به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سپاس خداوند جهانیان را و درود بر مولایمان محمد راستین وعدهی امانت دار. خداوندا ما را از تاریکیهای نادانی و توهم به نور معرفت و دانش بیرون ببر و از شهوات به سمت بهشت قرب الهی خارج نما.
کلام خدا از جانب خود اوست و با وجود پیشرفتهای تازه هرگز تغییر نمیکند:
برادران گرامی با درس دوم از دروس حقایق ایمان واعجاز در خدمت شما هستیم.
در درس گذشت به فضل خدا برایتان بیان کردم که ایمان؛ باور و قبول است و کفر؛ تکذیب و رویگردانی. ایمان جنبهی فکری تصدیقی عقیدتی وشناختی دارد. ایمان پاسخگوی نیاز عقل است. نیاز بزرگ آن به شناخت حقیقت. پس در ایمان جنبهی شناختی نیز وجود دارد. اسلام با استفاده از قرآن تفسیر بسیار ژرف، دقیق، و هماهنگ با هستی و زندگی از انسان و پس و پیش از مرگ ارائه داده است. یک تفسیر فراگیر، هماهنگ، منظم و متناسب؛ پس اسلام نیاز عقلی را پاسخ گفته است. مسلمان چیزی به نام امنیت عقیدتی دارد یعنی هر چه امور پیشرفت کند و هر چه تازگی رخ دهد و پیشرفتها حاصل شود؛ هیچ چیزی متناقض با کلام خدا نخواهد بود زیرا کلام خداوند وحی منزل از سوی خود یگانهی اوست.
ارتباط عقل با واقعیت:
به همین مناسبت دانشمندی بسیار بزرگ در دورانی زندگی میکرده که نه کامپیوتر وجود داشته و نه خبری از سی دی و نرم افزار بوده است.
بر فرض اگر او را از گور وی بیدار کنیم و به او بگوییم در این سی دی پنج هزار عنوان وجود دارد. منظور از عنوان چهل یا پنجاه جلد باشد. اگر بگوییم در یک سی دی ظریف و نازک پنج هزار عنوان وجود دارد. فرض کنید هر عنوان حدود ده کتاب باشد یعنی پنجاه هزار کتابی که در یک خانهی چهار دیواری تا سقف جا میگیرد را در یک سی دی گنجاندهاند. متنها دشوار است و نیاز به فهرست و جستجو و قابلیت چاپ دارد. وی باور نمیکند. اگر انسانی پنجاه سال قبل زیسته باشد و به او بگویی در این سی دی پنج هزار کتاب است تو را دیوانه میخواند زیرا عقل با واقعیت ارتباط دارد. وی شخصی عاقل و در دوران خویش دانشمندی بزرگ بوده است اما کامپیوتری در آن زمان وجود نداشته است. تصور کنید یک دستور از سوی خلیفه چهار ماه طول میکشید تا به دست والیان شهرها برسد. دمشق پایتخت دولت امویان بود. اگر خلیفه قصد صدور فرمانی برای شمال آفریقا مینمود چهار ماه طول میکشید. باید سوار بر اسب میرفتند. اما اکنون هر اتفاقی در جهان روی دهد را تنها در چند دقیقه بعد از رویداد با تصاویر رنگی و توضیحات و تحلیلهای آن میتوانید مشاهده نمایید بنابراین عقل با واقعیت ارتباط دارد و وحی از جانب یگانهی مطلق میباشد.
امنیت عقیدتی هرگز چیزی خلاف قرآن کریم پدید نمیآورد:
بنابراین مؤمن در حالتی است که تنها خود او آن را احساس میکند. امنیت عقیدتی چیزی در زندگی متناقض با قرآن ایجاد نمیکند اعم از اندیشه، دانش، اختراع . یا هر چیزی زیرا قرآن از سوی خداوند آسمانها و زمین فرستاده شده است.
بهترین مثال این است که شما سوار بر پیشرفتهترین هواپیما و در درجهی یک آن هستید. صندلی نرم و راحت و مجله هم پیش روی شما و شبکههای تلویزیونی هم در اختیارتان است. نوشیدنیهای گوناگون و غذای تازه و کمیاب دست پخت بهترین آشپزها و همه چیز آرامش بخش است. صندلی یک تختخواب کامل است. ساعتها در میان لایههای جو به خواب سنگین فرو میروید. قرآن را باز میکنید و این سخن پروردگار را میخوانید:
﴿ وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً (8) ﴾
﴿و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آن ها سوار شويد و [براى شما] تجملى [باشد].﴾
سواری بر الاغ و هواپیما را مقایسه کنید:
﴿ وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (8) ﴾
﴿و آن چه را نمیدانید مىآفريند.﴾
حال سخن خداوند شامل هواپیما، کشتی، قطار، خودرو و اتوبوس نیز شد.
در هیچ زمانی هیچ حقیقتی در الغای وحی آسمانی و یا سخن خداوند پدید نخواهد آمد:
بنابراین مؤمن در یک امنیت عقیدتی خوب است. شاید این اندیشه روشن باشد که هیچ چیزی پدید نخواهد آمد که قرآن را رد کند. هیچ حقیقتی هرگز پدید نخواهد آمد که وحی آسمانی را ملغی کند. هیچ کشفی در رد کلام خداوند نخواهد آمد. این کلام الهی از جانب خداوندی است که گذشته، حال و آینده را میداند. وی آن چه نبوده و اگر میبود چه میشد را نیز میداند. مثلا خداوند بزرگ رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را خاتمهی تمام رسالتها قرار داد و بعثت او را پایان بخش تمام نبوتها گذاشت و قرآن کریم را پایان بخش کتابها و دعوت پیامبر را برای تمام امتها و ملتها بدون استثناء فرو فرستاد. برای همهی قارهها و تا ابد اما چرا؟ زیرا خداوند میدانسته است که ارتباطات ایجاد خواهد شد. اکنون تمام زمین به اندازهی سطح یک میز است. هر جا که بروید اعم از آمریکا، استرالیا، فرانسه، آلمان، آفریقا و گینه و .. همه چیز را در اخبار میتوانید ببینید گویا در سرزمین خود هستید.
امکان ندارد هیچ چیز از دید انسان پنهان بماند. زمین تبدیل به سطح یک میز شده است. پنج قاره است. قاره، کشور بزرگ، پایتخت، شهرستان، خانه، اتاق، به اندازهی سطح یک میز. به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
((ليبلغن هذا الأمر ما بلغ الليل والنهار))
((این دین تمامی جهان را دربر خواهد گرفت.))
این امر یعنی دین، تمام جهان را در بر میگیرد. هر جا بروی رسانهها و روزنامههای اسلامی هم هست. من یک سایت اینترنتی دارم. باری به مالبن در جنوب استرالیا رفتم و از مسجد جامع آن دیدن نمودم و ناگهان دیدم مسئول کتابخانه از من بسیار استقبال گرمی نمود که من اصلا فکرش را هم نمیکردم. سپس فهمیدم که او پیگیر سایت اینترنتی من است. یعنی خطبههایی که من این جا ارائه میکنم او در آن جا آن را میگیرد و تدریس میکند. دروس تفسیر، دروس یکشنبه، دوشنبه، سخنرانیهای من، نشستهایم همه در اینترنت وجود دارد. من اکنون میروم و چیزی با خودم نمیبرم. آدرس سایتم را میدهم. خطبهها، دروس تفسیر، درس یکشنبه و دوشنبه، درس شنبه بصورت تصویری و صوتی بر روی اینترنت قرار دارد. تمام سخنرانیهای ماهوارهای من در اینترنت وجود دارد. در هر جای جهان میتوانید ببینید. دیشب یکی از برادران کانادایی به دیدار من آمد. گفت من تمام درسهایی که این جا ارائه میدهید را پیگیری میکنم. زمین تبدیل به یک دهکدهی کوچک شده است.
خداوند تمام انسانها را بر اساس سنت خویش آفریده است:
به همین دلیل با وجود پیشرفت شگفت آور؛ اکنون انفجار اطلاعاتی، عصر ارتباطات نامیده میشود، ارتباط با همه چیز امکان پذیر است، یعنی یک گوشی دارید که چندین کلید دارد و با شخصی در کانادا صحبت میکنید گویا نزد شما ایستاده است. فکس در اختیار دارید و نامهای را در عرض چند ثانیه به دورترین نقاط جهان فکس میکنید.
ارتباط وجود دارد؛ چرا که خداوند بزرگ میدانسته این ارتباط خواهد بود بنابراین نبوت پیامبر را پایان بخش نبوتها قرار داده است زیرا مضمون کتاب و سنت به تمام جهانیان رسیده است. اولین نقطه در ایمان این است که خداوند ما را آفریده، با تعبیر معاصر ما را طراحی کرده و بر اساس برنامهی او پدید آمدهایم. شما را به راستگویی امر نموده و شما راستگویی را دوست دارید. شما را به امانت داری امر نموده بنابراین آن را دوست دارید به همین دلیل میفرماید:
﴿ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (7) ﴾
﴿خدا ايمان را براى شما دوست داشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما بياراست و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت آنان [كه چنيناند] رهيافتگانند.﴾
بزرگترین دستاورد این است که با برنامهی خدا آرامش میگیرید و با دستورات خداوند آرام میشوید و اگر چیزی مخالف دستورات الله انجام دید، اندوه و درد شما را فرا میگیرد.
نفس آدمی وقتی با خداوند آشتی میکند در دنیا و آخرت خوشبخت میشود:
زیباترین کلمه در قرآن این است:
﴿ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ (157) ﴾
﴿آنان را به معروف امر میکند.﴾
معنای معروف چیست؟ یعنی معروف و شناخته شده است،چه کسی آن را میشناسد؟ هر انسانی، فطرت سالم آن را میشناسد. به همین خاطر میگویند معروف چیزی است که پیش از هر چیز فطرت سالم آن را بشناسد و منکر چیزی است که فطرت سالم آن را رد کند. اولین نکتهی ایمانی: حقایق ایمان، برنامههای خدای رحمان، امر، نهی، باید و نباید، فرض، حرام، حلال، مباح. شما بر اساس این نظام ارزشها برای خود برنامه ریزی کردهاید. پس خوشبختترین شخص کیست؟ کسی که با خود رو راست و آشتی باشد. وقتی از خدا پیروی میکنید با خود آشتی هستید. برای ملموستر شدن موضوع، یک خودرو بسیار مدل بالا سوار شدهاید اما راه، صعب العبور، سنگی، چاله چوله، ناهموار، غبارآلود و خاکی است. صدایی میشنوید که میگوید: خودرو در حال شکستن و خراب شدن است. این خودرو برای راه آسفالته طراحی شده است. آن را در راه آسفالت و هموار برانید. صدایی نرم. حرکتی سریع. این خودرو برای این جاده ساخته شده است. شما ارزش آن را در این جاده در مییابید. ارزش خودرو بیست و پنج میلیونی را در جادهی ناهموار که هنوز راه نیفتاده صدای شکستن و صداهای ناجور به گوش میرسد، ندانستید. نگران شدید. بنابراین روح آدمی وقتی با خداوند بزرگ آشتی میباشد مانند خودرویی مدرن است برای یک جاده آسفالتی طراحی شده است. وقتی شما آن را در راه ناهمواری راندید بسیار ناراحت و نگران شدید اما وقتی به جاده آسفالتی رسیدید احساس راحتی و آرامش نمودید. این حالت، حالت مطلوب است.
کسی که برنامهی خدا را عملی میکند احساس خوشبختی و آرامش وصف ناپذیری دارد:
اولین چیز در ایمان، این است که متناسب با فطرت است. به همین دلیل میگویند: اسلام دین فطرت است. خوب بنگرید: برادر مؤمن خود را آرام مییابید. در شرایط سخت و در تهدیدات و در مشکلات سر به فلک کشیدهی منطقه که هیچ چیز معلوم نیست. غرب ما را تهدید میکند:
(( يُوشِكُ الْأُمَمُ أَنْ تَدَاعَى عَلَيْكُمْ كَمَا تَدَاعَى الْأَكَلَةُ إِلَى قَصْعَتِهَا))
((نزدیک است که امتهای بیگانه بر شما حمله ور شوند همان گونه که غذاخوران به سوی کاسهی خود حمله میبرند.))
پنج کشور اسلامی اشغال شدهاند. ثروتها به تاراج میرود. دروغ و خیانت وجود دارد. اسلام متهم است. جنگ جهانی سومی بر علیه اسلام شعلهور است. مؤمنی را میبینی با وجود آن که چیزی ندارد اما آرامش دارد؛ زیرا او در راهی متناسب با فطرت خویش گام گذاشته است. دروغ نگفته است. مال حرام نخورده است. خیانت نکرده است. احساس ژرفی به این دارد که خدای زمین و آسمانها او را دوست دارد و همه چیز به دست خداست. به خدا سوگند برادران، چیزهایی نامرئی وجود دارد که با چشم دیده نمیشود. کاش او یک نسان عادی میبود. اما او انسان عادی است فقط رابطهاش با خدا درست است و برنامهی الله را شناخته است و در راهی گام نهاده که خداوند بدان خشنود است و در آن راه امنیت، آرامش، خوشبختی، خشنودی، راحتی و اطمینان وجود دارد که اگر به تمام اهل یک سرزمین داده شود آنان را بس است.
تناسب ایمان با فطرت:
اولین حقیقت ويژگیهای روحی شما این است که: فطرت و برنامهتان تماما با برنامه ریزی الله متناسب است و وقتی با خدا آشتی میکنید و درب خانهاش را میزنید و محبت الله را میجویید به چنان آرامشی دست مییابید که تنها کسی قدرش را میداند که آن را از دست داده باشد. این اولین حقیقت ایمان است که با خود متناسب است. اما در کفر تنافر وتفرقه وجود دارد. تو را قانع میکنند که خدایی وجود ندارد. یک خطر نابود کننده میآید ولی تو ناتوانی و میخواهی به کسی پناه ببری و نیازمند کسی هستی که به او تکیه کنی و گاهی از او مشورت بخواهی اما پیدا نمیشود، دقت کنید:
﴿ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ (11) ﴾
﴿چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند ولى كافران را سرپرست [و يارى] نيست.﴾
تصور کنید پسری پدر دانشمند، والا مقام و ثروتمندی دارد. اتاق مخصوص به خود دارد. خانه بسیار منظم و مرتب است. وعدههای غذا همه درجه یک هستند. لباسهایش بسیار شیک است. خدمات خانه بسیار عالی است. پدر دقیق است، به پیگیری درسها و تحصیل او میپردازد. همین طور پسری آواره از یک پناه گاه به پناه گاه دیگر را نیز در نظر بگیرید. از زندان به مراکز اصلاحی و تربیتی، غرق در گناهان و دزدی و فحشا و.. است.
زندگی مؤمن آرام است زیرا خداوند سرپرست اوست:
﴿ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ (11) ﴾
﴿چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند ولى كافران را سرپرست [و يارى] نيست.﴾
سرپرست تو الله است. تو یک مرجع داری. چرا زندگی مؤمن را آرام است؟ دلیلش این است که وی برنامهی خدا را اجرا و عملی میکند. هیچ چیز ویرانگری نزد او نیست. شخصی به کاباره وارد شده و از رقاصه خوشش آمده با او ازدواج میکند. روزانه صد تماس تلفنی و مشتریهای مختلفی دارد. شوهر تحمل نمیکند. او را بیرون میکند و سپس دلش برایش تنگ میشود. همسر از او مبلغ نجومی علاوه بر مهریه میخواهد تا برگردد. پس از آن نیز شوهر را رها میکند. ناگهان احضاریهی دادگاه مبنی بر طلب مهریه میآید. اما او چنین مبلغی ندارد. او و مادرش را به گلوله میبندد و خود را نیز تیرباران میکند. آن دو نفر نمردند اما خود این شخص مرد.
ویران کرد. چون راه اشتباه را رفت. اما تو مؤمن هستی و برنامهی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را پیاده میکنی:
(( فَاظْفَرْ بِذَاتِ الدِّينِ تَرِبَتْ يَدَاكَ ))
((زن مؤمن را انتخاب کن خوشبخت خواهی شد.))
از دختر حلال خواستگاری کن. دختری از یک خانواده محترم که با پرورش عالی رشد یافته است. از خدا میترسد. چون به او بنگری تو را شاد کند. چون نزد او نباشی آبرویت را حفظ کند. اگر دستورش دهی اطاعت کند. فرزندانی برایت بیاورد که خانه را سراسر شادی نمایند. یعنی:
﴿ أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ (18) ﴾
﴿آيا كسى كه مؤمن است چون كسى است كه نافرمان است يكسان نيستند.﴾
تکه گوشت تازهای کباب شده و تو هم بسیار گرسنهای و تکه گوشت فاسدی که از پنجاه متر بوی آن به مشام میرسد. ببین کدام یک را میپسندی؟ گاهی یک لاشهی حیوان مردار در دشت افتاده و بوی آن را میشنوی از شدت بدبویی میخواهی بمیری:
﴿ أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ (18) ﴾
﴿آيا كسى كه مؤمن است چون كسى است كه نافرمان است يكسان نيستند.﴾
ارتباط پیروزی بی دینی در دنیا به انجام برنامههای مثبت اسلام:
اولین نکته در ایمان این است که با فطرت تناسب دارد. اولین نکته در ایمان این است که امنیت عقیدتی برایت فراهم میکند. نه غافلگیری، نه نظریه و نه اکتشاف بلکه دارویی برای تمام عمر میباشد. پانصد سال برخلاف قرآن زندگی میکنی، لا حول و لا قوة الا بالله، گرفتار و پریشان میشوی:
﴿ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ (34) ﴾
﴿پس چون اجلشان فرا رسد نه [مى توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش.﴾
هیچ چیز جدیدی در تناقض با قرآن پدید نخواهد آمد؛ زیرا این کتاب نه از مقابلش و نه از پشتش به هیچ وجه باطل به آن راه ندارد. به خاطر همین امنیت عقیدتی، وضعیت امنیت عقیدتی برایت حاصل میشود که در طول زندگی از آن لذت میبری. برعکس تعجب میکنی وقتی که میبینی اردوگاه شرق پیش از فروپاشی شراب را حرام اعلام میکند. معنایش این است که آنان دریافتهاند این مشروب جلوی پیشرفت امت را گرفته و حرکت فرزندانش را با مشکل رو به رو ساخته است. اتحاد شوروی سابق پنج سال پیش از فروپاشی شراب را مطلقا ممنوع اعلام کرد. اکنون با فراخوان بزرگی در آمریکا غافلگیر میشوی که درخواست تفکیک جنسیتی دانشگاهها را ارائه میکنند. سیصد و پنجاه هزار زنا زاده در پارکهای دانشگاه آمریکا ثبت میشود. اکنون یک دعوت بسیار بزرگ برای ایجاد دانشگاههای تفکیک جنسیتی به فرمان این شیطان در حال گسترش است و با گذر زمان میبینید که فاصلهی اهل زمین به دین کم میشود نه به خاطر این که به الله ایمان دارند، هرگز، بلکه بخاطر این که آنان به مال ایمان دارند. به موفقیت در دنیا ایمان دارند. پیروزی دنیایشان مقتضی این امر است. برعکس من به اروپا و آمریکا بسیار سفر کردهام و تمام نکات مثبت این دو سرزمین، اسلامی است. نه به خاطر این که خدا را میپرستند بلکه به خاطر اینکه منافع آنان در این امور است. به خوبی خواهید دید که هر چه زندگی پیشرفت بیشتری کند انسان با امنیت عقیدتی بیشتری به دین نزدیک گشته و با فطرت سازگارتر شود. بسیار روشن است که به خاطر ويژگیهای ایمان است که مؤمن میبخشد یا نمیبخشد، صله به جا میآورد یا نمیآورد و به خاطر خدا خشنود یا خشمگین میشود.
ایمان یک گفتمان دینی جامع است که قلب و عقل و بدن را در بر میگیرد:
گاهی کاریکاتورهایی وجود دارد به شکل یک انسان با سر بزرگ و جسم ضعیف ولاغر و تعادل ندارد یعنی برنامههای زمینی گاهی تنها بر قلب تمرکز دارند و برخی برنامهها فقط بر عقل متمرکزاند.
شخصی عقل والایی دارد اما کافر است و شخصی پزشک بسیار ماهر، اما جاهل است. اما نکتهی دقیق این است که قرآن کریم، دین، ایمان همه عقل و قلب تو را مورد خطاب قرار میدهد و دستور میدهد به جسم خود برسی. یک خطاب دینی متعادل، جامع، گفتمانی برای عقل، غذای عقل دانش است. گفتمانی برای قلب و غذای قلب محبت است. گفتمانی برای رسیدن به جسم، جسم تو مرکَب توست پس با آن مدارا کن. با این کارها تعادل برقرار است و هیچ چیز به حساب چیز دیگر جریان ندارد. این اولین ويژگی امنیت عقیدتی است. اما ويژگی دوم تناسب ایمان با فطرت است. ويژگی دوم در پاسخگویی به نیازهای سه گانهی انسان است. جنبهی عقلی با دانش، جنبهی عقلی با عشق ومحبت و به همین دلیل خداوند بزرگ میفرماید:
﴿ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ (54) ﴾
﴿آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند.﴾
در اسلام یک نوع عشق وجود دارد؛ داناترین شما بیشتر محبت را با خدا دارد:
﴿ وَالَّذِينَ آَمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (165) ﴾
﴿ و کسانی که ایمان آوردهاند بسیار خداوند را دوست دارند ﴾
کسی که به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر او خشم گیرد و به خاطر خدا ببخشد یا نبخشد، او ایمانش را کامل کرده است.
الله بزرگ انسان را ناتوان آفریده تا نیازمند شده و با نیازش خوشبخت گردد:
ایمان یک ويژگی دارد و آن این که بر اساس نیازهای انسان است. خداوند بنا به یک حکمت بسیار متعالی تو را ناتوان آفریده است. نظرتان راجع به یک کامپیوتر صنعتی پنجاه میلیونی که برق نوسان دار منطقهی ما با یک نوسان آن را بسوزاند، چیست؟
اما در این کامپیوتر قطعهای به نام فیوز وجود دارد که نوعی اتصال الکتریکی بسیار ضعیف است که اگر جریان برق بالاتر از دویست و بیست ولت وارد آن شود دستهی آن بالا میزند و جریان الکتریسیته قطع میگردد بنابراین دستگاه سالم میماند. آیا نمیبینید این قطعه تماما سالم است؟ طراح آن با دقت بسیار بالا آن را ساخته است، خداوند نیز چنین کاری نموده وقتی میفرماید:
﴿ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا (28) ﴾
﴿و انسان ناتوان آفریده شد.﴾
اگر ناتوان نبود به درگاه خدا توبه نمیکرد. اگر ناتوان نبود برای بهشتی به پهنای آسمانها و زمین تلاش نمیکرد. بنابراین انسان در جوانی نادان خواهد بود اگر عبادت را در پنجاه سالگی آغاز کند و بگوید به زودی خواهم مرد و در گور چه خبر است؟ پس از مرگ چه میشود؟ پس خداوند بزرگ بر ما منت نهاده که ما را ناتوان آفریده است. این سخن دقیق را گوش فرمایید. تو را ناتوان قرار داده تا با ناتوانی احساس نیاز کنی و با نیازت خوشبخت شوی و اگر تو را قوی میآفرید با نیروی خویش بی نیاز میشدی و بدبختی را با بی نیازیات برای خود رقم میزدی. میفرماید:
﴿ كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى (6) أَنْ رَآَهُ اسْتَغْنَى (7) ﴾
﴿حقا كه انسان سركشى مى كند*همين كه خود را بى نياز پندارد.﴾
ابلهترین انسان کسی است که خداوند را در محاسبات خود مد نظر قرار نمیدهد:
کیست این که غرق نافرمانی و گناه شده اما خداوند او را کمک کند؟ این شخص بدترین انسان در روی زمین است:
﴿ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً ﴾
﴿پس چون آن چه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند درهاى هر چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم تا هنگامى كه به آن چه داده شده بودند شاد گرديدند ناگهان [گريبان] آنان را گرفتيم.﴾
آن که هفتاد هزار خانه را در غزه ویران کرد به لختهی خون در مغزش گرفتار شد. وارد بیمارستان شده و بهبود یافت و هنوز ده ساعت نگذشته اولین سخنرانیاش این بود که به ویران کردن خانه ادامه خواهم داد. پس از آن سکته به سراغش آمده و اکنون چهار سال است در کما به سر میبرد و خداوند به این شکل به عمرش میافزاید. شخصی میگفت من تصویر او را در اینترنت دیدهام بسیار ترسناک بود.
﴿ كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى (6) أَنْ رَآَهُ اسْتَغْنَى (7) ﴾
﴿حقا كه انسان سركشى مى كند*همين كه خود را بى نياز پندارد.﴾
او اسلحهی پیشرفته دارد و تمام جهان با اوست. آنان ناتواناند (فلسطینیان)، خانههایشان را نابود میکند، جوانانشان را میکشد، چه کسی ابلهترین شخص بر روی زمین است؟ ابلهترین شخص بر روی زمین کسی است که در حساب و کتابهایش خداوند را از یاد میبرد. میگوید خدا بخشنده نیست، کدام ابله چنین میگوید؟ میفرماید:
﴿ كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى (6) أَنْ رَآَهُ اسْتَغْنَى (7) ﴾
﴿حقا كه انسان سركشى مى كند*همين كه خود را بى نياز پندارد.﴾
فروتن به الله هزار بار از مغرور بهتر است زیرا قدر نعمتهای الله را میداند:
بنابراین تمنا دارم در این مورد با من هم اندیشه باشید: بهتر است ای برادر که ناتوان باشی و رنج بکشی و در ناتوانی و رنج بگویی: خدایا به جز تو کسی ندارم. خدایا مرا توفیق بده. خدایا مرا شفا بده. هزار بار بهتر است که رنج بکشی و نیازمند باشی. این مفهوم از کجا آمد؟
جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد و به ایشان گفت: ای محمد دوست داری پیامبری پادشاه باشی یا پیامبری بنده؟ فرمود: البته که پیامبری بنده باشم تا روزی گرسنه شوم و او را یادآور گردم و روزی سیر شوم و او را سپاس گویم.
ناتوانی به بندگی کردن نزدیکتر است. یک فقیر را فروتن و با ادب میبینید. او برای مال ارزشی قایل است و آن را انفاق میکند. به خدا سوگند شخصی در یک مهمانی در یک شهر بسیار ثروتمند حاضر شد. به من گفت این بچه شتر گوش لذیذی دارد. بچه شتر چاق و با پلو و گوشت و پسته و صنوبر و کاجو و روی آن گوشت گوسفند چاقی مانند یک تاج گذاشته بودند. و مهمانان چهار پنج نفر بودند. یک درصد وزن آن را خوردند و دستان خود را روی باقی مانده غذا شستند و یکی از آنان اعتراض کرد، گفتند باشد که کسی پس از ما باقیمانده را نخورد.
اگر انسانی متواضع و فروتن نسبت به الله باشی و قدر نعمتهای او را بدانی هزار بار بهتر است که مغرور باشی و خود را از دیگران برتر بدانی. ابله کیست؟ کسی که فکر کند چیزی دارد که بقیه ندارند و خطراتی که برای مردم است برای او نیست. این شخص خودخواه است.
جهان متشکل از انسان دوستی و خودخواهی است:
جهان اکنون متشکل از انسان دوستی و خودخواهی است. لطفا از همسر خود تعجب نکنید چیزی را که شما دارید او ندارد و وظایفی که او دارد شما ندارید. مثلا باید احترام مادر شما را داشته باشد و وقتی شما مادرش را مسخره میکنید آزادید این خودخواهی است.
من از یک همسر خودخواه آغاز میکنم و با حق وتو خودخواهانه پایان سخن میدهم. چرا پنج دولت در جهان اگر بگویند نه، قطعنامه بسته میشود؟ اینها کیستند؟ ما انسانیم. یک کشور 200 کلاهک هسته ای دارد و کشوری برای ارتقاء رآکتورهای هستهای مسالمت آمیز خود کار میکند و هیچ ارتباطی هم با آن ندارد، دنیا را به هم میریزد. چرا دختران جوان در امریکا لباسهای زنندهی نیمه عریان میپوشند و چون مدیر از این کار منع میکند پدر دختر از وی شکایت میکند و قاضی او را با جریمهی نجومی محکوم میکند؟ چرا مدیر لباس نافرم را منع میکند و پدر دختر از او شکایت میکند و حکم به نفع او میشود و مدیریت باید جریمهی نجومی بپردازد؟ اما دختربچه ای پارچهای را بر روی سر میاندازد تا به دینی که یک چهارم ساکنان زمین بدان گرایش دارند، عمل کند و با این کار بر پاکدامنی، پاکی و عفاف تاأکید کند اما آنان دنیا را به هم میریزند. این یک جهان، یا یک جامعه است که گرامی داشته شود؟ دختر جوان حق دارد لباسهای نیمه عریان و نافرم بپوشد. اما این لباسهای نامشروع در تمامی دینهای آسمانی حرام است. اما دختر مسلمان یک رو سری بر روی سرش میاندازد تمام اروپا به هم میریزد. آیا این جامعهی بشری قابل احترامی است؟
به همین دلیل آمده است:
﴿ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (165) ﴾
﴿و کسانی که ایمان آوردهاند بسیار خداوند را دوست دارند.﴾
ایمان؛ عشق، تعادل، امنیت عقیدتی و تناسب با فطرت با خود دارد.
شروط تلاوت قرآن کریم:
برادران، ما به ارائهی موضوع علمی عادت کردهایم یعنی گاهی برادران ما از تفکر غافل میشوند.
1 ـ خواندن درست آن بر اساس قواعد زبان عربی:
همه میدانید که این قرآن کریم کلام خدا است و باید بصورت درست و بر طبق قواعد زبان عربی خوانده شود. این اولین شرط خواندن قرآن است.
2 ـ خواندن درست آن بر اساس احکام تجوید:
باید آن را با تجوید و بر اساس احکام تجویدی بخوانید. این شرط دوم است.
3 ـ درک آن:
باید آن را درک کرد و فهمید و این شرط سوم است.
4 ـ تدبر در آیاتش:
باید در آن تدبر کنید. این شرط چهارم است. اما تدبر چیست؟ تدبر یعنی این که خود را در ترازوی سنجش قرار دهی:
﴿ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ ﴾
﴿همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند.﴾
آیا به یاد خداوند هستید؟ یا گاهی از یادش میبرید:
﴿ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾
﴿به مؤمنان بگو چشمهایشان را فروهشته دارند.﴾
آیا تو چشمت را میپوشی وحفظ میکنی یا خیر؟
﴿ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا(177) ﴾
﴿آنان كه چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند.﴾
آیا به عهد خود وفا میکنید؟ تدبر در هر آیه این است که خود را با آن بسنجید که در چه حدی با آن مطابق هستید. آیا طبق آن عمل میکنید یا خیر؟ این تدبر است.
5 ـ عمل به آن:
پنجمین شرط، عمل به قرآن است. خواندن آن بر اساس قواعد زبان عربی، خواندن آن بر اساس احکام تجوید، سپس فهم و درک آن، و پس از آن تدبر در آن میباشد. یعنی این که خود را در ترازوی سنجش با هر آیه قرار دهی و آخرین بند عمل به آن است.
تدبر در آیات الله بزرگ:
اگر بخواهیم تدبر کنیم سه بند دیگر یعنی روخوانی، خواندن با تجوید و درک آن را باید پشت سر بگذاریم. چگونه در امور الهی تدبر کنید؟
﴿ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (83) ﴾
﴿و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد.﴾
تدبر یعنی با مردم سخن خوش بگویی:
﴿ وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا ﴾
﴿از همدیگر غیبت نکنید.﴾
تدبر یعنی غیبت کسی را نکنید. باید از آیات امری پیروی و از آیات نهی خود را باز داری. اکنون آیهای در توصیف بهشت میآید:
﴿ وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا (73) ﴾
﴿و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشتهاند گروه گروه به سوى بهشت سوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهاى آن [به رويشان] گشوده گردد.﴾
اگر آیهای در توصیف بهشتیان خواندی باید چکار کنی؟ باید برای رسیدن به بهشت تلاش کنی. اگر آیهای در توصیف دوزخیان خواندی باید چکار کنی؟ باید برای پرهیز از آن تلاش کنی. اگر آیهای در توصیف نابودی یک امت در گذشته خواندی باید چکار کنی؟ باید درس بگیری. پس تدبر یعنی این که باید نسبت به هر آیه یک موضع گیری داشته باشی و در آن تأمل کنی.
تمام آیات هستی که خداوند در قرآن کریم برای ما انتخاب نموده برنامهی فکری ما میباشد:
اکنون آیههای قرآنی که از هستی سخن میگویند و نزدیک به هزار آیه است، موضع تو در قبال آن چیست؟
تفکر و اندیشه، بنابراین میگوید:
﴿ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴾
﴿مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانههايى [قانع كننده] است * همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند [كه] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريدهاى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار.﴾
از این نکتههای ریز میخواستم حقیقت زیر را برایتان تأکید کنم: آیا برنامهای برای تفکر وجود دارد؟ یک پرسش از برنامه. من بر این باورم که تمام نشانههای هستی که خداوند از میان میلیاردها نشانه برای ما برگزیده همان برنامهی تفکر ماست. مجموعهی نشانههایی که خداوند از میان میلیونها نشانه برگزیده همان برنامهی تفکر ماست.
آب از آیات نشان دهندهی عظمت خداوند بزرگ:
قال لك الله عز وجل:
﴿ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ (22) ﴾
﴿و شما خزانه دار آن نيستيد.﴾
اگر مسئول ذخیرهی آب باشی نمیتوانی آن را ذخیره کنی. اگر یک پژوهش سریع انجام بدهیم که هر خانه نیازمند یک منبع آب به اندازهی تمام مساحت خانه برای یک سال است. تو یک خانهی صد متری با ارتفاع سه و نیم متر داری. یعنی سیصد و پنجاه متر مکعب و نیاز به منبعی به همین مساحت داری تا آب ذخیره کنی. خداوند میفرماید:
﴿ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ (22) ﴾
﴿و شما خزانه دار آن نيستيد.﴾
وقتی انسان مجبور باشد آب را ذخیره کند. ما یک منبع زیر زمین حدود چهارصد متر داریم که چند روز دمشق را کفایت میکند.
با ويژگیهایی که خداوند به وسیلهی آن آب رادر کوهها ذخیره ساخته است. کوهها منبع آب هستند. رودخانهی آمازون را تصور کنید. سرعت آن در یک ثانیه سیصد هزار متر مکعب است. رود نیل را تصور کنید که بلندترین رودخانهی جهان است. در فرانسه بودم. رودهایی وجود داشت که از جنوب، شما و طول وعرض فرانسه میگذشت:
﴿ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ (22) ﴾
﴿و شما خزانه دار آن نيستيد.﴾
انسان باید نشانههای تفکر را در جایی معین بنویسد تا همیشه بدان بیندیشد و آن را از یاد نبرد:
چه کسی این آب را در کوهها ذخیره نموده است؟
چشمهی فیجه در دمشق که اگر نبود به هیچ وجه سکونتی هم نبود یعنی در روزهای فوران حدود پنجاه متر مکعب در ثانیه آب میدهد. منبع این چشمه بر حسب اطلاعات من و این که به سرچشمهی فیجه رفتم در لایهی سوم زمین شناسی از دمشق تا حمص ادامه دارد. از شرق به صحرا و از غرب در پایین دست لبنان یعنی نصف لبنان و صحرا و از دمشق تا حمص را شامل میشود. این منبع برای آبدهی این شهر و اکنون سه متر مکعب در ثانیه تولید آب دارد. یعنی وقتی خداوند میگوید:
﴿ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ (22) ﴾
﴿و شما خزانه دار آن نيستيد.﴾
این یک پارگراف با برنامهی تفکر بود. من پیشنهاد میکنم آیات هستی را در یک دفتر بنویسید و هر یک از این آیات را موارد تفکر قرار دهید. این آیه را بخوانید:
﴿ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ (22) ﴾
﴿و شما خزانه دار آن نيستيد.﴾
این یک بند، آیهای دیگر:
﴿ وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ (5) ﴾
﴿و چارپايان را براى شما آفريد.﴾
شیر و مشتقات آن. این دیدار مبارک پیرامون برنامهی تفکر بود. مجموعه آیات هستی که خداوند از میان میلیاردها نشانه برای ما برگزیده است برنامهی تفکر ماست. پس باید یک شخص این آیات را استخراج و در دفتری یادداشت کند و هر روز تلاش کند در آن بیندیشد.