- عقیده ي اسلامی
- /
- موضوعات مختلف
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانتدار و بر تمام خاندان و یارانش.
دیدگاههای شخصی در هر موضوعی که باشد هیچ ارزشی ندارد و ارزش واقعی از آن حکم شرعی است:
برادران باایمان، تلاش میکنم به لطف خداوند عز وجل این درس یکشنبه را به موضوع رنج مسلمانان بپردازم. چیزی که بیش از هر چیزی جلب توجه میکند عیدهای فراوانی است که مسلمانان بر پا میکنند. مسأله به سادگیای که گمان میکنید، نیست. مسألهی انتساب یا عدم انتساب و مسألهی طرفداری و بیزاری است. من وقتی شعائر الهی را بر پا میکنم اما مضمون زندگیام، مناسبتهایی که مسلمانان آن را جشن میگیرند، سبک زندگی روزانه، روش جشن و سرورها، روش سوگواریها و تمام ارتباطات مسلمانان از طرف دیگر وارد این حوزه میشود. این، انتساب مسلمان را نسبت به دینش سست میکند و انتساب وی به دین دیگر را قویتر میکند. افتخار وی به دین را سست میکند و گویی به دینی ایمان دارد ولی طرف دار گرایش دیگری است.
بنابراین قصد دارم در این درس حکم شریعت را بیان کند. هیچ مسلمانی هر چند در جایگاهی بالا هم که باشد شایستهی پیروی نیست. بلکه باید از کتاب و سنت پیروی کرد. در هر موضوعی دیدگاههای شخصی ارزشی ندارد و ارزش واقعی از آنِ حکم شرعی است. شما موجودی هستید که معبود بزرگی دارید. این معبود بزرگ دستورالعملهای سازنده دارد. بایدها و نبایدها وجود دارد. من فقط باید دستورالعملهای سازنده را پیروی کنم. علما اتفاق نظر دارند که مشارکت و همکاری با کفار یا طرف دیگر _ عبارت طرف دیگر برای شما کاملا معلوم است _ نمیخواهم عبارتهایی را بگویم که کسی را ناراحت کند. علما اتفاق دارند که شرکت کردن در اعیاد طرف دیگردر حقیقت همراهی در شعائر آنان است که به منزلهی تأیید آن میباشد و این ممکن است باعث گرایش به آنان و طرفداری از آنان و سپس خواستن آنان شود و کسی که خواهان کافران باشد، با آنان محشور خواهد شد و اعمالش هیچ سودی برای صاحبش ندارد. این آیه بسیار روشن است:
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ ﴾
﴿ اى كسانى كه ايمان آورده ايد دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد [به طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آن كه قطعا به آن حقيقت كه براى شما آمده؛ كافرند﴾
زیرا عید امت، از مهمترین ويژگیهای آن است. ریشه در باورهایش دارد. در فرهنگ و سبک زندگیاش دارد. پس اگر در عیدها، شادیها، اندوهها، عادات و آداب و رسوم سبک زندگی امتی غیر مسلمان مشارکت داشتید؛ بدون آن که بدانید به سویش گراییده و طرفدارش شده و آن را دوست دارید.
امور بی طرفانهای وجود دارد که پیامبر بدان نپرداخته چون نه ما را به خدا نزدیک و نه ما را از او دور میکند:
همان طور که اندکی پیشتر گفتم: عیدها از مهمترین ويژگیهای یک امت است و منحصر به فردترین و روشنترین ويژگیها و شعائر، اعیاد آنان است. همه میدانید که پیامبر صلی الله علیه وسلم هر چیزی که ما را به خداوند نزدیک میکند، دستور انجام آن را فرموده است و هر چیزی که ما را از خداوند دور میکند؛ ما را از آن بازداشته است. این اولین وظیفهی او بوده است. برخی از کارها نه ما را به خدا نزدیک میکند و نه ما را از او دور میکند و پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز به آن نپرداخته است. فرمود: شما به امور دنیایی خود آگاه ترید.
اگر لباس تیرهای پوشیدید یا لباس روشن این آگاهی شما نسبت به سلیقهتان است. در سرزمینهای گرم رنگ روشن نور را منعکس میکند و در سرزمینهای سرد رنگ تیره نور خورشید را جذب میکند و مردم از نظر سلیقه و خوراک و سبک زندگی متفاوتاند. نوع مبلمان و وسایل خانه تفاوت دارد. تمام اینها بی طرفانه است. تأثیری در پیشرفت و پسرفت ندارد. پس هر چیزی که پیامبر در بارهی آن سکوت کرده و چیزی نفرموده؛ بی طرفانه است. نه تأثیر منفی دارد و نه تأثیر مثبت دارد. به خاطر لطف به ما از این مسائل چیزی نگفته است. در هنگام غذا روی زمین مینشینید و یا بر میز اندکی بلند و یا بر یک میز بلندتر مینشینید؛ شما آزادید. این تابع عادتها و آداب و رسوم و سبک زندگی و میزان درآمد و. .. است. پیامبر صلی الله علیه وسلم هر چیزی که ما را به خداوند نزدیک میکند، دستور انجام آن را فرموده است و هر چیزی که ما را از خداوند دور میکند؛ ما را از آن بازداشته است. در آن چه ما را به آن امر نموده و یا از آن بازداشته است، یک حکمت والا نهفته است پس در چیزی هم که پیامبر صلی الله علیه وسلم دربارهاش چیزی نفرموده، نیز حکمت والایی نهفته است.
ما را به مواردی دستور داده و از مواردی نهی فرموده است. چیزی که به آن دستور داده ما را به خدا نزدیک کرده و نجات میبخشد و خوشبخت میکند. چیزی که ما را از آن بازداشته است ما را از خداوند دور کرده، بدبخت و نابود میکند. چیزی که دربارهاش چیزی نفرموده؛ هیچ ارتباطی ندارد و نه ما را مقرب ساخته و نه دور میکند. هر چیزی که به خاطر شما رسید که پیامبر دربارهاش سخن نگفته پناه بر خدا به دلیل فراموشی نبوده است؛ چرا که از روی هوا و هوس سخن نمیگوید و هیچ چیزی را دیر بیان ننموده است. وحی حامی و کامل کنندهی آن بوده است.
بنابراین اعیادی که طرف دیگر آن را جشن میگیرد شرکت در آن برای ما روا نیست. شاید ساده به نظر رسد. اما اگر در آن شرکت کنید به آن منتسب شده و طرفدار آنان شدهاید و از آنان خوشتان آمده است. شاید سرانجام به عقیده و باور و گرایش آنان نیز درآیید.
برخی از آیات قرآنی مربوط به ارتباط ما با طرف دیگر:
برادران، اگر وارد دلایل این حکم شرعی شویم بسیاری از نکتهها را خواهیم یافت. اما به همین مناسبت و برای انصاف در حقیقت، این آیات مربوط به ارتباط با طرف دیگر را برایتان میخوانم:
﴿ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ ﴾
﴿ پس تا با شما [بر سر عهد] پايدارند با آنان پايدار باشيد.﴾
آیهی دوم:
﴿ لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ﴾
﴿ [اما] خدا شما را از كسانى كه در [كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكردهاند باز نمىدارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد زيرا خدا دادگران را دوست مىدارد.﴾
آیهی سوم:
﴿ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى﴾
﴿ و البته نبايد كينه توزى گروهى كه شما را از مسجد الحرام باز داشتند شما را به تعدى وادارد و در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد.﴾
قومی که از نظر حکمی با آنان دشمنی دارید کیستند؟ نفرت و دشمنی طرف دیگر باعث نشود با آنان با انصاف نباشید. دستور الهی به عدالت است و این به تقوا نزدیکتر است. دعای مظلوم اجابت میشود حتی اگر سزاوار آن نباشد. دعای او اجابت میشود. هر چند که متناسب با شرایط اجابت نباشد. دعای او نه به خاطر شایستگیاش بلکه به خاطر عدالت الهی قبول میشود.
(( اتَّقِ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهَا لَيْسَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ ))
((از دعا مظلوم بترسید که میان دعای او و خداوند مانعی وجود ندارد.))
از دعای مظلوم حتی اگر کافر باشد، بترسید. نکتهی دیگر این که دعای مجبور نیز قبول میشود گرچه سزاوار اجابت نباشد نه به حکم سزاوار بودنش بلکه به خاطر این که خداوند مهربان و بخشنده است. دعای مظلوم گرچه کافر باشد به حکم عدالت الهی پذیرفته میشود. دعای مجبور نیز به خاطر رحمت الهی قبول میشود گرچه سزاوار اجابت نباشد.
نباید جشنی را که برای تأیید باوری بر خلاف کتاب و سنت ماست، به رسمیت بشناسیم:
شاید به آنان سلام کنید. به خانه شان بروید. تولد نوزادشان را تبریک بگویید. سخن من دقیق است. شاید برایشان هدیه ببرید. شاید در تعامل با آنان خیرخواه باشید. تمام اینها وظیفهی مسلمان است اما نباید عقیدهای از آنان که بر خلاف کتاب و سنت پیامبرمان است را تأیید کنید. نباید جشنی که برای تأیید باوری بر خلاف کتاب و سنت ماست، را به رسمیت بشناسید.
دیدگاههای آشفته، خودسرانه، کوته بینانه و تعصبی در اسلام مردود است. پیامبر صلی الله علیه وسلم برای جنازهای از اهل کتاب ایستاد. گفتند: آیا برای او میایستی؟ فرمود: آیا انسانی نیست؟ بدون آشفتگی و کوته فکری میتوانید نوزاد آنان را تبریک بگویید. میتوانید به دیدارش بروید. میتوانید هدیهی به او دهید. با وی همکاری کنید. هنگام خرید و فروش خیرخواه او باشید. میتوانید وارد خانهاش شوید. میتوانید به معبد او بروید و حتی شاید بر شما واجب باشد و شما مأمور انجام آن هستید. اما نباید سبکهای زندگی شان را اجرا کنید.
من مجبورم این داستان را بیان کنم با این که دو روز پیش هم بیان کردهام. دولت بزرگی که قطب محسوب میشود و من آن را ابرقدرت جهان میدانم. برای خود سفیری در اروپای شرقی در رومانی تعیین نمود. از جمله آداب و رسوم آنان در تعیین سفیر این است که برای او جشن خداحافظی در وزارت خارجه برگزار میشود. وزیر خارجه هم باید این مراسم را حضور داشته باشد. سفیر هم باید با همسر خود بیاید تا یکی از بزرگترین روزهای زندگیاش را شاهد باشد. عرف آنان چنین است. بسیار ساده است. همسر او کجا است؟
همسری ندارد. او شریک جنسی دارد. او اکنون در بوخارست است. یک دولت بزرگ سفیری تعیین میکند که شریک هم جنس باز دارد. هیچ اشکالی ندارد و هیچ ابهامی هم در آن نیست. ملکهای که اگر تصادف نمیشد ملکهی انگلیس میبود. در یک کنفرانس مطبوعاتی که در ده شبکهی ماهوارهای پخش میشد و میلیونها انسان میدیدند به راحتی و به مظلومیت کودکانه گفت:
هفت بار زنا کرده است. یک بار با فلانی در اسطبل و یک بار با فلانی و این بسیار طبیعی است. وزیر بهداشت کنونی بریتانیا میگوید: من هم جنس باز هستم. وظیفهی وزیر بهداشت چیست؟
مبارزه با خطرناکترین بیماری یعنی بیماری ایدز. علت بیماری ایدز چیست؟ هم جنس بازی، یک وزیر ایتالیایی میگوید: من هم جنس باز هستم. هم جنس بازان در آمریکا و در اروپا بالاترین مقامها را میگیرند. شاید فرماندار یک منطقه را ببینید. آیا طبیعت ما با طبیعت آنان تناسب دارد؟ محال است. جوانی یک دختر را دوست داشت. از پدرش مشورت خواست و وی گفت: نه پسرم هرگز او خواهر تو است و مادرت نمیداند. عاشق دیگری شد و با پدرش مشورت کرد باز هم پدرش گفت: او خواهر تو است و مادرت نمیداند. و دختر دیگری را دوست داشت و با پدرش مشورت نمود و پدرش گفت: خیر او نیز خواهرت هست و مادرت نمیداند. او ناراحت شد و نزد مادرش رفت و موضوع را گفت. مادرش گفت: هر کدام را دوست داری انتخاب کن. تو پسر او نیستی و او هم نمیداند.
طرفداری و انتساب به غیر مسلمانان بسیار خطرناک است:
آیا امکان دارد با آنان هم نظر و موافق باشیم؟ آیا امکان دارد یک کارشناس بیاید و مراسمی بر پا کند که همسرش نوزادی به دنیا آورده است در حالی که خودش دو سال با همسرش نبوده است؟! چه مراسمی است این مراسم؟ این چه نوزادی است؟
امکان ندارد که با او رابطهی صمیمی داشته باشید اما با او هم نظر و نباشید و از کارهای او خوشتان نیاید. بنابراین طرفداری و انتساب به غیر مسلمان بسیار خطرناک است. انتساب به دیگران، گرایش به نامسلمانان، توجه به آنان و احترام به آنان خطرناک است. باید طرفدار مسلمان باشید هر چند فقیر باشند. هر چند ناتوان باشند. باید از طرف دیگر هر چند ثروتمند باشند و یا قدرتمند باشند، بیزاری بجویید.
دلایل را با یک سخن میگویم: بای، چیست؟ من یک جُک شنیدم اما واقعیت است. یک شبکه ماهوارهای نشستی را پیرامون جنگ خندق برگزار کرده بود. مجری برنامه یک گویندهی منحرف بود. وقتی نشست تلویزیونی تمام شد گوینده یک حرف گفت: مرسی از خدایی که محمد و گروهش را در سختیهای خندق یاری کرد. دقیق آن محمد است و نه مُحَمد و گروهش یعنی یاران او در جنگ خندق! اما تفاوت بسیاری وجود دارد. ابتدا با واژهی بای، این واژه اسلامی نیست. بگویید: سلام علیکم. تا خداحافظی و درود شما اسلامی باشد. تا خانهی شما اسلامی باشد. برگزار کردن جشن تولد برای فرزندان از سبک زندگی اسلامی نیست. تولد پیامبر صلی الله علیه وسلم را جشن بگیرید. اگر گفتید بدعت یا سنت است. این حرفها چیست بی خیال آن شوید. خداوند میفرماید:
﴿ وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ ﴾
﴿ و هر يك از سرگذشتهاى پيامبران [خود] را كه بر تو حكايت مىكنيم چيزى است كه دلت را بدان استوار مى گردانيم.﴾
حال که سخن از جشن تولد پیامبر است و ما در آستانهی گرامیداشت تولید پیامبر صلی الله علیه وسلم هستیم باید یک دیدگاه میانه را بین دیدگاههای متعصبانه که آن را به شدت حرام میدانند و انکار میکنند و کسانی که در جشن مولود هر کار نادرستی را انجام میدهند؛ برایتان بیان میکنم.
اگر مردم را گردآورده و دربارهی خصوصیات پیامبر برایشان سخن گفتید این دعوت به خدا است:
باری در این مسجد برادری از یک کشور اسلامی نماز میخواند. با چهرهی نورانی و علاقهاش به حلقههای درسی توجه مرا به خود جلب کرد. در خطبه شرکت داشت. در درس روز جمعه هم آمد. در درس صبح نیز او را دیدم سپس در روز یکشنبه او را دیدم. حضور او در این دروس توجه مرا به خود جلب کرد. در همین نزدیکیها زندگی میکرد. او را به خانه دعوت کردم پذیرفت. مردی پرهیزگار و نیک بود و من کسی را نزد خدا تزکیه نمیکنم. من یک مراسم عقدکنان داشتم و وقتش فرا رسیده بود. شرم داشتم از این که از ادامهی دیدار با او خودداری کنم. و گفتم: او را با خودم ببرم. به او گفتم با من بیاید. ای خدا! اصلا نپذیرفت. به من گفت: پناه بر خدا نمیآیم. گفتم: چرا؟ گفت: این جشنها سراسر منکرات است. منکر کجا بود با من بیا. تالار در آخر همین خیابان است. موضوع سرود هم نامهای نیک خداوند است. بسیار زیبا است. من سخنرانی کردم. از ما پذیرایی شد. به خدا سوگند نزدیک بود سکته کند. گناه کجا است؟ به من گفت: من تصور میکردم زنان رقاصه در این جا خواهند بود. فکر میکرد در مجلس عقدی زنان رقاصه و ترانه خوانان و آوزان خوانان زن و مرد از زندگان و مردگانشان آن جا هستند. پناه بر خدا. به او گفتم: پناه بر خدا. خداوند میفرماید:
﴿ وَكُـلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ ﴾
﴿ و هر يك از سرگذشتهاى پيامبران [خود] را كه بر تو حكايت مىكنيم چيزى است كه دلت را بدان استوار مىگردانيم﴾
اگر قلب پیامبر صلی الله علیه وسلم به عنوان سرور مخلوقات و دوست خدا با شنیدن داستان پیامبر دیگری آرام میگیرد. پس تنها کافیست که یک مؤمن در آخرالزمان به سیره و شمایل و اخلاق و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم گوش دهد و در تأثیر گرفتن اولویت دارد. اگر مردم را جمع کردید و برایشان دربارهی سیره و شمایل پیامبر سخنرانی نمودید این نوعی دعوت به سوی الله است. دلیل این سخن الله تعالی است که میفرماید:
﴿أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ ﴾
﴿ يا پيامبر خود را [درست] نشناختهاند.﴾
﴿ قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ ﴾
﴿ بگو من فقط به شما يك اندرز مىدهم كه دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ گونه ديوانگى ندارد.﴾
جشنها دقیقاً بیانگر ويژگیهای امت، باورها و ارزشها و گرایشهایش میباشد:
در صورتی که مردم را جمع کنید و شمایل پیامبر، روش پیامبر، اخلاق او و خوراک او را برایشان تعریف نمایید. ایشان میفرماید:
((... طَيِّبُ الْكَلَامِ وَبَذْلُ السَّلَامِ وَإِطْعَامُ الطَّعَامِ...))
((...سخن نیک، سلام و درود فرستادن و غذا دادن...))
چه کردید؟ نافرمانی کجاست؟ خلاف شرع کجاست؟ بدعت کجاست؟ اما اگر گفتید: جشن گرفتن تولد پیامبر عبادت است، این سخن بدعت است. بدون تردید جشن تولد پیامبر نوعی دعوت به خداوند نیز هست و میتوان در هر روز از روزهای سال جشن تولد برگزار کرد و اخلاق پیامبر صلی الله علیه وسلم، شمایل، سیره، فضایل و روش ایشان را برای مردم بازگو نمود. برایشان غذا داد. اگر این گونه فعالیتی انجام دادید و به خداوند دعوت نمودید هرگز گناهی ندارید اما اگر گفتید عبادت است؛ اشتباه است. این یک فعالیتهای عمومی مسلمانان است.
بنابراین جشنها دقیقا بیانگر ويژگیهای امت، باورها و ارزشها و گرایشهایش میباشد:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ﴾
﴿اى كسانى كه ايمان آوردهايد دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد [به طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آن كه قطعاً به آن حقيقت كه براى شما آمده؛ كافرند.﴾
آیهی دوم:
﴿ إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوّاً مُبِيناً ﴾
﴿ چرا كه كافران پيوسته براى شما دشمنى آشكارند.﴾
آیهی سوم:
﴿ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ ﴾
﴿ و راه فسادگران را پيروى مكن.﴾
مؤمن هر روز مادرش را گرامی میدارد و نیازی به روز تولد مادرش نیست:
امکان دارد زنی در یک جشن مانند روز عروسیاش میان مردان باشد؟ محال است. آنان اختلاط و شرابخواری دارند. کارهای نامشروع فراوانی انجام میدهند. خداوند میفرماید:
﴿ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ ﴾
﴿ و راه فسادگران را پيروى مكن.﴾
و در آیات دیگری میفرماید:
﴿ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴾
﴿ و هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمىنمايد.﴾
من طبیعتاً این را بیان نمودم به این دلیل که گاهی جشنهایی مانند جشن ولنتاین اتفاق میافتد. این عید ناگهان از کجا آمد؟ چه زمانی تمام دنیا سرخ شده است؟ اصل این داستان چیست؟ ما نیازی به این عیدها نداریم. طبیعتا چند روز دیگر روز عید مادر هم میآید. به خدا سوگند غلو نمیکنم مسلمان در هر سال سیصد و شصت و پنج روز جشن عید مادر دارد. هیچ روزی بدون عید نیست. اگر مؤمن راستین باشد. آیا میتواند هر روز مادرش را گرامی ندارد؟ هر روز، هر روز فرزندانش صبح و شام به دیدار او میروند. او را گرامی میدارند و نیازهایش را برآورده میسازند. و دستش را نیز میبوسند.
در یک کشور غربی بودم. زنی در همسایگی میزبان ما زندگی میکرد. زنی شصت و پنج ساله بود. اگر هر روز صبح یک ساعت و نیم در راه رفت و یک ساعت و نیم در راه برگشت و هشت ساعت مداوم کادر در بلیط فروشی یک شهر بازی کارنکند، و از گرسنگی میمیرد درحالی که چهار فرزندش در همان شهر زندگی میکنند. مادران ما کجایند؟ گرامی داشته شدهاند. نیازهایشان برآورده میشود. صبح و شام دستانشان بوسیده میشود. ما سیصد و شصت و پنج روز عید مادر داریم. از شدت نافرمانی پدر و مادر این عید را ایجاد کردهاند. ما نیازی به این عید نداریم.
دیدگاههایی بیانگر تفاوت زندگی غربی و زندگی کشورهای اسلامی:
برادری که به آلمان رفته بود برایم تعریف میکرد که هتلی در یک نمایشگاه معروف پیدا نکرده بود. وی مجبور شده بود در یک خانه با زنی بماند. سوگند میخورد در تمام زندگیاش که بیش از شصت سال بود، چشمش زیباتر از باغ این خانه ندیده بود. دلیلش آن بود که مادر خانه در تمام سال به تزیین خانه میپرداخت. شیرینی و بهترین غذا را درست میکرد تا فرزندانش را راضی کند در سال یک بار نزد او بیایند. به من گفت: روزی که من نزد او بودم آنان از آمدن نزد او بهانه جویی کرده بودند و او در حد مرگ گریه میکرد. این باغ زیبا برای راضی کردن آنان جهت آمدن نزد وی بود. ما کجاییم؟ هر شب میگوید: فرزندم تو را ندیدهام. دیروز نزد شما بودم. خیر، هر روز سال باید بیایی. فرزندانش از دیدن مادرشان خودداری میکردند. به من گفت: به خدا به بازار رفتم و هدیههایی برایش خریدم اما گریه اش شدیدتر شد.
ما قانونی داریم که شخص را در سوریه بر اساس دکترا استخدام نمیکند بلکه باید حتما مدرک دبیرستان وی از سوریه باشد. این قانون کارشناسان فراوانی را از ما دور و پیش از مدرک دیپلم به کشورهای غربی میکشاند. تا زمانی که مدرک دیپلم نداشته باشد اگر مدرک عالی هم داشته باشد استخدام نمیشود. دقت کنید. یک مدرک درست کردهاند و آن را معادل نامیدهاند که از چهار مادهی درسی تشکیل میشود: زبان عربی، تاریخ، جغرافی، و یک مادهی دیگر. من چهار سال مصحح برگههای زبان عربی بودم. درب خانهام را زدند. اکنون دقت کنید. به من گفت:
من پزشکی دانشگاه کمبریج را دارم. من مطب هم دارم. درآمدم نجومی است. این طور به من میگوید: خودروم جگوار است. اما خواستم به وطن خودم بازگردم. خواهش میکنم مرا در امتحانی که دیشب دادم کمک کنید. به او گفتم: به خدا من کسی را مردود نمیکنم. من باورم این است که فرزندان موفق میهن باید به کشور بازگردند. هرگز کسی را مردود نکردم. این یک امتحان صوری است. به من بگو: چرا میخواهی به وطن بازگردی؟ به من گفت: من در ساختمان چهارطبقهای زندگی میکنم در روزهای سرد زمستان در لندن که هوا بسیار سرد است. مردی در طبقهی آخر زندگی میکرد. فهمیدیم که شش ماه قبل مرده است. به دلیل بسته بودن کامل روزنههای خانه و سرمای شدید در این مدت بوی جنازه به مشام نرسیده بود. درب خانه را شکستند و دیدند او مرده است. او چهار فرزند در لندن دارد. در این شش ماه حتی یک کدام از آنان فکر دیدن او را نداشته است. به من گفت: سرنوشت خودم را در آنجا به چشمان خودم دیدم.
شما در شام هستید. فرزندانتان نزد شما است. پسر دارید. پدر گرامی است. مادر گرامی است. مردی بر روی رود سین گرفته و افسرده ایستاده بود. دوستم برای مأموریت به فرانسه رفته بود. میگوید: من گردش میکردم جوانی را دیدم که در عنفوان جوانی است. دوست داشتم فرانسوی تمرین کند. با زبان فرانسوی از او پرسیدم: چرا اندوهگینی؟ به چه فکر میکنی؟ گفت: به کشتن پدرم. گفت: چرا؟ گفت: چون دختر زیبایی را که من دوست داشتم از من گرفت و دوست دختر خودش شده است. ما در شام این گونهایم؟ چنین چیزی نداریم. در شام اولین نگرانی پدر ازدواج فرزندانش است. شاید خانهاش را در شهر بفروشد و چهار خانه در خارج از شهر بگیرد و با فرزندانش بیرون از شهر زندگی کند. این وفاداری به فرزندان است. دشوار است که میان طرف اول و طرف دیگر تناسبی وجود داشته باشد. این باور من است. اما کافی است آنان را بزرگ دارید.
تصاویری واقعی در تأیید غیر ممکن بودن تناسب با طرف دیگر:
این را بسیار میگویم. زیباترین شهر در غرب آمریکا سانفرانسیسکو نام دارد. در هر جای آن ویلا به سیصد هزار دلار است. قسطی هم میدهند. در شهر خانه پنج میلیون است. یک خانهی صد متری در زیباترین شهر جهان پنج میلیون است. هفتاد و پنج درصد ساکنان آن جا هم جنس گرا هستند. زن با زن و مرد با مرد. تناسب و هماهنگی با آنان بسیار دشوار است. بنابراین اگر مانند آنان جشن بگیرید، آنان را بزرگ دارید و آنان را بسیار باهوش بدانید و برتر و متمدن بدانید. نه، به خدا سوگند مبالغه نمیکنم، ما متمدن هستیم. ما وقتی قدس را فتح کردیم یک انسان غربی کشته نشد. بلکه زنی که فرزندش را گم کرده بود سیدنا صلاح الدین ایستاد تا فرزندش بازگردد. اما آنان زمان فتح قدس هفتاد هزار تن را در یک روز سر بریدند. اخبار را بشنوید. هزار انسان در این دو روز در بمباران کشته شدهاند. هیچ ربطی هم به موضوع نداشتهاند. آمار کشتههای بمباران دهها هزار تن است. مرگی مانند مرگ واگیردار گوسفندان، قاتل نمیداند چرا میکشد و مقتول نمیداند چرا کشته میشود. روزی که دل مؤمن از آن چه میبیند؛ در درون سینه اش میسوزد و نمیتواند کاری بکند.
سخنرانی در آلمان یک ماه پیش چه گفت؟ اولین دولتی که هم جنس گرایی را روا دانست بریتانیا بود. پس از آن هلند این کار را کرد. سپس چند ماه پیش آلمان این کار را کرد. هم جنسگرا انسانی بسیار محترم شده که دارای کارت و شریک هم جنس است. این شریک در سندها ثبت است. بسیار طبیعی است. سخنرانی بر منبر رسول الله هم جنس گرایی را محکوم میکرد و در نتیجه تابعیت آلمانی از او گرفته شد. و مجبور به پرداخت پانزده هزار مارک در آنجا شد. من تصاویری برای شما نقل میکنم که بدانید تناسب یافتن با آنان محال است.
اینها برخی دلایل قرآنی در این باره است:
﴿ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ ﴾
﴿و راه فسادگران را پيروى مكن.﴾
ما در عیدهایمان چه میکنیم؟ به یکدیگر تبریک میگوییم و از خداوند اطاعت میکنیم و او را بزرگ میشماریم. آنان چه میکنند؟ در ساعت دوازده چراغها را خاموش میکنند و با خاموشی چراغها چه میشود؟ خدا میداند در عیدشان چه میگذرد. از ابن عمر روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
((مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ ))
((کسی که خود را به گروهی شبیه کند از آنان است.))
خداوند بنا به دلایل بسیار روشنی مؤمنان را رها میکند:
به خدا سوگند وارد خانهای شدم که صاحب آن خانه مسلمان بود اما به تقلید از آنان در خانهاش بار (محل شرابخواری) درست کرده بود درحالی که شراب هم نمینوشید. به خدا سوگند در برخی از کشورهای مسلمان تنها آب سیب مینوشند و آن هم داخل بطری شبیه به بطریهای شراب که اگر فرصت دست دهد چیزی مانند شراب مینوشد. آب سیب در قوطیهای کاملا شبیه به شیشههای شراب و با همان رنگ گذاشته میشود. آیا این دوست داشتن و افتخار به آنان نیست؟ از ابوسعید روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:
((لَتَتَّبِعُنَّ سَنَنَ مَنْ قَبْلَكُمْ شِبْراً بِشِبْرٍ وَذِرَاعاً بِذِرَاعٍ حَتَّى لَوْ سَلَكُوا جُحْرَ ضَبٍّ لَسَلَكْتُمُوهُ قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى قَالَ فَمَنْ ))
((البته روش پيشينيان از امتها را پيروی خواهيد کرد، وجب به وجب و ذراع به ذراع، حتی اگر آنان به سوراخ سوسماری داخل بشوند، البته شما هم پيروی خواهيد کرد. گفتيم: يا رسول الله صلي الله عليه و آله! مراد يهود و نصار است؟ فرمود: پس کدام!؟))
منطقی است که یک طراح لباس یهودی مدلهایی طراحی کند که زیباییهای زنان را کاملا آشکار نماید و مسلمانان میپذیرند که همسران و دخترانشان این مدها را بپوشند؟ آیا این مدها اسلامی است؟ بنگرید در خیابانها چه میبینید؟
((لَتَتَّبِعُنَّ سَنَنَ مَنْ قَبْلَكُمْ شِبْراً بِشِبْرٍ وَذِرَاعاً بِذِرَاعٍ حَتَّى لَوْ سَلَكُوا جُحْرَ ضَبٍّ لَسَلَكْتُمُوهُ))
((البته روش پيشينيان از امتها را پيروی خواهيد کرد، وجب به وجب و ذراع به ذراع، حتی اگر آنان به سوراخ سوسماری داخل بشوند، البته شما هم پيروی خواهيد کرد.))
کدام مدل، شلوار سنگشورشد، پارچه را میسازد، رنگ میکند، سپس آن را پاره میکند. باری لباسهای جینز سنگشور میشوند. اگر سنگشور نباشد قسمتی از آن سفیدتر و قسمتی دیگر تیرهتر است در غیر اینصورت انسان عقب مانده است. یک بار باید از پایین نخ آویزان شده باشد وگرنه عقب مانده است. باید شکم دیده شود. زنانی که شکمهایشان دیده میشود و این مدهای امروزی است. این دلیل پیشرفت است.
من میگویم اگر از رویگردانی خداوند از مؤمنان تعجب کردید دلایل بسیار روشنی دارد که خداوند از آنان رویگردان است.
((لَتَتَّبِعُنَّ سَنَنَ مَنْ قَبْلَكُمْ شِبْراً بِشِبْرٍ وَذِرَاعاً بِذِرَاعٍ حَتَّى لَوْ سَلَكُوا جُحْرَ ضَبٍّ لَسَلَكْتُمُوهُ))
((البته روش پيشينيان از امتها را پيروی خواهيد کرد، وجب به وجب و ذراع به ذراع، حتی اگر آنان به سوراخ سوسماری داخل بشوند، البته شما هم پيروی خواهيد کرد.))
باید خداوند را شکر کنیم که تنها او را میپرستیم:
حدیث دیگری از ابوهریره رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است که فرمود:
((لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَأْخُذَ أُمَّتِي بِأَخْذِ الْقُرُونِ قَبْلَهَا شِبْراً بِشِبْرٍ وَذِرَاعاً بِذِرَاعٍ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَفَارِسَ وَالرُّومِ فَقَالَ وَمَنْ النَّاسُ إِلَّا أُولَئِكَ ))
((قيامت بر پا نمیشود تا آن كه امّت من از گذشتگان پيروی كنند. گفته شد: آيا (مراد از گذشتگان) روم و ايران است؟ فرمود: غير از آنها كيست؟))
دلایل تفصیلی وجود دارد، خداوند میفرماید:
﴿ وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً ﴾
﴿ و كسانىاند كه گواهى دروغ نمىدهند و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مىگذرند.﴾
برخی از علما و مفسران نقل کردهاند: معنای گواهی دروغ ندادن یعنی گواهی به اعیاد کفار و طرف دیگر ندادن است. مثلا در هند مرد میمیرد و سوزانده میشود و بهتر است زن او نیز با وی سوزانده شود. هیچ مشکلی ندارد. ما در دین بزرگ مان برای زن ارث داریم. پس از مرگ شوهر میتواند ازدواج کند و از شوهرش میراث میبرد و مقام خود را دارد. اما در آنجا زن باید با شوهرش بسوزد.
باید سرگین گاو در اتاق پذیرایی گذاشته شود. زیرا چیزی است که از خدای آنان خارج شده است. گاو را به جای خداوند عبادت میکنند. اگر گاوی به مغازهی میوه فروشی وارد شود صاحب این مغازه عید دارد. اگر از گرانترین میوهها بخورد او بسیار شادمان میشود. زیرا خدای آنان وارد مغازهاش شده و از کالاهای وی خورده است.
خدا را شکر کنید که خداوند را عبادت میکنید. برادری یک مجله به من داد به من گفت که عدهای در هند موش میپرستند. معبد بزرگ و باشکوهی دارند. صدها موش در آن است. باری در لس آنجلس بودم یکی از برادران گرامی که اکنون در شام است به من گفت: باید شما را به یکی از معبدهایشان در هفتاد مایلی شهر ببرم. به آنجا رسیدم. ساختمانی که هزینهی آن شش میلیون دلار است یعنی معادل سیصد میلیون لیره، قابل تصور نیست. در میان جنگل در ورودی معبد تکه نارگیلی دیدم. چرا این؟ گفت: خدایان نارگیل دوست دارند. به معبد وارد شدیم و بتی برونزی دیدیم که سینهاش از الماس برلنت بود. این گرانترین نوع است. بالای سینهی مجسمه حدود یک میلیون دلار بود. سه بت وجود داشت. مردی با قیافهای که او را متمدن و بافرهنگ نشان میداد؛ در برابر این بت سجده کرد درحالی که من از آن چه دیده بودم در حیرت بودم. سپس دیدم و پرسیدم: این نارگیل را که میخورد؟ گفت: خدایان در شب میخورند. در شب و نه در روز میخورند. کاهنان آن را میخورند. طبعا اینها خرافات است. گاهی هم روشنفکر و دارای مدرک دکترا هم باشد.
هر گونه نذر در معصیت، باطل است:
اگر باور کسی درست باشد خداوند را باید شکر کند. به خدا کشوری وجود دارد به نام ژاپن که گفته میشود مقام نخست صنعت است. آلت مرد را میپرستند. یکی از برادران گرامی ما سالهای طولانی در آنجا میزیست و توانسته بود به معابد آنان برود. آنان آلت مرد را میپرستند. ما کجاییم؟ خداوند را میپرستیم. ما دین بزرگی داریم. ما وحی آسمانی را داریم. ما برنامهی درست و کاملی داریم:
﴿ وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً ﴾
﴿ و كسانىاند كه گواهى دروغ نمىدهند و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مىگذرند.﴾
یعنی اعیاد طرف دیگر[کفار] را تأیید و اقرار نمیکنند: از انس بن مالک روایت است:
((كَانَ لِأَهْلِ الْجَاهِلِيَّةِ يَوْمَانِ فِي كُلِّ سَنَةٍ يَلْعَبُونَ فِيهِمَا فَلَمَّا قَدِمَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ قَالَ: كَانَ لَكُمْ يَوْمَانِ تَلْعَبُونَ فِيهِمَا وَقَدْ أَبْدَلَكُمْ اللَّهُ بِهِمَا خَيْراً مِنْهُمَا يَوْمَ الْفِطْرِ وَيَوْمَ الْأَضْحَى))
((هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به مدینه آمدند آنان دو روز داشتند که به بازی و سرگرمی مشغول میشدند و جشن میگرفتند، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: ((الله متعال به جای آنها، دو روز بهتری برای شما قرار داده است. روز عید فطر و روز عید قربان))
ثابت بن ضحاک روایت میکند که:
((نَذَرَ رَجُلٌ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يَنْحَرَ إِبِلاً بِبُوَانَةَ فَأَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: إِنِّي نَذَرْتُ أَنْ أَنْحَرَ إِبِلاً بِبُوَانَةَ فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: هَلْ كَانَ فِيهَا وَثَنٌ مِنْ أَوْثَانِ الْجَاهِلِيَّةِ يُعْبَدُ؟ قَالُوا: لَا، قَالَ: هَلْ كَانَ فِيهَا عِيدٌ مِنْ أَعْيَادِهِمْ؟ قَالُوا: لَا، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَوْفِ بِنَذْرِكَ فَإِنَّهُ لَا وَفَاءَ لِنَذْرٍ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ وَلَا فِيمَا لَا يَمْلِكُ ابْنُ آدَمَ ))
((شخصی نذر کرد که در بوانه _ روستایی _ قربانی دهد. نزد رسول گرامی اسلام آمده و گفت: من نذر کردم که شتری در بوانه قربانی کنم، پیامبر صلی الله علیه وسلم سوال فرمودند: آيا در آنجا بتی از بتهای جاهليت پرستيده میشده است؟ گفت: خير. پیامبر فرمودند: آيا آنجا محل مراسمی خاص از رسوم جاهليت بوده است؟ گفت: خير. پیامبر فرمودند: به نذرت وفا بنما، پس به درستی که در سرپيچی خدا و در چيزی که انسان مالکیتش را ندارد؛ نبايد نذر کرد))
او مسلمان است و نذر کرد شتری را در جایی سر ببرد. پیامبر پرسید: آیا در این مکان غیر از خداوند کسی عبادت میشود؟ گفت: خیر، آیا طرف دیگر در آن عید دارند؟ گفت: خیر، فرمود: به نذرت وفا بنما، پس به درستی که در معصیت خدا نبايد نذر کرد. اگر شخصی نذر کرد که نماز نخواند چه کند؟ نماز نخواند! باید نماز بخواند، هر نذری در راستای نافرمانی خداوند باطل است. خداوند میفرماید:
﴿ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً ﴾
﴿ براى هر يك از شما [امتها] شريعت و راه روشنى قرار دادهايم.﴾
بیهقی با سند صحیح در باب کراهیت رفتن نزد مشرکان در روز عیدشان و شبیه شدن به آنان در نوروزشان و جشنهایشان از عطاء بن دینار از عمر بن خطاب روایت میکند که: روشهای عجمها را یاد نگیرید.
واژهی BYE از ويژگیهای آنان است. واژگان زیادی وجود دارد که طبقهی خاص آن را به کار میبرند، OK، به او میگوید: پسرم به عربی سخن بگو؟ میگوید: OK، شخصی از شیخی پرسید سرورم: آیا آموختن زبان انگلیسی حرام است؟ به او گفت: NO.
باید به دین و اعیاد خود افتخار کنیم و از اموری که انتساب ما به آن را سست میکند؛ دوری کنیم:
محور این درس این است که تمام فقهای مسلمان بر تحریم شباهت با کفار و حضور در اعیادشان اتفاق نظر دارند. برخی فراتر رفتهاند و حتی قاچ کردن خربزهای را در روز عیدشان مانند سر بریدن خوک دانسته اند. اینها برخی از دیدگاهها بود.
برادران، اگر مسلمانان را نمیدیدم که کتاب و سنت و وحی آسمانی و روش پیامبرشان را دارند و قهرمانیهایی دارند که فقط خدا میداند، نیازی به طرح چنین موضوعی نداشتم. زیرا روی آوردن آنان به جشن عید کفار بدعت است. جشن ولنتاین بدعت است. به خدا داستانهایی وجود دارد که دربارهی عید شنیدهام و من از آن مطمئن نیستم. بنابراین آن را بیان نمیکنم و دربارهی آن تحقیق میکنم. این اعیاد منطقی نیست. اگر سنت و سیره را بخوانیم در آن بینیازی خواهیم یافت که احساسات، قلب و اندیشهی ما را سراسر ارزش و اصول و دیدگاههای بسیار زیبا خواهد کرد.
برادران ارجمند، هر چیزی که شما را از قرار گرفتن در ژرفای دین دور میکند، در زندگی برایتان خطرناک است. هر چیزی که شما را به نزدیک شدن به ژرفای دین کمک میکند برایتان سودمند است. وقتی گمان کنید دین فقط پنج بند است: یعنی نماز، روزه، حج، جهاد و شهادتین شما چیزی از دین نمیدانید. مبالغه نمیکنم اما دین پانصد هزار بند است. شما عید، ارزش، برنامه، قانون، شریعت، روش، نظام، شریعت و راه حل برای مشکلات تمام مردم دارید. پس چرا باید از این دین بگریزیم و از دیگران تقلید کنیم؟
مثلا در عروسیها باید داماد در مقابل دیدگان بسیاری از زنان نیمه برهنه، کنار عروس بنشیند، چه کسی چنین چیزی گفته است؟ عرفی که با برنامهی اسلام در تضاد است باید به دیوار زده شود. از آن زنان نیمه برهنه که دارای شوهر هم هستند، فیلمبرداری کنیم و این فیلم خانه به خانه بگردد. و بپرسند این کیست؟ این بسیار زیباست؟ دختر فلانی است. این همسر فلانی است. این دین است؟ برادری که به نظر در خانهاش ضیف و ناتوان بود برایم تعریف میکرد. عروسی دخترش بود. باید فیلم برداری میشد. هر کاری کرد نتوانست مانع دخترش شود. نزد تصویر بردار رفت و گفت: چقدر میگیرید؟ گفت: دو هزار. به تصویربردار گفت: این چهار هزار اما بدون فیلم فیلم برداری کن. همه شادمان بودند که فیلمبرداری انجام میشود. فیلمرداری نزدیک بود انجام گیرد. اما بعدها مشخص شد که فیلمی در دوربین نبوده است. هر چیزی که خلاف دین باشد باید دور انداخته شود. با تمام قدرت و نه با ناتوانی و خواهش و یا به نرمی، مؤمن مطیع کتاب خداوند است:
﴿ يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ﴾
﴿اى يحيى كتاب [خدا] را به جدیت و قدرت بگير.﴾
اما اگر کم کاری کنیم. در عروسیها سهل انگاری میشود. در عقدیها بی توجهی است. یعنی از خداوند طلب سلامتی میکنیم. از خداوند میخواهیم که این درس ما را کمک کند تا به دین خود افتخار کنیم و به عیدها و جشنهای خود و عرف و روش زندگی مان افتخار نماییم. و از تمام عوامل قطع ارتباط با دین دوری کنیم و خداوند را سپاس میگوییم.
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانتدار. خداوندا به ما ارزانی کن و از ما نگیر. ما را گرامی بدار و خوار نکن. ما را برگزین و کسی را بر ما ترجیح نده. ما را خشنود کن و از ما خشنود باش. و درود بفرست بر محمد و آل محمد و یاران ایشان.