- خطبه ها
- /
- خطبه های نماز جمعه
خطبهی نخست:
سپاس خداوند را و سپاس و سپاس دگربار او را که ما را هدایت نمود و خودمان هدایت نمیشدیم اگر او ما را هدایت نمیکرد. توفیق و توکل و توسلم تنها به او است. گواهی میدهم که معبودی جز الله نیست، یگانه است و شریک ندارد. به نشانهی اقرار به خداوندیاش و تحقیر کسانی که او را انکار کرده و به او کفر ورزیدهاند و گواهی میدهم که سرورمان محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او، تا چشمی ببیند و گوشی بشنود [تا پایان حیات]، سرور مخلوقات و بشریت خواهد بود. پروردگارا! تا روز قیامت درود، سلام و برکت بفرست بر سرورمان محمد و بر خاندان و یارانش و نسل او و کسی که محبت او در دل دارد و کسی که از او پیروی کند.
پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی، به راستی که دانا و باحکمتی، بار الها، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، به ما منفعت برسان و بر علم ما بیفزای، حق را به ما حق بنما و توفیق پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را به ما باطل بنما و توفیق اجتناب از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را میشنوند و از بهترینش پیروی میکنند و با رحمت خود ما را در زمرهی بندگان نیکوکارت قرار ده.
مؤمن در دین خود قوی است در راه خدا از سرزنش کسی نمیهراسد:
ما در آستانهی وداع با رمضان قرار داریم. مهمانی بزرگواری نزد ما آمد. اما سؤال دقیق این است: نتیجهای که برداشت کردیم چه بود؟ دستاورد ما چه بود؟ پیشرفت حاصل شده چیست؟ خیزشی که انجام شد چه بود؟ از این روزهی طولانی چه نتیجهای حاصل شد؟اگر محصول رسیده نباشد، دستاورد ملموس نباشد، این پیشرفت کیفی نباشد و بهبودی به چشم نیاید خداوند از عبادتی که با نخوردن آغاز و با خوردن تمام شود، بی نیاز است.
باری دیگر؛ مؤمن شتری نیست که صاحبش او را حبس کرده باشند و نمیداند چرا بسته شده است؟ و چرا باز شده است؟ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در حدیثی طولانی که در الجامع الصغیر آمده است و بیشتر شبیه ثمرهی روزه است، اگر انسان در حد این حدیث نباشد این روزه و نماز شب و این نمازهای نافله بی فایده است.
عبادات آیین نیستند. از جمله الطاف الهی بر ما دین اسلام است که در آن آیین وجود ندارد و آیین یعنی اعمال بیهوده. حرکاتی که انجام میدهیم و رفتارهایی که انجام میدهیم بدون آن که آن را درک کنیم. ایشان صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
((إن من أخلاق المؤمن))
((از اخلاق مؤمن))
((إن من أخلاق المؤمن قوةً في الدين))
((از اخلاق مؤمن، نیرومندی در دین است.))
رویدادی که نشان میدهد مؤمن در دین خود قوی است:
((إن من أخلاق المؤمن قوةً في الدين))
((از اخلاق مؤمن، نیرومندی در دین است.))
سیدنا عمر خطبهای میخواند و دوران خلافتش را با آن آغاز نمود و گفت: «خبر رسیده که مردم از سختگیری من میترسند و از خشم من هراسیدهاند- و گفتهاند عمر حتی با وجود رسول الله در میان ما سختگیری میکرد و حتی زمان ولایت ابوبکر نیز سخت گیری میکرد حالا که امور در اختیار خود اوست چگونه خواهد بود؟ چه کسی در مقابل او از ما حمایت میکند؟ و او را از ما باز میدارد؟ او سختگیر و قدرتمند بود. با رسول الله که مهربان بود همراه بود. با ابوبکر بردبار همراه بود. حال که امور در اختیار او است چگونه خواهد بود؟ عمر در خطبه چنین گفت:-هان، کسی که چنین گفته راست گفته است. من با رسول الله یاور و خادم او بودم و کسی به مهربانی و نرمی ایشان صلی الله علیه وآله وسلم نبود. ما کجا و او کجا؟ او در اوج مهربانی و نرمی بود. من خدمتکار و یاور و شمشیر کشیدهی او بودم. گاهی رهایم میکرد و میبریدم و گاهی مرا در غلاف مینمود. نقش من در دوران رسول الله این بود- تا زمان وفات با ایشان بودم و ایشان از من خشنود بود و به این خاطر خداوند را بسیار سپاس میگویم - رابطهاش با رسول الله را برایشان شرح داد - و من از این بابت شادمانم- یعنی خوشبختترین انسانم به دلیل این نقش و حالت و خشنودی- سپس ابوبکر صدیق امور مسلمانان را به دست گرفت و کسی منکر متانت و بزرگواری و نرم خویی او نبود- کریم، با وقار و نرم خو بود- من خدمتکار و یاور او بودم. سختگیریام را با نرم خویی او میآمیختم - من سختگیر و او نرم خو - کامل میشدیم. شمشیری آخته بودم که گاهی مرا در غلاف داشت و گاهی میکشید تا ببرم. با او بودم تا این که با خشنودی از من از دنیا رفت. خداوند را به این خاطر بسیار سپاس میگویم و من خوشحالم- سپس ارتباطش را با ابوبکر بیان نمود. او سختگیر و ابوبکر نرم خو بود. شمشیری آخته در ولایت ابوبکر بود. گاهی او را رها میکرد تا ببرد و گاهی او را در غلاف میداشت.
اما حال خودم بر شما ولایت دارم - اکنون امور به دست من است - ای مردم، پیش از هر چیز بدانید که آن سختگیری به افول گراییده - گاهی پدر نقش سختگیرانه و مادر نقش محبت و مهربانی دارد. مادر که میمیرد پدر باید هم سختگیر باشد و هم مهربان باشد. فیوز امنیتی وجود ندارد. طرفی دیگر ندارد که فرزند برای تعادل حالت به او باز گردد - سپس من امور شما را بر عهده گرفتم. بدانید آن سختی کم شده است و تنها برای ستمکاران و متجاوزان خواهد بود.
اما از صلح دوستان و دین داران با خودشان نرم خوتر خواهم بود - من بسیار بسیار مهربانم، در بالاترین حد مهربانی قرار دارد. آنان نیکوکاراند و پرهیزکار و مصلحت اندیشاند - من اجازه نمیدهم کسی به کسی ستم و به دیگران تجاوز کند، پوزهاش را به زمین خواهم مالید تا به حق اعتراف کند و با این همه سختگیری نسبت به پاکدامنان و قناعت کاران گونه بر زمین خواهم نهاد – بسیار فروتن هستم و برایشان گونه به زمین مینهم - و من برایتان صفاتی دارم که بیان میکنم و آن را از من بگیرید – یعنی - مرا در این باره مؤاخذه کنید - نباید از مالیات شما و چیزی که خدا به شما داده است، چیزی بردارم - یعنی از اموال شما تنها به حق باید بگیرم - و اگر اموالی از شما در دست من بود باید در راه خودش استفاده شود و باید بخششها و روزیهایتان را ان شاء الله بیفزایم - همراه با سختی زندگی حرکت کنم - وباید مرزهایتان را حفظ کنم و نباید شما را به نابودی بکشانم و اگر در جهاد بودید من سرپرست خانوادههایتان هستم تا بازگردید. با بازداشتن خود از من؛ مرا در حمایت از خود یاری کنید و مرا با امر به معروف و نهی از منکر کمک کنید و در امور خلافت خیرخواه و پنددار من باشید».
((إن من أخلاق المؤمن قوةً في دين))
((از اخلاق مؤمن، نیرومندی در دین است.))
((إن من أخلاق المؤمن قوة في دين، وحزماً في لين ))
((از اخلاق مؤمن، نیرومندی در دین و دوراندیشی همراه با نرمی است.))
آمیختن اهتمام و علم:
دوراندیشی بدون مهربانی منفور است. مهربانی بدون دور اندیشی خواری آفرین است. یا منفور میشوید یا خوار. اما اگر دوراندیش مهربان باشید خوب است و این نیاز به مهارت فراوان دارد. نرم خویی در هر چه باشد زینت بخش آن است و هر چه عاری از آن باشد؛ زشت مینماید. بیاموزید و سختگیری نکنید. یاد دهنده از سختگیر بهتر است. خدعه گر نیستم و خدعه مرا نمیفریبد یعنی کودن نیستم تا فریب بخورم و پلید نیستم تا فریب بدهم. آیا شما در این حالت ظریف قرار دارید؟ اگر چنین باشید برخی از نتیجههای روزه را برداشت کردهاید. روزه چیست؟ ارتباط با خداوند حسابرس، روی آوردن به او و رنگ و بوی الهی گرفتن است.((إن من أخلاق المؤمن قوة في دين، وحزماً في لين، و حرصاً في علم))
((از اخلاق مؤمن، نیرومندی در دین است و دوراندیشی همراه با نرمی و اهتمام به علم است.))
در بی نیازی میانه رو بودن:
((.....وقصداً في غنى))
((... و میانه رو بودن در بینیازی است.))
اما مهم این است که شما در آسودگی، سلامتی ، بی نیازی و زمانی که مشکلی نداشته باشید احساس نیاز به خداوند داشته باشید و در اوج قدرت، سلامتی و اوج تسلط احساس نیاز کنید. میانه روی زمانی ارزش دارد که در بی نیازی باشد. اگر مؤمن فقیر باشد و درآمد کم داشته باشد و دست تنگ باشد آیا درست است که با قیافهی نامناسب بیرون آید؟ آیا ایمان این است؟ آیا نباید موهایش را کوتاه کند، ناخنهایش را بگیرد، لباسش را تمیز نماید، خانهاش را زیبا نماید و محل کارش را نیز بیاراید؟
التزام به آراستگی مؤمن به دلیل نمایندهی این دین بودن:
ويژگی سوم:(( ….وتجملاً في فاقه ))
((و در وقت ناداری، خود را آراسته نشان میدهد.))
(( أصلحوا رحالكم، وحسنوا لباسكم، حتى تكونوا شامةً بين الناس ))
((لوازم خود را بیارايد و لباس خود را نيك كنيد، آنگونه كه در ميان مردم شاخص باشيد.))
((تجملاً في فاقه ))
((و در وقت ناداری، خود را آراسته نشان میدهد.))
(( أنت على ثغرةٍ من ثغر الإسلام، فلا يؤتين من قبلك ))
((شما بر شکافی (سنگری) از شکافهای اسلام قرار دارید، پس از پشت بر شما وارد نشوند.))
اجازه ندهید کافران با استفاده از خودتان بر دین شما خرده بگیرد.
(( وتجملاً في فاقه ))
((و در وقت ناداری، خود را آراسته نشان میدهد.))
خویشتن داری و پرهیز از حرامها و طمع کاری:
((وتحرُّجاً عن ))
((و دوری میکند از))
چه چیزی باعث شده خوار شوید؟ تحقیر شوید؟ طمع شما در اموال دیگران. چه چیزی شما را باعزت نموده است؟ بی نیازی شما از اموال دیگران. تنها زمانی نزد خداوند والایی بخشیده میشوید که شما را عزتمند ببیند.
﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾
(و[لى] عزت از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است)
عزت خویشتن از خدای خود گیر که ثابت شوی وگر فخر فروشی به انسانی با مردنش بمیری
***
(( وتحرجاً عن طمع ))
((از طمع، دوری میکند.))
((وتحرجاً عن طمع ))
((از طمع، دوری میکند.))
جستجوی کسب حلال:
((وكسباً في حلال ))
((و در پی کسب حلال است.))
(( يقول أحدكم: يا رب يا رب، ومطعمه حرام، ومشربه حرام، وغذي بالحرام فأنى يستجاب له?
((یکی از شما میگوید: ای پروردگار، ای پروردگار، درحالی که غذایش حرام است، نوشیدنیاش حرام است، با حرام تغذیه شده ست، چگونه دعایش اجابت میشود؟))
(( يا سعد أطب مطعمك تكن مستجاب الدعوة ))
((ای سعد غذای خود را پاک کن تا دعایت اجابت شود.))
(( كسباً في حلال ))
((و در پی کسب حلال است.))
نیکی همراه پایبندی است:
(( وبِرَّاً في استقامة ))
((در نیکوکاری، پایدار است.))
مؤمن فعال است و نشاط وی براساس شریعت:
((وبراً في استقامة ونشاطاً في هُدى ))
((در نیکوکاری، پایدار و در پیمودن راه راست، [کوشا و] بانشاط است.))
پرهیز از شهواتی که به نافرمانی میانجامد:
(( ونهياً عن شهوة ))
((از شهوت، خودداری میکند.))
﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ﴾
(و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت.)
(( ونهياً عن شهوة ))
((از شهوت، خودداری میکند.))
کسی که رحم نکند؛ به او رحم نمیشود:
آغاز حدیث را برایتان بیان میکنم:(( إن من أخلاق المؤمن قوةً في دين، وحزماً في لين، وحرصاً في علم، وقصداً في غنى، وتجملاً في فاقه، وتحرُّجاً عن طمع، وكسباً في حلال، وبراً في استقامة، ونشاطاً في هدىً، ونهياً عن شهوة، ورحمةً للمجهود ))
((از خصوصیات مؤمن، آن است که: در دین، نیرومند است و در عین نرمی، قاطع. و در علم، آزمند. در هنگام توانگری، میانه رو است و در وقت ناداری، خود را آراسته نشان میدهد. از طمع، دوری میکند و در پی کسب حلال است. در نیکوکاری، پایدار و در پیمودن راه راست، [کوشا و] بانشاط است. از شهوت، خوددار است و به رنجورِ خسته، ترحّم میورزد.))
انصاف و عدالت:
(( ورحمةً للمجهود، وإن المؤمن من عباد الله لا يحيف على مَنْ يبغض ))
((و به رنجورِ خسته، ترحّم میورزد. بنده مؤمن خدا، به کسی که دشمن میدارد، ستم روا نمیدارد.))
(( أحبب حبيبك هوناً ما عسى أن يكون بغيضك يوماً ما، و أبغض بغيضك هوناً ما عسى أن يكون حبيبك يوماً ما ))
((دوستت را تا اندازه دوست بدار، شايد روزی دشمنت گردد؛ با دشمنت نيز از حد مگذر، شايد روزی دوستت گردد.))
(( وإن المؤمن من عباد الله لا يحيفُ على مَنْ يُبْغِض ))
((بندهی مؤمن از بندگان خدا، به کسی که دشمن میدارد، ستم روا نمیدارد))
(( والعدل في الغضب والرضا ))
((در خشم و خشنودی عادل است.))
(( وإن المؤمن من عباد الله لا يحيف على من يبغض ولا يأثم فيمن يحب ))
((بندهی مؤمن از بندگان خدا، به کسی که دشمن میدارد، ستم روا نمیدارد و به خاطر دوست داشتنِ کسی، مرتکب گناه نمیشود.))
(( وإن المؤمن من عباد الله لا يحيف على من يبغض، ولا يأثم فيمن يحب ))
((بندهی مؤمن از بندگان خدا، به کسی که دشمن میدارد، ستم روا نمیدارد و به خاطر دوست داشتنِ کسی، مرتکب گناه نمیشود.))
مؤمن حسد نمیورزد، بدگویی نمیکند و حق را میشناسد:
(( ولا يضيع ما استودع، ولا يحسد ))
((آن چه را به او [امانت] سپرده شده، تباه نمیکند. حسادت نمیورزد.))
ملک الملوک گر بخشید خیزید و دلیلش پرسید
***
خدا هر که خواهد بخشد پس بنده در حد ادب بماند
***
(( لا يحسد، ولا يطعن ))
((حسادت نمیورزد و بدگویی نمیکند.))
((لا يحسد، ولا يطعن، ولا يلعن))
((حسادت نمیورزد، بدگویی نمیکند و لعنت نمینماید.))
(( لا يحسد، ولا يطعن، ولا يلعن، يعترف بالحق وإن لم يُشْهَد عليه ))
((حسادت نمیورزد و بدگویی نمیکند و لعنت نمیکند. [در محکمه عدل] به حق اعتراف میکند، هر چند شهادتی بر ضدّ او داده نشده))
((يعترف بالحق وإن لم يشهد عليه، ولا يتنابز بالألقاب ))
(([در محکمه عدل] به حق اعتراف میکند، هر چند شهادتی بر ضدّ او داده نشده باشد و به لقب بد و زشت، کسی را نمیخواند))
کسی که به قسمت خود از جانب خداوند خشنود باشد؛ بی نیازترین انسان است:
(( ولا يتنابز بالألقاب، في الصلاة متخشع، إلى الزكاة مسرع، في الزلازل وقوراً ))
((و به لقب بد و زشت، کسی را نمیخواند. در نماز، خاشع است و در دادن زکات میشتابد. در حوادث تکان دهنده، استوار است.))
﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ﴾
(و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او تودههاى انبوه كارزار كردند و در برابر آن چه در راه خدا بديشان رسيد سستى نورزيدند و ناتوان نشدند و تسليم [دشمن] نگرديدند و خداوند شكيبايان را دوست دارد.)
(( في الزلازل وقوراً ))
((در حوادث تکان دهنده، استوار است.))
﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً ﴾
(از ميان مؤمنان مردانىاند كه به آن چه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.)
(( في الزلازل وقوراً، في الرخاء شكوراً ))
((در حوادث تکان دهنده، استوار است و در هنگام رفاه، سپاس گزار به آن چه دارد.))
به او میگوید: ای خدا آیا از من خشنودی؟ پیرامون کعبه طواف میکند. شافعی او را میبیند به او میگوید: ای فلانی آیا تو از خداوند خشنودی تا او از تو خشنود باشد؟ به او میگوید: سبحان الله. چگونه من از او خشنود باشم درحالی که من در پی خشنودی او هستم؟!! گفت: اگر شادمانیات در سختیها مانند شادمانیات در هنگام فراخی است؛ خداوند را خشنود کردهای. باید از قیافه، سلامتی، همسر و فرزندان، خانه و کار و درآمد راضی باشید باید پس از تمام تلاشها از این امر خشنود باشید. اگر تمام تلاشتان را کردید باید خشنود باشید. زیرا تقدیر الهی این بوده است. زیرا قسمت شما این بوده است. یکی از دلایل خوشبختی در دنیا این است که به قسمتی که خداوند برایتان تعیین نموده راضی باشید. به قسمت تعیین شده از سوی الله خشنود باشید تا بی نیازترین مردم شوید.
(( قانعاً بالذي له، لا يدَّعي ما ليس له ))
((به آن چه دارد، قانع است و مدعی آن چه مال او نیست، نمیشود.))
من این سخن را به شما میگویم: اگر هر انسانی به داشتههایش خشنود باشد و ادعای ناحق نکند در محکمه تخته میشود. تمام دعواها پایهاش ادعای ناحق است. چیزی را میخواهد که از او نیست.
مؤمن در خشم تصمیم نمیگیرد و در انجام نیکی بخل نمیوزد:
(( قانعاً بالذي له، لا يدعي ما ليس له، لا يجمح به الغيظ ))
((به آن چه دارد، قانع است و آن چه را مال او نیست، ادّعا نمیکند. در حال خشم، تصمیم نمیگیرد.))
(( لا يجمح به الغيظ، ولا يغلبه الشُحُّ عن معروفٍ يريده ))
((در حال خشم، تصمیم نمیگیرد و در کار خیری که میخواهد انجام دهد، بخل بر او چیره نمیآید.))
((الأغنياء أوصيائي، والفقراء عيالي، فمن منع مالي عيالي أذقته عذابي ولا أبالي))
((ثروتمندان وصی من هستند و فقرا خانوادهی من. کسی که اموال مرا از خانوادهی من بگیرد عذابم را به او میچشانم و برایم مهم نیست.))
﴿أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ﴾
(آيا كسى را بخورانيم كه اگر خدا مى خواست [خودش] وى را مى خورانيد.)
مؤمن در شادیها و غمهای مردمان شریک است:
بنابراین:(( لا يغلبه الشُحُّ عن معروفٍ يريده، يخالط الناس كي يعلم ))
((و در کار خیری که میخواهد انجام دهد، بخل بر او چیره نمیآید. با مردم میآمیزد برای آن که بیاموزد.))
اگر بخواهد حق خود را با فتنهی بدتری بگیرد؛ بهتر است صبر کند. اما اگر میتواند پیروز شود و حق خود را با زحمت کمتری از وی بگیرد باید بگیرد.
مؤمن چنین است. واژهی «مِن» را در آغاز حدیث فراموش نکنید:
((إن من أخلاق المؤمن ))
((از اخلاق مؤمن ))
پیش از آن که محاسبه شوید خودتان را محاسبه کنید و اعمال خود را پیش از وزن شدن خودتان وزن کنید و بدانید که ملک الموت از ما به سوی دیگران رفته است و از دیگران به سوی ما خواهد آمد پس به هوش باشیم. باهوش کسی است که نفس را خوار شمارد و برای پس از مرگ کار کند و ناتوان کسی است که از هوای نفس پیروی کند و از خداوند خواستههای زیادی داشته باشد.
* * *
خطبهی دوم:گواهی میدهم که جز خداوند معبودی نیست او یار نیکان است. سرورمان محمد بنده و فرستادهی او است. او اخلاق والا دارد. بار خدایا بر او درود و سلام فرست و بر سرورمان محمد و خاندان و یارانش همه برکت نه.
زکات فطر:
موضوع ما در خطبهی دوم زکات فطر است.صدقه یا زکات فطر یا صدقه سر نامیده میشود. خداوند آن را برای پاکی روزه دار فرض نموده است یعنی در این ماه شاید پایش بلغزد یا چشمش کج شود و یا زبانش پیشی گیرد. خداوند این را فرض نموده تا روزه دار را پاک نماید. یعنی تکمیل کننده است. آن را فرض کرده برای پاکی روزه دار و غذایی برای بینوا باشد. فقیری که در آستانهی عید است اگر به او کمک شود احساس زندگی میکند و احساس میکند جامعه او را فراموش نکردهاند. احساس میکند سربار جامعه نیست و او را یاری میکنند. این صدقه اشتباهاتی نادانستهی روزه دار را ترمیم میکند. زبانش در رفته یا چشمش چرخیده است و یا این که غذایی برای بینوا است.
بر هر مسلمانی واجب است. اکنون راز این صدقه چیست. انسان در یک وعده چه میخورد؟ شاید یک تکه پنیر و یک لیوان چای بخورد. میگوید: صدقهی فطر بر هر مسلمانی اندازهی روزی یک روزش واجب است. یعنی اگر یک تخم مرغ شما را کفایت میکند شما روزی یک روز را دارید و باید صدقهی فطر را بدهید.
اما راز این چیست؟ راز این است که این صدقه معنای خاصی دارد. خداوند میخواهد طعم انفاق را به فقرا بچشاند. فقیری که در خانهاش تنها یک وعدهی غذایی دارد و چیزی دیگر ندارد. میگوید: این باید زکات فطر بپردازد. تا در هر سال یک بار طعم انفاق را بچشد. انفاق طعم زیبایی دارد. انسان بسیار شادمان میشود از این که یک عضو سودمند در جامعه باشد. زمانی که مصیبتی را از یک انسان بکاهد. گوید: این صدقه بر هر مسلمانی واجب است. بر هر مسلمانی که روزی یک روز خود را داشته باشد. فرقی ندارد مرد باشد یا زن، خردسال باشد یا بزرگسال، فقیر باشد یا ثروتمند. مسلمان باید ابتدا خودش این صدقه را بپردازد. سپس به جای افراد تحت سرپرستیاش نیز پبردازد. مانند همسر و فرزندان چه خردسال باشند و چه درآمدی نداشته باشند و صدقهی پدر و مادر، برادران و خواهران را در صورت سرپرستی بپردازد. این صدقه بر نوزادی که پیش از نماز عید متولد شده نیز واجب است. بیشتر مؤمنان الحمدلله این صدقه را برای جنین داخل رحم همسرشان نیز میپردازند. حتی این جنین داخل رحم همسر نیز برایش زکات فطر پرداخت میشود.
اما مقدار آن نیم پیمانه گندم یا یک پیمانه جو برای هر فرد است. میتوان قیمت آن را نقدی پرداخت نمود. در برگی که من دارم در تاریخ 4/10/1974 مقدار آن دو لیرهی سوریه تعیین شده بود و اکنون سی لیره است. نیم پیمانه گندم درجه دو اکنون بیست و پنج لیره است یعنی دو کیلو گندم درجه یک سی لیره است. حداقل برای هر نفر بیست و پنج لیره است. نصاب افزایش مییابد. از خرما برای هر فرد سیصد و بیست لیره است. کشمش، خرما، جو و گندم چهار قیمت دارند که کمترین آن بیست و پنج لیره برای گندم است. کسی هست که صد لیره میپردازد. پانصد، پنجاه اما کمتر از بیست و پنج لیره زکات فطری وجود ندارد. حداکثر به اندازهی توان و سخاوت بستگی دارد.
﴿وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ ﴾
(و هر كار خوبى براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بيشتر باز خواهيد يافت.)
(( إن صوم رمضان معلقٌ بين السماء والأرض ولا يرفع إلا بزكاة الفطر ))
((روزه رمضان در قبولى و عدم قبولى بین آسمان و زمین معلّق است و بالا نمىرود تا وقتى كه زكات فطره پرداخت شود.))
پیش از دعا طبق معمول در مسجد شما ده انجمن خیریه است که برخی به ناتوانها کمک میکنند و برخی به فقرا و برخی از محلهی شما هستند و برخی از محلههای دورتر میباشند. برخی به کر و لالها کمک میکنند وبرخی به دانشجویان کمک مینمایند. به هر حال این انجمنها را به سخاوت و بخشش عادت دادهاید. از درگاه خداوند خواستارم که همیشه در اوج این چشم انداز و امید باشید و بپردازید تا خداوند از شما هر مشکلی را بر طرف نماید. باید زکات اموال خود را بدهید و زکات فطر را بپردازید به شرط این که بگویید: این زکات فطر است. تا این که در کناری گذاشته شود و پیش از نماز عید پرداخت شود و گرنه این زکات فطر ساقط نمیشود.
دعا:
بارالها ما را در زمره هدايت يافتگان درگاهت قرار ده. وبا آنان که گناهانشان را آمرزيدهای همراه گردان. و به دوستی گير با دوستانت و در آن چه بما ارزانی داشتهای برکت نِه. و ما را در پناه خويش از زشتی و پليديها دورگردان چرا که قضا و قدر در دست توانای توست و کسی را قدرت محاسبه تو نيست. به ما ببخش و ما را محروم نکن و ما را اکرام کن و ما را خوار نکن و ما را برتری ده و بر ما برتری نده و ما را خشنود ساز و از ما خشنود باش. از ترس خود چیزی بهرهی ما کن که میان ما و نافرمانیات فاصله ایجاد کند و از طاعت خود چیزی به ما بده که ما را به بهشت تو برساند و از یقین چیزی بده که سختیهای دنیا را بر ما آسان کند و خداوندا ما را از گوش و چشم و قدرت تا زمانی که زندهایم بهره مند بفرما و آن را از ما به ارث بگذار و انتقام ما را از ظالمان به ما بگیر و ما را بر دشمنان ما پیروز بگردان و دنیا را بزرگترین هدف ما و هدف علم ما قرار نده و کسانی که از تو نمیترسند و به ما رحم ندارند را بر ما مسلط نکن ای خدای جهانیان. خداوندا با حلال خود ما را از حرام بی نیاز و با طاعت خود ما را از نافرمانی باز دار و با فضل خود ما را از دیگران بی نیاز فرما. بار خدایا عورات ما را بپوشان و ناآرامیهای ما را آرامش ببخشا و ما را در سرزمینهایمان در امنیت بدار و این سرزمین و سایر سرزمینهای مسلمانان را حاصلخیر و آرامش بخش قرار بده. بار خدایا ما را یاری بفرما و ما را از ناامیدان قرار مده و ما را با سالها نابود نفرما و مانند بدکاران با ما رفتار مکن ای خداوند جهانیان. خدایا با برتری و رحمت خود کلمهی حق و دین را والایی ببخش و اسلام و مسلمانان را یاری ببخش، خدایا والیان مسلمانان را به آن چه خود دوست داری و خشنود میشوی توفیق بده، تو بر هر چه خواهی توانایی و شایستهی اجابت کردن هستی.