابتدا من به دیدار او میروم. این درد از بین میرود. و به جایش شادی میآید.
دیدگاه مسلمان نسبت به سطوح قطع ارتباط و دشمنی:
بنابراین: عید مناسبتی برای برطرف کردن کینهها است اما برخی از علما دشمنیها و قطع ارتباطات را سه سطح میدانند.دیدگاه اول:
نخست: این که ارتباطم را با خدایم درست کنم. آشتی با کسی که شما را آفریده است. اگر ارتباط با خدا درست شود با مخلوقات نیز درست میشود.دیدگاه دوم:
دوم: آشتی و ارتباط با مخلوقات.دیدگاه سوم:
سوم: وظیفهی من این است که ارتباطات قطع شده دو تن را دوباره تبدیل به آشتی نمایم.من در سطح اول و دوم یک طرف مسألهام اما در سطح سوم میانجی هستم. زمانی که خداوند میفرماید:
﴿ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ﴾
«تقوای خدا را پیشه کنید و اصلاح نمایید.»
استاذ علاء:
سخنی که باید در نشستهای عید بیان شود، باید به طور اساسی بر این موارد تمرکز داشته باشد؟
دکتر راتب
حقيقت صله رحم:
مطلب دوم: مردم عادت کردهاند صلهی رحم را فقط دید و بازدید بدانند. چند دقیقه دیدن. بی نیاز متکبر باشد و بالا بنشیند و فقیر فرو دست گردد. خیر، دیدنها باید همیشگی باشد. عید مناسبتی برای دید و بازدید است. احوال پرسی از خویشان از بزرگترین عبادات است زیرا یک نوع همبستگی اجتماعی است و اصل آن در اسلام ما جغرافی و نسبی است.خداوند در قالب احادیث و سنن پیامبر به صلهی رحم سفارش کرده است. اگر خویشی نزد شما آمد و به او صدقهای دادید دو پاداش دارید. پاداش صدقه و پاداش صلهی رحم. بنابراین وقتی خویشانم را میبینم. ارتباط تلفنی و دیدار و احوالپرسی انجام میشود. مثلا آنان وضع معیشتی خوبی ندارند. مشکل فرزندان یا پدر و مادر یا همسر وجود دارد. دلجویی معیشتی، اقتصادی، علمی، نیاز به دورهی علمی دارد اما قسطهای آن را نمیتواند بپردازد. بازدید کننده ثروتمند است میگوید: خیر، تو فرزند منی، فرزند برادرم هستی. این هدیه برای تو باشد. این دلجویی معیشتی و اجتماعی و علمی است.
اکنون کار اصلی فرا میرسد. آنان را به خدا برسانید. به آنان کتابی هدیه کنید. آنان را به خدا برسانید. یک مطلب یا برنامه یا نوار به آنان بدهید و آنان را به خدا نزدیک سازید. من میگویم: صلهی رحم با یک تماس تلفنی و یا نوار و سپس با کمک یا رساندن آنان به خدا آغاز میشود. این صله ای است که خداوند خواسته است. نوعی همبستگی اجتماعی است.
مطلب خنده دار این است که انسان لیستی طولانی و کارتهایی به همراه داشته باشد و وظیفهاش این باشد که این کارتها را در خانهها بیندازد و از خداوند بخواهد کسی او را نبیند. اگر ببیند مشکلاتش شروع میشود. او میخواهد کارت پستالها را بیندازد تا به زحمت نیفتد.
من امیدوارم بینندگان گرامی به جای دید وبازدیدهای بی فایده در یکی از شبها دو یا سه ساعت با هم بنشینند و این بهتر است تا برای امور خود دیدار و گفتگو و مشورت کنیم. از دستاوردهایمان سخن بگوییم.
پایان و خداحافظی:
اینجا وظیفهی خود میدانم از استاد دکتر محمد راتب نابلسی استاد اعجاز علمی در قرآن وسنت در دانشکدهی علوم شرعی و اصول دین سپاس گزاری نمایم که برخی از مفاهیم عید و موجود در عید و در بارهی عید و چرایی عید توضیح دادند.امیدواریم این مفاهیم را اجرا کنیم تا عید ما عید واقعی باشد. عیدتان مبارک. سپاسگزارم استاد عزیزمان و از شما بینندگان هم سپاسگزارم تا دیدار دیگر ان شاء الله در قسمتهای بعدی این برنامه شما را به خدا میسپارم. عیدتان مبارک.