حالت سیاه
23-12-2024
Logo
عقيده – حقایق ایمان و اعجاز - درس (07-30) : چرا انسان می ترسد -2- اصل حکمت ترسیدن از خدا است، چرخش زمین
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

حمد و ستایش پروردگار جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد راستین وعده‌ی امانت دار. پروردگارا، ما را از تاریکی های جهل و گمراهی به انوار علم و دانش و از لجنزارهای شهوت به بهشت های قرب خود برسان.

ترس از خدا مدال افتخاری برای انسان است:

برادران ارجمند، با درس هفتم از درس‌های حقایق ایمان و اعجاز و هم‌چنان با موضوع ترس در خدمت شما هستیم . روایت شده است که:

(( رأس الحكمة مخافة الله ))

((اصل حکمت ترس از خداست.))

                                                                                                                      

[ [[ به روایت بيهقي از عبد الله بن مسعود رضي الله عنه با سند ضعیف] ] ]

دانش را در انسان تبیین می کنیم. مهم‌ترین عضو در انسان سر اوست که مغز در آن قرار دارد، تصمیم گیری ، استنباط ، حافظه و اراده در آن وجود دارد.

 

(((( رأس الحكمة مخافة الله ))

((اصل حکمت ترس از خداست.))

[به روایت بيهقي از عبد الله بن مسعود رضي الله عنه با سند ضعیف]

ترس از خدا مدال شرف انسان است. هر کس از خدا بترسد همه چیز از او می‌ترسد و هر کس از خدا نترسد خداوند او را از هر چیزی می‌ترساند. ترس از خدای سبحان امنیت است. ای برادران، ما رابطه داریم. روابطی پسندیده وجود دارد و روابط عکس نیز وجود دارد. مثلاً هر چه نمک غذا بیشتر شود فشار خون بیشتر می‌شود. رابطه تصاعدی است، اما هر چه از دنیا دور شوی به آخرت نزدیک می‌شوی و هر چه به آخرت نزدیک شوی از دنیا دور می‌شوی. این رابطه‌ی معکوس است. اگر این حقیقت را بر مسأله ترس تطبیق دهیم، ترس از خدا به معنای امنیت و عدم ترس از خدا به معنای ترس است. به این خاطر خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (81) الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ (82) ﴾

(پس كدام يك از دو گروه (بت پرست و خداپرست) شايسته تر به امن و امان (و نترسيدن از مجازات يزدان) است اگر مي دانيد؟* كساني كه ايمان آورده‌اند و ايمان خود را با شرک نياميخته باشند، امن و امان سزاورا آنان است و آنان راه يافتگان (راه حق و حقيقت) هستند)

( سورة الأنعام )

هر کس بیشتر از خدا بترسد به خدا نزدیک‌تر می‌شود:

حقیقت اول:

﴿ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ﴾

(گرامی‌ترينتان در نزد خداوند پرهيزگارترينتان است)

(حجرات: 13 )

«با تقواترین شما» یعنی کسی که بیشترین ترس را از نافرمانی کردنش دارد. باتقوا کیست؟ کسی که از نافرمانی خدا می‌ترسد. چه کسی فاجر و گناه کار است؟ آن که نافرمانی می‌کند و نمی‌ترسد. باری دانشجویی به من گفت: من از خدا نمی‌ترسم. دانشجویی که از خدا دور شده بود. به او گفتم: در اصل حق با تو است. گفت: چگونه؟ به او گفتم: کشاورز وقتی پسر خردسالش را به درو می‌برد، او دو ساله است و او را در میان گندم‌ها می‌گذارد. شاید یک افعی دوازده متری از جلوی او رد شود. او نمی‌ترسد و به آن دست می‌زند. چون آگاهی وجود ندارد و ترس وجود ندارد. تو به اندازه‌ی درک خود از خدا می‌ترسی و به اندازه‌ی جهلت از او نمی‌ترسی. به ناچیز بودن گناه نگاه نکن، بلکه ببین به چه کسی جسارت کرده ای.

گاهی حرفی می‌زنم که مخاطب ممکن است آن را نقصی بداند. به او می‌گویم: من در وقت فتوی دادن دلم از جا کنده می‌شود. به او گفتم: می‌توانم در ده جلسه درس حاضر شوم و راحت باشم، اما از یک فتوای ساده برایم آسان تر است، شاید من مشکل سوال کننده را کامل نفهمیده باشم، لذا حرامی را برای او حلال کنم یا حلالی را حرام کنم، پس هر چه بیشتر از خدا بترسی به او نزدیک‌تر می‌شوی.

(( رأس الحكمة مخافة الله ))

((اصل حکمت ترس از خداست.))

در خانه سرورمان رسول خدا روی تخت یک خرما بود. فرمود: ای عایشه، اگر نمی‌ترسیدم از اینکه این خرما صدقه باشد، آن را می‌خوردم. یعنی میل به خوردن آن داشت، ولی ‌ترسید که از خرماهای صدقه باشد، لذا هر چه بیشتر از خدا بترسی جایگاهت نزد خدا بالاتر می‌رود و هر چه ترس از خدا بیشتر شود آرامش تو بیشتر می‌شود. گویا خداوند متعال برای بنده اش دو ترس و دو آرامش با هم فراهم نمی کند. اگر در دنیا از او بترسد در قیامت در امان است و اگر در دنیا از او در امان باشد در روز قیامت از او می‌ترسد.

هر کس طعم قرب به خدای متعال را بچشد و این سعادت نصیبش شود، از نافرمانی خداوند متعال محفوظ می‌ماند:

این سخن را بشنوید، به خدا قسم این کلمه خلاصه‌ی خلاصه است. محال است و هزاران هزار بار محال است که در دنیا از او بترسی و تو را از کسی بترساند.

به این قاعده پایبند باشید. محال است و هزاران هزار بار محال است که در این دنیا از او بترسی و تو را در این دنیا از کسی بترساند. تو در دژی استوار هستی، تو زیرنظر خدا هستی، تو تحت عنایت او قرار داری، پس خدای سبحان هیبتی در تو ایجاد می کند که اطرافیانت از تو می‌ترسند و شاید کسی که از تو می‌ترسد از تو قوی‌تر باشد و شاید کسی که از تو می‌ترسد از تو ثروتمندتر باشد. ایمان هیبت و اعتبار می‌بخشد:

﴿ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴾

(ای مردم! خدای خود را بپرستيد، آن كه شما را و كسانی را آفريده است كه پيش از شما بوده‌اند، تا (خود را بدين وسيله پاک سازيد و) تقوا را پیشه کنید)

(لبقره )

اکنون با عبادت، طعم قرب را می‌چشی و اگر طعم قرب را بچشی و این سعادت نصیب تو شود، می‌ترسی که نافرمانی او را بکنی و این از شما دریغ شود.

هر که با خداوند متعال رابطه‌ی محکمی داشته باشد از دوری او می‌ترسد:

حال میان ترس از عقوبت او و ترس از دوری او معنای جدیدی وجود دارد. جوانی از شیخ خود شنید که هر گناهی کیفری دارد، پس گناه کوچکی کرد و بر اساس سخن شیخش منتظر عذاب خدا ماند. یک هفته گذشت، در سلامتی، خانه ، فرزندان و وسیله‌ی نقلیه اش اتفاقی نیفتاد. او گرفتار جفا و دوری شده بود. گویا پایش لغزیده بود. در هنگام دعا گفت: پروردگارا، نافرمانی تو را کردم و مجازاتم نکردی؟ گفت: به دل این جوان افتاد: ای بنده‌ی من، تو را مجازات کردم و تو نفهمیدی، آیا تو را از لذت مناجاتم محروم نکردم؟ آیا این کافی نیست؟

مؤمن با خدا ارتباط و محبت دارد:

﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً ﴾

((كسانى كه ايمان آورده و كارهای شايسته كرده‌اند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دل ها] قرار می‌دهد.»)

(مريم )

اگر این دوستی قطع شود مشکل بزرگی ایجاد می‌شود. در مرحله‌ی اول از عذاب او می‌ترسم، از بلا می‌ترسم، از مصیبت می‌ترسم، از بیماری صعب العلاج می‌ترسم، از فقر می‌ترسم و از دوری می‌ترسم. حالا می‌ترسم این ارتباط با خدا قطع شود. به قول معروف بین ترسیدن از او و ترس از اندوه او مانده ام. وقتی رابطه خود را با خدا تقویت می‌کنی، می‌ترسی که رابطه اش را با تو فطع کند، پس:

﴿ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴾

(«ای مردم! خدای خود را بپرستيد، آن كه شما را و كسانی را آفريده است كه پيش از شما بوده‌اند، تا (خود را بدين وسيله پاک سازيد و) تقوا را پیشه کنید.»)

(بقره )

اصل عبادت گرایش قلب به خداوند متعال است:

اکنون این جمع مبارک می‌خواهم یک حقیقت بسیار ظریف بگویم. شاید اعضا و جوارح شما تسلیم فرمان خدا شود، هدف این نیست:

﴿ لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ (37) ﴾

(گوشت‌ها و خون‌های قربانی‌ها هرگز به خدا نمی‌رسند و بلكه تقوای شما به او می‌رسد)

(حج )

خداوند متعال دل تو را می‌خواهد، دل توبه کننده ای می‌خواهد، دلی می‌خواهد که به او رو کند، دلی می‌خواهد که تسلیم او باشد و دلی می‌خواهد که او را دوست بدارد:

﴿ لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ (37) ﴾

(گوشت‌ها و خون‌های قربانی‌ها هرگز به خدا نمی‌رسند و بلكه تقوای شما به او می‌رسد)

(حج )

پس اصل عبادت هم روی آوردن دل به خداست. حتی روزه برای دلبستگی به خداست و حتی دعا برای ارتباط دل با خداست، پس راز عبادت این است که با قلب حاضر یا فروتن او را عبادت کنی. عبادت ظاهر و باطنی دارد. شکل آن ایستادن در نماز، گفتن تکبیر تحریمه، خواندن فاتحه و سوره، زانو زدن، سجده و غیره است، اما آنچه خداوند از تو انتظار دارد این است که دلت متوجه او شود و به او رو کنی:

﴿ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (183) ﴾

(روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه كه بر كسانی كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد كه نقوا را پیشه کنید)

(بقره)

از خشمش بترسید، از غضبش بترسید، از مجازاتش بترسید، از دوری اش بترسید و از قطع ارتباطش بترسید.

بنده هر چیزی را که به خاطر خدا ترک کند خداوند در دین ودنیا بهتر از آن را برایش جایگزین می کند:

برادران عزیز، برخی از علما می‌گویند: سرچشمه ی تمام خوبی های دنیا و آخرت ترس از خداست. من فکر می‌کنم و مطمئنم ان شاء الله که این دنیا فقط با ترس از خدا اصلاح می‌شود. ما کلماتی بی معنا اختراع کردیم. به شما می‌گوید: وجدان کاری. وجدان کاری چیست؟ به هزار لیره و دو هزار توجه نمی‌کند ولی در برابر پنج ملیون فرو می‌پاشد. وجدان کاری کجاست؟

تمام شد. اما ترس از خدا. به خدا شنیدم راننده ای در ماشینش بیست میلیون پیدا کرده بود (داستانش طولانی است) چهار روز دنبال صاحبش گشته بود و اطراف جایی که سوار شده بود می گشت تا اینکه او را پیدا کرد. بیست میلیون را به او داد. صاحب پول‌ها آدم جوانمردی بود. از او پرسید که این ماشین تو است؟ گفت: نه، من فقط راننده ی تاکسی ام. او را به بازار خودرو برد و ماشینی به قیمت دو میلیون لیره برایش خرید. چرا بیست میلیون را رها کرد؟ از ترس خدا. هر چه بیشتر از او بترسی نزد او ارزشمندتر می شوی و بیشتر به شما می‌دهد. برادران، ما یک اصل داریم، من تصور می‌کنم که نابودی جهان برای خدا آسان‌تر از این است که این قاعده اجرا نشود:

(( ما ترك عبد شيئاً لله، إلا عوضه الله خير منه في دينه ودنياه ))

((بنده هر چیزی را به خاطر خدا ترک کند خداوند جایگزینی بهتر در دین و دنیا به او ارزانی می‌کند))

[ الجامع الصغير از ابن عمر ]

یک چیز فریبنده، فشار زیاد، معامله‌ی شبهه دار، کالای مصادره ای بسیار ارزان، ولی وقتی یقین کردی که به ناحق مصادره شده است نباید آن را بخری:

(( ما ترك عبد شيئاً لله، إلا عوضه الله خير منه في دينه ودنياه ))

((بنده هر چیزی را به خاطر خدا ترک کند خداوند جایگزینی بهتر در دین و دنیا به او ارزانی می‌کند))

[ الجامع الصغير از ابن عمر ]

در هر زمینه ای، در تجارت، در ازدواج، یک دختر زیباست اما زیاد به دین پایبند نیست. این جوان به آینده‌ی این خانواده نگاه کرد، او بچه دارد، این زن سست ایمان صلاحیت ندارد مادر بچه هایش شود. پس از او صرف نظر کرد و گفت: خدا برای من بس است و او بهترین وکیل است. محال است و هزاران هزار بار محال است که این شخص ناامید شود و همسری بهتر از او پیدا می‌کند.

ترس از خدا اصل همه‌ی خوبی‌های دنیا و آخرت است:

برادران، اصل هر خیری در دنیا و آخرت، ترس از خداست. شخصی گفته است: ترس کم از اندوه اندک دل سرچشمه می گیرد و اگر اندوه در دل کم شود، چون خانه ای ویران می شود.

همان طور که یک خانه خراب می شود یک دل هم در هم می شکند، پس اگر خداشناسی نباشد ترس از خدا هم نیست. برخی می‌گویند از کسی که از خدا نمی‌ترسد، بترس. وقتی مؤمن از خدا بترسد خداوند اندوهش را برطرف می کند:

﴿ إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ (26) ﴾

(«ما پيش از اين در ميان قوم خود ترسان بوديم.»)

(طور)

اکنون در بهشت. انسان بی ایمان در خانواده اش خوشحال بود، در این دنیا ثروتمند بود، خانه و بچه‌هایی با زیباترین لباس‌ها داشت، باشکوه ترین مهمانی ها را ترتیب می‌داد، مسافرت می‌کرد، فخرفروشی می‌کرد، از سفرهایش می‌گفت، از آن‌چه دیده می‌گفت، از خانه اش، از قیمت خانه اش، از زیبایی همسرش و از فرزندان نجیبش حرف می زد:

﴿ إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا (13) ﴾

(قطعا او در میان خانواده‌اش خوشحال بود)

(انشقاق)

اما مؤمن، دقت کنید:

﴿ وَيَنْقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا (9) ﴾

(و خوشحال نزد خوانوده اش برمی‌گردد)

(انشقاق)

از این رو مهم آن است که آخر بخندد. انسان می‌خندد، کسانی هستند که اول می‌خندند و کسانی هستند که آخر می‌خندند، هر که اول می‌خندد بسیار گریه می‌کند و آن که آخر می‌خندد ان شاء الله طولانی می‌خندد:

﴿ فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ ﴾

(حال امروز مؤمنان به كافران مى‏خندند)

(مطففين)

ولی در دنیا کفار به مؤمنین می‌خندند. یکی از پیشوایان می‌گوید: اندوه به ثمررساندن کار نیکو هست. یعنی:

(( ‏إن الله تعالى يحب كل قلب حزين ))

((خداوند متعال دل های غمگین را دوست دارد))

[به روایت طبراني و حاكم از ابو زناد رَضِيَ اللَّهُ عَنهُ‏ نظر سيوطي در مورد این حدیث: حسن است.]‏

اندوهگینان در مسیر رحمت قرار دارند. اندوهگینان مورد عنایت خداوندند.

پایبندی به دستور خداوند متعال باعث نجات انسان در دنیا و آخرت می‌شود:

خداوند شهوت‌ها را در انسان قرار داده است و تمام شهوت‌هایی که می‌بیند حرام هستند. زنی بی حجاب، نیمه عریان، منحرف و بی بند وبار. ولی او از خدا می‌ترسد و به دنبال یک زن صالح، مؤمن، پاک و باحجاب است که بچه هایش را بزرگ می‌کند، شاید خیلی دیر ازدواج کند، مشکلی دارد، انگیزه‌ی قوی برای ازدواج دارد، ولی زن صالحی پیدا نمی شود، زجر می‌کشد و غم می‌خورد. گفت: غمگینان مورد عنایت خداوندند:

(( ‏إن الله تعالى يحب كل قلب حزين ))

((خداوند متعال دل های غمگین را دوست دارد))

[به روایت طبراني و حاكم از ابو زناد رَضِيَ اللَّهُ عَنهُ‏ نظر سيوطي در مورد این حدیث: حسن است.]‏

غمگینان در مسیر رحمت قرار دارند. اندوه به ثمررساندن کار نیک است. ولی بعد از غمگین شدن و آمدن گشایش می‌گویی: سپاس خدا را که اندوه مرا برطرف ساخت:

﴿ إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ (26) ﴾

(ما پيش از اين در ميان قوم خود ترسان بوديم)

(طور )

پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در روایتی می‌فرماید:

فرشته‌ی مرگ در هر خانه ای روزی پنج بار می‌ایستد، اگر ببیند که عمر آن بنده تمام و روزی او قطع شده، اندوه مرگ را بر او چیره می‌کند و درد جان کندن او را فرا می‌گیرد، برخی از افراد خانواده به صورت خود می‌زنند و برخی واویلا سر می‌دهند. فرشته‌ی مرگ می‌گوید: چرا ترس؟ چرا بی تابی؟ من روزی کسی از شما را نبردم و اجلی را نزدیک نکردم. من به میان شما باز می‌گردم و باز هم باز می‌گردم تا همه ی شما را ببرم. پس سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست اگر جایگاه او را می‌دیدند و سخنان او را می‌شنیدند، از مرده دست می‌کشیدند و بر خود می‌گریستند.

سرور ما ابن عباس می‌گوید: از ابوبکر شنیدم که می‌گفت: یا رسول الله، می‌بینم که پیر شده ای؟ شاید پیری زودرس باشد پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود:

                            

(( (( شيبتني هود وأخواتها )) ))

((سوره‌ی هود و امثالش مرا پیر کردند))

[به روایت بزار در مسنده از ابن عباس]

هود، سوره‌ی هود. چه چیزی از سوره‌ی هود او را پیر کرده بود؟ پس، همان گونه كه دستور يافته ای ايستادگی كنی و هر كه با تو توبه كرده نيز چنين كند و سرکشی نکنید.

عاقل ترین انسان کسى است که خود را براى قیامت که حتمی است آماده کند:    

یکی از اصحاب می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و سلم را دیدم که نماز می‌خواند و از شدت گریه صدایی چون صدای سنگ آسیاب از سینه اش شنیده می شد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از کنار یارانش گذشت که در اطراف قبری بودند و مردی را دفن می‌کردند، میان آنان رفت و رو به روی قبر ایستاد تا خاک از اشک هایش خیس شد و فرمود: ای برادران من، برای چنین روزی آماده شوید.

به خدا قسم باری جنازه ای تشییع شد و در لب قبر، وقتی تابوت را باز و مرده را حمل کردند و در قبر گذاشتند، در سرمای زمستان و آب وگِل این مرده را در قبر گذاشتند. خشت‌ها گذاشته شد، خاک بر آن ریخته شد و خانواده اش به راه افتادند. کار تمام شد. سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست که من در زمین مردی داناتر و باهوش تر از کسی که برای این لحظه ی حتمی آماده می‌شود ندیدم.

یک بار شخصی (که فکر می‌کرد به موفقیت بزرگی رسیده است) به من گفت: استاد، من دفتری در شعلان دارم که چهارصد میلیون می ارزد و ما آن را دویست گرفتیم. ما شاء لله چگونه؟ نکته ی قابل توجه اینکه گفت: به خدا قسم که هفتاد و پنج وارث دارد. یک مناقصه‌ی صوری ترتیب دادیم که هفت تا هشت نفر حاضر شدند. به شکل صوری وارد مناقصه شدند و مقدار اندکی مزایده را بالا بردند و در یک روز به سرعت این کار را کردیم و آن را کاملا علنی نکردیم و کسی نیامد و دست آخر دویست به ما رسید و ارزشش چهار صد است. گویا خودش را باهوش ترین شخص می پنداشت. به او گفتم: صاحبانش چه کسانی هستند؟ گفت: به خدا تعدادشان زیاد است، بیشتر آنها یتیم هستند. به او گفتم: در قبر چه می‌کنی؟ فکر کرد و گفت: به خدا این به ذهنم نرسید. خود را تاجر درجه یک می‌دانست، به او گفتم: این یتیم اگر در روز قیامت بگوید: پروردگارا از او بپرس چرا حق من را خورد؟ با ترفند، با مناقصه و با نمایش ساختگی. به خدا در همان لحظه به من گفت: راه حل چیست؟ من به او گفتم: یا به صاحبان این زمین حق کامل آن‌ها را بده یا از مناقصه انصراف بده. این جواب است.

(( رأس الحكمة مخافة الله ))

((اصل حکمت ترس از خداست))

[به روایت بيهقي از عبد الله بن مسعود رضي الله عنه و سندش دارای ضعف است]

 

هر کس از خدای متعال نترسد، ایمانش کامل نیست:

به خدا ای برادران،برای مؤمن یک میلیارد و یک لیره مساوی است، اگر شبهه ای در آن باشد. آن را از خود دور می کند. البته داستان‌هایی که من در این مورد می‌دانم بی شمار است. شخصی از خدا می ترسد و این معامله را نمی پذیرد و می گوید: پناه بر خدا:

(( ما ترك عبد شيئاً لله، إلا عوضه الله خير منه في دينه ودنياه ))

((بنده هر چیزی را به خاطر خدا ترک کند خداوند جایگزینی بهتر در دین و دنیا به او ارزانی می‌کند))

[الجامع الصغير از ابن عمر]

الله متعال می‌فرماید:

﴿ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ(75) ﴾

(واقعاً ابراهيم بسیار بردبار و دلسوز و توبه كار بود)

(هود )

مجبورم حرف بزنم؛ بچه‌ها الآن در غزه می‌میرند، چون برق نیست. پرورشگاه هایی وجود دارد، کودکانی به دستگاه‌های تنفس مصنوعی متصل اند ، نان نیست، غذا نیست و تمام دنیا تماشا می‌کنند، این بسیار دردناک است. قسم به خدایی که معبودی جز او وجود ندارد هر قطره خونی که می‌ریزد، هر کودکی که از گرسنگی می‌میرد و هر بیماری که بر اثر قطع برق می‌میرد، اما این گناه را در روز قیامت کسی بر دوش خواهد کشید. پروردگارا، از او بپرس چرا مرا کشت؟


به خدا ای برادران، اگر با این خبرها گریه نکنید در ایمانتان نقص وجود دارد. دعا کنید خدا حفظشان کند. اگر می‌توانی کمکشان کنی کمکشان کن. نتوانستی برایشان دعا کن. حداقل دردمند شو، ولی [نگو] به ما ربطی ندارد. مسلمانانی از گرسنگی می میرند. مراسم افتتاحیه‌ی یک هتل  چند روز پیش صد میلیون دلار هزینه دربرداشت. شبی بیست و نه هزار دلار کرایه یک اتاق است. بروید و ده روز بنشینید. مردمی که بیش از حد تصور خرج می‌کنند و مردمی که نیاز به یک دستگاه تنفس برقی دارند و از گرسنگی می‌میرند. این یک امت است؟ به خدا قسم که ایمان نیاورده و به خدا قسم ایمان نیاورده و به خدا قسم که ایمان نیاورده کسی که سیر بخوابد و همسایه‌ اش گرسنه باشد و او این را می‌داند؟

 

﴿ وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصَارُ ﴾

(و مپندار كه خدا از كردار ستمكاران غافل است. عذابشان را تا آن روز كه چشم‌ها در آن خيره می‌مانند، به تاخير می‌افكند)

(ابراهيم )

تمام دنیا تماشا می‌کند.

و مپندار كه خدا از كردار ستمكاران غافل است. عذابشان را تا آن روز كه چشم‌ها در آن خيره می‌مانند، به تاخير می‌افكند:

برادران عزیز، موضوعي به فکرم رسید. رئیس یک ابرقدرت در جهان در جلسه ای می‌گوید: سال‌ها پیش در آفریقای جنوبی، در کشوری به نام رواندا، هشتصد هزار نفر مردند یا کشته شدند.

این رئیس جمهور آمریکا می‌گوید: می‌توانستم جان چهارصد هزار نفر را نجات دهم اما دخالت نکردم. چون نفت نیست، اما به گمان سلاح کشتار جمعی، سی کشور عراق را به دلیل شک نادرست اشغال کردند، اما چهارصد هزار؟! اما او گفت: می‌توانستم جان چهارصد هزار نفر را نجات دهم، اما دخالت نکردم:

﴿ وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصَارُ ﴾

(و مپندار كه خدا از كردار ستمكاران غافل است. عذابشان را تا آن روز كه چشم‌ها در آن خيره می‌مانند، به تاخير می‌افكند)

(ابراهيم )

(( تمتلئ الأرض ظلماً وعدواناً حتى يأتي أخي عيسى فيملؤها قسطاً وعدلاً ))

((زمین آکنده از ظلم و دشمنی می‌شود تا این که برادرم عیسی می‌آید و آن را پر از عدل و داد می‌کند))

[ابن ماجه از عبد الله با عبارتی مشابه]

﴿ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ(75) ﴾

(واقعاً ابراهيم بسیار بردبار و دلسوز و توبه كار بود)

(هود )

اصل حکمت، ترس از خداست:

سرورمان عمر در حال تلاوت سوره طور بود که به این فرموده خداوند متعال رسید: همانا عذاب پروردگارت خواهد آمد... او گریست و گریه اش زیاد شد تا این که بیمار شد و یارانش به عیادتش آمدند.

﴿ فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِيْنَ * عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴾

(به پروردگارت سوگند ! كه حتماً (در روز رستاخيز) از جملگی ايشان پرس وجو خواهيم كرد. درباره‌ی کارهایی كه (در جهان) می‌كرده‌اند)

(حجر )

سرور ما عمر در حالی که در بستر مرگ است به فرزندش می‌گوید: وای بر تو گونه ام را بر زمین بگذار، شاید خدا مرا رحمت کند. سپس گفت: ای وای بر مادرم اگر خدایم مرا نبخشاید سپس مرد.

سرور ما عثمان وقتی بر قبری می‌ایستاد تا ریشش خیس می‌شد گریه می‌کرد و می‌گفت: اگر بین بهشت ​​و جهنم قرار بگیرم و ندانم کدام یک برایم تعیین می شود، می‌خواهم پیش از آن که بدانم به کدام سو می‌روم خاکستر شوم.

ابوالدرداء گفت: از آنچه در قیامت بیشتر از همه بر خود می‌ترسم این است که به من گفته شود: ای ابوالدرداء، تو دانستی، پس در مورد آن‌چه دانستی چه کردی؟

او می‌گفت: اگر می‌دانستید پس از مرگ چه چیزی نصیبتان می‌شود، نه از روی هوس غذا می‌خوردید، نه به خانه ای وارد می‌شدید که در آن بیاسایید بلکه خارج می شدید و بر سینه‌ می‌زدید و بر حال خود گریه می‌کردید.

سرور ما تمیم داری در حال تلاوت قرآن بود و به این فرموده حق تعالی رسید: یا کسانی که مرتکب گناه شده‌اند گمان کرده‌اند که ما آن‌ها را مانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام داده‌اند و زندگی و مرگشان برابر است، چه بد قضاوتی می‌کنند.

مولای ما عمر بن عبدالعزیز در حال نماز بود، همسرش فاطمه بنت عبدالملک نزد او آمد و او را دید که گریه می‌کند، گفت: چه شده که گریه می کنی ؟ گفت: مرا به حال خودم بگذار و وقتی اصرار کرد، گفت: وای بر تو ای فاطمه، من زمام این ملت را به عهده گرفته ام، پس در مورد فقیر گرسنه، مریض گمشده، برهنه‌ی گمنام، یتیم دل شکسته، مظلوم زیر دست، غریب، اسیر، پیرمرد، بیوه‌ی بی کس، خانواده های پرجمعیت تنگ دست فکر کردم، دانستم که خداوند در مورد همه‌ی آنها از من سؤال خواهد کرد و طرف من در دفاع از آنان رسول الله است، پس ترسیدم دلیلم قبول نشود، لذا گریه می‌کنم.

برادران عزیز، در درس آینده ان شاء الله این موضوع را پیگیری خواهیم کرد. با این عنوان

(( رأس الحكمة مخافة الله ))

((اصل حکمت ترس از خداست))

بحث علمی:

 چرخش زمین یکی از نشانه های خداوند متعال:

به بحث علمی می پردازیم. برادران، چیزهایی بسیار به ما نزدیک است، شب و روز، خورشید و ماه، و ازجمله نشانه‌های او خورشید و ماه است:

﴿ وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ ﴾

(از جمله ایات او شب و روز است)

(فصلت: 37 )

حقایق بسیار ساده ای که اکثر دانش آموزان می‌دانند. اگر این زمین نمی‌چرخید، شب و روز وجود نداشت. ماه وجود داشت؟ ماه وجود نداشت. هفته وجود داشت؟ شنبه وجود داشت؟ یکشنبه وجود داشت؟ دوشنبه وجود داشت؟ دوهزار و هشت وجود داشت؟ دو هزار و هفت وجود داشت؟ قرون وسطی وجود داشت؟

 

﴿ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ (12) ﴾

(تا تعداد سال‌ها و حساب و کتاب را بدانید)

(اسراء)

اگر چرخش زمین نبود اصلا زمانی وجود نداشت. تصور کن خورشید در دل آسمان ثابت بماند. دیگر سال، ماه، هفته، روز و ساعت وجود ندارند، پس زمین می‌چرخد و وقتی می‌چرخد شب و روز درست می‌شود. این یک مورد. اکنون زمین می‌چرخد. اگر زمین در یک محور موازی با سطح چرخشش به دور خورشید می‌چرخید برای همیشه روز بود درجه‌ی حرارت سیصد و پنجاه درجه بالای صفر بود وبرای همیشه شب بود و درجه‌ی حرارت صفر مطلق بود. دویست و هفتاد درجه زیر صفر. زیست به پایان می‌رسید. زمین به دور خورشید می‌چرخد، یک سطح برای چرخش آن وجود دارد، کدام سطح؟ خط چرخش آن بر این سطح قرار دارد. می‌گوییم این سطح چرخش آن است. اگر زمین بر محوری موازی با سطح چرخش خود به دور خورشید بچرخد، شب همیشگی و روز همیشگی می‌شد:

﴿ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ(71) ﴾

(بگو: به من بگوييد: اگر خداوند شب را تا روز قيامت هميشه ماندگار کند به جز خدا کدام است که بتواند برای شما روشنايی بياورد؟)

(قصص)

یکی از نشانه‌های خدا.

عظمت و حکمت خداوند متعال از گردش زمین بر یک محور مایل بر سطح گردش آن:

اکنون اگر خورشید متوقف شود زمان خاتمه می‌یابد. اگر بچرخد زمان به وجود می‌آید و روز و شب ایجاد می‌شود. اما دقت کن که اگر در یک محور عمودی در سطح چرخش خود بچرخد ​​ یک تابستان ابدی و یک زمستان ابدی ایجاد می شود.

یعنی اگر در یک محور عمودی در سطح چرخش خود بچرخد، فصل‌ها و اختلاف شب و روز از بین می‌روند. روز برای همیشه دوازده ساعت و شب برای همیشه دوازده ساعت می‌شود و تابستان.، زمستان، پاییز و بهار وجود ندارند. اگر نچرخد زمان نیست و اگر در محوری موازی با سطح چرخش خود بچرخد، شب همیشگی و روز همیشگی خواهد بود و اگر بر محوری عمود بر سطح چرخشش بچرخد تفاوتی بین روز و شب نخواهد بود و هیچ فصلی وجود نخواهد داشت.

اما زمین روی یک محور متمایل در سطح چرخش خود می‌چرخد، خورشید در اینجا، اینجا تابستان است و اینجا بهار است، اینجا زمستان است، وقتی زمین به دور خورشید می‌چرخد اینجا ​​تابستان می‌شود، اینجا بهار است، اینجا زمستان است.با این محور متمایل اختلاف شب و روز ایجاد شد:

﴿ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ (190) ﴾

(قطعا در آفرينش آسمان‌ها و زمين و آمد و شد شب و روز)

(آل عمران )

برخی اوقات یک روز در تابستان 17 ساعت و یک روز در زمستان 9 ساعت است:

﴿ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ (190) ﴾

(قطعا در آفرينش آسمان‌ها و زمين و آمد و شد شب و روز براى خردمندان نشانه‌ها است)

(آل عمران )

فقط خورشید و ماه و شب و روز. فکر کن، در مورد عظمت خدای متعال فکر کن، به حکمتش فکر کن، به علمش فکر کن و به قدرتش فکر کن.

اندیشیدن در آفرینش آسمان‌ها و زمین بزرگترین دروازه ی ما به سوی خدا است:

اگر چرخش نباشد، زمان وجود ندارد:

﴿ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ(12) ﴾

(تا تعداد سال‌ها و حساب و کتاب را بدانید)

(اسراء)

چرخش ایجاد شد. اگر چرخش به موازات سطح چرخش بود، یک روز ابدی، سیصد و پنجاه درجه بالای صفر بود. دیگر زندگی نبود. شب ابدی، دویست و هفتاد درجه زیر صفر بود. زندگی تمام می‌شد. اگر چرخش عمودی محور با سطح چرخش بود فرقی بین روز و شب وجود نداشت، تابستان ابدی، زمستان ابدی، بهار ابدی و پاییز ابدی بود. فصلی نبود. دیگر کشت و زرع نبود. کشاورزی نیاز به زمستان بارانی و بهار و تابستان گرم دارد، به این خاطر خداوند می‌فرماید:

﴿ وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴾

(از جمله ایات او شب و روز و خورشید و ماه هستند)

(فصلت: 37 )

از جمله نشانه‌های خداوند که دال بر عظمت اوست. به این خاطر این هستی از وجود خدا سخن می‌گوید و یگانگی او را بیان می‌کند و کمال او را بیان می‌کند و خداوند متعال ذاتی کامل است و نام های او نیکو و صفات او بهترین است و اندیشیدن در آفرینش آسمان‌ها و زمین بزرگترین دروازه ی ما به سوی خدا است و کوتاه ترین راهی است که از آن به خدا می‌رسیم.

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر