حالت سیاه
01-07-2024
Logo
سيره- سيره خلفای رشدين - سيدنا علی بن أبی طالب - درس (4-8) : خلافت و حکمت ها
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد امین. بارخدایا تنها آنچه به ما آموختی را می دانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهره مند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمره ی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند و با رحمت خود ما را از جمله ی بندگان صالح خود قرار بده.

آن امت رفته اند :

برادران با درس چهارم از دروس سیدنا علی ابن ابی طالب رضی الله عنه در خدمت شما هستیم. امیدوارم حقایقی را به مناسبت رسیدنمان به خلافت سیدنا علی ابن ابی طالب در اختیار شما بگذارم. نخستین حقیقت آشکار این است که تاریخ اسلامی کسی مانند محدثین ثقه را به خود ندیده است که به بررسی و ارزیابی آن پرداختند و راویان را نقد و بررسی کردند تا آنکه حدیث صحیح از حدیث ضعیف بازشناخته شد. حدیث صحیح از جعلی جدا گردید. این چیزی که برای حدیث اتفاق افتاده برای تاریخ رخ نداده است؛ بنابراین در تاریخ همه چیز اعم از دروغ و راست و صحیح و جعلی و رخ داده و رخ نداده وجود دارد و توصیفات واقعی و مبالغه آمیز در آن دیده می شود.
به باور من آنچه درباره ی اختلافات سخت و جنگ های درگرفته میان سیدنا علی و برخی از یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نوشته شده است اگرچه اصلی ندارد اما بسیار در آن مبالغه شده است و ما این امور را به خداوند می سپاریم چراکه فرموده است:

﴿وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً﴾
(و چه بسيار نسلها را كه ما پس از نوح به هلاكت رسانديم و پروردگار تو به گناهان بندگانش بس آگاه و بيناست)

[اسراء: 17]

﴿تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾
(آن جماعت را روزگار به سر آمد دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان میکرده‏ اند شما بازخواست نخواهيد شد )

[بقره : 134]

چگونه این رویداد را تحلیل کنیم ؟

برادران، مومن راستین از این حقیقت مایه می گیرد؛ ارزیابی انسان ها به انسان مربوط نیست بلکه این کار مربوط به آفریننده ی انسان است. انسان پیچیده ترین آفریده است. در دانشگاه به ما یاد دادند که علوم مادی قوانین ثابت و قطعی و متوالی دارد اما هر دانشی که به روان انسان مربوط می شود به دلیل پیشرفت و پیچیدگی فراوانش و نیز عوامل پیچیده ی دخیل در تصمیم سازی اش باید همیشه در باره ی امور مربوط به انسان این جمله را بگوییم: در اغلب موارد قوانین مربوط به انسان قوانین ظنی است و قوانین قطعی نیست.
می خواهم دیدگاه کامل را بیان نمایم. انسان در مقابل یک هستی بزرگ قرار گرفته است. همه ی هستی، بزرگی خداوند را فریاد می زنند و وجود او و کمال و یگانگی اش را بیان می کنند. در مقابل مومن نیز کتابی شگفت انگیز وجود دارد. هر چه در قرآن آمده است اشاره به سخن خدا بودن آن دارد. ما سنت صحیحی نیز داریم که راویان بزرگی دارد. این سنت در مرتبه ی دوم پس از قرآن قرار می گیرد. در حقیقت بیان کننده و مفسر قرآن است و هدف خدا و راه راست و روشن است آیا همین آیه کافی نیست:

﴿تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾
(آن جماعت را روزگار به سر آمد دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان میکرده‏ اند شما بازخواست نخواهيد شد )

[بقره : 134]

اما انسان مقایسه می کند. قیاس فعالیتی عقلی است. مومنی در آخر زمان می آید که فتنه ها پیرامون وی را گرفته و امور بسیار پیچیده است و با این وجود کاری می کند که فقط خداوند را خشنود کند، چه رسد به صحابی که با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم زیسته است و از او حدیث گرفته و کمال و جمال، اخلاق و شمایل او را دیده است. آیا عقلانی است که این صحابی بزرگوار که خداوند جایگاه راستین یا مقام راستین را برایش برگزیده کاری انجام دهد که مومن این زمانه از انجام آن شرم داشته باشد؟ بنابراین انسان مسلمان هر چه بیشتر نسبت به یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم خوش گمان تر باشد به همان میزان معتدل تر است.

مبادا، مبادا در دام اطلاعاتی افتید که دشمنان دین آن را در تاریخ مسلمانان رواج داده اند:

برایتان بیان کردم که می توان تاریخ را به دو بخش تقسیم نمود: تاریخی که سر بار ما است و تاریخی که مشوق ما است. به نفع مسلمانان نیست که در تاریخ سربار به کاوش بپردازند و تاریخ مشوق خود را رها کنند. هر روایت، داستان و دیدگاهی از تاریخ ما را به قهرمانی ها تشویق می کند باید آن را دستمایه قرار دهیم و آن را بررسی و تحلیل کنیم اما چیزی که ما را به پریشان یا دستپاچه می کند ، آن را رها کنیم. این است که این تاریخ بدون اغراق، ممکن است اصلی نداشته باشد و یا می تواند دارای اصلی بسیار ضعیف باشد و گاهی در توصیف آن اغراق شده باشد و طبیعتا این غلو و مبالغه از سوی دشمنان اسلام بوده است.
فراموش نکنید که کینه به مسلمانان از دوران سیدنا عثمان و توسط عبدالله بن سبأ آغاز شد. این کینه بسیار قدیمی است. فراموش نکنید که دشمنان اسلام از رو به رو شدن با اسلام و مسلمین ناتوان ماندند و بنابراین روش های پیچیده ای را برای دشمنی با این دین، آن هم نه با رو یا رویی بلکه با دخالت در آن در پیش گرفتند . این حقیقت را بدانید: اکنون جهان همه دست به حمله به اسلام زده و به باور من نه از طریق نبرد بلکه از طریق تخریب درونی که این مکر مکاران است که اصحاب را نسبت به هم کینه ورز توصیف می کنند که کینه و دشمنی به ارث داده اند. این تاریخ را باید فراتر رویم زیرا به نفع مسلمانان نیست. آنان تلاش دارند در دل کتاب روایاتی بیابند که غالبا نادرست و یا غلو آمیز است.
برادران گرامی مان را توصیه می کنم از تاریخ تنها بخش های روشن آن را مطالعه کنید. و آنچه شما را خوش نمی آید با خودتان مقایسه کنید. شما در آخر الزمان هستید و هر کدام از شما می خواهد خشنودی خداوند را کسب کند . و دیدگاه نظارتی کامل داشته باشد. آیا مومنانی در آخر الزمان می آیند و با ناتوانی خود این دیدگاه های نظارتی را اتخاذ می کنند. و یاران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که با او بوده اند و از کمالات و شمایل او سیراب شده اند و از علم او گرفته اند کارشان را در آخرت به خاطر یک اختلاف ساده خراب می کنند؟ پس ای خردمندان هوشیار باشید.

گوشه هایی از حکمت های این پیشوا :

خطبه ای که سیدنا علی رضی الله عنه در هنگام وفات سیدنا صدیق رضی الله عنه خواند را برایتان بیان نمودم. به او گفت: «تو از همه ی ما از نظر اخلاقی وظاهری به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شبیه تر بودی. خداوند تو را در کتاب خود به دلیل تصدیقش در عین تکذیب مردم، صدیق خوانده است. وقتی همه نشسته بودند تا با او قیام کردی و با مال خود او را دلگرم کردی». این سخن بیانگر شناخت گسترده نسبت به این صحابی بزرگوار است و این روایت هم صحیح است؛ زیرا با مقام اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم تناسب دارد.
من در این درس گوشه هایی از حکمت های این صحابی بزرگوار را برایتان بیان خواهم نمود: می گوید: «سینه ی انسان عاقل صندوق اسرار او است و شادمانی رشته ی محبت است و تحمل گور عیوب است»، سه ویژگی.
شادمانی رشته ی محبت است، روی باز، شادمانی، این باعث همبستگی دل های مردم می شود. این باعث کسب دوستان می شود. تحمل گور عیوب است. شما در پیرامون خود دوستانی دارید. نزدیکانی دارید. آنان معصوم نیستند. اگر نسبت به تک تک گناهان آنان را مواخذه کنید. انسان ها از پیرامون شما پراکنده می شود اما اگر اشتباهاتشان را تحمل کنید این بزرگواری و کرم شما است و از مقام والایتان نزد خداوند حاکی است. تحمل گور عیوب است و شادمانی رشته ی محبت است و سینه ی عاقل صندوق اسرار او است.

توصیف ایشان از دنیا :

این صحابی بزرگوار می گوید: «اگر دنیا به کسی روی آورد خوبی های کسی دیگر را به او می دهد و اگر به او پشت کند خوبی های خودش را از خودش می گیرد». و از جمله حکمت هایی دیگر که علمای چین نیز بیان کرده اند این است: «خدایا به من نصیبی عطا کن که با آن خردمندان به من خدمت کنند و عقلی به من نده تا با آن در خدمت لذت جویان باشم» و اگر خداوند شما را توفیق دهد تمام افراد پیرامونتان در خدمت شما خواهند بود. و اگر شما را توفیق ندهد خوبی هایتان و عقلتان و مالتان سودی برایتان ندارد و تمام دارایی هایتان از بین می رود. بنابراین برخی از مفسران سخن خداوند را چنین تفسیر کرده اند:

﴿أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي﴾
(كه او را در صندوقچه‏ اى بگذار سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى او را برگيرد و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى)

[طه: 39]

نشانه ای بسیار بزرگ است یعنی اگر خداوند محبت خود را در دل شما اندازد یعنی محبت شما را در دل دیگران بیندازد، این بزرگترین نعمت است. بزرگترین نعمت این است که مردم شما را در نبودتان بستایند. اما انسان قوی شاید مردم از وی بترسند ولی پشت سر وی او را نکوهش می کنند و چیزی می گویند که وی نمی خواهد. پس معیار توفیق شما در تعامل با مردم چیزی نیست که پشت سرتان می گویند و بلکه چیزی است که پشت سرتان می گویند. از بهترین و زیباترین ارشادات لطیف پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم این است که فرمود:

" إنّ أسرع الدعاء إجابةً دعوة غائب لغائب،.
«سریع ترین اجابت برای دعایی است که شخصی در نبود شخصی انجام دهد»

[ روایت ابوداود]

پس شما چه زمانی برادرتان را می ستایید در نبودنش یا بودنش؟ اما طبیعت زندگی و تعارفات اقتضا می کند در مقابل وی تعارف داشته باشید اما وقتی برادری را در نبودش می ستایید این دلیل نیک بودن او است؛ بنابراین این نیک مردی که در نبودش ستوده می شود اگر برایش دعا کنید غالبا خداوند درحق وی اجابت می کند. البته که سریع ترین اجابت برای دعایی است که شخصی در نبود شخصی انجام دهد یا دعایی است که برادری برای برادرش در نبودش انجام دهد؛ بنابراین با رفتارهایتان کاری کنید که مردم در نبودتان و نه در حضورتان شما را بستایند.

بیان ایشان در چگونگی تعامل با مردم و سپاسگزاری از صاحب نعمت:

می گوید: «با مردم طوری تعامل کنید که اگر مردید برایتان گریه کنند و اگر زندگی کردید شما را بستایند» برخی از مردم خسیس اند و نزدیک ترین اشخاص به آنان آرزوی مرگشان را دارند و برخی از مردم آن قدر سخاوت دارند که دورترین انسان آشنا با وی آرزوی زندگی اش را دارد و تفاوت فراوانی میان کسی که میان مردم طوری زندگی می کند که خودشان را فدایش می کنند، و کسی که در میان منتظران مرگش زندگی می کند، وجود دارد. می گوید: «اگر بر دشمن خود غلبه یافتی به پاس غلبه یافتن بر او، وی را ببخش». موضوع سپاس یکی از والاترین حالت ها است آیا همین کافی نیست که خداوند عزوجل می فرماید:

﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِراً عَلِيماً﴾
(اگر سپاس بداريد و ايمان آوريد خدا مى‏ خواهد با عذاب شما چه كند و خدا همواره سپاس‏پذير [=حق‏ شناس] داناست )

[نساء: 147]

اگر ایمان آوردید و سپاس گذاشتید شما در مسیر راه راست هستید. به راه مستقیم و مسیر درست حرکت خواهید کرد. بنابراین راز وجود خود را محقق کرده اید اگر ایمان آورده و سپاسگزاری نمایید. سپاسگزاری سطوحی دارد:
1- ساده ترین و پایین ترین سطح این است که بدانید این نعمت از خداوند است .
2- دلتان پر از منت و ستایش خداوند شود.
3- با خدمت به مخلوقات پاسخ این نعمت فراوان را بدهید.
بنابراین همیشه می گویم: در این لحظه ای که ایمان در آن در قلب جای می گیرد نوعی ابراز حرکت به سمت خدمت به مردم و دعوت به خدا می کند.

نسبت به برادران حریص و از نبودنشان نگران باشید:

این پیشوای بزرگوار می گوید: «ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی ناتوان باشد و ناتوان تر از او کسی است که دوست به دست آورده اش را از دست دهد». صادقانه به شما می گویم: ابزارها و روش ها بسیار است و تلاش ها سخت انجام می شود و دیدگاه ها هوشمندانه است اگر آن را انجام دهید محبت برادرتان را بدست آورده اید. اما یک دیدگاه احمقانه و یا یک دیدگاه بی مسئولانه یا یک دیدگاه کاملا بر عکس او را از شما دور می کند. امیدوارم این آیه برایتان روشن باشد. خداوند خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید ای محمد:

﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾
(پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى ‏شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكل‏كنندگان را دوست مى دارد)

[آل عمران : 159]

او کیست؟ او سرور مخلوقات است و دوست خداوند و معصوم است. کسی که خداوند به او وحی می کند. قرآن بر او نازل شده است. تایید کننده ی معجزات است. با تمام این ويژگی ها اگر درشت خو و سنگدل می بود مردم از پیرامون او پراکنده می شدند. شما کیستید؟ اگر مومن باشید هیچ ويژگی نداشته باشید و نسبت به مردم سنگدل باشید مردم در گام نخست از پیرامون شما پراکنده می شوند؛ بنابراین جمع شدن مردم پیرامون شما و پراکنده شدن آنان از پیرامونتان دو معیار است که قرآن به آن اشاره دارد. شاعر می گوید:
از آن روز که بودم در اختیار دوستان بودم مواخذه ی دوستان سزاوار من نیست
گر دوست من نکند گناه فراوان و خطا بسیار پس بخشش و آمرزش من خواهد بود به کنار
من این را می گویم: قدرت شما در دوست یابی تجلی خواهد یافت. حتی در جهان غرب کتاب هایی تالیف شده است. وده ها میلیون نسخه از آن چاپ شده است که چگونه دوستی پیدا کنیم؟ آنان در پی دوستی هستند که از وی سود ببرند اما مومن در پی دوستی است که او را به خداوند برساند و میان این دو هدف بسیار تفاوت است.
من مثال هایی در این دو روز زده ام. موفقیت کار بسیار بزرگی است. شخصی را می بینید که در تجارت موفق شده است اما از کارگری یا دوره گردی آغاز کرده است. و بالاخره تاجری شده است که با میلیاردها تن سخن می گوید. این شخص در تجارت موفق بوده است و گاهی شخصی در صنعت موفق است و صنعتکار بزرگی می شود و گاهی در علم موفق می شود و بالاترین مدارک را کسب می کند و کتاب هایی را تالیف می کند و شهرت می یابد سپس مثلا جایزه ی نوبل را کسب می کند. این موفقیت است. یکی در علم و یکی در ثروت موفق می شود. حتی در زمینه ی دعوت به خداوند نیز موفقیت وجود دارد. موفقیت چیز بزرگی است. رسیدن به اوج موفقیت ناگزیر مقتضی پیمودن راه طولانی و سخت و پیچیده ای است و در آن چاله و خار وخاشاک و حشراتی وجود دارد. اگر به قله ی کوه رسید یعنی اوج موفقیت، به خداوند یگانه سوگند، ده ها راه لغزنده وجود دارد که وی را به ته دره می اندازد پس باید مراقب باشد که در اوج موفقیت بماند.
از صمیم قلب امیدوارم این سخن در وجود شما جای گیرد. مهم این نیست که به اوج موفقیت برسید بلکه مهم ماندن در اوج موفقیت است. سیدنا علی در اینجا می گوید: «و ناتوان تر از او کسی است که دوستانش را از دست دهد». یادتان هست زمانی که هرقل از ابوسفیان پرسید: آیا یارانش او را رها می کنند؟ گفت: خیر، روابط این انسان رشد می یابد. محبت و دوستی به او زیاد می شود. احترامش زیاد می گردد. استفاده اش زیاد می شود. پس رشد دلیلی است بر اینکه این انسان بر حق است. و طبق معمول اگر از پیرامونش پراکنده شوند، نقص بسیار بزرگی در او وجود دارد.

این فصل توحید خالصانه را بیان می کند:

ایشان رضی الله عنه می گوید: «کسی که نزدیکتر را از دست دهد، دورتر نصیبش می گردد». خداوند مهربان است و مردم را امتحان می کند و نزدیک ترین انسان به شما شاید شما را رها کند. اگر با خدا باشید دورترین مردم را تحت اختیار شما قرار می دهد؛ بنابراین گفته اند: «اگر خداوند با شما باشد چه کسی بر علیه شما است و اگر بر علیه شما باشد چه کسی با شما است؟» با خدا باشید و خیالی نداشته باشید. اگر خداوند از شما خشنود باشد دشمنان شما را نیز به خدمتتان وا می دارد و اگر شما را رها کند نزدیک ترین انسان را نیز از شما باز می دارد.
و می گوید: «امور در دایره ی تقدیر است تا این که مرگ فرا رسد» گاهی انسان مورد خشم خداوند قرار می گیرد و گاهی با این وجود بسیار باهوش است و گاهی بسیار موفق است و گاهی از جمله کسانی است که برای همه چیز آماده است و مرگ وی مقدر است یعنی خداوند از هر صاحب خردی خرد او را می گیرد. اگر خداوند با شما باشد چه کسی توان مقابله با شما دارد و اگر خداوند بر علیه شما باشد چه کسی با شما است.

تفسیر ایشان از مرگ:

می گوید: « کسى که در مسیر آرزوهایش گام بردارد در (دام) مرگ خواهد افتاد» وقتی انسان می اندیشد رویاهایش را می بیند که بیست سال به جلو رفته است و گاهی سی سال به پیش رفته اما نمی داند که تنها یک سال به تاخیر انداخته است. این اندیشه گر احمق است. تا جایی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خطی را بیرون یک مستطیل رسم نمودند و بخشی از این خط داخل مستطیل بود و بخشی بیرون آن بود. سپس فرمود: این مرگ او است و این آرزوی او است.
روزی در مکانی منتظر نشسته بودم و دو مرد در کنار من با هم سخن می گفتند. یکی از آن دو گفت: فلانی به خاطر خانه اش ما را بسیار به زحمت انداخت. دیگری گفت: چگونه؟ گفت: او درباره ی سیستم گرمایشی بسیار پریشان است که آیا آن را توکار انجام دهد یا رو کار؟ اگر رو کار باشد خیلی شیک نمی شود و اگر توکار باشد شاید خراب شود ومجبور به شکستن سرامیک شود. گفت: پس از شش ماه تصمیم گرفت توکار انجام دهد. و بعد از بیست سال اگر خراب شد آن را روکار خواهد کرد. او امیدوار بود بیست سال زندگی کند و مانند این فرد بسیار است. بسیار انسان هایی بودند که در فکر خود پروژه های فراوانی داشته اند اما خداوند جان آنان را گرفته است. اما عاقل به فکر امید به آخرت است و در دنیا کار نیک می کند تا برای آخرت آماده شود.

ای بنده ی بینوا حق برادرت را پایمال نکن:

این صحابی بزرگوار می گوید: « از لغزش جوانمردان درگذريد؛ زيرا جوانمردى نمى ‏لغزد جز آن كه دست خدا او را بلند مرتبه مى‏ سازد.» این سخن بسیار زیبا است. شخصی گذشته ای دارد. حاطب بن ابی بلتعه صحابی بزرگوار است. اشتباها به خاطر جرمی بزرگ دستگیر شد. نامه ای با زنی به قریش فرستاد. این نامه راز رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را برملا می کرد. به قریش می گفت:
محمد به شما حمله خواهد کرد پس به هوش باشید. این خبر در معیارهای جهان به طور کلی خیانت بزرگی است که سزاوار اعدام است. وحی برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و این خبر را به او داد. پیامبر یکی از یارانش را به مسیر آن زن فرستاد و نامه را از آن زن گرفت و پیامبر حاطب بن ابی بلتعه را خواست و به او فرمود: این چیست ای حاطب؟ سیدنا عمر گفت: ای رسول الله بگذار تا سر این منافق را بزنم. قتل مجازات عادلانه ای بود. اما در اینجا بزرگواری رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بود که فرمود: نه ای عمر، او در بدر شرکت داشته است. پس گذشته اش نابود می شود. به دلیل بدی بزرگ یا کوچکی کار نیکش از بین رود این جوانمردی نیست. حاطب گفت: ای رسول خدا نه کفر ورزیدم و نه مرتد شدم و دلیلش را مطرح کرد. پیامبر فرمود:

" لقد صدقكم"
«به شما راست گفته است».

[ صحيح بخاری]

حتی سیره نویسان گفته اند: «عمر به گناه او نگاه کرد و پیامبر به صاحب گناه نگاه نمود و دید که گناهش تنها یک لحظه غفلت از روی اجبار بوده است و او را کمک کرد و دوباره یاری نمود و کارش را نیک گرداند و بعدها به عنوان فرستاده ی شخصی اش به بخشی از سرزمین ها فرستاد و سزاوار بالاترین مراتب ایمانی گشت».
این پیشوای بزرگ چه می گوید؟ از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردى نمى ‏لغزد جز آن كه دست خدا او را بلند مرتبه مى‏ سازد. یعنی خداوند وفا دار است. اگر گذشته ای خوب داشته باشید و پایبند بوده باشید و کارهای نیک و دعوت به سوی الله داشته باشید سپس گناهی از شما سر بزند خداوند دست شما را می گیرد تا شما را تربیت کند اما خداوند شما را رها نمی کند و این باعث آرامش است.
ای برادران بزرگوار، خداوند عزوجل خیر اندک را می افزاید و هر گاه مومن خطایی کند دست او را می گیرد و هر گاه بلغزد او را یاری می دهد؛ بنابراین خداوند در اوج کمال هنگام خطای مومن دست او را می گیرد حال آیا شما نمی بخشید؟ رحم نمی کنید؟ و در نمی گذرید؟ این سخنی است که به قول معروف باید با آب طلا نگاشته شود.

توجه اندیشمند را به غنیمت شمردن فرصت های خیر جلب می کند:

می گوید: «ترس با نا امیدی، خجالت با محرومیت همراه است و فرصت مانند ابر می گذرد پس فرصت های خوب را غنیمت شمارید». در انسان دو ويژگی وجود دارد که عبارت اند: ويژگی حیا و ويژگی خجالت. حیا فضیلت است اما خجالت ويژگی نکوش شده ای است. سیدنا علی اشاره می کند خجالت گاهی همراه با نا امیدی است و فرد از گرفتن حق خود شرم می کند و از درخواست دادن خجالت می کشد و از سخن گفتن و درخواست دادن شرم می کند. این شرم وخجالت او را به نا امیدی می کشاند و این شرم او را به محرومیت می کشاند. فرصت بسیار زود می گذرد و تکرار نمی شود. پس فرصت های نیک را غنیمت شمارید.
انسان های باهوش همیشه فرصت را غنیمت می شمارند. شاعر می گوید:
اگر بادهایت وزید غنیمت دان که باد را عادت است به سکون
گر شترت شیر داد بدوش آن را شیر چه می داند از کیست کنون؟
این سخن زیبایی است. خجالت شما را به نا امیدی می کشاند. خجالت هم چنین شما را به محرومیت می کشاند. فرصت ها مانند ابر می گذرد پس فرصت های خوب را از دست ندهید.

در این حکمت کفاره ی گناه روشن می شود

می گوید: «از کفاره ی گناهان کبیره یاری بینوا و یاری مصیبت دیده است» یعنی یاری دادن بینوایان کفاره ی گناهان کبیره می شود. شما شنیده اید زن زناکاری که سگی را که از تشنگی خاک می خورد، سیراب کرد و خداوند او را بخشید. اگر یاری کنید خداوند شما را می بخشد.
برادری با من سخن می گفت و تعریف می کرد که: سوار بر خودرو خود شدم. از مکان دوری آمده بودم. به شهری رسیدم که ساعت دوازده شب زلزله نابودش کرده بود. زنی را به همراه شوهرش دیدم که کودک کوچکی دارد. به نظر بیمار می آمد. برایشان نگه داشتم. کودک خردسال را به بیمارستان و پزشک و داروخانه رساندم. تا این که بهبود یافت و خطر رفع شد. تا ساعت پنج صبح با آنان ماندم. بسیار خسته بودم. او صادقانه به من گفت: ده روز بود من احساس خوشبختی توصیف ناپذیری داشتم. از کفاره های گناهان کبیره یاری مظلوم و یاری مصیب زده است.
روانشناسان می گویند: «کسی که دروغ می گوید با حرف زدن خود را لو می دهد». امام علی رضی الله عنه می گوید: «هر کس چیزی در نهان داشته باشد در لا به لای سخن گفتن و با رنگ رخسارهآن را آشکار می کند» و بنا به حکمتی والا خداوند چهره را آینه ی نفس قرار داده است. شما در چهره محبت و گذشت و پاکدامنی و کینه و اکراه را می بینید. رنگ رخساره خبر از سر درون می دهد. گویی چهره چهره ی نفس است. بنابراین در روایت ماثور آمده است: «اگر چهره ی نیک انسان می بود انسان نیکی می بود».

پند ایشان به انسان پارسا :

این پیشوای بزرگوار می گوید: «برترین پارسایی نهان کردن پارسایی است». شیطان وسوسه های بی پایانی دارد. اگر شب نماز خواندید نگویید: نماز شب خواندم. یا صدقه دادم. اگر کارهای نیک خود را پنهان کنید این ها در روی آوردن به الله کمک و یاری شما خواهد بود.
اگر ساکت ماندید شیطان را لال کرده اید. بنابراین برخی از عباداتی را انجام دهید که شیطان نتواند به شما بگوید: تو ریا کرده ای. بهترین پارسایی نهان ترین آن است . این سخن زیبایی است.
می گوید: « هنگامی که تو زندگی را پشت سر می گذاری و مرگ به تو روی می آورد، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود. » اگر دو خودرو را در یک سمت ببینید و یکی سریع تر از دیگری باشد این برخورد بسیار نادر است و گاهی محال است و شاید مسافت میان آن دو بیشتر شود. اما اگر دو خودرو در مسیر مخالف حرکت کنند بسیار زود به هم می رسند و اگر چه کند باشد. این پیشوای بزرگوار چه می گوید؟ می گوید: « هنگامی که تو زندگی را پشت سر می گذاری » انسان کهنسال می شود و در حال پشت سر گذاشتن دنیا است و مرگ به او روی می آورد و چه قدر زود به او می رسد. بنابراین مهمترین رویداد زندگی ما پایان عمر و کار است. خداوند می فرماید:

﴿يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي﴾
(گويد كاش براى زندگانى خود [چيزى] پيش فرستاده بودم)

[فجر: 24]

این پیشوای بزرگوار می گوید: «آگاه باشید، آگاه باشید، خداوند به گونه ای پوشانده است که گویی آمرزیده است» یعنی خداوند ریسمان را فرستاده است. به شما می گوید: اتفاقی نیفتاده است، از این سخن ساده لوحانه تر وجود ندارد که مرتکب گناه شود و مال حرام کسب کند و با ربا معامله کند و به نا محرم نگاه کند و بگوید: زیانی به من نرسیده است. این پیشوا می گوید: «آگاه باشید، آگاه باشید، خداوند به گونه ای پوشانده است که گویی آمرزیده است» یعنی خداوند ریسمان را فرستاده است اگر پس از نافرمانی شما را مجازات کند و پس از اطاعت شما را پاداش دهد، اختیار بیهوده است و ما وارد جبر می شویم.

خير وشر :

این صحابی بزرگوار می گوید: «نیکوکار از خود نیکی برتر است و بدکار از بدی بدتر است» کسی که بر هیروشیما بمب اتم انداخت چه آن که بمباران کرد و چه آنکه دستور داد این بمب انداخته شود. پنجاه سال گذشت و آثار آن ناپدید شده است و دو کشور آباد شدند و مردم در آن زاد و ولد کردند و این مساله به فراموشی سپرده شد. آیا انسان جنایتکار در این مساله بخشیده می شود؟ خیر، گناهی که تا ابد در آتش عذابش کند، باقی می ماند. شما بیمارستانی ساختید یا یتیم خانه و یا مسجدی ساختید و کارهای خوبی انجام داده اید نمی گویم به سرعت تمام می شوید و این کارها پایان می یابد. شما بهتر از آن هستید زیرا شما با این کارها تا ابد خوشبخت هستید. یک نکته ی بسیار مهم وجود دارد. بدی با اتمام جهان پایان می یابد و خوبی نیز پایان می یابد. اما چه چیزی باقی می ماند؟ بدکار در جهنم و در بدترین جا باقی می ماند و نیکوکار در بهشت هایی به وسعت آسمان ها و زمین است.

حكمت های متنوع:

می گوید: «کسی که آرزوی بلند دارد کارش را به بدی انجام می دهد» کم یقینی و ناامیدی دو آفت خطرناک است که انسان را تضعیف می کند. سیدنا علی رضی الله عنه به پسرش حسن می گوید: «پسرم از من هشت چیز را نگه دار که اگر بر اساس آن کار کنی زیانی نمی بینی. بی نیازترین ثروت عقل است و بزرگترین فقر نادانی است و وحشی ترین وحشی گری خودبینی است و بهترین نسب خوش اخلاقی است» یعنی بهترین ثروتی که دارید عقل است و فقیرترین مردم نادان ترین آنان است و وحشی ترین مردم خودبین ترین آن است و مردم از پیرامون او پراکنده می شوند یعنی متکبر است و بهترین نسب خوش اخلاقی است.
این یک حکم فقهی معتبر است، می گوید: «اگر مستحب به فرض زیان برساند باید ترک شود»، از مردم بسیاری می شنوم که بر می خیزند و نماز شب می خوانند اما نماز صبح آنان قضا می شود در حالی که نماز صبح فرض است. گاهی از شخصی می شنوید که به حج عمره می رود و پسرش را بدون ازدواج رها می کند و وی منحرف می شود؛ بنابراین اگر مستحبات به فرایض آسیب برساند، باید رها شود.
به این استدلال گوش کنید، می گوید: «بدی که شما را خوار کند نزد خداوند بهتر از خیری است که باعث خودبینی شما شود»، کار نیکی انجام داده است ما شاء الله، وی را غرور می گیرد و کسی نمی تواند با او سخن بگوید و از همه بالاتر می شود و مردم همه از نظر او کافر می شوند، نه به خدا، اگر کوتاه بیایید و این کوتاه آمدن شما را به فروتنی و خوار شدن و بندگی خداوند وا دارد، این بهتر خواهد بود.

کسی که خودش را خوارِ فرومایه ای کند، خودش را تحقیر کرده است :

می گوید: «کسی که به شما هشدار دهد مانند کسی است که به شما نوید دهد»، یعنی اگر انسانی شما را هشدار دهد و مخلص باشد و شما به او پاسخ دهید گویا شما را اکرام کرده است و شما را به موفقیت نوید داده است. می گوید: «برآورده نشدن نیاز از درخواست کردن آن از نااهلان آسان تر است»، یعنی اگر شما موقعیت محقرانه ای داشته باشید و آبرویتان را در مقابل یک انسان پست ببرید، اگر احساس کرامت کنید ترجیح می دهید این نیاز برآورده نشود تا در این موقعیت قرار بگیرید. این پیشوای بزرگوار سخن مشهوری دارد: «دوبار به خدا سوگند، کندن دو چاه با دو سوزن، و جاروب نمودن زمین حجاز در یک روز گرد وخاکی با دو پر و خالی کردن دو دریای پر با دو غربال، و شستن دو برده ی سیاه تا سفید شوند برای من بهتر از این است که برای ادای دین دست به دامن یک فرومایه شوم»؛ زیرا از دست دادن چیزی بهتر از خواستن آن از نااهلان است.

لز دیگر پندهای ایشان :

می گوید: " از کم بخشیدن شرم نکنید که محرومیت از آن کمتر است "
می گوید: «اگر عقل کامل شود سخن کم می گردد»، انسان کلامش را می آراید، سخن می گوید سود می برد و یا ساکت می شود و سالم می ماند، این عقل است.
می گوید: «کسی که خود را پیشوای مردم می داند پیش از آموزش دیگران باید خودش را آموزش دهد، و پیش از تربیت زبانی باید تربیت اخلاقی دهد و کسی که خودش را بیاموزد و پرورش دهد از کسی که دیگران را بیاموزد و پرورش دهد، قابل احترام تر است.
می گوید: «نفس انسان وی را به مرگ می کشاند» و می گوید: «هر اندکی تمام شدنی است و هر انتظاری سر می آید» تا زمانی که چیزی شمرده شود روزی از روزها تمام می شود. شخصی شصت یا هفتاد سال زندگی می کند و پس از آن تمام می شود و می میرد. باری کتابی چهار جلدی به نام قصص العرب خواندم، بسیار جالب بود و داستان های واقعی داشت. پس از آن که این کتاب را خواندم در آن نکته ی بزرگی دیدم. کسانی که درباره شان خواندم برخی پادشاه بودند و برخی دانشمند بودند و برخی حکیم وبرخی عیار و برخی با هوش و برخی نادان بودند و تمام آنان بدون استثناء اکنون زیر خاک هستند. گفتم: روزی می رسد که هیچ انسان و موجودی روی زمین نباشد؛ بنابراین هر قابل شمارشی نابود شدنی است و هر انتظاری سر می آید و هر آینده ای نزدیک است.

سخنان او درباره ی قضا و قدر :

از زیباترین سخنان این پیشوای بزرگوار درباره ی قضا و قدر زمانی بود که کسی از ایشان پرسید: «آیا مسیر ما به شام با قضا و قدر الهی است؟ و پس از سخنان فراوان گفت: وای بر تو شاید یک قضای لازم و یک قدر حتمی را گمان کرده ای. اگر چنین باشد پاداش و مجازات بیهوده است. وعده و وعید بیهوده است. خداوند متعال بندگانش را مختار نموده است و آنان را هشدار داده تا مراقب باشند و مکلف نموده تا آسوده گردند و به سختی تکلیف ننموده است و با اندک فراوان بخشیده و نافرمانی اش به دلیل ناتوانی اش نیست و با اجبار اطاعت نمی گردد و پیامبران را بیهوده نفرستاده است و بی دلیل کتاب را برای بندگانش نفرستاده است و آسمان ها و زمین و آنچه میان آن ها است را باطل نیافریده است این گمان کافران است و وای بر کسانی که کفر ورزیده اند و آنان را آتش نصیب است».
آیا این صحابی در عقیده ی خود جبری بوده است؟ خیر، او ایمان دارد که انسان مختار است و اگر جبری بود وعده و وعیده، پاداش و مجازات، بهشت و آتش، تکلیف و امانت داری و پیروی و مسئولیت بیهوده بود و فرستادن پیامبران بیهوده بود و فرستادن کتاب ها بیهوده بود و همه چیز پایان می پذیرفت. هر کس عقیده ی جبری داشته باشد گمراه می شود.

ارزش انسان به کارهای نیک او است :

می گوید: «ارزش هر انسان به کار نیک او است اما در آخر زمان ارزش انسان به کالاهای او است» یعنی قیمت کت وشلوارتان، ماشین و موقعیت خانه و زیربنا و مبلمان و هدایایتان. شاید صاحب این کالاها پست ترین انسان باشد. سیدنا علی می گوید: «ارزش هر انسان به کار نیک او است اما در آخر زمان ارزش انسان به کالاهای او است» و انسان در زمان عقب ماندگی موقعیت خود را از مظاهر بیرونی کسب می کند.
سیدنا علی رضی الله عنه با هوش بود. باری شخصی منافق او را می ستود: به او گفت: «من پایین تر از آنم که تو می گویی و بالاتر از آنم که در درون تو است».

پندی به عالمان :

می گوید: « آن كه گفتن ندانم واگذارد، به هلاكتجاى خود پاى در آرد » این سخن دقیق را بشنوید، بگویید: نمی دانم در حالی که بالاترین مدرک علمی را دارا هستید. می گوید: «کسی که بگوید نمی دانم فتوا داده است» اگر از کسی بپرسید و به شما بگوید: «نمی دانم به خدا، این شخص عالم است؛ زیرا از شدت پارسایی می ترسد بدون علم درباره ی چیزی سخنی بگوید، می گوید: « آن كه گفتنِ ندانم واگذارد، به هلاكتجاى خود پاى در آرد» یعنی پایان می یابد، علم و جایگاهش نابود شده است. گروهی از مغرب نزد امام مالک آمدند. سه ماه نزد او آمدند و سی پرسش داشتند و امام هفده تا را پاسخ داد و درباره ی بقیه گفت: نمی دانم، معقول است که شما به عنوان امام ندانید؟ به آنان گفت: «در مغرب بگویید امام مالک نمی داند» به همین سادگی.

ای دل بشنو :

و این صحابی بزرگوار می گوید: «از کسی که می تواند استغفار کند و نا امید است، تعجب می کنم!» چرا نا امیدی؟ بگو: از خداوند طلب آمرزش می کنم. و می گوید: «کسی که میان خود و الله آشتی برقرار کند خداوند میان او و مردم آشتی نماید و آنکه آخرتش را اصلاح کند، خداوند دنیایش را اصلاح می کند و کسی که خود پند خود دهد خداوند او را حفظ می کند» به خدا سوگند این سخن را باید با آب طلا نوشت «کسی که میان خود و خداوند آشتی نماید خداوند میان او و مردم آشتی برقرار می کند» اگر دلتان با خداوند آباد شود همه شما را دوست دارند. «کسی که امور آخرتش را اصلاح کند خداوند امور دنیایش را اصلاح کند» یعنی دنیا خوار و ذلیل نزد او می آید و کسی که خودش را پند دهد خداوند او را حفظ می کند.
این صحابی بزرگوار می گوید: «این دل ها مانند بدن ها خسته می شوند پس بهترین حکمت ها را برایش بخواهید» یعنی دعوتگر والا مقام باید شوخی هم بنماید. شوخی گاهی مفید است و قلب ها را نرم و پویا می کند و انسان باید لبخند بزند و بخندد و پیامبر با یارانش شوخی می فرمود و شوخی هایش بر اساس واقعیت وحقیقت بود.

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر