- عقیده ي اسلامی
- /
- جن و جادو
سپاس خداوند جهانیان را و درود بر مولایمان محمد راستگو و امانت دار. بار خدایا تنها دانشی که تو به ما آموختی را در اختیار داریم و تو دانای حکیم هستی. بار خدایا علم ما نفعی برای ما ندارد و تو سود آن را به ما برسان و حق را به ما حق نشان بده و ما را مفتخر به پیروی از آن نما و باطل را به ما باطل بنما و پرهیز از آن را نصیب ما بفرما و ما را در زمره ی کسانی قرار بده که سخن را می شنوند و بهترینش را بر می گزینند و ما را با رحمت خویش در میان بندگان نیک خود قرار بده.
روش شرعی تنها روش مبارزه و مقابله با جادو:
برادران گرامی با درس هفتم از سلسله دروس نهی از تعامل با جادوگران وشعبده بازان و جنیان در خدمت شما هستیم.برادران گرامی موضوع درس پیشین سخن از جادوگران بود و امروز به زیر موضوع این موضوع بزرگ می پردازیم که عبارت است از: تنها راه مقابله با جادو درمان شرعی است.
هزاران راه و روش وجود دارد که بر پایه ی جادو، شعبده بازی، دروغ و خرافات استوار است اما تنها راه مبارزه با جادوه و مقابله با آن، روش شرعی است. یکی از دانشمندان بزرگ می گوید: اگر کسی برای رفع بدی هایشان روش معتدلانه ای که خداوند و پیامبرش به آن دستور داده اند، را در پیش بگیرد به آنان ستم نکرده بلکه در یاری به مظلومان و یاری ستمدیدگان و شادمان کردن غمدیدگان، فرمانبردار خداوند و پیامبرش بوده است.
یعنی اگر انسانی که جادو شده یا جن زده شده به عالم ربانی خداشناسی رجوع کند که از جزئیات روش خدایی آگاه است و ابزارهای شرعی این کار را می داند و برای مقابله با جادو از راه کارهای شرعی سود ببرد، هیچ گناهی بر او نیست بلکه ایشان خدمتی بس بزرگ به این شخص جادو شده، یا آن جن زده، نموده است.
برادران در راهکار شرعی شرک به خداوند وجود ندارد. اولین و آخرین حقیقت بزرگ این است که هیچ کس در زمین به جز با اراده و اذن خداوند، قادر به آسیب رساندن به کسی نیست:
﴿ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ﴾
﴿هر چند بدون فرمان خدا نمى توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند﴾
پس در زمینه ی جادو و جن زدگی تنها راه، ارتباط با خداست.
خداوند بزرگ انسان را به دلیل غفلت یا کوتاهی اش به وسیله ی جن مجازات می کند:
امروز ایمیلی از یک مرد برایم آمد که پرسیده بود همسرش رفتارهای کاملا غیرمنطقی، ناعاقلانه و غیر قابل قبولی انجام می دهد که پیش تر از او سر نمی زده و وی او را نزد پزشکان بیشماری برده است و بیشترشان گفته اند: او جن زده شده است. سخنان نامعقول می زند و رفتارهای نامناسبی انجام می دهد و خودداری از شوهر و حمله به وی نیز نامعقول است. روانپزشکان نیز براساس برخی از آموزه های شرعی، بر این باور واتفاق نظر بودند که وی جن زده شده است. می گوید: اما باورنکردنی است که وی به مهربانی، لطف وعقل و درک و تعادل پیشین خود بازگشته است.
گاهی خداوند بزرگ بنا به حکمتی انسان را با جن مجازات می کند؛ گاهی به دلیل غفلت، یا کوتاهی وگاهی به دلیل غرق گناه نهانی شدن و یا شبیه آن و این آسیب ها از شیطان یا جن است. شیطان ها هم همان جنیان کافر اند و تاثیر جادو بر انسان تنها با روش شرعی از بین می رود.
آية الکرسی از بزرگ ترین عوامل دفع جن:
اولین و آخرین روش شرعی پناه بردن به خداوند عز وجل است:﴿ وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ﴾
﴿ و اگر از شيطان وسوسه اى به تو رسد به خدا پناه بر زيرا كه او شنواى داناست ﴾
﴿ إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا ﴾
﴿ در حقيقت كسانى كه [از خدا] پروا دارند چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند ﴾
پس جن زدگی با یاد و ذکر خداوند و با پناه بردن به خداوند برطرف می شود. پناه بردن به خدا و ذکر او هر دو یکی است. اما از نظر جزئیات این طور است که با خواندن معوذتین و آيه الکرسی و نماز ودعا به خدا پناه می بریم و همه ی این ها ایمان را قوی می کند و گناه و نافرمانی را دور می کند.
یکی از دانشمندان می گوید: یکی از بزرگ ترین راه های غلبه بر جن خواندن آيه الکرسی است. افراد بیشماری این را تجربه کرده اند و آیه الکرسی را بر جن زده خوانده اند و تاثیر فراوان آن را در بیرون راندن شیطان ها از نفس انسان و بیرون راندن جن از بدن شخص مبتلا به غش، دیده اند.
مفهوم شیطان از نظر بسیاری از مسلمانان پذیرفتنی نیست درحالی که قرآن کریم مؤید آن است:
برادران گرامی، بنابراین باید آیه الکرسی بر کسانی که شیطان یا جن به آنان آسیب رسانده یا جادو شده اند و یا از شیطان صفتان آسیب دیده اند، خواند شود. گاهی شیطان ها انسان اند. انسانی که شاید همکار تو باشد و یا در همسایگی ات زندگی کند و به تو نزدیک باشد در حالی که با شیطان هاست. گاهی تو را می آزارد و می خواهد تو آسیب ببینی و خودش آزار نبیند و این نمونه ای از آزارهای شیطانی انسان هاست که اگر بر همه ی این موارد آیه الکرسی را با نیت پاک بخوانی شیاطین را از آنان دور می سازی. با صراحت می گویم: بسیاری از مردم یا بسیاری از مسلمانان، از مفهوم شیطان بی خبر اند. مفهمومی به این معنا که کسی هست که در پی آزار توست و می خواهد تو را از همسرت متنفر کند، میان تو و برادرت دشمنی واختلاف بیندازد و تو را به بدی بکشاند و عصبانی کند و به خشم آورد و خشم تو را بر افروزد که او همان شیطان است:
﴿ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴾
﴿ او برای شما دشمنی آشکار است ﴾
تقریبا بیشتر طلاق های از روی خشم وخشونت کار شیطان است. ورشکستگی شرکت ها کار شیطان است. یکی از شرکای زورگو می خواهد مالی که از او نیست را بردارد. و از قدرت خویش برای خاموش کردن شریک خود استفاده می کند. بنابراین شرکت از هم می پاشد درحالی که سود فراوانی می توانست داشته باشد. خیال نکنید که مساله ی شیطان در کتاب ها وجود دارد. بلکه این شیطان همیشه و هر جا همراه همه ی انسان هاست. اگر انسانی به خانه وارد شود و سلام نکند، شیطان به برادرانش می گوید: آیا شاهد ورود به خانه بودید. و اگر بر سر سفره بنشیند و بسم الله نگوید، شیطان می گوید: آیا وعده ی شام را دیدید. و چون وارد شود و درود نفرستد و بنشیند و بسم الله نگوید، می گوید: آیا ورود و نشتن بر سر سفره ی شام را دیدید.
خانه ای را می بینی که لبریز از خشونت است. زن به هرجا می رود اعتراض می کند و شوهر به هر جا می رود از زن خویش انتقاد می کند و در این خانه بدگویی، تهمت به یکدیگر در جلو فرزندان، و کینه و بغض داشتن، موج می زند؛ زیرا شیطان در این خانه است. این خانه چون گور است در آن نماز نمی خوانند و قرآن خوانده نمی شود و تسبیح وذکر نمی کنند و خداوند بزرگ داشته نمی شود و از او طلب آمرزش نمی شود و چون وارد خانه شوی و بگویی: سلام علیکم و رحمه الله شیطان می گریزد و بیرون می رود. من مجبورم رک سخن بگویم.
تکرار می کنم و می گویم: مفهوم شیطان از نظر بسیاری از مسلمانان پذیرفتنی نیست با آنکه قرآن این مفهوم را تاکید و تایید نموده است:
﴿ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا ﴾
﴿ شيطان همواره براى انسان دشمنى آشكار است﴾
کار شیطان بر هم زدن رابطه های میان مردم است:
از آنچه در جریان است برایم مشهود است که اگر شوهری برای همسرش سوگند طلاق معلق بخورد که به خانه ی خواهرش نرود و اگر آن زن برود، طلاق خواهد بود. خداوندا تو چقدر منزهی! اما این زن فقط دوست دارد به خانه ی خواهرش برود و شوهرش را فدا کند و ارتباط نیک با شوهرش را تباه
سازد. صدها اتفاق و هزاران رویداد و سوگند شوهر برای همسر، و این همسر همه به خاطر این است که شیطان با او قرین گشته وهیچ چیزی برایش لذت بخش تر از شکستن سوگند به نظر نمی آید.
گاهی پدر به فرزندانش پند و اندرز می دهد و اگر میان شوهر و همسر کینه ودشمنی بوجود آید برای پسران ودخترانشان نتیجه ی عکس را می دهد. پدر پند می دهد و نتیجه برعکس می شود. اگر فرزندانش را برای نماز فرا بخواند و همسر بگوید: آنان را رها کن خسته اند. اگر آنان را با خود بخواند و به مسجد ببرد همسر رد می شود و شیطانی که با اوست نیز رد می شود. گاهی شوهر شیطان است وگاهی همسر: به تو می گوید: اخلاقش بد است؛ زیرا شیطان با او قرین است و دقیقا می داند چطور میانه ی دو زن وشوهر را چگونه به هم بزند. می داند که چگونه ارتباط میان دو شریک و میان دو همسایه، را به هم بزند. سخنان زشت وسنگدلانه. عبارات بی رحمانه. وگاهی ترش رویی. مردی را می بینی که مهربان است و لبخند از لبانش نمی رود و خوش برخورد است اما هنگامی که به خانه وارد می شود تبدیل به یک وحشی می شود، چه اتفاقی افتاد؟ این همسر توست، آنان فرزندان تو اند تو غیر از آنان چه کسی را داری؟ لبخندت برای کیست؟ برای همسرت. اگر شوهری کارمند باشد و کارمندان زن همراه او باشند از همه نسبت به آنان مهربان تر می شود و بسیار به آنان احترام می گذارد. محبت بسیار دارد. فروتنی می کند. بهترین واژه ها را برای سخن با آنان بر می گزیند اما در سخن با همسرش بدترین واژه ها، زشت ترین عبارات را انتخاب می کند و گاهی شیطان مانع او می شود که از همسرش سپاسگزاری کند. خانه ای تمیز، غذایی لذیذ، فرزندانی پاکیزه و منظم. فقط بخورد. حتی سلام علیکم در کار نیست. خداوند تو را سالم بدارد، خیرت دهد، خداوند مرا با تو خرسند کرده است[هیچ کدام]. بلکه سخنان آزار دهنده چون سنگ زبر بر زبانش جاری می شود.
برادران، من خیلی اندوهگین می شود وقتی تلفنی یا مکتوب شکایاتی را دریافت می کنم که خانه های مسلمانان تبدیل به جهنمی طاقت فرسا شده است، این قضا وقدر است؟ این ناشی از اشتباهات و نه قضا و قدر است. نمی توانی شوهری خوب وخوش اخلاق باشی؟ شوهری والا؟ شوهری مهربان؟ شوهری با گذشت؟ با محبت؟ و یا بخشنده باشی؟ تو ای زن نمی توانی بفهمی؟ کسب در آمد بسیار دشوار است. مشکلات، سختی ها، خستگی ها و فشارها و قوانین بر سر راه آن است. او راحت است و دوست دارد بدون معطلی تمام خواسته هایش فراهم شود. از شوهرش هیچ بهانه ای نمی پذیرد. گاهی آن قدر به او فشار می آورد که تعادل از وی گرفته می شود. در این منزل شیطان وجود دارد. یا با شوهر و یا با زن و یا همنشین هر دو گشته است.
خانه های مسلمانان جهنم هایی طاقت فرسا شده، نه دوستی و نه محبت و نه احترام به پدر و نه به مادر و نه توجهی به فرزندان هیچ کدام وجود ندارد.
بزرگترین هدف شیطان اختلاف انگیزی میان مردم :
بار دیگر، مفهوم شیطان، نزد بسیاری مفهومی مبهم وحبابی از شیاطین است. گاهی کسی را می بینید که بدون هیچ سود ومنفعتی به آزار واذیت می پردازد. گاهی به خاطر یک سخن و یا یک لحظه غفلت، مصیبت های بزرگی به بار می آید. به همین دلیل: وقتی به خانه تان وارد می شوید بگویید اعوذ بالله من الشيطان الرجيم و وقتی از خانه خارج شدید بگویید: اللهم إني أعوذ بک أن أضل أو اُضل أو أن أزل أو اُزل أو أن أظلم أو أن اُظلم [خداوندا به تو پناه می برم از اینمکه گمراه کنم یا گمراه شوم، بلغزانم یا بلغزم یا ستم کنم و به من ستم شود]. یک دعا برای ورود به خانه و یک دعا برای خروج از آن. باید بدانیم که بزرگترین هدف شیطان اختلاف انگیزی میان زن وشوهر و دو برادر و یا دو شریک و یا دو همسایه است.
اختلاف افکنی در جامعه از اهداف شیطان است. برادران، به خدا سوگند، جوامع امروز از هم گسیخته اند. آیه الکرسی را اگر با صداقت و اخلاص بخوانی و با وجدان بیدار بخوانی، شیطان از تو روی برخواهد گرداند. سبحان الله! هیچ انسانی معصوم نیست. یکی از دانشمندان بر این باور است که انسان جن زده برای بیرون رفتن جن از بدنش باید بسیار به شدت کتک بخورد، می گوید: این کتک برای او نیست برای زدن جن است. و دانشمندی دیگر می پرسد: دلیل چیست؟ این نه در کتاب آمده ونه در سنت که شما آن قدر او را بزنید تا بمیرد! و بگویید: من تو را با یاد خدا درمان می کنم. به خداوند پناه ببر. هیچ خبری از زدن نیست. من این را زیاد می شنوم که افرادی به گمان دفع شدن جن با کتک نزد او می روند و بسیار شدید کتک می خورند و این ضربات فراتر از تحمل آن شخص است. می گوید: این هیچ پایه واساسی ندارد.
آیه هایی که می توان از آن برای جن زده یا جادو شده، استفاده کرد:
1 ـ آيه الکرسی:
به خاطر فضیلت های آیه الکرسی، سزاوار است برای آنکه جن زده شده و یا جادو گردیده یا شیطان انسانی به او آزاری رساندند، خوانده شود. امروزه شیطان های انسانی از شیطان های جنی تاثیر بیشتری دارند و از شیطان های جنی خطرناک تر اند. فرض کنید نوجوانی بی گناه با دوستانش شب زنده داری می کند. فنجانی چایی می نوشد که مواد مخدر در آن ریخته اند. مصیبت های او آغاز می شود. مواد مخدر می خرد. پس از آن قرض دار می شود. سپس دزدی می کند. سپس اجازه می دهد که دوستش برای تهیه ی مواد مخدرش با خواهرش زنا کند.به خدا سوگند، برادران، داستان هایی از مواد مخدر وجود دارد که با شنیدنش سر کودک سفید می شود. این شیطان است. باید انسان خیلی بیدارتر باشد:
(( لا تصاحب إلا مؤمناً، ولا يأكل طعامك إلا تقي ))
((با کسی جز انسان مؤمن رفاقت مکن و بکوش که جز اهل تقوا کسی طعامت را نخورد))
دوباره:
(( لا تصاحب إلا مؤمناً، ولا يأكل طعامك إلا تقي ))
((با کسی جز انسان مؤمن رفاقت مکن و بکوش که جز اهل تقوا کسی طعامت را نخورد))
به خانه کسی که او را نمی شناسی وارد نشو و کسی را هم که نمی شناسی به خانه ات راه نده.
2 ـ فاتحه و معوذات:
اکنون فاتحه: امام بخاری رضی الله عنه در کتاب صحیح خود روایت می کند اگر از پیشوای نوگرایی خوشنود شدیم از باب دعاست و اگر از اصحاب بزرگوار خشنود شویم از باب تایید وتکرار است، خداوند می فرماید:
﴿ لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ﴾
﴿ به راستى خدا هنگامى كه مؤمنان زير آن درخت با تو بيعت می کردند ﴾
تفاوت زیادی میان این دوحالت است که بگویی: خداوند از او خشنود باد، وقصد دعا یا تایید وتقریر داشته باشی. از ابوسعید بن معلی روایت است که می گفت:
(( كُنْتُ أُصَلِّي فِي الْمَسْجِدِ فَدَعَانِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَمْ أُجِبْهُ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي كُنْتُ أُصَلِّي، فَقَالَ: أَلَمْ يَقُلْ اللَّهُ: اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ، ثُمَّ قَالَ لِي: لَأُعَلِّمَنَّكَ سُورَةً هِيَ أَعْظَمُ السُّوَرِ فِي الْقُرْآنِ قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ الْمَسْجِدِ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ قُلْتُ لَهُ: أَلَمْ تَقُلْ لَأُعَلِّمَنَّكَ سُورَةً هِيَ أَعْظَمُ سُورَةٍ فِي الْقُرْآنِ، قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، هِيَ السَّبْعُ الْمَثَانِي، وَالْقُرْآنُ الْعَظِيمُ الَّذِي أُوتِيتُهُ ))
((در مسجد نبوي، نماز ميخواندم كه رسول الله صلی الله علیه وآله وسام مرا صدا زد. جواب ندادم. سپس گفتم: اي رسول خدا! من مشغول نماز خواندن بودم. آنحضرت صلی الله علیه وآله وسلم گفت: مگر خداوند نفرموده است: ﴿ اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ﴾»؟ يعني فرمان خدا را بپذيريد و رسولش را اجابت كنيد هنگامي كه شما را برای امری حياتی، فرا خواند. آنگاه به من فرمود: «قبل از اينكه از مسجد خارج شوی، سورهای را كه بزرگترين سوره قرآن است، به تو میآموزم». سپس دستم را گرفت و هنگامی كه خواست از مسجد، بيرون برود، به او گفتم: مگر به من نگفتی كه سورهای را كه بزرگترين سورة قرآن است، به تو می آموزم؟ فرمود: «آن، سوره حمد است كه دارای هفت آيه میباشد و در هر ركعت نماز، تكرار میشود وآن، همان قرآن بزرگی است كه به من عنايت شده است».))
حدیثی دیگر در فضیلت فاتحه که باز هم در صحیحین آمده است، از ابوسعید رضی الله عنه روایت است که می گفت:
(( انْطَلَقَ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي سَفْرَةٍ سَافَرُوهَا حَتَّى نَزَلُوا عَلَى حَيٍّ مِنْ أَحْيَاءِ الْعَرَبِ، فَاسْتَضَافُوهُمْ - أي طلبوا أن يكونوا ضيوفاً عندهم - فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمْ، فَلُدِغَ سَيِّدُ ذَلِكَ الْحَيِّ - رئيس هذه القبيلة لدغ إما بأفعى أو بعقرب - فَسَعَوْا لَهُ بِكُلِّ شَيْءٍ لَا يَنْفَعُهُ شَيْءٌ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: لَوْ أَتَيْتُمْ هَؤُلَاءِ الرَّهْطَ الَّذِينَ نَزَلُوا لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ عِنْدَ بَعْضِهِمْ شَيْءٌ، فَأَتَوْهُمْ، فَقَالُوا: يَا أَيُّهَا الرَّهْطُ إِنَّ سَيِّدَنَا لُدِغَ، وَسَعَيْنَا لَهُ بِكُلِّ شَيْءٍ لَا يَنْفَعُهُ، فَهَلْ عِنْدَ أَحَدٍ مِنْكُمْ مِنْ شَيْءٍ ؟ فَقَالَ بَعْضُهُمْ: نَعَمْ، وَاللَّهِ إِنِّي لَأَرْقِي، وَلَكِنْ وَاللَّهِ لَقَدْ اسْتَضَفْنَاكُمْ فَلَمْ تُضَيِّفُونَا، فَمَا أَنَا بِرَاقٍ لَكُمْ حَتَّى تَجْعَلُوا لَنَا جُعْلًا، فَصَالَحُوهُمْ عَلَى قَطِيعٍ مِنْ الْغَنَمِ، فَانْطَلَقَ يَتْفِلُ عَلَيْهِ، وَيَقْرَأُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، فَكَأَنَّمَا نُشِطَ مِنْ عِقَالٍ - نشط و استعاد حيويته و قوته - فَانْطَلَقَ يَمْشِي وَمَا بِهِ قَلَبَةٌ، قَالَ: فَأَوْفَوْهُمْ ـ أعطوهم -جُعْلَهُمْ الَّذِي صَالَحُوهُمْ عَلَيْهِ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: اقْسِمُوا، فَقَالَ الَّذِي رَقَى: لَا تَفْعَلُوا حَتَّى نَأْتِيَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَنَذْكُرَ لَهُ الَّذِي كَانَ، فَنَنْظُرَ مَا يَأْمُرُنَا، فَقَدِمُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَذَكَرُوا لَهُ، فَقَالَ: وَمَا يُدْرِيكَ أَنَّهَا رُقْيَةٌ ؟ ثُمَّ قَالَ: قَدْ أَصَبْتُمْ، اقْسِمُوا، وَاضْرِبُوا لِي مَعَكُمْ سَهْمًا، فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ))
((«ابو سعیدس گوید: عدّهاى از اصحاب پیغمبر صلی الله و علیه وآله وسلم براى مسافرتى رهسپار شدند و رفتند، تا به نزد قبیلهاى از قبایل عرب رسیدند، اصحاب از آنان درخواست کردند تا مهمانشان باشند ولى آنها را مهمان نکردند، در این اثنا رئیس آن قبیله کژدمزدگى پیدا کرد، هر کارى که از دستشان برآمد برایش انجام دادند، ولى فایدهاى نداشت، عدّهاى گفتند: چرا پیش آن جماعت که تازه آمدهاند نمىروید شاید دوایى که باعث تسکین دردش باشد داشته باشند، به نزد آن جماعت از اصحاب رفتند، گفتند: رئیس ما را کژدم نیش زده است، هر کارى که از دستمان برآمد برایش انجام دادیم بىفایده بود، آیا شما چیزى دارید؟ یکى از اصحاب گفت: بلى، قسم به خدا من او را با دعا معالجه مىکنم، امّا چون ما از شما خواستیم که ما را مهمان کنید ولى قبول نکردید، من هم تا مزدى از شما نگیرم دعاى رفع بلا و رقیه براى او انجام نمىدهم، سرانجام این عدّه از اصحاب با اهل قبیله مزبور توافق کردند که در مقابل این معالجه چندین گوسفند به ایشان بدهند، آن صحابى به نزد رئیس قبیله رفت، در حالى که: ﴿ٱلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلعَٰلَمِينَ﴾ را بر او مىخواند، محل نیش را فوت همراه با تف مىکرد، همینکه دعا را خواند رئیس قبیله آرام گردید، مانند دست و پا بستهاى که آزاد مىشود آزاد شد، شروع به راه رفتن کرد، و هیچ ناراحتى در او باقى نمانده بود دستور داد تا مزدى را که بر آن توافق کرده بودند به ایشان بدهند، بعضى از اصحاب گفتند این گوسفندها را در بین خودمان تقسیم کنیم، ولى صحابى که با دعا معالجه را انجام داده بود، گفت: تا وقتى که به خدمت پیغمبر صلی الله و علیه وآله وسلم نرسیم و جریان را برایش بیان نکنیم از تقسیم آنها خوددارى مىکنیم.
اصحاب به نزد پیغمبر صلی الله و علیه وآله وسلم برگشتند و جریان را به او خبر دادند، فرمود: شما چه مىدانید؟ این معالجه با دعا است، معالجه با دعا مهم است، سپس با خنده فرمود: کار خوبى کردهاید، آنها را تقسیم کنید، و سهمى مثل سهم خودتان هم براى من قرار دهید».))
گرفتن کارمزد از خواندن قرآن به جز در موارد رقیه شرعی، در دیگر موارد حرام است:
علماء از این حدیث برداشت کردند که می توان در قبال نوشتن رقیه ی شرعی پول گرفت. حدیثی دیگر از ابن عباس روایت است:
(( أَنَّ نَفَرًا مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَرُّوا بِمَاءٍ فِيهِمْ لَدِيغٌ - الذي لدغ بعقرب، أو بحية، لكن السليم هو اللديغ، تفاؤلاً له بالسلامة - أَوْ سَلِيمٌ، فَعَرَضَ لَهُمْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْمَاءِ، فَقَالَ: هَلْ فِيكُمْ مِنْ رَاقٍ ؟ إِنَّ فِي الْمَاءِ رَجُلًا لَدِيغًا، أَوْ سَلِيمًا، فَانْطَلَقَ رَجُلٌ مِنْهُمْ فَقَرَأَ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ عَلَى شَاءٍ - ما قرأها على الشاء قرأها على الملدوغ لكن بأجر قدره شاء - فَبَرَأَ، فَجَاءَ بِالشَّاءِ إِلَى أَصْحَابِهِ، فَكَرِهُوا ذَلِكَ، وَقَالُوا: أَخَذْتَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ أَجْرًا ؟ حَتَّى قَدِمُوا الْمَدِينَةَ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَخَذَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ أَجْرًا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ أَحَقَّ مَا أَخَذْتُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا كِتَابُ اللَّهِ))
(( عده ای از اصحاب پیامبر صلی الله و علیه وآله وسلم از یک آبادی گذشتند و یکی از اهالی آن جا را عقرب یا مار نیش زده بود و یکی از اهالی آن مکان سر راه آنان آمد وگفت: آیا کسی در میان شما هست که رقیه بدهد؟ در این آبادی مردی را عقرب یا مار نیش زده است. یکی از آنان با او رفت و سوره ی فاتحه را در قبال یک گوسفند بر او خواند-آن را بر گوسفند نخواند بلکه در مقابل خواندن خود ان گوسفند را به عنوان مزد دریافت کرد- آن بیمار شفا یافت. آن صحابی گوسفند را نزد یاران خویش برد. آنان این کار را نپسندیدند وگفتند: برای خواندن کتاب الله مزد گرفته ای؟ تا آنکه به مدینه بازگشتند و گفتند: ای رسول خدا او برای خواندن کتاب خدا مزد دریافت کرده است. رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم فرمود: بهترین چیزی که شما با آن مزد دریافت کردید، کتاب خدا بوده است))
در باره ی رقیه حدیثی دیگر نیز وجود دارد اما حکم آن خاص است و بر اساس آن قیاس نمی شود. در رابطه با رقیه جایز است که رقیه خوان مزدی را در قبال آن دریافت کند. اصحاب می دانستند که گرفتن مزد بر قرآن در غیر رقیه حرام است همان طور که یاران پیامبر صلی الله و علیه وآله وسلم می دانستند، آنگاه که به ایشان گفتند: وی بر کتاب خدا مزد گرفته است و از آنچه از کلام خدا می دانستند:
﴿ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا ﴾
﴿ و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید ﴾
بنابراین کسانی که تلاوت قرآن را برای خود به عنوان ابزار درآمد گرفته اند و نیازهای مناسبتی مردم را با آن پاسخ می دهند، بر حذر باشند که درآمدشان نامشروع وحرام است.
3 ـ آیه های پایانی سوره بقره:
برادران گرامی، حدیث سوم از ابن عباس است که می گوید:(( بَيْنَمَا جِبْرِيلُ قَاعِدٌ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سَمِعَ نَقِيضًا مِنْ فَوْقِهِ، فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ: هَذَا بَابٌ مِنْ السَّمَاءِ فُتِحَ الْيَوْمَ، لَمْ يُفْتَحْ قَطُّ إِلَّا الْيَوْمَ، فَنَزَلَ مِنْهُ مَلَكٌ، فَقَالَ: هَذَا مَلَكٌ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ لَمْ يَنْزِلْ قَطُّ إِلَّا الْيَوْمَ، فَسَلَّمَ، وَقَالَ: أَبْشِرْ بِنُورَيْنِ أُوتِيتَهُمَا لَمْ يُؤْتَهُمَا نَبِيٌّ قَبْلَكَ، فَاتِحَةُ الْكِتَابِ، وَخَوَاتِيمُ سُورَةِ الْبَقَرَةِ، لَنْ تَقْرَأَ بِحَرْفٍ مِنْهُمَا إِلَّا أُعْطِيتَهُ ))
((روزی جبرئیل علیه السلام نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم نشسته بود که صدایی ا زبالای سرش شنید پس سرش را بلند کرد، سپس فرمود: (امروز دروازه ای از آسمان باز شد که به جز امروز هرگز باز نشده است و از آن فرشته ای پایین آمد، سپس فرمود: این فرشته به جز امروز هرگز به زمین نیامده است. سپس آن فرشته سلام کرد و گفت: تو را به دو نوری بشارت می دهم که به جز تو به هیچ پیامبر دیگری بشارت داده نشده است، آنها سوره فاتحه و آیات پایانی سوره بقره هستند که با خواندن هر قسمت از آن الله دعایت را مستجاب می گرداند))
معوذتین، آیه الکرسی، فاتحه، و آیه های پایانی سوره بقره؛ این آیات و آن سوره ها، جادو را دفع می کند و آسیب آن را برطرف می سازد و نیرنگ شیطان های انسانی که هم جنس ما هستند، را از ما دور می نماید.
فضائل سوره فاتحه:
امام احمد از ابن جابر روایت می کند که می گفت:
(( انْتَهَيْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ أَهْرَاقَ الْمَاءَ، فَقُلْتُ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَلَمْ يَرُدَّ عَلَيَّ، فَقُلْتُ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَلَمْ يَرُدَّ عَلَيَّ، فَقُلْتُ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَمْ يَرُدَّ عَلَيَّ، فَانْطَلَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَمْشِي، وَأَنَا خَلْفَهُ حَتَّى دَخَلَ عَلَى رَحْلِهِ، وَدَخَلْتُ أَنَا الْمَسْجِدَ، فَجَلَسْتُ كَئِيبًا حَزِينًا، فَخَرَجَ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ تَطَهَّرَ فَقَالَ: عَلَيْكَ السَّلَامُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ، وَعَلَيْكَ السَّلَامُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ، وَعَلَيْكَ السَّلَامُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ: أَلَا أُخْبِرُكَ يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَابِرٍ بِخَيْرِ سُورَةٍ فِي الْقُرْآنِ ؟ قُلْتُ: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: اقْرَأْ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ حَتَّى تَخْتِمَهَا ))
(( نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رسیدم درحالی آب برداشته بود. عرض کردم: سلام علیک ای رسول خدا. ایشان پاسخی نداد. گفتم: سلام علیک ای رسول خدا، باز هم پاسخ مرا نداد. دوباره گفتم: سلام علیک ای رسول خدا باز پاسخی مرا نداد. پس از آن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به راه افتاد و من پشت سرش به راه افتادم تا آنکه داخل خانه اش رفت و من وارد مسجد شدم و اندوهگین وغمناک نشستم. سپس رسول خدا نزد من آمد درحالی که [حمام نموده بود] وفرمود: علیک السلام ورحمه الله، علیک السلام ورحمه الله، علیک السلام ورحمه الله، سپس فرمود: ای جابر آيا تو را خبر ندهم به بهترين سورهاى كه در قرآن نازل شده، عرض كردم بلى يا رسول الله صلي الله عليه و آله، فرمودند: «الحمدلله رب العالمين» را تا پایان بخوان. ))
هم چنان درباره ی فضایل سوره ی فاتحه می گوییم که ترمذی از ابوهریره روایت کرده که می گفت:
(( خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ وَهُوَ يُصَلِّي..... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِي التَّوْرَاةِ وَلَا فِي الْإِنْجِيلِ وَلَا فِي الزَّبُورِ وَلَا فِي الْفُرْقَانِ مِثْلَهَا، وَإِنَّهَا لَلسَّبْعُ مِنْ الْمَثَانِي ))
(( پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر ابی بن کعب وارد شد درحالی که وی نماز می خواند.... پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: به خدایی که جانم در دستان اوست سوگند که خداوند نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور و نه در فرقان مانند آن را نازل ننموده است و آن سبع المثانی [سوره فاتحه ] است.))
فروتنی و نمایش ندادن زیبایی ها و خودنمایی نکردن ومغرور نبودن حسد را از بین می برد:
برادران گرامی، این روش شرعی مقابله با جادو و جن زدگی و مقابله با شیطان های انسانی است. با پناه بردن به خدا نیرومند ترین شخص باشید. با پناه بردن به خدا داناترین شخص باشید، با پناه بردن به خدا بی نیازترین شخص باشید. اما سبحان الله که چیزهای بسیاری وجود دارد که بصورت لفظی و خالی از عمل تکرار می شوند و بی معنا شده اند و ارزش خود را از دست داده است. به عنوان مثال اگر کسی کسی را خشمگین کند، آن شخص خشمگین چه می گوید؟ اشهد ان لا اله الا الله. آیا این کلمه ی شهادت نازل شده تا تو خشم وغضبت را با آن بیان کنی؟ اگر از انسان کافری بپرسی حالت چطور است؟ می گوید الحمدلله، چه کسی را سپاس می گویی؟ کلمات فراوانی وجود دارد که مسلمانان طوطی وار و خشک وخالی و لفظا آن را تکرار می کنند درحالی که بسی معنی شده است. ولی وقتی می گویی: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بگو: أعوذ برب الفلق من شر ما خلق و من شر غاسق إذا وقب، و من شر النفاثات في العقد، و من شر حاسد إذا حسد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: چشم حسود شتر را در دیگ و مرد را در گور قرار می دهد. اگر انسان به نعمتی مباهات کند و بدان بنازد و بخواهد قلب اطرافیان خود را بشکند و بگوید در آمد من این است و سود اموالم این است و به فلان جا رفتم و شروع به فخر فروشی به نعمت هایی کند که خدا به او داده تا خود را بر دیگران برتری دهد از چشم حسود در امان نخواهد ماند؛ چراکه وقتی به خود می نازد و فخر فروشی می کند و خود را برتر می داند و مغرور می شود وتکبر می ورزد وحسدانگیزی می کند آنگاه است که یک حسود می آید و به او حسودی می کند و وی چشم می خورد. خطر چشم زخم با این یک عبارت دور نمی شود که: چشم حسود کور، خیر، با این عبارت حسد از بین نمی رود بلکه حسد با فروتنی و با پوشاندن زینت ها و خودنمایی نکردن و مباهات نورزیدن و مغرور نشدن وامثال این ها از بین می رود. اما نوشتن، حسود نیاسود بر روی یک برگ، جمله ای بی سر وته و بی معناست.ای برادران گرامی، من برادران عزیزم را نصیحت می کنم، بی تردید از خداوند می خواهم که سلامتی از جن را به من و شما ببخشد. از خداوند می خواهم که من و شما را از خرافات خرافه پرستان در امان دارد و از شعبده بازی شعبده بازان و گمراهی گمراهان و از هر فساد و تباهی در روی زمین حفظ بفرماید. من پیغام خود را به شما می دهم تا به اطرافیان برسانید و به افرادی که پیرامون خود دارید نیز بگویید که اگر مشکلی از این قبیل مشکلات به او رسید باید استوار بایستد وجسورانه مقاومت کند تا تاییدی بر این باشد که هیچ کس بدون اذن و اراده ی خدا نمی تواند کسی را آزار رساند و روش دفع این ها با پناه بردن به خدا و مخصوصا خواندن فاتحه، معوذتین، آیه الکرسی و آیات پایانی سوره بقره است.