- نام های نيک خداوند
- /
- نام های نيک خداوند 1996
لا اله الا الله کلمهی توحید:
با نام سی و سوم از نامهای نیک خداوند در خدمت شما هستیم. منظور از نام این سخن خداوند در قرآن کریم است:﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ ﴾
﴿ پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست و براى گناه خويش آمرزش جوى و براى مردان و زنان با ايمان [طلب مغفرت كن] و خداست كه فرجام و مآل [هر يك از] شما را مى داند.﴾
" پس بدان که " لا إله إلا الله " ، کلمهی توحید است و تمام اسلام و ایمان و احسان در این کلمه گرد آمده است و مسلمانان این کلمه را در اوقات فراوانی تکرار میکنند و در تمام مناسبتها بر زبان میآورند تا جایی که از معنای آن بی خبر ماندهاند. وقتی میگوییم این کلمه شعار اسلام است به این معناست که دین تماما بر پایهی این کلمات استوار است. آیا خداوند متعال نفرموده است:
﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ﴾
﴿ و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر اين كه به او وحى كرديم كه خدايى جز من نيست پس مرا بپرستيد. ﴾
لا إله إلا الله مضمون رسالت تمام پیامبران بوده است. نکتهی بسیار ریز این است که دین را به صورت کامل داشته باشید و تمام دینهای آسمانی و رسالتهای تمام پیامبران را در چند کلمه گردآورد. این کلمهی توحید «لا إله إلا الله» را روزانه دهها بار بلکه صدها بار تکرار میکنیم ولی اگر معنای حقیقی آن را میدانستیم حال ما این نبود. از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است:
((عَنْ طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ كَرِيزٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَفْضَلُ الدُّعَاءِ دُعَاءُ يَوْمِ عَرَفَةَ وَأَفْضَلُ مَا قُلْتُ أَنَا وَالنَّبِيُّونَ مِنْ قَبْلِي لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ.))
(از طلحه بن عبیدالله بن کریز روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بهترین دعا، دعای روز عرفه است و بهترین چیزی که من و پیامبران پیش از من گفتهاند: لا إله إلا الله وحده لا شریک له بوده است.)
معنی لغوی کلمهی لا اله الا لله:
اما پیش از هر چیزی به معنای لغوی این کلمه میپردازیم. لا إله الا الله، یکی از علمای توحید میگوید: «الله اسم علَم برای ذات کامل است. علم واجب الوجود یعنی الله است. در هستی ممکن الوجود وجود دارد که هر آن چه غیر از الله هستند و در هستی مستحیل الوجود نیز میباشد»، پس الله علَم برای ذات کامل و بی نقص و واجب الوجود است. علَم برای خالق بودن، علم برای آفریننده، تصویرگر، عزیز، جبار، متکبر است. نامهای نیک همه در لا إله إلا الله جمع شده است. علَم برای ذات است. برخی گفتهاند: (الله) اسم ذات اعظم است، برای همهی کلمات الله بحثی جداگانه دارد. اما اگر بخواهید به ذات کامل اشاره کنید، به واجب الوجود توصیف شده به صفات وجود و کمال و وحدانیت اشاره کنید باید به (الله) اشاره کنید: علَم برای ذات است. تمام نامهای نیک در کلمهی الله گرد آمده است به همین دلیل میگوییم: يا الله، یا ارحم الراحمين، یا (الرحمن الرحیم) یا (الله). برخی گفتهاند: نام اعظم الله (الله) است و برخی گفتهاند (الرحمن الرحیم) است و برخی گفتهان: هر اسمی که شما را به لرزه وا دارد و تحت تأثیر آن قرار گیرید نام اعظم خداوند است. به هر حال در این کلمه لا إله الا الله، الله علم برای ذات واجب الوجود است یعنی تمام نامهای نیک خداوند در (الله) جمع شده است و حال معنای اله چیست؟در فرهنگ لغت آمده است: أَلَهَ يَأْلَهُ إِلَهَةً وأُلوهَةً وأُلوهِيَةً یعنی پرستش کرد. پس أَلَهَ به معنای پرسش کردن خداوند میباشد. اما أَلِهَ يَأْلَهُ أَلَهاً یعنی سرگشته و حیران شد. أَلِهَ إليه یعنی به او پناه آورد. اینها معانی برداشت شده از معنای أَلَهَ يَأْلَهُ إِلَهَةً وأُلوهَةً وأُلوهِيَةً یعنی پرستید، میباشد. پس پرستش به معنای اطاعت کردن نیست. بلکه به معنای پرستیده شدن و اطاعت شدن است علاوه بر معنای اطاعت معنای دیگری نیز دارد: فرمان برد و دوست داشت. اما اگر "فرمان برد ولی دوست نداشت" این عبادت و پرستش نیست. یا دوست داشته باشد و عبادت نکند، این محال است. پس اوج محبت همراه با اوج فرمانبرداری؛ پرستش است.
پس دوست داشت و فرمان برد به معنای (پرستید) است، حال معبود کیست؟ الله است، برخی از گفتههای علما در بارهی این واژه: "جز الله معبودی که شایستهی عبادت باشد؛ وجود ندارد"، چه کسی سزاوار پرستش است؟ آفریدگار، بنابراین هیچ آفریننده به جز الله وجود ندارد. چه کسی سزاوار پرستش است؟ خداوند روزی دهنده، بخشنده، بازدارنده، والایی بخش، خوار کننده، عزت دهنده، پست کننده، او هر چه بخواهد میکند، او عزیز و مستبد، و بسیار غالب است، و اگر گفتید: لا إله: یعنی معبودی نیست؛ معبود کیست؟ جبران کننده است، معبود کیست؟ قوی و قدرتمند است. معبود کیست؟ آسان کننده است. معبود کیست؟ اوست آفریننده، خالق، صورت دهنده، روزی دهنده، بازدارنده، بخشنده، والایی بخش و خوار کننده. پس آن که سزاوار پرستش است روزی دهنده است. بنابراین (لا إله): یعنی هیچ معبود و روزی دهندهای جز خدا نیست. پس اگر گفتید لا إله الا الله یعنی هیچ بخشنده، بازدارنده، والایی بخش، پست کننده، عزت بخش، خوار کننده، روزی دهنده، بسیار دهنده، و بی نیاز، آفریننده و باز آفرینی جز الله وجود ندارد. تمام نامهای نیک وقتی در الله جمع شدهاند؛ یعنی تنها معبود اوست.
بنابراین أَلَهَ يَأْلَهُ إِلَهَةً وأُلوهَةً یعنی پرستید و پرستش نهایت تواضع همراه با عشق را میرساند و هرگز عبادت نخواهید کرد و او را دوست نخواهید داشت مگر او را شناخته باشید. پس پرستش سه مرحله دارد: شناخت و فرمانبری عاشقانه و خوشبختی.
معنای دوم: أَلِهَ، معنای اول که همان أَلَهَ است؛ گذشت و دوم که منظور ما نیز هست أَلِهَ يَأْلَهُ أَلَهاً یعنی سرگشته و حیران شد. انسان سرگشتهی چه کسی میشود؟ کوچک یا بزرگ؟ با شکوه یا فرومایه؟ ثروتمند یا فقیر؟ پس سرگشتگی یکی از معانی عظمت است که عقلها مفتون آن میشوند و جانها سرگشته و حیران او میشوند و دلها عاشق او میگردند. بنابراین از یک سو معبود میباشد. چرا معبود؟ زیرا آفریننده است. چرا معبود؟ زیرا روزی دهنده است. چرا معبود؟ چون هر چه خواهد میکند. چرا معبود؟ زیرا قوی است. چرا معبود؟ زیرا زنده میکند و میمیراند. عزت میبخشد، خوار میکند. این معنای اول.
معنای دوم: چرا معبود؟ بزرگی و عظمتش عقلها را حیران میکند؛أَلِهَ يَأْلَهُ أَلَهاً یعنی سرگردان شد.
معنای سوم: أَلِهَ إليه یعنی به او پناه برد. یعنی ای انسان، هیچ پناهی جز (الله) برای تو وجود ندارد. پس معنای لا إله إلا الله یعنی هیچ معبودی، بزرگی، پناهی جز الله وجود ندارد. طبعا الاله همان الله است اما این لای نفی جنس است. تفاوت میان لای نفی جنس و لای نفی عادی در چیست؟
مثلا میگویید: لا طالب في الصف بل طالبة، هیچ دانشجوی پسری در کلاس نیست بلکه دانشجوی دختر است. یعنی جنس مذکر وجود ندارد. اما اگر گفتید لا طالب في الصف بل طالبان، در این حالت چه چیزی را نفی کردهاید؟ مفرد را نفی کردهاید. لامی که نفی مفرد میکند لام حجازی نام دارد. اما لامی که جنس را نفی میکند، لام نفی جنس نام دارد. اگر کسی به شما بگوید آیا نان دارید؟ و شما بگویید: لا خبز عندی، من هیچ نانی ندارم، مقصود نه نان، و نه گندم و نه آرد و نه هیچ یک از انواع گندم. لا خبز عندي بل لحم. با لا خبز شما مفرد را نفی کردهاید و شاید انواع گندم را داشته باشید و تنها نان را نفی نمودهاید.
بنابراین (لا إله) هر گونه معبودی به جز الله را در هستی نفی میکند. برخی از علما گفتهاند: معنای اول همان است که ابن عباس گفته است لا إله إلا الله یعنی هیچ نفع دهنده، زیان رساننده، عزت بخش، خوارکننده، بخشنده، بازدارنده ای جز الله وجود ندارد. این تفسیر ابن عباس است. برخی میگویند: «هیچ معبودی نیست که امید به فضل او داشت، از عدالت او ترسید، از ستم او در امان ماند، روزی او را خورد، دستورش را رها کرد، آمرزشش را طلبید، مرتکب نواهی او شد و از فضل او محروم شد به جز خدایی که پروردگار مؤمنان است و گناهان مؤمنان را میبخشد و اشتباهات خطاکاران را میپوشاند و امید والای امیدواران و مقصد نهایی عارفان است».
مقصد علم توحید و مقصد عمل تقوا است:
خواهش من این است که عزیزان به تحقیق و تأمل زیاد در این کلمه بپردازند. این کلمه، اولین کلمهی اسلام است. کلمهی توحید است. تمام دین در همین کلمه جمع شده است. برخی گفتهاند: (لا إله إلا الله) اشاره به شناخت و توحید با زبان ستایش و ایمان به پادشاه ستوده میباشد. بله، اشاره به شناخت و یگانگی الله.میدانید که اوج علم توحید و اوج عمل تقوی است. وقتی شما به یگانگی الله و تقوای الهی رسیدید زمام امور خود را به دست میگیرید. حقیقت این است که وقتی به یگانگی اقرار میکنید یا پایبند میشوید هرگز احساس نمیکنید که کسانی دیگر امور شما را در دست دارند و شما در اختیار تمام آنها هستید. چه زمان گرایش شما تنها به خداست، تنها او را میپرستید و تنها از او فرمان میبرید و تنها به او روی میآورید و تنها به درگاه او امیدوار میباشید و تنها از او میترسید وتنها به بخشش او دل بسته میباشید؟ زمانی که یقین داشته باشید که هیچ خدایی به جز او نیست.
مسأله بسیار مهم است. تا زمانی که احساس کنید قدرتی در زمین وجود دارد که میتواند به شما سود برساند و یا قدرتی دیگر وجود دارد که میتواند به شما زیان برساند در این حالت هرگز قادر به یگانه پرستی خداوند نخواهید بود؛ بنابراین خداوند متعال تنها زمانی شما را امر به پرستش نموده که یقین داشته باشید بازگشت همهی امور به سوی اوست و هیچ معبودی جز الله نیست. و باید اینگونه آن را درک کنید: اله همان معبود است و کسی که خالق را پرستش میکند او:
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾
﴿ اى مردم پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پيش از شما بودهاند آفريده است پرستش كنيد باشد كه به تقوا گراييد. ﴾
مهاهیم کلمهی لا اله الا الله:
بنابراین (لا إله الا الله) یعنی هیچ معبود حقیقی جز الله وجود ندارد. چه کسی سزاوار پرستش است؟ همان روزی دهنده. کیست که سزاوار پرستش است؟ همان که بخشنده، بازدارنده، والایی بخش، خوارکننده، عزت بخش، پست کننده، قوی و غالب و جبران کننده است. تمام نامهای نیک دلالت بر این دارد که صاحب آن سزاوار پرستش است و او همان معبود یگانه است. این معنای اول.هر چقدر دربارهی خداوند بدانید؛ باز هم او بزرگ تر و باعظمت تر است، خداوند متعال قدرت بی پایان دارد و قدرتش پایان ناپذیر و جاودان است.. شکوه، قدرت، جمال، رحمت، عدالت ، محبتش به بندگانش پایان ناپذیر است یعنی پایان همهی پایانها خداوند سبحان است.
معنای سوم: هیچ پناهی جز الله برایتان وجود ندارد. أله إلیه: یعنی به او پناه برد. برخی گفته اند: (لا اله) برای تشویق و ترغیب است و اگر تمایل پیدا کردید تنها یگانهی سزاوار تمایل به او، خداوند است. و (لا اله) برای ترس و خوف است. وقتی ترسیدید تنها باید از خدا بترسید. وقتی با خودتان احساس ترس نمودید تنها قدری که باید در هستی از او بترسید، خداوند یگانه است. و اگر با خودتان احساس کردید باید دوست داشته باشید، در هستی موارد زیبا فراوان و مردان وزنان و اماکن و خانهها و خودروهای بسیاری برای دوست داشتن است. اما وقتی احساس دوست داشتن نمودید تنها سزاوار محبت شما خداوند است.
این معنای چهارم است، یعنی هیچ معبودی برای تمایل به او و ترس از او به جز الله وجود ندارد. او تنها کسی است که گرفتاری را برطرف میکند: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید: «بنده تنها باید از گناه خویش احساس ترس کند و تنها به درگاه پروردگارش امیدوار باشد». پس توحید برای مؤمن حالتی آرامش بخش است بلکه توحید حالت سلامت روانی است و خلاف توحید بیماری است. هنگامی که کسی احساس کند امور وی به دست یکی از هم نوعانش هست که او را دوست ندارد و آرزوی نابودیاش را کند این احساس به تنهایی احساس بیمارگونه است. احساسی ویران گر و نابودکننده است. اگر اطمینان یافتید که امورتان به دست کسی غیر از خداست همین اطمینان کافیست تا انسان را نابود کند پس اگر احساس محبت کردید تنها خداوند سزاوار محبت شماست و اگر ترسی به شما وارد شد تنها از خداوند بترسید و اگر قرار شد به قدرتی تکیه بزنید تنها بر قدرت خداوند تکیه بزنید ویاری بجویید و اگر خواستید به کسی اعتماد کنید تنها به خدا اعتماد ورزید.
کلمهی معبود خود به معنای هیچ معبود به حقی وجود ندارد، است. علمای سلف تمام این معانی را در کلمهی معبود جای داده اند. معبودی که سزاوار پرستش است. آیا انسان نابود شونده، سزاوار پرستش است؟ انسانی که خواهد مرد. انسانی که نیست بوده و به وجود آمده و سپس به همان نیستی بازخواهد گشت، این موجود سزاوار پرستش نیست.
از عمران بن حصین روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از من پرسید-پیش از اسلام آوردنش- ای حصین چند خدا را میپرستی؟ گفت: شش یا هفت خدای زمینی و یک خدای آسمانی را میپرستم. فرمود: کدام را از روی میل و یا ترس میپرستی؟ گفت: همان خدایی که در آسمان است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: همان خداوند آسمان تو را بس است.
شما به خدایگان زمینی نیاز ندارید. این دلیل سلامت روانی است. امور انسان تنها در ید قدرت یک قدرتمند است که برای لقایش تلاش دارد، او را خشنود میکند و از او میترسد و به او امیدوار است و از او فرمان میبرد. سپس فرمود ای حصین اگر اسلام میآوردی دو کلمه به تو میآموختم که تو را سود رساند. حصین اسلام آورد و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خداوند این دو کلمه را به من آموخت: فقال اللهم ألهمني رشدي وأعذني من شر نفسي (بار خدایا هدایتم را به من الهام نما و از شر خودم در امانم نگه دار). و متن حدیث این چنین است:
از عمران بن حصین روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از پدر من پرسید: ای حصین چند خدا را میپرستی؟ گفت: شش یا هفت خدای زمینی و یک خدای آسمانی را میپرستم. فرمود: کدام را از روی میل و یا ترس میپرستی؟ گفت: همان خدایی که در آسمان است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: همان خداوند آسمان تو را بس است. سپس فرمود ای حصین اگر اسلام میآوردی دو کلمه به تو میآموختم که تو را سود رساند.وقتی حصین اسلام آورد به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفت: ای رسول خدا دو کلمه ای را که وعده دادی را به من بیاموز. فرمود: اللَّهُمَّ أَلْهِمْنِي رُشْدِي وَأَعِذْنِي مِنْ شَرِّ نَفْسِي. (بار خدایا هدایتم را به من الهام نما و از شر خودم در امانم نگه دار).
اینها بخشی از معنای کلمهی لا اله الا الله بود.هیچ عملی قبل از لا اله الا الله وجود ندارد و هیچ گناهی را باقی نمیگذارد:
موضوعی ظریف در بارهی این کلمه وجود دارد. کلمهی توحید. اگر بخواهیم احادیثی را که از فضایل لا اله الا الله سخن میگوید را گردآوری کنیم این احادیث بسیار زیاد است و آثار بسیار زیادی از سلف صالح بر جای مانده است. چنان که در ابتدای بحث گفتم هیچ عملی بر لا اله الا الله مقدم نیست و هیچ گناهی را باقی نمیگذارد، چطور؟به شرک مینگریم، پیش از آنکه به یقین لا اله الا الله برسید در زندگی شما خدایان زیادی وجودی داشته است. کار به جهان اسلام نداشته باشید. با حقیقت همراه باشید. مثلا شخصی در زندگیاش از نظر توحیدی ضعیف است. افراد بسیاری بر او تأثیر میگذارند و اگر بخواهد به آنان بگراید و تلاش در خشنودی آنان داشته باشد و از خشم آنان بترسد و آرزوها و امیدهایش به آنان باشد، این شرک است. اگر به زید امیدوار بودید و از عبید ترسیدید و به نزد فلانی امید داشته باشید و از فلانی بترسید در این حالات اعمال نیک خالصانه برای خدا نخواهد بود.
هیچ عملی بر آن پیشی نمیگیرد، پیش از آنکه به لا اله الا الله ایمان آورید اعمال شما آمیخته به شرک بود و به غیر الله امیدوار بودید واز غیر او میترسیدید و امورتان را به کسی غیر از او واگذار میکردید. اما وقتی به لا اله الا الله ایمان آوردید گناهی برایتان باقی نگذاشته است. چرا برای خشنودی زید از فرمان خداوند سرپیچی کردید؟ زید هم در قبضهی قدرت الهی است.
فکر نمیکنم بر کسی پوشیده باشد آنچه را پیشتر دربارهی یکی از خلفاء ینی امیه نقل نمودم یعنی یزید بن معاویه که فرمانی را برای والی بصره فرستاد. و وقتی این دستور رسید حسن بصری از بزرگان تابعین نزد این والی بود. دستور برخلاف انتظار آمده بود. برخلاف حق صادر شده بود و والی از این امر شگفت زده شد! این والی به حسن بصری گفت، چکار کنم؟ تنها یک پاسخ کوتاه به او داد که خلاصهی تمام توحید بود، گفت: «بدان که خداوند تو را از مجازات یزید حفظ میکند اما یزید نمیتواند تو را از عذاب خداوند در امان نگه دارد».
بنابراین او معبود است. وقتی کسی را میبینید که نافرمانی خداوند را میکند تا فلانی را خشنود سازد و در اعمال نیک خود کوتاهی میکند تا زید را خشنود کند و مرتکب گناهانی میشود تا عبید را خشنود سازد این فرد ایمان وتوحیدش ضعیف است. بنابراین در زندگی روزمره افرادی هستند که برخی را خدا میدانند و آنان را شایستهی پرستش وفرمانبری وتواضع ومحبت میبینند. پس توحید چیست؟ یعنی اینکه ماسوای الله را از هر نظر، از نظر محبت، ناخشنودی، ترس، طمع، امید وخشنودسازی رها کنید.
بهترین ذکر لا اله الا الله است. دشمن وقتی به تنگنا رسید به این ذکر دست یازید. این دشمن که بود؟ فرعون. وقتی در آستانهی غرق شدن قرار گرفت به کلمهی توحید روی آورد وگفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی جز معبودی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند، وجود ندارد». گاهی کافر به این اعتبار که برگهای برندهی فراوانی در دست دارد و از جمله اینکه مالش میتواند نجاتبخش او باشد و مرکز بزرگی از مراکز او میتواند او را نجات دهد و پیروانش او را یاری میکنند، همهی اینها را خدایگانی میداند و وقتی خداوند برایش امری ناپسند روانه میکند تمام این خدایانی که گمان میکرد، قادر به نجات او نیستند و در این لحظه سرگردان و پشیمان میگردد و میگوید: لا إله إلا الله.
گاهی انسان در آغاز زندگی میپندارد مال ومنال همه چیز است ولی هر چه عمرش بالاتر میرود میبیند مال آن قدر بی ارزش میشود که آن را چیزی به حساب نمیآورد وهمه چیز نیست. وقتی مرگ فرا میرسد تنها خدا را باور دارد و مال را امانتی میداند که باید بازگرداند و خداوند تنها به این دلیل آن را در اختیار او قرار داده که عامل تقربش به خدا گردد.
عبادت نهایت حب و عشق و نهایت طاعت و فرمانبرداری است:
میخواهم معنای الوهیت را باز کنم. خداوند میفرماید:﴿أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً﴾
﴿آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى آيا [مى توانى] ضامن او باشى.﴾
" آيا آن كس كه هواى [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى " اگر چیزی را دوست داشته باشید و به خاطر آن از فرمان خدا سرپیچی کنید گفته میشود شما آن چیز را میپرستید. عوام میگویند با فلان دختر ازدواج کرده است و او را میپرستد. معنی پرستیدن چیست؟ او را دوست دارد و به او اعتماد دارد و با تمام اخلاص در خدمت او است و از او فرمان میبرد و حتی اگر او را به گناهی امر کند. پس پرستش چنان که میگویم همیشه هدف محبت و فرمانبری است. اگر این فرمانبری و آن محبت را به کسی غیر از خدا بخشیدی این نادانی وجهالت است. وبنابراین وقتی میگویند: هدف وپایان دانش، توحید است به این معناست که در آن مرحله شما تمامی مخلوقات را عروسکهایی میبینید که خداوند در حال حرکت دادن آنان است:
﴿فَكِيدُونِي جَمِيعاً ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ * إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾
﴿ پس همه شما در كار من نيرنگ كنيد و مرا مهلت مدهيد * در حقيقت من بر خدا پروردگار خودم و پروردگار شما توكل كردم هيچ جنبنده اى نيست مگر اينكه او مهار هستىاش را در دست دارد به راستى پروردگار من بر راه راست است. ﴾
پس این دشمن، دشمن خدا وقتی میبیند که در حال غرق شدن است به خدا پناه میبرد و میگوید:
فرق میان کسی که مجبور میشود به خدا ایمان بیاورد و بین کسی که به اختیار خود ایمان میآورد:
﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْياً وَعَدْواً حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾
﴿ و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم پس فرعون و سپاهيانش از روى ستم و تجاوز آنان را دنبال كردند تا وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويدهاند نيست و من از تسليمشدگانم. ﴾
اما دوست خداوند، سیدنا یونس وقتی در شکم ماهی افتاد و در سه تاریکی قرار گرفت، خداوند متعال فرمود:
﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾
﴿ و ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه معبودى جز تو نيست منزهى تو راستى كه من از ستمكاران بودم. ﴾
چرا این دعا از سیدنا یونس پذیرفته شد اما از فرعون پذیرفته نشد؟ هر دو در سختی ورنج افتاده بودند. میگوید: لا إله الا الله. علما گفته اند: فرعون خداوند را پیش از سختیاش نشناخته بود ودر نتیجه این دعا در هنگام تنگا برایش سودی نداشت. سیدنا یونس قبل از افتادن در سختی خداوند را میشناخت و وقتی به سختی افتاد این دعا برایش سودمند بود. این تفاوت نخست میان آن دو است. فرعون چه گفت:
﴿فَحَشَرَ فَنَادَى * فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى﴾
﴿ و گروهى را فراهم آورد [و] ندا درداد * و گفت پروردگار بزرگتر شما منم. ﴾
اما يونس اندوه زده بانگ نمود:
﴿فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾
﴿ و اگر او از زمره تسبيحكنندگان نبود * قطعا تا روزى كه برانگيخته مى شوند در شكم آن [ماهى] مىماند. ﴾
خوانندهی گرامی من شما را و تمامی مردم را دعوت به تدبر میکنم. وقتی کسی به تنگنا میافتد یا از بیماری لاعلاجی رنج میبرد یا به مشکل بزرگی بر میخورد و یا مصیبتی بلاگونه در پیش رویش دارد تمام شریکان را فراموش میکند و تنها به سوی الله میرود. کاش او این حقیقت را در آسایش خود درک میکرد! اما هنگامی که مصیبت او را فرا میگیرد و او را محاصره میکند و سرگردان میماند، آنگاه به سراغ الله میرود و تنها او را میبیند.
یکی از دوستان برایم میگفت که هواپیمایی گروهی از متخصصان را حمل میکرد که شعار «لا إله» سر میدادند؛ یعنی خدایی نیست. آنان ملحد بودند. این هواپیما ناگهان از میان ابری صاعقه دار و هوایی طوفانی در شرایط جوی بسیار بدی میگذشت. یکی از آنان میگفت ای خدا، ای الله. و قرآن داستان شخصی را بیان میکند که وقتی بر امواج دریا سوار شد. دریا طوفانی شد و به تلاطم افتاد و کشتی بزرگ چون پَری در محل وزش باد قرار گرفت و آنگاه آن شخص کسی جز خدا را نمیشناخت. پس در حقیقت مؤمن خداوند را تنها معبود که همه چیز در اختیار اوست ، میبیند و این را آیهی زیر با دلالت دقیق خود، تاکید میکند:
﴿صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ﴾
﴿ راه همان خدايى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست هشدار كه [همه] كارها به خدا باز مىگردد. ﴾
اکنون باید از خود بپرسیم: امور به دست چه کسی بوده است؟ به دست خدا بوده است و همچنان به دست خداوند خواهد بود و جاوادانه در قبضهی قدرت او خواهد ماند. اما اهل دنیا روی گرداناند و امور را در اختیار کسی دیگر غیر از خدا میدانند. اما مؤمن در دنیا همیشه امور را در اختیار الله میداند به همین دلیل بندگان چیزی بهتر از توحید نیاموختهاند .
نکتهی دیگری که وجود دارد این است که سیدنا یونس گفت «لا إله إلا انت سبحانک» واژهی (أنت) یعنی یونس او را مستقیم وبی واسطه مورد خطاب قرار میدهد. اما فرعون چه گفت: «لا إله إلا الذي آمنت به بنو اسرائیل». سیدنا یونس گفت: «لا إله الا أنت» و گویی خداوند را در کنار خود حاضر میبیند اما فرعون شنیده بود که موسی خدایی دارد که همهی امور را در اختیار دارد و چون در آستانهی غرق شدن قرار گرفت احساس کرد خدای موسی در حال غرق کردن اوست و بنابراین گفت: «لا إله إلا الذي آمنت به بنو اسرائیل» و خدا را با ضمیر غائب آورده است واین نشان میدهد او مطمئن نبوده است. بنابراین میفرماید مرا در آسایش بشناس تا تو را در سختی دریابم. (لا إله الا الله) سیدنا یونس پذیرفته شد؛ زیرا از تسبیح کنندگان بود و از فرعون پذیرفته نشد؛ زیرا از ذکر کنندگان نبود.
وقتی در سختی بیفتید، صرف نظر از میزان ایمان، نوع باور، و میزان توحیدتان میگویید: ای الله. اما اگر ایمان شما پیش از سختیها قوی باشد میگویید یا الله لا اله الا انت و نزد خداوند امتیاز دارید. سابقهی عمل نیک دارید. او میداند شما رحمت او را شناخته ودریافتهاید وشما نسبت به بخشش وقدرت ومحبتش واقف هستید. علما میگویند: وقتی فرعون این واژه را بیان کرد (لا إله إلا الذي آمنت به بنو اسرائيل) از روی تعبد و خداپرستی نبود بلکه گفت تا خود را برهاند. میان کسی که مجبور به ایمان به خدا میشود وکسی که داوطلبانه به او ایمان میآورد از آسمان تا زمین فرق است.
میانهروی در دین:
هر کس میداند که جهان به شرق وغرب تقسیم میشود و به ملتهایی که فرد یا گروه را میستایند و هر دو گروه افراطیاند و به وسط باز گشتند و آن اسلام است و آنان نه به این خاطر که اسلام دین و باور است، به آن روی آوردند بلکه طبیعت شرايطی که در این زیاده روی وافراط گرایی آنان را در برداشت، آنان را به اعتدال گرایی کشاند. پس کسانی که فقط به فرد و به حساب گروه، به او ایمان آوردند به حساب فرد مجبور به بازگشت به گروه شدند و مجبور به مراعات حقوق فردی شدند و بنابراین به حد وسط واعتدال بازگشتند و این معنای این سخن الله تعالی است:﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾
﴿ و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبله اى را كه [چندى] بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى كند از آن كس كه از عقيده خود برمى گردد بازشناسيم هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت[شان] كرده سخت گران بود و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است. ﴾
" و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم" ، پس فرعون وقتی پیش از غرق شدن، گفت: لا إله الا الله، این عبارت را برای رهایی از غرق شدن گفت. این بیان میکند که بنی اسرائیل وقتی از دریا بیرون رفتند قومی را دیدند که دل به بتان خود بستهاند و گفتند ای موسی برای ما نیز مانند آنان خدایی تعیین کن. آیا نمیبینید که دریا تبدیل به رهگذری خشک گردیده است. علما میگویند: آنان به موسی ایمان آوردند تا از فرعون رهایی یابند. ایمان آنان آمیخته به مصلحت بوده است. به همین دلیل والاترین نوع ایمان این است که ایمان داشته باشید خداند تنها آفرینندهی سزاوار پرستش است. رابعه عدویه این مطلب را چنین گفته است: «خدایا من تو را به خاطر ترس از جهنم و یا شوق به بهشت عبادت نکردم، بلکه تو را سزاوار عبادت دیدم»
قصد آنان نی بهشت برین است و نه حور زیبای خانه نشین است
بس که دیدار دوست آنان را هدف که این تمنای قوم بهترین است
برخی گفتهاند فرشته ای تمامی عبادات را به سوی الله بزرگ بالا میبرد به جز کلمهی لا اله الا الله که خودش به تنهایی نزد الله بالا میرود و این برداشت از قول الله تعالی است که میفرماید:
﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ﴾
﴿ هر كس سربلندى مى خواهد سربلندى يكسره از آن خداست سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى رود و كار شايسته به آن رفعت مى بخشد و كسانى كه با حيله و مكر كارهاى بد مى كنند عذابى سخت خواهند داشت و نيرنگشان خود تباه مىگردد.﴾
هدیت این است که بدانی که معبودی نیست جز او:
یک نکتهی بسیار مهم در حدیث شریف –که قبلا نیز گفتم- به چشمم خورد – "کسی که علمش فزون شود هداتش افزون نمیشود"- گویا خطی برای علم وهدایت وجود دارد-خط علم این است که کتابی را بخوانید و آن را بفهمید و درک کنید و حفظ نمایید و یا به سخنرانی گوش دهید و در آن تامل کنید وکلیات ودلایلی که دربارهی اندیشههای آن آورده میشود را از فکر بگذرانید. این علم است: که اطلاعات، حقایق، افکار، تصورات و باورهایی را بدست آورید. اما هدایت چیست؟ کسی که علمش افزون گردد اما هدایتش افزون نگردد. خط هدایت از خط علم کوتاهتر است. گویا هدایت به معنای دانستن این مطلب است که خداوند سبحان: غیر از او معبودی نیست، و باید او را به یگانگی یاد کنید و تنها او را بپرستید. میتوان گفت که تمام دین یگانگی و پرستش الله است. در قرآن داستانهای پیامبران زیادی آمده است " و همگی رسالتشان این بوده که خدا را بپرستید که غیر از او خدایی وجود ندارد":﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾
﴿ و به سوى [قوم] ثمود صالح برادرشان را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد براى شما معبودى جز او نيست در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است اين ماده شتر خدا براى شماست كه پديده اى شگرف است پس آن را بگذاريد تا در زمين خدا بخورد و گزندى به او نرسانيد تا [مبادا] شما را عذابى دردناك فرو گيرد. ﴾
این آیه بارها تکرار شده و ده بار یا کمتر آمده است: " اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ " و بنابراین دین ما ایمان به لا اله الا الله و پرستش خداوند گردیده است. پایان علم توحید و پایان عمل فرمانبرداری از الله است.
در روایت ماثور آمده است که هرگاه بنده بگوید: لا إله الا الله پاداشی از بهشت به اندازهی پاداش یک زن ومرد کافر در صورت کافر نبودن، به او میبخشد ودلیل آن هم این است ه وقتی او این عبارت را میگوید گویی بر زن ومرد کافر دست رد زده وناگزیر سزاوار پاداش است.
علم خواهان بحث و تحقیق و بررسی است:
خداوند در قرآن چه دستوری به ما داده است؟﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ﴾
﴿ پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست و براى گناه خويش آمرزش جوى و براى مردان و زنان با ايمان [طلب مغفرت كن] و خداست كه فرجام و مآل [هر يك از] شما را مىداند. ﴾
" پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست " علم اقتضا میکند انسان به دنبال پژوهش، بررسی، يقین، کند وکاو، تحقیق و استدلال برود و در نهایت به یک باور برسد. اما کسی که علم او در حد تردید و شک باقی میماند آن علم، علم نیست:
﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾
﴿ در حقيقت مؤمنان كسانىاند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر] شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كردهاند اينانند كه راستكردارند. ﴾
برخی در تفسير آیهی زیر گفته اند:
﴿حم * عسق﴾
﴿ حاء ميم* عين سين قاف ﴾
گفته اند: حاء حلم و حکمت وحجت الله است میم ملک ومجد اوست و عین عظمت علو [والایی] وعزت وعلم وعدالت او است و سین سنا [آشکار] و سر [نهان] اوست و قاف قهر وقدرت او میباشد. الله بزرگ میفرماید: به حلم، حکمت، حجت، مجد، ملک، عظمت، عدالت، علم، عزت، علو و سر وثناء وقدرت وقهر من سوگند که گویندهی لا اله الا الله را عذاب نمیکنم؟ چرا عذاب نمیکند؟ زیرا میداند که تمام امور به دست خداوند است و بنابراین بر این امر الهی پایبند میماند. خلاصهی این دین این است که دانسته شود تمام امور به خدا باز میگردد.
آیات و احادیثی در مورد توحید:
به همین تناسب برخی از آیات توحیدی را بیان میکنم. در قرآن آیاتی در بارهی توحید وجود دارد که از نظر دلالی و بیانی بسیار زیباست. از جمله میفرماید:﴿وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾
﴿ و نهان آسمانها و زمين از آن خداست و تمام كارها به او بازگردانده مىشود پس او را پرستش كن و بر او توكل نماى و پروردگار تو از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست. ﴾
وقوله تعالى:
﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾
﴿ بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى. ﴾
" همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى " این آیه دلالت بر یک اندیشهی بسیار مهم دارد و آن این است که در هستی شر مطلق وجود ندارد و منظور از شر مطلق خود شر است. و همچنین:
﴿بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ﴾
﴿ بلكه خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش. ﴾
و میفرماید :
﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾
﴿ و شما آنان را نكشتيد بلكه خدا آنان را كشت و چون [ريگ به سوى آنان] افكندى تو نيفكندى بلكه خدا افكند [آرى خدا چنين كرد تا كافران را مغلوب كند] و بدين وسيله مؤمنان را به آزمايشى نيكو بيازمايد قطعا خدا شنواى داناست. ﴾
و فرمودهی الله در آیهی زیر:
﴿أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾
﴿ آگاه باش كه [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدايى است پروردگار جهانيان. ﴾
(خدا آفريدگار هر چيزى است و اوست كه بر هر چيز نگهبان است) هر چیزی را که آفریده دستور میدهد به سویش باز گردد. و خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾
﴿ بگو اوست خداى يگانه. ﴾
و فرمودهی الله متعال :
﴿وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾
﴿ و شما در زمين درمانده كننده [خدا] نيستيد و جز خدا شما را سرپرست و ياورى نيست. ﴾
و فرمودهی الهی :
﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾
﴿ بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى شود كه خداى شما خدايى يگانه است پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد. ﴾
و فرمودهی الله متعال:
﴿وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾
﴿ و هر كس خود را در حالى كه نيكوكار باشد تسليم خدا كند قطعا در ريسمان استوارترى چنگ درزده و فرجام كارها به سوى خداست. ﴾
و میفرماید:
﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ يَحْكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾
﴿ آيا نديدهاند كه ما [همواره] مى آييم و از اطراف اين زمين مى كاهيم و خداست كه حكم مى كند براى حكم او باز دارنده اى نيست و او به سرعت حسابرسى مىكند. ﴾
و سخن خداوند متعال:
﴿وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾
﴿ و نهان آسمانها و زمين از آن خداست و تمام كارها به او بازگردانده مىشود پس او را پرستش كن و بر او توكل نماى و پروردگار تو از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست. ﴾
و فرموده است:
﴿مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾
﴿ هر رحمتى را كه خدا براى مردم گشايد بازدارنده اى براى آن نيست و آنچه را كه باز دارد پس از [باز گرفتن] گشاينده اى ندارد و اوست همان شكست ناپذير سنجيده كار ﴾
و خداوند متعال میفرماید:
﴿أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَئِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾
﴿ يا آن كس كه شما را در تاريكيهاى خشكى و دريا راه مى نمايد و آن كس كه بادها[ى باران زا] را پيشاپيش رحمتش بشارتگر مى فرستد آيا معبودى با خداست خدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او] شريک مى گردانند. ﴾
و میفرماید:
﴿وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ﴾
﴿ و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست و هموست سنجيده كار دانا. ﴾
و از احادیث شریف:
از طلحه بن عبیدالله بن کریز روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
((أَفْضَلُ الدُّعَاءِ دُعَاءُ يَوْمِ عَرَفَةَ وَأَفْضَلُ مَا قُلْتُ أَنَا وَالنَّبِيُّونَ مِنْ قَبْلِي لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ ))
((بهترین دعا، دعای روز عرفه است وبهترین چیزی که من وپیامبران پیش از من گفتهاند لا إله إلا الله وحده لا شریک له بوده است))
((عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ كُنْتُ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَوْمًا فَقَالَ يَا غُلامُ إِنِّي أُعَلِّمُكَ كَلِمَاتٍ احْفَظِ اللَّهَ يَحْفَظْكَ احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَكَ إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَاعْلَمْ أَنَّ الأُمَّةَ لَوِ اجْتَمَعَتْ عَلَى أَنْ يَنْفَعُوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَنْفَعُوكَ إِلا بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ لَكَ وَلَوِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَضُرُّوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَضُرُّوكَ إِلا بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ عَلَيْكَ رُفِعَتِ الأَقْلامُ وَجَفَّتِ الصُّحُفُ))
«عبد الله بن عباس رضی الله عنهما روایت است که ایشان فرمودند: روزی من (بر سواری) پشت سر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سوار بودم، فرمود:ای پسر همانا من به تو چند سخن میآموزم :
(دین و فرامین)الله را حفظ و رعایت نما ؛الله ترا حفظ مینماید، (دین و فرامین) الله را حفظ و رعایت نما؛ الله را جلویت خواهی یافت، هرگاه چیزی خواستی فقط از الله بخواه و هرگاه کمک خواستی فقط از الله کمک بخواه ، و این را بدان که اگر تمام امت جمع شوند و بخواهند که به تو نفعی برسانند به تو هیچ نفعی نخواهند رساند مگر آنچه که الله برایت نوشته باشد واگر تمام امت جمع شوند و بخواهند که به تو ضرری برسانند به تو هیچ ضرری نخواهند رساند مگر آنچه که الله برایت نوشته باشد قلمهای (تقدیر) برداشته و صحیفههای (تقدیر) خشک شده اند.»